ترکیب اپیزودیک یک داستان‌نویس کارگردان؛ بهزاد بهزادپور

ترکیب اپیزودیک یک داستان‌نویس کارگردان؛ بهزاد بهزادپور

خبرگزاری تسنیم: بهزادپور کودک فهیم و ساکت گوشه کلاس مدرسه است که روزی معلم از او می‌خواهد که بیاید و داستانش را بگوید. او با غرور از عدم توجه معلم به او در این سال‌های با سکوت، بازهم با سکوت گلایه می‌کند.اما همکلاسی‌هایش او را خوب می‌فهمند.

خبرگزاری تسنیم - محمدحسین پرتویان

خداحافظ رفیق

روزگاری که سه اپیزود «خداحافظ رفیق» به نویسندگی، کارگردانی و تدوین بهزادپور در جامعه به خوبی دیده شد، شاید بسیاری، هنوز بهزادپور را به عنوان بازیگر یا نویسنده فیلم‌های پرطرفدار دیگری مانند «آخرین شناسایی» یا «باشگاه سری» می‌شناختند.

سال 82 فیلم موفق «خداحافظ رفیق» با ساختار اپیزودیک در ژانر دفاع مقدس از او دیده شد. فیلمی که مورد توجه بسیاری از مخاطبان و منتقدان سینما قرار گرفت. اما متاسفانه در بازه اکران با عدم حمایت مناسب مواجه شده و در گیشه فروش خوبی نداشت.

این اتفاق هیچ‌گاه از ارزش‌های این فیلم کم نکرد، به شکلی که طی 10 سال گذشته بارها و بارها این فیلم به شکل‌های مختلف پخش شده و «مردم» آن را دیده‌ و از آن استقبال کرده‌اند. هنوز قطعات کوتاهی از این فیلم در فضای مجازی و گوشی‌های تلفن بین مخاطبان در حال گردش است.

وقتی فیلمی اینچنین دلنشین و بدون هیچ حمایت رسانه‌ای کار خود را بی‌صدا جلو می‌بُرد و به هدفش می‌رسید، یک مؤلفه بیش از همیشه برجسته می‌شد. اینکه بهزادپور زبان مردم، مطالبات و خواسته‌هایشان را می‌داند. او مخاطب خود را خوب می‌شناسد. بهزادپور نیازی به تبلیغات رسمی دولتی نداشت. هنر او مردمی تبلیغ می‌شد.

شبی در کهکشان‌ها

در این چند هفته گذشته، بهزاد بهزادپور، نمایش «شبی در کهکشان‌ها» را روی صحنه برد. نمایشی که توجه بسیاری به این نمایش جلب شد. این نمایش در شرایطی به پایان رسید که 130 هزار نفر هنوز در صف انتظار برای بازدید از این نمایش بودند. این روزها بدلیل استقبال گسترده مردم،صحبت از تمدید دوباره این نمایش در شهریورماه به گوش می‌رسد. نمایشی که تحسین بسیاری را از هنرمندان با گرایشات مختلف و حتی شخصیت‌های سیاسی و حکومتی را در کنار «مردم» با خود به همراه داشته است.

در روزگاری که جبهه غیرمتعهد به دنبال دغدغه‌های فانتزی و ژست‌‌های روشنفکری خود است و مخاطبی حداقلی به تماشای آثار تاریخ‌مصرف دار یا منقضی شده و دورهمی آنان نشسته و در مقابل بخش کوچکی از جبهه متعهد هم درگیر بیماری‌ «مردم‌گریزی» و سیر گسترده در آرمان‌ها و اتوپیای عجیب خود بدون توجه به مردم است، بهزاد بهزادپور در کنار مردم و مردم در کنار بهزادپور به سراغ باورها و زندگی گسیل شده‌اند. هنر بهزاد‌پور، واکسینه است در برابر هر گونه بیماری، فیگور و ارتجاعِ شبه روشنفکری‌ِ مردم‌گریز و در مواردی مردم‌ستیز.

عده‌ای همواره‌ تلاش دارند که نمایش، هنر و هنرمند را مخصوص جمعی کوچک و خاص از جامعه تصویر کنند. به تمایز و خاص به نظر رسیدن و شهره شدن ولو در اندازه حقیر تیپ و قیافه علاقمندند. استدلال‌های جالب و مضحکی هم دارند. مثلاً می‌گویند:«تئاتر، هنری گران‌قیمت است مردم نمی‌توانند از آن بهره ببرند». «من معنای تئاتر برای همه را نمی‌فهمم». «تئاتر، برای مخاطب معمولی و عام نیست». از نظرگاه آن‌ها جامعه همیشه به دو بخش بورژوا و عام تقسیم بندی شده است. لابد بورژوایش هم همین قماش هستند. این همان تمایز اساسی بهزادپور با این دست از «دوست‌داران جدایی» و متمایز دیده شدن، بوده است. بهزادپور خوب می‌داند که کدام مخاطب اثرگذارتر است، بوژوا یا به قول آنان عام. بهزادپور خوب می‌داند که هنر او در کجا اثربخش‌تر است در بورژوا یا به قول آنان عام. آنچه را بهزادپور دانسته انتخاب کرده، آنان زمانی می‌فهمند که معنای «تئاتر برای همه» را فهم کنند.

بهزادپور و دیگر بهزادپورها نشان داده‌اند که جایگاه هنر در بین همه مردم عمومیت دارد. در این بین عده‌ای با خاص کردن خود، با خاص کردن ادبیات نمایشی، یا بهتر گفته شود خصوصی کردن خود، خصوصی کردن ادبیات نمایشی تصور می کنند که جامعه همراه آنان از عقاید و اصول اخلاقی و اعتقادی خود هجرت می‌کند و لَه‌لَه‌زنان به دنیای نیست‌انگار آنان می‌شتابد. «احساس آن‌ها» شاید این را گواهی دهد اما «عقل مردم» چیزهای دیگری را مسأله اصلی و تعیین‌کننده می‌داند. عقلانیتی که هنر بهزادپور آن را هر روز قدرتمندتر از قبل می‌سازد. هنری در ظاهر سرشار از هیجان و احساس اما برگرفته از عقلانیت معنوی.

ادبیات نمایشی، تکانه‌های بیشتری مانند بهزادپور نیاز دارد که پستوهای تاریک هنرها را به بستر جامعه برگرداند. داستان‌نویس‌هایی باید باشند که از عموم مردم و برای مردم و با زبان مردم بنویسند. ترجمه و کپی‌برداری از نمونه‌های غیر بومی که پریستیژ این روزهای صحنه‌های تماشاخانه‌ها شده است، اساسی‌ترین ویژگی‌ای که ندارد «اصالت» است و اصلی‌ترین ویژگی‌ای که دارد «اجنبی‌زدگی».

با نمایش «شبی در کهکشان‌ها»، بهزادپور توانایی خود در عرصه روایت‌های تاریخی را به کمال رسانده بود. روایتی از یک داستان لو رفته اما جذابیت و کششی که مخاطب را از ابتدا تا انتها سرپا و شش دانگ نگه می دارد. این همان چیزی بود که جماعت خاص داستان ما آن را به این راحتی‌ها نمی‌فهمد. برای اینکه بخشی از این جماعت زبان مردم را درک کنند، کاری از دست حرفه‌ای ترین مترجم‌ها هم ساخته نیست.

امپراطور عشق

کتاب را اغلب، دوستان معرفی می‌کنند و بعد از معرفی و تشویق دوستان است که به سمت خرید آن کتاب خاص می‌رویم. کتاب «صامت» است و در دنیای شلوغی اطلاعات خود به تنهایی توانایی معرفی نمی‌شود. کتاب را باید خواند و صدای کتاب را با زبان و صدای خود شنید. گاهی اگر پیشنهاد دوستان نباشد شاید هیچ‌گاه یک کتاب را تا آخر عمر خود هم نخواهیم دید. رابطه ما و خواندن «امپراطور عشق» بهزادپور هم شاید همین باشد. دوستی کتاب را پیشنهاد کرد و ما خریدیم و خواندیم و از آن به بعد به دیگران هم معرفی کردیم. این ها همه هست اما همه چیز این ها نیست. بهزادپور خودش یک «برند» است.

به کار بردن کلمه «عشق» در اسم ترکیبی کتاب، پیش‌فرضی اولیه را به ذهن مبادر می‌کند که شاید مخاطب اولیه توقع یک داستان و روایت دینی را از آن نداشته باشد. جلد و طراحی کتاب نیز با عکس سیاه و سفید نویسنده آن، رنگ و جذابیت داستان را در پس خود ندارد. روایت داستان در «امپراطور عشق»، ساده، گیرا، عاشقانه، لطیف و با کشش و فراز و فرودهای جذاب همراه است. حجم کتاب در 96 صفحه برای یک کتاب‌خوان حرفه‌ای و حتی آماتور آنقدر کم است که لذت خواندن آن را می‌تواند به سرعت و در یک مدت کوتاه بچشد. موجز اما غنی.

شخصیت اصلی در پشت چهره خود انسانی نهفته دارد که مسیر اصلی داستان را شکل می‌دهد. رباح برده‌ای سیاه که حادثه‌ای، زندگی‌اش را در تلاطم تصمیم مهمی قرار می‌دهد. حمامه، دوشیزه زیبایی که دست روزگار او را به خیمه برده سیاه می‌کشاند. و خلف بن وهب، همسرش و کارگزار او شخصیت‌های اصلی و شکل‌دهنده فیلم‌نامه‌اند.

اما این کتاب هم تا حد زیادی، در صف ثبت‌نام و انتظار مخاطبان برای اجرای نمایش «شبی در کهکشان‌ها» به تشابه مانده و خیلی‌ها در کوران نفس‌گیر چاپ کتاب‌های متعدد نظرشان بر این اثر نیافتاده است. خواندن این کتاب از جنس تماشای چندباره اپیزودهای «خداحافظ رفیق» است. از جنس پرده‌های گوناگون «شبی در کهکشان‌ها».

بهزادپور کودک فهیم و ساکت گوشه کلاس مدرسه است که روزی معلم از او می‌خواهد که بیاید و داستانش را بگوید. او با غرور از عدم توجه معلم به او در این سال‌های با سکوت، بازهم با سکوت گلایه می‌کند اما همکلاسی‌هایش او را خیلی خوب می‌شناسند و می‌فهمند. کلاس را او اداره می‌کند.

هنر و قلم بهزادپور هنوز با مردم پیوند دارد پیشنهاد می‌کنم همین امروز به نزدیکترین کتاب فروشی معتبر سری بزنید و از فروشنده، نمایشنامه «امپراطور عشق» نوشته بهزاد بهزادپور را بخواهید.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران