در واحد ارتباطات رادیو اربعین چه خبر است؟
در استودیوی رادیو اربعین، کنار میز صدا، برگهای را روی شیشه استودیو چسباندهاند، ساعت به وقت کربلا!
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یک لحظه ضربان قلبت بالا می رود ، چه حسّ خوبی است که اگر با باز و بسته کردن پلکان چشمانت تو هم همراه با زائران کربلا باشی.
اینجا یک استودیوی معمولی نیست، خیمهگاه امام حسین(ع) است که خادمانش در لباس برنامهسازی، در حال جنب و جوشی وصف نشدنی برای خدمت به زوار آقایشان هستند.
از تهیهکننده برنامه گرفته تا هماهنگی! یکی مشغول هماهنگی و ارتباط با کارشناسان است و آن یکی فلشی که محتوای آن صحبتهای زائران حسینی است، برای پخش به دست تهیهکننده میسپارد.
انعکاسی برای رفع مشکلات
خلیل نظری تند میآید و تند میرود، شور و شعف خاصی در صورتش است، با صحبتهای مخاطبان این رادیو شاد میشود و با بغضهایشان، چشمانش ابری میشود.
او که مسئول شیفت ارتباطات رادیو اربعین در بازه زمانی ساعت 10 صبح تا 14، است، میگوید: شنوندهها تماس میگیرند، دلگویههایشان، درخواستهایشان را مطرح میکنند؛ از مشکلاتشان در خصوص بحث سفر اربعین صحبت میکنند. در خصوص بلیط هایشان، اقامتشان و مسائل دیگری را هم مطرح میکنند که ما همه این موارد را در برنامه منعکس کرده تا رفع مشکل شود.
وقتی از او میخواهم از سختیهای کار بگوید، این طور برایم صحبت میکند: «در رادیو -تلویزیون گاهی مواردی پیش میآید که شنوندهها گوشی را بر میدارند و صحبتهایی را مطرح میکنند که باعث آزردگی ما میشود.
یک عده بالأخره انتقاد میکنند، منتها برای کسی که در باکس ارتباطات است مجبور است این نکتهها را گوش بدهد و منعکس کند. ما هم اینجا نشستیم که درد و دلها و مشکلاتشان را گوش داده و منعکس کنیم که انشاءالله مشکل حل شود. در 80، 90 درصد موارد مشکل هم رفع میشود».
او ادامه میدهد: تقریباً چهارمین سالی است که در خدمت رادیو اربعین هستم. شنوندهها تماس میگیرند احساساتشان را موقع گفتن دلگویههایشان بروز میدهند بالأخره ما هم تحت تاثیر قرار میگیریم و حالمان خوب میشود. چه من و چه کسانی که با رادیو اربعین، همکاری میکنند.
حال خوبی است، بالأخره این احساس بین ما و شنونده وجود دارد؛ احساس متقابل به وجود میآید خوب است خدا را شکر.
نظری ادامه میدهد: تا حالا قسمت نشده که به سفر اربعین بروم التماس دارم از همه شنوندهها که دعا کنند تا ما هم، همراه همکاران برنامه سازمان بتوانیم، به کربلا برویم.
عقربههای ساعت چه به وقت کربلا، چه به وقت ایران میگذرد، برنامهسازان جای خودشان را به عوامل برنامه بعدی میسپارند، در اینجا گذشت زمان را احساس نمیکنی، فکر میکنی از این مکان زودتر به کربلا میرسی، زودتر صحن و سرای امامت را زیارت میکنی و انگار اولین کسی خواهی بود که با اُتو صحبت میکنی.
آقا، ما را هم بخرند
آتنا السادات محمدپناه که عنوان شغلیاش گزارشگر است، برایم میگوید: در برنامه رادیویی «من زینبم» که ویژه بانوان است، هر سال به عنوان ارتباطات میآیم چون خیلی علاقمندم به این برنامه و اینجا را به نوعی «حرم» میدانم و هر سال هم به نیت میآیم. امیدوارم که خود این برنامه که متعلق به حضرت زینب(س) است خانم ما را بپذیرند، قبول کنند. امیدوارم نیتمان از ته دل باشد و در آن ریا و خودنمایی نباشد انشاءالله و مورد قبول قرار بگیرد و امام حسین(ع) ما را بخرند.
محمد پناه ادامه میدهد: سال گذشته هم در برنامه «بانوی حرم» که متعلق به عمه جانمان حضرت زینب(س) بود، کارهای ارتباط با مخاطب را پیگیری میکردم.
سال گذشته قرار بود بخشی از برنامه را باشم و بقیهاش را بروم کربلا و گزارش رادیویی برای برنامه تهیه کنم. حالا به هر شکل و تقدیری که بود طلبیده نشدیم. حتی بخش زیادی از کار را انجام دادیم تا پایان سفر را هم رفتیم، فقط نرفتیم یعنی همه کارهای سفر را انجام دادیم، نمیدانم، امیدوارم به حق حضرت زینب(س)، به حق اسارتشان، به حق غربتشان، به حق دل ستم دیدهشان، آقا امسال ما را بخرند.
خیلی دوست دارم بروم توی مسیر و از این مسیر برای مردم عزیزمان گزارش بگیرم.
او ادامه میدهد: وقتی در باکس ارتباطات هستم، مردم زنگ میزنند، درد و دل میکنند، گریه میکنند، با مردم گریه میکنیم، سؤال میپرسند، هرچه که میدانیم جواب میدهیم و هرچه را هم نمیدانیم، به دوستان در پخش ارجاع میدهیم تا پاسخ بدهند. نمیدانم چه بگویم فقط از آقا میخواهم که ما را هم بخرند. جزو نوکرانشان، جزو سیاهی لشکرشان، ما را هم بخرند. انشاءالله که بخرند.
ساعت به وقت کربلا میگذرد اما دل من همچنان در این حسینیه میماند.
انتهای پیام/