ترکمانی: قصههای قدیمی ایرانی جذابیت لازم را برای ساخت فیلم دارند؛ ما در ساخت ناتوانیم
کارگردان خاله سوسکه میگوید که جذابیت اثر و اینکه چگونه میتوانیم با آفرینش هنری در ذهن او نفوذ کنیم وظیفه کارگردان است اگر ما در استفاده از قصههای قدیمی ایرانی توانایی نداریم ایراد از ما است نه اینکه آنها جذاب نباشند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بعد از کاهش شیوع ویروس کرونا و واکسیناسیون، فیلمهای زیادی به سبد انتخاب مردم در حال اضافه شدن است و باید گفت که سینما دوباره جان گرفته است. یکی از ژانرهای مهم سینمایی، گونه کودک و نوجوان است که بتازگی با اکران فیلم «شهر گربهها» به کارگردانی سید جواد هاشمی به سینما بازگشته است. میتوان فیلم هاشمی را اولین فیلم کودک و نوجوان در دوران پساکرونا خواند.
درباره سینمای کودک و نوجوان میتوان از زوایای گوناگونی از سیاستگذاری گرفته تا بررسیهای محتوایی و فرمی صحبت کرد. اما قبل از هرچیز بهطور روشن باید گفت سینمای کودک ایران که در دهه 1360 و 1370 روزگار طلایی و بیادماندنی از خود به جا گذاشت و تا اوایل دهه 1380 نیز توانسته بود بچهها را از خود راضی نگه دارد، بیشتر از 10 سال است که دچار رکود و افت چشمگیری هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت شده است. بهطور دقیقتر هم میزان و تعداد فیلمها و سریالهای این حوزه حداقل نسبت به تولید دیگر گونههای سینمایی بسیار کم است و هم مانند آثار ماندگار سینمای کودک مثل از خانه مادربزرگه، کلاه قرمزی، الو الو من جوجوام، گلنار، پاتال و آرزوهای کوچک و تارزن و تارزان، جذابیت و خلاقیت، بازار قوی اقتصادی، محتوای بومی و ملی و... را ندارد.
اما اگر بخواهیم در میان معضلات فوق مهمترین و خطرناکترین آنها را گوشزد کنیم باید به «فرار مخاطب» کودک و نوجوان و رفتن به سوی محتوای خارجی اشاره کنیم. بازار قوی و پر محصول خارجی هر روز برگ جدیدی رو میکند و باتوجه به آنکه بسترهای آنلاین داخلی و حتی تلویزیون ما آنها را بدون حق رایت براحتی پخش میکنند، عملاً آثار کودک و نوجوان ما دچار تزلزل اساسی شده و مخاطبان خود را هر روز بیشتر از روز قبل از دست میدهد.
قصههای بومی، افسانههای قدیمی ایرانی و یا موضوعات و فضایی از جنس فرهنگ ملّی و خودمان، بخش قابل توجهی از محتوای آثار داخلی را در دهههای قبل تشکیل میدادند و در جذب مخاطب و فروش نیز موفق بودند. اما امروز یکی از دغدغههای فعالان کودک و نوجوان چه در عرصه نمایشی و چه در رسانه و آموزش و... این است که بچهها فرهنگ و هویت خود را بدرستی نمیشناسند و فکرشان پر شده از کارتون و فیلم خارجی با فرهنگ و اندیشهای متفاوت و متغایر از ارزشهای ملی و دینی آنها. بچههای ما نمیدانند که مشاهیر و مفاخر آنها چه کسانیاند و کم کم سنت و تاریخشان را فراموش میکنند.
البته بچههای ایرانی هنوز دنبال اثری از جنس کشور و فرهنگ خودشان هستند و در صورت ساخت و نمایش کار خوب، آن را تماشا میکنند. فیلمهایی مانند فیلشاه، آهوی پیشونی سفید، شاهزاده روم، خاله سوسکه، مبارک و... که در سالهای اخیر ساخته شدهاند، شواهدی بر این مدعا هستند.
نکته دیگر آنکه تولیدات کودک و نوجوان در سه حوزه تلویزیون، سینما و نمایش خانگی نمایش داده میشود، دارای مخاطب واحد است اما متولی هرکدام با سیاست خود آن را اداره میکند و به قول مثل معروف محتوای کودک و نوجوان ما "هربار با سازی میرقصد". مخاطب آن را یکبار با یک نگرش و دیدگاه در تلویزیون تماشا میکند و یکبار با فضایی بکلی متفاوت در سینما و نمایش خانگی. بچهها نمیدانند که کشورشان با چه رویکردی برای آنها فیلم و سریال میسازد. یکجا رویکردش توجه به محتوای ملی و بومی مانند قصهها و افسانهها با ضوابط و سیاستهای سازمانی است و جای دیگر روی موضوعات فانتزی و حتی تا حدی اجتماعی بدون آن ضوابط و ارزشها متمرکز است. این در حالی است که در دهه 1360 مدیران و سیاستگذاران محتوای کودک و نوجوان ما مرکب از افرادی بودند که عموماً هم در سینما و هم در تلویزیون حضور داشتند و تقریباً یکدستی قابل توجهی در این آثار وجود داشت. وزارت آموزش و پرورش در کنار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز به عنوان بخشهای فعال دولتی بیرون از حوزه سینما و تلویزیون در این موضوع مشارکت فعال و از تولید تا اکران در کنار تلویزیون و بنیاد سینمایی فارابی حضور داشتند. نتیجه این همفکری و ذوق و دغدغه برای کودکان و نوجوانان تبدیل به سینمای جذابی شد که در ابتدای این متن از آن به عنوان سینمای طلایی کودک و نوجوان شد.
این مرکز در سالهای دهه 60 در فارابی تشکیل شد و اما از عمر آن دیری نپایید
قرار ما این است که در روزهای آتی در خبرگزاری تسنیم، ذیل پرونده "سینمای کودک و نوجوان" به آسیبشناسی و راهکارهای تحول در این گونه مهم و حیاتی و آیندهساز بپردازیم.
اما در اولین گزارش و با اشارهای که بیان شد، به سراغ سوژه علل فراموشی و فاصله سینمای ما از «هویت و فرهنگ ملّی و بومی ایران در سینمای کودک و نوجوان» رفتیم.
در ادامه نادره ترکمانی کارگردان فیلمهای "گورداله و عمه غوله"، "خاله سوسکه" و "بازیگوشها" در این باره با ما گفتوگو میکند.
حیف که سینمای ما به قصهها و مثلهای قدیمی ایرانی کم توجه است
- خانم ترکمانی، بسیاری از فیلمها و سریالهای کودکان و نوجوان چه ایرانی و چه خارجی، دارای محتوای بومی و برپایه فرهنگ ملیشان ساخته میشود؛ البته همانطور که میدانیم این موضوع در آثار خارجی بیشتر چشمگیر است تا کشور ما. همین نشان از توجه سازندگان آثار خارجی به محتوای بومی و ملی خودشان است. بهنظر شما این توجه و اهمیت به محتوای بومی و سنتی در هر کشوری ناشی از چیست؟
- اساساً فولکلور و فرهنگ سنتی در زندگی بشر امروز کاربرد فراوان دارد و با آن به صورت ملموس روبرو است. اگر دقت کنیم بعد از سالیان سال هنوز آداب غذا خوردن در کشورهای شرقی همانگونه رواج دارد یا همچنین آداب لباس پوشیدن، رفت و آمد و... یا میتوان به ضرب المثلها اشاره کرد که ریشه و پایههای قدیمی دارند.
مردم ما نیز دارای پیشینه و گذشته غنی و پرباری از نظر فرهنگی و تمدنی هستند. فرهنگ ما سرشار از ضرب المثل، شعر، قصه و افسانه است. این محتوا از گذشته دور تا به امروز سینه به سینه به ما منتقل و جزوی از فرهنگ و زندگی ما شده است. توجه به فرهنگ ملّی ما برای نسل آینده فرزندان ما راه گشا است.
شاید پدربزرگها و مادر بزرگهای ما دیگر نباشند اما آنچه که گفته شده و باید انتقال داده شود هم اکنون در زندگی ما وجود دارد. مثلاً زمانی که میخواهیم چیزی را بیان کنیم با اشاره به ضرب المثل و یا حکایتی از قدیم آن را بیان میکنیم؛ هرکدام از اینها زمینه و ریشهای در تاریخ ما دارد که میتواند خود در بهبود شیوه و روش زندگی و غنای فرهنگی ما مفید باشد.
به عقیده من فرهنگ ملّی میتواند به زندگی و به آینده کودکان ما کمک کند، البته فرهنگ ملّی به مرور زمان تغییراتی میکند و تا حدی شاید متحول شود. برای همین حفظ این فرهنگ بهخاطر اهمیتی که دارد باید از روشهای مختلفی از جمله سینما شکل بگیرد. تمام آنچه که ما میخواهیم برای بچهها تعریف کنیم از عشق، انسانیت، آزادی، صلح، خداپرستی و... همگی در این قصهها و اشعار وجود دارد حیف است که از این محتواها در سینما استفاده نکنیم.
امروز شاهدیم که در جهان، انیمیشنها و سینمای کودک از قصهها و افسانههای خودشان استفاده میکنند، ما هم میتوانیم از راه افسانهها و قصهها که پایههای فرهنگ ملی ما را تشکیل میدهد، پیامهای بزرگ و درست را برای بچههایمان تعریف کنیم. بچههای ما سازنده نسل آیندهاند پس چه بهتر که این پیامها را به آنها منتقل کنیم تا از آن نسل بهتری ساخته شود.
البته این یک سلیقه در سینما است که از آداب و رسوم و افسانهها در سینما استفاده کنیم اما دیگر سلایق و ژانرهای دیگر سینمایی نیز محترم است و آنها هم ارزشمندند نباید انتظار داشت که تمام سینمای کودک ما روی فضای قصههای قدیمی متمرکز شود. فکر میکنم آنچه که مهم است هدف است؛ اینکه نسل آینده شریفتر، آگاهتر و توانمندتر بسازیم.
کتابهای تقدیر شده کودکان عمدتاً ترجمهاند
- به عنوان یک فعال کودک و نوجوان، انتقاد شما به حوزههای موازی دیگر کودک و نوجوان، از منظر هویت ملی و فرهنگ بومی چیست؟
- بهنظرم کتب درسی نیز دارای خلأ توجه به هویت ملّی و فرهنگ ما است. از کتابهای اول مدارس تا سالهای اخیر را ورق بزنیم. چه بخشهایی از آن روی فرهنگ ملّی متمرکز هستند؟
خیلی از چیزهایی که از سالهای دور در کتابهای ما بود و حالا حذف شده است، دلیلش چیست؟ طراحان کتاب فارسی به این نتیجه رسیدهاند که باید این مفاهیم برداشته شود! آنچه که در کتابها برای بچهها گفته میشود عمدتاً ترجمه شده است.کتابهایی که در جشنوارههای کتاب ما جایزه میگیرند عمدتاً ترجمه است. پس باز در حال فاصله گرفتن از چیزی هستیم که فرهنگ و هویت ملی ما را تشکیل داده است اما همانطور که گفته شد تنها برای کتاب درسی نیست که این اتفاق افتاده است بلکه در سینما و تلویزیون نیز چنین موضوعی رخ داده است.
ناتواناییمان در ساخت فیلم جذاب با موضوع قصههای قدیمی را، گردنِ آنها نیندازیم
- در حوزه سینما و تلویزیون یک اتفاق بدی رخ داده و هنوز هم در حال جریان است. اینکه سازندگان میگویند قصهها و افسانههای قدیمی ما برای بچههای امروز جذاب نیستند و برای همین رو به فضای مدرن و غیربومی آوردهاند. آیا به این رویکرد نقدی دارید؟
- جذابیت اثر و اینکه چگونه میتوانیم با آفرینش یک اثر هنری در ذهن او نفوذ کنیم و آن را به یک کار ماندگار تبدیل کنیم، وظیفه کارگردان و نویسنده است. اگر ما توانایی آن را نداریم و یا خلاقیت را نداریم که قصههای شاهنامه و یا کلیله و دمنه را جذاب بسازیم، ایراد از ما است نه اینکه آنها جذاب نباشند. «سیندرلا» افسانه قدیمی «دختر خاکسترنشین» خودِ ما است. این قصه مرزهای جغرافیایی را رد کرده است و به آن سوی دنیا رفته و تبدیل به قصهای بنام سیندرلا شده که در دنیا ماندگار شده است. چندین نسخه از آن ساخته شده است؟ قدیمیترین آن مال سال 1950 است و آخرین نسخه آن برای امسال. یا دیگر فیلمها و آثار بسیار قدیمی که روی آن متمرکز شدهاند و آن را تبدیل به کاری بدیع و جذاب کردهاند. پس تکرار میکنم که اگر این توانایی یا خلاقیت لازم را برای بهرهبرداری درست از افسانههایمان جهت ساخت انیمیشن و فیلم نداریم، این مشکلی است که به خود ما بازمیگردد و آن را گردن افسانهها نیندازیم.
اگر بتوانیم از این محتواها استفاده کنیم میتوانیم آثار بی بدیل بسازیم. نباید شک کرد! چطور است که در تمام دنیا از این قصهها و افسانهها برای فیلمهایشان استفاده میکنند و بهترین آثار را میسازند اما در کشور ما با انبوهی از قصهها و فیلمها میگوییم جایگاه ندارند و جذاب نیستند؟ برعکس، در همین افسانهها ما زیباترین نگاه خیال پردازانه را داریم. دنیای کودک پر از رویاپردازی و قصههای شیرین و وقایع و حوادث زیبا و جذاب است.
حتی حکایت و مثلهای ما نیز این مفاهیم زیبا را دارد. منتها از آن استفاده نمیکنیم، امیدوارم که فضا به گونهای تغییر کند تا داشتهها و هویت ما در عرصه تصویر به نمایش درآید چون فاصله گرفتن مردم کشور از هویت خودش و پایههای اندیشه و مناسبات انسانی آن به مثابه فراموشی هویت و ملیت آن است که نباید اجازه بدهیم رخ دهد بلکه باید آن را حفظ کرد.
برخی شاید بگویند که اینها شکل خرافه دارد و عامیانه و سطح پایین است، اما هیچکدام از مثلها را نمیبینیم که در زندگی ما کاربردی نداشته باشد. آیا در تمام سالهای اخیر، مثل جدیدی ساخته شده؟ خیر تمام آنها از دوران گذشته در زندگی ما باقی مانده است و همین نشاندهنده آن است که میان قدیمی بودن و جذابیت و کاربرد داشتن تضادی نیست.
این مثال شاید برای افرادی که فکر میکنند سنتهای قدیمی اهمیت چندانی ندارد مورد توجه قرار بگیرد: ژاپن «کُرسی» که در زندگی ما اینقدر نقش جدی داشت را با این عنوان که پایههای علمی برای رفع بیماریها دارد، آن را به نام خودش ثبت کرد. برای اینکه نسبت به همین چیزهای ساده خودمان که ارزش دارد بی توجه بودیم. خیلی چیزها قربانی شده است برای اینکه زندگی مدرن فقط مهم است. اما نباید منجر به فراموشی پایههای فکری و قصهها و ماجراهای خودمان شود به این بهانه که دوره آنان نیست. خیر، واقعاً اینگونه نیست چه بخواهیم و نخواهیم، زندگی فعلی ما مرتبط با زندگی گذشته و قدیمی ما است و باید سنت و آیین قدیم ما با قدرت و خلاقیت هرچه تمامتر ساخته و منتقل شود.
انتهای پیام/