ایران به هیچ وجه از حق غنی سازی خود کوتاه نمیآید
خبرگزاری تسنیم: کارشناس مرکز همکاریهای بینالملل در یادداشتی برای نشریه فارن پالیسی، موانع و مشکلات موجود بر سر راه توافق هستهای را مورد بررسی قرار داده و نتیجه میگیرد که اوباما نتوانسته است به اهداف مهم خود در سیاست خارجی دست پیدا کند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از نشریه فارن پالیسی، جیمز تراب، کارشناس مرکز همکاریهای بینالملل، دموکراتها و نتانیاهو را از موانع اصلی اوباما برای رسیدن به اهداف سیاست خارجی خود معرفی کرده و مدعی است که دموکراتها و اسرائیل از ایران چیزی را میخواهند که مخالف اصول کلی نظام ایران است و ایران هرگز آن را قبول نخواهد کرد؛ یعنی غنی سازی صفر درصد.
اگر شما انگشتان یک نفر را به سختی فشار دهید، او با شما دست و پنجه نرم میکند؛ در این صورت شما به فشار ادامه میدهید تا جایی که او را به زانو در آورید. در هر حال، این منطقی است که در پس شورش دو حزبی علیه دیپلماسی رئیس جمهور باراک اوباما خوابیده است. در یادداشتی در یواساِی تودی، رابرت منندز، نماینده دموکرات و رئیس کمیسیون روابط خارجی سنا، توضیح میدهد که چرا درخواست ضروری دولت را مبنی بر اینکه کنگره تحریمهای بیشتر علیه ایران را متوقف کند، به چالش کشیده است. او میگوید: «ایران به دلیل سیاستهای سخت گیرانه خود و اراده جمعی ما در وضعیت نامساعدی قرار دارد. تحریمهای خشنتر به عنوان محرکی برای ایران عمل خواهد کرد تا به طور اثبات پذیری برنامه تسلیحات هستهای خود را کنار بگذارد».
این یک پیشنهاد کاملاً غیر معقول است. منندز، یکی از دموکراتهای برجسته تندرو در مورد ایران، اخیراً در نشست کمیسیون روابط عمومی آمریکا و اسرائیل گفت که وقتی حرکتش را به سمت تحمیل تحریمها آغاز کرد، حرکتی که احتمالاً کاخ سفید نیز میخواهد ادعا کند که اعتبار چندانی ندارد، اعلان کرده بود که اعمال زور هرگز ایرانیها را پای میز مذاکره نخواهد کشاند. من مطمئن نیستم که، جدای از فلینت لوِرِت، چه کسی علیه تهدید و اجبار دلیل آورد، اما این یک حقیقت غیر قابل انکار است که تحمیل تحریم بر فروش نفت ایران و نظام مالی آن، که توسط اتحادیه اروپا و نیز کنگره صورت گرفت، ایرانیها را وادار کرد که مذاکرات هستهای را بیشتر از گذشته جدی بگیرند و احتمالاً رئیس جمهوری میانهرو، یعنی حسن روحانی، را انتخاب کنند.
بنابراین، چرا کاخ سفید اصرار دارد که ممندز و همقطاران او در جناح راست و چپ در شیپور جنگ میدمند؟ روشنترین پاسخ در میان سایر پاسخها، که جان کری آن را مطرح کرد، این است که ایران تحریمهای اضافی را که در میان حساسترین مذاکرات تحمیل شوند، به مثابه نشانهای از سوء نیت قلمداد خواهد کرد. علاوه براین، پاسخ تنبیهی از طرف غرب، قدرت اعتدال گرایان را در تیم روحانی تحلیل برده و به افراط گرایان ایران ثابت میکند که آمریکا و متحدان او دشمنان سرسختی هستند که میخواهند ایران را تحقیر کرده و نظام اسلامی آن را سرنگون کنند.
منتقدان اوباما پاسخی برای این ادعا دارند؛ تحریمهای جدید سه تا شش ماه دیگر وارد عمل میشوند، بنابراین به عنوان ضمانت اجرای مؤثری در طول مذاکرات عمل خواهند کرد. این یک قمار خطرناک است؛ مخصوصاً به این خاطر که هر چیزی که مذاکرات را طولانی کند، زمان بیشتری را در اختیار ایران قرار میدهد تا غنی سازی اورانیوم را ادامه داده و به نقطه بی بازگشت برسد که در آن میتواند به اندازه کافی برای تکمیل بمب سوخت تولید نماید.
اما این بزرگترین مشکل «آنقدر فشار وارد کن تا از رو بروند» نیست. دلیل اینکه منندز و سایرین واقعاً در حال قدم گذاشتن در مسیری به سمت جنگ هستند این است که آنها خواهان نتیجهای هستند که ایران مسلماً از قبول آن امتناع خواهد کرد؛ و آن غنی سازی صفر درصد است. همانطور که مدیر انجمن کنترل تسلیحات، دارایل کیمبال، اعلان کرد، این یک استراتژی بر پایه امید و آرزو است که شواهد موجود از اقدامات ایرانیها و اظهارات آنها در طول دهه گذشته و نیز خرد جمعی آن را تأیید نمیکند.
در سال 2004، من یک هفته در تهران به سر بردم و با مقامات نهاد هستهای گفتگو میکردم. تقریباً تمام آنها، بدون توجه به اعتدال گراییشان، به نوعی از نامهای که گفته میشود هنری کسینجر در اواسط دهه 1970 به شاه نوشته و او را به پیگیری قدرت هستهای تشویق کرده است، صحبت میکردند. این مدرک ظاهراً نشان میدهد که کسینجر خواستار کنترل دقیق بر هرگونه تجهیزات هستهای بوده است، اما اهمیتی ندارد؛ پیامی که آنها به من دادند این بود؛ چیزی که برای شاه خوب بود، برای جمهوری اسلامی نیز خوب است. همانطور که بارها گفتهام، اگرچه ایران به طور قطعی هیچ آرزویی برای گسترش تسلیحات هستهای نداشته است، اما هرگز با کنار گذاشتن غنی سازی هستهای موافقت نکرده است. بخش اول ممکن است غلط باشد، اما من هیچ دلیلی نمیبینم که در قسمت دوم شک داشته باشم. حتی منندز نیز در سخنرانی خود در کمیسیون روابط عمومی آمریکا و اسرائیل تأیید کرد که موافقت با خواسته آمریکا، حداقل برای افراطیها، به معنای پایان انقلاب است.
ظاهراً مذاکرات هفته گذشته در ژنو با مقاومت ایران بر سر این مسئله که قدرتهای 1+5 صراحتاً حق غنی سازی تهران را تأیید کنند، نقش بر آب شد. واشنگتن و متحدان او آماده بودند به ایران این اجازه را بدهند که به گردش سانتریفیوژهای خود ادامه دهد تا سوخت غنی شده در سطح پایین تولید کند، اما ظاهراً آنها به بیانی که تهران خواستار آن بود، از قبول آن امتناع کردهاند. این مشکل احتمالاً میتواند از طریق نوعی ابهام سازنده حل شود، البته اگر گروه 1+5 تقاضای توقف کامل فعالیتهای غنی سازی را مطرح کند، چنین چیزی ممکن نیست.
من واقعاً سر در نمیآورم که چرا منندز و سایر دموکراتها معتقدند که فشار بیشتر ایران را وادار خواهد کرد تا یکی از عقاید اصلی انقلاب خود را رها کرده و حاکمیت خود را تضعیف کنند؛ من در مصاحبهای این سؤال را مطرح کردم، اما سناتور ایالت نیوجرسی در دسترس نبود تا پاسخ دهد. شاید آنها به این دلیل به این مسئله اعتقاد دارند که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی، غنی سازی صفر درصد را خلاصه کلام خود قرار داده است.
یکی از عناصر اصلی و عجیب بحث این است که چگونه تعریف اسرائیل از امنیت ملی خود جانشین امنیت ملی واشنگتن شده است. هری رید، رهبر حزب اکثریت سنا، شک و تردید خود را در مورد مذاکرات جاری توضیح داده و میگوید: «امیدوارم ما بتوانیم مشکلاتی را با ایران حل کنیم، اما من فردی هستم که واقعاً معتقد به دولت اسرائیل هستم». بنابراین، من گمان میکنم که جان کری، که از مان کودکی نتانیاهو از اسرائیل دیدن میکرده است، بر همین اعتقاد است. اما، کری احتمالاً میداند در حالیکه اسرائیل برای شروع جنگ آماده است و آمریکا را نیز به جنگ خواهد کشاند تا ایران را از هرگونه توانمندی هستهای محروم کند، این مسئله برای واشنگتن یک فاجعه خواهد بود، که هنوز در تلاش است تا خود را از باتلاق ماجراجوییهای نظامی در این منطقه بیرون بکشد.
با توجه به اینکه ایران آماده است در عوض برداشتن مقدار بسیار کمی از تحریمها و آزادسازی بخش کوچکی از 50 میلیارد دلار سرمایه بلوکه شده خود، غنی سازی اورانیوم تا سطح 20 درصد را متوقف کرده و ذخایر اورانیوم 20 درصد غنی شده خود را از کشور خارج کند، دیپلماتها میتوانند وقتی در هفته آینده دوباره دور هم جمع شدند، به توافق مرحله اولی مناسبی برسند. اما برای پیشرفت بیشتر، همچنانکه ایران سانتریفیوژهای خود را کاهش داده، برخی از تجهیزات را از کار میاندازد و امکان بازرسیهای سرزده را فراهم میکند، کنگره و اتحادیه اروپا مجبور خواهند بود با حذف روزافزون تحریمها موافقت کنند. اما اگر دموکراتهای سنا به محکوم کردن این مذاکرات به عنوان مسئلهای بی ارزش ادامه دهند و به آن به دیده تردید بنگرند و نه با دیده عمل گرایی امیدوار کننده، بنابراین، ایرانیها خواهند فهمید که رفع تحریمها که آنها تقاضای آن را داشتهاند، فریبی بیش نبوده است.
درست است که اوباما میتواند با استناد به امنیت ملی به طور موقت از تحریمها چشم پوشی کند. اما کنگره میتواند به طور دائمی آنها را از میان بردارد. باب کرکر، جمهوری خواه عالی رتبه در کمیسیون روابط خارجی سنا، تهدید کرده است که سندی را معرفی میکند که رئیس جمهور را از نادیده گرفتن تحریمها منع مینماید. شاید این حد و مرزی است که جنگ طلبان دموکرات از آن عبور نمیکنند؛ هرچند منندز به کمیسیون روابط عمومی آمریکا و اسرائیل وعده داده است که هر روز در تهران روز بدتری از گذشته خواهد بود تا اینکه نظام ایران بلند پروازیهای هستهای خود را کنار بگذارد.
باراک اوباما، رویاهای سیاست خارجی قابل تغییر خود را یکی پس از دیگری به باد داده است. سیاست او مبنی بر «احترام متقابل» در خاورمیانه، جایگاه آمریکا را نه در چشم حکومتها و نه در چشم مردمان آنها ترفیع نبخشیده است. با بازگشت پوتین به قدرت، «باز نشانی» با روسیه با شکست مواجه شده است. سوریه در مقابل چشمان او به جهنم تبدیل شده است. او در برنامه منع گسترش تسلیحات هستهای و تغییر محیط، دستاوردهایی بسیار کمتر از آنچه که امید آن را داشت، کسب کرده است. اما در مورد ایران، که پیامدهای شکست بزرگتر و خطرناکتر هستند، سیاست اوباما مبنی بر تعهد صبورانه، توسط وقایع تأیید میشده است. حالا ما شریکی داریم که میتوانیم با آن همکاری کنیم و مردم ایران که از تحریمها خسته شدهاند. راه رسیدن به راه حل، گرچه مملو از مانع، آشکار است. این موفقیت، اگر به دست بیاید، موفقیتی خواهد بود که رئیس جمهور به طور کامل کسب کرده است؛ و او میداند که به چنین موفقیتی نیاز دارد. اما، آیت الله خامنهای در یک طرف، و بنیامین نتانیاهو و گروه دموکرات او در طرف دیگر قرار دارند؛ با این حساب، او و ما نمیتوانیم به این موفقیت دست یابیم. اگر و هر وقت دیپلماسی جای خود را به جنگ داد؛ فراموش نکنیم که چه کسی مقصر اصلی آن است.
انتهای پیام/