روایت «بچه بازارچه» از جغرافیای انسانی جنگ

روایت «بچه بازارچه» از جغرافیای انسانی جنگ

کتاب «بچه بازارچه» با نگاهی به خاطرات یکی از نوجوانان حاضر در جنگ تحمیلی منتشر شد؛ کتابی که جغرافیای انسانی و اجتماعی یک جمع را نشان می‌دهد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «بچه بازارچه» از جمله آثار تازه‌منتشر شده سوره مهر است که با نگاهی به خاطرات یکی از نیروهای مردمی حاضر در جنگ تحمیلی نوشته شده است. کتاب، داستان زندگی نوجوانی با نام حمید قاسمی را در 9 فصل روایت می‌کند. قاسمی که از نوجوانان منطقه جوادیه تهران بود، اولین‌بار در سن 9 سالگی برای اعزام به جبهه اقدام می‌کند، اما ناکام می‌ماند.

قاسمی در 15 سالگی موفق می‌شود که به جبهه اعزام شود و تا پایان جنگ در مناطق مختلف حضور دارد. «بچه بازارچه» در واقع داستان یکی از نوجوانانی است که جنگ به یکباره او را بزرگ کرد. او در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم، ضمن اشاره به خاطراتش از حضور در جنگ گفت: شیرین‌ترین روزهای دوران نوجوانی و آغاز جوانی‌ام، در جبهه و جنگ گذشت. این روزهای آسمانی بی‌بازگشت اما همچنان خاطره‌انگیزند. زمانی که نوجوانی 15 ساله شدم به جبهه رفتم و تا پایان جنگ، پابند اردوگاه و سنگر و قمقمه و رفاقت جادویی ماندم.

نویسنده کتاب «بچه بازارچه» ادامه داد: در همه سال‌های پس از جنگ، دلم می‌خواست خاطراتم از جنگ، فداکاری و ایثار آن دوران را بنویسم اما نمی‌دانم چرا موفق نمی‌شدم. چند سال پیش، در راهروی حوزه هنری، مر تضی سرهنگی را دیدم. صحبت نوشتن خاطرات جنگ پیش آمد. او ناگاه با لحنی مزاح‌آمیز گفت فلانی، تو که خودت کمپوت خاطرات هستی! همین جمله طلایی شاید تلنگری شد تا آن میل به نوشتن، جان دوباره بگیرد و کار نوشتن را جدی تر بگیرم. اما ضربه نهایی اما در زمستان 1393 زده شد؛ زمانی که برای سالگرد شهادت دوست شهیدم حمید صبوری به منزلشان رفتم. در محیط گرم خانواده آن شهید و به پدر و مادر گرامی‌اش قول دادم خاطراتم را که در بخشی از آن شهید صبوری حضور دارد، بنویسم. از همان سال تا 1398  بعضی از خاطرات را نوشتم؛ اما از رمضان 1399 مجدانه پای کار نشستم و هرچه را به یادم مانده بود، روی سپیدی کاغذ ریختم.

قاسمی با بیان اینکه برای نگارش این کتاب صرفاً به داده‌های ذهنی خود اتکا نکرده است، اضافه کرد: هنگام نگارش بخش‌های مربوط به عملیات‌هایی که در گردان حضرت علی اکبر(ع) حضور داشتم، از داده‌های متنوع سایت گردان و روزشمار آن، برای تصحیح و تطبیق زمان‌ها و مکان‌ها، و اسامی اشخاص و... بیشترین بهره را بردم. همچنین برای نگارش خاطراتم، دوستان، هم‌سنگران و بزرگواران زیادی با من همراهی و راهنمایی‌ام کردند.

کتاب , سوره مهر , حوزه هنری , دفاع مقدس , ادبیات دفاع مقدس ,

نویسنده کتاب «بچه بازارچه» ضمن تشکر از مرتضی سرهنگی و مجید رضاییان گفت: مجید رضاییان، معاون گردان حضرت علی اکبر(ع) لشکر 10 سیدالشهدا(ع) بود. او با آن حافظه استثنایی و حضور ذهن حیرت‌انگیز، حافظۀ شفاهی گردان است. رضاییان در جنگ از هر دو چشم جانباز شده است، به همین خاطر فایل صوتی خاطرات برای او بازخوانی شد و رضاییان نیز با توجه به دقت خاصی که از دوران جنگ دارد، توضیحات متعددی درباره مسائل مختلف نظامی، جغرافیایی، زمانی، تسلیحاتی و ... ارائه داد که این موارد نیز در متن کتاب اعمال شد. 

مراسم رونمایی از کتاب «بچه بازارچه» در آخرین برنامه شب خاطره حوزه هنری برگزار شد. مرتضی سرهنگی در این مراسم با اشاره به ویژگی‌های خاطرات قاسمی گفت: نکته‌ای که در کتاب به شدت چشم‌نواز است، شجاعت یک نوجوان ایرانی است که با ایثار و گذشتی مثال‌زدنی درس و مدرسه را رها می‌کند و در طول جنگ با انگیزه‌ای عالی به عنوان یک فرد تأثیرگذار در میدان جنگ حق علیه باطل ظاهر می‌شود. او در زمانی که جنگ تمام می‌شود، به عنوان نیروی مخصوص آموزش می‌بیند و پس از آن، با همان همت عالی، درس و دانشگاه را ادامه می‌دهد و جراحت‌ها و خستگی دوران دفاع مقدس او را متوقف نمی‌کند.

وی ادامه داد: کتاب «بچه بازارچه» بیان خاطرات صرف یک رزمنده نیست؛ بلکه جغرافیای انسانی و اجتماعی یک جمع را نشان می‌دهد که در آثار دیگر کمتر به آنها پرداخته شده‌ است. نوشتن خاطرات رزمندگان تا زمانی که حتی یک نفر از آنها باقی باشد، کمک به ثبت وقایعی است که شاید دست تقدیر به باد فراموشی بسپارد اما این نوشتن‌ها هزینه تمام شده‌جنگ را برای ملت ما به آیندگان و جهانیان نشان می‌دهد.

مجید رضاییان، معاون گردان حضرت علی اکبر(ع)، نیز با یادی از شهید ریاحی، خاطره‌ای از او را در شب شهادتش تعریف کرد و گفت: شهید محمدعلی ریاحی از شهدای گردان علی اکبر(ع) بود که پیش از ورود به گردان ما در اطلاعات عملیات لشکر فعالیت داشت. نکته قابل توجه شهید ریاحی، چشم مصنوعی او بود که با وجود مجروحیت از قبل، به عملیات آمده بود. ریاحی در عملیات کربلای 8 همزمان با فروردین 1366 ما را یاری می‌کرد؛ عملیاتی که بسیاری از نیروهای آن هنوز از جراحات عملیات کربلای 5 رنج می‌بردند.

او ادامه داد: در این عملیات شهید ریاحی در پیشانی ستون عملیاتی ما حرکت می‌کرد. هنوز فاصله زیادی از خاکریزهای خودی نگرفته بودیم که ناگهان حجم بسیار زیادی از آتش دشمن آغاز شد و آنچنان شدت داشت که حتی خزیدن هم برایمان امکان نداشت. صحنه عجیبی بود. با این حال همچنان حرکت ستون ما ادامه داشت و متوقف نشد. فاصله ا با دشمن زیاد نبود تا به جایی رسیدیم که حرکت متوقف شد.

رضائیان در ادامه از لحظه مجروحیت شهید ریاحی گفت: شهید ریاحی سراغ ما آمد از وجود یک میدان مین که بتازگی از سوی دشمن نصب شده بود خبر داد. این میدان مین شب قبل از عملیات راه‌اندازی شده بود؛ چرا که تا میدان مین اصلی هنوز فاصله زیادی داشتیم. با هر مشکلی از عرض میدان مین عبور کردیم و به 10 متری خاکریز دشمن و میدان مین اصلی رسیدیم. شهید ریاحی در این میدان مین مجروح شد و پایش تا زانو خورد شده بود که بلافاصله ما کار پانسمان آن را آغاز کردیم و مجبور به عقب‌نشینی‌اش کردیم. او با اکراه قبول کرد و به تنهایی و آرام از ما فاصله گرفت.

رضائیان در پایان افزود: کمی بعد هم در اثر ترکش خمپاره‌ای مجروح شدم و مجبور به عقب‌نشینی شدم. در مسیر بازگشت و عقب‌نشینی به شهید ریاحی رسیدم که سینه خیز حرکت می‌کرد. از او خواستم که پشت سر من بیاید. به خاکریزهای خودی که رسیدم از بچه‌ها سراغ شهید ریاحی را گرفتم که متوجه شدم مشکلی در مسیر برایشان پیش آمده که منجر به توقف و شهادت ایشان شده بود. گویا از سمت آن چشمی که مجروح شده بود روی یک مین رفته و شهید شده بود.

کتاب «بچه بازارچه» در 9 فصل و 284 صفحه توسط انتشارات سوره مهر در دسترس علاقه‌مندان به تاریخ شفاهی و ادبیات دفاع مقدس قرار گرفته است.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران