«سایه» در هندسه‌ زمان-۱۰| ابتهاج در شعر معاصر افغانستان

«سایه» در هندسه‌ زمان-10| ابتهاج در شعر معاصر افغانستان

عبدالغفور آرزو، استاد دانشگاه کابل، در یادداشتی اختصاصی برای خبرگزاری تسنیم به چگونگی آشنایی مردم افغانستان با هوشنگ ابتهاج و شعرهای او پرداخت.

خبرگزاری تسنیم، عبدالغفور آرزو، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کابل:

افغانستان و ایران به اضافه‌ 12 کشور دیگر بخش‌هایی از ایران تاریخی‌اند. در میان این 14 کشور هیچ کشوری به تناسب افغانستان به ایران شبیه و نزدیک نیست. این شباهت و همگونی افزون بر هویت تمدنی، مبتنی بر دین، زبان و سنت‌های اجتماعی و داده‌های گویشی و بافتارهای بیانی است که اگر مرز سیاسی در میان نباشد، هرگز نمی‌توان هرات را از نیشابور و غزنی را از شیراز متمایز سازد:

«غزنه با شیراز دارد ربط‌های معنوی
قصه بسیار است من در اختصار آورده‌ام»

یا به قول صادق سرمد، شاعر کوه‌پایه‌های شمال تهران:

درود سرمد ارزانی به ایرانی و افغانی
که ایرانی و افغانی دو دست و یک صدا باشد

دو دست و یک صدا، بهترین تصویر از پیوند ناگسستنی مردمان دو کشور است. 

تا آغاز قرن 20، تاریخ ادبیات دو کشور روند همگن دارد؛ یعنی مردم افغانستان با شاعران کلاسیک آشنایی دارند و اشعار سعدی، حافظ، خواجو، نظامی، امیرخسرو، بیدل و بی شماران دیگر بخشی از تاریخ ادبیات افغانستان است. نه تنها در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها تدریس می‌شود که بل «ورد شبانه و درس سحرگاه است». سنت شاهنامه‌خوانی و مثنوی خوانی از سنت‌های دیرینه و دیرپای کشور من است.

پس از متصلب‌شدن مرز‌های سیاسی، تقابل منافع ملی و گسست ارتباطات مردمی گسل ادبی نیز ایجاد می‌شود‌ و رابطه‌ پررنگ فرهنگی و ادبی کم‌رنگ می‌گردد.

از اواخر دهه‌ 20 و اوایل دهه‌ 30 خورشیدی، فضای سیاسی دو کشور اندک‌اندک رنگ همگرایی می‌گیرد. سفر فرهنگیان و شاعران بنام افغانستان چون سرور گویا و استاد خلیل الله خلیلی به ایران و سفر فرهنگیان و شاعران ایران چونان سعید نفیسی، دکتر محمود افشار، رضازاده شفق، رهی معیری و بی شماران دیگر به هم‌آوایی و همزبانی جان تازه می‌بخشند.

مشاعره شادروان حبیب یغمایی، فروزانفر، رهی معیری، صادق سرمد با روانشاد خلیل‌الله خلیلی از این واقعیت ادبی، همزبانی و همدلی پرده بر‌می‌گیرد. رفت و آمد مناسبتی آوازخوان‌های دو کشور این فضای تازه را رنگ و آهنگ نو می‌دهد. مجله یغما، سخن… معر‌ّف چگونگی ادبیات دهه‌ 30 و 40 خورشیدی ایران به ادیبان و شاعران افغانستان است.

سروده‌های نیما، گلچین، اخوان، شاملو، فروغ، خانلری، نادر نادرپور، توللی، شهریار، فریدون مشیری، سهراب سپهری، حمید مصدق، سیمین بهبهانی؛ و «طلا در مس» براهنی در دهه‌های 30، 40 و 50 در سپهر ادبی افغانستان جریان‌ساز است. 

پس از کودتای هفتم اردیبهشت 1357 خورشیدی در افغانستان و انقلاب اسلامی ایران و ورود موج مهاجرین افغانستانی به ایران همزبانی و هم‌آوایی شاعران و نویسندگان اوج می‌گیرد. جهانی شدن و دهکده‌شدن جهان و گشوده‌شدن دریچه‌های مجازی، فرایند شناخت را ژرف‌تر می‌سازد. 

در چنین پروسه‌ای است که افغانستانی‌ها با سروده‌ها و آثار هوشنگ ابتهاج (سایه) بیشتر آشنا می‌شوند. از دریچه‌ «حافظ به سعی سایه» روند حافظ‌شناسی در ایران را پی می‌گیرند و مجموعه‌های «تا صبح شب یلدا» و «یادگار خون سرو» را در کتابخانه‌‌های افغانستان منزلتی دارد.

در این اواخر شاعر خوب افغانستان آقای غفران بدخشانی در حضور استاد سایه شعر می‌خواند. پخش این کلیپ صوتی رابطه‌ فرهنگی سایه را با افغانستان برجسته می‌سازد و چگونگی شناخت شاعران و مردم افغانستان را از هوشنگ ابتهاج تبدیل به پرسش.

سخن بسیار است و من فرسنگ‌ها از کتابخانه‌ام دورم؛ «این سخن بگذار تا وقت دگر».

 

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران