دموکراسی ابزاری برای گسترش ایدئولوژی غربی نیست
نادیده گرفتن نقطه شروع منطقی دموکراسی و خاستگاه آن در تمدنهای مختلف و صرفاً مشروعیت بخشیدن به استعمار غرب در جهان به بهانه اشاعه ارزشهای جهانی، کاری طعنه آمیز است
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از رادیو بین المللی چین، آیا دموکراسی یک ارزش عالمگیر است یا یک ارزش مشترک جهانی؟ این موضوع بطور خود به خود به دموکراسی مربوط نمیشود بلکه درباره تمدن بشری است.
افسانههای دموکراتیک غربی اغلب دو حیله را اجرا می کنند. اولی، اشتباه گرفتن دموکراسی (دولت داری) با یک نظام دموکراتیک (نظام سیاسی) است و دیگری اشتباه گرفتن ارزش های عالمگیر (ویژگی) با ارزش های مشترک انسانی (جهانشمول بودن) است که در نتیجه دو افسانه ایجاد میکند که شامل: غرب باستان مهد دموکراسی است، و غرب مدرن سرچشمه دموکراسی است، از این رو گفتمان دموکراتیک را انحصاری می کنند و دوگانگی دموکراسی-اقتدارگرایی ایجاد می کنند. «اجلاس برای دموکراسی» در تلاش برای براندازی سیستم سازمان ملل متحد با دولت های مستقل نظام بین المللی مبتنی بر قوانین بین المللی به عنوان بلوک های اساسی سازه آن این کار را به حد افراط رسانده است.
از منظر نظری، محققان غربی دموکراسی با ویژگیهای غربی (دموکراسی غربی) را به عنوان شکلی عالمگیر از دموکراسی (دموکراسی غرب) توصیف میکنند و به جای اینکه دموکراسی را کثرتگرایانه توصیه کنند، آن را متنوع توصیف میکنند. برای ردیابی معنای اصلی دموکراسی، لازم است دموکراسی غربی را فقط به عنوان شکل خاصی از دموکراسی ببینیم و دوباره بر تنوع در منشأ دموکراسی تمرکز کنیم. تمدنهای مختلف اشکال مختلفی از دموکراسی را ایجاد کردهاند که به دموکراسی بشریت معروف شده است، که به معنای ارزشهای مشترک همه بشریت است.
دموکراسی حتی اگر منشأ غربی هم نداشته باشد، هنوز وجود دارد
وقتی یک کتاب درسی درباره دموکراسی می خوانید، اولین جمله اغلب این گونه شروع میشود که «دموکراسی از یونان باستان سرچشمه گرفته است». بنابراین ریشه یونانی دموکراسی یک ایده ریشهدار در میان مردم است. از آنجایی که یونان مهد تمدن غرب است، بنابراین مردم معتقدند که دموکراسی حق ثبت اختراع غرب است. اما چرا یونان؟ در واقع یونان قبلاً یک دولت شهر بود و دموکراسی یونانی در واقع نوعی از دموکراسی دولت شهر است که شکل خاصی از دموکراسی انسانی است. پس چگونه به مهد دموکراسی تبدیل شد؟
علاوه بر این، منبع دیگری از تمدن غربی وجود دارد: عبرانیان. پس از اینکه فرمان میلان در سال (313 پس از میلاد) مسیحیت را به رسمیت شناخت، دموکراسی به عنوان یک ارزش جهانی تحت یکتاپرستی ترسیم شد. در نتیجه استعمار جهان توسط غرب، روایت غربی درباره دموکراسی مدعی شد که تمدن سیاسی مدرن از اروپا سرچشمه گرفته است. در نتیجه، الگوی حکومتی دولت-ملت بیشتر عالمگیر شد و اومانیسم غربی را به وجود آورد. این نوع اومانیسم بر رابطه قراردادی انسان و خدا استوار است و در لایههای زیر جلوه میکند: 1. قرارداد بین خدا و پادشاه: آنچه که متعلق به سزار (امپراطور) است به سزار بر گردانید ; 2. قرارداد بین شاه و اشراف: مگنا کارتا یا منشور کبیر; 3. قرارداد بین اشراف و حکومت: نظام سیاسی نمایندگی; 4. قرارداد دولت و مردم: نظریه قرارداد اجتماعی. این دیدگاه «مردم-خدا» از دموکراسی مدرن، دوگانگی بین فضای عمومی (حوزه عمومی) و فضای خصوصی (حوزه خصوصی) را شکل داد که بعدها به روایت دوگانه دموکراسی-خودکامگی در سطح بین المللی تبدیل شد.
اکثر کشورهای جهان به عنوان دولت-شهر شروع نشدهاند و برخی حتی اکنون نیز دولت-ملت نیستند. چگونه میتوانید از دولتهای قبیلهای یا امیرنشینها انتظار داشته باشید که منشأ خود را به دموکراسی دولت شهر یونان نسبت دهند؟ چگونه می توان غرب در دوران مدرن را منشأ دموکراسی دانست؟
خاستگاه دموکراسی متنوع است. آفریقا «دموکراسی زیر درختان» دارد و «اوبونتو» از آفریقای جنوبی میآید: من هستم زیرا ما هستیم. آمریکای لاتین دارای اشکال کثرتگرایانه دموکراسی مشارکتی است. جهان عرب یک شکل اسلامی از دموکراسی به نام «شورا» ایجاد کرده است که واژهای عربی برای «مشاوره» بر طبق قوانین اسلامی است. یکی از اصول شریعت اسلام، تصمیم گیری در امور کشوری از طریق «مشورت» است. این رسم کهن عرب در مجالس قبایلی بود و بعداً توسط اسلام تأیید و پذیرفته شد و در سوره 42 قرآن با عنوان «الشوری» ذکر شده است. سید قطب مصری معتقد است که یک دولت واقعاً اسلامی باید «شریعت» (یعنی قوانین اسلامی) را به عنوان قانون اساسی خود بپذیرد و یک سیستم گسترده مشاوره سیاسی را اجرا کند. ابوالاعلا مودودی از پاکستان این سیستم مشورتی را «دموکراسی اسلامی» می نامد.
نادیده گرفتن نقطه شروع منطقی دموکراسی و خاستگاه آن در تمدنهای مختلف و صرفاً مشروعیت بخشیدن به استعمار غرب در جهان به بهانه اشاعه ارزشهای جهانی، کاری طعنه آمیز است. چنین دیدگاه تحریف شده ای تنها منجر به تراژدی و از خود بیگانگی دموکراسی می شود. در حال حاضر، غرب نیز خود از آن رنج می برد، زیرا پوپولیسم حاکم است. این به اصطلاح «اجلاس برای دموکراسی» که به میزبانی ایالات متحده برگزار می شود، تنها به دیدگاه بنیادگرایانه تر از دموکراسی منجر خواهد شد.
در یک دموکراسی، مردم ارباب کشور خود هستند. چگونه میتوانند ارباب کشور خود باشند، در حالی که هنوز مشکل «وضعیت دموکراتیک» وجود دارد، اینکه کشوری بدون دموکراسی ساختهشده را غیردموکراسی در دوران مدرن ببینند؟ در واقع، قبایل باستانی دارای دموکراسی قبیله ای بودند. حاکمیت نیز دموکراسیهای خود را داشت. بنابراین دموکراسی یک مفهوم مدرن نیست. دموکراسی مدرن در مورد ایجاد یک بنیاد دموکراتیک است که زمینه را برای عملکرد دموکراسی فراهم میکند. اما بسیاری از کشورهای وابسته مانند ژاپن، کره جنوبی و برخی دیگر که حتی توسط محقق آمریکایی جان میرشِیمر به عنوان «دولت های نیمه مستقل» خوانده می شوند، نمی توانند حتی در مورد امنیت و حاکمیت ملی خود تصمیم بگیرند، زیرا حاکمیت آنها ناقص است. دموکراسی به این معناست که یک ملت ابتدا باید ارباب خود شود، و در سیستم دولتی مدرن، توانایی اربابی کردن یک دولت برای خود، امری جدایی ناپذیر از حاکمیت آن است.
ایالات متحده از طریق سرمایه و برتری تکنولوژیکی خود، متحدانش و سایر کشورها را تحت کنترل در میآورد و آنها را «دموکراتیزه» می کند. لهستان یک نمونه کلاسیک از آن است که از طرف آمریکا به اجلاس سران دموکراسی ایالات متحده دعوتنامه دریافت کرده است، اما از آن خواسته شده که خود را «دموکراتیزه» کند. مشارکت منطقه تایوان چین همچنین در خدمت تلاشهای ایالات متحده قرار گرفته تا ساختار نظام بینالمللی مبتنی بر دولت مستقل به عنوان واحد مشارکتکننده که توسط سازمان ملل متحد ایجاد شده را بشکند، همچنین این عمل آمریکا برای ایجاد یک زنجیره تامین جهانی چینزدایی شده و یک نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین (ایالات متحده) است.
بنابراین، دموکراسی صرفاً به معنای کثرتگرایی نیست، بلکه به معنای متنوع بودن نیز هست. به عنوان بخشی از تمدن سیاسی، دموکراسی ریشههای گوناگونی دارد و به جای یک نظام ارزش جهانی مسیحی، یک ارزش مشترک برای همه بشریت است. بنابراین، دموکراسی غربی تنها محصول تمدن غربی است و دموکراسی حتی اگر منشأ غربی نداشته باشد، همچنان وجود دارد.
انتهای پیام/