تصویر فمینیسم در سینمای ایران کور و عصبی است
یک استاد دانشگاه میگوید تصویر فمینیسم سینمایی ما کور و عصبی است و به هیچ کدام از گرایشهای این جنبش شباهت ندارد و فاقد شناسنامه است. اما این موضوع نباید باعث شود که به دنبال محتواسازی بدون توجه به جنبههای هنری و جذاب سینمایی برویم.
خبرگزاری تسنیم - محمدباقر صنیعی منش: اتفاقاتی که در نیمه دوم سال گذشته رخ داد، یکبار دیگر اهمیت توجه به بحث زن و همینطور خانواده را در جریان تولیدات رسانهای و هنری نشان داد. مهمترین سؤالی که جامعه مذهبی و انقلابی علاقهمند به فرهنگ، رسانه و هنر در این زمینه مطرح کردند؛ این بود که تولیدات کافی و خوب در این زمینه نداشتیم و همین باعث شد تا جوانان و نوجوانان ما با موضوع زن و خانواده ایرانی و اسلامی به خوبی آشنا نباشند و معاندین از این خلاء استفاده کنند.
اما آیا این نگاه و طرز دید به این مسأله درست و صحیح است؟ در این زمینه برخی کارشناسان و صاحبنظران معتقد هستند که اصولاً در طرح سئوال مشکلاتی وجود دارد که ناشی از درک نادرست از رسانه بوده است.
دکتر محمدتقی کرمی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در رشته جامعه شناسی که در زمینههای رسانه و سینما نیز گفتار و پژوهشهایی انجام داده است، نگاه دیگری دارد و به این شیوه دیدگاه انتقاد دارد. این استاد دانشگاه معتقد است که اینکه فکر میکنیم رسانه و سینما مانند یک تریبون است که میتواند مضامین و حرفها را پیامرسانی کند و اثرگذاری آن سریعاً شاهد باشیم، نادرست است.
تسنیم: آیا تولیدات ما در حوزههای نمایشی مانند سینما، تلویزیون و نمایش خانگی، درباره زن و خانواده از نظر کیفی و محتوایی دچار ضعف در اندیشه و تولید است؟ این سؤال را از این جهت میپرسم که بعد از حوادث پاییز گذشته، بسیاری از منتقدین دغدغهمند کشور از تولیداتی با محتوای نادرست و عدم خلق الگوهای صحیح ایرانی و اسلامی برای زنان و خانوادههای ایرانی سخن گفتند.
در ابتدا باید درباره نوع نگاهی که به رسانه داریم و در نهادها نیز رایج است، نقدی داشته باشم. عموماً رسانه را به منزله یک مدرسه، یک دانشگاه یا تریبون میدانند که قرار است مثلاً رسالتی را بر جامعه انجام دهد. در این نگاه این نکته همواره دیده میشود که چرا نتوانستهایم نسبت خودمان را با رسانه و به طور مشخص سینما تنظیم کنیم. منظورم این نیست سینما کار نمیکند یا پیام نمیدهد یا تغییر اجتماعی رقم نمیزند.
قصدم این است که در ابتدا بگویم سینما یک پلتفرم یا مدیومی است که تعارض گفتمانها و تنازع دیدگاهها در آن روایت میشود و نکته دوم اینکه این مدیوم اساساً در خدمت سنت به معنای عام که دین را هم شامل بشود، نیست. نکته سوم اینکه ما در مورد فرهنگ هم همین سو تفاهم را داریم. فکر میکنیم فرهنگ مومی است در دست سیاستگذار که میتواند آن را بسازد. مجموع اینها باعث شده تا دقیقاً به همین سؤالی که پرسیدید، برسیم که ما یک گفتمانی داریم که به ما حمله میکند و ما در قبالش تولید نداریم و این ضعف چگونه جبران میشود؛ در واقع دنبال پاتک رسانهای هستیم.
حالا بعد از این مقدمه به این نکته میخواهم برسم که مدیوم سینما اساساً قصهگو است و سینما به یک معنایی کارش قصهگویی است. در خلال قصه، در واقع پیام فرهنگی خود را بیان میکند. هرکسی هم که بهتر قصه بگوید، بازی سینما در دست او است. پس در سینما به یک قصه خوب نیاز داریم. البته این تفکر امروز جا افتاده است که انسان موجودی، قصهگو و روایتساز است. برای همین بخش مهمی از متون دینی انجلیل، تورات و قرآن داستان است. در این هنر قصه گویی از خود ادیان تقلید و از آنان تبعیت میکنیم.
سینما در حقیقت فهمی است از اینکه، انسان قصه گو و قصه خواه است. پس برای گیرایی، قصه باید جذاب باشد و مخاطب من هم جذب قصه میشود. حالا اگر قصه من دارای ارزشی باشد، آن وقت جذابیت قصه من به بیان و انتقال آن ارزش هم کمک میکند.
پس داستان بر سر این است که سینما فرم و هنر بر محتوای ارزشی و یا فرهنگی تقدم دارند. بنابراین اگر یک پیام ساده و ارزشی را در یک قصه کوچک اما قشنگ روایت کنیم، بر دل مینشیند.حالا سوال شما را اینگونه جواب بدهم که بدنه ارزشی ما چه در مقام نقد و چه در تولید، در این مغالطه میافتد که سینما یک مدیوم پیامگو و پیام رسان و ایدئولوگ است و مانند منبر هرچه عمیق تر و فربهار باشد جذاب تر خواهد شد؛ اما این اشتباه است. اصلاً این دیدگاه از اینجا آغاز شده که بیایم در عرصه هنر و سینما، محتوا بسازیم. من برای اینکه این نقد را کامل تبیین کنم و ضعف محتواسازی را بیان کنم به این نکته اشاره میکنم که حتی در حوزه تبلیغات دینی هم، منبریهایی موفق هستند که قصه قشنگتری بگویند. منبر بیش از اینکه تریبون باشد رسانهای هنری است و در خدمت محتوای هنری است.
پس در پاسخ باید گفت که در نسبت به رسانه مسأله را بد فهمیدیم و مسأله را باید درست طرح کنیم.
بدسلیقگی در ظرافتهای هنری پیامهای فاخر را ذبح میکند
پس معتقدید که اگر قصههای جذاب باشد میتوانیم پیامها را بهتر منتقل کنیم و اینکه اگر دنبال محتوای فربه باشیم اشتباه تولیدات رسانهای است.
دقیقاً و اینکه محتوا ذیل قصه خوب میگنجد. درباره اهمیت قصه و روایت حرفهای زیادی شده است. اصلاً میگویند که حتی یک بیانیه سیاسی هم یک قصه است. وقتی یک توجیه اقتصادی بیان میشود هم یک قصه میگوییم. اما در معنای خاصش، سینما مدیوم قصه است و انواع و اقسام تکنیکهای سینمایی را به کار میگیرید تا قصه را بهتر روایت کنیم. مثلاً به عنوان مثال فلش بک، یک داستان ساده را پیچیده میکند و مخاطب را به ابتدای داستان پرتاب میکند. پس با همین کار یک محتوای ساده و یا قصه معمولی غیرجذاب، با یک سازوکار هنری جذاب میشود و در خدمت محتوای ما قرار میگیرد. پس تا قصه قشنگ نگوییم، محتوهای بزرگ و فاخر شما ذبح میشود.
25 سال قبل کارگردانی که دکتری فلسفه داشت، فیلمی ساخت که آن ژانر را هم ادامه داد. او در فیلمش قصد داشت تا حرف ابن سینا و ابن عربی را در فیلم بیان کند. بعد هم با یک داستان بد فیلمی را ساخت و همه نیز نقدش کردند و میگفتند که این سینما نیست؛ اما او میگفت که شما نمیفهید. شاید ما فلسفه نفهمیم اما سینما را که میفهمیم. اینکه فیلمی ساخته شود که مخاطب را خسته میکند نشان دهنده ضعف در قصهگویی است.
این مدیوم، مدیوم قصه قشنگ است. به عنوان مثال به نظر من برخی از سریالهای تاریخی تلویزیون نسبت به متن تاریخی ضعیف تر است و خود متن تاریخی بسیار جذاب ترند. به عبارت دیگر سینمای ارزشی که خوب قصه نگوید در واقع به ارزشها ضربه میزند و آنها را تخریب میکند.
غرب هنوز مسیحیت را با مکانیزم «قصه جذاب» در سینما ترویج میکند
تسنیم: بافرض این موضوع در هر حال با هجمه بزرگی از تولیدات خارجی روبرو هستیم که تفکر غربی را در حوزه زنان و خانواده ترویج میکنند که نامش را مقام معظم رهبری تهاجم فرهنگی گذاشتند. اما درباره اهمیت محتواها باید صحبت کنیم؛ همه این فیلمهای خوب و با قصههای قشنگ و جذاب که به آن اشاره کردید، ذیل آن قصههای خوب و جذاب، محتوای نظاممندی وجود دارد که دراماتیزه شده است. پس باید محتواسازی صورت بگیرد تا بتواند در مقابل آن محتواهای غیرایرانی که با فرهنگ ما مغایر است مقابله کند؛ این روند براساس تعاریف شما صحیح است؟
اتفاقاً نکته اساسی اینجا است که سینمای غرب نه فقط در سینما بلکه در پویانمایی و داستانهای جذاب دو کار میکند. اولاً سکولاریزاسیون میکند و دوم اینکه با وجود اینکه ادعا میکند که عصر دین تمام شده است آموزههای مسیحی را در انیمیشن به صورت خیلی ظریف و لطیف ترویج میکنند. چرا ما از همین مکانیزمها استفاده نکنیم؟ در واقع باید با تهدید فرهنگ مهاجم، مکانیزم و استراتژیهای ان بتوانیم یک پاتک و مقابله به مثل کنیم. اما مشکل این است که آن بعد هنری و بعد قصه گویی و روایی یک دفعه سست میشود. فرهنگ مهاجم پیش روی ما قصه روایت میکند و محتوای از نظر ما سمی خودش را ترویج میکند اما ما نگاه نمیکنیم که از چه تکنیکی استفاده میکند، برای ما صرفاً این مهم است که محتوای آن چیست و بعد هم میخواهیم همان محتوا را با پاتک زدن تخریب کنیم. در صورتی که اصل این است که چه استراتژی و تاکتیکهای هنری آن فیلم یا انیمیشن به کار میگیرد؛ چیزی که به شدت ما از آن غفلت میکنیم.
تسنیم: شما به نکاتی درباره تولید و محتواسازی ناظر بر اهمیت جذابیت قصه و درام بیان کردید. حالا اگر بخواهیم به نقد آنچه که درباره زنان ما در سینما و سریالها ساخته شده است بپردازیم، انتقادات شما چیست؟
نکته اصلی این است که سینمای ما در حوزه زنان دو-سه مشکل دارد. یک اینکه اصولاً به سمت تخریب سنت میرود. در واقع سینمای ما در موضوع زنان خیلی عصبانی بحث میکند. توضیحم این است که میدانیم که در همه جوامع آسیبهایی داریم، مانند خشونتی که علیه زنان وجود داشته باشد. اما سینمای عصبی این را برجسته میکند که گویا تمام جامعه همین است. پس نقد اینکه میگوییم این فیلمها سیاه نمایی میکند و وضعیت زنان جامعه را سیاه نشان میدهد، معنایش این نیست که خشونت نداریم و یا نابسامانی در وضعیت زنان نداریم، اما سینمای ما عموماً تصویری کاریکاتوری از وضعیت زنان نشان میدهد.
دو اینکه این موضوع خاص ایران نیست، بلکه در کشورهای اسکاندیناوی، اروپایی و آمریکایی خصوصاً خشونت علیه زنان فراوان وجود دارد. اما آیا همه سینمای آنان این تصویر را نشان میدهند و موفقیت یک زن را برجسته نمیکند؟ اما سینمای ایران در موضوع زنان روایت فلاکت است که باید تغییر کند.
نکته بعد اینکه در روایت زنان و مادران فعال و اثرگذار و تاریخ ساز خودمان ناتوانیم. این باعث شده است که تصویر کاریکاتوری که به آن اشاره کردم، تکمیل بشود و تصویر ناقص و بدوی از زن ایرانی در تصور مردم ما شکل بگیرد. اگر بخواهم در یک جمله بگویم، فضائل خانواده ایرانی در سینما، ترور نشانه سناشی شده است. مثال اینکه وقتی عمده خانواده را فاقد فرزند نشان میدهیم یا قصهای را میگوییم که در آن فرزند نقش ندارد و فقط بزرگترها بر کنش خانواده اثرگذارند، اعضای خانواده، فرزند آوری و گروه مرجع خانوادگی بزرگسالان و سالمندان را ترور نشانه شناسی میکنیم.
به نظر من ما به سمت یک فمینیسم کور در سینمای ایران میرویم. یعنی وقتی سراغ ایدههای فمینیستی میرویم، صرف نظر از اینکه اصلا آن را قبول داشته باشیم یا نه، هر گرایشی از آن یک انسجام نظری دارد، اما اگر در فمینیمسی را برساخت کنید که هیچ کدام از آنها نیست و به شدت عصبی، معترض و سلبی است و هیچ نکته ایجابی ندارد همان چیزی میشود که اسمش را باید فمیمیسم کور و بدون شناسنامه گذاشت که عمدتاً به این سمت رفته است.
فیلمهای انتقادی ما ضعیف و خستهکنندهاند
تسنیم: آیا این سینمای فمینیسمی که آن را تبیین کردید، چقدر از زاویه جذابیت قصه و روایت که به آن پرداختید موفق است؟
اتفاقاً اینجا نیز آن ضعفی که اشاره شد وجود دارد. برخلاف آن چیزی که عموماً گفته میشود، آنها هم ضعیف هستند. بسیاری از این قصهها پایان بندی بدی دارند یا ضعف در روایت. یک قصه با یک نگاه فمینیستی شروع شده و نتیجه غیر فمینیستی گرفته است. اما در کل هم سینمای فمینیستی ایران و هم ارزشی دچار این مشکل است. سینمای فمینیستی ما درگیر حرفهای شعاری و به تعبیری دغدغه پیام دارد. به جوایزی که میگیرند، نگاه نکنیم زیرا عموم آنها سیاسی است. البته برخی از فیلمها نیز قصه جذاب دارند، ممکن است 10 بار نیز ببینید اما برخی از مطرحترین فیلمهای ما که در جشنوارههای خارجی جایزه گرفتهاند به نظرم از نظر قصه و روایت بسیار ضعیفند.
تسنیم: چه روایتی از اعتراضات اخیر در سینمای ما شکل خواهد گرفت؟
حتماً در سال 1402 بخشی از سینمای ما روایت خود را از سال قبل خواهد گفت. اینکه برخی به خاطر ممیزی این اجازه را نخواهد داشت و برای همین زیرپوستی حرفش را میزند. به نظرم یکی از کارهایی که این فیلمها میکند این است که در قالب برساخت کشف حجاب کامل و فضای اجتماعی بعد از اعتراضات، میگوید که جامعه ما به قبل از آن برنمیگردد. بخشی از سینمای سال بعد ما به قصه گویی سال قبل خواهد پرداخت.
در سینما هرکس قصه خودش را میگوید و هرکس چیزی را که دوست دارد بیان میکند. البته روایت هر طرف از طرف رقیب عنوان قصه تحریف شده برساخت میشود. اگر یادمان باشد درباره اتفاقات سال 1388 دو فیلم داشتیم یعنی "قلادههای طلا" و "کارنامه" که هر دو هم فیلمهای موفقی بودند، اما هر دو از طرف بدنه سینما به عنوان تحریفی از داستان 1388 عنوان شد. برای همین حتماً قصه و روایت رقیب از سال گذشته در سینمای امسال خواهیم داشت.
انتهای پیام/