«افغانستان» در تکههای کوچکتر؛ نسخه مطلوب آمریکا
جیمز دابینز، نماینده پیشین آمریکا در امور افغانستان میگوید فدرالیسم به نفع افغانستان است و به توسعه این کشور کمک میکند.
به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم، جیمز دابینز، نماینده پیشین آمریکا در امور افغانستان میگوید اگر افغانها با «درک و دریافت خود» به این نتیجه برسند و ضرورتهای خود را درک کنند، «فدرالیسم» به نفع افغانستان است و به توسعه این کشور کمک میکند.
دابینز که در مصاحبه با افغانستان اینترنشنال این مطلب را عنوان کرده است، مدل «حکومت جمهوری با والیهای انتخابی» را برای توزیع قدرت در افغانستان مفید میداند.
وی در این مصاحبه با اشاره به مذاکرات نشست «بن» که منجر به انتخاب حامد کرزی برای ریاست جمهوری افغانستان شد، گفت که اکثر خارجیها در نشست بن، طرفدار استقرار یک نظام فدرالی در افغانستان بودند، اما به گفته او افغانها فکر میکردند چنین نظامی، به دلیل اختلاف زیاد در افغانستان، جامعه را بیشتر دچار اختلاف میکند.
دابینز که رئیس هیئت آمریکایی در اجلاس بن بود، در بخشی از مصاحبهاش میگوید: «من نیز با پیشنهاد حکومت فدرالی مخالفت نداشتم و فقط میخواستم توافق صورت گیرد... اخضر ابراهیمی برایم گفت که افغانها با حکومت فدرالی که والیهای انتخابی داشته باشد، مخالفت خواهند کرد. فکر میکنم نمایندگان تمام کشورهای غربی با فدرالیسم موافق بودند، اگر افغانها قبول میکردند».
اصرار دابینز مبنی بر معرفی مدل حکومت فدرالی برای افغانستان، به عنوان یک مدل مطلوب، هر چند که خود اذعان کرده است، افغانها با آن موافق نیستند، این سؤال را به وجود میآورد که چرا غرب و در رأس آن دولت آمریکا تمایل دارد که افغانستان را در چند قطعه کوچکتر از آنچه اکنون است، ببینند؟!
هر چند از همین ابتدا باید گفت که «فدرالیسم»، ضرورتاً به معنای تجزیه یک کشور به واحدهای چندگانه در قالب تجزیه و ایجاد خطوط جغرافیایی جدید نیست، اما به نظر میرسد، در مناطق و جغرافیای خاص، مانند خاورمیانه و یا جایگاه ویژه کشوری مانند افغانستان و هر آنجا که نسخه پیشرفته حکومت فدرالی، که تفکیک و مرزبندی جدید است، منافع کشورهای غربی را تأمین کند، به همان نقطه منتهی میشود.
این مسئله (تجزیه) زمانی احتمال وقوع بیشتری خواهد یافت که ملاک تقسیمبندیها بر اساس مؤلفهها و زمینههای قومی باشد. در این صورت، پیدایش حکومت فدرالی به شدت بر احساسات جداییطلبانه میافزاید، به ویژه زمانی که دولت مستقر، یک دولت قوی نباشد و از مدیریت لازم برای کنار هم نگاه داشتن، واحدهای متعدد نیز برخوردار نباشد. معضلی که به گواه تاریخ و شواهد متعدد، افغانستان همواره از آن رنج میبرده است.
در این صورت، مناطق و واحدهای چندگانه به جای توجه به حکومت مرکزی، به ملتـ دولت جداگانهای خواهند اندیشید که معرّف هویت قومی آنان خواهد بود، و این یعنی آیندهای که به تدریج مسیر تفکیک خطوط جغرافیایی را میپیماید.
نسخههای حکومت فدرال در حالی برای منطقه از جمله افغانستان ارائه میشود که پیشتر نمونههای اجرا شده در کشورهای غربی نیز تجربه موفقی را سپری نکرده است.
یافتههای یک پژوهش در مورد کشور بلژیک مدعی است، این کشور اکنون باچالشهایی در این زمینه روبهرو میباشد. در بلژیک، صورت پیاده شده دولت فدرال با اعطای خودمختاری به مناطق عملی شده است. این در حالی است که میزان صلاحیتهای مناطق خودمختار، از چالشهای اساسی به شمار میرود.
نتایج این پژوهشها عنوان میکند صلاحیتهای مناطق خودمختار تنها در تئوری مطرح گردیده و عملاً در قانون تعریف نشدهاند. این بلاتکلیفی نارضایتیها را نسبت به حکومت مرکزی بیشتر میسازد که در نتیجه آن منطقهگرایی افزایشیافته و بر دولت کنونی بلژیک تأثیرات مخرب بهجای میگذارد. درگیری مستقیم میان مناطق بر سر تعامل با کشورهای خارجی نیز منجر به منطقهگرایی بیشتر خواهد شد. هرچند این موضوع بستگی به امروز ندارد، اما نوعی نارضایتی بالقوه میباشد که بر افق بلژیک نمایان گشته است.
هر از چند گاهی که بحث نوع حکومت در افغانستان، با رویکرد انتخاب گزینه فدرالیسم مطرح میشود، پای این سؤالات هم به میان میآید که :
با فرض اینکه نظام سیاسی آینده افغانستان فدرالی شود، مبنای حکومت فدرال در تقسیم واحدها چیست؟ زبان، قومیت، مذهب یا منابع طبیعی؟
ـ فرایند استخراج و سپس صادرات مواد معدنی در ایالتهای مختلف چه میشود؟
ـ سرانجام ایالتهایی که فقرِ منابع طبیعی دارند، چه خواهد شد؟
ـ و درآمد حاصل از منابع طبیعی چگونه بین ایالتها تقسیم میشود؟
به دلیل برخی مؤلفهها در افغانستان و پاسخهای متصور به سؤالات فوق، شاید یکی از چند دلیل عمدهای باشد که سران افغان از ملیتهای مختلف، با گام برداشتن این کشور به سوی حکومت فدرالی مخالفت بورزند. نکتهای که نماینده ویژه آمریکا نیز در مصاحبه خود به آن اشاره کرده است.
مخالفان شکلگیری فدرالیسم در افغانستان بر این باورند که در کشور چندقومی و چندینزبانی مثلِ افغانستان که دههها درگیر جنگهای داخلی بوده و کشورهای خارجی بهوضوح در آن دخالت داشتهاند، فدرالیسم میتواند باعث پراکندگی هرچه بیشتر شود.
برخی نیز ارائه مدل حکومت فدرالی برای افغانستان را در قالب «کلان پروژه» غرب و طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا میدانند؛ طرحی که برای حفظ استیلای ایالات متحده در قرن 21 میلادی طراحی شده است.
بر اساس این طرح، آمریکا در پروژه خاورمیانه بزرگ درصدد تکهتکه کردن کشورهای قدرتمند منطقه از جمله افغانستان، پاکستان، عراق، ایران، ترکیه و... است تا در منطقه دولتهای بی ثبات، قومگرا، وابسته و ناتوان به وجود بیاید.
این تحلیلگران معتقدند اجرای این طرح برای آمریکا چندین هدف کلان در پی دارد؛ نخست تأمین 70 درصد انرژی مصرفی ایالت متحده آمریکا که قرار است تا سال 2025 از منطقه خاورمیانه تأمین شود، دوم حفظ امنیت و تمامیت ارضی رژیم صهیونیستی و سوم، حفظ و تثبیت خوی امپریالیسمی و استکباری آمریکا با ژست نوین دمکراسیخواهی.
در نگاه خردتر، تبدیل کشورهای منطقه به کانونهای دائمی تنش و نا امنی را که بستر حضور نیروهای بیگانه و هستههای تروریستی را فراهم میآورد، میتوان ابتداییترین دلیل برای ارائه طرحهای فدرالی شدن کشورهایی مانند افغانستان دانست.
نکتهای که شواهد آن را هر از چندگاهی میتوان در اظهارنظرهای مقامات غربی مشاهده کرد. در جدیدترین این موارد، آدام کینزینگر، عضو مجلس نمایندگان آمریکا از دولت این کشور خواسته است که طالبان را رد کند و از نیروهای دموکراتیک در افغانستان حمایت و از حقوق بشر در این کشور دفاع کند!
این در حالی است که چندی پیش رسانههای خارجی به نقل از دونالد لو، معاون وزارت خارجه آمریکا در امور جنوب آسیا و آسیای میانه گزارش دادند که این کشور از مقاومتهای مسلحانه در برابر طالبان حمایت نمیکند. او گفته بود: «ما هیچ گاه از برخوردهای مسلحانه که در برابر حکومت و طالبان قرار دارند، پشتیبانی نمیکنیم… فکر میکنم مردم افغانستان بیش از چهل سال خونریزی را تجربه کردهاند و اکنون این خونریزی باید پایان یابد».
آنچه در این میان نباید از دید مردم کشورهای منطقه دور بماند، اینکه در بازی لفاظیهای غرب به ویژه آمریکاییها فریب واژههای زیبای آنها را نخورند و منافع ملی خویش را به آسانی «حراج» نکنند.
انتهای پیام/.