روایت همرزم سردار سلیمانی از نقش فرمانده متواضع و مردمی در امنیت شرق کشور

روایت همرزم سردار سلیمانی از نقش فرمانده متواضع و مردمی در امنیت شرق کشور

در سال‌هایی که در خدمت سردار بودیم همه یگان به عشق خدا، دفاع از مملکت و ناموس و دین برای یک هفته و شاید هفته‌ها وسط کویر می‌ماند و آنچه همه را دلگرم می‌کرد حضور شخص سردار بود که همیشه خودش در نوک پیکان حمله بود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از بیرجند، مردان جنگ همیشه اهل رزم‌اند حتی اگر نبرد در میدان نباشد باز هم عرصه‌ای برای دلاوری و دفاع پیدا می‌کنند، به نظر آنها جنگ و نبرد، فقط عرصه توپ و تانک نیست، آستانه دفاع از مرز هم نیست که هر کدام از این واژه‌ها برایشان باز هم نام دفاع را زنده می‌کند، دفاع از حیثیت، آبرو، دین، کشور و دفاع در برابر هواها و خواهش‌های دل هم برای آنها میدان جنگ است و سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی از این مردان مرد است که سال‌های فراوان عمرش را در صحنه‌های مختلف دفاع گذراند و در دوران دفاع مقدس نیز از فرماندهان سپاه بود.

با اتمام جنگ و دفاع از مرزهای کشور و اسلام، باز هم بیکار ننشست فرماندهی لشکر قدس و مقابله با اشرار و اختلال‌گران امنیت در شرق کشور در کارنامه دفاع و نبردهای او خوش درخشد. گرچه در خارج از مرزهای جغرافیایی در تامین امنیت و دفاع از حرم، یادآور صحنه‌های عاشورا شد، اما پیشتر از آن در شرق کشور، سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی هم آوازه رشادت، اقتدار، تواضع، مردم دوستی و غیره او پیچیده بود.

در آستانه چهارمین سالگرد شهادت عاشورایی او پای صحبت یکی از همرزمان و  علاقه‌مندان او می‌نشینیم و گریزی به خاطرات و صحنه‌های حضور سردار سپهبد قاسم سلیمانی می‌زنیم.  

محمد راستگو از جمله این افراد است که در محضر سردار درس تواضع و استقامت، جان‌فشانی و غیره آموخته است. این بازنشسته سپاه در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم می‌گوید: در دوران دفاع مقدس افتخار خدمت در یگان‌های عملیاتی در مطنقه جنگی را داشتم. بعد از جنگ با تهدیدات اشرار مسلح در سیستان و بلوچستان، جنوب کرمان و جنوب خراسان آن زمان، شرارت‌های زیادی رخ می‌داد. در این شرایط  یگان ما تیپ سوم انصار الرضا لشکر نصر، برای حضور در قرارگاه  قدس سپاه در جنوب شرق مامور شد. فرماندهی قرارگاه، با سردار سلیمانی و مجموعه یگان ما از نظر عملیاتی زیر نظر سپاه قدس جنوب شرق بود. یگان‌های زیر نظر قرارگاه قدس، شامل لشگر 41 ثارالله کرمان، مجموعه سپاه سیستان و بلوچستان و جنوب خراسان (بیرجند، نهبندان و غیره ) بود.  

وی ادامه داد: عملیات‌های زیادی در کویر نهبندان، کرمان و سیستان و بلوچستان انجام می‌دادیم. در یک عملیات یگان ما در کویر نهبندان در ماموریت بود و در حال برگشت به سمت نهبندان و منطقه «چاه رحمان» مقر قرارگاه تاکتیکی بودیم، آن زمان سردار رضایی، فرمانده تیپ سوم انصارالرضا (ع) سپاه بود. در همان زمان از طریق بی‌سیم، از طرف سردار سلیمانی به سردار رضایی در بیرجند اطلاع دادند  که یگان در هر منطقه‌ای حضور دارد سریع به سمت منطقه عمومی «نصرت آباد» سیستان و بلوچستان حرکت کند.

به یاد دارد پیام که به سردار رضایی رسید، وی گفت به هر نحوی که شده باید با نهایت سرعت، یگان با همه خودروها به سمت منطقه نصرت‌آباد در سیستان و بلوچستان برگردند و این اتفاق افتاد. همه به منطقه «سبزپوشان» که در ارتفاعات بسیار بلندی بود رفتند و همه نیروها و گردان‌ها در نقاط مورد نظر سردار مستقر شدند.

وی ادامه داد: با سردار رضایی خدمت سپهبد سلیمانی رفتیم. منتظر یگان ما بود. یکسری تبادل اطلاعات و صحبت‌هایی انجام شد به محض اینکه گردان‌ها مستقر شدند، سردار رضایی از موضوع پرسید و سپهبد حاج قاسم پاسخ داد، مجموعه‌ای از اشرار، در شیار منطقه مستقر شدند از آن طرف شیار، گردان کرمان مانع آن‌ها شده است و برای این طرف هم گفتیم شما بیایید که اشرار در محاصره کامل باشند، چه اشرار را دستگیر کنیم و چه برخورد شدیدی داشته باشیم که شرشان برای همیشه از این منطقه کم شود.  

راستگو با مرور خاطراتش گفت: من با دو سردار جنگ، در کنار حوضی بودیم و خودرویی داشتیم که ارتباط تاکیتکی ما را با همه یگان‌های منطقه برقرار می‌کرد. در همین حین که منتظر بودیم نتیجه نزدیک شدن یگان‌ها به اشرار را ببیینم ناگهان صدای مهیبی به گوشمان رسید. وقتی علت را از یگان‌های مستقر در شیار پرسیدم دوستان گفتند متاسفانه هلی کوپتری که برای شناسایی اشرار آمده بود توسط آنها مورد اصابت قرار گرفت. 

تکرار و یادآوری آن صحنه‌ها برای راستگو سخت است و با بغضی در گلو ادامه داد: خوب به خاطر دارم که سردار سپهبد سلیمانی دو دستش را دو طرف سر گرفت و یک لحظه روی زمین نشست. اثر آن صحنه و این واقعه برایش سخت بود تا حدی که دیدم که زانوهایش خم شد، اما به تدریج از جایش بلند شد، هر چند در حال قدم زدن و رفت و آمد بود، اما تاثر روحی و روانی در چهره سردار مشخص بود و اشک از چشمانش سرازیر شد. 

وی به واکنش بعدی سردار سلیمانی اشاره کرده و گفت: سردار دستور داد که یگان‌ها سریع عملیات را متوقف و بررسی کنند که چه اتفاقی برای هلی‌کوپتر و خلبان‌ها افتاد. به خصوص بر امنیت خلبان‌ها تاکید داشت که بداند چه به سر آنها آمده است، اگر چه که سردار بی‌نهایت به نیروهای اسلام علاقه داشت و برایش فرقی نداشت که متعلق به کجا و چه یگان و نیرویی بودند. انگار که نزدیک‌ترین فرد و برادرش بود. خیلی محکم تاکید کرد که عملیات متوقف و موضوع  بررسی شود که چه شده است. بررسی‌ها نشان داد که اشرار زمانی که می‌بینند از دو طرف محاصره شده و هلی‌کوپتر هم موقعیت آنها را شناسایی می‌کند و متاسفانه کمی هم در دره پایین رفته است دو نفرشان از ارتفاعات بالا آمده و با آرپیچی، هلی کوپتر را هدف گرفته بودند و صدای انفجار مهیب هلی کوپتر بود که شهادت دو خلبان را تایید می‌کرد. 

راستگو بر حال و روز آن خلبان‌ها غبطه می‌خورد، چرا که این خلبان‌ها خیلی شجاع، مخلص، نترس و از افرادی بودند که هر جا حتی در آسمان هم نمازشان را ترک نمی‌کردند. هنگام نماز، برای انجام فریضه الهی، پرواز را ترک کرده و نمازشان را می‌خواندند. با این اوصاف سردار سلیمانی دستور توقف عملیات و جمع‌آوری جنازه‌ها و هلی کوپتر را داد. کاری که به گفته راستگو تا غروب طول کشید، چرا که انتقال شهدا به دلیل صعب‌العبور بودن منطقه و قرار داشتن آنها در بالای کوه سخت بود.

وی غیرت سردار را یادآوری می‌کند زمانی که محکم و قاطع به آنها گفته بود: به این از خدا بی‌خبران اجازه ندهید از منطقه فرار کنند تا هر جا که شده آنها را دنبال و تا نفر آخرشان را به درک واصل کنید. خوشبتختانه همین طور شد و در دو عملیات جداگانه، همه آنها به درک واصل شده و هر چه از تجهیزات آنها باقی مانده بود نصیب یگان اسلام شد.  

این رزمنده ادامه داد: زمانی برای شروع و اتمام عملیات‌ها نبود. این طور نبود که بتوان مدتی تعیین کرد که عملیات چند روز یا هفته طول می‌کشید. مهم این بود که عملیات باید به نتیجه می‌رسید و تا نابودی دشمن ادامه داشت. عملیات با دستور سردار شروع می‌شد، اما پایانش مشخص نبود که کی تمام شود. نیروها با تمام قلب سردار و این عملیات‌ها را دوست داشتند که سر از پا نمی‌شناختند و شبانه روزی در صحنه بودند.

وی یادآوری می‌کند: برای اولین بار در سال‌هایی که در خدمت سردار بودیم همه یگان به عشق خدا، دفاع از مملکت و ناموس و دین برای یک هفته و شاید هفته‌ها وسط کویر می‌ماند و آنچه همه را دلگرم می‌کرد حضور شخص سردار بود که همیشه خودش در نوک پیکان حمله بود.  

راستگو حضور در عملیات‌های مختلف و با فرماندهی سردار را توفیقی می‌داند که باعث شد بیشتر به اخلاص، از خودگذشتگی، خلوص نیت وصداقت او پی ببرد. صفات سردار که همیشه زبانزد بود و هر که با او برخورد داشت به رشادت، صداقت، نمونه و بی‌بدیل بودن سردار سلیمانی اعتراف می‌کرد.  

این رزمنده که آن زمان فرمانده تیپ سوم انصار الرضا بود، باز هم به خصوصیات خوب سردار اشاره می‌کند: صداقت از خصوصیات خوب سردار سلیمانی بود، زیرا هر که در موقعیت وی بود چند محافظ و اسکورت داشت، اما او صداقت، رفتاری خوش و با توکل داشت به گونه‌ای که در جایی که اشرار حضور داشتند با سردار رضایی تنها بودند.

وی از مدیریت نظامی او نام می‌برد که هر چند در خیلی ماموریت‌ها به صورت غیرمستقیم، عملیات را هدایت می‌کرد، همزمان در یک منطقه دیگه بود، اما می‌گفت اشرار در فلان ناحیه حضور دارند و هر یگان از یک موضع اقدام کند.

راستگو به بازدید سردار سلیمانی از منطقه درح و حاجی‌آباد زیرکوه اشاره می‌کند که در کنار مرحوم سالاری مسئول حوزه مقاومت بسیج در مرز درح، سردار متن و سفارش‌هایی را به یادگار نوشت و ارشادهایش در یگان سپاه انصار الرضا با دست خط و عکس سردار ماندگار شد.   

وی با مرور خاطراتی از برخورد متواضعانه سردار، گفت: مردم در سال 72 و 73 برای استقبال از سردار، مشتاق بودند، ولی از خصلت‌های خوب او مردمی بودن و تواضع بود به گونه‌ای در جمع مردم حضور می‌یافت، در حالی که تشخیص نمی‌دادند که سرداری در میان مردم است.  با همه یک رنگ و با  اخلاص بود و خود را مردمی و خاک پای مردم می‌دانست. 

انتهای پیام/254/

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon