آیا توافق هستهای جامع تا ۲۰ جولای منعقد خواهد شد؟
خبرگزاری تسنیم: پاسخ به این سؤال به احتمال زیاد منفی خواهد بود اما این مذاکرات میتوانند این فرآیند را تمدید کنند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم؛ گری سیمور، مدیر کل پژوهش در مرکز بلفر دانشگاه هاروارد که از سال 2009 تا 2013 به عنوان هماهنگکننده کاخ سفید در نابودی تسلیحات کشتار جمعی، کنترل تسلیحات و مبارزه با تروریسم فعالیت کرده، در یادداشتی که در پایگاه اینترنتی پولیتیکو منتشر شد به بررسی فرآیند کنونی مذاکرات بین ایران و شش قدرت جهانی پرداخته است. وی مینویسد:
دور اخیر مذاکرات هستهای در وین بین ایران و شش قدرت بزرگ جهانی نتیجهای غافلگیر کننده و ناخوشایند داشت. برای اولین بار، مذاکره کنندگان لیستی از امتیازات هستهای را به ایران ارائه کردند که این کشور باید در ازای لغو همه تحریمها آنها را پذیرا شود. علی رغم تمام سخنان خوشبینانه درباره اینکه دستیابی به توافق هستهای نزدیک است - بخش اعظمی از این سخنان از جانب ایران گفته میشدند که سعی داشت شرکتهای غربی را به امضای قرارداد تجاری ترغیب کنند - تیم آمریکایی به خوبی میدانست که چانهزنیهای سختی در راه است و درباره خوشبینیهای بیش از حد هشدار داده بودند. با این حال، گفتگوهایی که با مقامات درگیر در مذاکرات داشتم نشان میدهند که آنها با اطمینان به موضع قدرتمند خود در مذاکرات، وارد این مرحله حساس شدهاند.
مهمتر از همه اینکه، توافقنامه موقت برنامه اقدام مشترک که از 20 ژانویه 2014 وارد فاز اجرایی شد به خوبی به پیش میرود. بر اساس این توافقنامه، ایران عناصر اصلی برنامه هستهای خود را متوقف یا محدود کرده که این امر به نوبه خود توسعه بیشتر ظرفیت ایران برای تولید مواد شکافتی تسلیحات هستهای را محدود ساخته است. بر اساس گزارش اخیر آژانس بینالمللی انرژی هستهای ایران بخش اعظمی از اورانیوم غنیشده 20 درصدی خود را رقیق و یا تبدیل کرده، غنیسازی بالای پنج درصد را متوقف کرده، نصب سانتریفیوژهای اضافی را متوقف کرده و ساختوسازهای اصلی در رآکتور تحقیقاتی آب سنگین اراک را متوقف کرده است. یک سایت جدید که اورانیوم با غنای پایین را از هگزافلوراید به اکسید تبدیل میکند - این اکسید را نمیتوان بیشتر غنیسازی کرد مگر اینکه بار دیگر تبدیل به هگزافلوراید شود - تقریبا پایان یافته است. درست است که ایران بر اساس برنامه اقدام مشترک میتواند به تحقیق و توسعه سانتریفیوژها ادامه دهد اما بر خلاف آنچه برخی منتقدین مطرح میکنند، این امر نمیتواند توانمندیهای ایران را در چارچوب زمانی توافق موقت افزایش چشمگیری دهد.
آمریکا و اتحادیه اروپا در ازای محدودیتهای هستهای ایران برخی از تحریمهای تجاری را تسهیل کرده و نیز مقداری از مبالغ مسدود شده درآمدهای نفتی ایران را آزاد کردند. اما ساختار کلی رژیم تحریمها دستنخورده باقی مانده است، زیرا مقامات آمریکایی و اروپایی به صورت مداوم به شرکتها و سایر دولتها هشدار دادهاند که از اتخاذ اقدامات منتهی به تضعیف تحریمها اجتناب ورزند. برای تقویت این پیام، واشنگتن به اعمال تحریمهای علیه شرکتهایی که تحریمهای کنونی را نقض کردهاند، حتی در زمان پیاده ساختن توافقنامه هستهای، ادامه میدهد. سازمانهای خصوصی به مانند "اتحاد در برابر ایران هستهای" (که من رئیس آن هستم) نیز با دعوت از شرکتهای کشورهای غربی برای اجتناب از تجارتی با ایران که تحریمها را نقض میکند، یاریرسان بودهاند.
درست است که از ماه ژانویه صادرات نفت ایران روزانه به صورت میانگین 1/2 میلیون بشکه بوده - اندکی بیش از 1 میلیون بشکهای که در زمان مذاکرات درباره برنامه اقدام مشترک توسط مقامات آمریکایی پیشبینی میشد - اما این مقدار برای ایجاد تفاوتی بزرگ در اقتصاد ایران کافی نیست، بالاخص زیرا تحریمهای مالی که دستیابی ایران به درآمدهای نفتیاش را محدود میکنند هنوز به قوت خود باقی هستند. خلاصه اینکه، آمریکا و اتحادیه اروپا نشان دادهاند که میتوانند از تسهیل تحریمها میتوانند به عنوان ابزار قوی چانهزنی استفاده کنند.
بنابراین، در مجموع، تصمیم گروه 1+5 برای انعقاد توافقنامه موقت به عنوان اولین گام دستیابی به توافقنامه جامع موفقیتآمیز بوده است. در حقیقت، وضع موجود برای گروه 1+5 مطلوبتر از ایران است زیرا آنها اساسا برنامه هستهای تهران را متوقف کردهاند بدون اینکه امتیاز زیادی در حوزه تحریمها داده باشند. سؤال اکنون این است که آیا شرایط برای انعقاد توافقنامه جامع تا 20 جولای 2014، ضربالاجل نزدیک تعیین شده توسط برنامه اقدام مشترک، مهیا هستند یا نه؟
از زمانی که کاخ سفید را ترک کردهام، فرصت داشتهام این موضوع را با ایرانیهایی مورد بحث قرار دهم که ادعا میکردند نظرات حسن روحانی، رئیسجمهور ایران، و محمد جواد ظریف، مذاکره کننده ارشد وی، را منعکس میکنند. بدون شک، تهران انگیزه زیادی دارد که این توافق را منعقد سازد. دوستان ایرانی من میگویند که روحانی تحت فشار شدیدی قرار گرفته تا به نتایجی در بخش اقتصاد دست یابد، در غیر این صورت، با حملهای متقابل از جانب تندروهایی مواجه میشود که ادعا خواهند کرد وی برنامه هستهای ایران را بدون اینکه بهبودی در وضعیت اقتصادی پدید آورد، محدود ساخته است. در حقیقت، برخی ایرانیها هشدار دادهاند که اگر تا پایان جولای به توافقی دست یافته نشد ایران از مذاکرات خارج خواهد شد اما من فکر میکنم که این تهدید صرفا یک تاکتیک چانهزنی است. با توجه به وضعیت کنونی بازارهای بینالمللی نفت، اگر تهران مذاکرات را ترک کند، واشنگتن میتواند با وارد کردن فشار و ترغیب مشتریهای عمده باقیمانده ایران (چین، هند، ژاپن و کره) خرید آنها از ایران را کمتر سازد.
اوباما نیز مشتاق دستیابی به یک پیروزی دیپلماتیک است تا منتقدین سیاست خارجی را خاموش کند. به طور خلاصه اوباما در مانیل در تشریح سیاست خارجی بیان میکرد که یک توافقنامه هستهای خوب با ایران بیش از یک یا دو دستاورد خواهد شد. این امر یکی از بارزترین تهدیدهای پیش روی آمریکا و متحدین آن در خاورمیانه را برطرف خواهد کرد. از طرف دیگر دستیابی به یک توافقنامه هستهای در ماه جولای دفاع از آن را در کنگره راحتتر خواهد کرد. زیرا بعد از انتخابات میاندوره، جمهوریخواهان شاید کرسیهای بیشتری را در سنا به دست آورده و در موقعیت بهتری برای مانعتراشی در برابر هر نوع توافقنامه قرار بگیرند.
با این وجود، چشمانداز دستیابی به توافق تا ماه جولای مبهم است. از یک طرف، گروه 1+5 و ایران ظاهرا توافق کردهاند که رآکتور تحقیقاتی 40 مگاواتی اراک (که هنوز در مرحله ساخت قرار دارد) را اصلاح نمایند تا سطح قدرت آن را کاهش داده و هسته و نوع سوخت رآکتو را نیز تغییر دهند تا قبلیت تولید میزان زیادی پلوتونیوم را نداشته باشد. جزئیات این اصلاحات هنوز تعیین نشدهاند - بالاخص اینکه گستردگی این تغییرات چقدر باید باشند و یا آیا قابلیت برگشتپذیری داشته باشند یا نه - اما این مسائل ظاهرا قابل حل هستند. در حقیقت، ایران تمایلی بیشتری دارد که اراک را موضوع معامله قرار دهد زیرا مسیر آن برای تولید پلوتونیوم برای تسلیحات هستهای چالشبارانگیزتر و دورتر از برنامه غنیسازی اورانیوم است. همانگونه که رابطهای ایرانی من به شوخی میگویند: "اگر شما به ما اورانیوم بدهید ما نیز به شما اورانیوم میدهیم."
از طرف دیگر، ظاهرا مذاکره کنندگان درباره دو مسأله حیاتی دیگر اختلاف نظر گستردهای دارند. اولین مسأله محدودیتهای فیزیکی در برنامه غنیسازی ایران است. اکنون ایران در حدود 20 هزار سانتریفیوژ IR-1 (نسل اول) نصب کرده است، که از این تعداد در حدود 9 هزار سانتریفیوژ در حال غنیسازی هستند. علاوه بر این، ایران حدود هزار سانتریفیوژ قدرتمند IR-2 (نسل دوم) نیز نصب کرده است که هنوز عملیاتی نشدهاند. گروه 1+5 از ایران خواسته است که تعداد و نوع سانتریفیوژهای خود را به میزان زیادی محدود کند، ذخایر اورانیوم با غنای پایین را کاهش دهد، تحقیق و توسعه درباره سانتریفیوژهای پیشرفتهتر را محدود کند و تأسیسات غنیسازی فردو را تعطیل کرده یا کاربری آن را تغییر دهد. ظاهرا، گروه 1+5 خواستار این شده که سانتریفیوژهای اضافی برچیده شده، باز شده و زیر نظر آژانس بینالمللی انرژی هستهای انبار شوند. اورانیوم با غنای پایین مازاد میتواند تبدیل به اکسید شده و برای اینکه به صورت سوخت مورد نیاز نیروگاه هستهای بوشهر در آید به خارج صادر گردد. تأسیسات غنیسازی فردو میتواند تبدیل کاربری دهد تا سانتریفیوژهای اضافی در آن انبار شده و یا برنامههای محدود تحقیق و توسعه در آن انجام گیرند.
این محدودیتها در برنامه هستهای ایران به منظور افزایش زمان "برکآوت" انجام میگیرند - زمان مورد نیاز برای اینکه ایران اورانیوم سطح تسلیحاتی کافی برای یک بمب را در سایتهای غنیسازی شناخته شدهاش که تحت نظارت آژانس قرار دارند، تولید کند. به نظر من زمان برکآوت یک واژه بسیار تصنعی و سلیقهای برای سنجش توافق هستهای با ایران است زیرا بسیار نامحتمل به نظر میرسد که ایران در تأسیسات اعلام شدهاش به سمت تسلیحات هستهای حرکت کند. آژانس سریعا چنین اقدامی را شناسایی خواهد کرد، و این سایتها قبل از اتمام برکآوت به صورت جدی در معرض حمله نظامی قرار خواهند گرفت. به احتمال زیاد، ایران بار دیگر به مانند دو دفعه قبلی تلاش خواهد کرد که یک سایت غنیسازی پنهانی بسازد و قبل از اینکه تواناییهایش افشا شوند یک زرادخانه کوچک هستهای ایجاد کند. بنابراین، مذاکره کنندگان هستهای، علاوه بر افزایش زمان برکآوت، در تلاش هستند تا تمهیدات بازرسی و نظارتی بیشتری را نصب کنند و تلاشهای بینالمللی برای شناسایی اقدام ایران در ساخت تأسیسات غنیسازی پنهانی را تقویت کنند.
با این حال، واقعیات زندگی سیاسی در واشنگتن نشان میدهد که هر گونه توافق هستهای با ایران، بر اساس زمان برکآوت سنجیده خواهد شد. این مفهوم اگرچه ساختگی است اما نسبتا عینی بوده و معیار سادهای است که هم موافقان و هم مخالفان پس از انعقاد توافقنامه در مناظرات سیاسی غیرقابل اجتناب آن را مورد استفاده قرار خواهند داد. زمان برکآوت ایران بر روی کاغذ - اگر این کشور تمام سانتریفیوژها و ذخایر اورانیوم با غنای پایین خود را مورد استفاده قرار دهد - در حدود دو ماه است. بر اساس گفتگوهایی که با اسرائیلیهای مطلع و نیز کارمندان کنگره داشتهام، توافقی که زمان برکآوت ایران را به یک یا چند سال افزایش دهد و به مدت یک دهه با بیشتر ادامه یابد، از نظر سیاسی قابل دفاع است. چنین توافقی به معنای 3 هزار سانتریفیوژ IR-1 با میزان کمی اورانیوم با غنای پایین به شکل هگزافلوراید یا 6 هزار سانتریفیوژ IR-1، در صورتی که تمام اورانیوم غنای پایین ایران حذف شود، خواهد بود.
اما مشکلی که داریم از این قرار است: تا جایی که میتوانم بگویم، این درخواست بسیار بیش از آن چیزی است که ایران اکنون مایل به پذیرش آن میباشد. روحانی علنا هر گونه برچیده شدن برنامه غنی سازی کنونی و نیز هر نوع محدودیت بلند مدت بر اندازه برنامه غنیسازی را رد کرده است. اما آنگونه که متوجه شدهام ایران مایل است تا محدودیتهای کوتاهمدت بر اندازه برنامه هستهای خود را بپذیرد، برنامههایی به مانند تداوم فعالیت 9 هزار سانتریفیوژ IR-1 به مدت چندین سال قبل از اینکه به صورت تدریجی به سطح صنعتی 50 هزار سانتریفیوژ IR-1 یا بیشتر برسد. ایران مدعی است به برنامه غنیسازی در سطح صنعتی نیاز دارد تا در صورتی که روسیه از تعهدات خود عدول کرد بتواند اورانیوم با غنای پایین را برای سوخت مورد نیاز نیروگاه هستهای بوشهر تهیه کند. اما چنین برنامهای گزینههای ایران برای تولید اورانیوم با غنای بالا که در ساخت سلاح هستهای کاربرد دارد، را نیز افزایش خواهد داد. علاوه بر این، ایران میخواهد محدودیتهای غنیسازی بر اساس "واحدهای کاری مجزا" تعریف شوند نه بر اساس تعداد مشخص دستگاههای ویژه تا بتواند بدین طریق سانتریفیوژهای IR-1 را به صورت تدریجی با دستگاههای پیشرفتهتر جایگزین کند.
دومین مسأله سرعت و دامنه رفع تحریمها است. در گفتگویی که با ایرانیها داشتم، اصرار داشتند که تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای لغو گردند زیرا نمیخواهند محدودیتهای هستهای بلند مدت را بدون اطمینان از اینکه لغو تحریمها دائمی خواهد بود، بپذیرند. البته، لغو تحریمها نیازمند یک اقدام مثبت از جانب کنگره خواهد بود که ظاهرا بر اساس جو سیاسی کنونی در واشنگتن امکانپذیر نیست، بالاخص اگر توافق هستهای به ایران اجازه دهد که حتی یک ظرفیت کوچک غنیسازی را حفظ کند. علاوه بر این، تحریمهای آمریکا علیه ایران آمیزهای از تعداد زیادی قانون مختلف است که تحریمهای هستهای را با تحریمهای دیگر مرتبط با تروریسم یا حقوق بشر ادغام میکند و به همین دلیل تدوین قانونی که برخی تحریمها را لغو کرده و برخی دیگر را به قوت خود باقی خواهد گذاشت، سخت و مجادله برانگیز خواهد بود.
با توجه به اختلافات در این دو موضوع، برآورد میکنم که مذاکره کنندهها نوعی راهحل مرحلهای انتخاب کنند: کاهش مرحلهای برنامه غنیسازی ایران در ازای لغو تدریجی تحریمها که در نهایت منحر به لغو تحریمهای بینالمللی و ملی ایران در صورت کاهش برنامه غنیسازی این کشور به یک سطح جدید، خواهد شد.
مشکل این رهیافت این است که ایران میخواهد تحریمها به صورت گسترده لغو شوند پیش از آنکه این کشور سانتریفیوژهای خود را به صورت تدریجی افزایش دهد اما گروه 1+5 پیشنهاد دادهاند که تحریمها به صورت گستره پس از آنکه سانتریفیوژهای ایران به صورت تدریجی کاهش یابند، لغو شوند.
علاوه بر این دو مسأله دو گانه غنیسازی و تحریمها، توافقنامه نهایی باید به چندین مسأله مهم دیگر به مانند بازرسی و نظارت ورای پروتکل الحاقی آژانس، حل و فصل مسائل درباره برنامه تسلیحاتی [ادعایی] گذشته ایران و محدودیتها بر برنامه موشکهای بالستیک ایران، نیز پرداخته شود. در حالیکه ایران ظاهرا آماده پذیرش تمهیدات نظارتی بیشتر به عنوان بخشی از یک توافق کلی است، اما از اذعان به اینکه قبل از سال 2003 برنامهای برای طرح تسلیحات هستهای داشته را رد میکند (برنامهای که آژانس آن را "بعد نظامی احتمالی" برنامه هستهای ایران میخواند.)
با توجه به تمام این مسائل پیچیده و مجادلهبرانگیز، فکر میکنم که دستیابی به یک توافق جامع تا پایان جولای بسیار سخت خواهد بود. با این حال، هر دو طرف علاقه وافری به زنده نگه داشتن فرآیند دیپلماتیک دارند زیرا هیچ کدام نمیخواهند که به وضعیت قبلی یعنی دور تشدید تحریمهای فزاینده و افزایش فعالیتهای هستهای توأم با ریسک روز افزون جنگ بازگردند. هر دو طرف همچنین قادر خواهند بود که توجیه کنند در مذاکرات پیشرفت مکفی انجام میگیرد حتی اگر توافق نهایی با ایران منعقد نشود. بنابراین، انتظار دارم که دو طرف با تمدید توافقنامه موقت برای شش ماه دیگر تا ژانویه 2015 توافق کنند. اگرچه هم در ایران و هم در واشنگتن مخالفتهایی قوی وجود خواهند داشت اما فکر نمیکنم که هیج یک از طرفین بتواند بار تقصیر کنار کشیدن از میز مذاکرات را به دوش بکشد.
اکنون نمیتوانم بگویم که آیا میتوان تا ژانویه 2015 به توافق دست یافت یا نه. به نظر من زیرکانهترین حرکت برای تهران این است که محدودیتهای عمدهای را در برنامه غنیسازی اورانیوم خود پذیرا باشد تا تحریمها برداشته شده و اقتصاد این کشور احیاء شود و در عین حال گزینه خود برای تقلب یا لغو توافقنامه را نگه دارد. واقعیت این است که ایران به دانش بنیادین غنیسازی اورانیوم دست یافته است و این توانمندی را صرفنظر از اینکه چه مقدار سانتریفیوژ در حال فعالیت هستند، حفظ خواهد کرد. با این حال، عرصه سیاسی بسیار پیچیده ایران شاید آزادی عمل تهران را محدود کند. مسأله هستهای در تهران، بیش از واشنگتن، تبدیل به بخشی از یک منازعه سیاسی بین جناحهای مخالف برای جهتدهی به کشور شده است. میانهروها امیدوار هستند که یک توافق هستهای روحانی را قادر سازد که اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بیشتری انجام دهد و تندروها نیز امیدوارند که از شکست دیپلماتیک برای به چالش کشیدن موضع روحانی استفاده کنند. آیتالله خامنهای، رهبر معظم، نیز با مانند گذشته منتظر است ببیند که روحانی چه کاری انجام میدهد تا درباره پذیرش یا رد یک توافق تصمیم بگیرد.
حتی در صورت دستیابی به یک توافق، انتظار ندارم که شاهد بهبود چشمگیر روابط دو جانبه بین واشنگتن و تهران باشیم و دو کشور در بسیاری موضوعات شامل حمایت ایران از حزبالله، مخالفت با اسرائیل، حمایت از بشار اسد در جنگ داخلی سوریه و مهمتر از همه رقابت برای برتری نظامی در خلیح فارس دچار اختلاف خواهند بود. در حقیقت، حتی اگر اوباما بتواند توافقنامهای قابل دفاع از منظر سیاسی منعقد کند، نیاز خواهد داشت که تأکید کند واشنگتن در سایر حوزهها با ایران مخالفت خواهد کرد.
تا جایی که میتوانم بگویم، رهبر معظم ایران نیز خواهان همین فرآیند است. وی توافق هستهای را به عنوان راهی برای رهایی از تهدید جدی تحریمهای اقتصادی میداند نه به معنای گشایشی برای بهبود کلی روابط بین ایران و آمریکا. برخیها نیز امیدهای دیگری دارند. بعضی ایرانیها چنین زمزمه میکنند که آمریکا باید در حوزه هستهای مدارا کند تا به روحانی در دستیابی به یک پیروزی کمک کند و بدین ترتیب وی بتواند جناحهای تندرو را در انتخابات پارلمانی سال 2015 شکست داده و در نهایت سیاست خارجی ایران را به سمت و سویی میانهروتر رهنمون شود. حتی اگر این اظهارات درست باشند، اوباما نمیتواند یک توافقنامه هستهای را بر اساس وعدههای نهانی اصلاحطلبان به سایرین بقبولاند. وی باید بتواند نشان دهد که محدودیتهایی واقعی و بلند مدت بر توانایی ایران برای تولید مواد قابل شکافت اعمال شده، اما تاکنون نشانهای از اینکه روحانی چنین توانایی یا حتی خواستهای را دارد، مشاهده نشده است.
این سخنان بدین معنا نیستند که استراتژی دو وجهی دیپلماسی و تحریم که در دور دوم ریاستجمهوری بوش آغاز شده و اوباما آن را شدت و وسعت بخشید به سمت شکست پیش میرود. حداقل این است که ساعت هستهای ایران در ازای کاهش برخی تحریمها، کندتر شده است. اطمینان کمی وجود دارد که ایران با محدودیتهای بلندمدت بر برنامه هستهایاش در ازای لغو جامع تحریمها موافقت خواهد کرد اما من میتوانم مجموعهای از توافقهای موقتی یا نسبی را متصور شوم که فعالیتهای هستهای ایران را کندتر کرده، اما اهرم تحریمهای ما را قربانی نخواهد کرد. به بیان دیگر، هنوز میتوانیم زمان بخریم - و شاید تا زمانی که رهبری فعلی در ایران بر قدرت است این بهترین چیزی باشد که دیپلماسی میتواند به دست آورد.
انتهای پیام/