روایت شنیدنی امیرمحمد زند از آرام گرفتن پدرش در کربلا
امیرمحمد زند بازیگر سینما و تلویزیون در نمایشگاه "عطر سیب" گفت: وقتی میگویند امام حسین کشتی نجات است، منظور این است که اگر حب حسین را داشته باشید، میتوانید سوار آن کشتی نجات بشوید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نمایشگاه «عطر سیب» در میدان آیینی امام حسین برگزار میشود. در سومین روز از برگزاری این نمایشگاه، امیرمحمد زند مهمان این رویداد بود. وی از این نمایشگاه بازدید کرد و با حضور در استدیوی مستقر در نمایشگاه در گفتوگوی زنده تلویزیونی که از شبکه افق پخش میشد، شرکت کرد.
زند درباره خاطرات دوران کودکی خود از ماه محرم گفت: نسل من کمی متفاوت بود. آن دوران در ماه محرم شور و حالی برقرار بود که انگار طعم دیگری داشت. شاید خلوصها بیشتر بود؛ البته نمیخواهم قضاوتی بکنم و حتما هیئتهایی هستند که خالصانه کار میکنند، اما آن زمان بیشتر به چشم میآمد.
وی اضافه کرد: خاطرم هست هیئتی که در زمان کودکی میرفتیم در جنوب شهر بود و شبها به عزاداران گلاب میدادیم. آن زمان 5-6 سال داشتم و با بقیه بچههای هم سن و سالم در هیئت سر اینکه چه کسی گلاب بدهد رقابت بود. خیلی دوست داشتیم علمکشی کنیم؛ خاطرم هست با تعدادی از بچههای فامیل علمهای کوچکی را برای خود درست کرده بودیم و علم میکشیدیم.
او پدر و مادرها را مهمترین عامل در ایجاد حب به اهل بیت در فرزندان دانست و گفت: من معتقدم نانی که آدم میخورد باید سر سفرهای باشد که در آن حب حسین وجود داشته باشد. وقتی میگویند امام حسین کشتی نجات است، منظور این است که اگر حب حسین را داشته باشید، میتوانید سوار آن کشتی نجات بشوید. فراموش نکنیم که پدر و مادرهایمان بودند که حب امام حسین را در دلهای ما گذاشتند.
این بازیگر سینما و تلویزیون خاطرهای از ماجرای فوت پدرش در ماه محرم و وصیتنامه متفاوت او را بیان کرد و گفت: پدرم وصیت کرده بود که در کربلای معلی دفن شود، زمانی که در کما بود وصیتنامهاش را خواندیم اما واقعا برایمان بسیار دور از ذهن بود که بتوانیم این خواسته او را عملی کنیم. همانطور که میدانید دفن در مشهد نیز کار بسیار سختی است، چه برسد به کربلا. با این حال، پدرم در وصیتنامهاش نوشته بود که اگر نتوانستید، مرا به صورت امانتی در کرمان دفن کنید، هر زمان فرصت شد انتقالم بدهید.
وی ادامه داد: پدرم قبل از ماه محرم به کما رفت و نزدیک به 47 روز در همین حالت بود. ظهر عاشورا فرا رسید؛ به هیئت رفتم. فکر میکنم برای اولین بار و شاید هم برای آخرین بار بود که با حالی وصفنشدنی به امام حسین متوسل شدم. به ایشان گفتم: «پدرم که هم اکنون روی تخت بیمارستان است، هیچ دری به جز شما را به من یاد نداده است. من چه کنم؟» روز سوم شهادت امام حسین پدرم به رحمت خدا رفت. خاطرم هست روز جمعه غروب بود. در همان ساعت، آقایی به نام «حاج غنی» به من زنگ زد و گفت: «یکی از رفقای پدر شما که نمیخواهد اسمش را بدانید یک قبر در کربلای معلی اهدا کرده است.» پدرم روز هفتم پس از شهادت امام حسین در کربلا دفن شد.
بیستمین رویداد «عطر سیب» با هدف تامین محصولات و خدمات محافل حسینی شهر تهران از دوم تا نهم مردادماه از ساعت 16 تا 23 به همت سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در میدان امام حسین(ع) در حال برگزاری است.
انتهای پیام/