به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، گاهی اوقات خواندن یا شنیدن برخی اخیر، حال آدم را خوب و گاهی ناخوش میکند. از جمله این خبرهای ناخوشایند که اخیراً در رسانهها و شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای داشت، خبر «پیشی گرفتن سرعت پیرشدن جمعیت در ایران نسبت به دیگر مناطق جهان» بود.
این موضوع را نباید صرفاً یک شاخص جمعیتی یا پدیدۀ طبیعی دانست؛ بلکه زنگ هشداری است که ریشههای آن را باید در فشارهای روانی، اقتصادی، کاهش شاخصهای رفاه و فرسایش آرامِ کرامت قشر حقوقبگیر، بهویژه بازنشستگان، جستوجو کرد.
آمارهای موجود نشان میدهد قدرت خرید مردم طی سهسال اخیر، بیش از مجموع یک دهۀ گذشته کاهش یافته است. واقعیتی تلخ و ملموس که هر روز در زندگی اقشار کمدرآمد، با کوچکتر شدن سفرهها و افزایش دغدغهها و نگرانیها، به وضوح قابل مشاهده است.
بر اساس دادههای مرکز آمار ایران در سال 1400 (منبع: ایرنا، 15 تیر 1400)، ارزش هزار تومان در سال 1368، در پایان سال 1399 به بیش از 2 میلیون و 654 هزار تومان رسیده است. به عبارت دیگر، قدرت خرید هزار تومان در سال 68، برابر با 2 میلیون و 654 هزار تومان در سال 1400 بوده است. این ارقام بهروشنی نشان میدهند تورم افسارگسیخته طی حدود سه دهه، چگونه ارزش واقعی درآمدها را بلعیده است.
این در حالی است که افزایش حقوق سالانۀ بازنشستگان در بهترین حالت، حوالی 20 تا 25 درصد بوده و از سوی دیگر، اجرای مصوبۀ همسانسازی نیز همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. دستاورد اجرای نیمبند این مصوبه نیز در برابر شاخص تورم روزبهروز کمرنگتر شده است.
اکنون تورم حدود 40 درصدی، نوسانات شدید قیمتها و ضعف نظارت، این واقعیت تلخ را عیان میکند که بازنشستگان با دریافتی کمتر از 25 میلیون تومان، نه تنها زیر خط فقر زندگی میکنند، بلکه جدا از مشکلات درمانی و معیشتی، با فرسایش کرامت انسانی خود نیز دست و پنجه نرم میکنند.
به بیان دیگر، این یعنی رنگ باختن کرامت قشری که سالها برای تحقق اهداف جامعه زحمت کشیدهاند. این موضوع نه فقط یک مشکل معیشتی، بلکه تهدیدی جدی برای سرمایه اجتماعی جامعه و مبهمتر شدن آینده است؛ تبعاتی که نباید مورد غفلت تصمیمسازان قرار گیرد.
با این حال، این پرسشها بیش از پیش مطرح است:
آیا بازنشستگان را باید سرمایههای گرانبهای تجربه برای نسلهای آینده دانست، یا قشری که آرامآرام در حال رانده شدن به حاشیه هستند؟ آیا صدای آنان در میان هیاهوی سیاسی و اقتصادی جامعه شنیده میشود، یا باید منتظر شکسته شدن جسم و روح آنان بود؟ و آیا تداوم این روند، آیندۀ نسل جوان و حقوقبگیر امروز را در هالهای از ابهام قرار نمیدهد؟
یادداشت از اردشیر مظاهری، فعال رسانهای
انتهای پیام/