سندرم آلوده کردن ورزش به سیاست؛ آیا پایان المپیک نزدیک است؟
عدم دخالت سیاست در ورزش همواره یک اصل مهم بوده تا اینکه غربیها تصمیم گرفتند روسیه را به دلایل سیاسی از حضور در المپیک محروم کنند اما آیا عوارض این تصمیم به درستی بررسی شده است؟
به گزارش خبرگزاری تسنیم، المپیک همواره جایی بوده برای حضور و مراوده همه ملتها بدون توجه به وضعیتشان در جغرافیای سیاسی دنیا؛ قرار بوده محملی باشد برای نزدیکتر شدن ملتها، نفرتزدایی و دوستی اما این فلسفه دوستداشتنی با تصمیم از سر خشم غربیها برای بیرون راندن روسیه و بلاورس از این جنبش دچار خدشه شده است. بازیهای کنونی المپیک از سال 1896 میلادی در پایتخت یونان یعنی آتن شکل گرفت و پس از آن هر چهار سال یک بار در کشورهای مختلف جهان برگزار شده است؛ البته این رقابتها در سه دوره به دلیل جنگهای جهانی اول و دوم برگزار نشد. حالا المپیک در خطر انقضاء و انقراض قرار دارد؛ عواقب مطالعه نشده تصمیم غربیها میتواند پایانی غمانگیز برای جنبشی رقم بزند که ابدی به نظر میرسیده است؛ این چیزی است که توماس باخ، رئیس فعلی IOC را بسیار نگران کرده است.
روز گذشته 22 ژوئن صد و چهلمین نشست کمیته بینالمللی المپیک (IOC) به پایان رسید. هواداران ورزش روسیه مدت زیادی است که انتظار شنیدن خبرهای خوب از این نشستها را ندارند اما به طور طبیعی مثل ماههای اخیر باز هم بحث روسیه مطرح بوده است. به نظر میرسد توماس باخ رئیس آلمانی IOC از عواقب کاری که کرده در هراس است. او میترسد المپیک به پایان خط برسد و ورزش جهان از هم گسسته شود.
کمیته بینالمللی المپیک به ریاست توماس باخ با خشم میخواهد روی دو صندلی بنشیند؛ هم برای سرزنش روسیه و هم برای جلوگیری از اتهامات تحریمهای سیاسی علیه ورزش؛ بنابراین اگر در ماهیت این ماجرا چیزی تغییر نکند، چشمانداز به این صورت است: ورزشکاران روسیه و بلاروس اجازه حضور در المپیک را خواهند داشت اما این حضور با سالهای گذشته متفاوت است. روسها فقط میتوانند بگویند که ما در المپیک هستیم و بس. بدون سرود، بدون پرچم، بدون قهرمانان ستاره، در لباس سفید IOC!
اینکه میگویند روسها به دلیل روس بودن نمیتوانند به المپیک بروند، هنوز هم به نوعی مایه شرمندگی ورزش جهان است، بهانههای مختلفی ابداع میشود؛ نگرانی برای امنیت، مبارزه برای صلح جهانی و ... به نظر میرسد روسیه نیاز به تنبیه دارد اما این کاملاٌ غیرممکن است که این کشور را به بازیها راه ندهیم.
توماس باخ در یکصد و چهلمین جلسه کمیته بین المللی المپیک ناگهان اظهارات جالبی را مطرح کرد. او روسیه را متهم کرد که "بیشرمانه" میخواهد مسابقات خود را (بازیهای دوستی به میزبانی مسکو در ماه شهریور) سازماندهی کند که کاملاً سیاسی هستند. باخ احتمالاً به بازیهای آتی سازمان بزرگ بریکس که در حال حاضر شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی میشود) اشاره میکرده است.
ما بازیهای بلوک سیاسی A، بازیهای بلوک سیاسی B، بازیهای کسانی که نمیخواهند به کسی بپیوندند را خواهیم داشت. برگزاری بازیهای المپیک به سادگی در چنین شرایطی دیگر امکانپذیر نخواهد بود؛ توماس باخ از این چشمانداز خشمگین است.
از سال 2015 بی سر و صدا و مسالمتآمیز تلاشهایی برای بیرون راندن روسیه از جنبش المپیک آغاز شد تا شایستگیهایش در ورزش را اگر نه به صفر، پس به حداقل برسانند. روسیه مجبور است از نهضت المپیک خارج شود و واقعاً خواهد رفت اما در نهایت سهمی از کشورها و مردم جهان را با خود خواهد برد. بدیهی است که دهههای آینده تقسیم سیاسی و اقتصادی جهان باعث تغییر وضعیت ورزش از قالب کنونی خواهد شد. جهان غرب المپیک خود را برگزار خواهد کرد، شرق و جنوب جهان نیز المپیک خود را سازماندهی خواهند کرد.
روشن است که توماس باخ البته از این اتفاق میترسد و نمیخواهد قدرت را از دست بدهد. به همین دلیل بود که رئیس IOC میگوید المپیک در معرض تهدید جهانی است. در حالی که المپیک از اعتبار بالایی برخوردار است، بازیهای بریکس باید عملاً از ابتدا اسمی برای خود دست و پا کند؛ بازیهای جدیدی که در آن تحریمهایی با انگیزههای سیاسی، روند دوگانه و مبهم WADA (آژانس جهانی ضد دوپینگ) که به نظر میرسد طرفدار غرب است و غیره وجود نخواهد داشت.
باخ نگرانی به جایی دارد؛ اگر قرار باشد با ادامه آلوده کردن ساحت ورزش به اغراض سیاسی ادامه داشته باشد و در پی آن کشورها رو به بازیهای منطقهای بیاورند؛ در آن صورت جنبش المپیک که ابدی به نظر میرسیده به پایان راه خواهد رسید.
انتهای پیام/