تأثیر شورش گروه واگنر بر روند ضدحملات ارتش اوکراین
ارزیابیها از دلایل ناکامی ضدحمله ارتش اوکراین نشان میدهد عدم انطباق سلاحهای غربی با محیط جغرافیایی نبرد، نبود مهارت نظامیان اوکراینی در استفاده از سلاحهای ساخت غرب، و فقدان بهرهمندی از عنصر غافلگیری در این شکست نقش داشته است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، از ضد حمله ارتش اوکراین در مناطق شرقی این کشور علیه روسیه حدود یک ماه میگذرد. نیروهای اوکراینی پس از ضد حمله موفق قبلی خود که در آن موفق شده بودند بخشی از استان خارکف را آزاد کنند اعلام کردند که این ضد حمله فاز دومی نیز خواهد داشت. پس از آن اما اوضاع و تحولات جنگ برای طرف اوکراینی بهخوبی پیش نرفت و ارتش اوکراین متحمل شکستهای سنگینی شد که برجستهترین آن فتح شهر باخموت به دست گروه واگنر بود.
همین شکست نیز موجب شد تا فرماندهان اوکراین سراسیمه اقدام به شروع عملیاتی کنند که حدود 6 ماه دائماً آن را به تعویق میانداختند.
در توضیح این مسئله که چرا این ضد حمله دیر شروع شده است میتوان به سه علت عمده اشاره کرد: اولاً تجهیزات غربی که اروپاییها و ایالات متحده در اختیار اوکراینیها قرار داده بودند به علت وزن بالا و کهنگی، برای عملیات جنگی در مناطق شرقی اوکراین مناسب نیستند (به دلیل باتلاقی بودن این مناطق). ثانیاً، ارتش اوکراین یک ارتش شرقی است و نیروهای آن به نحوه کار با تجهیزات غربی آشنایی ندارند و ثالثاً، از آنجا که نقشه ضد حمله از ماههای قبل آشکار شده بود عنصر غافلگیری که مهمترین مسئله در ضد حملات نظامی است وجود نداشت.
اما بههرحال اوکراینیها مجبور شدند که بهاجبار غربیها و برای از دست نرفتن روحیه سربازان خود، اقدام به شروع یک ضد حمله غیرعقلانی کنند که دامنه نابخردی آن حتی به منفجر کردن سد و آسیب به غیرنظامیان هم رسید.
همانطور که پیشبینی میشد این ضد حمله از مراحل ابتدایی با تلفات بالای نیروهای اوکراینی با شکست مواجه شد؛ بهطوریکه دو روز پس از آغاز ضد حمله، مقامات روسیه از دفع کامل آن و شکست نیروهای اوکراین خبر دادند.
در واکنش به این قضیه اما کییف بر موفقیت کامل خود در ضدحمله تأکید میکرد؛ اما این تأکیدها دوام چندانی نداشت و سرانجام ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین پس از انتقاد غربیها از او مجبور شد در روز 22 ژوئن (یک روز قبل از شورش گروه واگنر) اعتراف کند که ارتش اوکراین در ضدحمله بهکندی پیش میرود که به معنای تأیید تلویحی شکست در ضد حمله بود.
در توضیح این شکست باید گفت که تلفات ارتش اوکراین در طول یک ماه گذشته حدود 13 هزار نفر، 250 تانک (شامل تانکهای اهدایی کشورهای اروپای شرقی و تانکهای لئوپارد آلمانی و تانکهای فرانسوی)، 10 جت جنگی و 250 پهپاد بوده است.
بر اساس نقشه جنگ و بهصورت تئوری این ضدحمله میتوانست در سه محور عملیاتی یعنی لوگانسک (محور شمال)، محور دونتسک ـ زاپاروژیا (محور میانی که منطقه دونباس را به شبهجزیره کریمه متصل میکند) و محور خرسون (محور جنوب) انجام شود؛ اما عملاً ارتش اوکراین امکان ضد حمله را به جز در محور میانی ندارد؛ چراکه به دلیل تعللهای زیاد، ارتش روسیه استحکامات خود را در منطقه لوگانسک تکمیل کرده و حمله به این نقطه مستلزم تلفات سنگین است.
در مورد محور جنوب نیز به علت عقبنشینی ارتش روسیه به ساحل شرقی رودخانه و از بینبردن پلها، موضع برتری نسبت به نیروهای مهاجم اوکراینی خواهد داشت؛ فلذا امکان ضد حمله در این منطقه نیز تقریباً غیرممکن است (یکی از علل انفجار سد کاخوفکا را نیز میتوان همین واقعیت دانست).
تأثیرات شورش گروه واگنر
در شب 23 ژوئن اما اوضاع دگرگون شد؛ شورش داخلی گروه واگنر باعث شد تا اوکراینیها برای فرار از شکست در ضد حمله از این عدم تمرکز در بین صفوف ارتش روسیه استفاده کرده و بار دیگر اقدام به حمله کند. مقامات اوکراین به طور واضح اعلام کردند که این یک فرصت استثنائی است و آنها از هر موقعیتی برای ضربهزدن به پوتین و روسیه استفاده خواهند کرد.
روسها در مقابل این حمله از همان ساعات ابتدایی شورش، بمباران گستردهای را در تمام مناطق مرکزی و شرقی اوکراین شروع کردند که میتوان این حمله هوایی را از شدیدترین حملات روسیه از آغاز جنگ تاکنون دانست. همچنین از آنجا که نیروهای واگنر قبل از آغاز شورش جای خود را در خط مقدم به نیروهای ارتش این کشور داده بودند و در اردوگاههای خود در استان روستوف حضور داشتند سنگرهای روسیه در اوکراین با کمبود نیرو مواجه نشد و تابهحال نیز حمله مجدد اوکراینیها دستاوردی نداشته است.
اما حال بعد از پایان 24 ساعته بحران گروه واگنر در روسیه که باعث تعجب همه ناظران شد این سؤال مطرح میشود که این مسئله چه تأثیری بر ادامه روند جنگ خواهد داشت؟ باتوجه به اطلاعات میدانی می توان گفت که به احتمال فراوان در آینده نزدیک شاهد افزایش حملات روسها در جبهه اوکراین خواهیم بود.
به نظر می رسد این سیاست توسط روسها به دلایل متعددی رخ خواهد داد که از جمله آنها باید به بازیابی روحیه سربازان و مردم روسیه، ضعیفبودن ارتش اوکراین و دورکردن نیروهای واگنر از مناطق داخلی روسیه به جهت جلوگیری از تنش دوباره اشاره کرد.
این حملات نیز احتمالاً در جبهه مرکزی یعنی در منطقه استان دونتسک و زاپاروژیا صورت خواهد گرفت؛ چراکه برتری تجهیزاتی و اطلاعاتی در این ناحیه با توجه به تلفات سنگین یگانهای اوکراینی که سابق بر این در این مناطق بودند به سود طرف روس است. همچنین احتمال اقدامات خرابکارانه و ضدبشری از جانب اوکراینیها در حال حاضر برای بالابردن سطح منازعه و جلب دوباره حمایت غرب نیز وجود دارد که به طور مشخص منظور خرابکاری در نیروگاه هستهای زاپاروژیا است.
کانالهای خبری وابسته به کییف حدود دو هفته است که بهطور جدی اخباری در باب انفجار در برخی از رآکتورهای این نیروگاه منتشر میکنند (لازم به ذکر است که با توجه به برتری نیروهای روسیه در میدان نبرد و همچنین مواضع استقرار روسها، این اقدام از جانب طرف روس غیرمنطقی و خودکشیگونه تلقی میشود) و این دقیقاً همان رویهای است که اوکراینیها قبل از انفجار سد کاخوفکا در پیش گرفته بودند (سد کاخوفکا در مجاورت نیروگاه هستهای و تأمینکننده آب مورد نیاز نیروگاه بود).
نویسنده: سید فؤاد علوی، کارشناس مسائل روسیه
انتهای پیام/؛