سلام شاعران فارسیزبان به ماه عزای حسینی؛ «جان به قربان تو ای رهبر آزادی و عشق»
جمعی از شاعران فارسیزبان از کشورهای مختلف همزمان با فرارسیدن ماه محرم، تازهترین سرودههای خود را به پیشگاه حضرت سیدالشهدا(ع) تقدیم کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست مجازی «محرم در ادب پارسی» شب گذشته، هفتم مردادماه، با حضور جمعی از شاعران فارسیزبان از کشورهای مختلف همزمان با فرارسیدن ماه محرم و ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان برگزار شد. شاعران در این مراسم تازهترین سرودههای خود را به پیشگاه مقدس حضرت اباعبدالله الحسین(ع) تقدیم کردند که بخشی از این اشعار را میتوانید در ادامه بخوانید:
سرویش تریپاتی از کشور هند
آریایی خون من با عشق گوید یا حُسین(ع)
داستانِ کربلا صد کرب دارد یا حُسین(ع)
برهمن هستم قدیمی نسبتم با کربلا
روز میدان خاندانم با تو باشد یا حُسین(ع)
رایتِ الله یعنی داستانِ کربلا
شهرتت بالاتر است از تابِ اسود یا حُسین(ع)
آنقدر اخلاص دارم بر امیرالمؤمنین
آب بیند چشمِ من گر در دل آید یا حُسین(ع)
در جواب دعوتت همگام و همدل گشتهایم
صد صف از هندو به یاری تو آمد یا حسین(ع)
کربلایت را چه میشد گر ببینم کاش کاش
لااقل ما را بخوان روزی به مشهد یا حسین(ع)
هندوی هندم ولی در دل شهادت دادهام
هست ذکرم یا علی و یا محمد یا حسین(ع)
***
عبدالجبار کاکایی
آمدم تا ساکن محراب ابرویت شوم
من هم از آیینهداران سر کویت شوم
آمدم پای پیاده از خراسان روز و شب
تا که مشک تشنگان را، رود آمویت شوم
دست بردار از فراق ای ماه شبهای عراق
تا که من هم دست بردارم، دعاگویت شوم
صید باران خوردهام زخمی بزن بر جان من
تا در این غوغا فدای دست و بازویت شوم
بستهام لب تا که بگشایی گره از کار من
شاید از دلبستگان حلقه مویت شوم
میوزد از تار وپودت نافه صحرای جان
بخت اگر یاری کند صیاد آهویت شوم
زائر گلدسته کوی رضایم روز و شب
کاش خشت کوچکی در برج و بارویت شوم
آمدم از مهربانی سفرهای انداختم
تا که مهمان اقامتگاه گیسویت شوم
آمدم تا کربلا با جان عطشان ای حسین
تا شهیدی از شهیدان بلاجویت شوم
***
نغمه مستشار نظامی
از آغاز محرم تا به پایان صفر باران
نشسته بر نگاه اشکریز ما عزاداران
محرم از سفر آغاز شد با کاروان دل
صفر با رفتن خیرالبشر دل میسپارد جان
محرم زخمهای جاودان بر دل مکرر زد
صفر پاشید طوفان نمک بر زخم بیپایان
محرم کاروان زخمها مهمان صحرا شد
صفر بار دگر آورد سمت کربلا مهمان
محرم هفت گردون روضهخوان آل طاها شد
صفر شد هفت دریا غرق ِخون دل درین طوفان
محرم با حسین فاطمه ماه شهیدان شد
صفر با قلب تنهای حسن شد درد جاویدان
محرم سوره کهف از لب خونین تلاوت شد
صفر شمس الشموس عشق شد تفسیر الرحمن
محرم تا صفر مشکی است یکسر رنگ شهر ما
حسینیه، خیابان، تکیه، مسجد،کوچه و میدان
مگر اشک غزل در روز محشر آب رو باشد
وگرنه ما کجا و نام پاک آبرومندان
***
مهدی باقرخان از هند
بار دگر تمام جهان را خزان گرفت
از داغ کربلا دل صاحب دلان گرفت
از کوهسار عشق، صدا میچکد هنوز
غوغای یا حسین(ع) زمین و زمان گرفت
آن ظهر ناگزیر، زمین نیز گریهکرد
از غربت همیشه تو آسمان گرفت
حلقوم حق نوایِ شهیدان، زِ خونِ دل
بر ظلم حمله کرد و سنان و کمان گرفت
ای چارهسازِ درد و بلا! دستمان بگیر
بی تو کجا، جلویِ یزیدان، توان گرفت
قلبم اگرچه رنج و ملامت کشیده است
با ذکر یا حسین تو آرام جان گرفت
می خواستم غزل بسرایم، دلم شکست
رفتم ز سوگ مرثیه گویم، زبان گرفت
***
غلامرضا کافی
باز میجنباند این شور و فغان گهواره را
باز دل خون میکند حال جهان گهواره را
روضهخوان از خیمهها میگوید و تنگ غروب
باز میبیند حرم آتش به جان گهواره را:
قسمت گهواره از روز ازل بیتابی است
نیست تا شام ابد گویا امان گهواره را
این جهان گهوارهای بوده است اما بیتپش
لاجرم باید تکانی در میان گهواره را
بیتپش بود این جهان تا آن که عاشورا دمید
آری آری ناگزیر است از تکان گهواره را!
تا زبان خشک در کام علی اصغر گذاشت
در تپش انداخت باری بیزبان گهواره را
صیحه "هل من معین " تا لرزه در میدان فکند،
دید لشکر بیشه شیر ژ یان گهواره را
همچنین قنداقهبندش را حمایل فرض کرد
گفت بایدترک گویم این زمان گهواره را
درهوای تیر باید پرکشید از این قفس
من نه مرغم تا ببینم آشیان گهواره را
خون من رنگینتر از خون علی اکبر که نیست،
کو کمانداری که سازد تیردان گهواره را؟
کو کمانداری که زه را تا بناگوش آورد
گوشمالی باید این گوش گران گهواره را
بوی شیرم از دهان میآید، اما شیر حق
هست تنها، خاک ریزم بر دهان گهواره را
گرچه غمگینم از این تنهایی طاقتگداز
ترک میگویم ولیکن شادمان گهواره را
**
جنگ مردان است این سو با علی اصغر به پا
در بغل دارند آن سوتر زنان گهواره را
مادر موسی به نهر آب دید، اما رباب
دید وارونه به شط خون روان گهواره را
درلباس مرگ آمد حرمله، اما ندید
در هراس و لرزه کس، حتی همان گهواره را
صحنهای دلشوره در جان رقیه ریخته است:
این که میبوسد دمادم عمه جان گهواره را
حرمله زانو زد و زانوی مولا سست شد
هم ز پا انداخت تیر ناگهان گهواره را
حرمله زانو زد ودر خاطر مولا گذشت:
از رباب ای کاش میکردم نهان گهواره را
من نمیدانم چه کرد آن تیر اژدر با گلو
کرد وارونه ولی باد کمان گهواره را!
خون کلاله آن سرَ از جسم آویزان چه بود؟
کردهاند انگار تزئین، خواهران گهواره را
بعد از آن لاحول اگر ننشست در سایه رباب
یعنی این که داشت بر سر سایبان گهواره را
*
ظاهرا از خیمه چیزی را امانت بردهاید،
منتظر مگذار مولا! چشم آن گهواره را
***
فاطمه صغری زیدی از هند
"ای ساربان آهسته ران کآرام جانم می رود"
آتش به جسمم میزند روح و روانم میرود
افتان و خیزان در پی محمل پریشان میروم
لختی بمان ای جان جان تاب و توانم میرود
منزل به منزل گشتهام بوی تو را حس کردهام
من حرفها دارم ولی آه از نهانم میرود
گفتی بیا، من آمدم، گفتی بمان، من ماندهام
ساز جدایی میزنی، صبری که جانم میرود
فردا قیامت میشود، این باغ غارت میشود
این بوستان غرق گل سمت خزانم میرود
یکدم کنار من نشین شاید که آرامم کنی
من یاد مادر کردهام اشک روانم میرود
آن ماه نخشب را ببین اندوه زینب(س) را ببین
چون آیۀ حق نام پاکت بر زبانم میرود
هر سو صدای ضجه و ماتم به گوشم میرسد
بر نیزه می چرخی و نی در استخوانم میرود
هم بی پسر گردیدم و هم بی برادر گشتهام
سمت اسارت کاروان با کودکانم میرود
شد فرش صحرا لالهگون از اکبر و عباس و عون
هم باغ پر گل میرود هم باغبانم میرود
***
مصطفی محدثی خراسانی
چه کردی یا حسین بن علی در ظهر عاشورا
که شد آیینهدارِ صبحِ محشر، ظهر عاشورا
حقیقت هر طرف در جستوجوی خویش میگردد
مقابل باز میبیند در آخر، ظهر عاشورا
چه خواند از چشمهایت کز صف دشمن به تو پیوست
شهید اولت، حرّ دلاور ظهر، عاشورا
اگرچه واژهساز ِکربلا شور عطشناکی است
شد اینک چشمهساری رشکِ کوثر، ظهر عاشورا
بهار عاشقی شرمنده میماند ازخزانِ عقل
نمیشد گر گلستانِ تو پرپر، ظهر عاشورا
هماره حجّت هیهات منّا الذله خواهد ماند
جهاد اکبر از حلقومِ اصغر، ظهر عاشورا
تمام پارههای خاک اکنون کربلای توست
یکایک روزها، هریک مکرّر، ظهر عاشورا
پس از تو دور، دور عشق،دور عاشقان تاحشر
که میچرخد مدار عاشقی بر ظهر عاشورا
***
سیدحکیم بینش از افغانستان
ک شب به خود گفتم: «نبودم کربلا تا...»
یعنی چه میکردم اگر من بودم آنجا؟
شاید نخستین کس که تیر انداخت بودم
شاید نخستین کس که میبست آبها را
شاید که پیر بذلهگو، دلزنده، عاشق
مثل حبیب بن مظاهر میشدم یا...
شاید از آنهایی که در تاریکی شب
حل میشدند از بعد ترک خیمه آنها
باید چراغی در شبی خاموش گردد
معلوم خواهد شد که آیا ماندهام یا...
***
رضا اسماعیلی
آیینه شدی تا که خدا در تو درخشید
خورشیدترین حادثه ها در تو درخشید
بر دوست همان روز که با حنجره ی خون
گفتی تو «بَلی»،کرب و بلا در تو درخشید
شد کرب و بلا کعبه ی تو، حج تو مقبول
گفتی تو چو لبیّک، بلا در تو درخشید
ای معجزه سرخ! به ایثار تو سوگند
تو خون خدایی، که خدا در تو درخشید
***
فاطمه رحمانی
خودت نان و نمک را پروریدی
کمی از روح خود در ما دمیدی
برای ِآنکه من باشم نمک گیر
حسین بن علی را آفریدی...
بخش دیگری از این مراسم به بازخوانی اشعار عاشورایی شاعران پیشکسوت اختصاص داشت. سرودههایی از محمدرضا شفیعی کدکنی، سیدحسن حسینی و ... در این بخش توسط حاضران بازخوانی شد. بخشهایی از شعر شفیعی کدکنی در وصف امام حسین(ع) را میتوانید در ادامه بخوانید:
یک جهان، بر تو و بر همت و مردانگیات
از سر شوق و طلب، دیده جان دوخته است
نقش پیکار تو، در صفحه تاریخ جهان
میدرخشد، چو فروغ سحر از ساحل شب
پرتواش بر همه کس تابد و میآموزد
پایداری و وفاداری، در راه طلب
چهر رنگین شفق، میدهد از خون تو یاد
که ز جان، بر سر پیمان ازل ریخته شد
راست، چون منظره تابلوی آزادی است
که فروزنده به تالار شب آویخته شد
رسم آزادی و پیکار حقیقتجویی
همه جا، صفحه تابنده آیین تو بود
آنچه بر ملّت اسلام، حیاتی بخشید
جنبش عاطفه و نهضت خونین تو بود
جان به قربان تو ای رهبر آزادی و عشق
که روانت سر تسلیم نیاورد فرود
زآن فداکاریِ مردانه و جانبازی پاک
جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود
انتهای پیام/