حسرت «خاکستر سبز»، فیلمساز مرزناشناس ایرانی را زمینگیر کرد
«خاکستر سبز» آخرین فیلمی که حاتمیکیا در خارج از مرزهای ایران ساخته است و بعد از این فیلم، قهرمانهایش درگیر قصههای داخلی شدند اگرچه واضح است که نگاهش به فراتر از مرزهاست و با قصههایشان اشک می ریزد.
امروز صبح تصاویر تشییع پیکر سردار شهید حسین همدانی از شبکهی خبر پخش میشد. میان خیل جمعیت، چهره کارگردانی نام آشنای سینمای ایران دیده می شود. ابراهیم حاتمیکیا!
سردار سرتیپ پاسدار حسین همدانی از فرماندهان دوران دفاع مقدس و از مدافعان حرم پنجشنبه هفته پیش، در حین انجام ماموریتهای مستشاری در حومه شهر حلب به دست تروریستهای تکفیری به شهادت رسید. حاتمیکیا در اولین ساعات اعلام خبر شهادت حسین همدانی طی پیامی نوشت: خبر آمد که سردار حسین همدانی رفت. لحظهای که خبر به جانم نشست ، بیش از آنکه به سردار فکر کنم از جا ماندگی خودم حالم گرفت.
او در بخش دیگری از این یادداشت آورده بود: گمانم اکنون سردار سلیمانی غصهدار است ، گمانم اکنون مرغان دشت جهاد هوایی شدهاند. ولی شما مرغان وحشی کجا و ما اهلی شدگان در قفس عادات کجا. آیا کسی صدای ما را میشنود؟ آیا امیدی برای ما هم هست؟
حاتمیکیا همچون سایر بخشهای هنری مملکت، از دور شاهد تغییر شمایل خط جهاد و مقاومت انقلاب اسلامی ایران است. بخش اعظم جامعه سینمایی راه تکرار عادات را در پیش گرفته اند و او نیز در اندک حضور رسانه ایش راه حسرت خوردگان و جاماندگان را در پیش گرفته است.
ابراهیم حاتمیکیا در مراسم بزرگداشتی که ابتدای امسال برای او گرفته شده بود در حالی که بغض گلویش را گرفته بود، به جنگ سوریه و حضور نیروهای قدس در جبهه مقاومت اشاره کرد و گفت: من خجالت میکشم که در سوریه نبودم و این نوجوان... . (بغض شدید حاتمیکیا در این بخش از سخنان تبدیل به گریه او شد) اما او ادامه داد: احساس میکنم عقب افتادم. یک زمانی خودم را پیشرو میدانستم ولی جبهه وسعت گرفت و میبینم که خیلی عقب هستم و خجالت میکشم وقتی بچههای افغانستانی یا بچههایی که بیسروصدا در منطقه میجنگند کشته میشوند.
او در حالی اشک بر گوشه چشمهایش نشسته بود به تقدیر قاسم سلیمانی از فیلم «چ» اشاره کرد و افزود: نه، من کار زیادی نکردم حاج قاسم (سلیمانی) محبت دارد که من را میبیند. من خاک پای ایشان هم نمیشوم. واقعاً دلم میخواست که این جسارت و قدرت را داشتم که میان این بچهها باشم. بچههایی مظلومی که بیصدا و بدون اسم... (حاتمیکیا گریه کرد و ادامه داد: ممنون میشوم که این تصاویر در هیچ جایی منعکس نشود و بهخصوص در اختیار تلویزیون قرار نگیرد).
کارگردان دفاع مقدس در ادامه صحبتهایش گفت: همیشه بعد از قصه بوسنی میگفتم تمام شد و ما هستیم. اما امروز وقتی میبینم که جبههای به این وسعت رخ میدهد و بچههای قدس چه میکنند تازه فهمیدم که چقدر عقب هستم و عالم سینما چقدر در این مسائل غریب است.
حاتمیکیا این روزها مشغول تدوین فیلم جدیدش «بادیگارد» است. فیلمی که در ادامه آرمانخواهیهایش در فیلمهای چون «روبان قرمز» و «آژانس شیشه ای» است. کارگردان قصهی قهرمانان هشت سال دفاع مقدس، سالهاست که بعد از فیلم سینمایی «خاکسترسبز» دیگر از مرزهای ایران خارج نشده است. هنوز قصههایش را میان خاک ایران با قهرمانهای ایرانی تعریف میکند هرچند خیلی وقت است که نگاهش به فراتر از مرزهاست.
حاتمی کیا چند سال پیش در برنامه «راز» ساخته نادر طالب زاده، به فیلم سینمایی «خاکستر سبز» اشاره کرد. او با اشاره به این فیلم که با نگاه مخاطب خارجی ساخته شده بود گفت: ما فکر می کردیم که بعد از جنگ ماموریت جهادی تمام شده است ولی ماجرای بوسنی صحنه را باز کرد و دشمن هم وسیع تر شد و در آن فضا شامه ام به آن سمت کشیده شد. من زمانی که خواستم این فیلم را بسازم سارایوو در محاصره بود و ما اولین کشوری بودیم که درباره بوسنی فیلم ساختیم. با بچه های بوسنی نشستم و نتیجه اش شد این فیلم. در بسیاری از صحنه های فیلم بازیگران خود بچه های بوسنیایی هستند که در حال آوارگی سر صحنه فیلم من حاضر می شوند؛ گریه می کردند همه می دانستند چه کنند و اتوماتیک سر جای خودشان قرار می گرفتند.
حاتمی کیا از تلخی های کار در زمان ارائه فیلمش میگوید: به این فیلم کج اندیشی شد، گفته شد که در این فیلم نظربازی کرده اند. بابا! این زبان اشاره است. من در تهران فیلم را برای مرد شماره دو بوسنی که به ایران آمده بود به نمایش گذاشتم و از او پرسیدم که فکر نمیکنید که سوء برداشت شده؟ گفت؛ من را امتحان می کنی؟ گفتم نه این حرفیی است که اینجا می زنند.گفت مگر غیر از این است که این [ماجرای عاشقانه فیلم] یک اشاره بود.
وی از شرایط ساخت خاکستر سبز گفت: با خودم شرط کردم که تا من نروم و سر سفره اینها [بوسنیایی ها] ننشینم و با آنها ارتباط برقرار نکنم درباره این ماجرا فیلم نمی سازم. اما رفتم و دیدم که، نه اینها برادر و خواهرهای جدا افتاده ما هستند.
حاتمی کیا در پایان حرفهایش به یکی از فیلمهایی که شروعش نکرده است د[نت فالش] و درباره یازدهم سپتامبر بود هم اشاره کرد و درباره موضع گیریش دربرابر تهاجم دشمن به انقلاب گفت: ما وقتی در موضع دفاع می افتیم لحنمان منفعلانه می شود. وقتی من مانیفست خودم را بگویم گوش ها و چشم های بینا خودشان حرف را می فهمند. ما اگر همان را که هستیم بروز دهیم باطل السحر خیلی از آن چیزهایی است که علیه ملت و انقلاب ما می سازند. باید ایدئولوگ ها بیایند حرفها را بگویند تا فیلم ساز حرف بزند. در حالی که این حرفها زده نمی شود وضعیت طوری می شود که ما تک یاخته هایی می شویم که تک تک عمل می کنیم. ما خاکستر سبز را می سازیم ولی حتی برای پخش جهانی زیرنویس هم نمی شود.
«خاکستر سیز» تجربه نوی سینمای انقلاب در فراتر از مرزهای ایران بود. تجربه ای که با کج اندیشی و بدسلیقگی هرز رفت و راه سینمای دفاع و انقلاب را به سمت و سوی دیگری کشاند. پتانسیل فرامزی شدن انقلاب، دفاع و مقاومت اسلامی غیر از بکارگیری خلاقیت فیلمسازان، سرعت و دقت تصمیمگیری مدیران سینمایی را هم می طلبد. ضرورتی ندارد که مدیر سینمایی برای تولید مشترک دست به دامان قصهها و سرمایههای ترکیه ای، هندی و چینی شوند. مدیر سینمایی چشم باز کند ظرفیتهای انقلاب در خارج از مرزهای ایران در حال شکفتن است و کافیست زلف سینمای ایران با آن گره بخورد.
انتهایپیام/