یک پازل دقیق برای تشریح «خاطراتی برای تمام فصول»

یک پازل دقیق برای تشریح «خاطراتی برای تمام فصول»

خبرگزاری تسنیم: کارگردان خاطراتی برای تمام فصول با طمانینه به موشکافی و واکاوی حادثه می پردازد و این خاطرات، برای تمام فصول از ذهن فعالان و افرادی که سعی بر ندیدن این دوران پاگ نخواهد گردید.

خبرگزاری تسنیم: جواد مرسلی

«خاطراتی برای تمام فصول» مستندی است بزرگوارانه، در مورد انسان هایی پاک و بی آلایش که با نهایت تاثر بیننده را با خود همراه می کند. فیلم روایتی است از بازماندگان فاجعه شیمیایی حلبچه که با هوشیاریِ متعهدانه کارگردان، شامل گستره ی زمانی طولانی می شود از نخستین روزهای بهت انگیز این حمله/تجاوز و تا سال های اخیر ادامه می یابد. فاجعه ای که گذر روزگار و خاطره‌ی جمعی، مسیر فراموش نمودن آن (و مشابهانش) را در پیش گرفته تا روزها به آرامی سپری شود. و این جاست که عملکرد مهم و آگاهی بخش این مستند (و هم سلفانش) مشخص می شود : چرا که توان آن را دارد تا به یکباره تمام گرد و غبار این فراموشی را با تصویر دردناک قهرمان های معصوم، محجوب و گمنامش بزداید و مسئله ای چنین هولناک را بعد از گذشت همه این سال ها، دوباره به موضوعی ملتهب و حساسیت برانگیز تبدیل کند!

خاطراتی برای تمام فصول با ضرباهنگی آرام، متناسب با شهر هنر و معماری و البته مغفول و در خواب، یعنی وین  آغاز می شود که از ابتدا همراه می شویم با نریشن کارگردان (مصطفی رزاق کریمی) بر روی سنگ فرش های باران خورده و سکون و سکوتی که این شهر را همچون قطعه ای از بهشت جلوه می دهد. بهشتی که دیری نمی پاید ماهیت موهوم و خیالی آن آشکار شود.

کارگردان با طمانینه به موشکافی و واکاوی حادثه می پردازد. ابتدا با افرادی که ساکن اتریش بوده (چند ایرانی مقیم و اغلب اتریشی / آلمانی ها) و از ابتدای ماجرا در روند حوادث حضور داشته اند، مصاحبه می کند. گفتگوها به صورتی مبهم به اتفاقی اشاره دارند که تاثیرات آن همچنان با اشخاص مورد نظر باقی مانده است : پروفسور وظیفه شناس اتریشی، بانوی نقاش، مرمت گر آثار باستانی و دیگر افراد پیگیر بهبودی مجروحان، همچنان با این واقعه تلخ کنار نیامده اند. مسئله ای که کارگردان به ظرافت با جابه جایی زمان (با استفاده از تصاویر آرشیوی که اغلب خودش آن ها را تهیه نموده است / با تدوینی دقیق و حرفه ای / تاثیر سپری شدن زمان بر افراد داخل فیلم و فاصله ی زمانی آن که با یک برش طی می شود، چیزی است که همپای اثر متاخر ریچارد لینکلیتر، پسربچگی فقط با دیدن خود فیلم حس و درک می شود.) و مصاحبه هایی که همچون پازل و معما به نظر می رسد آن را نشان می دهد و مستند را طوری پیش می برد که مخاطب از طریق شنیده ها به پیگیری موضوع علاقه مند شده و آماده روبرو شدن با اصل واقعه می شود: ورود هواپیمای مجروحان شیمیایی کشورمان به اتریش که به طرز وحشتناکی مورد حمله رژیم بعث عراق قرار گرفته و در میان بهت ناظران خارجی به بیمارستان ها انتقال می یابند (این بی خبری اتریشی ها را در زمان راهپیمایی هایی که در این زمینه انجام می گیرد دوباره شاهد هستیم.) تلفات بسیار شدید بوده و روند درمان طولانی و طاقت فرسا. اما حیرتمان بیشتر می شود از این که بیشتر این مجروحان و جانبازان، همچنان بر سر عقاید و مرام خود پایدار هستند. چه آن پسر نوجوان که در صحبت هایش اشاره می کند به مقاومتی که در برابر فرمانده عراقی انجام داده و موجب خشم او شده و چه آن مردان خنده روی بی توقع (به معنای واقعی کلمه / بدون هیچ اشاره کلامی به منظور القای این موضوع / تصاویر خود گویاست) که شوخی ها ، صمیمیت ها و حیا و سادگی شان، تلنگری مهیب به بیننده می‌زند : بیننده ای که مانند اتریشی های وقت، به واقع جنگ و تبعات آن را فقط از دریچه فیلم و رسانه می شناسد و آن را از زندگی خود دور می بیند (مثل فیلم های علمی تخیلی!) و شناخت و باورش از قربانیان جنگ به شخصیت هایی همچون عباس آژانس شیشه ای محدود می شود (احتمالا با فرض آرمانی بودن چنین کاراکترهایی) ، و حالا با حقیقت محضی فراتر از فیلم ها مواجهه می شود. و تصورش برای همیشه از چنین افرادی دگرگون می شود، وقتی اعتراض پروفسور را می شنود در مورد اینکه این افراد باید برای تسکین بیشتر، دردی که تحمل میکنند را بروز بدهند اما این کار را نمی کنند! (و یا آن موقعیت غبطه برانگیز آن پرستار خارجی که مسلمان شده و نام خود را فاطیما نهاده است)

در کنار شرح پروسه پزشکی، فیلم مسئله ی مهم متجاوز بودن عراق و استفاده ارتش صدام از سلاح های شیمیایی را یادآوری می کند. مسئله ای که در سازمان ملل با دوقطبی جلوه دادن آن (با در نظر گرفتن احتمال دیگری مبنی بر استفاده ایران از این سلاح بر ضد مردم خود!) تلاش شد تا بر آن سرپوش گذاشته و فراموش شود.

همچنین، کارگردان به زندگی روزهای اخیر این مجروحان می پردازد (با حجمی از موسیقی که تلاش کرده به دام احساسات گرایی مفرط نیفتد) که بعضی شان به مرور زمان، بعد از تحمل بسیار، به شهادت رسیدند و بعضی دیگر با انجام تعداد زیادی عمل جراحی، سرسختانه یادگاری های آن دوران را با خود به همراه دارند. و البته که استمرار حیات این عزیزان، می تواند موجب دویدن برق امید و اشک شوق به چشمان پروفسور بشود. پیداست که این خاطرات، برای تمام فصول از ذهن پروفسور و باقی فعالان پاک نخواهد گردید و مطمئنا برای افرادی که سعی بر ندیدن این دوران کردند.

انتهای‌پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل