مقدمفر: حاج قاسم سیاسی بود اما سیاستباز نبود/ سردار سلیمانی الگوی آزادیخواهی و عدالتخواهی است/ ماجرای خواب عجیب شهید طهرانیمقدم
حاج قاسم کل ایران را حرم میدانست و میگفت این حرم اگر آسیب ببیند همه حرمهای مقدس آسیب دیده است، کل ملت ایران را همانهایی که بعدها آمدند زیر تابوتش دستشان را گرفتند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، برنامه این هفته «دستخط» با حضور حمیدرضا مقدمفر روی آنتن شبکه پنج سیما رفت. او متولد 1340 و از دوستان سردار دانشمند شهید حاج حسن طهرانی مقدم است که از کودکی و نوجوانی با هم بودند. فعالیتهای انقلابی ایشان از نوجوانی در قبل از انقلاب شروع میشود و بعد از انقلاب اسلامی در حزب جمهوری اسلامی و بعد در عرصه هشت سال دفاع مقدس و بعد از جنگ هم بهویژه ایشان را در عرصه فرهنگی و اجتماعی و دانشگاهی دیدهایم.
استاد دانشگاه، کارشناس مسائل راهبردی و در مقاطع مختلف مسئولیتهای مختلفی را داشتهاند؛ از جمله معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مشاور فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مدیرعامل خبرگزاری فارس و همچنین بهعنوان جهادگر نمونه عرصه فرهنگ و هنر، نشان افتخار دارند و الآن هم در ایام بزرگداشت شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی مسئولیتی ویژه بهعهده ایشان گذاشتهاند.
حمیدرضا مقدمفر این روزها ریاست بزرگداشت مردمی حاج قاسم سلیمانی را بهعهده دارد.
آنچه در ادامه میآید متن گفتوگوی دستخط با حمیدرضا مقدمفر است:
ـ «مکتب حاج قاسم» یعنی مجموعهای منسجم از باورها، ارزشها و آرمانها
ـ حاج قاسم سیاسی بود، ولی سیاستباز نبود
ـ حاج قاسم مانند رهبر انقلاب، پدرانه موضع میگرفت و پدرانه رفتار میکرد
ـ برخی سوپرحزباللهیها بدانند که حاج قاسم الگوی عدالتخواهی است
ـ امید ایجادشده بین مردم، بهخلاف دولت گذشته، مجازی و تبلیغاتی نیست
ـ دولت در کار رسانهای کم گذاشته است
ـ همه ممکن است اشتباه کنند؛ درباره شورای نگهبان حضرت آقا تذکر دادند
ـ نامه محرمانه شورای نگهبان به لاریجانی، سر از رسانههای خارجی درآورد
ـ دستاوردهای حاج قاسم در جبهه مقاومت، در این دو سال بیشتر شده است
ـ نگاه شهید طهرانی مقدم در تولید موشک، «ما میتوانیم» بود
ـ ماجرای خواب شهید طهرانی مقدم، یک هفته قبل از شهادت
ـ وجه تشابه حماسه 9 دی 88 و 16 دی 98
*سلام، خیلی خوش آمدید
خدمت حضرتعالی و همه بینندگان سلام دارم.
*اوضاع چطور است و مراسمهای بزرگداشت حاج قاسم چطور پیشبینی شده و چقدر جلو رفته است؟
خیلی خوب، الحمدلله، حاج قاسم همان طور که وجودش و حضورش در دنیا و شهادتش یک هدیه الهی بود هم برای خودش و هم برای مردم و کشور ما، کارهایش هم همه بابرکت است؛ از یک نذر صلوات برای حاج قاسم تا ختم قرآن، تا نذر نان تا نذر اهدای خون بهنیت حاج قاسم که این تبدیل شده است به یک پویش «بهنیت حاج قاسم».
* اینکه از لسان رهبر معظم انقلاب اولین بار مکتب حاج قاسم بیان میشود اصلاً این معنیاش یعنی چه؟
مکتب و مدرسه درسآموز، یعنی در واقع شهید سلیمانی حاج قاسم عزیز ما هم مجموعه منسجمی از اعتقادات، باورها، ارزشها، آرمانها را داشت و هم او را تبدیل کرد با وجود خودش، به یک الگو و مدل که این مدل فقط برای یک سن و یک قشر نیست، این خیلی جالب است، شاید کمتر به این توجه شده باشد. حاج قاسم کمالش در فرآیند زمانی است ولی قهرمان، قهرمان عرصه شکست نیست؛ خیلی جالب است قهرمان همیشه پیروز است.
حاج قاسم در حداقل دو مقطع دنیا را متعجب کرد؛ یک جا در آنجایی بود که اعلام کرد که خیلی محکم و مقتدر تا سه ماه دیگر داعش برچیده خواهد شد از روی کره خاکی، یک جای دیگر هم متعجب شدند، آن هم در مراسم تشییع بدن مطهر ایشان بود، دنیا را متعجب کرد! چه در ایران چه در عراق. میلیونها انسان در ایران آمدند با اشک و با دلدادگی ایشان را مشایعت کردند، از اقشار مختلف، همه مردم بودند از همه سلیقهها، همه مذاهب، مردم احساس میکردند یک خادمشان را از دست دادند.
*کسی که برای آنها مایه گذاشته است.
جانش را برای آنها داده، مظلومانه برای آنها جانش را داده است. برگردیم به سؤال شما، این شخصیت حاج قاسم خیلی سیاسی بود، ولی سیاستباز نبود، حاج قاسم بسیار فهم سیاسی بالایی داشت ولی این چیزهایی که ما الآن داریم که برمیگردد عموماً به الگوها و مدلهای غربی سیاستبازی که از آنها گرفت شده است، و آنها عرصه سیاسی را عرصه قدرت و جنگ قدرت میدانند، گاهی سیاسیون ما هم با آن الگوها با آن عینکها همه را نگاه میکنند، این اشکال است، حاج قاسم در این حلقههای تنگ و دایرههای تنگ نمیگنجید.
مثلاً فرض کنید ترامپ تهدید میکرد رئیس جمهور ما را، رئیس جمهور دوره قبل آقای روحانی را، ایشان میگفت "آقای ترامپ قمارباز! ای کسی که بیشخصیتی، آدم فاسد"، به این تعبیر؛ "حریف تو منم، رئیس جمهور ما شأنش بالاست، رئیس جمهور این کشور اسلامی شأنش بالاتر است، حریفت من هستم بیا با من و ببین ما چه میکنیم."
* بهرغم اینکه در جلسات خصوصی شاید بارها در نقد آقای روحانی و روشهای آقای روحانی ایشان رودررو صحبت کرده است.
حتی بالاتر عرض کنم که همین موردی که اشاره شد همین را گفته بود، مثلاً فرض کنید که آقای روحانی رئیس جمهور قبلی ما ایشان یک موضع خیلی محکم و خوبی علیه رژیم صهیونیستی و آمریکا گرفت، بسیار موضع محکم و حتی گفت "اگر ما را تهدید میکنید که ما در محاصره اقتصادی و تحریمها نفت ما را میبندید، اگر ما نتوانیم نفتمان را بفروشیم و از این منطقه کشتیهای نفتی ما عبور کند هیچ نفت و کشتی نفتی از این منطقه عبور نخواهد کرد"؛ خیلی همه متعجب شدند از آقای روحانی که این چه موضعی بود.
آقای شهید سلیمانی یک نامه به آقای روحانی داد و گفت؛ من تشکر میکنم بهعنوان سرباز انقلاب و سرباز ولایت تشکر میکنم از شما آقای رئیس جمهور، خیلی موضع شما خوب بود، به این مضامین، انقلابی بود، خوب بود آقای روحانی باید همین گونه موضع بگیرد و آیندهاش هم باید همین باشد. آقای روحانی قبل و فعل و آینده باید همین مدار را طی کند، یعنی آمد"
مثل انسانی خودش را کوچک کرد تشکر کرد، ولی در واقع هم نصیحت کرد، هم تشویق و ترغیب کرد رئیس جمهور را، بعد هم گفت "بهخاطر این مواضع قشنگ و زیبا و انقلابی شما دست شما را میبوسم."
* حتی زمان تحریم آقای ظریف ایشان جزو نخستین افرادی بود که نامه نوشت و ایستاد و دفاع کرد از آقای ظریف.
این موضع، موضعی است و همان کاری است که رهبری میکند، مقام معظم رهبری موضع پدرانه این امت را دارند، پدر امت است. مقام معظم رهبری را در هیچ جناحی نمیتوان تعریف کنید پدر همه سلایق و جناحهاست، پدر همه اقوام و مذاهب است.
حاج قاسم سعی میکرد خودش را با مواضع با رفتار این الگو و مدل تنظیم کند، چرا ایراد میگیرید، نباید شما در این ظرف کوچکتان حاج قاسم را درک کنید، حاج قاسم انسان بزرگی بود نهفقط در میدان رزم! در میدان سیاست، در میدان فرهنگ، در میدان تدبیر. حاج قاسم استاد دانشگاه بود گاهی وقتها به عرصههای علمی حاج قاسم نمیپردازند، خب، فرصت نداشت در همان فرصت اندک تا کارشناسی ارشد درس خواند.
گاهی بعضیها فکر میکنند که مثلاً خانه فلان شخص رفته که مثلاً او در فلان جناح است، بروید نگاه کنید اگر خانه آن شخص در آن جناح رفته، او برادر دو شهید است، حالا موضع سیاسیاش اشکالاتی دارد، برادرهایشان شهدایی بودند که نیروهای حاج قاسم بودند در جنگ، کنار حاج قاسم شهید شدند، حالا حاج قاسم رفته منزلشان در کرمان، حالا از آن جناح سیاسیاند بیتشان، خب، باشند!
آی آنهایی که میگویید "ما عدالتخواهیم، خیلی حزباللهی و سوپر حزباللهی هستیم"، الگو اگر میخواهید این الگو حاج قاسم است، نه اینکه بگویید "نه، ما از او در بخش سیاسی و عدالت پیروی نمیکنیم"! کجا میخواهید بروید؟! پس اشتباه دارید میکنید ظرفتان را بزرگ کنید.
حاج قاسم کل ایران را حرم میدانست و میگفت "این حرم اگر آسیب ببیند همه حرمهای مقدس آسیب دیده است". کل ملت ایران همانهایی که بعدها آمدند زیر تابوتش دستشان را گرفتند زیر تابوت این دستها به هم گره خورد و پیوند و اتحاد مردمی را نشان داد و حاج قاسم شد محور اتحاد و پیوند مردم، حاج قاسم که نماد یک قهرمان ملی است، نماد انسان تراز انقلاب اسلامی است، حاج قاسم الگوی عدالتخواهی است، حاج قاسم الگوی آزادیخواهی است.
همین آقایانی که داخل کشور میگویند حاج قاسم باید بهزعم آنها سوپر حزباللهی و انقلابی باشد، چرا به آن آقا این را گفته است "من دستت را میبوسم" وقتی موضع انقلابی میگیرد، یا چرا خانه آن آقا رفته، همینها اگر پایشان را از این کشور بیرون میگذاشتند، در این 21 سالی که حاج قاسم فرمانده میدانی بود در محورها و کشورهای مقاومت، حتماً به حاج قاسم ایراد میگرفتند؛ چرا؟ چون باز نمیتوانستند بپذیرند که حاج قاسم تفاوت برای خودش قائل نبود روی سنی و شیعه، اهلسنت و شیعه را در جهاد مقاومت یکی میدید.
* و حتی ایزدی و مسیحی.
ایزدی و مسیحی را یکی میدید، تفاوتی نمیکرد آزادی انسانها برایش مهم بود، حتماً این آدمها ایراد میگرفتند، "حاج قاسم، فقط باید شیعه را ببینی"! نه، شما ببینید نسبت به فلسطین، غزه... این شخصیت را میشود شناخت میشود قاسم سلیمانی شد ولی باید درست جناح گرفت ابتدا باید معرفت به این شخصیت پیدا کرد.
حاج قاسم چرا محبت پیدا میکند در مردم و مردم دوستش دارند؟ به همین دلایل، خیلیها این روزها ادعای انقلابی بودن و عدالتخواهی دارند باید حاج قاسم شوند، ما نمیتوانیم از آنها بپذیریم اگر بخواهند انقلابی باشند ولی حاج قاسمی نباشند.
این مدالی که مقام معظم رهبری به حاج قاسم دادند این برای ما مدرسه و مکتب را معرفی کردند، یعنی باید حاج قاسم باشیم، اگر میخواهیم انقلابی و عدالتخواه باشیم اگر میخواهیم آزادیخواه باشیم اگر میخواهیم ولایتمدار باشیم ولایتمداری حاج قاسم هم یک کمی متفاوت بود. من خدمت سیدحسن نصرالله رسیدم اخیراً دیدم این جمله را فرمودند ایشان که "گاهی ولایتمداری ما با بعضی از حتی ایرانیها هم فرق میکند."
به بنده هم فرمودند، "این نیست که چیزی مقام معظم رهبری بفرمایند، ما او را ببینیم که اولاً این حکم است حکم صادر کردند، فتوا صادر کردند یا یک توصیه است"، ارشادی مولوی را خاطرتان هست میگفتند بعضیها ارشادی است یا مولوی و حاکمیتی است؛ نه، ایشان میفرماید "ما بدانیم چیزی را مقام معظم رهبری میلشان بر آن است، برای ما میشود حجت"، حاج قاسم از این جنس بود و خودش میگفت ساده هم به این نرسید، میگفت "من عرصههایی را دیدم، حجتهایی را دیدم که گاهی وقتها در دلم چیزهایی بوده، از آقا شنیدم در ماجرای جنگ 33روزه در ماجرای خود سوریه چیزهایی بود که از حضرت آقا شنیدم بهخاطر اینکه میل حضرت آقا هم برای من حجت بود، چون میدانم این میل، میل نفسانی نیست."، خیلی مهم است.
من خاطرم است مُد شده بود میگفتند که نگویید مثلاً فلان موضوع چیست، آقا این را دوست دارند، این خوب نیست نگویید، من همان موقع به دوستان گفتند "اتفاقاً اینها اشتباه میکنند، این برای ما حجت است، آقا دوست دارند نه اینکه آقا دوست دارند مثلاً چیزی بگوییم که آقا خوشش بیاید، اتفاقاً باید کاری کنیم که آقا خوشش بیاید، چرا این حرف را میزنید؟ این خوب نیست مگر در مورد یک انسان ساده دارید صحبت میکنید؟"
ولی فقیه نائب امام عصر است، همانی است که حضرت امام(ره) در کتاب ولایت فقیه، فرمودند، بعضیها تصور میکنند عرصه حاکمیت در جمهوری اسلامی و ولایت فقیه مثل عرصه حاکمیت در غرب و کشورهای دیگر است، نه این طور نیست.
بعد میفرمایند "ولی فقیه یک گناه کبیره کند از ولایت افتاده، خودش میرود کنار"، و هدف از ترور حاج قاسم این بود که تمام بشود با ترور و شهادت حاج قاسم بحث مقاومت تمام شود، اما بحث مقاومت با ترور حاج قاسم طی این دو سال نهتنها تمام نشد، بلکه بهبرکت خون حاج قاسم این حرکت رو به جلو سرعت بیشتری پیدا کرد و موفقیتهای بالاتری به دست آورد.
شما ببینید امروز عرصه یمن را ببینید، افغانستان را ببینید، آمریکاییها با چه ذلتی از افغانستان خارج شدند و فرار کردند، عراق را ببینید، در عراق امروز آمریکاییها این عزم را پیدا کردند که خارج شوند و آرامآرام خارج میشوند ذلت بار، سوریه را ببینید و پیروزی در سوریه را، لبنان را ببینید، اینها همه دستاوردهای حاج قاسم است و نهتنها تمام نشد در این دو سال، بلکه سرعت بیشتری پیدا کرد.
* اشاره کردید به این موضوع؛ اشاره کنیم به شهید بزرگوار سفیر عزیزمان در یمن شهید ایرلو، خب، این هم از نشانههای ادامه داشتن همین فرهنگ مقاومت است ایشان دو سال آنجا در آن شرایط سخت، ولی یمن حفظ کرد خودش را و با اینهمه فشارهای مختلف.
خاطرم است این شهید بزرگوار وقتی اعلام شد که ایشان سفیر ایران در یمناند آمریکاییها و رژیم آلسعود و متحدین آنها خیلی متعجب بودند که چطور چنین شخصیتی توانسته است وارد یمن شود و ایشان شجاعانه ورود پیدا کردند و طی این مدتی که در یمن بودند مثل یک مجاهد فیسبیلالله در یمن تلاش کردند و واقعاً من معتقدم شهید ایرلو در یمن یک مدل و الگوی یک دیپلمات انقلابی را به ما نشان دادند.
* و شرایط الآن را آقای مقدمفر چطور میبینند؟ ما الآن از یک طرف مذاکراتمان را ادامه میدهیم با یک شرایط دیگر و از سوی دیگر هم تهدیدهایی که رژیم صهیونیستی علناً انجام میدهد و این نشان میدهد که ما الحمدلله در مسیر درستی حرکت میکنیم که دشمن ما اینقدر جزع و فزع میکند، الآن را چطور میبینید؟
بحمدالله خیلی شرایط بهنظرم امیدبخش است؛ این امید یک کلمه کلیدی و اساسی است نه از این کلیدهای مجازی تبلیغاتی که ما بد تجربه کردیم، نه کلید واقعی است. امید امروز شروع شده است در مردم و خیلی دارند تلاش میکنند این امید را به ناامیدی تبدیل کنند، هم بیرون هم داخل.
این امید، امید مجازی و دروغین و تبلیغاتی نیست؛ امروز دولتی تشکیل شده که بسیار با دولت قبلی متفاوت است. متأسفانه ما در دولت قبلی ناکارآمدی داشتیم و این ناکارآمدی پیوند میخورد با یک نکته دیگری که یک آثار بدی داشت و آن این بود که علاوه بر ناکارآمدیها و ناتوانیهای بعضی از مسئولان در دولت قبلی، نگاهها هم بهجای اینکه نگاه به قابلیتها و ظرفیتهای داخلی باشد، نگاه به دست دشمن بود.
این هم مزید بر علت میشد؛ ولی این را میتوانم بگویم شاید ضعیفترین آدم در این کابینه، این عزم را دارد که خدمت به مردم بکند و برای مردم همه وجودش را بگذارد؛ این را میتوانم با همه اعتقادم بگویم.
این دولت امروز اینطوری است؛ اولین عزم این دولت این است و این خیلی جای امیدواری است. کار برای این دولت سخت است ولی دولت این عزم را دارد و نگاهش هم نگاه به داخل است. امروز این اتفاق مبارک هم جزو همان عزمهایی است که عرض کردم، عزم ارتباط با همه دنیا جز آمریکا و اسرائیل رژیم اشغالگر قدس را این دولت دارد و امروز دیدیم ما عضویت در پیمان شانگهای، پیمانها و قراردادهای با کشورهای مختلف، نگاه به شرق.
ما تا حالا در آن هشت سال این را میدیدیم که انگار همه دنیا آمریکا و غرب است، اگر ما بخواهیم با دنیا ارتباط داشته باشیم فقط باید با غرب و آمریکا ارتباط داشته باشیم. الآن این دولت ثابت کرد که دیگر آن ابرقدرت شرق نیست که ما نگران باشیم، ولی در عین حال ارتباط با این کشورهای مشرقزمین از خود روسیه و چین گرفته که الآن رقیب آمریکا هستند، تا هند و سایر کشورهای دیگر در مشرقزمین، اینها را میتوانیم ارتباط برقرار کنیم، میتوانیم مشکلاتمان را با اینها حل کنیم؛ چرا نکنیم؟ ارتباط با دنیا فقط غرب و آمریکا نیست.
* و مهمترین تهدیدی که کنار همه این فرصتها و مزیتهایی که در دولت جدید میبینیم، دولت را ممکن است تهدید کند و باید دقت کند چیست؟
بزرگترین تهدید همان است که بهنظرم این هشدار را مقام معظم رهبری در اولین جلسهای که با دولت داشتند دادند، رسانهای هم شد، ضمن تذکرات و نکاتی که مقام معظم رهبری فرمودند یک نکته هم خیلی مهم و برجسته حضرت آقا مطرح فرمودند و آن این بود که دولت به مقوله بحث رسانه توجه زیادی کند.
با راست، دروغ میگویند، این را عنایت کند، چطور میشود الآن به یکی بگویی میگوید چطور میشود با راست دروغ گفت، این حرف بیربطی است ولی بیربط نیست، در جنگ شناختی این اتفاق میافتد.
در جنگ شناختی پیامی که دشمن میدهد کاملاً پیام راست است، با تکنیکهایی که در جنگ شناختی است.
* دولت باید برای این قصه چهکار کند؟
دولت باید تلاش کند. من معتقدم که تا الآن کم گذاشتهاند، باید آماده باشیم. من حق میدهم به دولت باید فکر جان و نان مردم باشد و این اولویت است، خوب اولویتگذاری کرده است آقای رئیسی و همه دولت، ولی عرضم این است به این بخش هم باید برسند.
آن تهدیدی که من حس میکنم...، این یک واقعیتی است امروز دشمن ناامید است بر ما، ناامید به چیست؟ امروز در بعضی از این کانونها و مراکز مطالعاتی آمریکایی اعلام کردهاند از مؤسسه رَند و سایر مؤسساتشان اعلام کردند که الآن دیگر بحث تحریم جواب نمیدهد، الآن شما ببینید در زمینه لوازم خانگی در بعضی از زمینهها ایران خودکفا میشود، تولید داخلی به یک حدی میرسد، چون شما جلویش را در تحریم بستید اینها دارند روی پای خودشان میایستند، بترسید، اینها ناامیدند ولی به جنگ رسانهای امیدوارند، در جنگ اقتصادی دارند ناامید میشوند با این حرکتی هم که دولت شروع کرده است، نگاه به ظرفیتهای داخلی.
شما اشاره کردید به مذاکرات، در مذاکرات ما باید مذاکره کنیم، اینها نباید موفق شوند دنیا را به ما بکوبند...، علیرغم اینکه خیلی امیدی به اینها نداریم ولی مذاکره کار ماست ما اهل مذاکرهایم، دوستان ما رفتند این سری هم مذاکره کردند، ولی به اینها اعلام کردند؛ ما اسیر بیمنطق شما نمیشویم، اینجا مذاکره برای مذاکره نیست، مذاکره برای برداشتن تحریم است ضمن اینکه باید در بحث هستهای باید غنیسازی صلحآمیز ما حفظ شود.
این تیم مذاکرهکننده رفته با قوت ایستاده، دو موضوع را گذاشته در دستور کار، آنها هم میدانند ما اسیر نیستیم. ما یکی از اشکالاتی که داشتیم این بود که مسئولان سابق ما آدرس اینطوری میدادند "مردم آبتان و نانتان هم درگیر اراده این دشمن است، پس در مذاکره ما باید خیلی کوتاه میآمدیم"، امروز ما اعلام کردیم که مذاکره دیگر خاصیتی ندارد، از جهت اینکه بدانید که ما اسیر اینها نیستیم، نه ما در داخل کار خودمان را میکنیم.
*شما همیشه تأکید داشتید بر اینکه شورای نگهبان حافظ است هم برای جمهوریت و هم اسلامیت و یک محلی است برای نگهداری راهبردی نظام جمهوری اسلامی. سر این قصه انتخابات ریاستجمهوری 1400 و بهخصوص مسائلی که در این هفته پیش آمده، در مورد نامه آقای لاریجانی که خود آقای لاریجانی نوشته بودند، گرچه شخصاً معتقدم آقای لاریجانی نامه بسیار محترمانهای نوشته بودند، در نهایت احترام، ارزیابیتان از این موضوع چیست و فکر میکنید که دو طرف باید چگونه عمل کنند؟
ببینید، همه ممکن است اشتباه کنند، من در مورد شورای نگهبان، شورای نگهبان حضرت آقا هم تذکر دادند فرمودند "حتی یک جایی ممکن است که رأی من با رأی شورای نگهبان یکی نباشد، ولی آن مرجع قانونی است و رأیش را اعلام میکند"، البته ما در تاریخ انقلاب دیدیم هم در مورد آقا و امام یک جایی که خطوط قرمزی باشد یک حدیقف بهقول طلبهها دارد، این خط قرمزی که اگر آنجا شورای نگهبان رأی یا نظرش از آن خط قرمز عبور کرد یا اشتباه بهحدی بود که باید رهبری و ولایت ورود کند، دیدیم که ورود کردند و تذکر دادند.
در مورد آقای لاریجانی یک تذکری حضرت آقا دادند که در مورد فرزندانشان که فرزندانشان تحصیل کردند یا به هر طریقی رفتند به آمریکا و لندن، یک مصوبهای در شورایعالی امنیت ملی داشتیم، در این دو کشور فرزندان مسئولان در یک حدی نباید بوده باشند، اقامت داشته باشند، مقیم باشند از نظر حقوقی. خب، بعدها نامهای دادند آقا که "شورای نگهبان که گفتید مقیماند، این فرزندان برای تحصیل رفتند اقامت و تابعیت ندارند"، حضرت آقا فرمودند "اشتباه کردید، اشتباه جبران شود."
شورای نگهبان میگوید "من چهار پنج دلیل داشتم برای رد صلاحیت آقای لاریجانی، یکیاش بحث فرزندان بود، دلایل دیگر هم داشتم. بر مبنای آن دلایل یکی از دلایل خیلی خوب که یک دستگاه امنیتی هم اعلام کرد اشتباه کرده است من هم بر مبنای آن"، ولی این دلیل هم عبور کند، باز سه چهار دلیل دیگر میماند برای رد ایشان، حالا چه اتفاقی افتاده، پس رأی سر جای خودش است، همه بعد از این موضعگیری حضرت آقا انتظار داشتند که یک اتفاقی بیفتد، شورای نگهبان اعلام کرد "من دلایلم فقط این نبوده است"، خب، بالاخره روشن است.
بعدها ما متوجه شدیم نامهای رد و بدل شده است، آقای لاریجانی درخواست کردند که "شورای نگهبان، دلایل را به من بگو". شورای نگهبان هم محرمانه با اصرار زیاد ایشان و برادرشان اعلام کردند که "شما دلایل رد صلاحیتتان اینها بوده است"، آقای لاریجانی هم جواب دادند، حالا کاری ندارم به منطق آن پاسخ درست بوده یا غلط بوده است، این رد و بدل شد.
این نامه محرمانه سر از یک رسانه خارجی درآورد که خبرنگار ایرانی در یک رسانه خارجی این را منتشر کرد، بحث ساحتهای مختلفی دارد، حوزههای مختلفی دارد، این نامه محرمانه شورای نگهبان را چهکسی داده است به آن خبرنگار و در خارج از کشور نه در داخل کشور! بحث دیگر، حالا منطق آقای لاریجانی در پاسخگویی به آن دلایل چیست؟
ما دیگر جوابی از شورای نگهبان نداریم، شورای اعلام کرده است ایشان جواب داده است، حالا باز شورای نگهبان پاسخی دارد برای آنها نمیدانیم! هرکدام از اینها جای بحث دارد اما بالاخره این اتفاق هم اتفاق خوبی نبود یعنی میتوانست این نامهها ادامه پیدا کند، آقای لاریجانی باز هم نامه بدهد شورای نگهبان جواب بدهد دوباره ایشان همین طور اینها ادامه پیدا کند تا به یک حقیقتی آقای لاریجانی و شورای نگهبان برسند.
اما در اولین نامهنگاری که شورای نگهبان نامه را با طبقهبندی محرمانه به آقای لاریجانی اعلام میکند که "میخواهیم آبروداری کنیم، برای شماست"، خب، نامه سر از خارج درمیآورد، بهنظر هیچکس این را نپسندید، چرا بعد هم بیاید در رسانهها بشود یک حربهای و وسیلهای برای سوءاستفاده بدخواههای نظام که سالهاست دنبال آناند که شورای نگهبان را بزنند، سالهاست بهدنبال این هستند که انتخابات و نتایج انتخابات را بزنند.
* اتفاقی که افتاده است بهنظرم افراد دیگر هم بهجای اینکه یکسره بیایند دامن بزنند روی این بایستند بعضی از این افراد اینقدر میگویند در جمهوری اسلامی فضای نقد نیست؛ خب، این هم فضای نقد؛ فضای نقد یک نقد کاملاً مؤدبانه در بالاسری است.
اصلاً هیاهو میکنیم.
ـ (بخش دوم گفتوگو)
سؤال: متولد 1340 تهران.
جواب: بله تهران.
سؤال: کدام محله؟
جواب: محله خیابان 17 شهریور میدان شهدا.
سؤال: پدر و مادر چهکاره بودند.
جواب: پدر شغل آزاد، کاسب هستند.
سؤال: هستند هنوز؟
جواب: بله در قید حیاتاند، مادرم به رحمت خدا رفتند سه چهار سالی.
سؤال: پدر هنوز هم کار میکند؟
جواب: خیر. دیگر بازنشستهاند ولی فعالیتهای فرهنگی و مذهبی دارند.
سؤال: با پدر آن زمان که جوانتر بودید کار میکردید، در کاسبی یا کمک میکردید؟
جواب: بله، بهاقتضای فرصتهایی که بیشتر قبل از انقلاب بود بعد از انقلاب دیگر فرصت نکردیم.
سؤال: درگیر کارهای خودتان بودید، چند تا خواهر برادر هستید؟
جواب: ما دو تا برادر هستیم یک خواهر.
سؤال: چطور با حاج خانم آشنا شدید و چهزمانی ازدواج کردید؟
جواب: ما سال 62 ازدواج کردیم.
سؤال: 22سالگی؟
جواب: بله. ما یک نسبت دوری داشتیم خانوادهای بودند که ناآشنا نبودیم.
سؤال: مهریه چقدر است؟
جواب: 14 سکه.
سؤال: خطبه عقد را چهکسی خواندند؟
جواب: خطبه عقد را ما چون نسبتی با مرحوم آیتالله مهدویکنی داشتیم ایشان محبت کردند آن زمان تشریف آوردند منزل و همان جا عقد ما را حضوری خواندند.
سؤال: نسبتتان دور است با حاج آقای مهدوی؟
جواب: خیلی نزدیک نیست، خیلی دور هم نیست؛ برادر خانم ایشان داماد ماست.
سؤال: حاج خانم اهل کار فرهنگی و اینها هم هستند؟
جواب: بله، ایشان هم خانهدار هستند هم علوم حوزوی را خواندهاند، درس خارج فقه شرکت میکردند، هم قم درس خواندند هم تهران درس خارج مرحوم آیتالله شاهرودی که این ایام هم ایام سالگرد ایشان هست که رئیس قوه قضائیه بودند، درس خارج اصول داشت، شاگرد درس خارج اصول ایشان بودند و درسهای دیگر هم رفتند ایشان درس حوزوی خواندند.
سؤال: چقدر شما خودتان را در موفقیتهای کاری مدیون ایشان میدانید؟
جواب: خیلی زیاد، یک اعترافی باید بکنم اینجا هم ایشان بشنوند بدانند کمتر فرصت و جرئت این را دارم که نقص من است، این اعترافها بوده ولی همه بدانند ایشان هم بدانند که اگر موفقیتی در کار ما بوده، اگر توفیق پیدا کردهایم بهقول آن قدیمیها میگفتند جبههای رفتیم، تلاشی کردیم، بهخاطر این بوده که مطمئن بودیم کسی مثل ایشان سکان خانه را دارند و قوی هم اداره میکنند خانه را.
سؤال: چند تا فرزند دارید؟
جواب: دو تا فرزند دارم که یکیشان ازدواج کرده و یکی ازدواج نکرده است.
سؤال: دختر خانم ازدواج کردند آقا پسر ازدواج نکردند؟
جواب: نه دو تا دختر دارم، گاهی وقتها چیزهایی هم علیه ما منتشر میکنند گاهی میگویند پسرش چنین و چنان! بابا، من اصلاً پسر ندارم که پسرم اینکاره باشد. (میخندد)
سؤال: دخترخانمها هم اهل درس هستند؟
جواب: بله، دکتری دارند، استاد دانشگاه هستند هر دو و خیلی علاقهمند، هر دو هم فقه و حقوق خواندند، علاقهمند به فقهاند.
سؤال: شما رشته خودتان متفاوت است؟
جواب: من علوم سیاسی خواندم و رشته دکترایم هم بحث استراتژیک است.
سؤال: نوه هم دارید.
جواب: نوه دو تا دارم یک پسر و یک دختر، امیرعلی و فاطمه.
سؤال: تفریح آقای مقدمفر چیست؟
جواب: زیارت. توفیق ندارم موفق بشوم شمال کشور بروم تفریح و اینها میروم ولی خیلی سال است، نرفتیم. اگر تنها فرصتی که ایجاد شود زیارت میروم. منزل ما هنوز همان خیابان 17 شهریور که من متولد شدم محلیها میگویند تیر دوقلو و هنوز هم آنجاییم منتهی از 17 شهریور آمدیم بالاتر سمت میدان شهدا و خیابان ایران هستیم.
سؤال: اهل ورزش هستید؟
جواب: سابق خیلی اهل ورزش بودم یعنی قبل از انقلاب در آن منطقه 12 همان محلهمان قهرمان کشتی بودم در همان سن خودم و هنوز آن دوبنده آن زمان را که قهرمانیها را با آن داشتم نگه داشتم.
* قبل از انقلاب بهرغم اینکه سنوسالی کم داشتید، دستگیری داشتید.
بله، من دستگیر شدم و دو سه تا زندان عوض کردیم و گفتیم که "ما 18 سال نیستیم"، زندان قصر ما را جابهجا کرد گفتند "نه، دروغ میگوید" و ما را بردند تحتالحفظ در پزشکی قانونی و معاینات و گفتند، "بله 18 سال نشده و باید برود زندان کانون"، و آن موقع میگفتند "کانون تأدیب و تربیت"، ولی خب، پاتوقمان شده بود، زمان پیروزی انقلاب خیابان ایران که الآن منزلمان هم آنجاست پاتوق ما مدرسه علوی و مدرسه رفاه و اینها بود.
* چهزمانی عضو حزب جمهوری اسلامی شدید؟
همان بعد از اینکه حزب تشکیل شد چون پدر من هم عضو حزب بود ما هم با جمعی از جوانان چون انقلاب پیروز شد دیپلم من سال 58ـ57 بود یعنی کلاسی نرفتیم شاید یکی دو ماه کشید و امتحان نهایی و اینها بود.
* قبل از جنگ به جهاد رفتید؟
بله، جهاد سال 58 امام فرمان دادند جنگ هنوز شروع نشده بود. جهاد سازندگی با یکسری از دوستان و همهیئتیها که ما آن موقع هیئتی داشتیم که دوستان آنجا جمع شده بودند، هیئت خاصی بود از آنجا جهاد سازندگی شهرستان فومن و شمال و آنجاها شروع کردیم.
* با جهاد شروع کردید و بعد هم جبهه.
بله.
* بعد از جنگ و اینها بهسمت درس رفتید.
بله دیگر، بعد از جنگ ما هم شرکت کردم در دانشگاه دیگر لیسانس و فوقلیسانس و بعد هم دکتری که بهخاطر اینکه علاقهمند هم به تدریس بودم، در سال 59 دو مقطع در دو بار، آموزش و پرورش بودم، امور تربیتی بودم، اوایل انقلاب که شهید رجایی هم وزیر بودند، بعد شدند نخست وزیر در آن زمان آموزش و پرورش و اینها.
ما همان زمان با جمعی از دوستان پیوستیم به آموزش و پرورش و من حکم امور تربیتی همان سال 1359 داشتم و بعدها هم که با شهید طهرانی مقدم رفتیم سپاه و فعالیتهایی در شمال کشور داشتیم و دوباره برگشتیم تهران، باز دوباره ارتباطم را با آموزش و پرورش حفظ کردم، یعنی هم سپاه بودم و هم سر کلاس میرفتم و فعالیت داشتم.
*ارتباطتان با حسن آقای طهرانی مقدم از نوجوانی شروع شد.
بله. خانوادههای ما هم، صبیه ما هم با صبیه ایشان همسن بود با هم دوران مدرسه یک مدرسه بودند، الآن هم ارتباط دوستی دو خانواده برقرار است، خانواده بسیار بزرگ و عزیزی که ایشان دارند یکی از افتخارات ماست که خانواده مرتبط هستند با خانواده ایشان، خود ایشان هم همین طور و دورانی که ایشان بالاخره تا 10 سال پیش به شهادت رسیدند که اخیراً هم سالروز شهادتشان بود همین دوران را با هم بودیم، دوران جبهه، فعالیتهای دیگر شمال کشور، یک هیئتی داریم در هیئت هم فعالیتهای مذهبی داشتیم.
* شمال کشور چه بود؟
برادر همین شهید طهرانی مقدم که برادر بزرگتر از ایشان بود ایشان آنجا یک مسئولیتی داشتند در سپاه از ما کمک خواست و کارهای امنیتی و اجتماعی انجام میداد و ما رفتیم با یک جمعی آن موقع هم آموزش و پرورش بودیم، گفت "آموزش و پرورش اینجا نیرو هست، آنجا شمال دارد از دست میرود، مارکسیستها، کمونیستها، منافقین در سیاهکل و جاهای دیگر پناه گرفتهاند و آن بخش از کشور را اینها دارند" و ما را از آموزش و پرورش کــَـند و رفتیم با شهید طهرانی مقدم و جمعی از دوستان دیگر فعالیتهای ممتدی را آنجا داشتیم تا مجدد برگشتیم تهران و باز هم در سپاه و هم در آموزش و پرورش فعالیت داشتیم.
*یک جایی از شما خواندم که موشکی که از لیبی آورده بودند یکی از آن موشکها را طهرانیمقدم میخواست مهندسی معکوس کنند و خیلیها مخالف بودند میگفتند "نکن و هدر نده."
مثل همان توپخانه که معروف است و بالاخره حاج حسن همان زمان که در آبادان ما رفتیم ما برگشتیم بعد از یک مدتی از جبهه، ایشان ماند و تا زمانی که توپخانه سپاه را تأسیس کرد، ولی آن موقع در آبادان ما چیزی نداشتیم، خمپاره 60 داشتیم و توپ مستقیم 106 داشتیم و یکسری چیزهای غنیمتی.
ایشان همان زمان به دوستان گفتند که سپاه و توپخانه تأسیس شود، همین ماجرا در موشک هم بود، من توفیق نداشتم آن زمان همراه ایشان و سرباز ایشان باشم در توپخانه، ولی دوست بودیم و بالاخره بهخاطر دوستی گاهی فعالیتها را میدیدیم، میرفتیم خدمت ایشان و همین ایده را داشت، همان زمانی که صدام شروع کرد موشکباران شهرها را و ایشان عزمش این بود که باید موشک درست کنیم.
همه میگفتند "موشک صنعت پیشرفته بینرشتهای است و فیزیک و ریاضی و شیمی دارد و شما چه توانی دارید؟"، ایشان میگفت که "ما فرزند آن امام هستیم، امامی که به ما یاد داده ما میتوانیم. چطور خارجیها توانستند؟"، حرفش این بود "چطور آنها توانستند موشک درست کنند چرا ما نتوانیم؟ تازه ما هم آیکیومان بالاتر است و یک چیزی داریم که آنها ندارند، ما خدا و اهلبیت(ع) را داریم"، خیلی شهید طهرانیمقدم آدم متوسلی بود به اهلبیت(ع).
* تفکرات سیاسیشان چطور بود؟
انقلابی! همه اینها چه طهرانیمقدم چه حاج قاسم و سردارهای بزرگ ما یک معیار و خطکش داشتند آن هم ولایت بود، در فشار بودند، حاج قاسم این را شاید هشت سال گذشته گاهی وقتها غصههایی داشت ناراحتیهایی داشت خیلی غصه میخورد از اینکه چرا کمک نمیشود، گاهی وقتها غصه میخورد و اشک میریخت ـ بپرسید از اینهایی که نزدیک بودند به حاج قاسم ـ ولی با همان اراده و عزمی که داشت و تکیه به قدرت الهی میرفت جلو و موفق میشد. چیزی نداشت حاج قاسم، ولی با توکل به خدا رفت و خدا هم کمکش کرد، ما امروز باید در عرصه نان و جان بهقول دوستان، باید توکلمان به خدا باشد و در عرصه تهدیدات رسانهای.
* از حاج حسن طهرانی مقدم یک چیزی از شما خواندم که قبل از شهادتش یک خوابی دیده بود که به رحمت خدا رفته است.
بله، حاج حسن عرض میکنم خیلی متوسل بود گاهی در هیئت به بنده میگفت که "من خادم این هیئتم"، میگفت "فلانی، قدر بدانید، هرچه هست اینجاست"، یک هفته قبل از شهادتش خوابی میبیند ایشان، خواب میبیند که میگوید "من خواب دیدم مُردم و من را داخل قبر گذاشتند، یکدفعه نگاه کردم تاریکی محض همه اطراف من را گرفت، وحشت فراوان، تمام بدن من میلرزید، دیدم که ملائک سؤال و جواب آمدند، در همان فضای تاریک و رعبانگیز به من گفتند که «چهچیزی با خودت آوردی از آن دنیا؟»
من فکر کردم «حالا چه باید به اینها بگویم؟»، میترسم از این فضا و از این سؤال، فکر کردم که چه بگویم که نجات پیدا کنم"، میگفت "میلرزیدم"، و تعریف هم که میکرد با همین تعابیر، میگفت "فکر کردم بگویم من جنگ رفتم، «خب، پاسدار بودی، وظیفه و تکلیفت بوده که باید برای امنیت مردم کار میکردی». فلان خدمت را انجام دادم، خیریه داشتم، چه و چه و همین طور به یادم آمد که کارهای خوب من اینها بوده، دیدم که هرچه فکر کردم وظیفه بوده، موشک درست کردم وظیفه بوده، پاسدار این انقلاب بودی وظیفهات بوده از امنیت مردم دفاع کنی و موشک درست کنی.
دیدم خدایا، من هیچچیز ندارم، چه بگویم یکدفعه به ذهنم رسید که بگویم که من هیئت میروم و برای امام حسین علیه السلام اشک میریزم، در روضهها شرکت میکنم برای حضرت زهرا سلام الله علیها اشک میریزم، من خیلی حضرت زهرا سلام الله علیها را دوست دارم"، میگفت "تا اینها را گفتم، اینها به زبانم آمد یکدفعه نگاه کردم این تاریکی محض تبدیل شد به یک خُرّمی و نور و یک بهشتی را مقابل خودم دیدم."
* یک جایی میخواندم از یکی از علمای بزرگوار میگفتند که "خیلی ما آقای مقدمفر را دعا میکنیم بهخاطر عملکردش بهخصوص در قضیه 88 و کارهایی که در خبرگزاری فارس انجام داد و...؛ حماسه 9 دی بهنظرم چون روزی که گفتوگوی شما پخش میشود یک روز بعد از 9 دی است، ولی بهنظرم جا دارد بخواهیم مقایسهاش کنیم با روز تشییع حاج قاسم و این حضور اقشار مختلف مردم حضور جنسهای مختلف مردم عشقی که مردم میآیند بهخاطر عشق به نظام و عشق به حافظان نظام، نشان میدهند این تشابههایی این دو تا را چطور میشود تعبیر و تفسیر کرد؟
بهنظرم سؤال خوبی فرمودید این 9 دی خیلی مشابهتهای زیادی دارد با مراسم مشایعت بدن مطهر حاج قاسم و تشییع ایشان. 9 دی چه بود؟ 9 دی همه مردم بودند بعد از اینکه ما 8 ماه درگیر یک فتنهای بودیم بعد از انتخابات و پایتخت درگیر بود و یکدفعه اتفاقاتی افتاد در روز عاشورا.
* واقعاً قشرهای مختلف مردم بودند.
بله، مردم احساس کردند که بحث دیگر بحث انتخابات و اعتراضات انتخاباتی نیست ارزشهای انقلاب، آرمانهای انقلاب اینجا به خطر افتاده است، ارزشهای دینی امام حسین علیه السلام، و یادم است مصاحبهای صداوسیما پخش میکرد با دخترخانم و او بغض کرده بود گفت "ببینید امام حسین هستا!"، یکطوری میگفت که انگار یک کتاب حرف است که 9 دی همه شما آنجا کسانی که به آقای کروبی و آقای موسوی و آقای احمدینژاد و به آقای محسن رضایی رأی دادند در 9 دی میبینید، چرا؟
چون همه احساس میکنند که اینجا بهخاطر اینکه یک جریانی آمده این جریان آمده است مردم را از انقلاب جدا کند، وحدت مردم را خراب کند بین مردم اختلاف ایجاد کند، بین مردم و نظام اختلاف و فاصله ایجاد کند، ارزشهای نظام را از بین ببرد، این ارزشها یکیاش امام حسین علیه السلام و نهضت سیدالشهداست و ولایت است.
شعارهایی که میدهند که انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است و از این حرفها، وقتی مردم این را حس کردند، حتی مردم معترض به انتخابات یعنی بخشی از آنهایی که به آقای موسوی و کروبی رأی دادند و اعتراض دارند، 9 دی حضور همه بود. در تشییع حاج قاسم هم همین طور، در تشییع حاج قاسم مردم احساس کردند که بهخاطر اهدافی که آمریکاییها دارند قهرمان ملیشان را از بین بردند که اولاً نفوذ و عمق استراتژیک نظام را که در کشورهای حوزه مقاومت حضور دارد، آن عمق استراتژیک را از بین ببرند.
ثانیاً با زدن حاج قاسم آمریکا بنا دارد جریان مقاومت را قطع کند و ثالثاً توهینی کرده است به مردم و آن هم ترور یک قهرمان است، مردم ناراحت شدند، مردم هم برای این مظلومیت گریستند هم برای آرمانهای انقلاب، ارزشهای انقلاب، حاج قاسم یعنی نماد آرمانها و نماد ارزشها و نماد انقلاب اسلامی و مرد تراز انقلاب اسلامی و قهرمان تراز انقلاب اسلامی است.
انسان تراز انقلاب اسلامی است. خب، شما هردوی اینها را ببینید. مردم در هر دو احساس کردند دشمن آنجا میخواهد انقلاب را از اینها بگیرد و آمده مردم را به جان هم بیندازد با اختلافات در انتخابات و مباحث آنچنانی فتنه، اینجا هم با به شهادت رساندن و ترور حاج قاسم باز هدفش انقلاب اسلامی و جریان مقاومت است، در هر دو صحنه حضور عموم مردم را در همه گرایشها میبینید، در گرایشهای سیاسی همه مذاهب همه اعتقادات و همه اقوام، شما هم در 9 دی و هم در حماسه 16 دی.
* خیلی ممنونم؛ برنامه ما با دستخط جناب آقای مقدمفر به پایان میرسد.
«بسم الله الرحمن الرحیم
انقلاب اسلامی همچون رودخانه خروشانی از اسلام ناب محمدی(ص) سرچشمه گرفته و به پیش میرود. ناهمواریها مانند سنگلاخهاییاند که به زلالی بیشتر آن کمک میکنند، باید بکوشیم با بصیرت انقلابی و استقامت ایمانی فرصت همراهی و همروی با انقلاب را از دست ندهیم.
خوشا به حال شهدا و خوشا به حال حاج قاسم سلیمانی و طهرانی مقدم، نمونههای برجستهای در میان شهدا که گوهر وجودشان در همراهی و خروشانتر کردن موج انقلاب اسلامی، صیقل یافت و چهرههای ماندگار تاریخ شدند».
انتهای پیام/+