حذف فارسی عمومی از کنکور و چند سؤال اساسی/ دانشآموزان ایرانی چقدر «زبان فارسی» میدانند؟
استاد دانشگاه تربیت مدرس با اشاره به حذف فارسی عمومی از کنکور تأکید کرد که این امر با در نظر نگرفتن یکسری از موارد، میتواند تالی فاسد داشته باشد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «حذف دروس عمومی»، جدیدترین تغییری است که قرار است در کنکور اعمال شود، برایناساس و طبق گفته عبدالرسول پورعباس، رئیس سازمان سنجش آموزش کشور، در کنکور سال آینده دروس عمومی نخواهیم داشت و تمامی سؤالات دروس عمومی از کنکور حذف میشوند و بررسی آنها به سوابق تحصیلی دانشآموزان منتقل خواهد شد.
کنکور که همواره بهعنوان یکی از معضلات سیستم آموزشی کشور از سوی برخی از کارشناسان معرفی شده، طی دورههای مختلف دستخوش تغییراتی شده است. عدهای معتقدند که وجود آزمونی با سبک و سیاق کنکور بر کیفیت آموزش و یادگیری دانشآموزان تأثیر منفی گذاشته و آنها را بیش از آنکه بهسمت کسب مهارت و دانش سوق دهد، بهسمت کسب مهارت تستزنی سوق داده است. در این شیوه، دانشآموزان بر اینکه چطور در کوتاهترین زمان ممکن، بیشترین تست را بزنند، متمرکز هستند، حال آنکه هدف نظام آموزشی چیز دیگری است، همین امر سبب شده است بحث حذف یا تغییر کنکور همواره بین کارشناسان مطرح باشد.
حذف فارسی عمومی در قانون جدید کنار دیگر دروس عمومی، موافقان و مخالفان جدی دارد. گذشته از انتقاد فعالان بازار کنکور در این میان، برخی از کارشناسان و اساتید زبان فارسی معتقدند زبان و ادبیات فارسی، در یک اشتباه 30ساله کنار دروس عمومی مطرح شده است؛ حال آنکه این درس، یک درس تخصصی بهشمار میآید. آنها با اشاره به نظام آموزشی در دیگر کشورها، معتقدند حذف این درس از کنکور، سبب میشود دانشآموزان از همان اندک همتی که برای کسب اطلاعات در این درس خرج میدادند نیز منصرف شوند. حسن ذوالفقاری، استاد دانشگاه تربیت مدرس و مدیر سابق گروه آموزش زبان و ادبیات فارسی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. او که هم در ایران و هم در خارج از کشور به تدریس زبان فارسی پرداخته، معتقد است طرح جدید، گامی به جلو محسوب میشود، اما باید این را در نظر داشت که زبان فارسی، از جمله دروس تخصصی و لازم برای هر دانشآموز است که با کسب نمره لازم، پا به فضای دانشگاه بگذارد. از سوی دیگر، در نظر نگرفتن برخی از مسائل، ممکن است باعث ایجاد تالی فاسد در طرح جدید شود.
او در ادامه از نتایج بررسیها در ارزیابی مهارتهای زبانی در دانشآموزان ایرانی گفت. بهگفته او؛ دانشآموزان رشته علوم انسانی که قاعدتاً باید بیشترین مهارت زبانی را داشته باشند، از کمترین نمره بهرهمندند. او که سالهاست در دانشگاه تدریس میکند، میگوید بسیاری از دانشجویان در مقاطع دکتری و کارشناسی ارشد، از پس نوشتن یک نامه اداری یا انجام مقاله و پایاننامه خود نیز برنمیآیند؛ چرا که بر همه مهارتهای زبانی تسلط کافی ندارند. مشروح گفتوگوی او با تسنیم را میتوانید در ادامه بخوانید:
*تسنیم: آقای دکتر، اخیراً بحث حذف دروس عمومی از جمله فارسی عمومی از کنکور مطرح شده است. طی سالهای اخیر یکی از دغدغههای شما که همواره بر آن تأکید داشتهاید، عدم تسلط دانشآموزان به مهارتهای چهارگانه زبانی بوده است. بهزعم شما در مصاحبههای گذشته، یکی از اصلیترین دلایل این امر، نگاه کنکوری به درس زبان و ادبیات فارسی بوده است. بهنظر شما حذف فارسی عمومی از کنکور، میتواند نتیجه مطلوبی بر یادگیری دانشآموزان داشته باشد و این رویه را تغییر دهد؟
در قیاس با نظام کنکوری فعلی که صد در صد متکی بر سؤالات تستی است، این طرح میتواند گامی به جلو باشد؛ چرا که 60 درصد به متون و کتابهای درسی متکی است. اشکال کنکور این است که دانشآموزان را از متن کتابها بهسمت تستزنی سوق میدهد و کتابها عمیق مطالعه نمیشود، بهعبارت دیگر، نقش معلم در طول سال تحصیلی در مقاطع مختلف نادیده گرفته میشود و بار به دوش سال آخر تحصیل در مقطع دبیرستان میافتد.
طبیعتاً با آن مهارتهای تستزنی برخی از مراکز آموزشی و مؤسساتی که بیشتر هدف بازرگانی و اقتصادی دارند، به آن هدفی که بهترین استعدادها وارد فضای دانشگاهها شوند، نمیرسیم. در این رویه، بهترین تستزنها کشف میشوند، این اشکالاتی است که نظام کنکور فعلی ما به آن دچار است.
از سوی دیگر، با توجه به اینکه تعداد زیادی از دانشآموزان در آزمون کنکور شرکت میکنند، مسلماً نمیتوان قالب سؤالات را از حالت تستی خارج و تشریحی کرد. با سؤالات چهارگزینهای فقط میتوان یکسری از دانشها را سنجید، نمیتوان مهارتهای دانشآموز را محک زد؛ این در حالی است که در برخی از دروس مانند فارسی، مهارت زبانی مهم است. با وجود این، سؤالات کنکوری بیشتر بهسمت مهارتهای دانشی پیش میروند. با توجه به این مسائل، تغییر این رویه، فکر خوبی است، اما یک سوءتفاهمی در این قضیه وجود دارد؛ از گذشته درس زبان و ادبیات فارسی را درس عمومی حساب کردند، در صورتی که این درس، یک درس عمومی نیست؛ بلکه یک درسی مشترک میان رشتههای مختلف تجربی، ریاضی، علوم انسانی، هنر و... است. اتفاقاً این درس تخصصی است؛ زیرا در تمام کشورها درس زبان و ادبیاتشان، از انگلستان و آلمان گرفته تا دیگر کشورها، بهعنوان درس تخصصی کنار دروس پایه مانند ریاضی بهشمار میآید، این امر را براساس مطالعاتی که انجام دادهام، میگویم.
ما در هیچ کشوری نداریم که در آزمون کنکور، زبان و ادبیات نداشته باشند؛ چون برای ورود به دانشگاه، مهارتهای زبانی و مهارتهای ادبی لازم است، حتی در آزمونهای استخدامی و دیگر بخشها، هرجا که تعدادی دانشجو بخواهند جذب شوند، باید از نظر مهارتهای زبانی سنجیده شوند.
درس زبان و ادبیات باید جزء دروس تخصصی در آزمون لحاظ شود. در بخش دروس عمومی میتوان آن را حذف کنند، هیچ جای دنیا هم اینطور نیست که از تمام دروسی که دانشآموز میخواند، آزمون گرفته شود. دروسی مانند مهارتهای زندگی و... برای ورود به دانشگاه نیاز نیست، اما زبان برای نوشتن، خواندن، شنیدن و مهارت سخن گفتن، جزئی ضروری و لازم است، حتماً دانشجویی که میخواهد وارد مثلاً رشتههای علوم پایه شود، باید این مهارتها را بداند.
در زمان حاضر در دانشگاهها نیز سه واحد فارسی عمومی در نظر گرفتهاند، چرا این را لحاظ کردهاند؟ حتماً مهم بوده است. از سوی دیگر، در مراحل بالاتر، در کارشناسی ارشد و دکتری هم فارسی جزو دروس آزمون است، چطور میشود برای دوره کارشناسی این درس را حذف کنیم؟ به همین دلیل بهنظرم در این قضیه نکات و اشکالی وجود دارد که باید با عنایت شورایعالی انقلاب فرهنگی حل شود. فارسی جزو دروس عمومی نیست، این اشتباهی است که در 30 سال گذشته وجود داشته است و باید تغییر کند.
*تسنیم: شما بهواسطه حضور در دانشگاه با فضای دانشگاه و دانشجویانی که تازه وارد این مرحله میشوند، در ارتباط بودید و هم بهواسطه مدیریت در بخش آموزش زبان فارسی در فرهنگستان، پژوهشهایی در سطح مدارس بهمنظور بررسی سطح مهارتهای زبانی دانشآموزان انجام دادید، با توجه به این تجربیات، دانشآموزان بعد از فارغالتحصیلی چقدر به مهارتهای زبانی تسلط کافی دارند؟
خیلی کم، به این دلیل که متأسفانه معمولاً درس فارسی را بهشکل کنکوری یاد میگرفتند و بعد از آزمون، آن را رها میکردند، در واقع برای بسیاری از دانشآموزان، این دانش به مهارت تبدیل نمیشد؛ بنابراین این ناتوانی باقی است. مشکل ما الآن در دانشگاه این است که افرادی که وارد این فضا میشوند ـ در مقاطع ارشد و دکتری که ما بیشتر با آنها سر و کار داریم ـ معمولاً نمیتوانند رساله و مقاله بنویسند یا نوشتن آنها ضعیف است. در رشتههای فنی و مهندسی و پزشکی که وضعیت بدتر است. این مهارتها در دوران دبیرستان بهاندازه کافی تقویت نشده است.
طبق پژوهشهایی که ما انجام دادهایم، داوطلبان رشتههای پزشکی بالاترین امتیاز را در فارسی عمومی در کنکور دریافت میکنند و گاه تا 90 درصد امتیاز میگیرند، در این میان، داوطلبان رشته دندانپزشکی بیشترین امتیاز را کسب میکنند؛ حتی تا 100 درصد نیز فارسی عمومی را میزنند، اما همین افراد وقتی وارد دانشگاه میشوند و میخواهند ادامه تحصیل بدهند، هیچ وقت نمیتوانند از این امتیازی که دریافت کردهاند، استفاده کنند؛ پس در اینجا معلوم میشود که آنها فقط میخواستند تستها را بزنند که قبول شوند. فارسی عمومی هم ضریب خوبی دارد و میتواند به رتبه آنها کمک کند.
ما اعتقاد داریم که از این درس سوءاستفاده میشود، هم نمره و رتبهبیار است و از سوی دیگر، بازار مؤسسات کنکوری نیز بهواسطه آن گرم است. مخالفان حذف فارسی عمومی از کنکور احتمالاً از افرادی هستند که پیش از این در همین مؤسسات کنکوری فعال بودند. من معتقدم که آنها برای جیبشان اعتراض میکنند، اما اعتراض ما از سر امر دیگری است، معتقدیم که این امر خوب است، اما درس فارسی را باید مستثنی کنند تا بتوانیم هم پایه دانشآموزان در دبیرستان را تقویت کنیم و هم از مهارتهای زبانی که آنها کسب میکنند در مقاطع تحصیلات تکمیلی و دانشگاه بهره ببریم.
البته ذکر این نکته نیز لازم است که 60درصدی که در طرح جدید از منظر تحصیل دانشآموز مورد ارزیابی قرار میگیرد نیز ممکن است تالی فاسد داشته باشد. این 60درصدی که براساس نمره دانشآموزان محاسبه میشود، باید با نظارت دقیق آموزش و پرورش صورت گیرد؛ چرا که در سرنوشت دانشآموزان تأثیر دارد. آیا همه مدارس بهویژه مدارس غیرانتفاعیها با یک معیار دقیق این نمره را لحاظ میکنند؟ تعارف که نداریم، برخی از این مدارس غیرانتفاعی پول میگیرند و نمره میدهند.
اصل کار خوب است، اما چند نکته هست که یک فارسی جزو دروس تخصصی باشد و از سوی دیگر، نمراتی که حاصل آن، 60 درصد امتیاز دانشآموز را تعیین میکند، باید براساس نظارت دقیقی داده شود که من متأسفانه در آموزش و پرورش این نظارت دقیق را نمیبینم.
*تسنیم: دانشآموزان در کدام مهارتهای زبانی ضعیف هستند؟
آنچه بیشتر قابل رؤیت است، مهارت نوشتن است، معمولاً بچهها در کارهای ساده مانند کارهای درسی یا نامه اداری ناتوان هستند، در نوشتن بیشتر ظهور آن را میبینیم، اما واقعیت این است که هر چهار مهارت زبانی به یک اندازه حائز اهمیت است، مثلاً مهارت خواندن که متأسفانه سطح آن نیز میان دانشآموزان بسیار پایین است. منابع خواندنی برای دانشآموزان منحصر به منابع درسی شده است که گاه همان را نیز نمیخوانند، مطالعه آزاد کم شده است؛ فضای مجازی که میتوانست مؤثر باشد، مانع مطالعه جدی شده است، در تمام مردم نیز این امر قابل مشاهده است. وقتی مهارت خواندن ضعیف شود، دایره واژگانی نیز محدودتر میشود و در نتیجه در مهارت سخن گفتن و حرف زدن نیز تأثیر منفی میگذارد، این مهارتها مانند ظروف مرتبطه به یکدیگر وابسته هستند.
هر چهار مهارت به یک اندازه مهم است، اما ظهور و بروز آن را میتوان در نوشتن دید. ما معمولاً نمیتوانیم مهارت گوش دادن را که اولین مهارت زبانی است، ارزیابی کنیم، در حالی که مهارت نوشتن بیشتر قابل بررسی است.
*تسنیم: این مسئله در دانشآموزان رشته علوم انسانی چقدر صدق میکند، با توجه به اینکه آنها بیشتر با متون مختلف سر و کار دارند و کسب مهارتهای زبانی جزو اولویتهای رشته آنهاست؟
طبق نتایج آزمونها باید گفت که متأسفانه آنها در قیاس با دیگر رشتههای تحصیلی، کمترین مهارت را دارند؛ زیرا دانشآموزانی که نمرات کمتری کسب میکنند، بهسمت رشته علوم انسانی سوق داده میشوند؛ در حالی که باید بهعکس باشد. ما باید دانشآموزانی را بهسمت تحصیل در رشتههای علوم انسانی سوق دهیم که درک بهتری از مسائل داشته باشند. نتیجه گرایشهای کنکوری و فراری شدن خیل عظیمی از دانشآموزان به رشته علوم انسانی همین میشود؛ افراد نخبه و گزیده باید وارد رشته علوم انسانی شوند، علوم انسانی به اینهمه سیاهی لشکر نیازی ندارد.
انتهای پیام/+