در نشست اخیر جبهه پایداری با آیتالله مصباحیزدی چه گذشت؟
خبرگزاری تسنیم: رئیس مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) در دیدار اعضای جبهه پایداری انقلاب اسلامی به بیان توصیهها و پیشنهاداتی پرداخت.
به گزارش خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری تسنیم، جبهه پایداری انقلاب اسلامی پس از ماه مبارک رمضان اولین نشست خود را در حضور آیتالله محمدتقی مصباح یزدی در تاریخ یازدهم شهریورماه سال جاری در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی ــ رحمة الله علیه ــ تشکیل داد.
در این جلسه پس از گزارشی از انتخابات، درباره جلسات گذشته، خودانتقادی و نیز انتخاب کارگروه فرهنگی و آمادهسازی پیشنویس برنامه فرهنگی آینده جبهه که در سه مقطع کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت به آیتالله مصباح ارائه شد؛ جبهه پایداری آمادگی خود را برای آینده بههمراه تلاش بیشتر اعلان کرده درخواست رهنمون کارشان برای آینده شد.
نوشته زیر خلاصه سخنان و برگرفته نظرات آیتالله مصباح یزدی است.
بسم الّله الرّحمن الرّحیم
الحمد للّه ربّ العالمین
و صلّی اللّه علی محمّد و آله و سلّم
انتظار داشتم که فرصتی پیش آید که از نظرات دوستان استفاده کنم و اگر چیزی هم دارم در طبق اخلاص بگذارم، ولی این لحظات را به چند نکته هرچند پراکنده و نامربوط، ارتجالاً و بدون فکر قبلی عرض میکنم.
1. حسن فاعلی: ما براساس آموزههای اسلام و مکتب اهلبیت (علیهم السلام) برای همه کارهای خیری که یقین به خوب بودن آن داریم، حسن فعلی دارند، باید نیتمان را خالص کنیم، تا که قرب به خدا یابیم و هم کار برکتی یافته تأثیرات مثبتی بر آن مترتب گردد.
*** اجازه ندهیم شیطان نیتمان را خراب کند***
ضرورت دارد که در کارهایی که بهعنوان وظیفه اجتماعی وارد میشویم، نیت را خالص کنیم و اجازه ندهیم که شیطان نیتمان را خراب کند. همه میدانیم که شیطان استاد است در القای وسوسه که بهترین کار را از اثر بیندازد. بزرگان اسلام و اصحاب سیر و سلوک همه نگران این بودند که نفس حیلههایی به کار گیرد و شیطان انگیزههای دیگری را قاطی نیت آنها کند.
مثال ساده؛ طلای خالص 24عیار است اما گاه زرگران و طلاکاران مقداری مس را به آن میزنند که کمک کند و زیورآلات وضعیت بهتری یابد ولی گاه آنها به فلزی آبطلا میدهند که عیار آن 9، 10 و یا 12 است.
در واقع رابطه نصف، نصف است. در این صورت آن را طلا حساب نمیکنند و طلای تقلبی مینامند اما روایات فراوان است که خداوند متعال میفرماید: «اَناَ خَیرٌ شَریک» که من بهترین شریک هستم، اگر دیگری را در کار شریک کردی، مثلاً 10% برای او و 90% برای من انجام دادی همه را به او وامیگذارم و هیچ سهمی نمیخواهم. این است که برای انسان کار مشکل میشود؛ او باید تلاش کند که انگیزههای شیطانی و نفسانی قاطی کار نشود.
*** حفظ میراث اسلامی وظیفه بزرگ ماست***
2. حفظ میراث انبیاء ــ علیهم السلام: همه میدانیم از وظایف بزرگ ما حفظ میراث اسلامی است که از پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) و بلکه از 124 هزار پیامبر(ع) این ارث به ما رسیده است که از طرفی باید خوب آن را نگه داشت و مواظبت کرد که آن را دزد نبرد و از طرفی هم آن امانت به دست آمده را سالم و بدون دخل و تصرف به آیندگان بسپریم.
این وظیفه هیچگاه سبب نمیشود در سختترین شرایط ولو یک فرد زندانبان باشد که با او سر و کار داشته باشیم باید در این زندانبان اثر بگذاریم، ولو از جامعه منقطع باشیم، این تکلیف استثناء ناپذیر است که اولاً خود عمل کنیم، ثانیاً به دیگری منتقل کنیم.
***بزرگترین خطر برای ما اسلام عوضی یا کمرنگ است***
3. انحراف و بدعت: همه این تشخیص را داریم اگر غیر این است تصحیح کنید، امروز بزرگترین خطر برای ما و جامعه ما و بهویژه ایران شیعه اسلامی و جامعه بشریت خطری بالاتر از این نیست که اسلام را عوضی به ما بدهند، از ما بگیرند و کمرنگ کنند و یا چیزی که از اسلام نیست حذف کنند یا قاطی کنند. این خطر برای سایر مسلمین خطرناکتر از ماست، ما بهواسطه امام عزیز و برکت شهدای بزرگوار غرق در نعمتیم.
4. خطر التقاط: کمی به اطراف بنگرید تا ببینید چه خطر عظیمی اسلام را تهدید میکند. در بیخ گوش ما در عراق خطر تحریف اسلام و شیعهزدایی بسیار جدی است. این خطر سابق بر این هم بود. در آن زمان بزرگانی چون: آقا سید عبدالهادی شیرازی، اصطهباناتی، خوئی و حکیم همه در نجف بودند. زمانی که بنده آنجا بودم همان وقت از فضلای جوان حوزه مطلع شدم که میگفتند درصد زیادی از بچههای شیعه و حتی فرزندان علما و مراجع گرایشهای مارکسیستی دارند و حزب کمونیزم از احزاب قوی بود که بسیاری از آنها آقازاده بودند. حوزه گرم به فقه و اصول خود بود و جوانان درگیر این مسائل. حوزه برای خود و اینها هم برای خود، هرکس به کار خود مشغول و از دیگری غافل و خطرهای بعدی چیزی شد که حوزه به زوال رفت به دست بچه شیعهها و بچه آخوندها به نابودی کشیده شد.
الآن لیدر و رهبر "فهرست العراقیه" شیعه است و بسیاری از مردم عراق چون اینها بهاسم شیعهاند از اینها حمایت میکنند، و این خطر برای اهل سنت هم بهطور جدی وجود دارد. اجمالاً یکی از کشورهایی که در عراق بهویژه در مناطق کردنشین کار میکند اسرائیل است؛ آنها بهعنوان قرآنشناس، اسلامشناس، افکار انحرافی را القا میکنند و بچهشیعهها هم در این راستا هستند.
***نگرانی از فهم نسل آینده از اسلام***
ما نفهمیدیم که در ایران چه شد، الآن هم انحراف فکری خانه کرده است و بقایای التقاط در طبقه خواص معنادارتر گشته است و دین و دستورات آن کاری نمیتواند بکند. بله، اگر از اسلام و ولایت فقیه میگویند در واقع میخواهند دلها را خوش کنند. آنها میگویند دوران اجرای احکام اسلام گذشته است. همان حرفی است که مجاهدین میگفتند، ولی اینها همان را در دل دارند، میگفتند که اسلام تاریخمند بوده و تاریخ مصرفش گذشته است. اینها بهظاهر نمیگویند اسلام تاریخ مصرفش گذشته ولی همان عقیده را دارند که گاه میگویند با رساله نمیتوان حکومت کرد. قرآن حال اینها را اینگونه بیان فرمود: «وَ ماتُخفِی صُدُورُهُم اَکبَرُ» آنچه در دل دارند بزرگتر از این حرفها است. مگر الآن در کشور، با خیلی از این مسائل روبهرو نیستیم که از بهترین مصادیق آن ربا است؟ در حالی که خداوند در قرآن آن را اعلام جنگ با خودش دانسته است.
نمیبینید که میگویند: امکان ندارد بدون ربا اقتصاد را جلو ببریم، خوب در ظاهر بانکداری اسلامی درست کنیم ولی در واقع میگویند نمیشود، این خطرها گسترش مییابند؛ با گسترش رسانهای بیشماری که حادث شده کار سختتر خواهد شد؛ تلاش و فعالیت رسانهای میکنند. چون نوشتهها، مجلات، روزنامهها، کتب بهشکل داستان و رمان، فیلم، سینما و تئاتر و ... بهسرعت انحرافات را جلو میبرد، در این وضع باید نگران بود که نسل آینده چهاندازه اسلام واقعی را خواهد دانست.
این تشخیص که هرکه اطراف را ببیند و جهان را مییابد که بزرگترین وظیفه کار فرهنگی است؛ منظورم از کار فرهنگی؛ ادبیات، شعر، و هنر، رقص و موسیقی و ... نیست، بلکه تنها اثرگذاری در باورهای جامعه یعنی دین که تکلیفی است که هرگز از گردن کسی ساقط نمیشود، خواه در حال افول و یا صعود، در عالیترین منصب کشور و یا پائینترین.
***دو سال زمان برای جمع کردن برخی گناهان از کف جامعه***
5. اولویت کارهای جمعی: فعالیتکردن برای انجام این تکالیف، گاه فردی است و گاه جمعی، کتابی بنویسد، داستانی، شعری، برنامههای فردی دیگر، این در موقعیتی است که هیچکاری از شخص ساخته نیست، خوب همین وظیفه است ولی در راههای دیگری با آثاری بیشتر و گستردهتر خوب باید به این وظیفه سنگین اجتماعی پرداخت و کار فردی را کنار نهاد.
امروز بزرگترین وظیفه ما بعد از شناخت و عمل به احکام فردی، تلاش برای حفظ اسلام و انتقال به نسل آینده و تلاش در حفظ آن از آسیبها و آفتها که ممکن است به اسلام وارد کند، است. در چنین وضعیتی ممکن نیست که بتوانم به کار فردی خود بپردازم و دل خوش کنم که وظیفهام را انجام دادهام و وظایف اجتماعی ما بهشکل پروژههایی اجتماعی باید انجام داد. پس این نیست که یک خانم را نهی کنیم که مویش را بپوشاند بلکه چون نهی از منکر اجتماعی است، باید گاه مقدماتی فراهم کرد تا که بتوانیم بعد از دو سال گناهی را از کف جامعه جمع کنیم. این هم امر به معروف است. من باید پای آن بایستم. باید دید این کار را در شکل اجتماعی چگونه میتوان انجام داد. همکارانی را جذب کرد و با یکدیگر همکاری کنیم تا که بهتر جلو برویم.
*** بزرگترین واجب شرعی؛ همکاری با دیگران برای حفظ اسلام***
حاصل بزرگترین واجب شرعی ما همکاری با دیگران است که اسلام حفظ شود و بماند و بتوانیم به بعدیها منتقل کنیم. انحرافات را بزنیم و اسلام ناب را به همه جهان در حد توان انتقال دهیم.
ابزار این کار در یک اشل وسیع و پهنهای گسترده نیازمند همکاری اجتماعی است، یعنی باید بهسمت «تَعاوَنُوا عَلَی البّرِّ وَ التَّقوی» همه با هم بر نیکی و تقوا تعاون و همیاری کنید! شرط لازم برای تحقق این تکلیف ورود به شکل جمعی خواهد بود، باید عدهای دست به دست هم دهند تا که بشود آن برّ و تقوا را در جامعه جا انداخت.
***در مناظرهها متحدها اختلافشان بیشتر بود***
6. آسیبشناسی: اما واقعیتی است که با آن روبهرو هستیم این که وقتی جمعی کنار یکدیگر قرار میگیرند، بهمحض ورود؛ اختلاف نظرها، تشخیصها، برداشتها و سلائق متفاوت و مختلف پایه همکاری را سست میکند. در اول افرادی که بیشتر درک اجتماعی دارند کنار هم میآیند ولی چیزی نمیگذرد که اختلاف بین ما بیشتر میشود و نه اتحادمان.
در مناظرههای انتخاباتی دیدید که کسانی که با هم بودند اختلاف نظرهاشان بیشتر بود. قدری چشم باز کنیم، میبینیم خودمان هم همین بودیم، ما دهها سال با برخی در میدان عمل محبت و انس داشتیم، ولی دیدیم چهاندازه زیاد اختلاف داریم، این آفت بزرگی برای کارهای جمعی و مشارکتی است. چه باید کرد؟
7. درمان: این مختص به ما، به تشیع و اهل اسلام نیست، بلکه این حرفها همهجا هست؛ که همکاران را جمع میکنند، بعد از چندی اختلاف نظرها شروع میشود، کم نیست در ایران و ...، حالا خود بشر فکر کرده و تجربه که چه کنم؟
*** فعالیت حزبی با اصول مشترک/ به فروع توجه نکنیم***
8. راهکار: یکی از راهکارها را برخی تشکیل حزب دانستهاند، تا اینجا بحث میشود که چقدر درست است؟ و چهاندازه با اسلام سازگاری دارد یا ندارد؟ کسانی تأسف میخوردند که حیف که ما حزب نداریم و برخی دیگر گفتهاند حزب پنجاهساله داریم، چون حزب مؤتلفه و ... میبینید که در وقوع خارجی و درونی آن اختلافی عجیب است.
در حقیقت حزب در مفهوم سیاسیاش مفهومی وارداتی است، بله در واژه "حزبالله" و "حزبالشیطان" در قرآن کریم هست ولی آن چیز دیگری است، حالا ببینیم آیا این درمان است یا خود دردی بر دردها است؟
این از نظر علمی و نظری نیازمند بحث و تحقیق است ولی درهرحال، باید پولورالیسم بود که حزب واحد باعث دیکتاتوری حزبی میشود. اگر بخواهند حقوق تضییع نشود و قالب حزبی برقرار باشد یعنی خود باید اختلاف را دامن بزنند و وجود احزاب متعدد خود موجب تقویت اختلاف است. در این صورت نتیجهاش چه خواهد شد؟ همانکه در کشورهای اروپایی هست. درهرحال سؤال باقی است که در اسلام حزب داریم یا نه؟
آنچه جای شکی ندارد از نظر عقلانی و اسلامی این است که با کسانی که زمینه همفکری و گرایشهای مشترک داریم، جهات مشترک را گرفته همین جهت مشترک را اساس کار قرار دهیم، ازاینرو باید مسائل را درجهبندی کنیم.
1. اولویتها را خط قرمز بکشیم، که اختلاف و تشکیک در این اصول نشاید.
2. مسائل دیگر گرچه مهم است، ولی حفظ اصول مهمترین است. یعنی کسانی را پیدا کنیم که اصول مشترکی را قابل خدشه ندانند. اگر کسانی در این اصلها با ما مشترکند، ولی در فروع اختلاف داریم، بر مبنای تقویت اصول با هم شویم. این خود ریشه تفکر اصولگرایی است، دیدهایم حزبها موفق نبودند حتی حزب جمهوریاسلامی.
در عمل بیاییم در اصول وحدت داشته پای آنها بایستیم، و برای حفظ اصول با همفکران کنار هم بشویم، خواه اسمش حزب، جبهه، گروه، تشکل، دسته و ... باشد. تا حال نشنیدهایم کسی این مطلب را رد کند مگر برخی افراد شاذّ که آنها قائل به کار اجتماعی نباشند، ولی اگر کسی قائل به کار اجتماعی باشد همفکرترها را پیدا خواهد کرد، و برنامهای را سامان خواهد داد.
***اصولگرایی یعنی در اصول توافق و در فروع اختلاف***
نتیجه این که مسائل درجه اول را توافق کنند، اصولگرایی همین است که در اصولی توافق داریم، با پذیرش اصول در درون آن یعنی فروعی هم هست که میتواند مورد اختلاف باشد.
9. حاصل فعالیت دینی: راهی که هیچ اشکالی ندارد، این است که اشخاص همفکر که دارای تشخیص، تجربه و شناخت هستند، در مسائل درجه اول توافق داشته همکاری کنند.
لازمه این سخن این خواهد بود که در مسائل فرعی اختلاف سلائق را کنار نهیم، و اهمیت ندهیم وگرنه با هیچکس نمیتوان توافق در همه مسائل داشت و کار به انزوای مطلق خواهد کشید.
این مطلب هم در قرآن است، هم در روایات اهلبیت (علیهم السلام) و نیز در بیانات امام و رهبری که مسائل را درجهبندی کنید؛ پرداختن به مسائل فرعی موجب فراموشی مسائل اصلی نشود. این مبنای کار و گردهمآیی ما همین بوده و هست.
***مهمترین کار ما "تلاش فرهنگی" است***
در کار مشترک کار باید مبتنی بر اشتراکات اصلی بوده و عبور از خط قرمزها ممنوع و فعالیتها همه بر همین اصول مشترک استوار گردد. مهمترین کارمان تلاش فرهنگی خواهد بود که در فکر دیگران اثر بگذاریم. خطر در نسل جوان تغییر افکار آنها است، بهویژه در خارج از کشور که نعمت وجود امام و صحبتهای ایشان کمتر نفوذ کرده، ولی داخل را آن بزرگوار و شهدا بیمه کردهاند.
***ولایت فقیه؛ اصلی که نباید از آن عدول کرد***
یک اصل غیرقابل عدول که بنای کار را باید بر آن نهاد، همین ولایت فقیه است؛ توجه باشد که بر این مبنا سایر مبانی را استوار کنید.
***مسائل انتخابات مقدم بر مسائل اصلی نشود***
مسائل انتخابات موسمی است که نباید مقدم بر مسائل اصلی شود. البته دیدید که انتخابات دارای موج و پسلرزههایی بود که گذشت و دیگر نباید بر سر آنها نزاع کرد. امیدوارم از سر همه ما گذشته باشد و اینک بهسمت مسائل اصلی برگردیم، و روی اصول کار را ببندیم.
انتهای پیام/*