وطنپرستی در "شهر گربهها" با رقص و آواز اضافه
فیلم "شهر گربهها" درباره جوانهایی است که توسط یک عامل نفوذی اغفال میشوند تا به خارج از کشور بروند؛ اما آنجا از عمرشان کم میشود و به عمر حاکم شهر گربهها که نمادی از ترامپ است اضافه میشود.
خبرگزاری تسنیم ـ مجتبی برزگر:
"شهر گربهها" از چهارشنبه سوم آذرماه به پرده نقرهای آمد تا در میانِ فیلمهای وحشت، طنز و درام، سینمای کودک هم یک نماینده داشته باشد. نویسنده، تهیهکننده و کارگردان این فیلم، نام آشنایی دارد. کسی که در چند سالِ اخیر، بیش از اجرا، بازیگری و حتی سریالسازی در تلویزیون، گامهای محکمتری برای کارگردانی در سینما برداشته است. سیدجواد هاشمی همواره میگوید به سببِ علاقهاش به کودکان و حضورِ چندین ساله در مدارس و کسوتِ معلمی، دوست دارد برای کودکان فیلم بسازد نه درباره کودکان!
این روزها کمپانیهای معروفِ جهانی، با ساختِ انیمیشنها و کارتونها و فیلمهای متعددی در تلاشاند تا ذهنِ آماده و فراگیرِ کودکان ایرانی را از آنِ خود کنند. خلأهای مهمی در تلویزیون و سینمای ایران وجود دارد؛ بنابر نظرِ کارشناسان و روانشناسان اجتماعی، یکی از مواردی که به تصورات ما از مفهوم کودکی شکل میدهد، فیلمهای سینمایی است. این فیلمها، تئوریهای فضایی درباره رشد جسمی، رشد شناختی و فرضیه هایی درباره اینکه کودکان چگونه باید باشند، ارائه میدهند و از این منظر، دیدگاه ها و جهانبینیهایی را شامل میشوند که هرگز تصادفی نبوده و یقیناً به خودی خود به وجود نیامدهاند.
بر این اساس فیلم کودک میتواند مهمتر از اسباببازیها، بازیهای کامپیوتری و سایر صنایع فرهنگی و حتی کتاب باشد؛ چرا که کودکان امروز غالباً به شدت بصریاند و وقتی با شخصیتهای مطرح در داستان فیلم همزادپنداری کنند، سبک زندگی و تفکر شخصیت محبوب خود را میپذیرند و پس از آن، بازی، کتاب، اسباببازی، پوستر و سایر محصولات مرتبط با آن را مصرف میکنند. امروز با نگاه کلی و جامع نسبت به آثار سینمای کودک و نوجوان میتوان دو دسته فیلم را شناسایی کرد: نخست فیلمهایی برای کودکان و دیگری، فیلمهایی درباره کودکان. همان نکتهای که بارها «سیدجواد هاشمی» اشاره کرده بسیاری از فیلمها به جشنوارههای کودک و نوجوان میآیند که ربطی به کودکان ندارند. چون اساساً برای کودکان ساخته نشدند.
بخش مهمی از فیلمهایی که به طور خاص برای کودکان طراحی میشوند، از نظر محتوایی غالباً شخصیتهای حیوانات یا شخصیتهای کارتونی و عروسکی دارند. البته بعضی اوقات نیز کودکان نقش کمکی را بازی میکنند؛ این فیلمها پُر از تحرک و موسیقیاند. تخیّل موجود در این فیلم با نیازها و میزان درک کودکان تطابق و تناسب دارد. علاقه کودک به بازی از همان ابتدای تولد با او همراه است و وجود همبازی عروسکی به او کمک میکند تا با مضامینی از این دست ارتباط برقرار کند. به همین دلیل فیلمهای عروسکی از مناسبترین قالبهای برنامهسازی برای کودکان شناخته میشوند.
بخشِ دوم، شامل فیلمنامههایی میشود که درباره کودکان است؛ این نوع فیلمنامهها غالباً به فصلی از زندگی کودک میپردازد که کودک مجبور به روبرو شدن با دنیای واقعی است. اما گاهی این رویارویی موجب میشود که شخصیت کودک تحت تأثیر خالق آن، دیگر کودک به حساب نیاید و در این نوع فیلمنامه کودکی برساخته میشود که به شدت بزرگسال است. یکی از مشکلات عمده در فیلمهای سینمایی ساخته شده؛ رعایت نکردن اقتضائات دوران کودکی است. بسیاری از این فیلمها ورود به جرگه بزرگترها را برای کودکان امکانپذیر ساخته است و آنان هر روز بیشتر از دیروز با مسائل و جریانات و اقتضائات دنیای بزرگسالان آشنا میشوند. در فیلمهای سینمایی، روز به روز شاهد تبدیل کودک به بزرگسالیم و میتوان گفت به نوعی کودک بزرگسال شکل گرفته است.
در جریانِ اکرانِ "شهر گربهها" به این نکته میتوان رسید فانتزیها، رنگ و شکل و ساختار فیلم، کودک را واردِ فانتزیهایی میکند که برایش نو و بِکر است. قصه فیلم لایههایی دارد که بیشتر به کارِ بزرگترها میآید اما کارگردان نخواسته از تکنولوژی روزِ ساخت فیلم کودک و جا بماند و از هر ابزاری در این باره استفاده کرده است. به همینخاطر در طولِ فیلم، با ویژوآل افکت و جلوههای ویژهای مواجهیم. از طرفی بسیاری از بازیگران خوب سینما کنار هم آمدهاند تا هرچه در چنته دارند برای کودکان و خانوادههایشان رو کنند. همینطور در آشتیکنان مخاطبان سینما بعد از مدتها دوری به خاطر شیوع کرونا، حضور فعالی داشته باشند.
هاشمی کارگردان "شهر گربهها" در "آهوی پیشونی سفید" و "تورنادو" هم تلاش کرد تا بیشتر به سمتِ فانتزیها برود. همان تکنیک و روشِ ساخت فیلمی که بسیاری از کودکان در میانِ انیمیشنها و کارهای خارجی به دنبالش میگردند. او در همان "آهوی پیشونی سفید" هم با شِگرد فانتزی و محتوایی ورود کرد و اینجا هم چند لایه داستان جلوی مخاطب گذاشت. اینجا کارگردان خیلی محسوس میخواهد حرف جدیدی از مهاجرت، وطندوستی و اتحاد و همدلی بزند. وقتی با رفتن از "گربستان" به "شهر گربهها" پایِ دغدغه بزرگی را به سینما باز میکند و آن تلنگر به کودکان است که از همین الان بدانند چقدر باید برای وطنشان اهمیت قائل شوند و از طرفی بدانند تبلیغات و پروپاگاندای رفتن و مهاجرت، توخالی و پوچ است.
مصادیقِ خود را هم با مسابقه "خوانندگی" و گرایش به هنر و هنرمندی در طولِ داستان، مطرح کرده است. در بخشهایی هم انتقادی وارد شده اما بیشتر غرضِ فیلمساز این بوده که به کودکان بگوید از ایران بروید شاید اتفاقات خوبی نیفتد. چرا که شخصیت دونالد ترامپ را در آن سو نشان میدهد که عمر گربههایی که وارد مسابقه خوانندگی میشوند را میگیرد و بر عمرِ خود میافزاید. مثلِ دنیای واقعی، در این فانتزی کودکانه به گربههای داستان درِ باغِ سبز نشان داده میشود.
شاید با نگاهی به "شهر گربهها" این انتقاد به فیلمساز بشود که چرا در فیلم کودک، حرف از مهاجرت و رفتن و رسیدن به ته خط، زده میشود؟ نمایش چنین تلخیها و ناامیدیها برای کودکان جایز است؟! اما شاید توجه به این توصیه روانشناسان خالی از لطف نباشد که تربیت و پرورش کودکان باید از همان دوران خردسالی آغاز شود.
سیدجواد هاشمی با شخصیتهایی مثل "بلا" و "طلا" و "شمعون" و حتی "خنگول" و.. میخواهد به مخاطبانش بگوید فرار فرهنگی از فرار مغزها مهمتر است و باید در این باره کاری کرد. فیلمساز سعی کرده هم کودکان را با صحنهآرایی و گریم و موسیقی راضی کند و هم در لایههای بعدی، حرفهای مهمی برای بزرگترها داشته باشد. اگر تا پایان فیلم را دنبال کنید داستان به یک قهرمان و دو قهرمان نمیرسد بلکه وحدت، همدلی، کار گروهی و وفاق را به کودکان و خانوادههایش میآموزد.
فیلم "شهر گربهها" درباره جوانهایی است که توسط یک عامل نفوذی اغفال میشوند تا به خارج از کشور بروند؛ اما آنجا از عمرشان کم میشود و به عمر حاکم شهر گربهها که نمادی از ترامپ است اضافه میشود. فیلم در برخی بخشها موزیکال و موسیقیمحور است و به گفته برخی از کارشناسان، فضای بصری آن هم به سبک فیلمهای غربی است. البته سیدجواد هاشمی در کارهای دیگرِ خود هم سعی کرده مثلِ کارهای قدیمی دهههای گذشته رفتار نکند و آثارش به کارهای جدید و به روزِ دنیا، طعنه بزند.
او فیلمش را درباره حقیقت مهاجرت و تصویر دروغینی از زندگی خیالی و رویایی در آن سوی آب معرفی میکند. همانگونه که در پلانِ آخر نشان داده میشود یکی از قهرمانهای اصلی فیلم چطور پای وطن خود میماند. (در حالی که «بلا» و «طلا» وارد رقابت خوانندگی میشوند تا از «گربستان» به سمت «شهر گربهها» بروند توسط عواملِ «ترامپ» تسخیر میشوند، در بخش آخر فیلم و رفع مشکلات و نابودی وطنفروشِ داستان (گرفسور- فرهاد آئیش) و حاکمِ "شهر گربهها"- دونالد ترامپ- میگوید ما به شهر خودمان بازمیگردیم و تا آنجا را بسازیم و استعدادِمان برای شهر خودمان باشد.) فیلمساز به نوعی میخواهد بگوید، نخبگان جامعه مراقب باشند تا اگر به خارج از کشور میروند خونشان را در شیشه نکنند!
موسیقی با توجه به کارهای قبلی اینجا محسوستر، به گوش میرسد. این نکته همیشه محل مناقشه بوده و بسیاری اعتقاد دارند نباید با روشِ "بزن و بکوب" در کارهای کودک، مخاطب را به سینما کشاند. البته همنفس با مخاطب کودک میتوان به این نتیجه رسید؛ امروز کودکان به واسطه استفاده از فیلمهای فضایمجازی و کارتونها و انیمیشنهای خارجی، این سبک فیلمسازی را بیشتر میپسندند و سیدجواد هاشمی و امثالِ او ناگزیرند از این روش برای ساخت فیلم کودک استفاده کنند. همچنان که مرضیه برومند کار "خاله قورباغه" را به این سبک و سیاق ساخت و خیلی از کارهای عروسکی و غیرعروسکی دیگر هم مشمول این فضا شدهاند.
شاید مقصرِ اصلی این اتفاق، کارگردان "شهر گربهها" نباشد؛ بلکه این تقصیر متوجه کسانی میشود که در ذائقهسازی و هدایتِ سلیقه مخاطب کودک و نوجوان در تلویزیون و سینما، نقش داشتهاند. نسلِ امروز نسلی است که به محتواهای خارجی دسترسی دارد و باید برای آنان خوراک درست تولید شود. البته استفاده مکرر از آواز و رقص هم گاهی اوقات باعث میشود محتوا و مضمونِ اصلی مدنظر فیلمساز و نویسنده از دست بروند و بچهها آن را دریافت نکنند.
"شهر گربهها" جزو آثار سینمایی محسوب میشود که به جهتِ نو و بِکر بودن موقعیتها و فضاسازیهایش، در پرده نقرهای سینما برای کودکان سرگرمکننده و برای بزرگسالان نگاه جدیدی ایجاد میکند. نگاه جدیدی که با خطرات ناشی از مهاجرتهای غیرعاقلانه و اصولی و افشای پشت پرده توطئههای بیگانگان (ترامپ- حاکم شهر گربهها) همراه میشود تا به وفاق و وحدت و همدلی برسد. این همان آموزهای است که شاید میتوانست با قصهای مستحکمتر و بهتر به سمع و نظرِ کودکان برسد که همیشه با دقت و ظرافت، پای تماشای این آثار مینشینند. چرا که فهم و درکِ بسیاری از بخشهای فیلم برای کودکان بسیار سخت است و حتی نوجوانان هم خیلی به ندرت میتوانند به نتیجه و عمقِ داستان «سیدجواد هاشمی» برسند اما شاید «شهر گربهها» شروعِ خوبی برای ساخت کارهای جریانساز در حوزه کودک باشد.
اگر به عمقِ داستانی "شهر گربهها" نگاهی بیندازیم گویی فیلمساز میخواهد از خوانندهها و هنرمندان و نخبههایی بگوید که فرار میکنند و به آن سوی مرزها میروند؛ و اینجا میبینیم که چطور تاریخ مصرفشان تمام میشود و با آنها چه برخوردی میکنند. شاید در کنار امتیازهای خوبِ تصویری و بصری فیلم، انتخاب درستِ بدمنِ اصلی را هم به فال نیک بگیریم که به سراغِ یکی از طماعترین و مستکبرترین فرد در تاریخ یعنی «دونالد ترامپ» رفته است.
در این میان، وطنفروش و وطندوست به خوبی مورد توجه قرار گرفته و تجملگراییهای توخالی و عزت و سربلندی که به واسطه وفاق و همدلی به دست میآید از ویژگیهای خوب این فیلم به شمار میرود که البته میتوانست با قصههای بهتر و البته هیاهوی کمترِ در آواز و رقص به سرانجام بهتری برسد. اگرچه در نتیجه، "شهر گربهها" هدف و محتوای خود را به جای درستی میرساند و آن پایبندی به وطن و افشای پروپاگاندای توخالی برای جذبِ ذهن و فکر و اندیشه جوانان ایرانی است.
انتهای پیام/