به وقت «غیرت»؛ وقتی حامیان انبوه «داعش» حریف «حاج قاسم» و «فاطمیون» نشدند
سه سال از عروج «فرمانده نامدار مقاومت»، شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی میگذرد و چند سالی است که «فاطمیون» عروج «ابوحامد» و «فاتح» را به چشم دیده است؛ اما خیال باطل خاموش شدن نور مقاومت امروز با نمود «مکتب سلیمانی» نقش بر آب شده است.
دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم؛ سه سال پیش، یعنی در بامداد جمعه سیزدهم دیماه 1398 که تروریستهای آمریکایی میهمانان ملت عراق را پس از خروج از فرودگاه بینالمللی بغداد آماج حمله ناجوانمردانه خود قرار دادند، بر این گمان بودند که میتوانند با حذف سردار سرافراز جبهه مقاومت حاج قاسم سلیمانی و میزبانان غیور عراقیشان به ویژه ابومهدی المهندس، خط پایانی بر جریان ایستادگی در برابر خوی اشغالگریشان بکشند؛ از زمامداران فاسد و لاابالی کاخ سفید گرفته تا پایتختنشینان برخی کشورهای عربی که حکم گاوشیرده را برای تمویل و به راهاندازی یکی از پلیدترین و خشنترین جریانهای تروریستی داشتند، به زعم خود پایان داستان رشادتهای حاج قاسم عزیز را رقم میزدند.
حاج قاسمی که کابوس لحظهلحظه زندگی آنان شده بود و میرفت که کمکم بساط نیروهای تروریستی آمریکا را از سر منطقه کم کند؛ حاج قاسمی که دستان نیروهای مقاومت را به گلوی رژیم اشغالگر اسرائیل رسانده بود و هر لحظه نفس کشیدن را برای رژیم کودککش صهیونیست سختتر کرده بود؛ چشمان حاج قاسم (نیروهای مقاومت) بر فراز «جولان»، جولان میداد و این همه، بیش از پیش، وحشت را به اردوگاه دشمن برده برد.
میلیاردها دلار از خزانه «امارات» و «ریاض» هزینه شده بود تا «داعش» بر منطقه سیطره پیدا کند؛ سوریه و عراق را لقمهای کوچک و اولین بلاد حکمرانی خود میپنداشتند، اما به یکباره تمامی سرمایهگذاریها، تمامی اهداف، تمامی نقشهها و حاصل تمامی شیطنتهای پشت پرده و پشتیکدیگر ایستادنهای شیاطین از نیویورک تا پاریس و آنکارا و ریاض با «تدبیرِ» «سرداری» که خود را تنها یک «سرباز» میدانست نقش بر آب شده بود.
دشمن راه خروج از درماندگی خود و تلافی تمامی شکستهای مادی، به ویژه جبران فروریختن همینه پوشالیاش را در خارج کردن ظاهری «حاج قاسم» از میدان میدید؛ البته به شیوهای کاملاً بزدلانه.
یک «حاج قاسم» تمامی مکاید ابلیس را در منطقه به فنا داده بود؛ یک حاج قاسم و البته شماری از مجاهد مردانی که عاشقانه برای آرمانهای الهیشان بذل جان و اعتبار کرده بودند.
و همین اخلاص، چه ابهتی را برایشان ارمغان آورده بود؛ «فاطمیون».
نامی که بدون اغراق لرزه بر دل دشمن میانداخت؛ لشکریان خدا که «ترس» برایشان مفهومی ناآشنا بود و در مقابل، «ترس» را برای دشمن معنا کرده بودند.
عزتمندان غریبی که غربت دیگری را تجربه میکردند، تا پرچم عزت و اقتدار «اسلام ناب محمدی» را بالا نگه ندارند.
هر چقدر که در جبهه ابلیس و در جند شیطان «زَر» بود و بتهای زور و سرمستاز بادههای غرور و نخوت، از بادهنوشیهای پیاپی، پشت خاکریزهای جبهه مقاومت، لبریز بود از غیور و غیرت علوی؛ غیرتی که به او اجازه گمان بد برای جان و مال و ناموس آنکه را هم کیش او نیست، نیز برنمیتابد؛ اینجا اردوگاه «داعش» نیست که ناموس دیگران را به بازار بردهفروشی ببرند.
این طرف و پشت سر حاج قاسم، از «دلارهای متعفن نفتی» خبری نبود تا به تبع آن، موشکهای ضد رزه «کورنت» که برای زدن تانک ساخته شده بود، مثل نقل و نبات در اطرافت باشد که بخواهی در میدان نبرد با آن «آدم» بزنی! کاری که برای «داعش» تفریح به شمار میرفت؛ همانند بسیاری از سبعیتهای دیگرش که یا با دلارهایی که از سرقت نفت عراقیها و سوریها به دست آورده بود فراهم شده بود، انجام میشد یا به مدد دلارهای گاوشیرده و شرکاء.
این طرف اما حاج قاسم بود و غیرت و رشادت و مردانگی! این طرف حاج قاسم بود و «فاطمیون» و «زینبیون» و «حسینیون» و... .
«فاطمیون» اما برای خود ماجرایی دارد؛ ماجرایی که نَقل شکلگیری و رشد و نمو و قامتکشیدن چون سرو آن، آن هم در زمانی کوتاه، «مثنوی هفتاد من کاغذ» میشود!
و «فاطمیون»، «ابوحامد» را داشت! ... «فاتح» را داشت! ... و صدها و صدها غیور مردی که در گاه مردانگی و نبرد و به «وقت غیرت» شناخته میشوند.
...
سه سال از عروج «فرمانده نامدار مقاومت»، شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی میگذرد و چند سالی است که «فاطمیون» عروج «ابوحامد» و «فاتح» را به چشم دیده است؛ اما خیال باطل خاموش شدن نور مقاومت امروز با نمود «مکتب سلیمانی» نقش بر آب شده است و در آیندهای بسیار نزدیک، این فرزندان معنوی «حاج قاسم» در «فاطمیون» و دیگر دستههای مقاومت خواهند بود که «پایان شاهنامه» را رقم خواهند زد! «الیس الصبح بقریب».
شادی روح شهید حاج قاسم سلیمانی و غیورمندان جبهه مقاومت، به ویژه شهدای رشید و مظلوم «فاطمیون»، صلوات... .
انتهای پیام/.