دیده بیدار خود را از چه خواب آموختی...

دیده بیدار خود را از چه خواب آموختی...

خبرگزاری تسنیم: گرچه در شبه‌قاره هند، احیاگران و اصلاح‌گران پرآوازه‌ای برخاستند که با اندیشه‌های ضداستعماری خود بر فراتر از مرزهای خود تأثیر نهادند، اما حقیقت آن است که هیچ کس همچون اقبال لاهوری تأثیرگذار نبود.

به گرارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، خلیل‌الله خلیلی، از چهره‌های مشهور افغاانستان در دوره معاصر است که جدای از مناسب اجرایی از جمله معاونت دانشگاه کابل، ریاست مستقل مطبوعات افغانستان، مشاور عالی سلطنتی در دربار محمد ظاهرشاه، نمایندگی مجلس، سفارت در عربستتان و... موقعیت چشمگیری در عالم زبان و ادبیات فارسی کسب کرد و روزگاری نامدارترین شاعر افغانستان بود.

خلیلی  62 اثر منظوم و منثور در عرصه‌های مختلف هنر، ادب، سیاست، فلسفه و عرفان از خود به جای گذاشته که اغلب آنها در داخل و خارج از افغانستان به چاپ رسیده‌ا‌ند؛ آثار هرات، سلطنت غزنویان، فیض قدس، احوال و آثار حکیم سنایی، از بلخ تا قونیه، یمگان، نی‌نامه و عیاری از خراسان از ان جمله‌اند. خلیلی اعتبار بسیاری نیز در میان فارسی‌زبانان ایران نیز کسب کرده بود. با رهی معیری مکاتبات چندی داشت و عبدالرحمن پژواک، رضازاده شفق، بدیع‌الزمان فروزانفر، لطفعلی صورت‌گر و شمس‌الدین مجروح بر دیوان اشعار او تقریظ‌هایی نگاشته‌اند.

این چهره برجسته تاریخ معاصر افغان، از محدود شاعرانی است که برای بار نخست اوزان مطرح نیمایی را در افغانستان به کار بست و اشعار بس زیبایی از خویش بجا گذاشت. وی در بهار 1366 خورشیدی در شهر اسلام آباد پاکستان چشم از جهان فرو بست. در ذیل نمونه‌ای از طبع‌آزمایی او را در لاهور بر سر مزار اقبال منتشر می‌شود:

ای که ما را گردش چشم عقاب آموختی!
دیده بیدار خود را از چه خواب آموختی؟

شام جمعی را نمودی از فروغ فیض، روز
تیره شب را روز کردن، ز آفتاب آموختی

خفتگان را با صریر شعله انگیز قلم
صد تکان دادی و چندین انقلاب آموختی

گردن احرار در یوغ اسارت بود خم
بند بگسستن به مردم از رقاب، آموختی

زندگی-گفتی-خط فاصل بود با بندگی
این دلیل قاطع از فصل الخطاب آموختی

هر سؤالی را که مشکل بود بر عقل سلیم،
از دبستان دل آن را صد جواب آموختی

با رموز بیخودی، راز خودی آمیختی
مشت خاک مرده را رفتارِ آب آموختی

کاروان در راه و منزل دور و دشمن در کمین
رهروان شرق را درس شتاب آموختی

عقل را ره، شوق را جان، قلب را ذوق حضور
این به در واماندگان را فتح باب آموختی

خواجه را گفتی ننوشد بعد از این خون فقیر
بینوا را راه و رسم اعتصاب آموختی

آه از آن ملت که باشد یأس در راهش حجاب
ای امید قوم! تو رفع حجاب آموختی

مولوی در گوش جانت گفت رازی بس بزرگ
زان معلم معنی ام‌ الکتاب آموختی

ملّت توحید را از مکرِ دنیای فرنگ
حرف حرف و فصل فصل و باب باب آموختی

در کهن تاریخِ شرق انگیختی شور نوین
شوکت پارینه را عهد شباب آموختی

انتهای پیام/

 

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران