ایران؛ آرمانشهر لبنانیها/ سفرنامهها چه حرف جدیدی برای مخاطب امروز دارند؟
نویسنده کتاب «خارج از پروتکل» با اشاره به اشتراکات فرهنگی دو ملت ایران و لبنان، میگوید برای بسیاری از لبنانیها، ایران یک آرمانشهر است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «خارج از پروتکل»، به قلم ساجده ابراهیمی که به تازگی توسط انتشارات سوره مهر وارد بازار نشر شده، روایت سفر این نویسنده جوان به لبنان است.
ابراهیمی به همراه گروه جهادی و پزشکی «طبیب مسیر» همسفر شد تا اتفاقات و ماجراهای سفر این گروه را روایت کند، اما رفتهرفته سفری درونی در او شکل میگیرد که کار از یک مستندنگاری ساده میگذرد و به سمت سفرنامه حرکت میکند. ساجده ابراهیمی پیش از این جمعآوری روایتهای کتاب «هزارجان گرامی» را بر عهده داشت؛ اثری که در آن مجموعهای از روایتها درباره شهادت و تشییع شهید سردار سلیمانی گردآوری شده بود. او در گفتوگویی از کتاب و تجربه جدیدش در حوزه نویسندگی گفته است که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
*خانم ابراهیمی، سفر به لبنان چگونه رقم خورد و چه انگیزهای از نگارش این سفرنامه داشتید؟
من هیچ برنامه قبلی برای سفر به لبنان نداشتم و تقریباً چهار روز قبل از سفر بود که گروه «طبیب مسیر» با من تماس گرفتند و درخواست کردند که برای مستندنگاری جهت مکتوب شدن اتفاقات، همراهشان باشم. انگیزه من هم در ابتدا سفرنامه نبود؛ بلکه مستندنگاری برای تیمی بود که همراهشان بودم. هرچه جلوتر رفتیم، تصمیم گرفتیم که محتوای کتاب، به اتفاقات بیرونی هم متمرکز باشد و تبدیل به یک سفرنامه شود.
اهل سفرهای داخلی هستم و همواره تلاش دارم سفر کنم، ببینم و تجربیات جدیدی به دست آورم، اما درمورد لبنان باید بگویم که این سفر بهطور ناگهانی پیش آمد و در ابتدا هیچ ایدهای پشتش نبود.
*کتاب «خارج از پروتکل» اولین تجربه شما در حوزه سفرنامهنویسی است؛ این تجربه را چگونه ارزیابی میکنید؟
برای من سفرنامه یک بُعد نظری هم داشت. در سفرنامه به عنوان یکی از قالبهای مستندنگاری و روایتنویسی، اینگونه است که هرچیزی را که در بیرون وجود دارد، میبینید و همان را مینویسید. ساختار سفرنامههای قدیمی و سنتی عمدتاً بر همین مبناست. دسته دیگری از سفرنامه نیز وجود دارد که در آن سفر درونی نویسنده نیز در متن روایتها انعکاس مییابد. «خارج از پروتکل» از این منظر در دسته دوم قرار میگیرد؛ اگرچه در ابتدا مورد قبول من نبود؛ ولی به خاطر محدودیتهایی که وجود داشت و همراه همه اعضای گروه نبودم، سفر درونی خودم برایم پررنگتر شد و بیشتر از آن نوشتم.
*لبنان از جمله کشورهایی است که از چند منظر با ایران ارتباط قوی دارد. هم از این منظر که یکی از کشورهای محورهای مقاومت است و هم از نظر فرهنگی و ... دو ملت اشتراکات بسیاری دارند. با توجه به حضور شما در بین مردم لبنان در طول سفر خود، فضای ارتباطی و این اشتراکات را چگونه دیدید؟
مردم و گروه مقاومت یک رابطه عجیب و با محبتی نسبت به مردم ایران داشتند اما این ارتباط، بنا بر موقعیت مکانی و طبقه اقتصادی، متفاوت است. ما در این سفر با مناطق محروم لبنان سر و کار داشتیم و طبعاً رابطه دوستانهتری با ایران داشتند. از یک طرف شهدای مقاومت بین این گروهها خیلی بیشتر است. شیعیانی که در مناطق محرومتر بودند، خیلی بامحبت بیشتری برخورد میکردند و دوست داشتند که ایران را ببینند و زیارت امام رضا(ع) را تجربه کنند.
یک نکته جالب این بود که آنها بر سخنان مقام معظم رهبری بیشتر از ما آگاهی و اشراف داشتند. در مجموع میتوانم بگویم که ایران برای لبنان یک آرمانشهر است که میخواهند در آن زندگی کنند.
*کمی از گروهی که با آنها همسفر بودهاید برایمان بگویید، هدف سفر این گروه به لبنان چه بود؟
گروه «طبیب مسیر» که با آنها همسفر شدم، تقریباً همه پزشک بودند. برخی از آنها سالهای اول طبابتشان بود؛ به همین خاطر از نظر سنی، به یکدیگر نزدیک بودیم. برخی نیز سابقه بیشتری داشتند. در ابتدا میتوانم بگویم برای برخی از این پزشکان سوال بود که چرا مناطق محروم لبنان انتخاب شده است؛ در صورتی که در کشور ما مناطق محروم زیادی وجود دارد. اما رفتهرفته وقتی شدت محرومیت آنجا و برخوردهای مردم را دیدند، نظرشان تغییر کرد.
*این سؤالی است که ممکن است برای مخاطب کتاب نیز پیش بیاید که اصلاً چرا همراه این گروه به مناطق محروم لبنان رفتید؟ مگر ایران مناطق محروم ندارد؟
اولاً گروه «طبیب مسیر» سابقه کار جهادی در مناطق محروم ایران را نیز دارد. از سوی دیگر، یک هدف بینالمللی که برای این NGOدر نظر گرفته شده هم در این مسئله دخیل است. مثلاً این گروه در سفرهای اربعین هم حضور دارد و خدمترسانی میکند. در حال حاضر تمرکز این گروه بر بیرون از مرزهای ایران است؛ به عنوان نمونه، گروه هر سال در مراسم «مارش میرا» که در بوسنی و هرزگوین برگزار میشود، حضور دارد. هدف آنها در واقع شناساندن خودشان به عنوان یک گروه مردمنهادی است که معتقد به آرمانهای جمهوری اسلامی هستند.
در لبنان هم هدف این بود که پیام دوستی مردم ایران به این کشور ارسال شود. شاید از طریق سیاستمداران این پیام به سیاستمداران لبنان ارسال شده باشد اما ما با مردم لبنان ارتباطی نداریم و این ارتباط بسیار محدود است.
*در گذشته سفرنامهها یکی از منابع اصلی در اطلاعرسانی به مردم بوده است؛ مردمی که به دلیل محدودیتها، امکان سفر به تمام نقاط جهان را نداشتهاند و از این منظر، جهان برای آنها بسیار ناشناخته بوده و اطلاع آنها محدود به محیط اطرافشان میشده است. در چنین شرایطی سفرنامهها، یک منبع دسته اول برای آگاهی از این جهان ناشناخته به شمار میآمده است. اما الآن شرایط تغییر کرده است. در فضایی که مردم با شبکههای اجتماعی و فضای مجازی در کمترین زمان ممکن، به نقاط مختلف دسترسی دارند، سفرنامه چه جذابیتی برای مخاطب امروز میتواند داشته باشد؟
این سؤال مهمی است. دلیلش هم این است ما اکنون در محاصره شبکههای اجتماعی به طور روزانه سفرنامههای مصور زیادی را از آدمها میبینیم و افراد بیشتری سفر خودشان را با ما به اشتراک میگذارند. دیدنِ ما زیاد است و تجربه جذابی است که با دیگران از طریق تصاویر همراه میشویم اما باید بدانیم که اینها ما را از سفرنامه خواندن بینیاز نمیکند؛ چرا که سفرنامه دنیای سفر نویسنده و اکتشافات و تغییراتی را که نویسنده دارد هم به ما نشان میدهد.
قطعا کسی که به سفر مذهبی میرود، لحظهای که میرود با لحظهای که دارد برمیگردد، یکسان نیست و ما این را از طریق تصاویر نمیتوانیم ببینیم. نوشتن و عمیق شدن در لایههای درونی، کمک میکند تا متوجه شویم هدف از سفر چیست؟ سفر یک هدفی دارد و هرچه که باشد فقط از طریق نوشتن خودش را نشان میدهد.
نظر به احوال آدمها از خلال نوشتن خودش را نشان میدهد. تصاویر اینستاگرام از سفر، ماندگاری بالایی ندارد؛ ولی نوشتن آن و به خصوص تبعیت از شیوههای جدید سفرنامهنویسی مثل نشان دادن احوالات درونی نویسنده، مهم است.
من شش سال پیش به لبنان سفر کردم و اگر الآن میرفتم و مینوشتم قطعاً مردمنگاری بیشتری میداشتم. حداقل مزیت سفرنامهنویسی به این سبک آن است که تفاوتهای فرهنگی و شرایط زندگی کشور مقصد را بهتر نشان میدهد.
*پیش از این هم شما با سوره مهر برای کتاب هزاران گرامی همکاری داشتید. این همکاری را چگونه دیدهاید؟
تجربه "هزارجان گرامی" کمی متفاوت بود چرا که موسسه سلوک پیگیر کارها بود. از انتشارات سورهمهر همکاری بالایی دیدم. البته که کار این کتاب به طول انجامید. دلایل متعددی هم داشت؛ چرا که چندین مورد ویرایش وجود داشت و هم این که رایزن فرهنگی ایران در لبنان این اثر را خواندند و نظراتی داشتند که باید لحاظ میشد. اما از زمانی که اثر را تحویل به سوره مهر دادم تا زمان چاپ آن زمان زیادی نبود و من از همکاری این انتشارت بسیار ممنونم.
انتهای پیام/