رامهرمزی: بگذاریم دنیا صدای دفاع مقدسمان را بشنود/ از قشری‌گری و مخاطب پیله‌ای خارج شویم

رامهرمزی: بگذاریم دنیا صدای دفاع مقدسمان را بشنود/ از قشری‌گری و مخاطب پیله‌ای خارج شویم

خبرگزاری تسنیم: معصومه رامهرمزی نویسنده کتاب «یک‌شنبه آخر»‌ می‌گوید:‌ آثار دفاع مقدس را باید در سایت‌های جهانی کتاب به نمایش بگذاریم. باید اجازه دهیم دنیا حرف‌های دفاع مقدس ما را بشنود، چرا که حرف‌های جدی برای گفتن داریم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ یکی از انتقاداتی که همواره به شیوه حضور ایران در نمایشگاه‌های بین‌المللی دنیا به‌ویژه نمایشگاه کتاب فرانکفورت وارد بوده عرضه آثار به‌زبان فارسی است،‌ اما طی چند سال گذشته در سایه تأکیدات رهبر انقلاب بر توجه به ترجمه آثار به‌زبان‌های مختلف این مهم مورد توجه قرار گرفته است.

رفته رفته نهادها و سازمان‌های مختلف به‌ویژه در عرصه دفاع مقدس هریک تلاش کردند تا به‌نوعی آثار موجود را ترجمه کنند،‌ اما ترجمه همه آنچه باید در این مسیر به آن دست یابیم نبود،‌ بلکه توجه به توزیع و چگونگی ترجمه از مهمترین ضروریاتی است که باید به آن توجه داشت.

در شصت و پنجمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت که هم‌اکنون در آلمان در حال برگزاری است،‌ غرفه ایران شاهد چند رونمایی از کتاب‌های ترجمه شده است،‌ این کتاب‌ها که با توجه به نیاز مخاطبان خارج از کشور انتخاب و ترجمه شده‌اند،‌ قرار است امروز چهارشنبه 16 مهر ماه در نخستین روز برپایی نمایشگاه کتاب فرانکفورت در غرفه ایران با حضور نویسنده رونمایی شود.

«یک‌شنبه آخر»‌ خاطرات خودنوشت معصومه رامهرمزی از دوران دفاع مقدس است که توسط انتشارات سوره مهر در سال 82 منتشر و به چاپ‌های متعدد رسیده است‌، این کتاب رتبه‌ دوم کتاب خاطرات دفاع مقدس را در نهمین دوره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس به خود اختصاص داده است.

معصومه رامهرمزی یکی از امدادگران دوران دفاع مقدس است که از سال 1359 و در سن 14سالگی به‌عنوان امدادگر، در بیمارستان‌های جنگی مشغول فعالیت بوده است، دختری که علی‌رغم محدودیت‌های بسیار توانست، حضوری پررنگ در دفاع مقدس داشته باشد.
رامهرمزی که در طول جنگ به‌صورت متفرقه موفق به اخذ دیپلم شده بود، یک سال بعد از اتمام جنگ تحمیلی یعنی در سال 1368 در دانشگاه شهید چمران اهواز در رشته معارف و الهیات اسلامی به تحصیل پرداخت و پس از آن مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته علوم قرآن و حدیث از دانشگاه آزاد تهران مرکز دریافت کرد.

رامهرمزی مدت 22 سال است که به تدریس و نویسندگی کتاب و مقاله مشغول است و تا به حال چندین کتاب در حوزه دفاع مقدس منتشر کرده است، "یک‌شنبه آخر"، "اسماعیل"، "راز درخت کاج" و "زن انقلاب جنگ ادبیات" از جمله آثار منتشر شده او است.

وی چند دوره به‌عنوان داور در جایزه کتاب سال دفاع مقدس حضور داشته و همچنین داوری در بخش خاطره جشنواره ربع قرن کتاب دفاع مقدس را نیز عهده‌دار بوده است.

به‌مناسبت انتشار نسخه انگلیسی و عربی کتاب «یک‌شنبه آخر»‌ گفت‌وگویی با وی داشته‌ایم که به‌شرح ذیل است:

* تسنیم:‌ خانم رامهرمزی، انگیزه شما از نگارش خاطراتتان از دوران دفاع مقدس چه بود؟ یا به‌عبارت بهتر چه شد که «یک‌شنبه آخر»‌ به بازار نشر آمد؟

 پس از جنگ در مکان‌های مختلف جنگ را روایت می‌کردم، معلم بودم‌ و هرسال در مدرسه‌‌ای که تدریس می‌کردم، در هفته دفاع مقدس، در کلاس‌ها از خاطرات جنگ می‌گفتم، وقتی درس تمام می‌شد، بچه‌ها منتظر خاطرات جنگ بودند.

من یک گروه دانش‌آموز داشتم که با اینها چند سال را پایه به پایه جلو رفتم. رابطه خیلی خوب و دوستانه‌ای با هم داشتیم، بچه‌ها از من خواستند که کتاب خاطراتم را بنویسم،‌ دست‌نوشته‌های من از جنگ کوتاه و مختصر بود، با بچه‌ها قرار گذاشتیم که من از ابتدای جنگ و حتی قبل از آن را برای بچه‌ها روایت کنم، شروع کردیم در یک پروسه یک‌ساله سر کلاس من روایت می‌کردم و بچه‌ها آن‌‌ها را ضبط و بعد پیاده می‌کردند. همین خاطرات دست‌مایه نوشتن یک‌شنبه آخر شد.

خاطرات دفاع مقدس برای پاسخ به نیاز جامعه نوشته شدند

منظور از یادآوری نحوه شکل‌گیری یک‌شنبه آخر این است، که شما بدانید که انگیزه من و بسیاری از کسانی که خاطراتشان را نوشتند، این نبود که خودشان را معرفی کنند،‌ بلکه بنا به یک ضرورت‌هایی احساس کردند که نیاز جامعه است که خاطرات گفته شود. مترجم یک‌شنبه آخر هم دقیقا‌ً همین حس را نسبت به کار دارد، این اتفاق خوبی است که من و خانم امیدوار فهم، احساس و باور مشترکی از یک‌شنبه آخر داریم.

 * تسنیم:‌ «یک‌شنبه آخر» در سال 1382 جزو نخستین کتاب‌های خاطره‌نویسی دفاع مقدس آن هم از سوی بانوان بود‌‌، قطعا‌ً شما جزو بانوان آغاز کننده نگارش خاطرات خودنوشت زنان از دفاع مقدس بوده‌اید و بازخوردهای فراوانی به آثار شما وجود داشته است،‌ درباره این بازخوردها بگویید؟

نتیجه بازخورد‌ها در چاپ‌های بعدی اثری نداشت‌، چرا که اساساً‌ انتشارات سیاستش این نیست و گرنه بنده به‌عنوان نویسنده کتاب،‌ مایل بودم برخی موارد را به کتاب اضافه کنم،‌ برای نمونه فهرست اعلام،‌ غنی‌تر شدن پاورقی‌ها و... اما ناشر این انگیزه را ندارد. حتی در چاپ‌های اول تا چهارم توضیحات گویاسازی عکس‌ها درست نوشته شده بود،‌ اما از چاپ چهارم به بعد پر از غلط شد، برای نمونه نام آقای علی عچرش به‌اشتباه «علی تفرشی»‌ چاپ شده است،‌ که با وجود پیگیری بنده متأسفانه هنوز تغییری نکرده است.

پس از انتشار کتاب،‌ مسائلی پیش آمد که برای من بسیار مؤثر بود‌، بازخوردهایی که از انتشار کتاب در آن‌ سال‌ها دریافت کردم،‌ در نوع نگاه من به نگارش کتاب خاطره بسیار تأثیرگذار بود‌.

به‌واسطه این بازخوردها زاویه دید من به موضوعات بازتر شد و تأثیر خوبی در فعالیت‌های نوشتاری و پژوهشی من داشت.
اولین نکته مثبت در ارتباط با «یک‌شنبه آخر» قابلیت کتاب در نقش ارجاعی و استنادی است. در بسیاری از کتاب‌هایی که در مورد خرمشهر یا مسائل مربوط به آبادان در سال‌های بعد منتشر شد‌، به‌عنوان مرجع اسنادی مورد توجه قرار گرفت، کتاب‌هایی مثل «نوشتم تا بماند» یا «سرباز سال‌های ابری» و ... .

نکته دیگری که برای من ارزش داشت، قابلیت کتاب برای نقد بود و هست و جلسات نقد جدی در تهران و شهرهای دیگر برگزار شد و متن مورد توجه قشر جوان دانشجو قرار گرفت. نقدهایی هم در نشریات و فضای مجازی منتشر شد که نشان از حیات و پویایی اثر با وجود ضعفهایش داشت.

«یک‌شنبه آخر» در فضایی آرام و بدون هرگونه تبلیغ یا توصیه مسیر خودش را طی کرد و در بیش از دوازده بار تجدید چاپ توسط خواننده خریداری شد، البته توسط ناشر یا سازمان و نهادی تبلیغ نشد و به‌عنوان هدیه فرهنگی توزیع نشد. ذکر این موارد دلیل بر رد تبلیغات فضای نشر و نگاه اقتصادی به کالای کتاب نیست، اما ضرورت دارد که بسترهای طبیعی موجودیت و حیات مستمر کتاب حفظ شود و کتاب بیش از حمایت دولتی متکی به حمایت مخاطب و خواننده باشد.

پیش از چاپ اول یک‌شنبه آخر کتاب‌های خوبی در حوزه زنان مثل «کنار رود خین»، «ساعت شش کنار دریاچه مریوان»، «کفش‌های سرگردان»، «گل سیمین» و... منتشر شده بود‌، با این وجود تعداد کتاب‌های مربوط به زنان محدود بود.
با توجه به نگاهی که ما در جامعه داریم که نمی‌دانم باید آن را یک رویکرد دینی، یا عرفی و اجتماعی فرض کرد، این تمایل وجود دارد که موضوعات و مسائل مبتلابه زنان باید در ستر باشد و به‌گونه‌ای از کنار آن عبور کنیم، گویی که نیست در حالی که هست. من در مقاله‌ای با عنوان «زنان سربازان پنهان جنگ» به این موضوع مفصل پرداخته‌ام. به همین دلیل است که در بیشتر کتاب‌های آقایان ردپایی از زنان درگیر جنگ و حتی در نقش همسر، مادر و خواهر رزمنده نمی‌بینیم.

در چنین فضایی کتاب‌های زنان جنگ پرده‌ها را کنار زد و خواننده‌ها محرم پستوی عین و ذهن آنان شدند. در یک‌شنبه آخر چون خاطرات خودنوشت است من از کودکی، از پدرم، از مادرم، از خواهر و برادرم، از دغدغه‌هایم، حس‌هایم و علایقم و چراهای زندگی‌ام... با خواننده گفت‌وگو کردم‌.

بنابراین پس از انتشار نوعی مقاومت جدی هم از سوی نزدیکان و هم از سوی دیگران وجود داشت‌، بعضی اعضای خانواده معترض شدند: چرا اسرار خانوادگی را فاش کردی؟ حتی در یکی از جلسات نقد که برای این کتاب برگزار شد، برخی از حضار با من دعوا کردند: خانم، چرا رفتی در ویترین شیشه‌ای؟ بنابراین می‌خواهم بگویم،‌ جامعه در آن مقطع نمی‌پذیرفت که من همه‌چیزم را بگویم، حتی حس‌های درونی‌ام را. جالب است به‌مرور زمان و با انتشار کتاب‌های متعدد امروز همه به‌دنبال خواندن ناگفته‌های بیشتر هستند، رسیدن به این نگاه زمان می‌خواست.

* تسنیم:‌ پاسخ شما به این انتقادات چه بود؟

 من در همان جلسات نقد و بررسی‌، توضیح می‌دادم‌، که مخاطب این کتاب با یک دختر 14ساله مواجه است که درگیر جنگ و از خانواده جدا شده است،‌ او در بیمارستان کار می‌کند، زندگی می‌کند و کسی نمی‌تواند باور کند که یک بچه 14ساله، آن هم دختر، این ماجرا را از سر گذرانده باشد، من اگر از خود و انگیزه‌ها و حس‌هایم نگویم، اصلاً باورپذیر نمی‌شود، خواننده متوجه شرایط من نمی‌شود. هم‌چنین این گذشته من بوده که در حالم اثر داشته است، مثلاً اگر من یک مادر دل‌آگاه نداشتم که در زمان طاغوت به حجابش افتخار کند، وقتی می‌خواهد خدا را قسم بدهد به موهایش قسم دهد که نامحرم آنها را ندیده، خواننده متوجه اثرپذیری من از تربیت حضرت امام و نوع حضور من در جنگ نمی‌شود. باید بدانند که من فرزند آن مادر هستم که در جنگ حاضر می‌شوم. به هر حال آن زمان یک مقاومتی در مورد این به ارائه گذاشتن و خوداظهاری نویسنده وجود داشت که خیلی مهم بود.

هم‌چنین انتقادات فراوانی نسبت به کتاب وجود داشت، مبنی بر اینکه چرا در برخی قسمت‌های روایت‌ فضاسازی بیشتری نشده است،‌ چرا شهادت اسماعیل لحظه پردازی نشده است،‌ آن زمان می‌خواستم کتابم در عین حال که قصه‌های زندگی‌ام را بیان می کند،‌ مستند هم باشد، حشو و اضافه نداشته باشد، ایجاز داشته باشد به این دلیل که کارهای موجز خواندنی‌تر هستند و افراد بیشتری حوصله مطالعه آن را دارند،‌ به‌ویژه قشر جوان.

گاهی انتقاد داشتند‌، متن گزارش‌گونه است و باید از گزارش خارج و بیشتر توصیفی شود، امروز که حدود ده سال از آن روزها گذشته است و من مطالعات گسترده‌تری ‌داشته‌ام، به این نتیجه رسیدم که کتاب خاطره می‌تواند مستند باشد، اما لحظه‌پردازی هم شود و الزامی به گزارش نویسی نیست.

یعنی این امکان وجود داشت که اگر من اطلاعات امروزم را داشتم،‌ «یک‌شنبه آخر» را کامل‌تر می‌نوشتم، البته نه به این معنی که ‌تخیل وارد آن شود، ولی می‌توانستم صحنه‌ها و تصاویر را این‌قدر گزارشی منتقل نکنم و بیشتر به آن بپردازم.

آن زمان بیشتر توجه من به حفظ عنصر استناد بود، می‌ترسیدم که از قلمم استفاده کنم،‌ من زمان جنگ یک دفترچه یادداشت داشتم که شب‌ها در حالت خستگی در بیمارستان مواردی را در آن یادداشت می‌کردم،‌ بنابراین در نگارش کتاب تلاش داشتم،‌ در چارچوب اطلاعات آن نوشته‌ها پیش روم،‌ برایم مهم بود که وقتی عملیات فتح‌المبین را شرح می‌دهم،‌ اسامی تمام پزشکانی که در بیمارستان شوش بودند،‌ را ذکر کنم‌، به‌نوعی احساس دین تاریخی می‌کردم.

با اینکه سعی داشتم برخی جزئی‌پردازی‌ها حتی موارد شخصی را بنویسم، مثل سؤال و جواب با پدر مرحومم درباره معنای اسمم. به این موارد اشاره کردم اما با احتیاط این کار را می‌کردم که از شکل روایی خارج نشود.

در برخی قسمت‌های داستان‌، تمایل داشتم تا حس‌پردازی کنم، اما می‌ترسیدیم که خاطراتم به داستان تبدیل شود، من می‌خواستم هرکسی که این کتاب را می‌خواند،‌ شک نداشته باشد که روایتم به حقیقت نزدیک و قابل اعتماد است و این اتفاق افتاد، چرا که در جلسات نقد، منتقدان همواره بر این نکته تأکید داشتند.

اما امروز که خاطرات دیگران را می‌نویسم‌، معتقد هستم که نویسنده می‌تواند در متنی خواندنی ‌همه‌چیز را بگوید، کلی نگاه نکند، جزئیات را نیز مطرح کند و استناد را حفظ کند و اینها با هم منافاتی ندارد، اما با دقت نظر،‌ چرا که خیال پردازی آفت خاطره است و زندگی واقعی آن‌قدر جذابیت و کشش دارد که نیازی به تخیل ندارد.

در ترجمه آثار دفاع مقدس نباید ورود بی‌برنامه داشت

* تسنیم:‌ اکنون بیش از 10 سال از انتشار کتاب می‌گذرد،‌ چه اتفاقی افتاد که کتاب به دو زبان عربی و انگلیسی ترجمه شد؟

 این سؤال را از کسانی که کتاب را ترجمه کردند باید بپرسید. به‌نظر من این یک ضرورت است که کتاب‌های جنگ ترجمه شود،‌ رهبر انقلاب نیز بر این ضرورت تأکید کرده‌اند‌، عقل سلیم نیز می‌گوید، اگر می‌خواهیم قضاوت‌ دنیا در مورد ما براساس آن چیزی باشد که خود ما می‌گویم،‌ باید ترجمه آثار صورت گیرد، من به ترجمه کتاب تمایل داشتم، نه‌تنها کتاب خودم، بلکه به‌نظرم بسیاری از کتاب‌هایی که در این حوزه هستند، باید انتخاب شوند، وجوه کار باید دیده شود و بعد به افراد امین و امانتدار برای ترجمه سپرده شود. اینها مسائل مهمی است‌، چرا که اگر در بحث ترجمه ما یک ورود بی‌برنامه‌ای داشته باشیم، به همان آسیب‌هایی که در کتاب‌های زبان اصلی مبتلا هستیم،‌ دچار خواهیم شد‌.

در مورد ترجمه کتاب «یک‌شنبه آخر»‌ نیز باید بگویم‌ که مترجم فرد بسیار معتقدی است، خانم «فرحناز امیدوار» مفاهیم دفاع مقدس را باور دارد و با عشق به محتوای این متن کار ترجمه را انجام دادند.

* تسنیم:‌ به‌نظر شما برای مخاطب جهانی که با مفاهیم معنوی دفاع مقدس ما آشنا نیست‌، برقراری ارتباط با این کتاب تا چه اندازه ممکن است؟ چرا که برخی افراد در پاسخ به انتقادات مبتنی بر عدم‌ترجمه آثار دفاع مقدس در سال‌های اخیر همواره مطرح می‌کنند که مخاطب جهانی نمی‌تواند با این آثار ارتباط برقرار کند‌، شما این را می‌پذیرید؟

مگر دفاع مقدسمان را باور نداریم که نخواهیم جهانی‌اش کنیم؟

من فکر می‌کنم، اگر بخواهیم جهانی به مسائل نگاه کنیم، نباید این سؤالات برایمان مطرح باشد. ما در موقعیتی قرار داریم که تمام دنیا در تقابل با ماست، اگر بخواهیم این‌گونه به موضوع نگاه کنیم، شاید اصلاً به این نتیجه برسیم که در دنیایی که رابطه یک‌طرفه با ما دارد، چه‌کسی این کتاب‌ها را می‌خواند؟ به‌نظر من کشورهایی که توانستند ادبیاتشان را از مرزهای‌شان فراتر ببرند، به فرهنگشان اعتماد داشتند‌، آن‌ها خودشان را باور داشتند و توانستند در دنیا حرفشان را بزنند‌، ما نیز باید خود را باور داشته باشیم‌، مگر ما دفاع مقدسمان را باور نداریم که نخواهیم جهانی‌اش کنیم؟

 این ضعف ماست که می‌ترسیم و فکر می‌کنیم که کسی کتاب‌های ما را نمی‌‌خواند

 همان‌طور که در عرصه سیاسی و اقتصادی نیز بدون هراس با وجود تمام رابطه‌های یک‌طرفه‌ای که وجود داشته توانستیم سر پا بایستیم، در عرصه فرهنگ و ادبیات هم باید این نگاه را داشته باشیم، یکی از افرادی که در حوزه نشر کشور فعال است به من گفت: «چه‌کسی کتاب‌های شما را می‌خواند که می‌خواهید آنها را ترجمه هم کنید»، این پرسش و نگاه ناشی از ضعف ما نسبت به خودمان است، این ضعف ماست که می‌ترسیم و فکر می‌کنیم که کسی کتاب‌های ما را نمی‌‌خواند، البته ما هرچقدر بتوانیم در ادبیاتمان از مفاهیم انسانی، از مفاهیم فطری و جهانی استفاده کنیم، یعنی نوع کلاممان شعارزده و سیاسی نباشد، مفاهیم انسانی در کار ما نشان داده شود، خیلی‌ها طالب خواندنش خواهند بود.

حتی لبنانی‌ها هم نقش زنان ما در دفاع مقدس را باور نمی‌کردند

در سال‌های اخیر با بسیاری از افراد از کشورهای مختلف که زبانشان با ما متفاوت بوده ارتباط داشته‌ام؛ در همایش‌ها، در جشنواره‌ها، سفرها وقتی با اینها صحبت می‌کردم، واقعاً علاقه‌مند بودند به حرف‌های ما گوش دهند‌، متأسفانه به‌خاطر تبلیغات بسیار بدی که در دنیا وجود دارد، مخصوصاً نسبت به زنان ما، اصلاً این باور وجود ندارد که زنان ما در جنگ چنین نقشی ایفا کردند،‌ حتی در لبنان که اشتراکاتی از لحاظ اجتماعی و اعتقادی با آنها داریم، باور نمی‌کردند چه برسد به کشورهای اروپایی؛ اصلاً آنها فکر نمی‌کردند که زن در کشور ما محل اعتنا و حرف باشد، تصور این است که زنان ما در یک محیط بسته و بدون رأی و نظر و جایگاه اجتماعی هستند.

معرفی کتاب‌های دفاع مقدس به دنیا امروز یک وظیفه است

به نظر می‌آید که ما وظیفه داریم این آثار را ترجمه و به دنیا ارائه دهیم، بعد باید بنشینیم و ببینیم بازتاب و بازخوردش چیست، اگر این کار را خوب انجام دهیم، می‌توانیم خود را در بازارهای جهانی محک بزنیم،‌ باید اجازه دهیم کتاب‌های دفاع مقدس در کتاب فروشی‌های دنیا که همه نوع کتاب در آن‌ها هستند‌، کنار کتاب‌های دیگر قرار گیرند، بعد ببینیم کتاب ما مورد انتخاب خواننده قرار می‌گیرد یا نه؟

اگر دیدیم کتاب مورد انتخاب خواننده و مخاطب قرار نمی‌گیرد، باید ببینیم چه اشکالی دارد، چگونه گفته‌ایم؟ چه مدلی گفته‌ایم؟ چه‌شکلی نوشته‌ایم؟ تکنیک کارمان چگونه بود که مورد اقبال قرار نگرفته است. چون بعضی وقت‌ها ما محتوای خوبی داریم، اما چون به تکنیک و فرم توجهی نکردیم،‌ برد نداشته است.

باید اجازه دهیم دنیا صدای دفاع مقدس را بشنود

 اکنون آثار بسیاری از نویسندگان در عرصه‌های بین‌المللی مورد توجه قرار گرفته است،‌ آثار نویسندگانی چون احمد دهقان‌، حبیب احمدزاده و... از طرفی کتاب‌ها را باید در سایت‌های معتبر کتاب به نمایش بگذاریم تا در معرض دید جهانیان قرار بگیرد،‌ باید اجازه دهیم، دنیا حرف‌های ما را بشنود.

* تسنیم:‌ در ترجمه انگلیسی کتاب آیا محتوا تغییری نیز داشته است؟

 در پاورقی‌ها بله،‌ به‌دلیل اینکه برخی از مفاهیم در خارج از کشور تعریف ندارد، مثلاً با مترجم درباره اینکه من در کتاب می‌گویم،‌ نامم معصومه است، چون خواهر امام رضا حضرت معصومه(س) است،‌ بحث داشتیم که باید اینجا تعریفی ارائه شود که نشان دهد امام کیست و حضرت معصومه در کشور ما چه جایگاهی دارد و چرا مردم نام دخترانشان را معصومه می‌گذارند،‌ واژه‌ها و مفاهیمی مثل بسیج، نقش امام زمان، جنگ خلق عرب، روضه در کتاب است که باید برای خواننده خارج کشور تبیین شود و از ایجاد حساسیت و شبهه پیشگیری کند.

* تسنیم:‌ از همین رو بود که عنوان کتاب را نیز تغییر دادید؟

 بله‌، ما حتی نام کتاب را تغییر دادیم، علتش این است که «یک‌شنبه آخر» در فرهنگ مسیحیت تعریف خاصی دارد و برای آنان جایگاه اندیشه‌ای و اعتقادی دارد، به همین دلیل مترجم با توجه به متن ترجمه چند اسم را پیشنهاد کرد که نام عطر ابدی یا به‌عبارتی شمیم جاودانگی که دریچه‌ای به‌سوی معنویت گمشده بشر در عصر حاضر است به‌جای یک‌شنبه آخر انتخاب شد. این عبارت در فرازهای برجسته کتاب به کار رفته و نشان از حقیقت و باطن دفاع مقدس دارد.

* تسنیم:‌ آیا برای انتشار و توزیع کتاب با نهادهای بین‌المللی نیز همفکری شده است؟

فکر می‌کنم پاسخ این سؤال را مسئولین باید بدهند.

برای نجات دنیا به اندیشه و باوری که دفاع مقدس را به وجود آورد،‌ نیاز داریم

* تسنیم:‌ خانم رامهرمزی، نخستین کتاب شما قرار است مخاطب فرامرزی پیدا کند،‌ قرار است مخاطبان جهانی با خاطرات معصومه 14ساله آشنا شوند،‌ نظرتان در این زمینه چیست؟

 از این موضوع خوشحال هستم‌، نه به‌خاطر خودم،‌ بلکه به‌خاطر فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی کشورمان. یکی از دوستان ما داستانی از آرش نوشت، که امیدوارم چاپ شده باشد، کمان آرش را دیگر به کمان تعریف نکرده بود، در آن داستان کمان آرش قصه‌های آرش بود که باید مرز‌ها را درمی‌نوردید، به نظر می‌آید که ما باید با همه دشواری‌های رودررو باید حضور بین‌المللی پیدا کنیم.

در جهان ارتباطات و تعامل ما هم سهمی داریم، سهمی به‌اندازه همه تلاشهای‌مان، رنج‌های‌مان، به‌اندازه جای خالی عزیزانمان. باید باور کنیم که بسیاری از مردم دنیا که غرق در خوشی و سرمستی‌اند و به‌زعم بسیاری به هر آنچه می‌خواسته‌اند، رسیده‌اند، محتاج ساده‌ترین و بدیهی‌ترین تجربه‌های انسانی‌اند که فارغ از استیلای تکنولوژی و ابزار، برخاسته از وجود انسان بما هو انسان باشد. تجربه‌ها و حسهایی که در خاطرات دفاع مقدس موج می‌زند، حتی امروز برای خود ما که صاحبان آن تجربه‌ها هستیم رؤیایی شیرین و خواستنی است.

دنیای امروز به‌خلاف ظاهر بزک‌کرده و شیک، شکننده و آسیب پذیر است چون آدمهای آن شکستنی هستند. هر اثر ادبی و هنری که قدرت ترمیم روح و جان آسیب پذیر بشر را داشته باشد،‌ دیده و خوانده می‌شود.

مفاهیم دفاع مقدس را باید از قشری‌گرایی و مخاطب پیله‌ای خارج سازیم

* تسنیم:‌ جنگ‌های مختلف دنیا هم‌چون جنگ ویتنام‌، روسیه و ... توسط ادبیات در دنیا مطرح شده است‌، اما ما در جوزه دفاع مقدس هنوز نتوانسته‌ایم در این مسیر قدم برداریم،‌ کتاب‌های دفاع مقدسی که تاکنون در ایران منتشر شده‌اند‌، تا چه اندازه این قابلیت را دارند که بتوانند پرچم‌دار پیمودن این مسیر میان سایر هنرها باشند؟

به‌نظر من در سال‌های اخیر تا اندازه‌ای به این موضوع دست یافته‌ایم‌، شاید ما پیش از این با جنگ خیلی شعاری برخورد می‌کردیم،‌ از زبانی استفاده می‌کردیم که حتی در کشور خودمان برای یک قشری قابل فهم بود، اما امروز به این رسیده‌ایم که اگر بخواهیم ادبیات دفاع مقدس را بین‌المللی کنیم‌، باید آن را از قشری‌گری و مخاطب پیله‌ای در بیاوریم و مردم درگیر مفاهیم دفاع مقدس شوند، مثل آن هشت سال که درگیرش بودند، باید به‌گونه‌ای بنویسیم که حال همه مردم باشد، باید به‌گونه‌ای موارد را مطرح کنیم که برای همه قابل فهم باشد، ما زمانی می‌توانیم به یک مفهومی به‌شکل عام بپردازیم که با نگاه انسانی به آن بپردازیم.

در سال‌های اخیر همه به این ضرورت رسیده‌اند که چیزی کم است، احساس نیاز به فرامرزی بودن باید حاصل شود. نباید بدون احساس نیاز به دیگران به خود ببالیم‌، نباید بگوییم ما این بوده و هستیم،‌ کسی می‌خواهد بفهمد یا نفهمد.

یک مثال جالب برایتان بزنم‌، در جریان پایان‌نامه کارشناسی ارشد،‌ به‌دلیل موضوعی که انتخاب کرده بودم،‌ لازم بود با خاخام‌ یهود و اسقف مسیحیان مصاحبه کنم. نزدیک به شش ماه برای انجام مصاحبه با خاخام یهود تلاش کردم تا موفق به این کار شدم. در این مقطع متوجه شدم که یهودیان به‌خلاف مسیحیان اصلاً تمایلی به ارتباط با بیرون ندارند.

کشیش‌های کلیسا از من بسیار استقبال می‌کردند و تمایل به مصاحبه داشتند. البته در نگاه کلان سیاست‌های صهیونیست به‌دنبال استیلا بر جهان است اما با روشهای خاص خود. علت فراگیر شدن فرهنگ مسیحیت و نشر و گسترش آن حتی در کشورهای بدون پیشینه تاریخی به این فرهنگ، جدای از عوامل سیاسی تلاش آنها در تبلیغ و جذب و دستیابی به زبان و شکل و فرم مناسب و اثرگذار است.

ما باید به‌دنبال یافتن زبان‌‌های مشترک و معرفی فرهنگمان به جهان باشیم که مقدمه این موضوع ملی شدن مفاهیم دفاع مقدس در داخل کشور است. باید دیگران ما را بشناسند‌، فیلم «کودک و فرشته»‌ وقتی تولید شد‌، در ایران آن‌طور که شایسته بود، مورد استقبال قرار نگرفت، چرا که کسی مفهوم آن را درک نکرد، اما در خارج از کشور در چین، هند و فرانسه مورد استقبال مردمی و کسب مقام در جشنواره‌های مختلف شد، موضوع فیلم شرایط کودکان در جنگ بود. می‌خواهم بگویم،‌ گاهی اوقات ما متوجه نیستیم که این نیاز مخاطب جهانی چه نیازی است که به‌دنبال پاسخ‌گویی به این نیاز باشیم.

* تسنیم:‌ خانم رامهرمزی، شما قطعا‌ً خاطرات نانوشته و ناگفته‌ای نیز از دفاع مقدس همچنان دارید، آیا برنامه‌ای برای نوشتن از این خاطرات دارید؟

من از ابتدا تا انتهای جنگ در جنگ حضور داشتم، تا عملیات والفجر8 و فتح فاو در جنگ حضور مستقیم داشتم و مسئول رسیدگی به مجروحان شیمیایی والفجر8 بودم، زمانی که فرزند اولم به دنیا آمد‌، طبیعتاً‌ در منطقه جنگی نه مهدکودکی بود نه امکاناتی،‌ بنابراین در پشتیبانی هلال احمر جنوب در خود ساختمان هلال احمر در بخش پشتیبانی جنگ فعالیت‌هایم را ادامه دادم. «یک‌شنبه آخر» خاطرات من از کودکی تا فتح خرمشهر است، بنابراین هنوز خاطرات فتح خرمشهر تا والفجر8 را ننوشته‌ام.

همیشه قصد داشتم این خاطرات را بنویسم،‌ در سال‌های گذشته تلاش کردم تا بیشتر یاد بگیریم، بیشتر حوزه خاطره را بشناسم و ظرفیت‌های آن را درک کنم،‌ در این فاصله چند کتاب نوشتم،‌ کتاب «اسماعیل» که داستان برادر شهیدم است،‌ کتاب «راز درخت کاج» که خاطرات شهیده زینب کمایی است از آن جمله است.

اما در مجموع دوست داشتم که با اطلاعات بیشتری به‌سراغ نوشتن خاطراتم بروم،‌ از طرفی چون در این حوزه به‌صورت کارشناسی نیز فعالیت می‌کنم در این سالها بیشتر مشغول یادداشت‌ها و مقالات موضوعی بودم که البته این موارد را برای ارتقای علمی خودم مفید می‌دانم و امیدوارم برای دیگران هم مفید بوده باشد و البته طراحی و نظارت بر انتشار چهار جلد کتاب ستاره‌های دنباله‌دار در موضوع کودک و جنگ آخرین کار من در فضای نشر در سال 93 بوده است. امیدوارم در آینده فرصت و توان نوشتن ادامه خاطرات برایم فراهم شود به‌لطف خداوند مهربان.

انتهای پیام/*

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران