«مادر شدی تا نام مادر جان بگیرد»؛ تازهترین سرودههای شاعران در شکوه سیرت حضرت زهرا(س)
جمعی از شاعران آیینی کشور تازهترین سرودههای خود را همزمان با آغاز ایام فاطمیه، به پیشگاه بانوی دو عالم، حضرت فاطمه(س) تقدیم کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شب شعر فاطمی همزمان با فرارسیدن ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرا(س) با حضور جمعی از شاعران آیینی کشور شب گذشته، 18 آذرماه، به صورت مجازی برگزار شد. شاعران در این مراسم تازهترین سرودههای خود را در رثای حضرت صدیقه(س)، به پیشگاه بانوی دو عالم تقدیم کردند. بخشهایی از سرودههایی که شب گذشته در گروه هندایران ارائه شد، به این شرح است:
کبری حسینی بلخی از شاعران افغانستانی:
دستی کشید بر سر نیلوفرانهها
قد میکشید زیر نگاهش جوانهها
دستاس را به گوشهای از خانه جای داد
آنگاه رفت سمت نماز شبانهها
شبنم به روی گونۀ گل بیقرار بود
دامان خاک منتظر دانه دانهها
داغی بزرگ بر دل بانوی عالم است
کوه این توان نداشت که این خسته شانهها
بابا ز رنج راه پس از خویش گفته بود
میدید یک به یک همۀ آن نشانهها
میدید ذوالفقار غلاف است و شب سیاه
آتش کشیده از جگر در، زبانهها
***
مولا به گوش چاه به نجوا و ناله گفت:
بعد از تو خاک بر سر بیروح خانهها
***
نغمه مستشار نظامی:
مادر شدی تا نام مادر جان بگیرد
در چشمهای عاشقش باران بگیرد
مادر شدی تا در پناه نام پاکت
بیحرمتی بر نام زن پایان بگیرد
تسبیح بار از دوشهای خسته برداشت
تا کار از کردار تو فرمان بگیرد
مادر شدی تا شیعه بیمادر نماند
تا عشق از دست تو قرص نان بگیرد
باشد شفیع ما شوی در روز محشر
باشد خدا بر عاشقان آسان بگیرد
مادر! دعای تو اثر دارد، دعا کن
تا انتظار سبز ما پایان بگیرد
زهرایی و زهرایی نام تو زیباست
خورشید عالمتاب در تاریک دنیاست
سیدحکیم بینش از شاعران افغانستانی:
اگر گرفته دلت مثل من بهانه ماه
بیا شبیه پلنگی در آستانه ماه
تو پای ثابت این تکیهخانهها باش و
به این نشانی روشن بیا به خانه ماه
در شکسته چوبی، محله هاشم
دری که خاطره گوید از آن یگانه ماه
در مقاوم چوبی که استقامت کرد
برای حفظ سندهای محرمانه ماه
دری که مبدأ تاریخ دردهای شماست
گریست بعد شکستن سرش به شانه ماه
از او بپرس خبر را که شاهد عینی است
از او که خون به جگر دارد از زمانه ماه
از او بپرس که همپای عرش لرزیده است
به وقت خطبه غرا و قاطعانه ماه
از او بپرس گمان میکنی نمیداند
کجاست مرقد پر نور و بینشانه ماه
***
زهرا میریان کریمی:
زینب سرش را روی دامن میگذارد
میداند امشب دست مادر را ندارد
تمرین صبر زینبی آغازش این است
باید تمام بغضهایش را نبارد
زینب ببین! بیمادری، داغ یتیمی
دیوارها رنج پدر را میشمارد
پهلو به پهلو میشود در، وای برما
انگار نقش مادری را مینگارد
کم میشود دردانهای ازباغ مولا
دیگر برای قلب خود محرم ندارد
چاهی که نخلستان خاموشش به گریه است
در گوشهایش دردها جان میسپارد
امشب حسین دارد بهانه بیتو مادر!
تمرین صبر زینب است، باید نبارد
***
قادر طهماسبی(فرید):
آن شب که دفن کرد علی بی صدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
در گوش چاه، گوهر نجوا نمیشکست
ای آشیانِ درد، علی داشت تا تو را
ای مادرِ پدر، غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفی(ص) تو را
زین درد سوختیم که ای زُهره منیر
کتمان کند به خلوت شب، مرتضی تو را
ناموسِ دردهای علی بودی و چو اشک
پیدا نخواست غیرتِ شیر خدا تو را
دفن شبانه تو که با خواهش تو بود
فریاد روشنی است ز چندین جفا تو را
یک عمر در گلوی تو بغض، استخوان شکست
در سایه داشت گرچه علی چون هما تو را
دزدید نالههای تو را اشکِ سرخروی
از بس که سرمه ریخت به شیون، حیا تو را
ای مهربان، کنیزک غم تا تو را شناخت
دامن رها نکرد به رسم وفا تو را
خم کرد ای یگانه سپیدارِ باغِ وحی
این هیجده بهارِ پر از ماجرا، تو را
تحریف دین، فراق پدر، غربتِ علی(ع)
انداخت این سه دردِ مجسّم ز پا تو را
نامت نهاد فاطمه(س)، کان فاطرِ غیور
میخواست از تمامی عالم، جدا تو را
در شطّ اشک، روح تو هر چند غوطه خورد
رفع عطش نکرد، فراتِ دعا تو را
دادند در بهای فدک آخر ای دریغ
گلخانهای به گستره کربلا تو را
گلخانه مزار تو را عاشقی نیافت
ای جان عاشقان حسینی فدا تو را
پهلو شکستهای و علی با فرشتگان
با گریه میبرند به دارالشفا تو را
دارالشفای درد جهان، خانه علی است
زین خانه میبرند ندانم کجا تو را؟!
غافل مشو «فرید» از این مژده زلال
کاین حال هدیهای است ز خیرالنسا تو را
انتهای پیام/