روسیه هیچ اعتمادی به گروههای ائتلافی و اپوزیسیون سوری ندارد
خبرگزاری تسنیم: در بخش سوم گزارش اندیشکده کاتام هاوس، کارشناسان به بررسی پرونده مداخله در یمن میپردازند و تأکید میکنند که با توجه به بیاعتمادی روسها به اپوزیسیون سوری، جلب همکاری این کشور برای حل بحران سوریه بیفایده است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از اندیشکده کاتام هاوس، مقایسهای میان الگوی مداخله در یمن و تناسب آن با سوریه پرداخته میشود. غربیها به دنبال راه حلی هستند تا موضوع سوریه را با روسیه حل و فصل کنند. اما روسیه حاضر نیست منافع حیاتی خود را در سوریه از دست بدهد و چندین بار با اقدامات غرب در خصوص «دولت انتقالی» در سوریه مخالفت کرده است.
همچنانکه بهار سال 2011 سپری میشد، روسیه در صدد رفع هر گونه مقایسه و تشبیه میان پیشرفت عملیاتهای هدف دار در لیبی و روشهایی که جامعه بین المللی احتمالاً با آنها به بحران موجود در سوریه واکنش نشان میداد، برآمد. لاوروف، تلاش برای ایجاد دوباره تجربه لیبی را در کشورها و مناطق دیگری چون سوریه، یمن یا بحرین بسیار خطرناک توصیف کرد. مقامات روسی ادعا کردند که مسئله روسیه به طور اساسی با لیبی فرق دارد؛ چرا که مخالفان رژیم سوریه از ابتدای کار از خشونت استفاده کردند و به این روش ادامه دادند. البته دولتهای غربی با این نظر موافق نیستند.
بر خلاف بحران لیبی، روسیه تلاش کرد تا در مورد سوریه، دخالت شورای امنیت را از همان ابتدا محدود کند. در ماه ژوئن 2011، روسیه با زبان مفاهیم قانونی ادعا کرد که این موقعیت تهدیدی را برای صلح و امنیت بین المللی ایجاد نمیکند. در عوض، دخالت در امور داخلی سوریه میتواند منجر به پیامدهای کاملاً قابل توجه برای منطقه خاورمیانه شود. مسکو قاطعانه بر موضع خود پافشاری میکند که هر گونه مسیر را به سمت دخالت مطرح در بخش هفتم منشور سازمان ملل مسدود خواهد کرد و حتی مانع تحریمها علیه سوریه خواهد شد که احتمالاً به این مسیر ختم میشوند. در عوض، مسکو رویکردی را که برای بحران سیاسی در یمن در نظر گرفته شد، به عنوان مدلی عملی برای واکنش به بحران سوریه مطرح میکند. به تعبیر روسیه، در مورد یمن همه بازیگران خارجی با صبر و اصرار زیاد با تمام گروهها همکاری کرده و بدون هیچ پیشنهاد قطعی آنها را به مصالحه و سازش تشویق کردند. قطعنامه 2014 شورای امنیت در اکتبر 2011، چهار چوبی را برای توافق در یمن تنظیم کرد.
در آگوست 2011، مدودف ضمن اشاره به وجود محدودیتهایی برای روسیه در دفاع از سوریه، پیش بینی کرد که اگر اسد موفق نشود اصلاحات را به طور مناسب آغاز کند و حکومت را با مخالفان آشتی دهد، سرنوشت شومی در انتظار او خواهد بود. اما علیرغم عدم اجرای اصلاحات از طرف دمشق و سازش ناپذیری آن در برابر طرحهایی در مورد فرایند جدی وساطت با گروههای مخالف، مسکو حتی خود را از رژیم اسد جدا نکرده یا مشروعیت فرمانروایی او را به چالش نکشیده است. موضع روسیه پس از اینکه پوتین برای بار دیگر در بهار 2012 به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، تقویت گردید.
برخی از تحلیل گران روسی ادعا دارند که روسیه فاقد اهرم نفوذ بر اسد است. بنابراین، تصور اتحاد روسیه-سوریه یک افسانه است. اما با توجه به تداوم تأمین سلاح از طرف روسیه برای سوریه و سپر دیپلماتیکی که روسیه به طور دائمی و در اعتراض به بیشتر کشورهای جهان عرب و کشورهای عضو سازمان ملل، برای سوریه ایجاد کرده است، دشوار است ارتباط بین این دو کشور را چیزی در حدود تسهیلات دو جانبه معرفی کنیم که در آن روسیه به اقدامی که میتواند حکومت سوریه و ساختارهای دولتی را بیش از پیش دچار ضعف کند، تمایلی ندارد.
وقتی اتحادیه عرب تصمیم گرفت تحریمها را بر سوریه تحمیل کند و بی رحمی اسد را به تندی مورد انتقاد قرار داد، رهبران روسیه از متابعت از جریان فکری اعراب امتناع کردند؛ همانطور که در مورد لیبی اقدام کرده بودند. آنها اصطلاح «مشروعیت منطقهای» را نادیده گرفتند. روسیه تمایلی به تأیید هر گونه اقدامی که احتمالاً زمینه جایگزینی رژیم اسد را حتی به طور غیر مستقیم و از طریق تحریمهای جدید و شدید سازمان ملل فراهم میکرد، نداشت. روسیه با چین همکاری کرد و در ابتدا سعی کرد با سایر کشورهای عضو بیآرآیسیاس نیز هماهنگی ایجاد کند تا از قطعنامههای شورای امنیت در مورد سوریه جلوگیری کند، که صریحاً دخالت نظامی خارجی را از دستور کار خارج نکرده بود.
در اکتبر 2012، مسکو و پکن قطعنامهای را وتو کردند که توسط کشورهای غربی پیش نویس شده بود و ضمن ایجاب یک فرایند سیاسی به رهبری سوریه، نقض خطرناک و نظام یافته حقوق بشر را در سوریه محکوم میکرد. در فوریه 2012، این دو قدرت به طور مشترک پیش نویس یک قطعنامه جدید و شدید را وتو کردند. 13 عضو دیگر شورای امنیت و سایر دولتهای عضو بیآرآیسیاس، با این قطعنامه موافق بودند؛ روسیه دیگر به انزوا رفته بود و تنها حمایت چین را با خود داشت.
ایجاد «گروه ارتباطی»، گروه دوستان سوریه، در خارج از چهار چوب سازمان ملل برای مسئله سوریه، پاسخی بود به ممانعت از اقدام سازمان ملل از طرف روسیه و چین در اوایل سال 2012. مسکو بلافاصله این اقدام را با گروه ارتباطی، که به عنوان قسمتی از واکنش بین المللی به شورش لیبی ایجاد شده بود، مقایسه و ادعا کرد که تشکیل این قبیل گروههای خود گردان، نقض قوانین بین المللی و منشور سازمان ملل متحد است؛ به خصوص که این گروهها به منظور دخالت نظامی تأسیس میشوند. روسیه بیشتر تمایل داشت تا در یک گروه فعالیتی تحت حمایت سازمان ملل کار کند که شامل قدرتهای بزرگ، کشورهای عربی و نمایندگان سازمانهای بین المللی میشد. در ماه ژوئن 2012، این گروه اصولی را برای «انتقال به رهبری سوریه» در بیانیه ژنو پیشنهاد داد. اما این سند مهم به هیچ توافقی نرسید که آیا عزیمت اسد قطعاً پیش شرطی برای ایجاد یک دولت انتقالی است یا خیر.
روسیه قبلاً و در ماه مارس 2012، با بیانیه ریاست جمهوری سازمان ملل موافقت کرده بود. این بیانیه اسد را وادار میکرد تا برنامه صلح مطرح شده توسط کوفی عنان، مأمور ویژه سازمان ملل، را بپذیرد. در این بیانیه از «فرایند سیاسی فراگیر»، آتش بس و عقب نشینی نیروها توسط هر دو طرف صحبت شده بود. اما باید توجه کرد که از انتخابات یا انتقال قدرت در آن بحثی به میان نیامده بود؛ اما اتحادیه عرب و کشورهای غربی خواستار آن بودند. این مسئله در قطعنامه 2042 شورای امنیت سازمان ملل در ماه آوریل دنبال شد و یک مأموریت دیده بانی کوتاه مدت را بنا نهاد. البته، اسد در عقب راندن نیروهای سوری از داخل و اطراف مراکز پر جمعیت، چنانکه خواسته شده بود، کوتاهی کرد.
با انتخاب دوباره پوتین به عنوان رئیس جمهور روسیه، در ماه می 2012 و قبل از نشست دو جانبه برنامه ریزی شده، گمانه زنیهایی وجود داشته است. این گمانه زنیها در مورد معاملهای بود که خارج از برنامه سازمان ملل شکل گرفت. روسیه بر اساس این معامله باید با حذف اسد و جایگزینی آن با یک چهره دولتی کمتر جنجالی، مانند الگوی انتقال در یمن، موافقت میکرد. همچنین حکومت به طور عمده باید سالم و دست نخورده باقی میماند و منافع روسیه در سوریه نیز به همین ترتیب باید جریان مییافت؛ از جمله روابط تجاری و تجهیزات نیروی دریایی آن در ساحل سوریه.
چنین معاملهای هرگز فاش نشد و اگر هم میشد، به احتمال خیلی زیاد، گروههای شورشی سوریه آن را رد میکردند. از آن به بعد، مقامات غربی تلاش کردهاند مساعدت مسکو را در اعمال فشار برای جایگزینی اسد به کار گیرند؛ از نظر آنها، این به عنوان پیش شرطی برای تشکیل دولت انتقالی جدید در سوریه است. روسیه ادعا میکند که با رهبری فعلی در سوریه، عقد اخوت نبسته است. به نظر میرسد روسیه قصد داشته باشد که به وسیله تثبیت موقعیت خود به عنوان واسطه حیاتی و ضروری در مسئله سوریه (به اصطلاح خود) به برتری منطقهای و شاید هم امتیازات گستردهتر بین المللی دست یابد. اما، روسیه مایل نیست دست خود را به سمت مخالفان دراز کند.
مسکو اهمیتی به نقش «شورای ملی سوریه» نمیدهد و آن را تنها به عنوان گروهی از روشنفکران غرب گرای خارج از وطن و سیاستمداران سابق معرفی میکند؛ البته مسکو رابطه محدود خود را با آن حفظ کرده است. روسیه به نحو بسیار مساعدتری به مخالفان سکولار رژیم سوریه، مانند هیئت هماهنگی ملی برای تغییرات دموکراتیک، نظر دارد؛ این مخالفان تمایل بیشتری به گفتگو با دمشق دارند. در مقابل، مقامات روسی، ارتش آزاد سوریه را به عنوان گروهی افراط گرا و اسلام گرا محکوم میکنند. آنها همچنین از پذیرفتن ائتلاف ملی برای شورشیهای سوری و نیروهای مخالفان به عنوان نماینده مردم سوریه امتناع کردهاند؛ این یک سازمان پشتیبانی است که در نوامبر 2012 تشکیل شده است. این مسئله، روسیه را در گروهی جدا از دولتهای عربی حوزه خلیج فارس، ترکیه، دولتهای اروپایی، آمریکا و چند صد کشور دیگر قرار داده است.
انتهای پیام/