فلاح هاشمی: "مرد بازنده" احترام ایستاده مهدویان به قشر با اراده، عدالتطلب و انقلابی کشور است
یک نویسنده ادبیات داستانی میگوید که سخن فیلم «مرد بازنده» این است فساد در جامعه توسط باندهای بانفوذ و آقازادهها عمیقاً وجود دارد اما امثال احمد نیز برای مقابله با فساد هستند. آدمهای سالمی که در فساد هضم نمیشوند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، میرشمسالدین فلاح هاشمی، منتقد ادبی و نویسنده رمان، در مصاحبهای کوتاه به بیان دیدگاه و نقد خود درباره فیلم «مرد بازنده» پرداخت.
نویسنده «اولین مشت» در ابتدا با اشاره به روایت مناسب و جذاب داستانها در آثار مهدویان گفت: یکی از ضعفهای سینمای ما سستی در روایت است، بسیاری از سوژهها را سوزاندیم زیرا در نوع روایتشان الکن بودند. اما مهدویان در روایت فضای واقعگرا باتوجه به اینکه کارنامهاش از کارهای شبه رئالی مانند «آخرین روزهای زمستان» شروع شد، موفق بود. البته سخت است که اتفاق و یا قهرمان رئالی داشته باشیم و آن را در رمان و فیلم دراماتیزه کنیم، زیرا قدرت تخیل پایین میآید و آن وقت قدرت خلق قهرمان نداریم. دو اثر اول مهدویان نیز همین بود؛ «ایستاده در غبار» و «آخرین روزهای زمستان» و البته کارهای بعدی او نیز براساس اتفاقاتی بود که رخ داده است که از پس آنها خوب برآمد، زیرا مخاطب را میشناسد. او در بحبوحهای که سینما مردم را به سمت طنز نازل سوق داد، توانست با فیلمهای جدی و مهمش توجه مردم را جلب کند. اوج این کار در «زخم کاری» بود.
وی بیان کرد: یکی از موفقیتهای فیلمنامه مرد بازنده این است که یک گروه آن را نوشته است، همین باعث میشود که خطاهای کار کمتر و فیلم از نظر پیرنگ با مشکل کمتری روبرو شود. شاید برخی از شخصیتها را کمتر به نمایش بگذارد اما باز هم برای حضور آنها توجیه دارد اما آمدن و رفتن آنها منطقی است و در کل شاخصهها و اصول داستانی آن رعایت شده است.
نامزد جایزه کتاب سال دفاع مقدس بیان کرد: «مرد بازنده» یک موضوع اصلی دارد که درباره شخصی است که کشته شده و قاتلش باید پیدا شود اما در کنار روایت اصلی پای قصهای دیگر و خرده روایتها باز میشود که آنها مهمتر هستند. اصلاً در طول فیلم، ما کم کم با این موضوع مواجه میشویم که سوژه اصلی فیلم خیلی مهم نیست و موضوع چیز دیگری است. این یکی از نکات جذاب فیلمی 2 ساعته است.
این نویسنده در بخش بعدی صحبتهایش درباره پیام و حرف فیلم بیان کرد: فیلم میگوید که فساد در جامعه هست اما همین تمام هدف و پیام فیلم نیست. این چیزی است که ما هم میدانیم. اخیراً قوه قضاییه تعداد زیادی از قاضیان و وکلا را برکنار کرد. پس فساد هست. مهدویان جسارت و شجاعت دیگری دارد. جسارت او در چگونه تمام کردن و نگاه اوست. فیلم به فساد بخشی از جامعه اشاره میکند که در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است یعنی آقازادگان و اینکه دست آنها با دستهای پشت پرده در یک کاسه است. در حقیقت تأمل فیلم در باز شدن لایههای پنهانی است که دست دارند. اما فیلم تنها به فساد آقازادهها اشاره نمیکند زیرا قصه تکراری شده است؛ اشاره جالب فیلم به دو آقازاده است یکی همین مقتول فیلم است که معلوم میشود چقدر فاسد است و دیگری پسر «احمد» با بازی جواد عزتی است که یک جوان ساده است و در جشنواره عکاسی هم برنده شده است. میان این دو فاصله چقدر است؟!
وی اضافه کرد: او فساد را فریاد نمیزند اما نمیگوید که فسادی نیست. جامعه همین است که میبینیم اما میگوید که در کنار فساد کورسوی امید وجود دارد که در وجود «احمد» آن را میبینیم. افرادی که به قیمت از بین رفتن زندگیشان حاضرند در مقابل فساد بایستند آدمهایی که زندگیشان آسیب دیده است. اما با وجود همه المانهایی که در فیلم به احمد میرسد، دال بر اینکه برای افشاگری دیگر کافی است و نیازی نیست که بیشتر از این جلو بروی، باز هم برای رسیدن به هدف خود کوتاه نمیآید.
دبیر جایزه ادبی «خودنویس» پیام فیلم را اینگونه شرح داد: پیام اصلی فیلم این است که بدانیم برخی در جامعه در حال فاسد کردن آن هستند اما امید را از دست ندهیم زیرا امثال احمد هستند. اما این فساد از سوی آقازادههایی است که امکانات و امتیازهایی دارند و از آنها سوء استفاده میکنند و مردم وضعشان بدتر میشود. در فیلم و رمان باید قدرت خیر و شر در کنار هم باشد اگر نباشد چالش دراماتیک شکل نمیگیرد. در این فیلم هم پلیس خوب و هم بد وجود دارد در این میان پلیس محافظهکار هم هست که میخواهد با مماشات کار را جلو ببرد. همه آنها هم میدانند که چه خبر است چون یا میدانند که احتمال دارد بیکار شوند و یا برایشان دردسر ایجاد میشود. وقتی میبینیم که حسام شیشه ماشین احمد را میشکند و میگوید که بدهکار کسی نمیشوم، نشان دهنده وقاحت این جماعت است برای همین برخی از همکاران احمد نگران زندگی خود میشوند چون اگر بخواهند افشاگری کنند با این جنس از افراد روبرو خواهند شد.
هاشمی گفت: اما در کل به نظرم مهدویان از پس کار برآمده است، مخاطب باهوش میفهمد که او بدون اینکه شعار بدهد حرفش را زد، بدون اینکه گردن این جناح و آن حزب بیندازد و به چپ و راست بزند، تقریباً انصاف را رعایت کرده است. قصه فیلم چندان عمیق نمیشود و این البته عمدی است خود قصه اهمیت دارد نه اینکه بخواهد روی هر موضوعی کنکاش عمیق کند شاید در فیلمهای بعدی روی این موضوعات عمیق شد. به نظرم هم شاید تا حدودی احتیاط کرده باشد که هرجایی را نزند. برخی فیلمها هستند که وقتی تمام میشود از زندگی در این جامعه میترسی اما «مرد بازنده» شما را به کل از زندگی نمیترساند. بخش مهمیاز جرم و جنایت را گردن آدمی مثل اردلان میاندازد که ترسو و ضعیف است، آدمهای ترسناک افراد دیگرانی هستند که شما آنها را نمیبینی و ترس آنها را به رخ نمیکشد، اما به مخاطب این هشدار را میدهد که بدان که موضوع عمیقتر از این حرفها است اما من نخواستم که به همه آنها اشاره کنم. به نظرم هم شاید تا حدودی احتیاط کرده باشد که هرجایی را نزند. در واقع تنها خواسته قصهای روایت کند تا ذهن مخاطب را مشغول خود کند و از فیلم به لحاظ فرمیو محتوایی لذت ببرد.
فلاح هاشمی با بیان اینکه احمد نماینده انسانهای پاکدست و عدالتطلب است، گفت: اتفاقاً برای من عنوان فیلم جالب بود که چرا «مرد بازنده»؟ ایکاش علامت تعجب در مقابل اسم او گذاشته میشد. چراکه اتفاقاً او مرد بازنده نیست، مرد برنده است. به ظاهر زندگی مادیاش را باخته است اما در حقیقت او پیروز واقعی است. احمد زمانی که میفهمد عدالت نیست و امیدی به اجرای عدالت ندارد خودش دست به کار میشود. نمیدانم که عمدی بود یا خیر؛ صحنه آخر که او پیاده میشود برخلاف مسیر ماشینها است که به نظرم میتواند نشان از حرکت خلاف مسیر او در جامعه باشد. جامعهای که فاسد شده است. در اوایل فیلم او میگوید که میخواهد برای پسرش ماشین بخرد به او میگویند که وام بگیرد، میگوید با 15 تومان که ماشین نمیشود خرید. پیشنهاد وام مسکن به او میدهند اما میگوید که مگر با وام مسکن ماشین میخرند؟ یعنی آنقدر پاک دست است که حاضر نیست شرفش را بفروشد تا به خواستههای طبیعی زندگیاش برسد. برای این نتوانسته به خانوادهاش برسد چون همیشه اتفاق مهمی افتاده است که در نتیجه از خانواده دور بوده است؛ همیشه برای حیات مردم کشورش رفته است. اما زمانی که میبیند باید برای پسرش کاری کند آستین بالا میزند و حتی به مازندران میرود و برای آزادی بچهاش مأمور را هم خلع سلاح میکند، برای او پول و ارز فراهم میکند و لنزی میگیرد تا دوربین پسرش ارتقا پیدا کند.
نویسنده مجموعه داستان «شرمنده رفیق» طراحی شخصیت احمد را برای تکمیل پیام و هدف فیلم هنرمندانه و منطقی خواند و گفت: کارگردان برای اینکه احمد را مذهبی و انقلابی نشان دهد اصلاً شعار نمیدهد، یک نشان «اللّه» از آینه آویزان است و در سکانسهای پایانی فیلم آستین بالای احمد در موقع خداحافظی با پسرش، نشان از وضو گرفتن اوست. مهدویان به همین اندازه کفایت میکند برای اینکه بگوید احمد چگونه آدمی است. نماز خواندش را نمیبینیم اما معلوم است که مسلمان است. این رفتار احمد من را یاد سخنان آقای بهجت میاندازد که از ایشان سؤال کردند که برای اصلاح نفس چهکاری بکنیم؟ گفتند که همانهایی که میدانید را انجام دهید و بعد هم با عملتان مردم را به اسلام دعوت کنید. اینگونه مردم به سمت اسلام خواهند آمد. احمد هم همینگونه است، آنقدر انسان خوبی است که حاضر است ماشینش را به در و دیوار بزند اما هر طور که شده کارش را انجام دهد. همه اینها برای تحویل دادن متهم به قانون است.
هاشمی معتقد است که نکته بسیار مهم فیلم جایگاه شخصیت احمد و آدمهایی مانند اوست که باقی ماندههای نسل جبهه و جنگ و انقلاباند که در فساد هضم نمیشوند.
او در این باره گفت: این در حالی است که برخی از دوستان آنها هضم شدند، برخی دیگر هم که هضم نشدند حذف شدند. احمد هضم زندگی شد اما در جامعه و روزگار هضم نشد. او در مقابل افراد و آقازادههایی است که میگویند چون پدر ما در جنگ و جبهه بوده است این حق را داریم که از امتیازات ویژه برخوردار باشیم. یک قیاس خوبی که به خاطرم رسید مقایسه این فیلم با فیلم «موج مرده» از منظر تغییر بچههای افرادی است که پدرشان برای کشور کار کردند و از فرزندان خود دور شدند. در موج مرده فرمانده نظامی با بازی «پرویز پرستویی» به همردههای آن میگوید که زمانی که ما جبهه بودیم قرار بود شما از بچههای ما مراقبت کنید. احمد نگران این است که شاید خانوادهاش فاسد شده است اما میفهمیم که پسر او یک عکاس است که به خاطر فاصلهای که میان او و پسرش افتاده تغییر کرده است. این خرده داستانها خیلی جذاب و البته مهم است. اینکه او نتوانسته خانوادهاش را نگه دارد و در این حال چگونه به داد مردم میرسد؟ جواد عزتی در این نقش بسیار عالی بازی کرد و با اینکه سن و سال او را بالا برده بودند اما توانست به خوبی در این نقش ظاهر شود. ایفای نقش بسیار باورپذیری را انجام داده بود.
او توضیح داد: پسر احمد میداند که پدرش سالم است و چوب سالم بودنش را میخورد. من در طی تماشای فیلم مدام نگران این بودم که چگونه احمد میخواهد ثابت کند که خانواده را دوست است. اما وقتی محبتش را به پسرش میبینیم و اینکه حتی با اینکه نمیتواند دوربین بخرد، لنز دوربین میخرد تلاش میکند تا محبت خود را به پسرش اثبات کند. او خانوادهاش را دوست دارد اما موقعیت کاریاش ایجاب میکند که بیشتر در میدان عمل باشد و همین منجر به فاصله او با خانواده شده است. برخورد او با پسرش چماقی نیست؛ با اینکه برای رفتن پسرش اقدام کرده است اما دوست نداشته که برود. زمانی که از داخل ماشین میبیند که بچهها برای ویزا گرفتن رفتهاند احساس ناراحتی میکند اما در نهایت وقتی که با محبت و روی خوش آنها را میفرستد چیزی در دلش میگوید که برمیگردد. چون که بچه حلالخور و منصفی است و در فکر چپاول از و بعد هم عشق و حال در خارج از کشور نیست.
نویسنده رمان «مکتبدار بزرگ» در پایان درباره نوع نگاه و طرز فکر مهدویان بیان کرد: من هیچ وقت با تماشای فیلمهای مهدویان خودم را گول نزدم که با یک کارگردان تمام دانگ انقلابی و حزب اللهی طرفم اما به نظرم به خوبی برای کشور، مردم و انقلاب فیلم ساخته است. نباید از اینکه کارگردانی بعد از اینکه فیلمهای دفاع مقدسی ساخت، به سراغ فیلمی در فضای غیر انقلابی رفت شوکه شویم و تعجب کنیم. به عقیده من این مشکل از ما است که حدود و مرزهای آدمها را نمیشناسیم و بر اساس دیدگاههای خود آنان را تفسیر میکنیم. خیلی از فیلمسازان و نویسندگان هستند که برای انقلاب کار میکنند اما انقلابی به معنای رایج کلمه نیستند. مانند خود شخصیت احمد در «مرد بازنده» که به عقیده من یک مرد برنده است، که اصلاً به لحاظ فرم زندگی شاید چندان شکل و شمایل مذهبی و انقلابی نداشته باشد، هرچند که یک نشان الله در ماشین آویزان میکند یا برای وضو آستین بالا میزند اما رفتارش است که نشان میدهد اتفاقاً مذهبی و انقلابی است و در عین حال آسیب دیده است. به نظرم اصل و جوهره فیلم احترام ایستاده کارگردان به قشر با اراده، عدالتطلب و انقلابی کشور است که به ظاهر فکر میکنیم انقلابی نیستند اما در تمام نفس کشیدن و کارهایشان انقلابی هستند.
انتهای پیام/