اشعار ولادت امام جواد(ع): «جواد الحق اشفعنی، تقی العشق ادرکنی»
تعدادی از شاعران آیینی کشور همزمان با دهمین روز ماه رجب و میلاد مبارک حضرت جوادالائمه(ع)، تازهترین سرودههای خود را به ایشان تقدیم کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جمعی از شاعران آیینی کشور همزمان با میلاد مبارک نهمین اختر تابناک امامت و ولایت، حضرت جوادالائمه(ع)، تازهترین سرودههای خود را به پیشگاه مقدس این امام همام تقدیم کردند. تعدادی از این اشعار را میتوانید در ادامه بخوانید:
رضا اسماعیلی
خوش خبر باشی رسول بامداد
خنده زد بر عالم هستی «جواد»
خنده زد مهر نُهم در آسمان
صبح صادق را به هستی مژده داد
کیست او؟ ماه مدینه، مهر عشق
آسمان جود، رحمت را چکاد
کیست او؟ پایان فصل تشنگی
روح باران، عصمتی دریا نژاد
کیست او؟ پیغمبر صبح ظهور
خصم شب، بنیانگذار عدل و داد
کیست او؟ بنیان کن جهل و جمود
جان حکمت، روشنی را امتداد
کیست او؟ سرفصل وحدت، همدلی
قاری توحید، روح اتحاد
کیست او؟ نور «صراط المستقیم»
دیده بان دین، نماد اعتقاد
فصل وصل آمد، بشارت عاشقان!
«عشق، شوری در نهاد ما نهاد»
بوی عود و عید می آید، بخند
خنده زد بر عالم هستی «جواد»
تا چو گل از این بشارت بشکفی
این «غزل - لبخند»، تقدیم تو باد
***
علیرضا قزوه
اگر دینی است باقی در جهان بیشبهه دین توست
یداللهی که میگویند خود در آستین توست
تو حتی قادری خورشید را زیر نگین آری
که ” نعم القادرُ الله» خود نقش نگین توست
چراغی در جهان گر هست جز نور منیرت نیست
اگر در جان ما عطری است، عطر یاسمین توست
تمام خاک ایران را به پایت با رضا ریزیم
اگرچه مرو تا بغداد جزئی از زمین توست
نه رسم معتصم ماند و نه تلخیهای امالفضل
اگر شعری به جا مانده است، شور دلنشین توست
جواد الحق اشفعنی، تقی العشق ادرکنی
اگر علم و یقینی هست از علمالیقین توست
***
نغمه مستشار نظامی
کبوتر غزلم شرمگین نشسته به راهت
سلام کرده، جوابی نمیرسد ز نگاهت؟
منم که هیچ ندارم مقابل کرم تو
فدای نام تو و خاندان محترم تو
فدای جود و سخای شما امام جوادم
که هر زمان که دلم تنگ شد، رسید به دادم
فدای حجره دلتنگی تو در دل خانه
فدای زخم سکوتت فدای بغض شبانه
کبوتر غزلم شرمگین نشسته به راهت
سلام کرده، جوابی نمیرسد ز نگاهت؟...
***
وحیده افضلی
برقصان در میان بادها زلف رهایت را
بیا خیرات کن شیرینیِ مشکلگشایت را
صدایت میزنم از راه دور و گوش میدوزم
که شاید بشنوم از پشت پرچینها صدایت را
به حرز دستهایت بستهام ایمان سستم را
که با هر بار افتادن بگیرم دست و پایت را
اگرچه کاظمینت را ندیدم باز مسرورم
که دیدم بارها باب الجواد با صفایت را
دلم هر بار ترسید و سرم هر بار سنگین شد
کشیدی بر سرم آرامش محض عبایت را
بلاگردان ما چشم طبیب و مهربان توست
عنایت کن به ما آن گوشه دفع بلایت را
به دنیا آمدی، چشم جهان از عشق روشن شد
چراغان کردهای امشب دل «بابا رضا»یت را
تمام حرف من این است: آقا! دوستت دارم
بخوان از چشمهایم ذکر «میمیرم برایت» را
انتهای پیام/