«لب واکن از هم ای تنِ بی سر، حسینِ من...»؛ شعرخوانی سعید بیابانکی در رثای شهدای کربلا+ فیلم

«لب واکن از هم ای تنِ بی سر، حسینِ من...»؛ شعرخوانی سعید بیابانکی در رثای شهدای کربلا+ فیلم

بیابانکی در بخشی از کتاب «نامه‌های کوفی» تلنگری می‌زند به جامعه‌ای که خود را سیاه‌پوش عزای حسین(ع) می‌دانند، اما در ظاهر گرفتار شده‌اند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در میان آثار متعددی که در دهه‌های گذشته با محوریت عاشورا و قیام امام حسین(ع) منتشر شده‌اند، تکرار مضمون و موضوع به وفور دیده می‌شود. در این میان هستند آثاری که با نگاهی متفاوت، سعی دارند تلنگری به عزاداران امروز بزنند، او را با حقیقت قیام امام حسین(ع) آشنا کنند و فاصله‌ای را متذکر شوند که میان زندگی او با سیره و هدف اباعبدالله(ع) وجود دارد. 

کتاب «نامه‌های کوفی» سعید بیابانکی از جمله این آثار است. این کتاب که در ابتدای دهه 90 منتشر شده، پس از گذشت یک دهه همچنان خواندنی است. بیابانکی که بیشتر در نظر مخاطبان به عنوان شاعر طنزپرداز مطرح است، در این کتاب هنر خود در حوزه شعر آیینی و اجتماعی را به خوبی به نمایش گذاشته است. 

«نامه‌های کوفی» را انتشارات سوره مهر منتشر کرده و شامل سه فصل است: خیزرانی، سیاه و سفید و نامه‌های کوفی. کتاب دربردارنده سروده‌های این شاعر خوش‌قریحه اصفهانی در قالب‌های سپید و کلاسیک از جمله غزل است. بیابانکی در شعرهای سپید این مجموعه، نگاهی اجتماعی و انتقادی دارد به نگاه برخی از ما به سنت عزاداری بر سرور و سالار شهیدان و فاصله‌ای که گاه میان عزاداران امروز با فلسفه قیام اباعبدالله(ع) و سبک زندگی اهل بیت(ع) وجود دارد. شاعر در این بخش از کتاب، تلنگری می‌زند به جامعه‌ای که خود را سیاه‌پوش عزای حسین(ع) می‌دانند، اما در ظاهر گرفتار شده‌اند:

آن طرف
راه را بر کاروان تو بسته‌اند
این طرف
چه راه بندانی‌ است جاده شمال

***

جهان یکسره فریاد می‌شد
اگر روضه‌خوان‌ها
حرف‌هایت را می‌شمردند
نه زخم‌هایت را

***

تترون‌های ژاپنی
عطرهای فرانسوی
برنج‌های پاکستانی
چای‌های هندی
در "عزای تو "همه جهان جمع‌اند

ما هم آمده‌ایم ....
با نامه‌های "کوفی "...!

***

به یاد لبان تشنه‌ات
ظهر عاشورا ...
شربت زعفرانی نوشیدیم
در جام‌های کریستال...!

بخش دیگری از سروده‌های بیابانکی شامل مرثیه بر خاندان رسول خدا(ص) و شهدای دشت کربلا است که بخش‌هایی از آن را می‌توانید با صدای خود شاعر در ادامه بشنوید:

 

کتاب , امام حسین (ع) , عاشورا , سوره مهر , کربلا ,

در بخش‌هایی از این سروده آمده است:

باز این چه شورش است، مگر محشر آمده
خورشید سربرهنه به صحرا برآمده

آتش به کام و زلف پریشان و سرخ روی
این آفتاب از افقی دیگر آمده

چون روز روشن است که قصدش مصاف نیست
این شاهِ کم سپاه که بی لشکر آمده

یاران نظر کنید به پهلو گرفتنش
این کشتی نجات که بی‌لنگر آمده

بانگ «فیا سیوف خذینی است» بر لبش
خنجر فروگذاشته با حنجر آمده

آورده با خودش همه از کوچک و بزرگ
اصغر بغل گرفته و با اکبر آمده

ای تشنگان سوخته‌لب! تشنگی بس است
سر بر کنید، ساقی آب‌آور آمده

این ساقیِ علم  به کفِ بی بدیل کیست؟
عطشان در آب رفته و عطشان‌تر آمده

این ساقی رشید که در بزم می کشان
بی دست و بی پیاله و بی‌ساغر آمده

آتش به خیمه های دل عاشقان زده
این آتشی که رفته و خاکستر آمده

آبی نمانده، روزه بگیرید نخل‌ها
نخل امید رفته ولی بی‌سر آمده

جای شریف بوسه پیغمبر خداست
این نیزه‌ای که از همه بالاتر آمده

آن سر که تا همیشه سر از آفتاب بود
امشب به خون نشسته، به تشت زر آمده ...

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران