گزارش| خاطرات پرستار دزفولی از دوران دفاع مقدس/ آن روزها خودمان را فراموش کرده بودیم + فیلم


گزارش| خاطرات پرستار دزفولی از دوران دفاع مقدس/ آن روزها خودمان را فراموش کرده بودیم + فیلم

گروه استان‌ها- پرستار دزفولی: قبل از آزاد سازی خرمشهر حملات ارتش بعثی به دزفول اینقدر گسترده بود که دائم در بیمارستان بودیم و بطور کلی خودمان را فراموش کرده بودیم.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از   دزفول،   ایثار و فداکاری در تکاپوی فرشتگان سفیدپوش در طول هشت سال دفاع مقدس رنگ حقیقت گرفت. بانوانی که دوشادوش مردان برای حفظ سلامتی رزمندگان و آسیب دیدگان جنگ، مرهمی بر تن رنجور بیماران می‌شدند.

فراز و نشیب عملیات و اعزام بر جسم و روح بانوان امدادگر حس وظیفه شناسی و فداکاری و از جان گذشتگی را حاکم می‌کرد تا اندوه زخمی شدن رزمندگان را تاب آوردند و به یاری خداوند عافیت و سلامتی و زندگی را به بیماران هدیه کنند.

  هشت سال دفاع مقدس همچون دیگر برهه‌های حساس تاریخی کشور، ابعاد گوناگونی داشت و مردم از هر قشری درگیر آن بودند. این درگیری نه فقط از روی اجبار بلکه در بسیاری از موارد داوطلبانه و از روی فداکاری و احساس مسئولیت بود. پرستاران دفاع مقدس نیز از جمله کسانی بودند که با فداکاری‌های مثال زدنی خود تابلوهایی از ایثار را در رسیدگی به مجروحین جنگ بر جای گذاشتند.در این باره به مناسبت چهار خرداد روز ملی مقاومت و پایداری مردم دزفول با  « ثریا ثواب محمدی از پرستاران زمان هشت سال دفاع مقدس»  به گفت وگو پرداخته‌ایم.

این بانوی پرستار با بیان اینکه ثریا ثواب محمدی متولد1340 در شهرستان دزفول هستم،گفت: زمانی که جنگ شروع شد من به صورت امدادگر فعالیت خودم را شروع کردم. در زمان جنگ 18سال بیشتر نداشتم و مجرد بودم.

امدادگر زمان جنگ با بیان اینکه خودم علاقه به خدمت‌رسانی داشتم و مرحوم پدرم بسیار مشوقم بودند، می‌گوید: زمانی که جنگ شروع شد به صورت امدادگر در بیمارستان افشار فعالیت و زمانی که استخدام شدم در بیمارستان یا زهرا فعالیت می‌کردم. تعداد پرستارها محدود بود و بنا به همین دلیل فرقی نمی‌کرد در کدام بیمارستان فعالیت کنیم در هر دو بیمارستان فعالیت می‌کردیم.

این بانوی پرستار با اشاره به اینکه در آن شرایط سنی کم بسیار سختم بود، زمانی که به چشم خویش می‌دیدم یک به یک رزمندگان  از شدت جراحت شهید می‌شوند، یادآور شد: در محوطه بیمارستان یک فضای بازی بود که هلیکوپتر زخمی‌ها را از جبهه می‌آورد و بر روی چمن محوطه بیمارستان می‌گذاشت و ما بلافاصله کار درمان اولیه رزمندگان را شروع می‌کردیم و بعد برای ادامه روند درمان‌شان آنها را با آمبولانس به بیمارستان افشار انتقال می‌دادیم؛ بعد از آن، از  بیمارستان افشار به شهرهای دیگر برای ادامه روند درمانی‌شان اعزام می‌شدند؛ مواردی هم بود که خودم مستقیم با آمبولانس همراه‌شان جهت اعزام  به سمت فرودگاه نیروهای هوایی دزفول می‌رفتم و برانکاردها را سفت می‌بستم تا هنگام پرواز جا به جا نشوند.

پرستار زمان هشت سال دفاع مقدس در ادامه می‌گوید: خاطرم است زمانی که رزمندگان را هیلکوپتر در محوطه بیمارستان می‌گذاشت تعداد بسیار زیادی بودند؛ زمان ما هم کم بود که از اتوکلاو استفاده کنیم؛ بلافاصله وسایل را در یک تشت می‌گذاشتم و الکل می‌زدم و وسایل را ضدعفونی می‌کردم؛ و بعد شروع می‌کردم  تند تند به بخیه زدن.

خانم ثواب محمدی با بیان اینکه همیشه آماده باش بودیم و ساعت خاصی نداشتیم، می‌گوید: خاطرم است سایت دزفول را که دشمن بعث عراق زده بود تعداد آمار شهدا بالا بود؛ زمانی که به بیمارستان رسیدم گوشه به گوشه بیمارستان مملو از پیکر مطهر شهدا بود؛ وضعیت دردناکی بود.

وی در ادامه روایت به روزهای پر خون شهرستان دزفول در هشت سال دفاع مقدس اشاره کرد، گفت: به همراه خانم کلهور پیکرهای مطهر شهدا را به سردخانه انتقال دادیم؛ آنقدر تعداد شهدا زیاد بود که تابوت‌ها جا نداشتند، صحنه‌های دردناکی را به چشم خویش دیدیم.  مرحوم پدرم زنگ زد،گفت: نمی‌خواهی به خانه بیایی و استراحت کنی؟ به بابا گفتم: بابا یک فکری کنید چوب لباسی برای آوایزن کردن سرم کم داریم، یادم است در سطح شهر هم اعلام کردند که تعداد زیادی آن روز  چوب لباسی مردم به بیمارستان آوردند.

 این بانوی ایثارگر در ادامه، گفت: رزمندگانی که به جبهه رفتند جزء بهترینا بودند. من یاد ندارم رزمنده‌ای از شدت جراحت گله یا گریه کند.

 

 

امدادگر زمان جنگ به خاطر دیگری اشاره کرد و گفت: در محوطه بیمارستان یازهرا بودیم؛ زمانی که بیمارستان یازهرا مورد اصابت موشک باران دشمن بعثی قرار گرفت؛ احساس کردم یک ماده‌ای از زیر مقنعه‌ام سرازیر شد، هنگامی که دست به گوششم زدم خونی شد، با خودم گفتم شاید خونی است که رزمندگان را جا به جا می‌کنم، بیخیال شدم و به فعالیتم ادامه دادم؛ هنگامی که  شنوایی‌ام کاهش پیدا کرد و نتوانستم در اتاق زایمان صدای جنین را بشنوم تازه آنجا بود که متوجه شدم پرده گوشم پاره شده است؛ جنگ که تمام شد جراحی کردم.

این بانونی جهادگر در ادامه با بیان اینکه همیشه اتاق عمل آماده بود، گفت:هیچ‌گاه به یاد ندارم پرستاران تقاضا مرخصی یا ادعای حق و حقوقی کند. خالصانه از دل و جان مایه می‌گذاشتند.

 

به گزارش تسنیم، به‌پاس ایستادگی مردم دزفول در هشت سال جنگ تحمیلی این شهر به‌عنوان پایتخت مقاومت ایران اسلامی نام‌گذاری شد. چهارم خرداد در تقویم رسمی کشور روز مقاومت و پایداری و روز دزفول نام‌گذاری شده است.

مردم دزفول در هشت سال دفاع مقدس و با منطق اسلامی و انقلابی خود از ارزش‌های اعتقادی ما دفاع کردند و نامی ماندگار از خود در این عرصه به‌یادگار گذاشتند و این مردم ولایت‌مدار در دوران دفاع مقدس و دیگر عرصه‌های انقلابی بیش از 2600 شهید والامقام و نُه شهید سرافراز مدافع حرم تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرده‌اند.

شهر دزفول در هشت سال جنگ تحمیلی مورد اصابت 176 موشک دوربرد فراگ و اسکادبی قرار گرفت، هواپیماهای دشمن 489 بمب و راکت بر سر مردم بی‌دفاع شهر دزفول فروریختند و پنج هزار و 821 گلوله توپ به نقاط مختلف این شهر اصابت کرد. در این هشت سال 19 هزار و 500 واحد مسکونی، تجاری، آموزشی و مذهبی بین 20 تا 100 درصد در دزفول خسارت دید. مردم دزفول در هشت سال جنگ نابرابر 2 هزار و 600 شهید، 400 جانباز، 452 آزاده و 147 جاویدالاثر تقدیم کردند

انتهای پیام/337/ی

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
گوشتیران
triboon