امینی: عربها میگفتند علی به برکت جمهوری اسلامی حافظ شده/نصف شهریه طلبگیام را اسباببازی خریدم
خبرگزاری تسنیم: حجت الاسلام امینی گفت: در جشنواره بین المللی «سعیدبنجبیر» عراق که صاحب نظران زیادی از ۱۵ کشور جهان حضور داشتند، علی اولین سخنرانی عربیاش را ارائه داد. به هر شهری که میرفت به جای اسمش میگفتند "معجزه قرآنی" دارد میآید.
به گزارش خبرنگار فرهنگیخبرگزاری تسنیم، همه چیز از انگیزه یک پسر شش ساله شروع شد. انگیزهای که به گفته پدر، نبوغ علی ِ یازده ساله را شکوفا کرده است. با اینکه 11 سال بیشتر ندارد اما حافظ، مبلغ و در زمره نوابغ قرآنی کشور است. عناوین فعالیت علی در اولین قدم شاید دکتر هفت ساله -محمد حسین طباطبایی- را در اذهان تداعی کند؛ اما "علی امینی" آن طور که پدرش -حجتالاسلام امینی- میگوید حفظ قرآن کریم را از شش سالگی در سال 81 شروع کرده و حالا که 11 سال از آن سالها میگذرد، بیش از هزاران برنامه فارسی و عربی در شبکههای داخلی و خارجی اجرا کرده است. قدرت بیان این نوجوان همه را شگفت زده میکند و شاید یکی از علتهای موفقیت برنامههای رسانهای ِ او، همین باشد. تحصیلاتش را به صورت جهشی خوانده و سطوح بالای دروس حوزوی و کارشناسی علوم قرآن و حدیث او را از فضای تحصیل همسن و سالانش جدا کرده است.
علی در نقاط مختلف کشور بیش از هزار برنامه به زبان فارسی و عربی، و بیش از 600 سخنرانی داشته است، تفسیر جزءهای مختلف قرآن، مسائل اعتقادی، اخلاقی و تربیتی نکاتی است که در سخنرانیها و برنامههای او مطرح میشود، در جلسات برگزار شده توسط این مبلغ نوجوان، زیارت وارث و تحلیلهای آن گفته شده و در بیست شبکه داخلی و جهانی برنامه دارد. خیلیها در ماه مبارک رمضان، برنامههای تلویزیونی او را هنوز به خاطر دارند شبکه جهانی هدهد، شبکه قرآن، شبکه جهانی ولایت و شبکههای دیگری از رسانههای مختلف برنامههای بسیاری را از این نابغه قرآنی به تصویر کشیدهاند.
*تسنیم: چه شد که "علی امینی" یک مبلغ و مفسر قرآن شد؟
حجتالاسلام امینی: از اول هدفمان این نبود که از علی یک نخبه و مبلغ قرآنی بسازیم؛ هدف تربیت او به عنوان یک متفکر اسلامی بود. اما پیوند 9 سالگی علی با قبولی در کارشناسی رشته علوم قرآن و حدیث از او شخصیت دیگری ساخت و وقتی در رسانه ملی با دستخط آیتالله گلپایگانی به عنوان یک مفسر مورد تقدیر قرار گرفت؛ علم به تفسیر قرآن کریم نیز بر تمام توانمندیهای دیگرش اضافه شد. علی هماکنون کارشناسی علوم و قرآن حدیث را پشت سر میگذارد. وقتی از علی مصاحبهای گرفته میشود او دلهره دارد که چگونه از مطلب قرآنی بیان شده استفاده میشود، دغدغه و نگرانی او در استفاده از مفاهیم قرآنی جالب است.
در طول تاریخ حافظ قرآن زیاد داشتهایم که مانند علمالهدی به سبک شاخصی درخشیدهاند؛ اما در کشور به ندرت دیده شده است که کودکی خودش از خردسالی سخنران باشد وقتی علی را به مصاحبهای دعوت میکنند؛ تهیه و تحقیق مطالب به عهده خودش است، خیلی از مراسمها و مکانهای متعدد دعوت میشود که گاهی این موارد شامل برنامههای زنده تلویزیونی است؛ او بدون حضور من میرود و گاهی اصلا نمیدانم موضوع صحبت او چه مطلبی است؛ علی خوب از پس سوالات و مطالب برمیآید.
شکر خدا به برکت خون شهدا علی نسبت به بچههای یازده ساله از سطح سواد و شعور بالایی برخوردار است. ما در این مسیر نه دنبال نام هستیم و نه به دنبال نان. خیلیها خواستهاند و مطرح کردهاند که از او کتاب بنویسند، اما ما قبول نکردهایم؛ چون هدف مطرح شدن نام علی نبوده و نیست فقط باید از بیان و محتوای حرفهایش به عنوان یک مبلغ استفاده شود.
*تسنیم: حفظ قرآن انتخاب شما بود یا انتخاب علی؟ چطور شد که قرآن را انتخاب کرد؟
*حجتالاسلام امینی: یکی از دیدگاهها و هدف ما از ازدواج، عشق به تربیت فرزند صالح بود که نور چشم پدر و مادر است. نگاهمان به ازدواج اینگونه بود که فرزندی را تربیت کنیم که هم صالح باشد و هم مصلح. به یاد دارم که قبل از ازدواجم برنامهاش را نوشته بودم که میخواهم فرزندم چگونه شود و با همین همّ و غم به این فکر هم بودیم که همسرم در کنار نقش مادری بتواند جایگاه یک مربی را برای علی ایفا کند.
علی در رشتههای مختلفی اعم از تفسیر، حفظ، ترجمه، علوم قرآنی و امثال ذلک کار کرده است، که با توجه به این رشتهها؛ مادرش باید توانمند میبود. من بعد از تحقیق و تفحص فراوان مادر علی را انتخاب کردم و به ایشان هم گفتم که دوران نامزدی دورانی است که ما آماده ایفای چنین نقشی میشویم، قدم اول در این مسیر؛ این بود که همسرم را با خود و تربیت فرزندم همجهت کنم. همسرم بلافاصله بعد از ازدواج فعالیتهای قرآنی را شروع کرد و هر روز چند ساعت روی قرآن وقت میگذاشت، از آنجایی که خودم هم مربی حوزه، دانشگاه و جاهای مختلفی بودم سعی میکردیم که فضای خانه فضایی معنوی و همیشه زمزمه قرآن در خانه باشد. قبل از اینکه علی به دنیا بیاید تلاش کردیم این فضا در خانه ماندگار باشد.
آغاز حفظ از شش سالگی
بعد از تولد او، در دوران شیرخوارگیاش روزی پنج شش ساعت زمزمه ترتیل قرآن همیشه در خانه جاری بود تا اینکه علی به نزدیکی شش سالگی رسید؛ از آنجایی که فضا و انگیزه برای علی از قبل آماده شده بود حفظ را تا حدودی با او شروع کردیم. وقتی کوچکتر بود و من قرآن میخواندم؛ میآمد و میپرسید که این چیست؟ من پاسخ میدادم که قرآن؛ حرفهای خدا است؛ بسیار نورانی و قشنگ است و... علی هم که کودک بود بر حسب ظرفیت خودش میتوانست از این صحبتها استفاده کند. در هر صورت پایهای که ما میخواستیم برایش ایجاد شد. در کنار اینها، شعرهای دینی و انقلابی را به او آموزش میدادیم ادعیه، اذکار و سورههای کوتاه را هم به او آموخته بودیم و بر آنها مسلط شده بود. البته ما سعی میکردیم حفظ ادعیه و سورهها از لحاظ کمی محدود باشد و میخواستیم بیشتر از لحاظ انگیزشی او را آماده کنیم.
قبل از شش سالگی روخوانی قرآن کریم را به او آموختیم پیش از اینکه به مدرسه برود روخوانی را مسلط بود و بعد حفظ را شروع کردیم، ابتدا از سوره بقره آغاز شد. روزهای اول یکی دو کلمه حفظ میکرد با زحمت بسیار روزی چند کلمه به روزی یک خط رسید؛ یک ماشین حساب کوچک داشتم با آن حساب میکردم اگر همینطور بخواهد پیش رود شاید حفظش بیست سال طول بکشد؛ بعد به مرور زمان از یک خط فراتر رفت شد روزی دو خط، سه خط و به برکت قرآن استعداد قرآنیاش شکوفا شد، اینگونه نبود که از ابتدا یک نبوغ خاصی را در او ببینیم بعد کارمان را شروع کنیم بلکه این نبوغ به برکت قرآن شکوفا شد. به همین دلیل است که من فکر میکنم این راه برای دیگران هم باز است.
تا این اواخر روزی 40 خط یا 45 خط با ترجمه حفظ می کرد و حتی در سفرها هم حفظش متوقف نمیشد. نگاه ما نگاهی صرفاً تبلیغی بود، مسابقه برایمان اهمیت نداشت. در مسابقات شرکت میکرد، اما تشویق دیگران و جایزههای مسابقات علت اصلی و عامل مشوق او به این راه نبود؛ لذا جوایزی را که میگرفت اصلاً باز نمیکرد که ببیند چقدر در آن موجود است. نگاه ما نگاه تبلیغی بود و همان ذره اخلاصی که داشت پایهای شد برای اینکه علی رشد کند؛ مدام به رسانهها دعوت میشد و به نقاط مختلف کشور سفرهایی داشت و در مجامع علمی، دانشگاهی و حوزوی شرکت میکرد.
از ابتدا به صورت محوری تمام محتواها را با او کار میکردیم، حدود شش هفت ترجمه را به صورت نیمه اجتهادی با او کار کردیم این اواخر خودش چند ترجمه را میگذاشت کنار هم و میگفت این تفسیر و این ترجمه به آیه فلان زیاد نزدیک نیست، یا این مورد ضعیف است و با توجه به آیه قبل به این آیه نمیخورد. اینطور بود که خودش در حد خودش تشخیص میداد؛ تحلیل میکرد. مادرش هم بسیار زحمت کشیده و حدود 80 درصد زحمات بر دوش مادرش بود که چهار سال شبانه روز بین 12 تا 15 ساعت با علی کار میکرد.
گرچه علی یک برادر کوچکتر به اسم مهدی هفت ساله و یک خواهر شش ساله به اسم فاطمه دارد که جزء اول و سوم را حفظ است و مادرشان باید پیوسته از بچههای دیگر مراقبت می کرد، نوازششان میکرد در کنار همه اینها با علی کار میکرد و برایش وقت میگذاشت. نقششان درتربیت علی خیلی پررنگ بود. علی میرفت بازی کند، مادرش تفسیر میخواند؛ حتی گاهی بعضی تفاسیر را نداشتیم از همسایگان و دیگران قرض میگرفتیم. تفسیر «نمونه» و «نور» میخواند، اوایل کار تفاسیر را به بیانی که بچه متوجه شود و به اقتضای سنش باشد در قالبی مناسب به او ارائه می دادیم. بعد از اینکه حفظ علی تمام شد از ظرفیت مؤسسه تفسیری در قم استفاده کردیم. این موسسه از قویترین موسسات تفسیری است که معمولاً قویترین نخبگان در آنجا دکترای تحصیلی دارند.
*تسنیم: علی تا به حال به چه کشورهای خارجی سفر کرده است؟ از تجربیات سفرهای ایشان و مواجهه خارجیها با ایشان بفرمایید.
*حجتالاسلام امینی: مالزی، عراق، لبنان و سوریه؛ کشورهایی است که علی طی این مدتبه آنها سفر کرده است.این سفرها صرفاً تبلیغی بود؛ خصوصاً سفر لبنان بین 35 الی 40 برنامه سخنرانی و برنامههای زنده تلویزیونی داشت که در شبکههای آنجا بازتاب خیلی خوبی ایجاد کرد.
سال 89 یا 90 بود که آنجا برنامهای در جمع اهل تسنن داشتیم. ابتدا نگاهها به علی متفاوت بود و باورشان نمیشد که چنین بچهای باشد آن هم از ایران! سؤالات بسیار زیادی از او میپرسیدند و علی هم پاسخ میداد؛ آن ها شگفت زده میشدند و جمعیت هیجان زیادی پیدا کرده بود. افراد فریاد میزدند که این یک معجزه است، استقبال بسیاری از علی کردند که در کمتر مجامع شیعه اینگونه از او استقبال شده بود.
با نام «معجزه قرآن» به شهرهای عراق میرفت
سال گذشته علی در عراق در جشنواره بین المللی «سعیدبنجبیر» برنامهای داشت که صاحب نظران زیادی در آن حضور داشته و از 15 کشور جهان در آن شرکت کرده بودند علی به عنوان سخنران برنامه به زبان عربی صحبت کرد و اولین سخنرانی عربیاش را آنجا ارائه داد. برای آنها خیلی جالب بود که یک بچه زبان اولش آذری، دوم فارسی و زبان سومش زبان عربی است. یک برنامه دیگر هم در دانشگاه داشتیم که در آنجا هم به زبان عربی صحبت کرد و هم به زبان عربی سوالات را پاسخ داد. علی به هر شهری که میخواست برود به جای اینکه اسمش را بگویند میگفتند "معجزه قرآنی" دارد میآید.
میگفتند به برکت جمهوری اسلامی حافظ و مبلغ شده
در سفرهای خارجیاش، عرب ها احاطه اش میکردند و مصاحبه های زیادی با او انجام میدادند من در حاشیه می ایستادم و می شنیدم که عرب ها میگویند: این کودک به برکت "جمهوری اسلامی ایران" اینگونه شده است. آنجا بود که واقعا شنیدن چنین سخنی برایم شیرین بود و خستگی از تنم بیرون رفت چرا که میدیدم با این کار باعث شدهایم "جمهوری اسلامی" تقویت بشود. واقعیتش هم همین است چون اگر فضای نظام جمهوری اسلامی ایران به این صورت نبود ما هم تشویق نمیشدیم که این کار را انجام بدهیم.
حضور علی در کشور مالزی بازتاب خوبی در اخبار آنها داشت اما آنجا ما یک مشکلی که داشتیم این بود که آنها مالایی بودند برای همین دو مترجم داشتیم، حرفها اول به زبان مالایی و توسط شخص دیگری به زبان دوم ترجمه میشد. وقتی چیزی میگفتیم مردم 10دقیقه بعد میفهمیدند معنای آن چه بود!
به عنوان اولین سفر خارجیام برای تبلیغ به لبنان رفته بودم. من قبل از آن که به آنجا برسم سعی میکردم خودم را از نظر بنیه های علمی و معنوی آماده کنم، قبل از حضور در آن جمع اهل تسنن چندین بار به حضرت زهرا توسل کردم و فکر می کنم عامل اصلی موفقیتام بود که باعث شد موجب تعجب و تشویق آنها شود، آن زمان 9 ساله بودم.
*تسنیم: علیآقا! در حال حاضر فضا طوری است که بچه های همسن و سال شما بیشتر به فکر بازی هستند و وقتی چند شعر حفظ باشند خیلی خارق العاده جلوه میکنند؛ خانواده ها بیشتر به فکر این هستند که فرزندانشان را در این سن و سال به کلاس زبان بفرستند برای شما سخت نیست اینکه از این فضاها فاصله گرفتهاید؟
*علی امینی: من از این فضا فاصله نگرفتهام بلکه در داخل این فضا یک کار جدیدی را شروع کرده ام، تا سن شش سالگی که فقط بازی بود، بعد از شش سالگی هم به صورت جدی شروع کردم یادم نمی آید که روال خشک بوده باشد. به یاد دارم که پدرم آن زمان یک شمشیری گرفته بود و با این شمشیر تا آخرین قطعهای که از آن مانده بود بازی میکردم و کشتی میگرفتیم. بازیهای دیگر انجام می دادم، یا مثلاً جمعهها به بوستان میرفتیم و با بچهها بازی میکردیم.
خودم هم خواهر و برادر کوچک دارم که با آنها بازی میکنم یا اینکه هر عید به حوالی آذربایجان میرویم. حدوداً 10 روز هم آنجا استراحت و تفریح داریم. وقتهایی که استادهایم میآیند آنها را به زیر زمین کوچکی که داریم میکشانم و میگویم باید با ما بازی بکنید و این اساتید میآیند با هم بازی میکنیم، هم مباحثهای ِ من، که هر روز به خانهمان میآید بعد از این که یک جزء را خواندیم با هم برای استراحت به سراغ فوتبال و دیگر بازیها میرویم.
24 ساعت تعطیلی حفظ، تنبیه نوجوان حافظ
*تسنیم: هم مباحثهایهای شما، از شما بزرگترند یا همسن و سال شما هستند؟
*علی امینی: تقریبا هم سن و سالیم، 16-15 سالهاند. ابتدا که توسط پدر و مادر حفظ را شروع کردم خودم متوجه نمیشدم که چه چیزی را دارم شروع میکنم؛ ولی بعدا که سه جزء حفظ کرده بودم پدرم میگفتند که همین قدر بس است، سه جزء مقدار کمی نیست، برایت کافی است؛ اما من اجازه ندادم که حفظم تعطیل بشود. اگر پدر و مادرم هم میخواستند مرا تنبیهی بکنند، این بود که یک روز حفظم را تعطیل میکردند.
در جزء 27 پدرم حفظ را تعطیل کردند. نمیدانم عمداً این کار را کردند که ببینند من به این سمت باز میگردم یا نه؟ بعد از تعطیلی؛ خودم جزء 28 و 29 را حفظ کردم و این تعطیلی باعث نشد که حفظم را نیمه کاره رها کنم.
*حجت الاسلام امینی: این کار تعمدی بود. گاهی اینگونه امتحانش میکردیم. بعضی اوقات با شدت و برخی مواقع هم خفیفتر، میخواستیم او را محک بزنیم و در این مورد میخواستم خودش ادامه بدهد. البته جاهایی هم تشویقش میکردیم، ولی نه اینکه به او تلقین بکنیم این کار را انجام بده.
تفاوت علی با بچههای دیگر استعداد نیست بلکه علاقه و انگیزهاش است، چون ما با بچههای دیگر هم کار کردهایم و تنها تفاوتش را همین یافتهایم. از صبح تا شب با علی کار میکردیم و شب که مسجد محل میرفتیم من برای مراعات حال کودکیاش و برای اینکه زیاد خسته نشود نماز که تمام میشد میگفتم بلند شو برویم. اصرار می کرد که نه، بمانیم صفحهای که ترتیل میکنند را گوش بدهم. موارد زیادی به این شکل وجود داشت که نشاندهنده علاقه و انگیزه علی بود. سرمایه اصلیاش همان علاقه و انگیزه است.
*تسنیم: تابه حال شده که کسی بخواهد طوری از شما سؤال کند یا صحبت کند که قصد داشته باشد بفهمد آیا واقعا همینطور که میگویند هستی یا نه؟ چون برای کسی که از شما پیشزمینه ذهنی ندارد، باورش سخت است که در این سن و سال به پاسخگویی سوالات بپردازی و به این مدارج در علوم قرآنی رسیده باشی، ممکن است با توجه به این باور نداشتن بخواهند شما را امتحان کنند یا اذیت کنند.
*حجت الاسلام امینی: در یکی از سخنرانیهایی که داشت برای اینکه ببینند این سخنرانی انشای خودش است یا کسی به او یاد داده، در میان سخنرانی یک نفر میآمد بالا و سؤالی می پرسید و سخنرانی را با وقفه رو به رو می کرد. ما در سخنرانیها دو میکروفون میدهیم دست مخاطبان یکی دست خانمها و دیگری به دست آقایان و این یعنی هرکسی هرجایی هر سوالی دارد میتواند بپرسد و اگر فرد به این نکته توجه کند متوجه میشود که انشای خودش است نه دیگران.
*علی امینی: رفته بودیم به یکی از شهرها، برنامه سخنرانی بود من همینطور که داشتم سخنرانی می کردم، مجری آمد بالا و سوالی پرسید و می خواست به نوعی مطالبی را که من گفتم را رد کند، و من به او گفتم که باشد بعد از سخنرانی پاسخ این مطلب را به شما می گویم. یا اینکه دوسال پیش در سالن همایشهای بینالمللی صدا و سیما در برنامهای برای اصحاب رسانه به من گفته بودند که 20 دقیقه وقت صحبت دارم، مجری شروع کرد به صحبت و انگار برنامه را جدی نگرفت؛ پرسید چندسال داری و... من به ایشان گفتم که اگر می شود یک صندلی بگذارید اینجا من بنشینم سخنرانی ام را انجام بدهم و بعد به سوالات شما پاسخ بدهم. خیلی اصرار کردند که شما باید این سوالات را پاسخ بدهید، در انتها که متوجه شدند من کوتاه نمیآیم صندلی آوردند و من سخنرانی کردم و این قضیه باعث شد که دفعه بعدی که با همین مجری برنامه داشتم همان ابتدا میکروفون را داد دست من و خودش به کنار رفت.
یا اینکه در یکی از برنامه ها مجری پرسید که در کجای قرآن "افلا تتذکرون" یک آیه مستقل است؟ من هم کمی فکر کردم و گفتم سوره صافات است. بعد از اینکه برنامه تمام شد پیش او رفتم و گفتم من جواب این سوال را دادم ولی در اینگونه برنامهها هدف نباید مچگیری باشد و او هم قانع شد.
*تسنیم: برخی از قاریان بین المللی کشور نقل کردهاند که در اثر تبلیغات سوء وهابیت این تفکر در میان برخی از اهل سنت رایج است که قرآن شیعه با قرآن اهل سنت فرق دارد! و از همین روی قاریان ایرانی برای اصلاح این تفکر غلط؛ از روی همان قرآن موجود در میان اهل سنت قرائت میکردند. شما در این سفرها به چنین تجربهای برخورد کردهاید؟
*علی امینی: برنامههایی که با اهل سنت داشتیم، بیشتر کسانی بودند که با شیعه ارتباط بسیاری داشتند، و با آنها در تعامل بودند، مورد این چنینی در خاطرم نیست که اهل سنت چنین برخوردی را داشته باشد؛ آنهایی که مخاطبان ما بودند؛ آنقدر با شیعه تعامل داشتهاند که قرآن ما و اهل سنت را یکی بدانند و به آن نگاه غلط قائل نباشند.
*حجتالاسلام امینی: با اهل سنتی برخورد داشتهایم که در استانهای کشور خودمان بودند. طبیعتاً وقتی قرآن آنها، جلویشان بود و از علی می پرسیدند و با پاسخ مشابهی رو به رو میشدند، متوجه میشوند که قرآن ما یکی است و اگر هم چنین ذهنیتی در میانشان رایج باشد با چنین اتفاقی باطل میشود.
*تسنیم: برخی معقتدند اسلام به تعلیم کودکان در سنین پایین قائل نیست و اهل بیت(ع) نیز اینطور رفتار نمیکردند و در تاریخ اسلام سندی برای آموزش قرآن در کودکی وجود ندارد. نظر شما در این مورد چیست؟
*حجتالاسلام امینی: اینکه میگوییم ائمه اطهار(ع) اینگونه نبودند، نیاز به تحقیق و بررسی دارد و نمیشود این مورد را بدون تحقیق قبول کرد. ما نقطه مقابل این را در تاریخ داشتهایم که مثلا وقتی افرادی به ائمه(ع) مراجعه کرده و اطفالی داشتند، ائمه آنها را به فرزندان خود ارجاع میدادند و میگفتند از این فرزند چهار یا پنجسالهام بپرسید، یا فرزندان را با خود به مجالس و مساجد میبردند، مخصوصاً در مورد امام حسن مجتبی(ع) روایت است که وقتی پیامبر ایشان را با خود به مسجد میبرد، امام حسن خطبههای رسول اکرم(ص) را حفظ کرده و در خانه به مادرشان تحویل میدادند.
این گونه نقل شده است که روزی حضرت امام حسن مجتبی(ع) در سنین کودکی پنج یا شش سالگی، از مسجد آمد و برای مادرش خطبه حضرت رسول(ص) را از حفظ خواند که یک دفعه امام حسن مجتبی(ع) در میان نقل خطبه پیغمبر به مادرش فرمود من نمیتوانم بقیه خطبه را بیان کنم، گویی چیزی مانع از این میشود که من راحت سخن بگویم. حضرت رسول اکرم(ص) از پشت پرده بیرون آمدند و امام حسن را در آغوش گرفتند و بوسیدند. آموزش در سنین کودکی ایرادی ندارد؛ باید بازی هم باشد، زمانی که خود بچه علاقهمند است، این مسیر طی شود و به کودکیاش ضربهای هم نزند، هیچ اشکالی ندارد.
سن هفت سالگی به بعد سن آموزش است، ما همین کار را کردیم. علی تا این سن در خانه پادشاهی میکرد، برای او انواع و اقسام شمشیرها را میگرفتیم، من نصف شهریه ناچیزم را برای علی اسباببازی میگرفتم. هرکس که به منزل ما میآمد اکثراً با او بازی میکرد. چون من میدانستم که در آینده قرار است که ما چنین کاری را انجام دهیم، لذا به کودکیاش اهمیت بسیاری میدادم.
الان وقتی میگویم برو بازی کن، مانند بچههای دیگر نیست که برای بازی لهله بزند، چون به اندازه کافی ما به این مورد توجه داشتهایم. در کلاس به محض این که متوجه شوم که خسته است، میگویم بلند شو بازی کن و اجازه نمیدهم که ادامه بدهد، حتی اگر خودش هم بخواهد. مثلا شما دیدید که داشتید مصاحبه میکردید گرچه زمان هم کوتاه است، اما من احساس کردم که شاید خسته شود، صرف این احتمال خستگی، به ایشان میگویم که برود بازی بکند و دور بزند و بیاید.
علی باید طبیعتا کلاس پنجم باشد، به برکت قرآن جهشی خواند. مدتی به مدرسه رفت، اما در مدرسه اذیت میشد، چون سطح آموزششان در خانه یا در کلاسهای تفسیری که میرفت، فوقالعاده بالا بود، اما در مدرسه معلم باید برای بچهها یک مورد ساده را پنج یا شش بار تکرار میکرد. الان یازده سال دارد و مشغول دروس حوزوی است و صرف را تمام کرده و مشغول خواندن نحو است. مکالمه عربی و سخنان عربی کار میکند، علوم قرآنی، تفسیر، عقاید و منطق هم میخواند. وضعیت علی شبیه کسی است که یک شبه ره صد ساله را رفته است و این از ثمرات وقت گذاشتن برای قرآن است.
من یادم هست یک روز علی را تست کردم، یک کتاب فارسی را به او سپردم و به شوخی گفتم میرویم بیرون، 60 صفحه از این کتاب را در این مدت بخوان، ولی آمدم دیدم این بچه این 60 صفحه را خوانده است، کلاس اول هم بود، باید کلمه به کلمه را به بچه کلاس اول یاد بدهند. در طول سال مشغول است، دروس دانشگاهی، دروس حوزوی و تفسیری میخواند از ثانیههایش استفاده میکند.
توصیههای مقام معظم رهبری به نابغه قرآنی
*تسنیم: از دو دیداری که با مقام معظم رهبری داشتید بگویید که یکی از آنها انگار خصوصی بوده است؟
*علی امینی: البته آن دیدار خصوصی در حد 30 ثانیه شد چون 40 نفر بودند و هرکدام دیدار داشتند. دوشنبه قبل از ماه رمضان امسال بود. 40 نفر آنجا بودند، تا حرفهایشان را زدند و نوبت به ما رسید، دیگر اذان شروع شده بود، حضرت آقا دیگر خودشان اجازه ندادند که بیشتر طول بکشد، چون اذان شده بود، به همین دلیل هر کسی که مانده بود تنها با سلام و احوالپرسی مختصری گذشت و خیلی طول نکشید.
ولی در دیدار عمومی، ما دو سه دقیقه محضر حضرت آقا، بودیم. ما چهار نفر بودیم که با هم رفتیم محضر ایشان، انگار طولانیترین افرادی که محضرشان بودند، ما بودیم که رفتیم. آنجا به حضرت آقا گفتند که ما در حال تحصیل کارشناسی علوم و قرآن هستیم، ایشان خوشحال شدند ما گفتیم که توصیهای به ما داشته باشید ایشان فرمودند: "خوب درس بخوانید و قدر قرآن را بدانید". بعد از ایشان التماس دعا خواستیم و مرخص شدیم. من با ایشان امسال دو دیدار داشتم و بار دوم منتظر این بودم که آقا بگویند تو که یک بار دیگر آمده بودی چرا باز آمدی.
من یادم میآید که آن جلسه؛ ساعت چهار تلاوت قرآن و تواشیح شروع شد و تا زمان افطار ادامه داشت و قبل از برنامه ما دو ساعت و نیم در آنجا نشستیم منتظر بودم لحظه موعود فرا برسد و هر نیم ساعت برایم یک ساعت میگذشت چون منتظر دیدار بودم و به خودم می گفتم الان زمان دیدار میرسد و قرار بود برنامه ما 12 دقیقه باشد اما وقت کم آمد و برنامه ما کلاً در آنجا به خواندن یک آیه اکتفا شد. بعد از آن من خواستم ببینم که میخواهند برنامهها را کوتاه کنند من گفتم بالا نمیروم و خواستم زمانم را به 12 دقیقه تغییر دهند و گفتند اصل برنامه را کنسل کنیم ولی من نمیخواستم اینگونه شود من خواستم تهدید کنم که برنامه ام 12 دقیقه ای باشد؛ دیدم متوجه نشدند و گفتم اشکال ندارد به خاطر دست بوسی حضرت آقا هم شده به بالا میرویم و خدا را شکر خوب هم بود.
*تسنیم: علیآقا، با علما هم دیدار داشتهای؟
*علی امینی: بله با آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله علوی گرگانی و آیتالله صافی گلپایگانی دیدار داشتهایم.
*تسنیم: نکته خاصی را به شما نگفتهاند؟
*علی امینی: آیت الله مکارم روی دروس حوزوی تأکید داشتهاند و آیت الله علوی گرگانی فرمودند استقامت داشته باشید. من یک فایلی دارم که سفارشات را در آن مینویسم و آیتالله صافی گلپایگانی بر روی مسائل تفسیر تأکید کردند و گفتند تفاسیر را دقیق بخوانید.
*تسنیم: برنامه علی امینی برای آینده چیست؟
*علی امینی: انشاءالله با دعای خیر دوستان میخواهم طلبه شوم و خدمتی به دین اسلام داشته باشم.
*تسنیم: بینالمللی شدن و ایجاد یک انقلاب قرآنی در برنامههایتان جایی دارد؟
*حجتالاسلام امینی: بالأخره باید سربازی باشد که به اقتضای روز در این زمینه نقش ایفا کند و اگر کسی بخواهد در زمینه فرهنگ کار کند حتماً باید جهانی بیندیشد آنهایی که این توانایی را دارند خداوند میدان را برایشان باز می کند بالأخره خلأهایی است و ما به این مورد نیاز داریم.
*تسنیم: شما حرکتی را آغاز کرده و با استقبالهای مردمی مواجه شدید، انقلاب روی حرکت شما چه تأثیری داشته است؟
*حجتالاسلام امینی: الگوی ما فقط فرمایشان مقام معظم رهبری و راهنماییهایشان است. از همان دوران اوایل طلبگی نمیگذاشتم سخنرانیهایشان رد شود و گاهی دوبار گوش میکردم. خصوصاً فرمایشان ایشان در مورد تدبر، تلاوت و تفسیر قرآن را و ما سعی کردیم این نگاه را در مورد علیآقا اجرا کنیم، حتی حضرتآقا در مورد ترجمه قرآن خیلی تأکید دارند یا اینکه فرد بدون این که اسم فاعل را از اسم مفعول تشخیص دهد، معنی آن را در قرآن بفهمد و ما با همین روش کار کردیم و علیآقا آن زمان هنوز ادبیات را شروع نکرده بود بالای 95 درصد حتی آیاتی از قرآن را که هنوز ندیده بود، دقیق ترجمه میکرد بدون این که ادبیات را بلد باشد.
یکی دیگر از فرمایشات آقا استفاده موضوعی کاربردی است که میفرمایند در هر موضوعی از مسائل اسلامی بحث میشود، آیهای از قرآن در ذهنتان است و این چقدر خوب است. حفظ قرآن ذهن را باز میکند و ما هم با این نگاه موضوعی کار کردیم دنبال رکورد زنی نبودیم صرفاً به دنبال کار تبلیغی بودیم.
*تسنیم: علی آقا، مقام معظم رهبری چند سال اخیر بر انس با قرآن تأکید دارند؛ این مأنوس بودن با قرآن را چگونه می بینید و انس شما با قرآن چگونه بوده است؟
چشمی را که با آن قرآن نخوانم، نمیخواهم
*علی امینی: انس با قرآن به نظر من ارتباط داشتن است. برای مثال وقتی از لپتاپ استفاده میکنم میگویم من با این لپتاپ انس دارم و اگر هم کسی با قرآن مرتبط و در زندگیاش نقش کلیدی داشته باشد، میتوانیم بگوییم با قرآن مأنوس است. منظور از کلام حضرت آقا از انس با قرآن این است که به قرآن بیشتر توجه کنید؛ یعنی قرآن در طاقچههای خانهتان خاک نخورد و اینطور نباشد که هر وقت موقعیتهایی مانند ماه رمضان پیش آمد، چند آیه بخوانید. ما هر روز مانند حضرت امام خمینی(ره) هشت وعده قرآن خواندن داشتیم و از یکی از منابع معتبر شنیدم که یک روز که چشمشان مریض بود و نزد دکتر رفته بودند دکتر گفته بود که شما نباید به مدت شش روز چیزی را مطالعه کنید امام فرموده بودند که باید قرآن خواندنم را نیز تعطیل کنم؟ دکتر گفته بود بله. امام فرموده بودند من این چشم ها را برای قرآن خواندن میخواهم و اگر قرآن را با اینها نخوانم اصلاً چشمم را نمیخواهم! ایشان به مسئله قرآن خواندن بسیار تأکید داشتند البته قرآن خواندن آنها مانند ما نبود که فقط خواندن باشد بلکه آنها توجه به معانی و مفاهیمی داشتند که ما از آنها بی خبر هستیم.
انس با قرآن یعنی این که قرآن را بخوانیم و با معانی آن مرتبط باشیم. دیداری که با حضرت آقا داشتیم قبل از سخنرانیشان چهار ساعت مراسم تلاوت قرآن بود و در سخنرانیشان، ایشان فرمودند اینها همه مقدمه هستند؛ یعنی مقدمه فهم قرآن هستند و قرآن هم مقدمه رسیدن به اخلاق اسلامی و قرآنی است؛ یعنی مقدمه این است که اخلاقمان را مثل اخلاق قرآن کنیم.
--------------------------------
گفتوگو از: طیبه سادات مولایی
--------------------------------
انتهای پیام/