برای محمدعلی بهمنی و غزلهایش
بسیاری از غزلهای درخشان بهمنی را میتوان گونهای نو وقوعگویی در شرح روابط عاطفی و عاشقانه خواند. او از میان قدما بیش از هرکسی شیفته سعدی و حافظ است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محمدعلی بهمنی، شاعر و ترانهسرای پیشکسوت، چندی است در اثر سکته مغزی در بیمارستان بستری است. جمعی از اهالی فرهنگ و ادب با انتشار این خبر در روزهای گذشته کوشیدهاند در یادداشتهایی به شعر دلنشین و شخصیت دوستداشتنی بهمنی بپردازند و در خلال آن، برای این شاعر مردمی آرزوی تندرستی کنند. احمدرضا بهرامپور عمران، پژوهشگر، همزمان با سالروز تولد بهمنی در یادداشتی نگاهی انداخته است به غزلهای او که در ادامه میخوانید:
«غزلِ محمدعلیِ بهمنی و پارهای از تأثیرپذیریهای احتمالی»
جای دیگر نشان دادهام توجّه به شعرِ سبکِ هندی در سدهٔ چهاردهم، با روآوردن به شعرِ صائب، کلیم و وحشی آغاز میشود و در نهایت در دهههای 40 و 50 به بیدل میرسد. نخستینبار در دههٔ 30 و 40 است که بیشترین تذکرهها و نیز دیوانهای شاعرانِ عهدِ صفوی (وحشی، هلالی، کلیم، محتشم و ...) منتشرمیشود.
نکتهٔ دیگر آنکه تمامیِ این شاعران، از نحلهٔ روانگویان یا نسبتاً سادهسرایانِ سبکِ هندی، و گاه حتی درشمارِ وقوعسرایان هستند. در این فهرست، از نازکخیالان و مبهمسرایانی همچون بیدل و فراتر از او پیچیدهگویانی همچون اسیرِ شهرستانی و زلالیِ خوانساری، هنوز خبری نیست.
در همین سالها، بهویژه پس از تأسیسِ انجمنِ صائب (1337) است که اندکاندک تأثیرپذیری از شعرِ سبکِ هندی در آثارِ رهیِ معیّری، محمدِ قهرمان، نوذرِ پرنگ، هادیِ رنجی، علیِ اشتری (فرهاد)، شفیعیِ کدکنی (در «زمزمهها») و ... نمایان میشود.
در دهههای بعد، بهویژه پس از انقلاب، در غزلیاتِ و رباعیاتِ سیدحسنِ حسینی، قیصرِ امینپور، ساعدِ باقری، یوسفعلیِ میرشکّاک و مثنویهای علیِ معلّم و احمدِ عزیزی نیز این توجه به شعرِ سبکِ هندی آشکار است. نیما و برخی از پیروانِ او، بهویژه سهراب و اخوان نیز به شعرِ سبکِ هندی توجهداشتند.
آثارِ محمدعلیِ بهمنی گواهی میدهد او مانندِ اغلبِ شاعران بزرگ، از دورههای گوناگون و دیوان و دفترِ بسیاری از شاعرانِ زبانِ فارسی تأثیرپذیرفتهاست. اما او از میانِ قدما بیش از هرکسی شیفتهٔ سعدی و حافظ است. نیما و شعرِ نو نیز در «روحِ» غزلِ او بازتابهاییدارد. مؤلّفههای شعرِ سبکِ هندی گرچه آشکارا در آثارِ او نمایان نیست اما گویا به وقوعگویی و واقعگراییِ برخی از شاعرانِ آن دوره بیتوجهی نبودهاست. بسیاری از غزلهای درخشانِ بهمنی را میتوان گونهای نووقوعگویی در شرحِ روابطِ عاطفی و عاشقانه خواند.
در این یادداشت به دو تأثیرپذیریِ احتمالیِ او اشاره میشود. در غزلی از بهمنی میخوانیم:
نتوانگفت که این قافله وامیمانَد
خسته و خفته از این خیل جدامیمانَد [...]
بیصداتر ز سکوتیم ولی گاهِ خروش
نعرهٔ ما است که در گوشِ شما میمانَد
بروید ای دلتان نیمه که در شیوهٔ ما
مرد با هرچه ستم هرچه بلا میمانَد
(گاهی دلم برای خودم تنگ میشود، دارینوش، صص 30_29).
گویا شاعر خودآگاه یا ناخودآگاه در وزن و قافیه و تاحدّی پیام و محتوا، از شعرِ خیالیِ بخارایی اثر پذیرفتهاست. و غزلِ خیالی حدّ فاصلی است میانِ شعرِ خواجو و حافظ ازسویی و شعرِ سبکِ هندی از دیگرسو. صائب نیز به شعرِ خیالی توجهی داشته است. غزلِ خیالی:
سروِ قدّت طرفِ باغ چو پا میمانَد
سرِ شمشاد ز حیرت به هوا میمانَد
با سرِ زلفِ تو مرغی که درآویخت چو من
هیچ شک نیست که در دامِ بلا میمانَد
آبِ چشم است که بر خاکِ رهت خواهدماند
یادگاری که پساز مرگ ز ما میمانَد (دیوانِ خیالیِ بخارایی، بهتصحیحِ عزیزِ دولتآبادی، تبریز، مؤسسهٔ تاریخ و فرهنگِ ایران، 1352، ص 148).
نیز بهمنی غزلی مشهور دارد:
در این زمانهٔ بیهایوهوی لالپرست
خوشا به حالِ کلاغانِ قیلوقالپرست
چگونه شرحدهم لحظهلحظهٔ خود را
برای اینهمه ناباورِ خیالپرست؟
به شبنشینیِ خرچنگهای مردابی
چگونه رقصکند ماهیِ زلالپرست؟
(همان، صص 20_19).
که گویا شاعر هنگامِ سرودنِ آن، در وزن و ردیفِ متأثّر از غزلِ سلیمِ تهرانی بودهاست؛ البته اگر سلیم خود از شاعری دیگر متاثّرنبودهباشد:
زهی ز شوقِ لبت زاهدان شرابپرست
چو گل به دَورِ رخت شبنم آفتابپرست
چه قاتلی تو ندانم که خضر بر لبِ جوی
به یادِ تیغِ تو شد همچو سبزه آبپرست؟
طوافِ چشمِ بتان واجب است بر دلِ ما
شرابخانه بوَد کعبهٔ شرابپرست
(دیوانِ سلیم*، بهتصحیحِ استاد محمد قهرمان، انتشاراتِ نگاه، 1388، ص 74).
-------
* البته دیوان سلیم چند دهه پیشتر نیز با تصحیحِ پر از اشتباه رحیم رضا منتشر شده بود و در دسترسِ مخاطبانِ شعر قرار داشت. این اثر در اصل رساله (دفاعشده در سال 1346) مصحّح در مقطع کارشناسیِ ارشد در دانشگاه تهران بود.
انتهای پیام/