دکتر افروغ روشنفکری منقطع از زیست عمومی نبود
دکتر افروغ آن قدر دلبسته انقلاب اسلامی بود که می توان او را از گفتمانپردازان ایدهی انقلاب اسلامی دانست. حتی وقتی به بحث جدایی انقلاب اسلامی از جمهوری ورود کرد به این خاطر بود که میخواست گفتار انقلاب اسلامی را به صورت یک حرکت کاملاً ناب تحلیل کند.
گروه اندیشه خبرگزاری تسنیم- فرشاد مهدیپور عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و معاون مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در یادداشتی به مناست چهلمین روز درگذشت مرحوم عماد افروغ نوشت:
جناب آقای دکتر عماد افروغ یک شخصیت چند وجهی با لایه های مختلفی از کنشگری فرهنگی، علمی و سیاسی در دوره فعالیت نسبتاً پرتلاشاش بود. به نظر میرسد که میتوان چند نکته را به عنوان نکات اصلی یا برجسته در خصوص ایشان ذکر کرد.
نکته اول تعلق خاطر دکتر افروغ به انقلاب اسلامی بود. تقریباً در میان همه افرادی که بعد از رحلت استاد در مورد ایشان به اظهار نظر پرداختند، این نکته فصل مشترک برداشت از ذهنیت و تفکر ایشان بوده است و تفاوت زیادی هم بین جریانهای سیاسی در مورد این موضوع وجود نداشته است.
دکتر افروغ آن قدر دلبسته انقلاب اسلامی بود و آنقدر اصل انقلاب اسلامی برای او محترم بود که به نوعی می توان او را از گفتمانپردازان ایدهی انقلاب اسلامی دانست. خوانندگان محترم مستحضر هستند که ایشان در مقاطعی به بحث جدایی انقلاب اسلامی از جمهوری ورود کرد. به نظر بنده این موضوع به این خاطر بود که ایشان میخواست گفتار انقلاب اسلامی و حرکت انقلاب اسلامی را به صورت یک حرکت کاملاً ناب تلقی و تحلیل کند.
البته بنده اکنون در این موقعیت، بنای داوری ارزشی در مورد درست یا نادرست بودن این ایده را ندارم، ولی از اساس این منظر را میخواهم برجسته کنم که محور اصلی تمامی پویشهای فکری چهل سالهی دکتر افروغ، بر مبنای حفظ، تدارک، توسعه و تقویت انقلاب اسلامی بود. در هر بستر و عرصهای که ایشان به ایدهپردازی میپرداخت همینطور بود. اگر بگوئیم یکی از افرادی بود که تلاش کرد تا گفتمان انقلاب اسلامی (البته از منظر و مشرب خودش) را توسعه دهد و برای آن ایدهپردازی کند، تردیدی نداریم که میتوانیم نام ایشان را جزو آن لیست قرار دهیم.
نکته دوم، حرکت غیر تکبعدی ایشان بود. ما تعداد زیادی متفکر داریم، متفکرانی هستند که مؤثر و ذینفوذ و شناخته شده هستند و در میان آنها افرادی دارای برجستگیهایی هستند که رابطه بین اجرا، سیاست و پژوهش را مرتبطاً طی کردند.
اگر نظریهپرداز صرفاً در حوزه آکادمی باقی بماند ایدههایش از حوزه امر واقع و واقعیت اجتماعی فاصله میگیرد و همین اتفاقی میافتد که در مورد مقولهی روشنفکری در ایران قبل از انقلاب اسلامی و تا حد زیادی در ایران بعد از انقلاب اسلامی به وجود آمده است؛ یعنی روشنفکری منقطع از زیست عمومی.
افروغ به واسطه تجربه و ثبت مکرر ایدههایی در حوزه سیاستگذاری و تقنین و نهایتاً حوزه پژوهش -که حوزه پژوهشی یا دانش افروزی و کار آکادمیک و دانشگاهی، زیربنای هر دو حوزه دیگر هم بود- داشت، موفق شد رابطهی خودش را با میدان عمل نزدیک کند.
دانشجویانی که در دوره دکتری با ایشان بحثهایی پیرامون مفهوم توسعه را (ایشان در ادواری هم توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی خیلی کار کرده بود) داشتند و یا درسهای مرتبط با این موضوعات را گذراندند، متوجه میشوند که آن کلاس درس چقدر نزدیک و ناظر به میدان بوده است. اینکه ما باید چه مفهوم و برداشتی از توسعه را در جمهوری اسلامی به جریان بندازیم که آفات کمتری داشته باشد. ( این مهم از جمله تاملات کاربردی ایشان در این درسها بود که نمی خواهم وارد جزئیات این ایده پردازی شوم.)
غرضم این است که دکتر افروغ از طرفی به دلیل تسلطی که در حوزه اجرا، به خصوص در حوزه سیاستگذاری، آن هم به طور طولانی و شاید نزدیک به دو دهه داشت و از طرف دیگر به واسطهی بحثهای نظری که انجام میداد تلاش کرد در عالم واقع ثنویتگرایی را از بین برد و موفق شد بین این حوزهها پیوند بزند.
نکته سوم که به نظرم می رسد نکته ممتازی در مورد شخصیت دکتر افروغ است، بیشتر یک امر رفتاری است. در دسترس بودن و با مردم بودن و در کنار زیست عمومی قرار داشتن، یکی از شاخصههای مهم رفتاری ایشان بود. تقریباً میتوان گفت همهی خبرنگاران یا همه دانشجویانی که شماره تلفن ایشان را داشتند میتوانند صحه بگذارند که اگر به ایشان زنگ زدند جوابشان را داده است و اگر به افروغ پیامی دادند، پیامشان را جواب داده است.
بنده این تجربه را دارم که هم در دورانی که در عرصه رسانه فعال بودم و هم در زمانی که دانشجوی ایشان بودم، ایشان برای هر سؤال علمی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... در دسترس بود و دوستان دیگر هم میتوانند این ادعای مرا تأیید کنند.
این در دسترس بودن از جهتی نیست که متأسفانه بعضیها با آن به دنبال شهرت هستند و مرتباً شهوت حرف زدن در رسانهها را دارند. اتفاقاً ایشان اصلاً این گونه نبود. در مورد بعضی از موضوعات صراحتاً میگفت نمیدانم، اطلاعی ندارم یا جوابی نمیدادند. در دسترس بودن ایشان از این جهت بود که ایشان به امر زندگی روزمره اعتقاد بسیاری داشتن و این را از باب انتخاب محل زندگی، از باب نحوه رفت و آمدشان بین محل کار و زندگی و دانشگاه، در دسترس بودن با دانشجویان و سایر اساتید میتوان لمس کرد.
سلوک زهدآمیز و مردمدارانهای در دکتر افروغ وجود داشت که با هر کسی، با هر سلیقهای و از هر مشربی میتوانست ارتباط برقرار کند. به نظرم می رسد که نمی توان این خصلت رفتاری را زود از کنارش گذشت و به آن بی اعتنایی کرد.
در مورد جهات نظری و کنشگری اجتماعی ایشان زیاد صحبت شده است، ولی پشتوانه همهی این موارد، خلقیات، تمایلات و نزدیک بودن دکتر افروغ به امر زندگی روزمره بوده است و این افق مهمی است که ما در بین بسیاری از کنشگران دیگر یا در میان بسیاری از نظریهپردازان دیگر نداریم یا حداقل تعداد افرادی که این ویژگیها را احیاناً دارند کم هستند.
انتهای پیام/