«عزرائیل»، داستانی مبتنی بر جهان‌های موازی

«عزرائیل»، داستانی مبتنی بر جهان‌های موازی

عزرائیل مخاطب را در میدانی می‌اندازد که دائماً در پارادوکس احساس‌های گوناگون وظیفه و وجدان و عاطفه گیر می‌افتد. جهان‌های موازی در داستان عزرائیل مخاطب را  با سوال‌های مدام مواجه می‌سازد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، پانزدهمین دوره جایزه جلال عصر امروز شنبه، 24 دی ماه با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان می‌دهد،‌ رمان «عزرائیل» نوشته نیما اکبرخانی از کتاب‌های انتشارات کتابستان معرفت نامزد بخش رمان این دوره معرفی شده است. لیلا مهدوی نویسنده در یادداشتی به نقد وبررسی این کتاب پرداخته،‌ این یادداشت به شرح ذیل است:

«می‌خواهم رمان «عزائیل» را از منظر ادبیات ژانر بررسی کنم‌، قصد دارم،‌ پای این رمان را به جریان اصلی ادبیات، حتی ادبیات نخبگانی بکشانم!

چون این داستان بلد است چگونه با مخاطبش حرف بزند. در جهان داستانی که نویسنده خلق کرده است، کلمه در چرخه تصویر و روایت و دیالوگ می‌چرخد و میان قصه و فرم تناظر یک‌به‌یک برقرار است. یعنی علی‌رغم مضمون مهیج، نویسنده به هیچ عنوان جانب ادبیات و هنر را رها نمی‌سازد تا پیامی بدهد یا شعار ارزشمندی اعلام کند. نویسنده، مخاطب را در گوشه میدان هایپررئالیسم سخت، گیر می‌اندازد بعد در خلال هر ضربه‌ای که می‌زند، نقبی وجودگرایانه هم به انسان می‌زند اما ساده از آن رد می‌شود. یعنی کلمات ساده، داستان کاملی می‌سازند.

اگرچه بارزترین خصوصیت داستان همان‌گونه که انتظار می‌رود، خلق هیجان زیاد است اما موازی با آن، نویسنده به درون ذهن‌ها می‌رود و در ذهن هر کدام از شخصیت‌هایش یک جهان مستقل می‌سازد. در جهان ذهنی شخصیت‌های رمان دیگر قصه تریلر نداریم بلکه با جهانی پر از بارزه‌ها و خصوصیات منحصر به هر انسانی مواجه‌ایم که در برابر خشونت پیچیده در پیرنگ داستان، کنش‌گر هستند و از آن واکنش دریافت می‌کنند و این رابطه در کل داستان برقرار است.

نویسنده شخصیت‌هایی ساخته است که هر کدام به طریق و سلوک  خود با یک واقعیت واحد ارتباط برقرار می‌سازند. اگرچه شاید بدیهی باشد که هر شخصیتی منش خود را دارد اما ساختن این منش یا خط مشی در قالب یک جهان مستقل داستانی و بعد بیان آن به زبان ساده، کار بسیار دشواری است.

اما عزرائیل مخاطب را در میدانی می‌اندازد که دائما در پارادوکس احساس‌های گوناگون وظیفه و وجدان و عاطفه گیر می‌افتد. جهان‌های موازی در داستان عزرائیل مخاطب را  با سوال‌های مدام مواجه می‌سازد. مخاطب آنقدر در این قصه سرد و گرم می‌چشد که وقتی داستان  تمام شد، در ذهن مخاطب تمام نشود و منتظر گانه‌های بعدی باشد. همه چیز البته در یک پیرنگ مستقل تمام می‌شود اما ته‌نشین شدن قصه در ذهن مخاطب سبب ایجاد کشش به ماجراهای بدی می‌‌شود.

نکته دیگری که درباره عزرائیل وجود دارد، این است که با این‌که داستان بر اساس اراده و قدرت مردانه ترسیم شده است. با این حال توانسته است مخاطبان زن را نیز جذب کند.اما نویسنده توانایی خوبی در پردازش واقعی از شخصیت مردانه دارد.

نکته بارزی که در داستان عزرائیل به چشم می‌خورد. مفهوم تجلی است. تجلی به معنای آشکار شدن. در داستان کهنه‌سرباز از چندگانه عزرائیل تجلی موقعیت‌ها به موقع است. برداشت من از تجلی صحنه‌های داستان کمی فراتر از یک تعلیق معمولی است. تعلیق در پس پیرنگ داستان حرفه‌ای است و نویسنده برای ساخته و پرداخته کردن داستان به لایه‌های عمیق امنیتی و نظامی تسلط پیدا کرده است و به موقع می‌تواند آن را به طرح داستان بکشاند.

اکبرخانی در عزرائیل فقط به خلق قصه مهیج فکر کرده است. به نظر من این خیلی مهم است که نویسنده در یک داستان رسالت خود را خوب تشخیص بدهد. به همین دلیل است که مضمون به فرم می‌رسد و بدون این که نویسنده حسی را القا کند، مخاطب داستان را حس می‌کند و در صحنه‌‌های آن سهیم می‌شود.

ویژگی خاص آقای نیما اکبرخانی در بیان تمام داستان‌هایش، صراحت لهجه است. حرفش را صریح می‌زند و لقمه را نمی‌پیچاند،‌ قلم او به لحاظ فرمی شبیه به احمد محمود است،‌ هر دوی این نویسنده‌های گران‌قدر، بیش از هر چیزی برای قصه پردازی به واقعیت فکر می‌کنند و در بیان آن با احدی تعارف ندارند.

اگر درباره خصوصیت فرمی قصه نیز بخواهم حرفی بزنم، عزرائیل در دو خط روایی مستقل آغاز می‌‌شود، اما از آن‌جا که این داستان مبتنی بر پیرنگ مشخص و روشن است، نویسنده می‌تواند این دو خط موازی روایی را در نقطه مناسب بهم پیوند بزند و انسجام داستان را حفظ کند. که البته این نکته از ویژگی‌های ادبیات ژانر است و نویسنده به خوبی به‌ آن واقف بوده است.

کهنه‌سرباز در جزئیات اتفاق می‌افتد. به این مفهوم که نویسنده، چیزی را از قلم نمی‌اندازد، بلکه صحنه‌ها را به گونه‌ای می‌سازد که نیازی به توضیح و گفتن نباشد. همین ویژگی البته منجر به صحنه‌هایی می‌شود که شاید از توان و طاقت مخاطب خارج شود و او نتواند تمام واقعیت بی‌کم و کاست و صریح داستان را تحمل کند.

نکته‌ آخر درباره عزرائیل این است که اگر مخاطب بخواهد در جریان گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌های فرعی داستان در مسیر پیرنگ اصلی باشد و پاسخ سوالات خود را بیابد، باید به دیالوگ‌های قصه توجه زیادی داشته باشد. همان گونه که گفتم، عزرائیل خوب حرف می‌زند. یکی از بارزه‌های این خوب قصه گفتن، دیالوگ‌های داستان است و شاید بتوان به همین علت داستان را دیالوگ محوری دانست که پیچ‌های داستانی و حوادث مهیج زیادی دارد.»

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران