نگاهی به فیلم "وابل"| توهین به مقام انسانیت با رویکردی ضدبشر و سادیستیک
سالهاست که بچهکشی در سینمای ایران به یکی از تمهیدات فیلمنامهنویسان برای ایجاد لحظات دراماتیک و عاملی برای ایجاد حس ترحم در تماشاگر تبدیل شده است.
خبرگزاری تسنیم-پارسا آتش پر
سالهاست که بچهکشی در سینمای ایران به یکی از تمهیدات فیلمنامهنویسان برای ایجاد لحظات دراماتیک و عاملی برای ایجاد حس ترحم در تماشاگر تبدیل شده است. ورود به این داستان در برخی فیلمها به قصد مواجهه با اتفاقی قابلتوجه و سنگبنای ورود به روایت اصلی بوده است. یکی از نمونههای مثالزدنی با این رویکرد فیلم درباره الی (به کارگردانی اصغر فرهادی) است که بدون اینکه به پرداخت تصاویری از آسیب یا مرگ کودکان برسد، از اتفاق گم شدن و احتمال غرق شدن کودکان استفاده میکند و ماجرای الی را مورد توجه قرار میدهد.
اما در غالب فیلمها، از موضوع مرگ کودک در فیلم استفاده ابزاری و اشتباه شده است. برای مثال فیلم تابستان داغ (به کارگردانی ابراهیم ایرجزاد) که با جزئیات مرگ بچه را تصویر میکند، یا بدون تاریخ بدون امضا (به کارگردانی وحید جلیلوند) که با جزئیات جسد یک بچه و تشریح او را نشان میدهد، پیلوت (به کارگردانی ابراهیم ابراهیمیان) هم اتفاقات مشابهی میافتد و ملبورن (به کارگردانی نیما جاویدی) که ماجرای خفه شدن کودک را ابزاری برای طرح داستان میداند. لازم است نگارنده در اینجا متذکر شود که فیلمهای بسیاری در سینمای جهان، اتفاقاتی از این دست را مورد توجه قرار دادهاند و فیلمهای مهم و شایان توجهی با این رویکرد ساخته شده است. اما نکته مهم در نمونههای اشارهشده، صرف توجه به بچهکشی و در برخی موارد برخورد آزاردهنده به قصد رنج دادن مخاطب بدون داشتن طرحی برای ادامه داستان است؛ اجرایی که بیشتر نشأتگرفته از ذهن بیمارگونه فیلمنامهنویسان و کارگردان آثار است.
تورج اصلانی فیلمبردار خبره و مطرح سینمای ایران که سالها پیش با فیلمهای جینگو و حمال طلا کارگردانی را تجربه کرده بود با وابل در جشنواره چهلویکم فیلم فجر شرکت کرده است. فیلم روایتگر زندگی اهالی یک روستا است که بعد از سیل، بیخانمان شدهاند و در یک ایستگاه متروک قطار بهطور موقت زندگی میکنند. فیلمی که سعی میکند با تمرکز بر زندگی نسرین (با بازی آزاده زارعی) و بازگشت او به خانواده به بهانه تولد برادرش بهمن (با بازی نوید پورفرج) از ارتباط او با پدرش اسحاق (با بازی فرید سجادی حسینی) و تاجی (با بازی مائده طهماسبی) بگوید و ضمن ارجاع به زندگی قبلی او با همسرش سعید، ماجرای گم شدن دختر نسرین را برای مخاطب تعریف کند.
اما این فیلم با رویکردی ضدبشر و سادیستیک، ماجرای مرگ فرزند نسرین را به بدترین شکل ممکن برای مخاطب بازگو میکند. همانطور که در بالا بدان اشاره شد در این فیلم نیز همانند برخی فیلمهای دیگر بدترین و کریهترین ایده سینمایی یعنی بچهکشی مورد توجه قرار میگیرد. با این تفاوت که برخلاف نمونههای نامبرده، این فیلم بهطور کل فاقد هر گونه رویکردی است و همانند موارد مشابه به موضوع و مسئله اجتماعی نیز نمیپردازد.
فیلم سرشار از بازیهای بد، فیلمنامه پراشکال و غیرقابلتحمل، رویکردی غیراخلاقی و غیرانسانی است و حتی در مواجهه با هموطنان سیلزده نیز رویکردی غیرانسانی دارد. موضوع تصادف دختربچه با ماشین دایی بهمن به بدترین و کودکانهترین شکل ممکن کارگردانی شده و شیوه برخورد پدربزرگ او با جنازه دختر در بدشکلترین و توهینآمیزترین شیوه ممکن به تصویر کشیده شده است. دیالوگهای درکمال خونسردی او در این سکانس، توهین به مقام انسانیت و موضوع نگهداشتن دختربچه در چمدان نیز سادستیکترین شیوه ممکن است. برای مخاطب باورپذیر نیست که هدف نهایی برای نمایش تمام این سکانسها صرفاً رسیدن به داستانک مهمل و بیفایده در پایان و زنده شدن ظاهری دختر است. درواقع فیلم بدون هیچگونه رویکردی، صرفاً به بدترین شکل ممکن قصهای کممایه و توهینآمیز را برای مخاطب بازگو میکند.
تورج اصلانی علاوه بر اینکه با ساخت وابل، مهر تأیید دیگری بر این اصل که موفقیت در یک زمینه کاری در سینما تضمینی برای موفقیت در زمینههای دیگر نیست، توانست یکی از بدترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران را در این جشنواره به نمایش بگذارد.
انتهای پیام/