گزارش پشت صحنه «از سرگذشت»| همه محوِ «کلاهخود» حضرت عباس (ع)/ علیاکبر قلیچ و ترس از روزی که نتواند برای امام حسین(ع) گریه کند
علیاکبر قلیچ مجری برنامه «از سرگذشت» منقلب میشود و میگوید: من دوست دارم امام حسین (ع) زندهام کند. آن دوراهی که در زندگیآم داشتم و دارم این است من میترسم از روزی که نکند یک موقع نتوانم برای امام حسین (ع) گریه کنم.
خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر: وارد سولهای میشویم در حوالی تهرانپارس؛ همه مشغول کارند تا قسمتهای پایانی «از سرگذشت» را ضبط کنند. با مونا اورعی از ایدهپردازان و برنامهسازانِخوب تلویزیون همراه میشوم که «پروانه» با روایت لعیا زنگنه را از او روی آنتن تلویزیون دیدهایم.
او لوکیشنِ برنامه را نشانم میدهد؛ چشمم به کلاهخودی میخورد که داستانِ اصلی برنامه آنجا روایت میشود. واقعاً فضا و اتمسفر برنامه همه را درگیر خودش میکند. گویی اینجا صحرایِ کربلاست. آنقدر دکور و فضا خوب طراحی شده مگر میتوان به «سرگذشت» آمد و از عشق به امام حسین(ع) نگفت.
همانطور که وقتی محسن نجفیسولاری تهیهکننده و از برنامهسازان قدیمی تلویزیون را دیدم او هم چنین حالی داشت. نام او در بسیاری از برنامههای ماندگار همچون «ماه عسل» و «عصرجدید» به چشممان میخورد.
محو «کلاهخود» میشوم و روایتهایی از آنچه در برخی از آثار نمایشی مثل «مختارنامه» و حتی تعزیهها دیدهام برایم یادآوری میشود. البته استودیوی زیبای دیگری در روبروی من قرار داشت که علیاکبر قلیچ خواننده و مجری این برنامه در آنجا نشسته بود و گفتوگوی آن روز خود را مرور میکرد. قرار بود در آن استودیو اتفاق دیگری بیفتد که در گفتوگو با عوامل به دست میآمد؛ در «از سرگذشت» چه میگذرد؟
وقتی با تهیهکننده برنامه همکلام میشویم قصه «از سرگذشت» و دلایل نامگذاریاش به این نام را اینگونه تعریف میکند؛ "این برنامه قصه آدمهایی است که در زندگیشان به دوراهیهای خاص رسیدهاند. آنها یک لحظه مهم تصمیمگیری داشتند که باید بین ماندن، رفتن، بخشیدن و نبخشیدن انتخاب میکردند.
عنوان «از سرگذشت» چندین معنی دارد. امام حسین(ع) و یارانشان شهید شدند و از سر گذشتند. ضمن این که ما از سرگذشت آدمها میگوییم. اشارهای هم به این ضربالمثل داریم که آب که از سرگذشت، چه یک وجب و چه صد وجب."
** از سرگذشت دو راهیهای زندگی افراد را روایت میکند. مجالی را که یک تصمیم میتواند شکل زندگی یک انسان را تغییر دهد و او را به چالش بکشد. روایتهایی عجیب از زیست مردمی ساده و تصمیماتی شجاعانه. در کنار این روایتگران چهرههای شناخته شده قرار میگیرند و درباره این تصمیمات سخن میگویند.
برای اینکه بهتر بدانیم در دو لوکیشن زیبا و چشمنوازِ «از سرگذشت» دقیقاً چه اتفاقی میافتد؛ از نجفی سؤال کردیم و او اینگونه پاسخ داد: "در دکوری که شبیه کلاه خود است، یک قصه روایت میشود. قصه آدمهایی که در زندگیشان به دوراهیهای خاص رسیدهاند. درونمایه اصلی برنامه دوراهی است.
در ادامه برنامه یک چهره سرشناس با این تلویزیون که در دکور دوم قرار گرفته، گفتوگو را تماشا میکند. بیننده قصه را میشنود. میهمان از زیر کلاهخود به این دکور اضافه میشود و گفتوگو ادامه پیدا میکند. مهمان دوم حتماً به این چالش کشیده میشود که اگر تو در این دوراهی گیر میکردی چه میکردی؟ میهمانها خیلی صادقانه جواب میدهند."
این کلاهخود که هر میهمانی آن را منتسب به حضرت عباس(ع) یا امام حسین(ع) میداند به گفته نجفی بیشتر آن را کلاهخود حضرت عباس(ع) میدانند؛ 7 متر قطر و 9 متر ارتفاع دارد. او از اجرای این «کلاه خود» میگوید که معلق و خیلی سخت بود. چرا که سعی کردند با زنجیر و پَر آن را شبیه به کلاهخود کنند. همچنین از بزرگترین الایدی ممکن استفاده کردهاند که ارتفاع آن به 9 و نیم متر میرسد.
جالب است به تازگی از سوی مدیرکل فرهنگی شهرداری تهران اعلام شد این «کلاهخود» یا به تعبیری دکور برنامه تلویزیونی «از سرگذشت» بعد از اتمام مراحل ضبط و در دهه دوم محرم در یکی از اماکن سطح شهر برای بازدید عموم شهروندان، نصب میشود.
البته جزئیات دیگری دارد که در مشروح گزارش پشت صحنه همراه با گفتوگو با تهیهکننده، کارگردان و مجری برنامه خواهید خواند:
با محسن نجفیسولاری تهیهکننده برنامه در همان دکور «کلاهخود» گفتوگو کردیم و با این نکته صحبت خود را آغاز کرد که چطور ایده و طرح این برنامه به دست آمد:
ایده «از سرگذشت» از کجا آمد؟
نجفی: "روایتی شنیدم از یک شخصیت در کربلا به نام ضحاک که خیلی منابر هم به آن اشاره نکردهاند. شخصیتی که با امام حسین(ع) قبل از جنگ یک وعدهای میکند و میگوید که من اگر همراه شما باشم تا لحظهای این همراهی در صحرای کربلا ادامه خواهد داشت که تنها بشوی؛ آن لحظه باید بروم، چون بدهکارم و زن و بچه دارم.
امام حسین(ع) به این شخص میفرمایند من بدهی تو را میدهم با من بمان. امام میخواهد به هر طریقی این آدم را با خودش همراه کند و به سمت خود بکشاند. جنگ شروع میشود و همه کشته میشوند امام تنها میماند. این آدم میآید و میگوید ما تا اینجا با هم قرار گذاشتیم و من میخواهم بروم.
اینجا این کاراکتر در دید مخاطب اگر برود نامرد است و اگر بماند مَرد است. در دیدِ یکسری از افراد این است قرار گذاشته و یک وعدهای کرده و پای وعدهاش مانده است. تا آن لحظه مانده و خیلیها را کشته و امام هم میفرماید وعده کردیم. در یک جمعی بودیم و در همان جمع هم نسبت به این اتفاق تعابیر متفاوتی داشتند.
به یک طرحی رسیدیم که آدمها هنوز هم بعد از 1400 سال در دوراهیهایی قرار میگیرند و یک جایی باید تصمیم بگیرند. از عرفه امام حسین(ع) تا عاشورا بسیاری از افراد در دوراهی میمانند. حتی حضرت عباس بن علی هم در دو راهی میماند آنقدری که حضرت زینب(س) دل آشوب میشود و تنهایی با امام حسین(ع) صحبت میکند عباس(ع) نرود!
بعد از 1400 سال آدمها هنوز در دوراهیاند و ایده از آنجا به ذهنم رسید و گفتیم این مسیر را با قصه طی کنیم. آدمهایی که امروز در دو راهی قرار میگیرند یا به سمت امام حسین(ع) میروند و یا خلاف آن؛ حالا هرکسی به هر شکلی، ایده را برداشتیم و سوژههایی که در دو راهی گرفته شدند."
ماجرای عجیب یک میهمان برنامه
نجفی در ادامه درباره اینکه چطور به این سوژهها و میهمانان رسیدند به خبرنگار تسنیم گفت: ما سعی کردیم سوژههایی را انتخاب کنیم که حلقه وصلی به اتفاقات عاشورای امام حسین(ع) داشته باشد. مثلاً یکی از داستانهای ما به آقای دکتری برمیگردد که 31 شهریورماه 1359 بورسیه تحصیلی آمریکا را در دست دارد و در فرودگاه با کارت پرواز آماده حرکت است خبر اعلام جنگ ایران و عراق را میشنود و سوار پرواز نمیشود و 8 سال در دوران دفاعمقدس حضور دارد و جانباز میشود. این یک دوراهی است که درست انتخاب میکند و دوراهیهایی هم بوده که آدمها خلاف جهت، حرکت کردهاند.
وی افزود: کاراکتری را آوردیم کانادا زندگی میکرد و شرایط خوب مالی و درآمد و زندگی خوبی را داشت به نقطهای میرسد برای پیدا کردن امام حسین(ع) بهترین راهکاری به ذهنش میرسد تصمیم میگیرد به ایران برگردد. یا میهمانان خارجی دیگر که روایتهای شنیدنی و قابل تأملی دارند.
چرا علیاکبر قلیچ مجری شد؟
در ادامه گفتوگو با نجفی، این سؤال را مطرح کردیم که چرا علیاکبر قلیچ انتخاب میشود؟ اینگونه پاسخ میدهد: هم مداح است و هم خواننده؛ ظاهر خوب و بکری دارد که تاکنون اجرا نداشته است. فن بیان جذابی دارد و فرزند شهید است. از همه مهمتر تمام جهانش امام حسینی است. چند جلسه با او صحبت کردیم دیدیم چقدر حال خوبی دارد. از طرفی لازم بود شخصی هم برنامه را اجرا کند که بداند کجا داستان به سمت روضه میرود و در واقع روضهشناس باشد. یکی از ویژگیهای دیگر «قلیچ» تسلط او به زبان انگلیسی و عربی بود که او را از هر حیث منحصر به فرد میکرد. چون در جایی با یکی از میهمانان انگلیسی گفتوگو میکند.
تهیهکننده برنامه به تعداد قسمتهای «از سرگذشت» اشاره میکند که سعیشان بر این است تا پایان ماه صفر روی آنتن باشند. با داستانهای جذاب میهمانان زیر «کلاهخود» و چهرههای شناخته شدهای همچون عبدالرضا هلالی، سعید حدادیان، حسین طاهری، حجتالاسلام بیآزار تهرانی و برخی از روحانیون دیگر، جواد خیابانی، محمد انصاری، دکتر انوشه، نسرین نکیسا، کوروش سلیمانی، شهرام شکیبا، مسعود فروتن، سوگل طهماسبی، شهرزاد کمالزاده، شهین تسلیمی، لاله صبوری، پدرام کریمی، صابر خراسانی، فرزاد حسنی و....
یکی از نکات جالب در صحبتهای تهیهکننده «از سرگذشت» دعوت کردن از چهرهها بود که هیچکدام دستمزد عجیب و غریبی پیشنهاد نکردند و برخی از آنها برای رسیدن به برنامه خودشان را رساندند. در واقع هرکسی از فرم و محتوای «از سرگذشت» باخبر شد به این برنامه «نه» نگفت.
در ادامه گزارش، سراغ علیاکبر قلیچ مجری برنامه رفتیم که در داخل لوکیشن قدم میزد و خودش را برای ضبط آماده میکرد. از او خواستم در لوکیشن دوم با هم صحبت کنیم. همانجایی که چهره دعوت شده به «از سرگذشت» نظارهگر روایت زیرکلاهخود است. او دعوت ما را قبول کرد و لحظاتی با هم به گفتوگو نشستیم. مجریای که او را بیشتر به عنوان خواننده یا همان سامییوسف ایرانی میشناسیم.
گفتوگو را با این سؤال آغاز کردیم چطور شد وارد اجرا شدید؛ اینطور پاسخ داد: "مشخص است که اصلیترین کار من خوانندگی است. به زبانهای مختلف هم خوانندگی میکنم. بارها به من اجرا پیشنهاد شده بود و خودم جزو کسانی بودم که شاید خیلی وقتها با خودم درباره بازیگرانی که خواننده میشوند و خوانندگانی که مجری میشوند، میگفتم طرف کار خودش را بکند. اما این برنامه شاخصه اصلی و درونمایهاش، امام حسینی بودنش است.
شاید دفعه اول و آخرم باشد
شاید از لحاظ فرم و محتوا با بقیه برنامهها فرق دارد؛ اول محبت خود امام حسین بوده و دوستان هم اصرار داشتند این اتفاق را تجربه کنم. اجرا برای من اولویت نیست که به عنوان یک حرفه دنبالش کنم. از الان میگویم شاید دفعه اول و آخرم باشد. شاید بپرسید چرا؟ میگویم همان بحثی که گفتم هرکسی کار خودش را بلد است، وقت و عمر و تجربهام را در فضای موسیقی گذاشتهام. اجرا در ترسیم آینده کاریام هم جایی نداشت اما مثل همیشه اعتقاد دارم هرچیزی اتفاق بیفتد، خِیر است. "
او درباره ترسیم هدف کاری خوانندگیاش گفت: ما برنامهریزی داریم بیحرفِ پیش در آیندهای نزدیک کنسرتها و برنامههایمان چه در داخل و خارج از کشور را آغاز کنیم و به صورت چند زبانه هم خواهد بود که یکی از شاخصههای کار ما به شمار میرود. شاید از این جهت است که همواره بنده را با برخی از خوانندگان چند زبانه از جمله سامی یوسف یا همان سیامک رادمنش ایرانی مقایسه میکنند.
ما امام حسینی بزرگ شدیم
اما چطور شد علیاکبر قلیچ مجری «از سرگذشت» شد؛ او اینگونه ماجرا را تعریف کرد: چند عامل و فاکتور بود که اعتماد مرا جلب کرد تا وارد عرصه اجرا بشوم. اولین آن متفاوت بودن موضوع برنامه و از جهتی هم تناسب و تقارن با شخصیت خودم؛ ما امام حسینی بزرگ شدیم و در خانواده امام حسینی پرورش پیدا کردیم. دوراهی هم داشتم اما در این برنامه چیزی از خودم نگفتم. سعی کردم در این برنامه بهتر بشنوم و میزبان خوبی باشم. در این برنامه شنیدن قصه آدمها را یاد گرفتم. چطوری میزبان باشم چون میزبانی با اجرا متفاوت است. من سعی کردم شخصیت واقعی خودم در این برنامه باشم.
نذرم امسال «از سرگذشت» شد
وی به نذری اشاره کرد که هر سال در ایام محرم و اربعین حسینی دارد و گفت: پشتِ ساخت این برنامه، افرادی بودند که کارنامه خوبی در برنامهسازی داشتند. در کنار آن نیت امام حسینی که بیشتر مرا ترغیب کرد در «از سرگذشت» باشم. همانطور که هر سال یک کار برای امام حسین(ع) در محرم و اربعین دارم و یک نذر شخصی برای من است، فکر میکنم نذر امسال من همین برنامه باشد.
یاد میهمانی افتادم که کربلا نرفت و بچههای محروم را شاد کرد
از علیاکبر قلیچ پرسیدیم که دوراهی خودش چه بود ابتدا از آن طفره رفت و گفت هنوز درگیرش هستم و نمیتوانم بگویم. اما در ادامه منقلب شد و صحبتهایی کرد که خیلی قابل توجه است. از اینجا شروع کرد که در برنامه «از سرگذشت» یاد گرفتم که امام حسین(ع) فقط برای سینه زدن، هیئت گرفتن و نذریدادن نیست. امام حسین(ع) در همه ابعاد زندگی شخصیمان جریان دارد. یعنی در بخشهایی که رنگ و بویی از امام حسین(ع) نبینیم کربلا و امام حسین(ع) هست. جالب است در میان میهمانانی که آمدند کسی بود که میخواست به کربلا برود و از رفاهش گذشته بود و پول خود را جمع کرده بود تا به آرزوی دیرینهاش زیارت امام حسین(ع) برود اما ترجیح داد دل یکسری از بچههای محروم را شاد کند و زندگی امام حسینی برای من حسی بود که از این برنامه گرفتم.
جایی روایتی از آیتالله دستغیب خواندم که سالها میگفتند یا لیتنی کنا معک (ای کاش در کربلا بودم برای تو میجنگیدم) یک شب خواب دیدند صحرای کربلاست لحظهای ظهر شده امام حسین میخواهند نماز بخوانند. از من خواستند که من سپر بشوم و تیر و نیزه به حضرت نخورد. من رفتم ایستادم اولین تیر آمد به سمت صورتم، خودم را پایین کشیدم تیر به بدن مبارک امام حسین(ع) اصابت کرد و تیر دوم جای خالی دادم؛ از خواب بیدار شدم فهمیدم خیلی چیزها را آرزو میکنیم در عمل فرق میکند.
این نکته را آیتالله دستغیبی میگوید که کرامات و بزرگیاش ثابت شده و کتابهایش برای مردم استفاده میشود. من بگویم دوست داشتم در کربلا باشم. یک نفری تا آخرین لحظهها با امام حسین(ع) جنگیده به خودش میآید ما پسر پیغمبری را کشتیم و برمیگردد و بعد از شهادت امام حسین(ع)، میجنگد و شهید میشود.
من میترسم از روزی که نکند یک موقع نتوانم برای امام حسین(ع) گریه کنم
میخواهم بگویم مواقعی آدم غرق میشود و دیگر دست و پا نمیزند اما یک نفر آن فرد را بیرون میکشد و زندهاش میکند. ما میگوییم امام حسین مسیحادم است. من دوست دارم امام حسین(ع) زندهام کند. آن دوراهی که در زندگیآم داشتم و دارم این است من میترسم از روزی که نکند یک موقع نتوانم برای امام حسین(ع) گریه کنم."
گفتند کار، امام حسینی است گفتم هستم
او درباره اجرای خودش و شیطنتهای احتمالی که شاید بگویند چرا یک خواننده مجری این برنامه بوده است، خاطرنشان کرد: اگر شیطنتهای رسانهای بشود، بشود. من خیالم از خودم راحت است چون احساس میکردم یک قدمی میتوانم بردارم. شاید در دستگاه امام حسین(ع) آن غلام سیاه باشم؛ امیدوارم این اتفاق برایم بیفتد. از طرفی یادآوری کنم من اصراری برای اجرا نداشتم و محبت و پیشنهاد دوستان بود اینجا حضور داشته باشم. گفتند کار امام حسینی است گفتم هستم. یک جایی میخواهد کفش جُفتکنی باشد و جایی هم مجری بخواهند.
هیچ نوع روایتی در تلویزیون مثل روایت آدمها جواب نمیدهد
محمد پیوندی چهره آشنایی است که کارگردانی این برنامه را برعهده دارد. او بیشتر مشغول آماده کردن ضبط است و وقتِ کوتاهی را در اختیار ما قرار میدهد. او به تازگی «قهرمان» را روی آنتن شبکه سه و سالِ گذشته در همین ایام محرم و صفر برنامه «نفس» را روی آنتن شبکه نسیم داشت.
درباره تکنیک کارگردانیاش که قصه و داستان را خیلی میپسندد و معمولاً در بسیاری از کارهایش از این تکنیک بهره میبرد به خبرنگار تسنیم توضیح داد: میگویند چرا از داستان برای برنامهسازی استفاده میکنم. شاید به خاطر خودم است. (خنده) شاید هم آقای حکایتی شدهایم! من معتقدم مدیوم تلویزیون برای اینکه آدمهایی را از بطن جامعه ارائه میکند که شبیه مردماند معتقدم همه آدمها این قابلیت را دارند اگر به آنها بپردازیم و ذرهبینمان را روی آنها بگذاریم ستارهای در زندگی خودشان باشند، به نظرم باید از داستان وارد اتفاق شویم تا برای مردم همذاتپندار شود.
وی افزود: تکنیک استفاده از قصه و داستان برای ساخت برنامه، از قبل شکل گرفت و آن آزمون و خطا را آن موقع کردیم؛ هیچ نوع روایتی در قاب تلویزیون مثل روایت آدمها جواب نمیدهد. در واقع عین سینماست؛ وقتی یک فیلم را تماشا میکنید از اول تا آخر قصه روایت میکند و میزانسن و دکوپاژ آن روایت یک آدم است. آن فیلم همیشه در ذهن مخاطب میماند و این مدل برنامهسازی هم همین اتفاق را رقم میزند.
اتسمفر برنامه باعث میشود برخی از ناگفتهها تعریف شود
پیوندی خاطرنشان کرد: تفاوت نوع روایتِ «از سرگذشت» با برنامههای قصهمحور تلویزیون که در این سالها ساخته شده به لحاظ فرم و محتوا فرق میکند. ما وقتی قصه آدمها را روایت میکنیم چند سوال مطرح میشود و کامنتهای زیادی از نگاهها و جهانبینیهای مختلف میگیریم. از این زاویه به این فضا نگاه کردیم که در روال و فرمِ «از سرگذشت» حداقل نماینده یک جهانبینی در روایت حاضر باشد و سؤالات طیفی را بپرسد. ضمن اینکه بهانهای میشود به دنیای این آدم هم ورود میکنیم.
وی افزود: آدمها یک روایت و قصهای میشنوند غرق آن میشوند خودشان را به جای آن موقعیت میگذارند. برای اینکه به دنیای آن آدم ورود کنیم؛ همان آدمهایی که شناخته شدهاند از این تکنیک استفاده میکنیم. آنقدر اتسمفر برنامه این آدمها را درگیر خودش میکند که بخشی از ناگفتنیهای زندگیشان را تعریف میکنند و بیرون از برنامه به ما میگویند چرا تعریف کردیم و این سؤال برایشان پیش میآید.
با قصه و داستان حرفهایمان را زدیم تا برای مخاطب غریبه نباشد
پیوندی درباره اینکه چطور به این میهمانان و چهرههای شناخته شده رسیدند، خاطرنشان کرد: خیلی واقعاً انتخاب این میهمانان سخت بود. چون قرار بود به واقعه عاشورا از یک منظری نگاه کنیم؛ همان قصه دوراهیها در ماجرای امام حسین(ع) و کربلا که قصه تصمیمها، تردیدها، رفتنها و نرفتنها بود. سعی کردیم از آن ایده بگیریم و سوژهها و میهمانان را در همین راستا انتخاب کردیم. کار سختی داشتیم چون نکاتی مطرح میشود که جزو ناگفتهها و ناشنیدههاست و در این بین قصه و روایت داستان را انتخاب کردیم که مخاطب با آن همذاتپنداری کند و جهانبینیاش غریب نباشد.
انتهای پیام/