اتصال به امر غیبی وجه تمایز "دفاع مقدس" با "جنگ"/ دور تند زندگی همت در "ماه همراه بچهها"
خبرگزاری تسنیم: گلعلی بابایی میگوید: میخواستیم در این کتاب هم شکستها را بیاورم و هم موفقیتها را، اختلافنظرهایی که بین ارتش و سپاه بوده را بیاوریم و ما نمیتوانیم بگوییم این مسائل نبوده، به هر حال اینها بخشی از تاریخ جنگ ماست و باید گفته شود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «ماه همراه بچههاست» عنوان یکی از مجموعههای «بیست و هفت در بیست و هفت» است که با قلم گلعلی بابایی با محوریت زندگی شهید محمدابراهیم همت به رشته تحریر درآمده است. برخی از نویسندگان و منتقدان آثار این مجموعه را از حیث حجم کم و محتوای غنی در حوزه دفاع مقدس ارزشمند میدانند. به همین مناسبت، نشست نقد و بررسی این اثر با حضور گلعلی بابایی، احمد شاکری نویسنده و منتقد ادبی و جواد کامور بخشایش نویسنده و منتقد در این خبرگزاری برگزار شد. بخش دوم این میزگرد به شرح ذیل است:
*تسنیم: آقای شاکری به الوهیت در آثار دفاع مقدس پرداختند. اگر این را خمیرمایه اصلی آثار دفاع مقدس به شمار بیاوریم، تا چه اندازه میتوانیم آثارمان را در سطح جهانی معرفی کنیم؟ این اثر تا چه اندازه توانسته این موضوع را با توجه به قالب و ساختار کار نشان دهد؟
شاکری: یک کتاب باید تمامی ابزارهای مورد نیاز خود برای رسیدن به مقصد را فراهم کند؛ به عبارت دیگر اقتباس از یک کتاب برای تولید کتابی دیگر جزئی از کاری است که یک نویسنده در روند نگارش اثر میتواند انجام دهد. معقول آن است که نویسنده ادله، مستندات و تحقیقات تاریخی را مرور کند. به نظرم در این اثر این اتفاق افتاده و در منابع، آثار متعددی ذکر شده است که خود این مورد نکته قوت اثر به شمار میآید.
دفاع مقدس ما به واسطه اتصال به امر غیبی "دفاع مقدس" شد
نکته دومی که در «ماه همراه بچههاست» بسیار اهمیت دارد، نوع و شیوه پرداخت شخصیت توسط نویسنده است. در اینجا این سؤال مطرح میشود که ماهیت ادبیات دفاع مقدس چه تفاوتی با ادبیات اومانیستی و سکولار دارد؟ وقتی تأمل کنیم، متوجه میشویم که بین تمامی مؤلفهها، تنها یک ماهیت این نوع ادبیات را از دیگر جریانهای ادبی جدا میکند و آن توجه به "امر غیبی" است. قرآن کریم هم در همان ابتدای سوره بقره میفرماید: «یؤمنون بالغیب...» یعنی افرادی که به غیبت اعتقاد دارند، مؤمن هستند. اذعان به امر غیبی و ملکوتی نشانهای از ایمان افراد است، یعنی همان چیزی که حضرت ابراهیم(ع) از خداوند درخواست کرده است.
دفاع مقدس ما به واسطه اتصال به امر غیبی "دفاع مقدس" شد، نه صرفاً به دلیل انسانهایی که در آن شرکت کرده بودند. دفاع مقدس عنوان دفاع مقدس پیدا کرد، چون پیوند خود با عالم غیب را برقرار و حفظ کرده بود.
شخصیت اصلی «ماه همراه بچههاست»، "شهید همت" است. نویسنده در این اثر تلاش دارد تا وجوه مختلف شخصیتی این شهید را برای مخاطب ترسیم کند. شهید همت با توجه به آنچه از او دیده و گفتهاند، مؤمن به غیب بودند. خود آقای بابایی بارها گفته بودند که ایشان به امداد غیبی اعتفاد داشتند. اگر به پشت جلد اثر که بخشی از آن را روایت کرده است، نگاهی بیندازیم این نظر را تأیید میکنیم. این بخش این چنین توصیف میکند که شهید همت که شخصیت اصلی این اثر هستند، معتقدند که دقیقاً ابرها زمانی از جلوی ماه کنار میروند که دیگر بچههای ما نیازی به استتار ندارند. عنوان اثر هم از این خاطره برداشت شده است.
خمیرمایه اصلی کتاب درست انتخاب شده است
ماده خام کتاب که توجه به الوهیت و اعتقاد به امر غیبی در شخصیت شهید همت است، ماده مناسبی برای نگارش در حوزه دفاع مقدس به شمار میآید؛ این در حالی است که طیف گستردهای از نویسندگان این را رد یا در آن شک میکنند و این خود اولین گام در نرسیدن به مقصد مورد نظر است.
هر کسی که به درجهای از ایمان رسیده، علم آن را هم دارد. شهید همت اهل ایمان و علم بود، به همین خاطر اثر تلاش میکند تا این ویژگی از وجوه شخصیتی همت را به خوبی به نمایش بگذارد؛ به عبارت دیگر نخستین گامی که برای نوشتن این اثر برداشته شده، صحیح بوده است و یک گام ما را برای رسیدن به ادبیات ناب دفاع مقدس یاری میکند.
این ماده خام حامل نگاهی است که ماهیت ادبیات انقلاب مرهون آن بوده و البته باید دید که برای نمایش چنین شخصیتی با چه موانعی روبرو هستیم و اینکه این اثر چقدر توانسته این موانع را پشت سر بگذارد و راه را برای دیگران باز کند.
نکته اول که باید به آن پاسخ داد این است که انتخاب این قالب، زوایای دید مختلف، روایت نویسنده در خلال روایتها به چه دلیل صورت گرفته است؟ برای نشان دادن امر قدسی و اعتقاد شخصیت به غیب چه موقعیتهایی در نظر گرفته شده است؟
هر انسانی دو وجه دارد، یک نمود تاریخی و یکی نمود داستانی. منظور از نمود داستانی تأکید بر نشان دادن او در داستان نیست و منظور از نمود تاریخی این است که به رؤیت ناظر بیرونی میپردازد و تاریخ آن را ثبت و ضبط میکند. در مورد این کتاب باید گفت آنچه که از نظر ناظر بیرونی از یک فرد که همان شهید همت است،به نمایش گذاشته شده، امر غیبی است یا غیر از آن؟ ما باید در حوزه ادبیات برای آن پاسخی داشته باشیم.
ایمان را کسی نمیتواند ببیند، مگر اینکه چشم غیببین داشته باشد. پس چگونه میتوانیم به این نکته برسیم که قهرمان این کتاب، ایمان غیبی داشته است؟ پاسخ روشن است، با اعمال و گفتوگویی که از شخصیت در اثر ارائه میشود. در ادبیات داستانی، خلاف آثار خاطرهنویسی و مستندنگاری، مخاطب میتواند از درون شحصیت آگاهی داشته باشد. حال پرسش اینجاست که آیا در قالبهایی مانند خاطرهنویسی و مستندنگاری میتوان این وجوه از شخصیت را به نمایش گذاشت و خواننده را از این راه مجاب کرد که او (شهید همت) به غیب معتقد بوده است؟ ما با طرح این سؤالات میتوانیم پلی میان ادبیات داستانی و خاطره بزنیم.
در اینجا چند رویکرد وجود دارد. اگر خاطره فی نفسه به عنوان خاطره باقی بماند و همیشه قواعد و مرز مشخصی با ادبیات داستانی داشته باشد، به عنوان یک قالب بومی نمیتواند رشد کند. عده دیگری که رویه دیگری را برای روایت برگزیدند و به عرفیگری در ادبیات سکولار و تقدسزدا دامن زدند و مشهور شدند، عموماً انسانهایی نیستند که منکر عالم غیب باشند. رویکرد مخالف به معنای رد رویکرد غیبی نیست، بلکه معتقدند ادبیات داستانی جایی برای نمود این نوع موضوعات نیست.
خاطره باید پلی بزند به داستان تا بتواند قواعدش در داستاننویسی کمک کند. در این راه اول باید به تفاوت خاطره با داستان بپردازیم. نخستین تفاوت این دو، بحث وقوعی و امر واقع آن است.
قالب این اثر، همانطور که در روی جلد درج شده است، سرگذشتنامه است. سرگذشتنامه به نظر میرسد نوع خاصی از روایت مستندنگار است که دوره زمانی آن کل زندگی کسی را در برمیگیرد. تعبیر نزدیک به زندگینامه است که نه از نظر خود فرد، که توسط مجموعه خاطراتی که از منظرهای بیرونی از فرد روایت شده است، تجمیع، تدوین و نوشته میشود؛ از ابتدا تا نتهای زندگی یک فرد را در برمیگیرد که تمامی این موارد در این اثر رعایت شده است.
در قدم دوم برای بررسی این اثر باید به پرسشهایی چون انگیزه نگارش اثر در مستندنگاری، غایت و حدود آن بپردازیم. چرا و با چه انگیزهای باید زندگی شهید همت را در قالب مستندنگاری ارائه داد؟ بحث دیگر باید ببینیم که چه مطالبی باید بر اساس استناد در این قالب نوشته شوند. یعنی اگر ثابت شده که باید مستندنگاری کنیم تا به مقصد برسیم، چه حدودی را باید رعایت کنیم.
یکی از سؤالاتی که در بحث غایت مطرح میشود، واقعنمایی است. گفته می شود خاطره روایتی است که برخلاف آثار تخیلی به باور مخاطب نزدیکتر است و بیشتر مینشیند، اما اینجا موضوعات و شبهههایی هم مطرح میشود. مثلاً اگر مستند را به اخبار تلقی کنیم، میگویند که بسیاری از اخبار هستند که خبر از واقع میدهد، اما در دل مخاطب نمینشینند، مگر اینکه عکس یا تصویری از آن ارائه شود؛ یعنی از آن نظر خاطره مورد قبول مخاطب قرار میگیرد که راوی آن مستند و موثقی در نزد شنونده داشته باشد. اگر در اینجا باور مهم باشد از چند راه قابل اجراست. نکته اول استناد است که از چند راه ایجاد میشود. یکی اینکه چه کسی گفت؟ یکی راوی است که گاه اگر حادثه دور از ذهن باشد، چون راویش مورد اعتماد است، آن را میپذیریم.
این در داستان امکانپذیر نیست. در روایات کرامات نقل شده است اما تحقق آن برای ما عینی نشده است، مخاطب آن میپذیرد نه از این نظر که استناد دارد، بلکه از این منظر که آن را واقعی میپندارد. اهالی داستان به دنبال این هستند. این امر در خاطره هم میتواند رخ دهد.
قالب مستندنگاری برای امور مختلفی به کار میرود. گاه مستندگاری به سمت واقعنگاری پیش میرود. در اینجا آنچه که سبب میشود تا مخاطب آن را بپذیرد، مستنداتی است که ارائه میشود.
نمایش شخصیت در مستندنگاری فتحالفتوح ادبیات دفاع مقدس
گاه مستندنگاری برای این امر در نظر گرفته میشود که تاریخ تحریف نشود، اما این مستندنگاری در مورد اطلاعات جنگ است. وقتی از آدمها صحبت میکنیم، همانند آمارهای اعلام شده جنگ نباید حرف بزنیم. آدمها را نمیتوان با شناسنامه شناخت، بلکه باید اعمال آنها را نشان دهیم. ضمن اینکه امری را به حالت مستند بیان میکنیم، باید به گونهای بیان کنیم که ممکنپذیر باشد. حرکت میکنیم و در ساختار خاطره به سمتی پیش میرویم که کار را دراماتیک و قابل قبول کنیم. دیگر اینجا امر غیبی به کار نمیبریم، بلکه به این سمت میرویم که آن را نمایش درآوریم. این فتح الفتوح ادبیات روایی در دفاع مقدس است.
حاتمیکیا در فیلم "دیدهبان" تمام همتش این است که توکل را با اعمال یک شخصیت نشان دهد. نشان دادن امر غیبی با اعمال شخصیت و به صورت نمایشی در ادبیات دفاع مقدس امری است که راه را برای دیگر روایتها باز میکند. اگر قرار باشد امر غیبی را در ادبیات نشان ندهیم، چه فرقی با ادبیات دیگر کشورها خواهد داشت، چه اینکه برخی میگویند که دفاع مقدس ما مانند جنگ مرزی چند ساله است و باید به جنگ جهانی دوم بپردازیم که در وسعت بیشتری انجام دادهاند. با این قیاس چرا در مورد عاشورا بنویسیم؟ این تلقی غلطی است که ادبیات ضد جنگ ما دارد به این سمت پیش میرود.
حالا برای بیان زندگی شهید از این منظر چگونه میتوان متن را مستند و مخاطب را مجاب به قبول آن کرد؟ برخی از آثار هستند که تمامی اسامی را حذف میکنند، چیزی از خود نمیافزایند، اما اسم و رسم راوی را حذف میکند، اما بابایی نه تنها اسامی راویان را بیان کرده است، بلکه تعدد گیومهها نشان میدهد که نویسنده دوست نداشته است که حضور زیاد داشته باشد، البته ما در این میان تحلیلهای نویسنده را میبینیم.
یکی از نکاتی که ما در این کتاب کمتر شاهد آن هستیم، فضاسازی است. فضاسازی اگرچه ضروری نیست، اما لازم است و البته در این راه نیازمند بیان و افشای نام گوینده نیست.
تعدد زوایای مثبت یا منفی؟
نکته مهم دیگر تعدد زوایای دید در اثر است. به طوری که ما در این کتاب با نقل قولهای متعددی مواجه میشویم، همین بیانها داستان را به لحاظ زوایای دید متعدد میکند. تعدد زوایای دید عاملی است در تضعیف یکپارچگی روایت. نویسنده میتوانست با نقل قولهای دیگران فضای مناسب را بسازد. لازم نیست این فضاسازی لزوماً با همرزمان و کسانی اتفاق بیفتد که با شهید همت آشنا بودند، بلکه میتواند از جانب و نقل کسی باشد که آن فضا را درک کردهاند. در این صورت دایره مصاحبهشوندگان افزایش پیدا میکند.
دور تند فیلم زندگی همت در «ماه همراه بچههاست»
مهمترین کاری که در این اثر انجام شده است، نگاه گزارشمحور نویسنده است. شهید همت وجوه مختلف شخصیتی دارد و اینکه چگونه وارد این روایت شویم، نیاز به تأمل دارد. بیشترین بخشهای این اثر به گزارش نظامی از زندگی شهید همت میپردازد که استناد تاریخی آن نیز حائز اهمیت است. اهمیت تاریخی یک عملیات و حتی رتبه نظامی یک نفر نمیتواند بیانگر درست و صحیحی از یک شخصیت باشد. باید دید که موقعیتها و منسبها چه تأثیری در فرد گذاشته است. زمانی این ارزشهای تاریخی در اثر داستانی قابل اهمیت میشوند که تأثیر آن را نشان دهند. فصلهای عمده اثر به گزارش نظامی بازمیگردد. بهترین بخشهای اثر به ارتباط شخصیت شهید همت با خانوادهاش مربوط میشود که ما در آن با فضاسازی و نشان دادن شخصیت مواجه هستیم.
برای نمایش اینکه شهید همت به امر غیبی اعتقاد داشت، به دو عامل نیازمندیم؛ نخست نگاه جزئیپرداز و دوم ایجاد موقعیتی تا شخصیت در آن ببالد و رشد کند. عمده خاطرات در این اثر به این دلیل که عموماً نمایشدهنده نظر افراد دیگر راجع به شهید همت هستند، به تلخیص و کلیگویی میانجامد. اساساً تلخیص و خاطرات روایی، خاطراتی هستند که بین مخاطب و واقعه فاصله میاندازد. در بسیاری از بخشهای این اثر با این مواجه هستیم که فیلم شهید همت دارد به سرعت پیش میرود و ما تنها در بخشهای محدودی از جمله گفتوگوی شهید همت با متوسلیان در پشت بیسیم با این موقعیت مواجه هستیم.
نویسنده میتوانست با جزئیپردازی از این امر فاصله بگیرد. مثلاً «دا» روایتی جزئیپرداز است و به شدت به داستان نزدیک میشود، اما «ماه همراه بچههاست» نمایشی سریع و از دور زندگی یک شهید است. این جزئیپردازی خصوصیتی است که باید لحاظ شود.
خاطره با داستان قابل مقایسه نیست
کامور: ادبیات دفاع مقدس ما ویژگی منحصر به فردی دارد که باید تمام توان و انرژی خود را برای ارائه این ویژگی به جهان مطرح کنیم. ذهن مخاطب جهانی با شاخصههایی مثل ایثار آرمانخواهی عدالتخوادهی بیگانه است؛ یکی از ویژگیهای منحصر به فرد همان ایثاری است که در بخشهای مختلف این کتاب و آثار دیگر متبلور است.
آنجا که رزمندهای روی سیمخاردار میخوابد و بعد از چند لحظه رزمندگان دیگر از روی او رد میشوند و خمپارهای منفجر میشود و به شهادت میرسد؛ در فرهنگهای دیگر قابل هضم نیست. یا آن لحظهای که در کتاب «جای امن گلولهها» راوی قصه به یکباره با حجم عظیمی از گلولههای عراقیها رو به رو میشود و الان که یاد آن خاطرات زنده میشود به گریه میافتد که چرا پشت به گلولهها کرد تا گلولهها به پشت او بخورد؛ نماد شجاعت و ایثار است که با فرهنگ مخاطب در دیگر کشورها سازگاری ندارد. تمام تلاشهای نویسندگان ادبیات عرصه دفاع مقدس این است که در قالب سبک رئال هر آنچه که در عالم واقع امکان تحقق و وقوعاش است، در قالب هنر و ادبیات بریزند.
آقای شاکری از منظر داستان به این کتاب نگاه کردهاند، زاویه دیدی عالی داشتند به تفاوت خاطره و داستان اشاره کردند. مباحث بسیاری در این زمینه مطرح شده است. همانطور که آقای شاکری اشاره کرد؛ خاطره و داستان تنها در یک امر متفاوت هستند و آن این است که تحقق عینی داستان خمیر مایهاش بر پایه تخیل است، اما خاطره بر پایه تحقق عینی یک حادثه است به نوعی خاطره با داستان قابل مقایسه نمیتواند باشد در مصاحبههای مختلف هم خوانده میشود که خاطره به خودی خود داستان نیست، اما میتواند خمیرمایه مهمی برای آثار داستانی باشد.
اما اینکه به چه شکلی بتوانیم آثار خاطرهای خود را مستند کنیم ابزارها و شاخصههای مستند به چه شکلی است به فلسفه تاریخ برمیگردد. ما در تاریخ به چه ابزارهایی نیاز داریم که به یک تاریخ، "تاریخ مستند" بگوییم؟
گاه معرفی راوی خاطرات رها شده است
برای زندگینامهنویسی شاخصهها و مؤلفههایی داریم که یکی از مهمترین آنها این است که زندگینامه نویسی یا بیوگرافی که از زاویه دیگران نوشته میشود. این کتاب با توجه به ماهیت و عنوانش که سرگذشتنامه است. اگر از این منظر اگر بخواهیم به این کار نگاه کنیم نثر کار و یا قالب را ادبیات روایی و مستند میدانم؛ آقای بابایی سعی کرده با ادبیات روایی ساده، روان و در عین حال صادقانه؛ نثر مستندی را ارائه دهد، اما این که این کتاب تا چه حد به گفتههای دیگران مستند است و تا چه حد بابایی تلاش کرده مستندهای خود را در پاورقی ارائه دهد؛ قابل تأمل است.
اینکه تا چه حد تلاش کرده برخی شخصیتها و مکانها و زمانها را در پاورقیها معرفی کند قابل تامل است، گاه دو یا سه شخصیت را معرفی کرده و باقی را رها کردهاند. این در حالی است که مخاطب در برهههای مختلف اثر، برای ایجاد حس همذاتپنداری با گفتههای راوی و روایتی که در قالب زندگینامه مستند دارد او را به سمت جلو حرکت میدهد، نیازمند اطلاعات جامعتر و بیشتری است.
این کتاب از نگاه من عنوانش میتواند نگاه گذرا به زندگی شهید همت باشد؛ از این منظر که بابابی به عنوان تدوینگر این کار تلاشش بر این بوده که تمام برهههای مقاطع زندگی شهید همت را در این کتاب به نمایش بگذارد و برای اینکه از حجم کتاب که از پیش تکلیف شده بود در 218صفحه خلاصه کرده است.
اشکالات تاریخی در ثبت برخی وقایع
استنباط من از این 218صفحه این است که آنچه که بیشتر مورد توجه نویسنده بوده شخصیت نظامی شهید همت است و در بخشهایی نیز شخصیت عاطفی شهید؛ احساس میکنم نویسنده در بخشهای مختلفی که انبوه اطلاعات کلاسیک جنگ مخاطب را خسته میکند، اقدام به افزودن چاشنی عاطفی در اثر میکند.
در نگاه اول بعد از عنوان کتاب آنچه که به ذهن خواننده متبلور میشود این است که کتاب کتاب خاطره است؛ نوع فصلبندی و عناوین نه سوتیتر؛ حکم فصلبندی کتاب را ایفا میکنند. کسانی که این کتاب را نگاه میکردند، این حس را داشتند که این مجموعه خاطراتی از منظر راویان مختلف در مورد شهید همت است در کنار هم چیده شده و نویسنده کتاب هیچ نقشی در چگونگی پردازش و رعایت سلسه مراتب تاریخی این اثر ندارد، اما من با مطالعه این کار؛ متوجه شدم نویسنده و یا تدوینگر یک خط رابط کمرنگی ایفا میکند تا بتواند این سرگذشتنامه را در اینجا تقسیم کنند.
برای زندگینامه مستند استانداردهایی وجود دارد. ساختار باید روشن باشد کتاب فصلبندی داشته باشد؛ در این 218 صفحه از بخش اول زندگی شهید؛ که بخش مهم زندگی ایشان است و به عناون خواستگاه شخصیتی او به شمار میآید، با کمبود اطلاعات مواجه هستیم. متأسفانه تنها 20 الی 30 صفحه به زندگی کودکی و نوجوانی شخصیت اصلی اثر میپردازد، این در حالی است که پرداختن بیشتر به این بخش از زندگی شهید میتواند ما را رد رساندن به شخصیت اصلی او کمک کند.
آن چیزی که در ذهن من تداعی میشود این است که بابایی فقط باید به سرعت از این مرز بگذرد و شهید همت را وارد سپاه کند. از همین جاست که ابهاماتی در ذهن مخاطب در مورد دوران جوانی و کودکی او به وجود میآید، از جمله اینکه درمورد شهید هم باید مستنداتی ارائه شود. ما در بخشی از کتاب با محکوم شدن همت به اعدام مواجه هستیم که اتفاق تاریخی کمی نیست، اما هیچ سندی ارائه نشده و با افراد مختلف هم گفتوگویی صورت نگرفته است.
در بخشهای مختلف با اختلاف نظر و سلایقی که در سپاه وجود داشت، روبرو میشویم که نویسنده بدون اینکه ربطی میان این وقایع با جریان اصلی اثر باشد، آنها را نقل میکند که به نظرم همین نقل خاطرات پراکنده، انسجام ذهنی را از مخاطب میگیرد. از این نمونه میتوان به درگیری لفظی ششهید همت با اکبر گنجی اشاره کرد.
این کتاب به لحاظ اطلاعات نظامی و جنگی خوب است اما چیزی که برای من سؤال ایجاد کرده این است که بابایی در بخشهای زیادی از اثر نقش رابط را ایفا کرده و اطلاعات زیاد نظامی را ارئه داده که هیچکدام از این اطلاعات مستند نیستند؛ به همین خاطر در برخی قسمتها حس میکنم که نویسنده به دلیل داشتن اطلاعات بسیار در مورد جنگ، حس میکند ذکر برخی حوادث و اطلاعات ابتدایی است و نیازی به مستند و ارجاعدهی نیست که همین امر ابهاماتی را ایجاد کرده است.
گاه نویسنده در ارائه آمار دچار اشکال شدهاند. در برخی موارد از جمله در حجم توپخانه دشمن، تعداد اسرا، تعداد شهدا و... آمار دقیقی ارائه نشده است که اگر با دیگر مستندات جنگی تطبیق دهیم به این نتیجه خواهیم رسید. به عنوان نمونه تعداد اسرا در یکی از عملیاتها در کتاب " کارنامه توصیفی عملیاتها " که از سوی سپاه تدوین شده است، 1315 نفر درج شده، اما در این اثر 1351 نفر عنوان شده است. همچنین روز و ساعت برخی عملیاتها در این اثر با "کارنامه توصیفی عملیاتها" انطباق ندارد.
من گهگاهی حس میکنم بابایی به عنوان تدوینگر و حلقه رابط خاطراتی را در دل کار تزریق میکند که جای آن خاطره آنجا نیست یعنی علاوه بر اینکه در عناونبندیها دچار اشکال هستیم عناوینی را داریم که در دل خود به چند بخش تقسیم میشود. علاوه بر آن حس میکنیم تدوینگر با خاطرهای رو به رو شده که عمداً در تلاش است آن را وارد بخشی که مد نظرش است بکند که همین امر در روند کلی اثر تأثیر میگذارد. ذهن خواننده را از تمرکزی که در سلسله مراتب تاریخی دارد حرکت میکند به جای دیگری سوق میدهد.
عکسها نقطه قوت «ماه همراه بچههاست»
از ویژگیهای شاخص این اثر میتوانم به انتهای آن اشاره کنیم که جالب و زیبا است. تصاویر بر اساس سلسله مراتب تاریخی گنجانده شده است که میتواند گویای ابعاد شخصیت شهید همت باشد، اما ای کاش در این عنوان که اسناد و عکسها گذاشته شده اگر سندی(اسناد ساواک) درمورد فعالیتهای شهید همت در دوران پیش از انقلاب، در این کتاب گنجانده میشد. در این صورت همین اسناد در میتوانست کمکحال تدوینگر برای پردازش اطلاعات بیشتر درمورد زندگی شهید همت در برهه پیش از انقلاب باشد.
در مجموع باید بگویم که این اثر برای نسل امروز ما میتواند نمونه خوبی برای معرفی الگوهای این چنینی باشد. حجم کم، جذابیت ظاهری قالب این کتاب و تصاویر انتهایی این کتاب؛ نوع عنوانبندی کتاب که تدوینگر سعی کرده است از دل خاطرات استخراج کند و نوع هدایتی که ایشان از منظر تاریخی کار را حرکت میدهد، قابل تحسین است. من این کار به عنوان یکی از آثار شاخص درباره شهید همت معرفی میکنم که به نوعی ابعاد مختلف زندگی شهید را هر چند گذرا، اما به زیبایی با ارائه اطلاعات کامل و با تسلطی بابایی بر هر برههای از زندگی شهید دارد؛ روایت میکند.
بابایی: تلاش من در تدوین این کتاب و به دست آوردن اسناد و روایت ها بود که بتوانم نوعی ارتباط نزدیک و همذاتپنداری بین مخاطب و قهرمان داستان ایجاد بکنم و شخصیتپردازی را از دوران کودکی، نوجوانی بزرگسالی ارائه دهم، در این راه محدودیتی قائل نشدم؛ به عبارت دیگر هر چیزی که میتوانست برای مستندسازی زندگی شهید همت به من کمک کند از آن استفاده میکردم. حتی تلاش کردم اسناد و روایاتی که در دسترسم نبود را هم به دست بیاورم. مثلاً دستخطی را که همسر شهید همت به من دادند، برای اولینبار بود که ارائه میشد. علاوه بر این، بخشی از تصاویری که در اثر به نمایش گذاشته شده، برای اولینبار بود. اینها تلاشهایی بود که به جهت مستندسازی هر چه بیشتر انجام میدادم و برای خودم حدود و ثغوری را مشخص نکرده بودم.
خب، حرف ما این بوده که این کتاب زندگینامه مستند است و وقتی این را میگوییم یعنی باید برای هر چیزی که آوردهایم، سندی داشته باشیم، برخی از مطالب مبتنی بر روایت افراد است که در اینجا ذکر شده است و برخی دیگر مانند اسناد ساواک از دست من خارج بود.
درباره زاویهدیدها باید بگویم وقتی میخواهیم زندگی یک شخص را از زبان دیگران بنویسیم با روایتها و زاویه دیدهای متعدد و گویشهای مختلفی مواجه هستیم. هر کسی شهید همت را از نگاه خودش تعریف و تمجید میکند، هر کسی از یک زاویه دید او را توصیف میکند. در مقاطع مختلف سعی کردم به صورت کپسولی اطلاعات را بدهم و با چند زاویه دید خاطرات را نقل کنم و از آن رد شویم؛ زیرا اگر غیر از این میبود، این کتاب صفحات بیشتری را به خود اختصاص میداد.
دایره محدود مصاحبهشوندگان به روانی کار لطمه زده است و چون این کتاب مستند است و من قرارم این بود که هیچ دخل و تصرفی در آن نداشته باشم. شاید در نگاه نخست این به نظر برسد که به لحاظ ادبی ضعفهایی داشته باشد، اما این مسئله به آن بازمیگردد که اثر در قالب داستان به رشته تحریر درنیامده است. اینها مشکلاتی است که در حوزه ادبیات مستند دیده میشود و تمامی این موراد دست نویسنده را میبندد.
قیاسی بین کتاب «دا» با این اثر شد که باید بگویم در آن کتاب کسانی که زندگیشان روایت شده، خودشان حی و حاضر هستند و زندگیشان با زبان خودشان روایت شده است، اما این مسئله در مورد زندگی شهید همت متفاوت است. او 30 سال پیش شهید شده و الآن میخواهیم دربارهاش زندگینامه بنویسیم که این امر با این آرشیوهای پراکنده و با این ذهنهای پریشان بسیار دشوار است. تا شخص بخواهد ذهنش را جمع و جور کند و درباره یک مقطع خاص از زندگی شهید همت سخن بگوید، علاوه بر موارد بیربطی که گفته میشود، انحرافات تاریخی زیادی به وجود میآید و گاهی این انحرافات تاریخی به 3 یا 4 سال هم میرسد.
خلاصه جمع و جور کردن و یک کاسه کردن اینها و بیرون آوردن یک زندگینامه جمع و جور از دل این مطالب که از اول مدنظر بود بر مبنای فرمایش رهبر انقلاب مبتنی بر خلق آثار کمحجم مناسب برای مطالعه عامه مردم این اتفاق افتاد، مجبور بودیم که به این شکل عمل کنیم. رویکرد برای پرداخت شخصیت شهید همت در آن اثر به این شکل بود که از تمامی اسنادی که در دست داشتیم، استفاده کردیم. علاوه براین، بخشی از نقاط کور زندگی و شخصیت این شهید بزرگوار از یادداشتها و سخنرانیهایی که از ایشان باقی مانده بود، استفاده کردیم. یعنی در بعضی جاها خود شهید همت به کمک ما آمد.
بعد نظامی شهید همت او را اسوه کرد
بخشی از مطالب گفته شده از نظر کارشناسان حاضر به پرداختن بیش از حد به زندگی نظامی شهید همت در این اثر مرتبط بود. زندگی اینگونه افراد، به ویژه در نوجوانی، شاید جاذبههایی هم داشته که میتواند برای مخاطب جالب باشد، اما چیزی که ما از شهید همت میشناسیم این است که او یک فرمانده بوده و در چندین عملیات شرکت کرده و کارهای بزرگی انجام داده که این کارها و آن عملیاتها منجر به این شده که او به عنوان یک اسوه و الگو به جایگاهی برسد که جوانان ما بتوانند از او الگو بگیرند. پرداختن به این وجه از زندگی شهید همت ایجاب میکند، چرا که برخیها میگویند که او چه کار شاقی انجام داده است؟ مهمترین وجه زندگی شهید همت وجه نظامی او بوده است که در حقیقت همان بخش شاق زندگی اوست که او را به عنوان یک الگو معرفی میکند. به عنوان نمونه او در شب عملیات رمضان تعداد زیادی از تانکهای دشمن را منهدم میکند، در حالی که تیپ او هنوز کامل نشده بود؛ عدهای در تهران، عدهای در اهواز و عدهای هم در سوریه بودند و در همین شرایط 300 دستگاه تانک را منهدم میکند. تمامی این مباحث ما را در شناخت صحیح از این شخصیت کمک میکند.
عنوان کتاب در ویراست اول "نگاهی گذرا به زندگی شهید همت" بود که بعداً دوستان گفتند سرگذشتنامه هم میتواند اطلاق شود که به نظرم همین نگاه درست است. اگر قرار باشد ابعاد زندگی شهید همت را بپردازیم، قطعاً در قالب چنین کتابی جای نمیگیرد، ولی چون هدف ما شناخت و نگاه کپسولی بوده سعی مان بر این بوده که در قالب یک کتاب کم حجم این شخصیت را به جامعه بشناسانیم.
روایت تمام زندگی شهید همت در «ماه همراه بچههاست»
زندگی شهید همت را تا جایی که مجاز بودیم از طرف خانواده ایشان به آن پرداختیم و فکر میکنم چیزی را هم از قلم نینداختیم. حتی آخرین یادداشت شهید را به همسرش که آن توصیهها و حرفهای عاشقانه را میزند هم گنجاندیم و فکر میکنم در کنار بعد نظامی شخصیت شهید او، این ابعاد انسانی و واقعی را هم در کتاب آوردهایم و عشق به زندگی را در کنار اینکه هر لحظه آماده شهادت بودند را نشان دادیم. در این مطالب دلسوزی به همسر و خانواده را به تصویر کشیدیم. در خلال همین مطالب نظامی بیان کردیم که او حتی موقع رفتن میوه میخریدند و در یخچال میگذاشتند و میگفتند من دارم میروم شما از این میوهها بخورید.
فرمودید به دوران کودکی و نوجوانی شهید همت کمتر پرداخته شده که من هم این را قبول دارم، اما واقعاً کسانی که بدانند در دوران کودکی نوجوانی آنها چه گذشته است وجود ندارد؛ اینها سه برادر بودهاند با اختلاف سنی یک سال یا یک سال و نیم که همین فاصله کم سنی سبب میشد که خاطرات کمی از دوران کودکی او در دست باشد. وقتی با برادران شهید مصاحبه کردیم، اطلاعات چندانی از دوران کودکی و نوجوانی او نداشتند.
ماجرای درگیری شهید همت با اکبر گنجی
در بخشی از نظرات آقای کامور به این شااره شده بود که لزومی نداشت به درگیری شهید همت با گنجی اشاره شود. قصد ما از بیان این درگیریها این بود که میخواستیم بگوییم کسانی که در آن زمان در جبهه درگیری داشتند، در پشت جبهه هم چنین مشکلاتی را تحمل میکردند. میخواستیم بگوییم که کسانی در پشت جبهه بودند که در پی سنگاندازی بودند. به نوعی میخواستیم عقبه آنها را هم نشان دهیم و بگوییم در حالی که سپاه منطقه 10 تهران باید حامی باشد، سنگ اندازی میکرد و موانع متعددی برای رزمندگان پیش میآورد. این درگیریها تا زمانی بود که منجر به بازداشت دو روزه شهید همت در قرارگاه میشود. اینها بیان دیدگاههای مختلفی است که در زمان جنگ وجود داشت و به نظرم بخشی از تاریخ است که باید روایت شود.
ما در جنگ با دو دیدگاه عمده مواجه هستیم؛ نخست دیدگاهی که نیروهای انسانی را وارد جنگ میکند، مانند آنچه در در والفجر مقدماتی پیش آمد که نتیجهاش به شهادت رسیدن تعداد زیادی از نیروهای انسانی بود. دیدگاه دوم؛ افرادی مثل شهید صیاد داشتند که این نوع اقدامات را نهی میکردند و میگفتند که ما باید راهکار آتش به جای خون را در دستور کار قرار دهیم؛ یعنی به جای اینکه بیاییم نیروی انسانی را ببریم و خون بدهیم از آتش استفاده کنیم. شهید همت در اینجا میگویند وقتی ما سهمیه گلولهمان در روز 15 گلوله است، چطور میتوانیم در برابر دشمنی که هر روز کامیون کامیون برای مهمات میآید و بر سر ما آتش میریزد این راهکار را عملی کنیم؟ تقابل این دو دیدگاه موجب درگیری لفظی ایشان با شهید صیاد میشود و آقای محسن رضایی که میخواسته احترامی به شهید صیاد گذاشته باشد، میگوید شما فعلاً در قرارگاه توقیف هستید. به نظر من اینها ناگفتههای جنگ است که سعی کردم در این کار آورده شود.
میخواستیم هم شکستها را بیاورم و هم موفقیتها را. مثلاً در والفجر مقدماتی که بیسیمچی پشت بیسیم فریاد میزند که همه دارند شهید میشوند... اینها را بیاوریم و هم اختلافنظرهایی که بین ارتش و سپاه بوده را بیاوریم و ما نمیتوانیم بگوییم نبوده به هر حال اینها بخشی از تاریخ جنگ ماست و باید گفته شود. در این شرایط بود که میگفتند همت خودش را واقعا آماده شهادت کرده بود و تمام اینها به خاطر هجمهای بود که به سمتاش شده بود. با گفتن همین موضوعات است که خواننده متوجه میشود که همت در آخرین عملیات زندگیاش- خیبر - در حالات روحی و روانی بوده است و چه هجمهای را تحمل میکرده است.
تلاش بر این بوده که هرچند گذرا زندگی شهید همت را در یک کتاب بیاوریم. امیدوارم با استفاده از نقطه نظرات شما دوستان بتوانیم در آینده آثاری را که به استانداردها نزدیکتر است، ارائه کنیم.
انتهای پیام/