اقبال خود را وامدار ایران میدانست /شرط اقبال برای پذیرفتن لقب «سِر» چه بود
خبرگزاری تسنیم: اقبال با آن که میتوانست مانند تاگور به انگلیسی شعر بگوید، با تمام شگفتی به زبان غیرمادری بهتر از زبان مادری شعر گفت و خدمت بسیار بزرگی به زبان و ادبیات فارسی و حفظ این میراث در شبه قاره کرد که دشمن سرسخت آن انگلیس بود
محمدحسین ساکت، مستشار سابق دیوان عالی کشور، از پژوهشگران و محققان اقبالشناسی است که به گفته خود از سال 1344 مطالعات و تحقیقات خود درباره وجوه مختلف زندگی و اندیشه اقبال آغاز کرده است. «ماهتاب شام شرق؛ گزاره و گزینه اندیشهشناسی اقبال» مهمترین اثر ساکت است که چند سالی است به قلم این پژوهشگر و به همت میراث مکتوب منتشر شده است.
«ماهتاب شام شرق» در دو دفتر مجزا فراهم آمده است: دفتر نخست گزارش همایشهایی است که از دیرباز تا امروز برای اقبال لاهوری برگزار شده است و دفتر دوم گزیده ای است از اندیشهشناسی اقبال که در برگیرنده گفتارها، جستارها و ترجمه هایی از نویسندگان و اقبالشناسان مسلمان و غربی است؛ ازچهل مقاله گردآوری شده دراین مجموعه میتوان به مقالاتی از محمدعلی اسلامی ندوشن ، محمد مجتهد شبستری ، سپیده کاشانی ، غلامرضا اعوانی، عبدالکریم سروش، جاوید اقبال، علی شریعتی، آنه ماری شیمل و... اشاره کرد.
حسب حال (محمد اقبال لاهوری)، آثار اقبال در یک نگاه (ساکت)، اقبال و جمال الدین افغانی (غلامحسین ذوالفقار)، اقبال در زبان تازی (عمر فروخ)، ابلیس در شعر اقبال (آنه ماری شیمل)، اقبال شخص و شاعر (گوهر نوشاهی)، خردهگیران اقبال (ساکت)، اقبال و تصوف (سید عبدالله)، شیخ احمد سرهندی و اقبال (عبدالستار جوهر پراچه) و اقبال و پان اسلامیسم (شوکت علی) از جمله عناوین مقالات این مجموعه هستند.
خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، به مناسبت سالروز درگذشت اقبال، در گفتوگو با محمدحسین ساکت به بررسی برخی از زوایای اندیشه اقبال پرداخته است.
*تسنیم: سؤال نخست درباره «ماهتاب شام شرق» است؛ وجه تمایز این اثر نسبت به آثار معدود دیگری که درباره اندیشههای اقبال لاهوری نوشته شده است، چیست و چه خلأیی را در این حوزه احساس میکردید که تصمیم به تألیف این اثر و تدوین مجموعه مقالات گرفتید؟
درباره اقبال کتاب زیاد نداریم و مخصوصاً کتاب خود کم داریم. فارغ از برخی کتابسازیها که اخیرا باب شده است، ولی روی هم رفته درباره اقبال کارهای اساسی عمیق بسیار کم داریم. در این اثر بیش از 700 صفحهای اولاً گزارشی از کنگرههایی که در ایران راجع به اقبال برگزار شده بود دادهام. نوشته بلند آیتالله خامنهای با عنوان اقبال ستاره بلند شرق، برخی از مقالات همایش اقبال در سال 1379، مقالاتی از بزرگداشت اقبال در آذر 1368 و نیز مقاله ای از شریعتی که در سال 49 در حسینیه ارشاد در باره اقبال ارائه شده، در دفتر یکم این کتاب آمده است.
دوم این که گزیده ای از مقالات خیلی خوب آن کنگرهها را به اضافه برخی از مقالات جالب آوردم و مقالاتی که از بنده نیز در آن کتاب درج شده که شاید برای اولین بار منتشر میشود که به تجزیه و تحلیل فکر سیاسی و ادبی و مخصوصا ادبیات تطبیقی و فلسفی اقبال تا حد ظرفیت آن کتاب اختصاص یافته است. این اثر یک مقدمه انگلیسی و یک مقدمه اردو هم دارد. همچنین پیام های مشاهیر و مقامات پاکستان و ایران به آن کنگره و... نیز درج شده که روی هم رفته مجموعه نسبتاً خوبی است و البته هیچوقت کافی نیست.
*تسنیم: اقبال را مؤسس نظری کشور اسلامی پاکستان میدانند که بعدها این ایده توسط جناح محقق شد. برخی این شبهه را مطرح کردهاند که جدا شدن پاکستان از هند توطئهای انگلیسی بود و اقبال و همفکرانش در این ماجرا به طور ناخودآگاه مؤثر واقع شدند و به اصطلاح بازی خوردند. این عده تحصیل اقبال در آلمان و انگلستان را نقطه اتکایی بر صحت این فرضیه خود تلقی میکنند. ارزیابی شما درباره این موضوع چیست؟
درباره اقبال سخن زیاد است و دیدگاههایی که برخی از دانشمندان و کارشناسان هندی دارند با دیدگاههای کارشناسان دیگر کشور ها مثلا کشور پاکستان یا کشورهای عربی یا برخی از شرق شناسان یا دانشمندان غربی متفاوت است. عمدتا این دیدگاه بیشتر از جانب دانشمندان هندی مطرح می شود که جدا شدن پاکستان از شبه قاره هند مساحت قابل اعتنا و بسیار گستردهای از آن سرزمین جدا شد، ولی این انتقادی ا ست که بیشتر دانشمندان هندی آن را مطرح می کنند.
البته شاید کسان دیگر هم به این نتیجه رسیدهاند که چون هند از پاکستان پیشرفتهتر است و مهد دموکراسی و آزادی بوده و مزایایی دارد، شاید اگر پاکستان از هند جدا نمی شد اکنون وضعیت بهتری داشت و البته این رویکرد قابل تأمل است. باید شرایط سیاسی آن روزگار را در نظر داشت که یکی ازا هداف استعمار انگلیس برای پیشبرد اهداف استعماری مبارزه با زبان فارسی بوده است.
خدمتی که اقبال به زبان فارسی در شبه قاره کرد
بنابراین اقبال دو خدمت برزگ کرد: نخست آن که با آن که می توانست مانند رابیندرانات تاگور به انگلیسی شعر بگوید برای تحکیم تهماندههای فرهنگ ایرانی که هنوز در شبه قاره بود، به زبان فارسی روی آورد و حتی زبان فارسی را بر زبان مادری خود ترجیح داد و با تمام شگفتی که در هیچ جای دنیا دیده نشده، به زبان غیرمادری یعنی فارسی شعر را بهتر از زبان مادری خود سرود، خدمت بسیار بزرگی به زبان و ادبیات فارسی و حفظ این میراث در شبه قاره کرد که دشمن سرسخت آن انگلیس بود.
دوم این که در آن شرایط سیاسی خاص و حاد که انگلیس تمام توان خود را صرف این کرده بودکه بین مسلمانان و هندوها و سیکها جدایی و تفرقه بیندازد و برابر آن فرمول مشهور «تفرقه بینداز و حکومت کن» میخواست نه تنها کاملاً بر جسم خاکی و منابع پولی و مالی شبه قاره هند، بلکه بر فرهنگ آنجا نیز تسلط پیدا کند. بنابراین درگیریهایی که به ویژه بین مسلمانان و هندوها آنجا اتفاق افتاد، باعث شد متفکرینی چون اقبال و دیگران تصمیم گرفتندکه کشور مسلمان جدایی تحت عنوان کشور اسلامی از هند جدا شود به نام کشور پاکستان (پاکها) که در نتیجه از زیر نفوذ ظلم امپریالیسم آن روز رها شوند.
ضمن این که درگیریهای بین مسلمانان و هندوها از پیش بود، ولی با نفوذ انگلیس در آن قاره شدت بیشتری یافته و ابعاد مختلفی پیدا کرده بود. این اختلاف روزبروز بیشتر میشد و تلفات جانی و مالی هم افزایش پیدا می کرد. به فکر اقبال رسید که این وضع را نجات دهد. در نتیجه باید گفت که ما با توجه به پیشرفت امروز هند و بدون لحاظ کردن این مسائل این حرف را میزنیم. تا آن جا که من میدانم این طرح نمیتواند انگلیسی بوده باشد، درست است که برخی از این کنفرانس ها و میزگردها در لندن تشکیل میشد، ولی من دلیلی که حتما انگلیس را پشت این قضیه نشان دهد تاکنون نشنیده ام.
شرط اقبال برای پذیرفتن لقب انگلیسی «سِر»
بنابراین یکطرفه قضاوت کردن سخت است، مگر آن که سند و مدرکی داشته باشیم. جدای از اینها باید بر روی شخصیت اقبال تکیه ویژهای کرد. اقبال شخصیتی نبود که فریب بخود. بارها به اقبال پیشنهادهای عجیب و غریب کردند و پذیرفته نشد. حتی وقتی که انگلیس به او لقب «سر» داد، لقبی که بالاترین لقب افتخاری است که معمولا از طرف ملکه انگیس داده میشد، او به شرطی پذیرفت که به استادش شمس العلما هم این لقب را بدهند.
برگی از زندگی اقبال
بنابراین نمیتوان گفت که اقبال گول خورد یا دنبال جاه و مال بود. یک نکته هم بسیار جالب و تأملبرانگیز است و ما میتوانیم بر روی آن تکیه کنیم که اقبال زمانی که وکیل دادگستری بود، یک پرونده میگرفت و زمانی که کار پرونده را به پایان میبرد و پول خود را می گرفت بر روی در محل کار خود می نوشت که تا اطلاع ثانوی دارالوکاله تعطیل است. یعنی همان پرونده را که میگرفت با همان روزگار خود را میگذراند و دنبال هیچ چیز دیگری نبود. دنبال کارهای علمی و سیاسی خود بود تا وقتی که دوباره پولش تمام میشد و دارالوکاله خود را باز می کرد. چنین آدمی محال است که آدمی تصور کند که دستاویز استعمار قرار گرفته باشد.
*تسنیم: شهید مطهری در کتاب «بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر» اقبال لاهوری را یک قهرمان اصلاحگرا در جهان اسلام به شمار میآورد که اندیشههای اصلاحیاش از مرز کشور خودش هم گذاشته و کم و بیش در همه جهان اسلام اثر گذاشته است، اما در عین حال حرکت اصلاحی اقبال را دارای مزایا و نواقصی میداند. یکی از نقصهایی که شهید بر کار اقبال میگیرد آن است که اقبال در ارزیابیهای خود درباره برخی شخصیتهای جهان اسلام و برخی حرکتهای استعماری دچار اشتباهات فاحش شده است. برای نمونه در کتاب «احیای فکری دینی در اسلام» نهضتوهابیگری در حجاز، جنبش بهائیت در ایران و قیام آتاتورک در ترکیه را نهضت اصلاحی و اسلامی پنداشته است. نظر شما در این زمینه چیست؟
حقیقت آن است که اکنون با آن که زمانه انفجار اطلاعات است یک چیزی تا به ما برسد و خلاف آن اثبات شود بسیار زمان میبرد. در آن زمان با آن فاصله و با آن وضعیت ارتباطات بسیار کند، اقبال به نهضتهای اسلامی در دنیای اسلام می پردازد و حتی از آتاتورک تعریف میکند. باید گفت که اقبال به عنوان یک شخصیت علاقهمند به اسلام و واقعا سوخته و شیفته اسلام بود و هرجا که می شنید نهضتی برپا شده استقبال میکرد، اما بعد که از حقیقت آن آگاه میشد از عقیده خود بر میگشت.
شعر اردوی اقبال در تمسخر «باب»
یکی از ویژگیهای اقبال آن است که انسان جزمگرا و دگمی نبود. آقای مطهری نمیدانست که اقبال در شعری به اردو، با اشاره به ماجرای مناظرهای که ظاهرا در حضور ناصرالدین شاه اتفاق افتاده بود و آیهای را غلط خوانده بود، «باب» را مسخره کرده است. اقبال به دلیل اطلاع نداشتن و کند بودن وسایل ارتباطی ان زمان، آن هم در آن دوره استعماری و خمودگی، رضاشاه یا آتاتورک و... یا وها بیت در حجاز را یک نهضت و جنبش اسلامی محسوب میکرد، اما بعد که مشخص شد حقیقت آن چیست، آنها را تکذیب کرد.
بنابراین ما قضاوت خود را در مورد یک شخصیت باید از آغاز تا پایان قرار دهیم، نه این که بخشی از آن را مد نظر قراردهیم. فکر اندیشهمندان مواج است و هر لحظه ممکن است عوض شود و اشکالی بر آنان وارد نیست. مهم روحیه شهامت است که کسی به اشتباه خود به شعر یا نثر یا تصریح یا کنایه اعتراف کند و در اندیشهشناسی اقبال باید این مسائل را مد نظر قرار داد.
*تسنیم: از نکات جالبی که در مطالعات و تحقیقات خود در باب اقبال بدانها برخوردید، بفرمایید.
اولاً که اقبال یک اندیشهگر متجدد اسلامی بود که اولاً با فلسفه غرب به خوبی آشنا بود، هرچند که ایرادی که بر وی گرفتهاند شاید درست باشد که فلسفه اسلامی را عمیق نمیدانست. با این حال نارسایی یا کمبود خود در فلسفه اسلامی را با مطالعات عمیق و دقیق در فلسفه غرب جبران کرد.
علت علاقه اقبال به فرهنگ ایرانی
دوم آن که اقبال به ایران و فرهنگ ایرانی بسیار علاقهمند بود و خود را وامدار آن میدانست. نخستین معلم سرخانه اقبال یک صوفی ایرانی بود که پدر اقبال او را برای آموزشهای ابتدایی استخدام کرد و همان باعث شده بود که آن فکر زبان فارسی و گرایش به عرفان ایرانی اسلامی در او زنده شود و و جوشش پیدا کند.
ضمن این که اقبال آدمی بود که خیلی به موقع و بسیار زود و عمیق غرب را آسیبشناسی کرد و ضمن این که خودش بسیار از دانش و شرق شناسان آنجا استفاده کرده، اما بسیار به موقع فهمید که گزند اندیشههای استعماری و ضددینی غرب چیست و اینها را بازشناسی کرد. ضمن این که نسبت به دانشمندان دینمدار غربی سپاس داشت و خود را وامدار آنها میدانست، ولی در عین حال هیچوقت با وجود آن که موقعیت های بسیار خوبی در دنیای غرب برای او مهیا شد، خود نباخت.
انتهای پیام/