نقش امام خمینی (ره) در پیروزی انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن
خبرگزاری تسنیم: ۲۲ بهمن «عید ظفر» است. در این روز بود که ملت ایران، میلاد نوین یافت و سرمه ی شریعت بر دیدگان بصیرت خویش کشید و امامت و ولایت را به شایسته ترین وجه، گردن نهاد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، عناوین و متن مقالات این ویژه نامه به شرح ذیل است:
کلام مصلح، منشور اصلاحات فرهنگى
امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی از منظر مقام معظم رهبری
نقش حضرت امام(رحمت الله علیه)در پیدایش انقلاب عظیم اسلامی
نقش امام خمینی(رحمت الله علیه) در رهبری انقلاب اسلامی
علل پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم منحوس پهلوی
نعمت انقلاب اسلامی
دانستنی هایی درباره انقلاب اسلامی
ایجاد زمینه های وحدت بین شیعه و سنّی
انقلاب اسلامی و پیامدهای معرفتی
رهبری امام راحل در مراحل مختلف نهضت اسلامی
دل نوشته هایی به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی
کلام مصلح، منشور اصلاحات فرهنگى
اراده، آگاهى و اختیار، اساس پذیرشها و تعهدات انسانى، و فرهنگ، مولود و دامنه بروز آن در میان جوامع مىباشد، [1]که در شکل گیرى، تکامل و تعالی اجتماع مهمترین نقش را ایفا مىکند. به طورى که تحولات و اصلاحات سرنوشت ساز، عموما میراث رویکردهاى عظیم فرهنگى در مقیاسى وسیع بوده، که با بعثت و ظهور مصلحانى راستین و در راس آنان انبیاء عظام صورت پذیرفته است.
اما بقاء و دوام این اصلاحات همواره مشروط به تحقق دو شرط اساسى بوده است.
1- پویایى و کمال جویى رویکرد نوین، تا بتواند دستاوردها و ارزشهاى خود را منطبق با زمان به نسل جدید انتقال دهد و مریدان و حافظانى جوان تربیت کند.
2- پذیرا شدن نسل جدید و اصرار بر حفظ میراث گذشته و قابلیت و توفیق بهرهمندى از سامانهاى امروزى در همه ابعاد.
که این خود مرهون انتقال صحیح ثمره تغییرات از نسل تحول یافته است که هر چه دست نخوردهتر به جمع وارث تحویل دهد. بىتردید، تحقق شرایط فوق نتیجه فرهنگى است که در تکوین انقلاب نقش داشته و بر ساختار نوین تأثیر گذار بوده است. پس شرط دوام اصلاحات، تئوریزه شدن فرهنگ انقلاب براى آیندگان است.
اگر فرهنگ - دامنه بروز اراده و آگاهى انسان - را موجودى زنده و فعال، با قابلیت رشد بدانیم و آنرا مایه حیات و حیثیت جوامع انسانى برشماریم، حفظ این موجود، مربیان و دایههایى دلسوز و دانا و خلاقى را مىطلبد تا با شناخت کافى، ضمن حفظ سلامت و طراوت آن، زمینه رشد و پویش آن را فراهم نمایند و او را از آفات و آلام احتمالى دور سازند. از این روست که مربیان برجسته بشرى از انبیاء بزرگ تا رادمردان الهام یافته از آنان، همواره بیشترین تأمل و اصرار را بر راهبرى فکرى و تصحیح فرهنگ امتهاى خویش داشتهاند، همانگونه که کتب آسمانى و آثار فرهنگى هر دوران با همین هدف تنظیم و تبیین گردیده است. و مهم آنکه این مصلحان فرهنگ ساز تنها به تکوین یک پیکر فرهنگى دل خوش نداشته بلکه همت والاى خویش را تا سر حد جان نثارى و شهادت بر سلامتى و پرورش جزء جزء آن فرهنگ صحیح و الهى مصروف داشتهاند. امیرمؤمنان حضرت على (علیه السلام) که خود از بزرگترین پرچمداران فرهنگ ساز بشرى است، تأثیرات رسالت عظیم رسول گرامى(صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام را این گونه ارزیابى مىفرمایند که:« ارسال سلسله رسولان الهى به حضرتمحمد(صلی الله علیه و آله و سلم) رسید،... در حالى که جهان عصر بعثت گرفتار ملیتهاى پراکنده و خواستههای گوناگون بود و خداوند به وسیله رسول اکرم (ص) آنها را از ضلالت و گمراهى رهانیده و از جهالت و نادانى نجاتداد.» [2]
این هدف والا - تغییرات و اصلاحات فرهنگى - در قیام جهانى و خونین سیدالشهدا حسینبنعلى (علیهما السلام) نیز از اولین روزهاى قیام تا آخرین مرحله تکمیلی به اسارت بزرگ بانوى کربلا حضرت زینبکبرى (سلام الله علیها) انجامید، یعنى از اولین فریاد حسینى تا آخرین خطبه زینبى موج مىزند. « وَ بَذَلَ مَهَجَتهُ فیک لِیَستَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالة و حَیْرةَ الضَلالَة» [3] « خدایا حسین (علیه السلام) خون دل خود را در راه تو نثار کرد تا بندگانت را از نادانى و حیرت و سرگردانى نجات بخشد.»
این جدیت وافر، این اخلاص کامل و این اهتمامِ قابل،انگیزهاى جز عظمت موضوع و تعهد این بزرگان در قبال عهد اولیه با حضرت حق و پیوندى که با امتهاى خویش داشتهاند ندارد. خداوند نیز در قرآن کریم از این تعهد و پیامبران الهى و وارثان آنان یاد مىکند. « و اذ اخذنن النبیین میثاقهم و منک و من نوح و ابراهیم و موسى و عیسى ابن مریم و اخذنا منهم میثاقا غلیظا» [4]
آرى انسانهاى فرهیخته و استواران میدان علم و عمل و مصلحان پا در رکاب تاریخ نیز که همان وارثان راستین پیامبران الهىاند بر سر عهد خود صادق ماندند و همت و توان خویش را در قالب قیام ظاهرى یا تلاش مخفى در طبق اخلاص گذاردند. « مِنَ المؤمنینَ ِرجالٌ صََدَقوا ما عاهَدُوا اللَّه عَلیه فَمِنهم مَن قَضى نَحْبه و مِنهم مَن یَنتَظر و ما بدّلوا تبدیلا» [5]
انقلاب کبیر اسلامى که بیشترین تحول را در عرصه اندیشه، ایمان و اخلاق مردم بر جاى گذارد، چنان دشمنان را مات و مبهوت در تشخیص عوامل ظهورش، به ریشه یابى و گمانه زنى واداشته بود که سالها سر در گم سرگردان با حمله نظامى، تحریم اقتصادى، ترورها و تبلیغات یاس آور، سعى جدى در دور کردن مردم از انقلاب و مأیوس نمودن آنها از ثمراتش داشتند. لکن تیزبینى رهبران و بیدارى و ایمانمردم، وحدت و عشق میان امام و امت، باطلالسحر پیشگوئیها و شیطنتهاى آنان شد.
در این میان عرصهاى که به جولان دشمن تا حدى پاسخ نسبى داد، عرصه فرهنگ بود که با فرمول قدیمى و کید کهنه استعمار به عقبه فرهنگى و اخلاقى مردم یورش برده و با سست نمودن پایههاى ارزشى و بنیانهاى معنوى و تکیهگاههاى رفتارى آنان، زمینه را براى بروز بعضى از پذیرشها به ویژه در نسل جوان فراهم آورد. خمینى کبیر(رحمت الله علیه ) که نقد عمر بر سر آزادى و عظمت اسلام و مسلمین گذارد، سر لوحه قیام خویش را « اصلاحات فرهنگى»، «آزادى اندیشه» و « تعالى بینش» مردم قرار داد، بنیان و بناى نظام جمهورى اسلامى را که ثمره همه تلاشهایش بود بر فرهنگ غنى و اصلاح گرایانه اسلام ناب محمدى (صلی الله علیه و آله و سلم) نهاد و تا آخر بر آن پاى فشرد. او فرهنگ را مبدا همه خوشبختىها و بدبختىهاى ملت [6]مىدانست و صلاح و فساد ملت و کشور را برخاسته از صلاح و فساد فرهنگ بر مىشمرد. فرهنگ شاهنشاهى را سراسر وابسته و استعمارى دید و با تمام وجود با آن مقابله کرد و مردم را نسبت به مظاهر این تمدن قهقرایى آگاهى بخشید.
و امروز امام المسلمین، خامنهاى کبیر (مد ظله العالی)، مصلحى دیگر از تبار انبیاء، بر آن میثاق ایستاده و عهد دیرین اسلاف را برمى خواند و از سر تکلیف، امت خداجوى را بر طریق هدایت دعوت مىکند. مدار و محور امامت آن راد مرد الهى نیز تثبیت همان فرهنگ و مقابله همه جانبه با فرهنگهاى الحادى و کفر آمیز بشرى است. رهبرىِ نبوىِ او گرچه بر ابعاد گوناگون فقهى، سیاسى، تربیتى، اقتصادى، نظامى و همه امور مسلمین نظارت دارد، اما آنچه بیش از هر امر بر تارک زعامتش مىدرخشد، توصیهها، تأکیدات و فرامین ارزشمند و در یک کلام ولایت مقتدرانه آن حضرت بر فرهنگ عمومى جامعه و حاکمیت ارزشهاى اسلامى بر زندگى فردى و اجتماعى امت است.
هدایتهاى فکرى ایشان در طول بیست سال رهبرى مستقیم، راهى الهى - تربیتى گشوده و من ضمن ارائه خطوط کلى حرکت، به فراخور زمان، ضعفها، نقصها و نارساییهاى فرهنگى را شناسایى نموده و مدبرانه راه صحیح و عمل سزاوار را تعیین کرده است، و چون دیده بانى خبیر و بصیر، قلمرو فرهنگى جامعه را سراسر پاس داشته و قبل از آنکه دشمن سنگرى را نشانه رود هشدار داده، و او را تعقیب نموده است. آنچه در مجموعه راهبریهاى فرهنگى آن خبیر فرزانه قابل تأمل مىباشد « منشور اصلاحى» است که از متن اسلام برآمده و بر صراط مستقیم ره مىپوید. جامع این فرامین که یادآور « قرائت وحى نبوى» و « بازخوانى کلام علوى» است، گاه بر منبر خطابه، گاه بر سریر قلم، گاه در مقام تشویق و گاه از سر نصیحت و تنبیه، نبض حساس فرهنگ جامعه اسلامى را در دست داشته و در فراز و فرود جریانات، موج خیز و موج شکن است.
برخى ویژگیهاى منشور « اصلاحات فرهنگى» معظم له را مىتوان در موارد زیر برشمرد.
1 - تشخیص به موقع ضعفها و خللهاى فرهنگى؛
2 - جامع نگرى و عنایت به همه جوانب؛
3- آینده نگرى و شناسایى اهداف و تاکتیکهاى دشمن؛
4- ارائه طریق و نشان دادن سیر اصلاح و مسیر مبارزه؛
5- پافشارى بر اصول و حفظ حدود الهى؛
6- تکیه بر ارزشها و حرکت بر مدار اسلام ناب محمدى (صلی الله علیه و آله و سلم)
7- موضوع شناسى؛
8- کلام شناسى؛
9- زمان شناسى؛
10- مخاطب شناسى؛
11- همسویى و الگو گیرى از برترین منابع هدایتى (قرآن و مکاتب انبیاء : و عبرتهاى تاریخى)؛
12- استفاده از مؤثرترین روشهاى نقد و موعظه.
اما آنچه در اینجا بدان خواهیم پرداخت، تبیینى است اجمالى از نظارت دقیق و بصیرت تام ایشان، که جا به جا نیات پلید و مقاصد شوم و کمینهاى جدید دشمنان را رصد نموده و مردم و مسئولین را از آن بیدارى مىدهند. مقام معظم رهبرى از ابتداى تصدى ولایت و رهبرى، بیش از هر چیز بر حفظ و حراست از ایمان و اعتقاد و پایگاههاى فکرى مردم دغدغه و اصرار داشتند. و چنین فرمودند:
« ما از اول گفتهایم که واجهه انقلاب - یعنى آن بخش نمادین و چهره بیرونى انقلاب چهره فرهنگى است. سیاست ما هم مقهور فرهنگ ماست. ما که نخواستیم دیانتمان را از سیاست جدا کنیم. فرهنگ ما، ساخته شده تاریخ و مکتب و انقلاب ماست» [7]
«تمدن بالفعل اگر پشتیبانهاى فرهنگى و تضمین کنندههاى فرهنگى دنبالش نباشد از بین مىرود. سقوط و زوال تمدنها چگونه است؟ ضعف عامل فرهنگى است. تأثیر فرهنگ و نقش و سهم فرهنگ به اعتقاد من این است.» [8]
آنچه در پى مىآوریم، گزیدههایى از بیانات ارزشمند و پیامهاى گرانقدر آن فرزانه کبیر است که در عرصه تثبیت فرهنگ اسلامى و ترغیب همگان بر پاسدارى از آن، همچنین شناسایى دشمنان اسلام وراهزنان فکرى مردم و معرفى به موقع آنان، تنظیم شده است. و بر آنیم تا خوانندگان را به طرح تربیتى متقن و همه جانبه آن عزیز آگاه، توجه دهیم.
سیر هدایتى رهبر معظم انقلاب در بخش وسیعى شامل برنامههاى دقیق فرهنگى است که با طرح سیاستها و برنامههاى مؤثر، گاه سعى در آگاهى بخشى و تعلیم جامعه دارند و گاه به اصلاح آگاهیها و دانستنیهاى موجود و مرسوم مىپردازند و در فرازهایى دیگر از این هدایت،با تیز بینى و بصیرت فرهنگى، چون دیده بانى آگاه، وضعیت قرار و نقشههاى در دست اجراى دشمن را پیش بینى کرده و به موقع هشدارهاى لازم را به مسئولین امر و مردم مىدهند. این است که گاه دعوتى عام براى احیاى « فریضه امر به معروف و ى از منکر» دارند. گاه همگان را بر پایبندى به معنویات، توجه به خدا و اخلاص در عمل سفارش مىکنند. گاه همگان را بر رعایت نکات خاص اخلاقى و حقوقى نظیر « وجدان کارى و انضباط اجتماعى» فرا مىخوانند. گاه مردم و مسئولین را بر « عبرتگیرى از جریانات تاریخى نظیر واقعه عبرتانگیز عاشورا» تنبّه مىدهند و بر پند گیرى عوام و خواص از آن هشدار مىدهند و گاه مرز های « خودى و غیر خودى» را براى مسدود شدن نفوذ غریبهها روشن مىسازند و در این مسیر به تناسب، الگوهاى رفتارى و اعتقادى تاریخ اسلامى را همچون وجود بىنظیر رسولگرامى اسلام (ص) و ائمههدى علیهم السلام : و بزرگوارانى که در رشد و تعالى و کمال بشرى مؤثر بودهاند، را به مردم و مسئولین معرفى و نکات پنهان از ذهن جامعه را مطرح و ترسیم مىنمایند. ایشان در همه این فرازها همواره مردم را به حق محورى و تکلیف مدارى، همچنین فراگیرى دانش و کسب مهارتهاى لازم و علوم روز تشویق مىنمایند. علاوه بر این، معرفى اسلام ناب و آگاهى بخشى از فرهنگ انقلاب، همچنین نشان دادن ردپاى دشمنان و سیاستهاى استکبارى آنان در مجموعه بیانات و فرمایشات ایشان فرازى ثابت و جایگاهى همیشگى دارد. از این روست که توطئه وسیع «شبیخون فرهنگى» یا سوء استفاده از شعارها و ارزشهایى چون « آزادى» ، « روشنفکرى»، «اصلاحات» و دیگر گریزگاههاى فرهنگى، به موقع از سوى ایشان شناسایى و به مردم معرفى مىشود.مجموعه حاضر، که به کنکاشى نه چندان تام بلکه با دقتى قابل توجه بر فرمایشات و پیامهاى معظم له در طول یازده سال رهبرى مقتدرانه ایشان تهیه گردیده، در پى بیان ساختار نظارتى آن مقام معظم بر عرصه فرهنگى جامعه بوده است. و بنابر اینکه تربیت و فراهم آوردن زمینه هر رشدى را مبتنى بر دو عامل « ایجاد مقتضى» و « رفع مانع» بدانیم این مطالب در دوبخش:
1- سیاستها و برنامههاى فرهنگى؛
2- دیده بانى و بصیرت فرهنگى، تنظیم یافته.
بخش اول شامل دو فصل:
الف - آگاهى بخشى؛
ب-اصلاح فرهنگى.
و بخش دوم شامل دو فصل: الف – دشمن شناسى و معرفى فرهنگ استکبارى؛
ب - آفت شناسى فرهنگى مىباشند. که طى این فصول بیانات معظمله به عناوینى چند دسته بندى شده و تحت هر عنوان به چند مطلب محدود از ایشان اشاره گردیده و جهت انتظام یافتن و ایجاد نظم فکرى با جملاتی سعى در عطف بیانات به یکدیگر شده است.
سیاستها و برنامههاى فرهنگى
الف: آگاهى بخشى
1- معرفى اسلام ناب
فرهنگ اسلامى، آن گاه که با طهارت ذاتى خود از زلال وحى، در کلام راویان صادق جارى گردد و قبل از آنکه با افزودنیهاى غیر مجاز ترکیب شود، و برداشتهاى غلط و مسخ کننده، آن را به جُبّهاى وارونه شبیه گرداند، به نفوس پاک مردم راه یابد، در بازیافتن هویت اصیل انسان رساترین کلام و پویاترین مرام و براى هدایت عمومى، گویاترین مدل و بهترین راهبر مىباشد. معرفى و شناساندن این فرهنگ و نقشههاى تربیتى آن که در مجموعه اسلام ناب محمدى (ص) ترسیم یافته و جدیدترین تجلى آن را در انقلاب اسلامى ایران شاهد بودیم، از جمله برنامههاى رهبر معظم انقلاب بوده است. که تاکنون زوایایى مهم و نکاتى قابل ملاحظه از این نظام فرهنگى را معرفى نموده و همگان را از کج فهمى و تعابیر ناصحیح پرهیز دادهاند. با آوردن پارهاى از آن ملاحظات بر این نظام زیبا نظرى مىافکنیم.
آیات الهى، برترین اصلاح گر
« از اولین لحظات بعثت و وحى بر نبى اکرم (ص) همه وسایل براى صلاح و اصلاح جامعه بشرى، در آیات قرآن مورد توجه قرار گرفت. در همین سوره مبارکه علق، بعد از نام خداى متعال و امر به پیامبر اسلام براى قرائت اشاره مىکند که « اِقْرَء باسم ربّک الذى خَلَق». [9]
اسلام ناب، مدرسه انقلاب
« طبیعت اسلام ناب، طبیعتى پر جاذبه است و دلهایى را که آلوده غرضورزى و کینه توزى نباشد، به خود جلب مىکند و این همان است که انقلاب ما و امام ما، دوباره در جهان مطرح کردند و بر دلها و چشمهاى نیازمند و جستجوگر عرضه داشتند. در مدرسه انقلاب که امام ما بنیان گذارد، بساط اسلام سفیانى و مروانى، اسلام مراسم و مناسک میان تهى، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرتها و آفت جان ملتها برچیده شده و اسلام قرآنى و محمدى (ص) اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزه با فرعونها و قارونها و خلاصه، اسلام کوبنده جباران و برپاکننده حکومت مستضعفان، سر بر کشیده است »
« در انقلاب اسلامى، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیا پرستى یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بىبند و بارى و بىتفاوتى؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بىحالى و افسردگى؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتى و بىخاصیت؛ اسلام نجاتبخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچه دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمدى (ص) جایگزین اسلام امریکایى گردید.» [10]چنین ویژگیهاى کارآمدى است که این مکتب را از مرام حکومتى بشرى ممتاز مىکند و تاکنون فراز و نشیبهاى تاریخى نشان داده که تنها راه نجات بشر درمانده و غریق، روى آوردن به اسلام وتعبد در برابر فرامین آن است.
« در ایران حکومتى بر مبناى قرآن و قوانین منطبق بر احکام اسلام، استقرار یافته است که تحت نظارت علماى دینى با استکبار مبارزه مىکند، در صحنه سازندگى به پیش مىرود، با اتحاد شرق و غرب مواجه مىشود، هشت سال جنگ را با افتخار پشت سر مىگذارد، با تبلیغاتش است را به وحشت مىاندازد» [11]
تنها عامل نجات بشر
« اگر به اسلام ناب عمل کنند، زندگى بشریت از دردهاى مزمن گریبان گیر او در طول تاریخ، نجات پیدا خواهد کرد. دردهاى مزمن بشریت از چیست؟ بىعدالتى، فقر، ظلم و درگیریهاى ناشى از خودخواهى و خودپرستى و خودپسندى میان گروههاى بشرى است، گرفتاریهاى عمده بشریت، همان گرفتاریهایى است که صدها سال قبل، بلکه هزارها سال قبل بشر گرفتار آنها بوده است.» [12]
« نکته اصلىاى که من مىخواهم عرض کنم این است که آن عاملى که مىتواند بشر را نجات بدهد، آن دست قدرتمند و معجزهگر، جز اسلام ناب و قرآن کریم و احکام مقدس آسمانى نیست. بشر حقیقتا در سختى وبدبختى است. اکثریت انسانها مورد ظلمند. بخش اعظم طیبات روى زمین، به انسانهاى خبیث اختصاص پیدا مىکند. عدل در دنیا نیست. علاوه بر این که عدل نیست، شعور به فقدان عدل هم نیست و مهمتر این که نجاتبخش را هم - که اسلام و قرآن و احکام الهى است - کسى در دنیا درست نمی شناسد. با استنباط از بینش قرآنى، بر حسب تکلیف و تحلیل تاریخى، اسلام باید ملتها را نجات بدهد.» [13]
« اگر بتوانیم اخلاق و فرهنگ را اسلامى کنیم و مردم را با خلقیات اسلامى پرورش دهیم و صفاتى که توانست از یک جماعت کوچک در صدر اسلام، ملتى عظیم و مقتدر درست کند، در ملتمان زنده کنیم، شاهد بزرگترین دست آورد خواهیم بود، این نکته را توجه داشته باشید آن چه که در صدر اسلام به وجود آمد ناشى از همان ارزشها و اخلاقیاتى بود که اسلام به مردم داده بود. آنها دنبال علم و کار را گرفتند و تلاش و سعى کردند و دست به نوآورى زدند». [14]
2- معرفى فرهنگ انقلاب
1- 2- استقلال فرهنگى
مهمترین رویداد بشرى در اواخر قرن بیستم، تحول عظیم فرهنگى - سیاسى ایران اسلامى بود که با زیر ساختى الهى و معنوى به سرعت معادلات بین المللى آن زمان را بر هم ریخت.
آنچه در میان عوامل مهم این « فتح مبین» نقشى شگفت داشت و در بر پایى و بقاى آن بیشترین تأثیر را داشته و دارد، « دین گرایى و ماهیت فرهنگى - اسلامى انقلاب»، همچنین «اصرار بر پایدارى ارزشها و اهداف والاى آن» بود. فرا خوان نبوى حضرت امام (ره ) و دعوت تودهها به حق گرایى و ایمان مدارى و حاکمیت دین و تقوا، مردم را در پى یافتن گمشده خود یعنى اخلاق و معنویات همچنین اصلاح اوضاع فرهنگى به حرکت در آورد.
آنچه که مدنیت آن زمان تصورش را نمىکرد و در مناسبات مادى آن روز انتظارش نمىرفت «شعار نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى» ما بود که اعلامیه استقلال و مایه سرافرازى انقلاب گردید و شیفتگان عدالت و آزادى در سراسر جهان را جرأت بخشید تحقق این شعار در بعد فرهنگى انقلاب، به معناى تبدیل همه مظاهر و نمادهاى زندگى جاهلى و توحش مدرن، به بنیانهاى اصیل الهى و اسلامى بود که بنیانگذار جمهورى اسلامى، حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبرى از ابتدا تاکنون بر آن تأکید داشته و آن را مهمترین ره آورد انقلاب و محکمترین سلاح علیه دشمنان مىدانند.
فرهنگ مستقل
« فرهنگ، مثل آب و هواست. فرهنگ، یعنى همین رسوم و آدابى که بر زندگى من و شما حاکم است. فرهنگ، یعنى باورها و اعتقادات ما و چیزهایى که زندگى شخصى و اجتماعى و داخل خانه و محیط کسب یک جامعه با آنها رو به روست. جمهورى اسلامى، فرهنگ غربى را رد کرد و گفت ما فرهنگ مستقل اسلامى داریم.» [15]
« اما از همه اینها مهمتر، استقلال فرهنگى بود. جمهورى اسلامى، از اول نشان داد که زیر بار فرهنگ مبتذل و فاسد غربى نخواهد رفت. این نکته را من عرض کنم که سلطه واقعى قدرتها، سلطه فرهنگى است. یعنى اگر ملتى بتواند فرهنگ و باورها و اعتقادات و رسوم و آداب و عادات خود را، و در مرحله بالاتر، زبان و خط خویش را در ملت دیگرى نفوذ بدهد، بر آن ملت مسلط است و سلطه او، یک سلطه حقیقى است؛ کارى که در دورهاى از این دویست سال گذشته فرانسویها با کشورهاى دیگر کردند، و در یک دوره دیگر انگلیسیها کردند، و در این اواخر امریکاییها انجام دادند؛ یعنى زبان و خط و فرهنگ و روشهاى زندگى خودشان را به هر کشورى که توانستند، صادر کردند. اگر کشورى از لحاظ اقتصادى هم مستقل باشد و وابسته به قدرتها نباشد، اما چنانچه قدرتهاى بیگانه بتوانند فرهنگ خودشان را در این کشور نفوذ بدهند، بر آن مسلطند.» [16]
اسلامیت تنها دلیل مقابله
« نه» بزرگ و تاریخى ملت ایران به مدعیان سلطه جهانى به خصوص در عرصه فرهنگ، که تهدید و همت مخالفانش را برانگیخت، و بزرگترین بهانه و علت براى فشارهاى جهانى، راه اندازى جنگ، تحریمهاى پیاپى و ایجاد فضاهاى ناامن علیه ملت گردید برخاسته از فرهنگ الهى و اسلام خواهى مردم نظام بود و نه هیچ چیز دیگر.
راه، همسو با هدف
« براى ما محسوس و ملموس است که علت فشار، اسلام است. مسلمانهاى عالم این نکته را مىفهمند و احساس مىکنند که این جا امّالقراى اسلام و وطن اصلى و مرکز حقیقى اسلام است. لذاست که دلهاشان براى ایران و نظام جمهورى اسلامى مىتپد و به این عاملِ وحدت شوق پیدا می کنند.» [17]
و براى دست یابى به آن هدف والا و تحقق اسلام ناب راه، همان راه اسلام و روش همان روش رسول گرامى اسلام (ص) بوده است.
« امام ما براى حیات دوباره اسلام، درست همان راهى را پیمود که رسول معظم (ص) پیموده بود؛ یعنى راه انقلاب، اصل بر حرکت است؛ حرکتى هدفدار، سنجیده، پیوسته، خستگىناپذیر و سرشار از ایمان و اخلاص. در انقلاب، به گفتن و نوشتن و تبیین اکتفا نمىشود؛ بلکه پیمودن و سن به سنگر پیش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار مىگیرد.» [18]
همان اصلى که همه کینه دشمن اسلام و انقلاب را در پى دارد و همواره براى مبارزه با آن و مأیوس کردن مردم مسلمان برنامه ریزى مىکند.
اسلام دینى فراتر از مرزها
« اگر صدور انقلاب، به معناى صدور فرهنگ قرآنى و انسان ساز اسلام است؛ این درست است و به آن افتخار مىکنیم. ما وظیفه خود مىدانیم که با صداى بلند و توان بالا، مفاهیم و ارزشها و احکام و معارف اسلامى را که مایه نجات ملتها و مستضعفان و مظلومان است؛ اشاعه دهیم. احساس مىکنیم که اگر به این تکلیف عمل نکنیم؛ مقصّریم. اگر ما اقدام به گسترش مفاهیم و ارزشهاى اسلامى و انقلابى هم نکنیم؛ طبیعتِ این مفاهیم و معارف، آن است که مثل هواى لطیف و عطر گلهاى بهارى، خود به خود در فضاى ذهنیت جهان، گسترش پیدا مىکنند. چه دشمنان بخواهند و یا نخواهند. امروز، مسلمانان عالم باید توجه کنندکه دستگاههاى استکبارى، با جنجال آفرینى مىخواهند آنها را از بیان صحیحترین و صادقانهترین احساسات و معارف باز بدارند.» [19]
کینه دیرینه
« استکبار جهانى، نسبت به اسلام و انقلاب، از اعماق وجود کینه دارد و تا ملتى از اصول و دین خودش دست بر ندارد و تسلیم نشود؛ آنها راضى نخواهند شد. خداوند متعال به مسلمانها فرمود: « و لن ترضى عنک الیهود و لاالنّصارى حتى تتّبع ملّتهم» . بنابراین، کینه استکبار به خاطر اعتقادات و استقلال خواهى و شعار « نه شرقى و نه غربى» و پایبندى عمیق مردم ما به اسلام است. کینه استکبار تمام شدنى نیست؛ اما على رغم کینه عمیق او علیه ملت ما، به لطف پروردگار امیدوارم و دلگرمیم که انشاء اللَّه ملت ایران بتواند در همه صحنههاى اقتصادى و ساسى و فرهنگى، به مقاصد الهى دست یابد و دشمن را وادار به عقب نشینى کند.» [20]
2- 2- خدا محورى و تکلیف مدارى
حق مدارى و تکلیف نگرى در اعمال، رمز فلاح و هرگونه توفیق است. اسلام با نواى « قولوا لاالهالااللَّه تفلحوا» آغاز گردید و آخرین دستگیره انسان در این مسیر را نیز همین قرار داد. حضرت امام( ره ) مقصد را اللَّه دید، بر حق ایستادگى نمود و براى او جام زهر را نوشید. و مقام معظم رهبرى (دام ظله العالى) نیز با همین نیت رداى رهبرى پوشیده، عصاى موسوى در دست گرفت و کوه نور را نشان گرفت. بر تکلیف مدارى و خداجویى اصرار ورزید و آنچه قطعا در تمامى بیانات آن بزرگوار مورد اشاره بوده است، توجه دادن به خداوند و اخلاص در عمل مىباشد. « پس، وراى این محاسبات معمولى، دستگاه معقول قانونمندى وجود دارد که غیب است و باید به آن معتقد بود. آن محاسبه را از کجا پیدا کنیم؟ از راه شرع و عمل به تکلیف. این عنوانهایى که ما در خلال صحبت به آن مىرسیم، دقیقا همان عنوانهایى است که امام ما مکرر روى آن تکه کردند. ما وقتى سلسله بحث را ترسیم مىکنیم، مىبینیم که درست سر بند، همین عنوانهاست. امام مىگفتند: ما به تکلیف عمل مىکنیم، ما براى پیروزى نمىجنگیم، ما براى جواب دادن به خدا مىجنگیم، خداى متعال تکلیف کرده، ما عمل مىکنیم؛ پیروزى داد، منت پذیرش هستیم ، پیروزى هم نداد، باز هم از این که توفیق داد به تکلیفمان عمل بکنیم، منتپذیر هستیم. راز پیروزى همین است. اگر انسان، شرع را امام خود قرار بدهد؛ یعنى طبق آنچه که تکلیف اسلامى و شرعى است، قدم به قدم حرکت بکند، یقینا به پیروزى خواهد رسید.» [21]
« یک مسئله اساسى اسلامى که در آیات کریمه قرآن از آن یاد شده و ما ملت ایران باید به آن توجه دایمى داشته باشیم، عبارت است از حرکت به سمت حیات طیبه الهى و سیاسى. « یا ایها الذین امنوا استجیبواللَّه و للرّسول اذا دعاکم لامایحییکم» . [22]خدا و پیامبر، شمارا به زندگى و مایه حیات طیب و پاکیزه دعوت مىکنند.» [23]
هنر ایمان اسلامى
اما آنچه جاى بهت و پرسشى عمیق دارد و حیرت جهانیان را بر عظمت خود برانگیخته، عامل اصلى این پیوند و انگیزه تبعیت معجزه وار مردم مؤمن از امامان خویش است. که فرمودند:
« هنر ایمان اسلامى در همین است که دلهاى مردم را آن چنان مجذوب مىکند و نیروهاى آنان را آن چنان در خدمت هدفهاى عالى و والا به کار مىاندازد که خود این، انقلاب و حرکت اسلامى را بیمه مىکند و نصرت الهى را به دنبال مىآورد» [24]
« دست نیرومندى که دلهاى شما مردم را به انقلاب و امام و جمهورى اسلامى، با استحکام متصل کرد و نیروى عظیمى که ملت ایران را مثل اقیانوسى موّاج در تمام مراحل انقلاب - از جمله بعد از رحلت امام امت (ره ) در مقابل چشم جهانیان قرار داد؛ عبارت از ایمان و اعتقاد شما به خدا و اسلام است. این عاملِ اصلى را نباید دستکم گرفت.» [25]
ایمان مردم ضمانت نامه پیروزى
« بنا داریم که با همه توان و با همه نیروى ملى و ذاتى و ایمانى مردم خودمان، به سمت اقتدار واقعى و حقیقى اسلام پیش برویم و مطمئنیم که خداوند به ما کمک خواهد کرد.» [26]
« وظیفه ما آن است که با پایدارى خود در مقابله با تهدید و تطمیع سلطه گران، این پرچم را همچنان برافراشته نگهداشته، از هیچ فداکارىاى دریغ نکنیم، تا بتوانیم نقش و مسئولیت تاریخىیى را که بر عهده ما در این برهه از زمان گذارده شده است، به بهترین وجه ایفا کنیم.» [27]
شما ملتى هستید که بر اثر تجربه بزرگ انقلابتان و به خصوص بر اثر آزمایش عظیمى که در جنگ از خود نشان دادید و محبت عاشقانهاى که نسبت به امام بزرگوارتان - در حیات و مماتش - ابراز کردید و شجاعتى که در مقابل قدرتها ازخود نشان دادید، در چشم ملتهاى دیگر، یک ملت بزرگ و قهرمان به حساب مىآیید و حق هم همین است.» [28]
« امروز استکبار جهانى از ایمان عمیق در هر مردمى، خائف و هراسان است. امروز دستگاه سلطهطلب و سلطهگر جهانى مىداند آن چیزى که در مقابل او خواهد ایستاد، انسانهاى با ایمان و غیور و معتقد به یک سلسله اصول و ارزشها هستند و فقر مقابل سلطهطلبى و زورگویى دستگاه استکبار مىایستند دشمن از اینها مىترسد و با آنها مقابله مىکند.» [29]
3- 2- مردمى بودن و تکیه بر عناصر خودى
مردم جنود رحمان و صاحبان انقلاب
طبیعىترین، منطقىترین و کوتاهترین راه تحقق اهداف الهى انقلاب و یافتن سعادت همگانى، همراه شدن با مردم و همراه کردن مردم با مسیر حق بوده که حضرت امام (ره ) و رهبر معظم انقلاب (دام ظله العالى) این رمز را یافتند و از آن بهرهاى تام گرفتند. ارکان مختلف نظام ا تکیه بر خواست و اراده آحاد مردم طراحى کردند و بر این منبع عظیم که مظهر عنایت حق بود امید یارى بستند، »هو الذى ایّدک بنصره و بالمؤمنین».
« مردمى بودن حکومت هم یکى دیگر از ارزشهایى است که حاکمیت اسلام و معارف اسلامى به این مملکت هدیه کرده است مردمى بودن، چیزى بالاتر از انتخاب شدن به وسیله مردم است..... در کشور اسلامى ما، مردمى بودن یک ارزش است». [30]
« براى تحقق این هدف، از تودههاى مؤمن و آگاه و دردمند و فداکار - و نه از احزاب و گروهها و سازمانهاى سیاسى - نیروى انسانىِ لازم گرفته شد و رهبر حکیم، نصرت را پس از توکل به خدا، از نیروىلایزال مردم جستجو کرد و در سایه مجاهدت پانزده ساله، جنود رحمان را از بندگان خدا به وجود آورد و در راه خدا به حرکت در آورد.» [31]
پشتوانه این حکومت، غیر از کمک این مردم چیست؟ پس اینها صاحب قضیهاند. اینها بودند که رژیم شاه را سرنگون کردند. اگر این مردم به فرمان امام گوش نمىکردند، به خیابانها نمىرفتند و جوانانشان را نمىدادند، من و شمااین افتخار را هم با خودمان یدک مىکشیم که جزو مبارزان آن زمان بودهایم باید صد سال آن گونه مبارزه مىکردیم! مردم بودند که به خیابانها رفتند و جان خودشان را فدا کردند. حالا که این مردم به ما مراجعه مىکنند، آیا باید با آنها مثل مزاحمى که مرتب ما را اذیت می کند، برخورد کنیم؟!» [32]
نظام اسلامى متکى به مردم
از دلایل آشفتگى و بى سامانى رژیمهاى قبل، دور داشتن مردم از امور و نامحرم داشتن آنان در سعادت و سلامت عمومى جامعه بود، که سرانجامِ آن نتیجهاى جز قهر و بیزارى و طغیان و مطالبه یک رژیم مردمى - الهى در پى نداشت. « نظام انقلابى، با پشتوانه مردمى نیرومند خود و با اعتقاد راسخى که به نیروى ملى و مردمى خود دارد، خواهد توانست کشور را در جاده رشد و پیشرفت مادّى بیندازد و عقب ماندگیها را با برنامه ریزى جبران نماید و دست بیگانگانِ سود جو و بد نیت را براى همیشه کوتاه کند. لذا از هر وسیلهاى براى جلوگیرى از سازندگى کشور استفاده کردند که یکى از آنها، جنگ ویرانگرى بود که بر مردم ما تحمیل نموده و موجب شدند که همت مردم و مسئولان، به جاى سازندگى و پیشرفت علمى و عملى، صرف دفاع از تمامیت و استقلال کشور شود.» [33]
اما مردم آزاده و با ایمان که انقلاب را چون فرزند خود و حاصل دهها سال رنج امام و وارستگان این مرز و بوم مىدانستند و پیوندى الهى با آن داشتند با اتکاء بر خداوند به افق متعالى این مبارزات چشم دوخته و در پى امام خویش.
« با اراده قاطع خود که از ایمان عمیق آنان به اسلام ناشى شد مبارزات را تا پیروزى ادامه داده و جمهورى اسلامى را به وجود آورده و با فداکارى و ایثارى بى نظیر، از آن حراست نمودهاند و از این پس هم در همه حال، نظام اسلامى متکى به مردم و متعلق به مردم و در اختیار مردم خواهد بود.» [34]
خودکفایى با همت مردم
آثار و برکات شگفتِ وحدت امت و امام، محدود به ایام پیروزى و اداره جنگ نبود. بلکه تجربهاى شیرین از توانائیهاى این ملت بود تا مرزهاى اقتدار خویش را بیابند و بر بازسازى و جبران ویرانیهاى شاهنشاهى و ایادى جور در این مملکت کمر همت بندند و پیام مولا را دریابد که:
« نیروهاى مخلص، آستین همت بالا زنند، بر همگان واجب است که سازندگى کشور را بسیار جدى بدانند و موانع را از سر راه بردارند. امروز، آبروى اسلام در گرو آن است که ایران اسلامى به کشورى آباد تبدیل شود، کار و ابتکار در آن همه گیر شود، زندگى مردم سر و سامان یابد، فقر و محرومیت ریشه کن شود، تولید داخلى با نیازهاى مردم متعادل گردد، کشور در صنعت و کشاورزى به خودکفایى برسد، دشمن از طریق احتیاجات زندگى مردم، راهى به اعمال فشار نداشته باشد و خلاصه دین در کنار معنویت، زندگى مادّى مردم را نیز سامان بخشد.
دولت و ملت، باید سازندگى کشور را وظیفهاى انقلابى بدانند، با همکارى و با بسیج همه نیروها و استعدادها و مغزها و بازوها، ایران را چنان آباد و پیشرفته بسازند که امید را در دل ملتهاى مظلوم زنده کند و راه آسایش مادّى و تعالى معنوى را به آنان ارائه نماید.» [35]
این، همت والاى مردم بود و انتظارى که اسلام و تاریخ از آنان داشت. کار را تمام کردند و بحمداللَّه سر بلند برآمدند، آنچه داشتند گذاشتند تا همه چیز را بیابند و یافته آنان، میراث گرانبهاى اسلام بود که در سایه استقلال و آزادى فراهم آمده بود. اما آنچه این ولى نعمتان و صاحبان حقیقى انقلاب از اولیاى امر که میراث داران امروزند، انتظار دارند چیزى جز امانتدارى و وظیفهشناسى و درک جایگاه خود و مردم نیست. « حرف من این است که باید ترتیبى داده بشود و مکانیسمى به وجود بیاید که کارگزاران حکومتى، خودشان را به معناى حقیقى کلمه، خدام و خدمتگزار مردم بدانند؛ بروند کار کنند و همان قدرى که برایشان مقرر و معین شده است، زحمت بکشند و وظیفه خود را انجام بدهند؛ کوتاهى نباید باشد.» [36]« مظهر مردمى بودن ما این است که امروز مردم بین خودشان و مسئولان فاصله حقیقى احساس نمىکنند. این نعمت بزرگى است.» [37]
3 - معرفى الگوها
از عوامل تأثیرگذار بر فرهنگ عمومى جامعه، شناخت و حضور فعال الگوهایى محبوب و مناسب در میان مردم است تا آرمانهاى متعالى و اهداف پیشبینى شده، تجسمى عینى و دست یافتنى یابد. مکتب شیعه، که از ابتدا تکوّنى همراه با الگویابى داشته است، مهمترین عامل تربیت و رمزمؤدب شدنش به ادب و فرهنگ اسلام، و حفظ و پایدارى آن، داشتن الگوهایى کامل و منزه و معلمینى الهى و مطهر بوده است.
دورانى که تاریخ با امامت و رهبرى معصومین علیهم السلام طى کرد، با همه فراز و نشیبها و پیروزىها و محرومیتها، مکتبى تربیتى و رو به تعالى را بر بشریت گشود که گر چه مربیانى متعدد بر آن ولایت داشتند و هر یک بر حسب شرایط زمان، جلوهاى خاص از نفوس ملکوتى خویش و نمایى از ولایت الهیشان را بروز دادند، اما طهارت در مرام، اخلاص در عمل، صداقت در بیان و در یک کلام عصمت آن بزرگان، چهارده قرن امامت را با رهبریى واحد و الهى در میان امت جارى ساختند، بگونهاى که گویا یک امام با عمرى به بلنداى سن چهارده معصوم بر تاریخ شیعه ولایت اشته است. چرا که همه، مجریان فرمان حق بودند و رسالتى به عظمت اسلام و وسعت تاریخ بر دوش داشتند.
بىتردید بهره جستن و تربیت پذیرى از این گنجینه معنوى، نیازمند آگاهى و طهارتى درخور است.
مقام معظم رهبرى که اینک در کمال شایستگى، نیابت ولایت آن حجج الهى را عهده دارند، با تبحرى ویژه و اشرافى وافى، و با ترسیم صحیح و دقیق فضائل و کمالات آن اسوههاى آسمانى، متعالىترین الگوهاى رفتارى را در میان مردم جارى مىسازند و نسبت به جلوههاى تربیتى آگاهى مىبخشند. علاوه بر آثار ارزنده ایشان پیرامون سیره معصومین علیهم السلام که قبل از موقعیت مقدس رهبریشان در دست است، طى دوران درخشان رهبرى نیز به مناسبتهاى مختلف درسهایى آموزنده و هدایتگر از معصومین علیهم السلام ، همچنین حضرت امام (ره ) و در مراحل پایینتر از شخصیتهاى بزرگ اسلامى، به تناسب وضع فرهنگى جامعه ارائه فرمودهاند و بر شناخت بیشتر و تبعیت از آن چهرههاى درخشان تأکید فراوان داشتهاند که ذیلا به چند نمونه از آن اشاره مىشود.
قلل معرفت و کمال انسانى « وقتى به صف اولیا و عباداللَّهالصالحین نگاه مىکنید، قله هایى وجود دارد که نسبت آن قلهها به بقیه انسانهاى بزرگ عالم معنا، یک نسبت غیر قابل تصور و فوقالعاده عظیمى است. اختلاف، اختلاف فاحشى است. این قلهها، همان کسانى هستند که در تاریخ نبوتها هم هر ا چشم بدوزید، از هر طرف آنها را مىبینید؛ مثل انبیاى اولوالعزم و بزرگانى از این دست و در این حد. اما در مجموعه این عظمتها و شکوهها و در بین این برجستهترینها که ذکرشان براى ما فقط لقلقه لسان است و امثال من، دل و روح و جانشان، بسیار کوچکتر و خردتر و حر از آن است که بخواهند این معنویتها را درک کنند و همین طور از دور تصویرى در ذهنشان دارند و آن را بر زبان مىآورند –
که باز این تصویر هم، از کلمات خودشان است چند نمونه بسیار نادر وجود دارد که از حد توصیف و بیان بالاترند. [38]
« ابعاد شخصیت نبىّ اکرم را هیچ انسانى قادر نیست به نحو کامل بیان کند و تصویر نزدیک به واقعى از شخصیت آن بزرگوار ارائه نماید. آنچه ما از برگزیده پروردگار عالم و سرور پیامبران سراسر تاریخ شناخته و دانستهایم، سایه و شبحى از وجو معنوى و باطنى و حقیقى آن بزرگوار است؛ اما همین مقدار معرفت هم براى مسلمانان کافى است تا اولا، حرکت آنها را به سمت کمال تضمین کند و قله انسانیت و اوج تکامل بشرى را در مقابل چشم آنان قرار بدهد و ثانیا، آنها را به وحدت اسلامى و تجمع حول آن محور تشویق کند. بنابراین، توصیه ما به همه مسلمانان عالم این است که روى ابعاد شخصیت پیامبر و زندگى و سیره و اخلاق آن حضرت و تعالیمى که از آن بزرگوار مأثور و منصوص است، کار زیادى بشود». [39]
تجسم آیات قرآن
« وجود امیرالمؤمنین (علیه السلام) از جهات متعدد و در شرایط گوناگون، براى همه نسلهاى بشر، یک درس جاودانه و فراموش نشدنى است؛ چه در عمل فردى و شخصى خود، چه در محراب عبادتش، چه در مناجاتش، چه در زهدش، چه در محو و غرق شدنش در یاد خدا، و چه در مبارزهاش با نفس و شیطان و انگیزههاى نفسانى و مادّى» [40]
« او تجسم حکومت الهى، تجسم آیات قرآن در میان مسلمین، تجسم « اشدّاء على الکفّار رحماء بینهم« و تجسم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزدیک مىکرد « کان یقرّب المساکین» و ضعفا را مورد رعایت خاص قرار مىداد. برجستنى که با پول و زور و بقیه وسایلِ مطرح شدن، خودشان را به ناحق مطرح کرده بودند، در نظر على (ع) با خاک یکسان بودند. آنچه در چشم و دل او ارزش داشت، ایمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانیت بود. با این مبناهاى باارزش، امیرالمؤمنین کمتر از پنج سال حکومت کرد. قرنهاست که درباره امیرالمؤمنین (ع) مىنویسند و کم نوشتهاند و نتوانستهاند درست تصویر کنند و بهترینها، معترف به عجز و تقصیر خودشان هستند.» [41]
سرمشق نورانى
« در مقام تنزل وجود، آن جاى که عظمتهاى ملکوتى به واقعیتهاى عالم جسم و مُلک مىپیوندد و این قالبهاى بشرى، حامل آن معنویتها و روحها مىشود؛ آن وقت، هر حرکت و هر اشاره و هر حرف از زبان آنها، براى ماها که عقب هستیم، یک سرمشق نورانى مىشود. این کافى است که بدانیم فاطمه زهرا (س) در چه اوجى و با چه عظمتى در این عالم بوده و در عالم معنا و ملکوت خواهد بود. واقعا دختر پیامبر (ص) معماى ناگشوده ذهن بشر و معارف بشرى است.» [42]
مصداق لطف حق
« وجود مقدس امام زمان، مصداق وعده الهى است. همین قدر مىدانیم که این بازمانده خاندان وحى و رسالت، عَلَم سرافراز خدا در زمین است. « السّلام علیک ایّها العلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرّحمه الواسعة وعدا غیرَ مکذوب» « او وعده الهى و مصداق مطلق خدا بر انسانیت و بشریت است. او مستوره و نمونهیى از اولیا و اصفیا و انبیا و برجستهترین بندگان خداست. او نمایشگر مَبلغ فضل الهى بر بنى آدم است. اینها چیزهایى است که خود آنان بیان فرمودند. اگر ما بتوانیم در حد فهم قاصر و ناقص خمان، رشحاتى از این گفتهها را درک کنیم و بفهمیم، خیلى بُرد کردهایم.»
ودیعه خدا
« شخصیت عظیم رهبر کبیر و امام عزیز ما، حقا و انصافا پس از پیامبران خدا و اولیاى معصومین، با هیچ شخصیت دیگرى قابل مقایسه نبود. او ودیعه خدا در دست ما، حجت خدا بر ما و نشانه عظمت الهى بود. وقتى انسان او را مىدید، عظمت بزرگان دین را باور مىکرد. نمىتوان عظمت پیامبر (ص)، امیرالمؤمنین (ع)، سیدالشهداء (ع)، امام صادق (ع) و بقیه اولیا را حتى درست تصور کرد؛ ذهن ما کوچکتر از آن است که بتواند عظمت شخصیت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور کند.» [43]
او عبد صالح و بنده خاضع خدا و نیایشگرِ گریان نیمه شبها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوى کامل یک مسلمان و نمونه بارز یک رهبر اسلامى بود. او، به اسلام عزت بخشید و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. او ملت ایرا را از اسارت بیگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصیت و خودباورى بخشید. او، صلاى استقلال و آزادگى را در سراسر جهان سرداد و امید را در دلهاى ملل تحت ستم جهان زنده کرد. او، در عصرى که همه دستهاى قدرتمند سیاسى براى منزوى کردن دین و معنویت و ارزشهاى اخلاقى تلاش مىکردند، نظامى بر اساس دین و معنویت و ارزشهاى اخلاقى پدید آورد و دولت و سیاستى اسلامى بنیان نهاد.» [44]
اسلام ناب مجسم
« ما امروز درباره امام بزرگوارمان باید عرض کنیم که او اسلام انقلابى مجسم، اسلام ناب مجسم در زندگى و اخلاق و احساسات و تصمیمگیرىها و نیز فانى براى خدا بود. خداى متعال هم به او پاداش داد. کارى که به دست این بزرگوار در این دوران انجام گرفت، کارى بىنظیر بود.» [45]
پی نوشت:
[1] ترجمان کلام مقام معظم رهبرى، همین مقاله، ذیل عنوان فرهنگ مستقل.
[2] (الى ان بعث اللَّه سبحانه محمدا ....9فهدا هم به من الضلالة و أنقذهم بمکانه من الجهالة)، نهجالبلاغه، خطبه اول
[3] زیارت اربعین، مفاتیح الجنان
[4] احزاب , 7
[5] احزاب , 23
[6] بیانات امام خمینى (ره ) پس از فاجعه کشتار نوزدهم دى ماه 1356
[7] حدیث ولایت، جلد 7ص ، 3/2/1370
[8] در محضر ولایت، دبیرخانه شوراى عالى انقلاب فرهنگى، ص 129 ، 29/9/1373
[9] حدیث ولایت، جلد 6 ، ص 233
[10] حدیث ولایت، ج 4 ، ص 249 ، 10/3/1369
[11] روزنامه جمهوری اسلامی ، 31/6/1374
[12] فرمایشات مقام معظم رهبرى در دیدار با مردم تربت جام، 1378
[13] حدیث ولایت ، ج5 ، ص 287
[14] روزنامه جمهوری اسلامی ، 20/4/1374
[15] حدیث ولایت ، ج 4 ، 10/1/1369
[16] همان
[17] حدیث ولایت ، ج 2 ، 5/7/1368
[18] حدیث ولایت ، ج 4 ، ص 246 ، 10/3/1369
[19] همان ، ص 278 ، 23/4/1368
[20] حدیث ولایت ، ج 1 ، ص 231 ، 23/4/1368
[21] حدیث ولایت ، ج5 ، ص 177
[22] انفال ، 24
[23] حدیث ولایت ، ج 7 ، 29/1/1370
[24] حدیث ولایت ، ج 6 ، ص 18 ، 5/9/1369
[25] حدیث ولایت ، ج 1 ، ص 220 ، 14/4/1368
[26] حدیث ولایت ، ج 4 ، ص 220 ، 4/3/1369
[27] حدیث ولایت ، ج 6 ، ص 260 ، 1/12/1369
[28] حدیث ولایت ، ج 2 ، ص 280
[29] سخنرانى مقام معظم رهبرى در دیدار با فرزندان ممتاز شاهد، 13/6/1370
[30] بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع 200هزار نفرى جوانان ، 1/2/1379
[31] حدیث ولایت ، ج 4 ، ص 247 ، 10/3/1369
[32] حدیث ولایت ، ج 6 ، ص 48 ، 14/9/1369
[33] حدیث ولایت ، ج 4 ، ص 263 ، 10/3/1369
[34] همان ، ص 259
[35] حدیث ولایت ، ج 4 ، ص 264 ، 10/3/1369
[36] حدیث ولایت ، ج 6 ، ص 48 ، 14/9/1369
[37] همان ، ص 229 ، 7/3/1369
[38] همان ، ص 145 ، 17/ 10/ 1369
[39] حدیث ولایت، ج 2 ، ص 224 ، 24/7/ 1368
[40] حدیث ولایت، ج 6 ، ص 197 ، 10/11/1369
[41] همان، ص 198
[42] حدیث ولایت، ج 6 ص 145 ، 17/10/1369
[43] حدیث ولایت، ج 1 ، ص 7 ، 17/3/1368
[44] همان، ص 13 ، 18/3/1368
[45] حدیث ولایت، جلد 4 ص 274 ،
امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی از منظر مقام معظم رهبری
امام (رحمت الله علیه) که خود درحقیقت پرچم دار بزرگ عصر جدیدی در زندگی بشر است ضمن ابراز تعجب از غفلت علمای بلاد اسلامیاز رسالت تاریخی خود باتصریح به آغاز عصر بشریت تشنة معنویت، گرایش جوامع بشری به ارزشهای وحی و عطش ملتها به دین معنویت را، از ویژهگیهای این عصر ذکر نموده میفرماید :
«..تعجب است که چگونه بسیاری از علما و روحانیون کشورها و بلاد اسلامیاز عظیم و رسالت الهی و تاریخی خود در «این عصر » که بشریت تشنة معنویت واحکام نورانی اسلام است غافلند « و عطش ملتها را درک نمیکنند » واز التهاب و گرایش جوامع بشری به ارزشهای وحی بی خبرند و قدرت ونفوذ معنوی خود را دست کم گرفتهاند. »
ولی امر مسلمین حضرت آیه الله خامنه ای ، با اعتقاد به اهمیت فراوان بررسی وتحلیل موضوع تحولات عمیق گستردهای که امام (رحمت الله علیه) درعرصة جهانی پدید آوردند بارها به طرح و تبیین وتحلیل مقولة «عصر امام خمینی (رحمت الله علیه) پداختهاند.ایشان دراین باره میفرمایند:«امروز یک عصر و یک دوران جدید به وجود آمده است، دوران جدید راباید دوران امام خمینی (رحمت الله علیه) نامید.»
معظم له با بیان برخی ا زمهمترین شاخصههای این دوران اضافه فرمودند:
«با آغاز دوران جدید نه تنها در ایران یا کشورهای اسلامیمردم به باورهای الهی بازگشتهاند بلکه در سطح جهان «عقیدةمذهبی»وگرایش معنوی درمیان جوامعی که دهها سال تحت سلطة حکومتهای ضد مذهب زندگی کرده بودند رشد نموده است. »
درجای دیگر با تصریح به این که: «این عصر راباید عصر امام خمینی (رحمت الله علیه) نامید و ویژهگی آن عبارت است از بیداری و جرأت ملتها در بابر زورگویی ابر قدرتها... و سر بر آوردن ارزشهای معنوی والهی » میفرمایند:
ما امروز نشانه های رشد معنویت وافول مادیت را در دنیا میبینیم » وامروز دردنیا گرایش به دین شروع شده است » «وقرن حاضر قرن گرایش عمومیبشریت به معنویت ودین است. »
ایشان میافزایند: «آن روزی که دین ومعنویت ضد ارزش به حساب میآمد ومورد استهزا قرار میگرفت گذشته است، امروز بی دینی واز اعتقاد معنوی تهی بودن یک ضد ارزش است این ویژهگی های عصر جدیدی است که امام (رحمت الله علیه) – این مرد بزرگ – پرچم آن را درجهان بر افراشت. »
و دگر باره تأکید مینمایند :« این دوران {عصر امام خمینی (رحمت الله علیه) دوران اسلام ودوران غلبة ارزشهای الهی ومعنوی است، این دوران دوران امام خمینی(رحمت الله علیه) میباشد وان شاء الله جوانهای ما این اینده را خواهند دید. »
همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند امام (رحمت الله علیه) مبشر دوران جدیدی درتاریخ حیات بشری است که مطالبات معنوی بشر و رویکرد دینی و مذهبی انسان بیش از ادوار گذشته وچند قرن اخیر، جلوهگر خواهد شد، البته : «امام خمینی (رحمت الله علیه) پیامبر تازه ای نبود، اما او از یادآوران بود، ازمخاطبان «انت مذکر» که عهد فطری مردمان با خداوند را به آنان یاداوری کرد وپس از چند قرن که از هبوط بشر در مصداق جمع کلی میگذشت چون اسلاف خویش از ابراهیم واسماعیل ومحمد (ص) دوره ای از جاهلیت وعصر دیگری از دینداری زا آغاز کرد، این عصر تازه راباید عصر امام خمینی (رحمت الله علیه) نام نهاد.»
اکنون هر تحلیلگر بصیر ومنصفی که تحولات چند دهة اخیر جهان را به خوبی تعقیب وبررسی نموده باشد بر این امر صحه میگذارد که: «جهان امروز دردوران انتقال از یک عصر به عصر دیگری قرار دارد و تا این انتقال به انجام رسد دیگر روی ثابت به خود نخواهددید.»
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در جایی دیگر در تبیین شخصیت رهبرکبیر انقلاب اسلامی می فرمایند:
خمینی(رحمت الله علیه) تنها انسان معاصر است که حقیقت اسلام ناب را در خود مجسم ساخته است در میان انسان های غیر معصوم، خمینی(رحمت الله علیه) هیچ نظیری ندارد.
هیچ بعد ارزشی وجود ندارد مگر آن که در وجود پربرکتش تابشی کامل یافته است.
آنانی که تاسف می خورند چرا در زمان حضور ائمه معصومین نبودند تا از سرچشمه زلال وحی، قلب و اندیشه و رفتار خویش را تطهیر کنند و همان انسانی شوند که خداوند متعال درباره اشان می فرماید: خداوند از آنان راضی است و آنها نیز از او خشنود هستند...
آنانی که در حسرت دیدار مهدی آل محمد اندوه روز را به اشک شبانه پیوند می زنند...
آنانی که نگرانند که آیا اسلامی که اکنون ارایه می شود با وجود فاصله زمانی زیاد با عصر وحی، چقدر می تواند همان اسلامی باشد که خداوند آن را مظهر نعمت کامل بر بشریت می داند...
خلاصه این که همه آنانی که تشنه حقیقت در سراسر گیتی هستند بدانند خمینی(رحمت الله علیه) مژده بزرگ خداوند برای بشریت اکنون و انسان های بعد تا روز ظهور منجی کل است.
این خمینی(رحمت الله علیه) است که همه زندگیش جلوی روی ماست و همه نوشته هایش در دسترس ماست. زندگی و سخنانی که انسان هر چه بیشتر در آنها عمیق شود خداوند را به خاطر این نعمت بزرگ بیشتر شاکر می شود.
آنچه گفتیم نه به معنای انکار بزرگی بزرگان و بیقدر شمردن زحمات و مقامات معنوی آنهاست. هرگز!
منظور این است که خمینی(رحمت الله علیه) عصاره همه خوبان پیشین خود است و سخنانش جامع همه حرف های درستی است که هر بزرگی قسمتی از آن را در تارک تاریخ به ثبت رسانده است. خمینی(رحمت الله علیه) عصاره همه حقیقت هایی است که پیشینیانش به مقداری از آن دست یافته بودند.
کتاب خمینی(رحمت الله علیه) روبروی همه جهانیان تابشی بی سایه دارد. بنابر این در این عصر و روزگاران، عذر هیچ کس برای نفهمیدن، برای تردید کردن، برای فریب خوردن و گمراه گشتن با وجود این کتاب پذیرفته نیست.
سخنان و رفتار او تفسیر قرآن کریم و مرجع فهم احادیث شریف و تکمیل همه حکمت های عمیق است.
گزیده سخنان مقام معظم رهبری در مورد امام راحل (رحمت الله علیه )
* ارتحال رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه حقاًضایعه ای جبران ناپذیر و صدمه ای بزرگ بود . 22/3/68
* تسلیت این حادثه بزرگ را بیش از همه باید به همه شما ،فضلا و طلاب جوان و فرزندان محبوب حضرت امام گفت و بنده صمیمانه به همه شما ،به همه حوزه های علمیه ،علما ، فضلا و طلاب و مدرسین و بزرگان تسلیت عرض می کنم . 23/3/68
*ایشان مدرسی علی الظاهر ، بودند و در مسجد سلماس تدریس می فرمودند ، اما اخلاص ، صفای باطن و رابطه معنوی و پیوند مستحکم میان او و خدا ، مقلب القلوب ، موجب شد که این انسان علی الظاهر دستی نیرومند برای برافکندن بنباد ارزشهای مادی شود و امروز رهبر کمونیست چپ یک نقطه دور دست می گوید ، خواهش میکنم به من کتابی درباره اسلام بدهید تا آن را مطالعه کنم و این در حالی است که همه ما بودیم اما شما نمی توانستید به یک جوانی که باد مارکسیسم به دماغ او خورده است کتابی بدهید 23/3/68
* امام عزیز با حیات ، ابتکارو تحرک خود که از آن روح بزرگ و دل روشن بر می آید و همچنین با مرگ پر حادثه و عروج ملکوتی خود به اسلام و انقلاب خدمت کردند . 24/3/68
* امروز (در ارتحال امام )دشمنان انقلاب اسلامی تو دهنی سختی از مردم خورده اند . 24/3/68
* هنر بزرگ حضرت امام این بود که دیوارهای بین اجتماعات مردم را از بین برد و یک فضای وسیع با دل های آشنا بوجود آورد . 24/3/68
* امام کبیر ما عصر جدیدی را در زمان ما آغاز کردند . 29/3/68
* ایشان عصر گرایش و احترام به ارزشهای انسانی و احترام به عدالت و حریت انسان و اصل احترام به آراءمردم را بنیان گذاشتند که حتی دشمنان ایشان هم به عظمت امام معترفند . 29/3/68
* اینکه امام می فرمودند (به من خدمتگزار بگویند بهتر است تا رهبر ) با صداقت و راستی بود و تعارفی در کار نبود 29/3/68
* اگر چه جای خالی امام برای ما سخت و تلخ است اما میراث گرانبهای معمار بزرگ انقلاب ، امام خمینی حفظ خواهد شد . 29/3/68
* بخشیدن روح عزت ، استقلال ، استغناء و اعتماد به نفس به ملتی که در طول سالیان متمادی سعی شده بود که اعتماد به نفس از او گرفته شود و استقلال او مورد دستبرد قرار گیرد و اعتماد به نفس او از بین برود و دیگران بر سرنوشت او تسلط یابند ، از مشخصه های عمده انقلاب است که توسط امام خمینی (رحمت الله علیه) در جامعه انقلابی کشور ترسیم شده است . 29/3/68
*راه و روش و اهداف امام خمینی همانند اهداف انبیاءبوده است . 1/4/68
* برای امام ،امت اسلامی و اسلام مطرح بود و ایشان منطقه ای فکر نمی کردند . 1/4/68
*در سخت ترین مراحل ، امام عزیزمان همواره آرام و مطمئن بودند و به مردم اطمینان فراوانی داشتند . 1/4/68
* امام ،خوب این مردم را شناخته بودند و مردم هم حقاًو انصافاً امامشان را خوب شناخته بودند . 6/4/68
* خداوند امام عزیزمان را به عنوان گوهری یکدانه و ذخیره ای از سوی خود در میان ملت ما قرار داد . 10/4/68
* آن روح بزرگ و کوه ستبر به دفعات در برابر عظمت مردم تکان می خورد و می لرزید . 10/4/68
* او که جوهره درخشان وجودی اش در سایه ربوبیت پروردگار آشکار شد ، بارها و بارها سیاستهای جهانی را جابجا کرده و تغییر داد . 10/4/68
* امام عزیز با رحلت خود امت اسلام را یتیم کردند و شاید در دل ها ، محیط زندگی و در جهان اسلام نتوان تا سالهای متمادی این خلاًعظیم را پر ساخت . 10/4/68
* کلام او همانند بمبی در دنیا منفجر شد و همه را تحت تاثیرقرار داد . 10/4/68
* او زنده است تا اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) زنده است و او زنده است تا پرچم عظمت اسلام و وحدت مسلمین و نفرت از ظالمین بر افراشته است. 17/4/68
* آری امام خمینی زنده است تا امید زنده است و تا حرکت و نشاط هست و تا جهاد و مبارزه هست . 17/4/68
* طنین صدای او که ندای حق و عدل بود در دلهای امتش و در فضای جهان هست و خواهد بود .او نمرده است و نخواهد مرد . 17/4/68
* برای او که راهرو راه پیامبران بود ، همچون خود پیامبران ،مرگ جسم به معنای مزگ شخصبت نیست . 17/4/68
* او در بانک تکبیر مبارزان مسلمان ، در اراده ای قهر آمیز ملتهای زیر ستم ، در ایمان آگاهانه ی نسل جوان معاصر در دنیای اسلام ، در امید روشن مستضعفان و مظلومان ، در سوز و حال معنوی مناجاتیان ، در حیات دوباره ی معنویت و ارزش های اخلاقی در جهان و در همه ی جلوه های زیبایی که حرکت انقلابی و تاریخ ساز او در دوران معاصر به وجود آورد و بلاخره در دل یکایک عاشقان و مریدانش زنده است . 17/4/68
* برای حیطه بندی عظمت این شخصیت بزرگ به قلم توانا و زبانهای گویا نیاز است . 29/4/68
* او مانند خورشیدی بود که با درخشش خود اشیاء را آشکار می کند و مانند روحی بود که با دمیدن به کالبدی اجزاء آن را زنده می سازد او ما را زنده کرد و به حرکت در آورد و ما توانستیم به کمک وجود او به ارزش جغرافیائی و تاریخی کشورمان و به حقیقت فرهنگ گذشته قرآن و ملت خود پی ببریم و اگر نظام جمهوری اسلامی و این انقلاب بزرگ و جهانی و نیز این رستاخیز عظیم ایجاد شده در دنیا را به عنوان یک شجرة طیبه بدانیم ریشه آن همین شخصیت عظیم است که این درخت مبارک رویاند 29/4/68
* شخصیت امام به وجود خارجی او بستگی ندارد ، بلکه عظمت این شخصیت از فکر ، راه و رهنمودهای او مایه می گیرد .لذا اهتمام به احداث مرقد ،گنبد و صحن امام عزیز له معنای تلاش برای حفظ هویت فکری و راه او و نیز زنده نگه داشتن یاد اوست . 29/4/68
* مرقد حضرت امام مرکزی برای گسترش الهامات الهی و نورانیت و روح عرفانی برای مردم اهل بصیرت و معرفت خواهد بود . 29/4/68
* بدون شک ما امروز با فقدان رهبر و امام عزیز و معظم بی نظیرمان دچار کمبود و خلاً مهمی هستیم لکن با یاد صلابت ، قاطعیت و معنویت و روحانیت آن بزرگوار و با الهام از درسهای فراموش ناشدنی ایشان امروز مقطع و دوران دیگری را آغاز می کنیم . 14/5/68
* یاد و نام امام بزرگوارمان کاخ قدرتهای طاغوتی و نیز دل آنها را میلرزاند زیرا او خادم به اسلام و مسلمین بود که با مجاهدت خود و ملتش به اسلام و مسلمین عظمت بخشید 26/7/68
*صلوات و سلام خدا بر شاهد شهیدان و امام مجاهدان و اسوه و مقتدای صالحان و رفعت بخش کلمه پیامبران ، حضرت امام خمینی قدس الله سره و اعلی الله کلمه که آتش خشم مستضعفان را بر هیمه فسق و فساد و کفر و الحاد و ظلم و استکبار جهانی افکند و ارکان سلطة مستکبران را متزلزل ساخت . 1/7/68
* اگر امام نیست ، خدای او ، راه او ، رهنمودهای او و انگشت نورانی اشاره های او که ما را به راه راست هدایت می کرد ، هست و مهم این است که ما کار بزرگ امام را بشناسیم و قدر بدانبم . 5/11/68
* بزرگداشت امام برای ما ، جنبه اعتقادی ، ایمانی، انقلابی، عاطفی و ملی دارد . 2/3/69
ـ شخصیت وجودی امام که در جایی برای شهادت اسیری اشک می ریزد و در جایی دیگر همچون قضیه شهادت 72 تن از بزرگان انقلاب چون کوهی استوار می باشد با هیچ زبانی قابل توصیف نیست . 2/3/69
* این فکر غلطی است که حرف دل امام را تنها می توان در رؤیت سیاسی امام دید .حرف دل امام را در مجموعه ای از همه ابعاد وجودی امام با صد زبان همچون فریاد سیاسی ، شعر عرفانی ، لبخند و یا گریه ای بیان شده است . باید دید و سعب و کوشش ما باید بر این باشد که در تمام جهات کمال امام را مورد توجه قرار دهیم . 2/3/69
* امام برای حیات دوباره اسلام درست همان راهی را پیمود که رسول معظم (ص) پیموده بود ، یعنی راه انقلاب را، در انقلاب اصل بر حرکت است ، حرکتی هدفدار ، سنجیده ، پیوسته ، خستگی ناپذیر و سرشار ایمان و اخلاص ، در انقلاب به گفتن ، نوشتن و تبیین اکتفا نمی شود ، بلکه پیمودن و سنگر به سنگر پیش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار می گیرد ، گفتن و نوشتن هم در خدمت همین حرکت در می آید و تا رسیدن به هدف یعنی حاکمیت بخشیدن دین خدا و متلاشی ساختن حکومت شیطانی ادامه می یابد . 13/3/69
* امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است ، نام او پرچم انقلاب ، راه او راه انقلاب و اهداف او اهداف ابن انقلاب است 13/3/69.
* حیات و شخصیت خمینی کبیر ، تجسم اسلام ناب محمدی (ص) و تبلور انقلاب اسلامی بوده و او خود و سخنش و انگشت اشاره اش خضر راه این حرکت الهی و روشنگر نقاط مبهم و برطرف کننده همه ی تردیدها بوده و همجنان خواهد بود . ملت ایران و از همه بیشتر مسئولان کشور باید این درس بزرک را هرگز از یاد نبرد . 13/3/69
*این عصر را باید عصر امام خمینی نامید و ویژگی آن عبارتست از پیدایش و جرأت و اعتماد به نفس ملتها در برابر زورگویی ابر قدرتها و شکستن بت های قدرت ظالمانه و بالندگی نهال قدرت واقعی انسان ها و سر بر آوردن ارزش های معنوی و الهی . 13/3/69
* در همه جای عالم فاصلة میان زندگی و رؤسای کشور با مردم کوچه و بازار فاصلة شاه و گداست و حتی حکومتهایی هم که داعیة تودهای داشتند نتوانستند از زندگی مسرفانه شاهان برای خود صرفنظر کنند افتخار نظام اسلامی آن است که امام عظیم الشأنش تا پایان عمر در زی طلبگی زندگی کرد . 13/3/69
*بر اساس جهان بینی اسلامی اعتقاد راسخ به لزوم اتحاد مسلمین ، برای حل مشکلات مسلمانان و عظمت و سر بلندی و قدرت اسلام ضرورت دارد و این هدفی بود که امام همواره آن را دنبال می کردند . 17/3/69
* امام بزرگوارمان بذر وحدت را پاشیده اند و نهال اسلامی در حال رشد است این حرکت استمرار خواهد داشت و استکبار از ضربه زدن به این حرکت پر شتاب که راه روشنی را در پیش روی خود دارد ناتوان است . 17/3/69
ـ فتح دلهای آحاد امت اسلامی در اقصی نقاط جهان که در برابر عظمت امام و راه و پیام او از خود اطاعت ، تسلیم و همراهی نشان دادند از اخلاص آن بزرگوار که نقطه اساسی حیات او بود ناشی می شد و فقط با اخلاص در گفتار و عمل است که می توان راه امام را طی کرد . 17/3/69 * بر اساس معانی قرآنی واقعی ، حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه انسان حکیمی بودند که با حکمت خود فعل و انفعالات عالم غیب را درک می کردند . اما در عین آنکه از اندیشه سیاسی بسیار بالایی برخوردار بودند بعنوان یک انسان استثنائی زمان ما حقایق را می فهمیدند و این همان عالم غیب ملکوت وجود انسان است که راه رسیدن به آن تقوی و عمل به تکلیف شرعی است . 31/6/68
*عظمت و شخصیت رهبری حضرت امام رضوان الله تعالی علیه قابل قیاس با هیچ یک از رهبریهای دنیای امروز نبود .اما ایشان هیچگاه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران را به خود نسبت نمی دادند .امام برای مردم یک وسیله الهی بودند و ایشان حرکت عظیم مردم و اخلاص و فداکاری آنان را موجب این پیروزی بزرگ می دانستند . 30/8/69
* رهبری و نظام جمهوری اسلامی اکنون با ذخیرة ارجمند و تمام نشدنی و نیز با آن تصور والا و دست نیافتنی از شخصیت رهبر کبیرمان روبروست ، نه اینجانب که طلبه ای کوچک با کاستی ها و قصورهای فراوان است و نه هیچ فرد دیگری در جمهوری اسلامی قادر نیست که به قله آن شخصیت ممتاز و استثنائی دست یابد و خود را با پدر و معمار انقلاب اسلامی و سازنده و پردازنده جمهوری اسلامی مقایسه کند . او نخستین بود که دومین نداشتن و فاصله میان او و امثال اینجانب فاصله ای ژرف و نا پیمودنی است . لیکن اکنون این فرصت بزرگ و استثنایی برای امثال اینجانب وجود دارد که از آن ذخیرة بسیارگرانبها و همچون ودیعه ای الهی و الهامی معنوی بهرمند گردیم . 8/3/70
* اینجانب که خود را شاگردی متواضع و فرزندی مطیع و مریدی دلباخته آن روح الله می دانم این توفیق را داشته ام که در تمام ده سال و جند ماه پس از ورود رهبر کبیر به ایران تا لحظه عروج آن روح ملکوتی از آن سر چشمة فیاض سیراب شده و لحظه لحظة جریان مبارک آن هدایت الهی را با همة وجود خود لمس کنم .سخن و اشارات او ،اندیشه و نصیحت او ،دستور و توصیه او و بلاخره رفتار او عطیه های گوناگونی بود که سخاوتمندانه از آن قلة مصفا می جوشید و معدودی از یاران او را که در دامنه بودند پیوسته بهرمند می کرد. 8/3/70
* درس او تنها آن نبود که در حوزة علمیه از او فرا گرفتیم و یا در دوران شانزده ساله مبارزه از دور و نزدیک به جان نوشیدیم ،بزرگترین و ماندگارترین درس او آنها بود که در این دهسال همچون آیات حکمت به جان و دل خریدیم و در لوح ضمیر ثیت کردیم .به کمک و ارادةالهی هیچ حادثه و هیچ انگیزه ای نخواهد توانست آن را که بخشی از وجود ماست از ما جدا کند و اینجانب در مسئولیت خطیر و جدید خود ملتزم و متعهدم که مو به مو آن درسهای الهی را بکار بندم . 8/3/70
* دوران ده ساله حیات مبارک امام خمینی رضوان الله تعالی علیه الگو و نمونه حیات جامعه انقلابی ما است و خطوط اصلی انقلاب همان است که امام ترسیم فرموده است .
دشمنان خام طمع و کوردل که گمان کردند که با فقدان امام خمینی دوران جدید با مشخصاتی متمایز از دوران امام خمینی قدس سره آغاز شده است سخت در اشتباهند . 8/3/70
* امت امام و شاگردانش او که از سرچشمةفیاض آن موجود ملکوتی سیراب شده و عزت و کرامت اسلامی و انسانی خود را در آن جسته اند اکنون شاهد آنند که ملتهای دیگر حتی ملتهای غیر مسلمان ، نسخه تعالیم انقلابی آن قائد عظیم را مایه نجات خود دانسته و آزادی و غیرت خویش را در آن یافته اند .امروز به برکت نهضت آن یگانه دوران ، مسلمانان در همه جا بیدار شده اند و کاخ امپراتوریها ی سلطه ظالمانه رو به ویرانی نهاده است .ملتها ارزش قیام ملی را دریافته و غلبه خون بر شمشیر را تجربه می کنند و همه در همه جا چشم به ملت مقاوم و نستوه ایران دوخته اند . 8/3/70
* بدیهی است که برای آمریکا و دیگر سردمداران استکبار چیزی مهمتر و از این نیست که ملت ایران از راه دهساله خود برگرددیا در آن تردید کند زیرا در این صورت نقطه درخشان امید ملتها کور خواهد شد و غلبه خون بر شمشیر مورد تردید قرار خواهد گرفت . ما صریحاً به ملتهای جهان اعلام می کنیم که تفکر ( خاتمه یافتن دوران خمینی ) که دشمن با صد زبان سعی در القاء آن دارد خدعه و نیرنگی استکباری بیش نیست و علی رغم آمریکا و همکارانش امام خمینی در میان ملت خود و جامعه خود حاضر است و دوران امام خمینی ادامه دارد و خواهد داشت . راه او راه ما ، هدف او هدف ما و رهنمود او مشعل فروزنده ماست همة ملت و مخصوصاً جوانان عزیز و نوجوانان ، خود را سربازان محبوب امامشان بدانند و با اتکال به خدا و استمداد از حضرت ولی الله الاعظم ارواحنا فداه با قوت و قدرت بسمت هدفهای عالی امامشان حرکت کنند و بدانند که پیروزی نهایی از آن ماست 8/3/70
* راه ما راه امام خمینی است و در این راه با همة قدرت و قاطعیت خود حرکت خواهیم کرد . 8/3/70
*وظیفه همة ماست که با توکل به خدا و تقویت روح اخلاص و همبستگی ، حرکت عظیمی را که امام بزرگوار آغاز کرده اند ادامه دهیم . 8/3/70
ـ ادامه خط امام یعنی طرفداری از فقرا ، ضعفا ، عدالت اجتماعی ، وحدت ملی ، مقابله و معارضه با استکبار جهانی و وابستگان آنها . 8/3/70
* امام آن روح الله بود که با عصا و ید بیضای موسوی و بیان و فرقان مصطفوی به نجات مظلومان کمر بست ، تخت فرعونهای زمان را لرزاند و دل مستضعفان را به نور امید روشن ساخت . 8/3/70
* امام به همه فهماند مه انسان کامل شدن ، علی وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست 8/3/70
*حقیقتاً برای انسانی بزرگ و شخصیتی بی نظیر مانند امام خمینی جا داردکه برگزیده ترین انسانها و صافترین و پاکترین دلها از احساس تکریم نسبت به او سرشار شوند . 8/3/70
* خصلتهایی که در امام بود هر کدام به تنهایی کافی بود که از یک فرد ، انسانی بزرگ بسازد بسیار خردمند ، هوشیار ، زیرک و آگاه .از آن انسانهایی که به راحتی نمی توان حقیقتی را به او واژگونه جلوه داد . انسانی با ارادة پولادین که هیچ مانعی نمی توانست جلو دار او شود .در عین حال انسانی بسیار رئوف و دلرحم چه در هنگام مناجات با خدا و چه در هنگام برخورد با نقطه هایی از رندگی انسانها ، در عین حال دارای حس خویشتن داری ئ تقئا ، یعنی انگیزه های نفسانی و هواها و هوسها در او نبود و کمتر سراغ داریم انسانی که اسیر هواها نباشد .ولی او امیر بر هواهای خود بود . در عین حال در نهایت تواضع و فروتنی و صبر و بردباری بود . سختترین حوادث در اقیانوس وجود او تلاطم ایجاد نمی کرد . 8/3/70
* ادامه راه امام فقط با بصیرت و صبر میسر است . نگذارید به بهانه های گوناگون آدمهای کم بصیرت ، یا کم صبر یا خود خواه با بی توجه به مصالح عمومی مردم میان صفوف مستحکم شما فاصله بیاندازد ، شما را نسبت به یکدیگر یا نسبت به مسئولین دل چرکین و نگران کنند آگاه باشید و بدانید این راه به هدف خواهد رسید . 16/3/70
* امام بزرگوار ما به اسلام و مسئولین و مسلمین قوت قلب و عزت یخشید . 16/3/70
* امام بزرگوار ما با این انقلاب ، مسلمانان را نشاط بخشید ، اسلام را زنده کرد . 16/3/70
*امام عظیم الشان رویای بی تعبیر تشکیل حکومت اسلامی را در عالم خارج و واقعیت محقق کرد تا انسانها بتوانند در همةابعاد بر اساس اعتقادات خود زندگی کنند و با همت امام بود که پیام حق اسلام به آفاق عالم رسید و لازمه ظهور انسانهای برجسته ای چون امام امت ، گذشت از راحتی ها ، شهوات نفسانی و وسوسه های گوناگون و آشنا کردن دل با انوار و الطاف الهی است و برای تحقق ابن منظور باید تلاش و مجاهدت کرد . 18/7/71
امام پدیدهاى شگرف بود که کفایت و کمال توانمندى مکتب را در تربیت نفوس انسانى در عصر حاضر به نمایش گذارد. او بهترین گواه، بر عملى بودن برنامههاى اسلام در اعلى مرتبه ایمان، عزم، نظم، هدایت، اخلاص، آزادگى و عدالت خواهى در دوران کنونى بود.امام قرائت عملى اسلام در چگونه زیستن است، همواره دغدغه بودن بر مدار تکلیف را داشت و نه ماندن در متون تاریخ، امام در تشخیص تکلیف، بصیر و تیزبین بود و در انجام تکلیف، شجاع و خالص و ثابت قدم، او در لحظه لحظه عمرش زانوى ادب و بندگى در پیشگاه خدا داشت و لحظهاى از عبودیت دائم، رخ برنتافت.امام عبد صالح خدا بود، در عبد بودن با عالىترین جذبههاى عرفان و عشق، در منازل عالیه سلوک با محبوبش «ملاقات» داشت و در صالح بودن با تمامیت عشق و عرفان، در مناسک حیات ابراهیمىاش «یکپارچه عمل بود و عمل» آنچه را که ما درباره او مىگوییم وصفى است شبح گونه و نامأنوس، که این خود حاکى از جان دور مانده ما از افق اعلایى است که امام بدان دست یافته، و از این رو به سراغ کسى مىرویم که درد و قرابت، یعنى جان الهى و جایگاه خدایى با او پیوند دارد. سراغ خورشید را از جان خورشید شده، مىگیریم و از فرزانه و حکیم و عارف و مدبّر و سیاستمدارى که در عالىترین تقدیر ممکن بر جایگاهى جلوه کرد که امام آن را جان بخشید، به محضر حضور و آگاهى و عشق و عرفان و بندگى کسى مىرویم که در یک لحظه رمزآمیز و با شکوه و الهىِ «ثم انشأناهُ اخرین» بر کالبد نیاز امت به هدایت و رهبرى، جان بخشید و روحى، روحاللّه گونه و نگاهى به سان امام با صلابتى عالمانه، ناخداى سفینه نجاتمان شد، تا در امواج متلاطم روزگارمان آن را رهبرى کند. اگر چه همیشه دلِمان داغدار دردها، تنهایىها، مظلومیتها و مشکلات عظیمى است که بر سر راه زعامت على گونهاش هست، اما مىدانیم سینه باصفا و سینایى امت، صفوف آماده باشى است که با اشاره او حضور مىگیرند و با فرمانش حماسه مىسازند.
مفتخریم که روح امام در راه نائب الامام جارى و زنده است و ما نیز تا آخرین رمق پاسدار همه ارزشها و آرمانها و اصالتهایى خواهیم بود که امروز به دست رهبر عزیزمان تبیین و ترسیم مىگردد. با این امید جانمان را به کلام جانباز مکتب امام، رهبر عزیز و معظم انقلاب اسلامى مىسپاریم و سراغ «او» را از «او» مىگیریم که این سلسله تربیت شدگانِ «او»یند.
مراد و محبوب
امام خمینى، شخصیتى آنچنان بزرگ بود که در میان بزگواران و رهبران جهان و تاریخ، بجز انبیا و اولیاء معصومین علیهمالسلام به دشوارى مىتوان کسى را با این ابعاد و این خصوصیات تصور کرد.. آن بزرگوار، قوت ایمان را با عمل صالح، ارداه پولادین را با همت بلند، شجاعت اخلاقى را با حزم و حکمت، صراحت لهجه را با صدق و متانت، صفاى معنوى و روحانى را با هوشمندى و کیاست، تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت، ابهت و صلابت را با رقّت و عطوفت و خلاصه بسى خصایص نفیس و کمیاب را که مجموعهى آن در قرنها به ندرت ممکن است در انسان بزرگى جمع شود؛ همه و همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه، شخصیتى دست نیافتنى و جایگاه والاى انسانى او جایگاهى دور از تصور و اساطیرگونه بود. او، رهبر و پدر و معلم و مراد و محبوب ملت ایران و امید روشن همهى مستضعفان جهان و بخصوص مسلمانان بود.
ممتاز و بى نظیر
یقینا خصوصیات امام، استثنایى و ممتاز و بىنظیر است و هرچه در ابعاد شخصیت ایشان تأمل کنیم؛ این استثنا و امتیاز را بهتر و بیشتر مىیابیم.
شخصیتى بى بدیل
شخصیت عظیم رهبر کبیر و امام عزیز ما، حقا و انصافا پس از پیامبران خدا و اولیاى معصومین، با هیچ شخصیت دیگرى قابل مقایسه نبود. او ودیعه خدا در دست ما، حجت خدا بر ما و نشانهى عظمت الهى بود. وقتى انسان او را مىدید، عظمت بزرگان دین را باور مىکرد. ما نمىتوانیم عظمت پیامبر صلىاللهعلیهوآله ، امیرالمؤمنین علیهالسلام ، سیدالشهداء علیهالسلام ، امام صادق علیهالسلام و بقیهى اولیا را حتى درست تصور کنیم؛ ذهن ما کوچکتر از آن است که بتواند عظمت شخصیت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور کند؛ اما وقتى انسان مىدید شخصیتى با عظمت امام عزیزمان و با آن همه ابعاد گوناگون: ایمان قوى، عقل کامل، داراى حکمت، هوشمندى، صبر و حلم و متانت، صدق و صفا، زهد و بىاعتنایى به زخارف دنیا، تقوا و ورع و خداترسى و عبودیت مخلصانه براى خدا، دست نیافتنى است و مشاهده مىگردد که همین شخصیت عظیم، چگونه در برابر آن خورشیدهاى فروزان آسمان ولایت، اظهار کوچکى و تواضع و خاکسارى مىکند و خودش را در مقابل آنها، ذرهاى به حساب مىآورد؛ آن وقت انسان مىفهمید که پیامبران و اولیاى معصومین علیهالسلام چقدر بزرگ بودند. او اصلاً از جنس و خمیرهى انبیا بود. توصیف و ترسیم چهره آن عزیز خدا و عزیزِ بندگان صالح او، واقعا خیلى مشکل است.
ویژگیهاى بشرى او کمتر در افراد عادى پیدا مىشود. اگر یکى از آن خصوصیات در فردى مشاهده شود، او انسان بزرگى به شمار مىرود؛ چه رسد به آنکه همه ویژگیهاى ممتاز را در یک جا در خود جمع کرده باشد. امام (رحمت الله علیه) انسانى بسیار عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم شناس، تیزبین، حلیم، متین و آینده نگر بود که هر کدام از این صفات، کافى بود که شخصى را در مرتبهاى والا جاى دهد و احترام همگان را جلب کند.
میراث امام
اما خرسندیم که میراث او در دست ماست و آن، «جمهورى اسلامى» توأم با ارزشهایى است که او در این جمهورى به وجود آورد، یا بهتر است بگوییم با ارزشهایى که او جمهورى اسلامى را با آن ساخت. ما مس بودیم، او ما را طلا کرد. او کیمیا بود، او اکسیر بود. ما زندگى معمولى داشتیم، او خمودگیها را تبدیل به تحرک و تپش کرد و انسان ساخت.
فاتح فتح الفتوح
در پیامى، به مناسبت یکى از فتوحات ارزنده شما در جبهه، فرمودند: «فتح الفتوح»، عبارت از ساختن اینگونه انسانها و جوانهاست. در حقیقت، فاتح این فتح الفتوح، خود او بود. او بود که این انسانها را ساخت. او بود که این فضا را مهیا کرد. او بود که مسیر را به وجود آورد. او بود که ارزشهاى اسلامى را بعد از انزوا و خمول، دوباره احیا کرد. میراث او همین ارزشها و همین جمهورى اسلامى است. هر کدام از ما در هر مسؤولیتى که هستیم؛ عشق و محبت وافرمان را به آن عزیز، باید در حفظ و تداوم ارزشها و نظام جمهورى اسلامى مجسم کنیم.
ذخیرهاى بس گرانبها
او، عبد صالح و بنده خاضع خدا و نیایشگرِ گریان نیمه شبها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوى کامل یک مسلمان و نمونه بارز یک رهبر اسلامى بود. او، به اسلام عزت بخشید و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. او ملت ایران را از اسارت بیگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصیت و خودباورى بخشید. او، صلاى استقلال و آزادگى را در سراسر جهان سرداد و امید را در دلهاى ملل تحت ستم جهان زنده کرد. او، در عصرى که همه دستهاى قدرتمند سیاسى براى منزوى کردن دین و معنویت و ارزشهاى اخلاقى تلاش مىکردند، نظامى بر اساس دین و معنویت و ارزشهاى اخلاقى پدید آورد و دولت و سیاستى اسلامى بنیان نهاد. او جمهورى اسلامى را ده سال در میان طوفانهاى سهمگین و حوادث سرنوشت ساز، قدرتمندانه اداره و حراست و هدایت کرد. و به نقطهاى مطمئن رسانید. ده سال رهبرى او براى مردم و مدیران ما، یادگارى فراموش نشدنى و ذخیرهیى بس گرانبهاست.
امیر هواها و خواهشها
حقیقتا براى انسان بزرگ و شخصیت بىنظیرى مثل امام عزیز و بزرگوارمان، جا دارد که برگزیدهترین انسانها و هوشمندترین ذهنها و صافترین و پاکترین دلها و جانها، از احساس تعظیم و تکریم، سرشار شوند. فرق است میان شخصیتى که به خاطر مقام و سمت ظاهریش، مورد احترام و تجلیل واقع مىشود و کسى که شخصیت و عظمت و عمق وجود و آراستگیهاى گوناگون او، هر انسان بزرگ و قوى و هوشمندى را به تعظیم و تجلیل و ستایش و تکریم وادار مىکند. امام عزیز ما، از این نوع انسانها بود.
امام (ره)، خصلتهاى گوناگونى داشت، بسیار خردمند و عاقل و متواضع و هوشیار و زیرک و بیدار و قاطع و رئوف و خویشتن دار و متّقى بود. نمىشد حقیقتى را در پیش چشم او واژگونه جلوه داد. داراى ارادهیى پولادین بود و هیچ مانعى نمىتوانست او را از حرکت باز دارد. انسانى بسیار دل رحم و رقیق بود؛ چه در هنگام مناجات با خدا که از خود بىخود مىشد و چه در هنگام برخورد با نقطههایى از زندگى انسانها که به طور طبیعى دلها را به عطوفت و رأفت وادار مىکند. انگیزههاى نفسانى، جاذبههاى مادى، هواها و هوسها، نمىتوانست به قله رفیع وجود با تقواى او دست اندازى کند. او امیر هواها و خواهشهاى خود بود.
نکته اصلى در شخصیت معنوى امام
نکته اصلى این است که اگر در مجموعه ذى قیمتى که شخصیت معنوى امام (رحمت الله علیه) را تشکیل داده بود، عنصر عبودیت و اخلاص وجود نمىداشت؛ او به این موفقیتها نمىرسید. بنابراین، کارهاى انجام شده، خیلى عظیمتر از آن است که شخصیتى با همه آن خصوصیات - منهاى ارتباط با خدا - بتواند آن کارها را انجام دهد.
حیات و ممات امام براى خدا بود
حیات و ممات این مرد بزرگ، براى خدا بود: «سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّا»(1). قیامش، تبعیدش، آمدنش، زندگى پربرکتش و از دنیا رفتنش، براى خدا بود.
علمدار اسلام ناب
روزى که ما پشت سر امام عزیز و علمدار اسلام ناب، شعارهاى اسلام واقعى را مطرح مىکردیم؛ مىدانستیم که دشمنها و قدرتها و ابرقدرتها، در مقابل ما صف آرایى مىکنند. در صدر اسلام هم همینگونه بود. آن روزى که یهودیها و منافقان و کفار و مشرکان، اطراف مدینه پیامبر را محاصره کردند و جنگ احزاب و خندق را به وجود آوردند، مؤمنین واقعى گفتند: «هذا ما وعدنااللّه و رسوله»(2) این، چیز تازهیى نیست، خدا و رسولش به ما گفته بودند که بدها و شریرها و فاسدها، علیه شما همدست خواهند شد. بنابراین، آنها چون صدق وعده الهى را دیدند؛ ایمانشان قویتر شد.
آرمانهاى بزرگ امام
آرمانهاى بزرگى که امام (رحمت الله علیه) بیان مىکردند، عبارت بود از: مبارزه با استکبار جهانى، حفظ اعتدال قاطع در خط «نه شرقى و نه غربى»، اصرار فراوان بر استقلال حقیقى و همه جانبه ملت، (خودکفایى به معناى کامل)، پافشارى فراوان و تمام نشدنى بر حفظ اصول دینى و شرع و فقه اسلامى، ایجاد وحدت و همبستگى، توجه به ملتهاى مسلمان و مظلوم دنیا، عزت بخشیدن به اسلام و ملتهاى اسلامى و مرعوب نشدن در مقابل قدرتهاى جهانى، ایجاد قسط و عدل در جامعه اسلامى، حمایت بىدریغ و همیشگى از مستضعفان و محرومان و قشرهاى پایین جامعه و لزوم پرداختن به آنها. همه ما شاهد بودیم که امام در این خطوط، مصرّانه و بدون تعلل، حرکتش را ادامه داد. ما باید راه و اعمال صالح و حرکت مداوم او را دنبال کنیم.
فرداى آن شبى که امام عزیز (رحمت الله علیه) به جوار رحمت الهى پیوسته بودند، سحرگاه در حالت التهاب و حیرت، تفألى به قرآن زدم؛ این آیه شریفه سوره کهف آمد: «واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنى و سنقول له من امرنا یسرا»(3). دیدم واقعا مصداق کامل این آیه، همین بزرگوار است. ایمان و عمل صالح و جزاى حسنى، بهترین پاداش براى اوست.
اگر چه امام (رحمت الله علیه) عوامل و عناصر و مقدماتى که وجود ظاهرى او را به وجود مىآورد و تشکیل مىداد، با خود برد؛ اما افکار، آرمانها، جهان بینى، هدفها، توصیهها، راهها و ابزارها را در اختیار ما گذاشت. هم اکنون بخش عظیمى از شخصیت امام در اختیار ماست. آرمانهاى اعلام شده به وسیله او، برترین و بالاترین آرمانهاست. ما باید اینها را دنبال کنیم. ملتى که این طور بر سر و سینه مىزنند و اشک مىریزند و دل در سینههاشان، تاب ماندن ندارد و هر کدام اگر مىتوانستند همه دنیا را مىداند تا امام را لحظهاى دیگر به حیات بازگردانند؛ اینها دنبال افکار امام (رحمت الله علیه) هستند و او را به خاطر فکر و ایده و آرمان و راه و مجاهدت و مقاومتش دوست مىدارند. ما باید آرمانهاى این مردم و شما رزمندگان را نگه داریم.
محو در تکلیف شرعى
شخصیت امام تا حد بسیار زیادى به اهمیت و عظمت آرمانهاى او مربوط مىشد. او با همت بلندى که داشت، هدفهاى بسیار عظیمى را انتخاب مىکرد.تصور این هدفها، براى انسانهاى معمولى دشوار بود و مىپنداشتند آن هدفهاى والا، دست نیافتنى هستند؛ لیکن همت بلند و ایمان و توکل و خستگى ناپذیرى و استعدادهاى فراوان و توانایىهاى اعجاب انگیزى که در وجود این مرد بزرگ نهفته بود؛ به کار مىافتاد و در سمت هدفهاى مورد نظرش پیش مىرفت و ناگهان همه مىدیدند که آن هدفها محقق شده است.
نقطه اساسى کار او، این بود که در اراده الهى و تکلیف شرعى محو مىشد. هیچ چیز برایش غیر از انجام تکلیف، مطرح نبود. واقعا او مصداق ایمان و عمل صالح بود. ایمانش به استحکام کوهها مىمانست و عمل صالحش با خستگى ناپذیرىِ باورنکردنى، توأم بود. آنچنان در تداوم عمل، صبور و کوشا بود که انسان را دچار حیرت مىکرد. به همین خاطر هدفهاى بزگ او وصول شد و امکان دست یافتن به قلهها، حتمى گردید.
جمهورى اسلامى، در حالى به وجود آمد که هیچ کس در دنیا باور نمىکرد این نظام پابرجا بماند و بر دشمنان کینه ورز و قدرتمند خود، فایق آید. ما باید این راه را ادامه دهیم. آن چیزى که از امام براى ما قابل تقلید است، هدفهاى او و حرکت به سمت آن اهداف است. هیچ کدام از هدفها و آرمانهایى که امام معین کردند، صرفنظر کردنى نیست. آن بزرگوار براى ملت ایران و انقلاب و نظام جمهورى اسلامى، بهترین و والاترین و اصیلترین هدفها را انتخاب کردند و به زبان آوردند و آنها را در دهها اثر از ادبیاتِ مخصوصِ خود، ثبت کرده و حرکت به سمت آنها را نشان داند.
نقش حضرت امام(رحمت الله علیه)در پیدایش انقلاب عظیم اسلامی
حُسن بزرگ امام این بود که خودش را به عنوان یک شخص، مطرح نکرد و برای خودش هم در مسائل مربوط به اسلام و مسلمین، به عنوان یک شخص ، مطرح نبود. امام به عنوان یک انسان حل شده در اسلام و یک انسان دل داده به معارف الهی مطرح بود؛ که از بن و دندان واز صمیم قلب، این معارف را پذیرفته بود و جزو جان او شده بود. او حاکمیت خدا را بر زندگی انسان قبول کرده بود؛ کما این که درا ین زندگی شخصی خودش حاکمیت خدا را حقیقتاً پذیرفته بود، عبد و مطیع خدا بود. حاکمیت الهی از این جا شروع می شود؛ اول دلمان را بندۀ خدا بکنیم ، خدا را بر دلمان و بر وجودمان حاکم بکنیم و بعد در سمت ایجاد حاکمیت «الله» بر کل فضای زندگی جامعه و کشور، حرکت کنیم، تا بعد به دنیا برسیم. یک چنین انسان هایى می توانند کار بکنند و پیش بروند و امام ،حقیقتاًً در این میدان ، امام و رهبر الهی بود؛ لذا فریادی که او سرداد ، فریاد اسلام و فریاد خدا بود و به برکت نام و راه خدا ، با دل ها رابطه برقرارکرد و دل ها را در قبضه گرفت. همیشه همین جور است که وقتی پای یک امر الهی به میان آمد، یافته های طاغوتی به خودی خود کنار زده می شوند. مهم این است که آن امر الهی ،آن عزم و آن اقدام الهی ، قدم به میدان بگذارد؛« َفاِذا دَخَلتُموهُ فَاِنکُمْ غالِِبُونْ». کنار که بنشیند، هیچ اثری ندارد. بزرگترین انسانها ،بالاترین تقدسها و دانش ها، وقتی وارد میدان نشود و کنار بنشیند ، همه امواج از روی سر او رد خواهد شد و عقب می ماند؛ اما وقتی که آنچنان ایمان و عزمی ،آن چنان دانش و دل پر نور و با صفایِی وارد میدان شد، آن وقت «سحر با معجزه پهلو نزند ، دل خوش دار» هر سحری با آمدن معجزه، باطل میشود. وقتی عصای موسی وسط آمد،«اما جئتم به السحر»، آن چیزی که شما به میدان آورده اید ، جادو و فریب است؛ حقیقت نیست . حقیقت، عصای موسی است ؛ وقتی وارد شد، همه آن سحرها مثل سایه ای که در مقابل فروزش یک چراغ از بین میرود، از بین میروند. امام این کار را کرد؛ لذا دل ها جذب شد. بعضی تعجب می کنند؛ در تحلیل این پدیده مانده اند که چطور شد در آن نظام فاسد و باطل که همه عوامل فرهنگی، جوان ها را به سمت فساد سوق می داد، ناگهان جوان ها جلو آمدند و این انقلاب عظیم ، راه افتاد! علت، این است. این تحلیل جامعه شناسی و روان شناختی کاملاً واضحی هم دارد. امام با مرکب وارد این میدان شد که هر که بر آن مرکب ، سوارباشد ، می تواند همه خفتگان را بیدار کند.
بزرگترین هنر انقلاب که امام، آن را فتح الفتوح انقلاب دانستند، نورانی کردن جوان ها بود
در خصوصیات مادی زندگی انسان، بعد از نعمت حیات، خصوصیت جوانی، خصوصیت خیلی مهمی است؛ لذا شما ببینید در روایات ما مکرر آمده است که خدای متعال در روز قیامت ،نمی گذارد هیچ انسانی قدم از قدم بر دارد، مگر این که درباره چهار چیز از او سؤال و مؤاخذه می کند، یکی از آن ها جوانی است؛ «جوانی را چگونه و در کجا صرف کردید؟» خدای متعال، این منبع انرژی و توان را که در یک برهه از عمر ، به همه انسان ها داده می شود- بی استثنا همه از این دوره عبور می کنند- برای ذخیره سازی و ایجاد قاعده مستحکمی برای زندگی سعادتمند قرار داده است. بعد که از این دوره گذشتید ،همت کارهای بزرگ در انسان ،کم می شود و انسان نمی تواند کارهای زیر بنایی را انجام بدهد، شخصیت سازی و خود سازی برای انسان، دشوار می شود. البته خدای متعال هیچ چیز را برای بشر –با این قدرت عظیمی که به بشر داده- محال نکرده است؛ بالاخره هر کسی تا آخر عمر می تواند انواع کارها و تلاش های بزرگ را انجام بدهد؛ اما دشوار شدن کار بعد از دوره جوانی، و روانی و آسانی آن در دوره جوانی، یک حقیقت مهم است. بسیاری از مردم دنیا در طول تاریخ، در این برهه، دچار خسارت می شوند؛ یعنی جوانی را که سرمایه ای زائل شدنی است، خرج می کنند ، بدون این که با این خرج ، سرمایه گذاری مهمی برای آینده زندگی خودشان بکنند؛ بعضی به غفلت ، بعضی به شهوات، بعضی به برخی از امور مفید، اما بدون رعایت صلاح معنوی و روحی خودشان ، آن را صرف می کنند. بزرگترین هنر این انقلاب که امام، آن را فتح الفتوح این انقلاب دانستند، این بود که توانست جوان هایی را تربیت کند که در دنیای مادی آلوده و از لحاظ اخلاقی، لجنزار، انسان هایی با دل های پاک و نورانی و با تصمیم های راسخ و هوشمندانه و خردمندانه راه بزرگان بشریت و راه سعادت بشر را انتخاب بکنند......این انقلاب، آن اکسیر بود؛ مس ها را طلا و فلزها و ظرفیت ها را عوض کرد. درست مثل همان کاری که پیامبر در صدر اسلام کرد. وقتی مصعب بن عمیر در جنگ احد شهید شد، پیامبر بالای سر او آمد و گریه کرد- طبق آنچه که در روایت و تاریخ هست- و به اصحابش گفت: این جوان در مکه- البته قبل از مسلمان شدنش- بهترین و زیباترین و فاخرترین لباس ها را می پوشید و با زیباترین آرایش ها در مکه می خرامید(به تعبیر من) و همه مرد و زن مکه به این جوان نگاه می کردند. جوانی طبق ارزش های جاهلی و غرق در همان ارزش ها، همه همتش در آن روز این بود که لباس زیباتر و فاخرتری بپوشد و چهره جذابتری داشته باشد. اسلام این جوان را منقلب و تبدیل به یک قهرمان و یک آدم معنادار کرد؛ که پیامبر قبل از اینکه از مکه به مدینه تشریف ببرند، برای اینکه یثربی های آن روز، قرآن را یاد بگیرند، این جوان را فرستاد. پیرمرد هم دور برشان داشتند ولی این جوان را فرستاد؛ او معلم قرآن اهل یثرب شد! در جنگ احد هم شهید شد؛ روی خاک های داغ بیابان افتاده بود، پیامبر ایستاد، به جسد مطهر او نگاه کرد و بنا کرد گریه کردن!
این انقلاب است؛ انقلاب ارزش ها یعنی این، یعنی آن چیزهایی را که برای یک جوان، مهم است، تغییر میدهد. برای یک جوان، مهم این بود که فلان عطر را بزند، فلان کفش را بپوشد، موهایش را فلان جور آرایش کند و در فلان خیابان، یک ساعت، دو ساعت را برود! نه به فکر پیشرفت و آبادانی کشور، نه به فکر اندکی آباد کردن و نورانی کردن دل خود! غرق در همین مسائل مادی، که نقطه اوجش- فرضاً- یک شهوترانی در امور جنسی، یا در امور خوراکی بود!...... عزیزان من! جوانی، این گونه می گذشت؛ وانقلاب، آن را تبدیل کرد. مثل اینکه گوهر گران قیمتی به دست یک مشت بچه نادان بیفتد، در کوچه و خیابان ها با آن تیله بازی بکنند، بعد کسی بیاید و آن را قیمت گذاری و تمیز کند، و آن را در جای مناسب خودش مصرف کند. این جوانی، همان گوهر گران بهایی بود که در فرهنگ و رژیم گذشته، بر اثر تبعیت کور کورانه از فرهنگ غربی، و برای این که مصلحت سیاستمداران آن روز هم نبود که جوان ها فکر کنند، چیزی بفهمند و در راه حقیقتی، در راه اصالت ها، در راه خدا، در راه معنویت و در خود سازی حرکتی بکنند و برایش مایه دردسر بود، لذا استقبال می کرد که جوان ها رو به فساد بیاورند! انقلاب آمد و آن گوه را به جوان ها شناساند؛ جنگ تحمیلی هم میدانی برای بروز این گوهر تابناک در وجود جوان ها شد؛ الحمدالله بعد از جنگ هم ادامه پیدا کرده است. من به شما می گویم بدانید که دشمن؛ همین نقطه را هدف قرار داده است! اگر نورانی کردن جوان ها و متوجه کردن آن ها به اهمیت مصرف کردن جوان ها در راه ارزش های والا، نقطه فتح الفتوح انقلاب است، فتح الفتوح استکبار و ضد استکبار هم این است که همین نقطه را از جوان ها بگیرد؛ باز جوان ها را سرگرم فساد، آلودگی، بد فهمی و بحث های پوچ و بیهوده شبه فلسفی کند که هیچ حقیقتی پشت سرش نیست! فقط برای گفتگو کردن و سرو کله زدن و ساعتی وقت گذراندن- بدون اینکه هیچ فایده ای در آن باشد- و غافل کردن آن ها از حقیقت، از راه زندگی، از آرمان های انقلاب و از انتظاری که این ملت و انقلاب از جوان ها دارد، به کار می رود!
پشتوانه پیروزی نهضت ما
درمورد مسئلــه محــرم و عــاشــورا بـاید بگویم که روح نهضت ما و جهت گیری کلی و پشتوانه پیـــروزی آن همین تــوجه به حضرت ابی عبـدالله (ع) و مسائـــل مربــوط بــه عــاشـورا بـــود. شایــد بــرای بعضی هــا این مسئله به قــدری ثقـیل به نظر برسد، لیکن واقعیت همین است. هیـچ فکــری حتی اگـــــر ایمـــان عمیقی هـــم همــراه آن بـــاشد، نمی توانست توده های عظیم میلیونی مــــردم رد آن چنـان حـــرکت بدهد کـــه در آن چنان حرکت بدهد که در راه انجام آن چه احساس تکلیف می کردند، در انــواع فــداکـــاری ذره ای تردیــد نداشته باشد.
تفکری که به فکرجدایی این حلقه بود
در آن روزهایی که مسائل اسلامی با دیدهای نو مطرح می شود و جاذبه های خوبی هم داشت و برای کسانی که با دین و اسلام سر و کار زیادی نداشتند، موضوع مبارکی هم بود و گرایش های نو در تفکـــر اسلامی چیزی بدی نبود، بلکــه بــرای عالم اسلام و به خصوص قشر جوان ذخیره محسوب می شد، یک گرایش شبه روشنفکـری به وجود آمـد که ما بیاییم مسائل ایمانی و اعتقادی اسلام را از مسائـل عاطفی و احساسی - از جمله مسائل مـربوط به عاشورا و روضه خوانی هــا و گــریه- جدا کنید شـــاید بسیاری در آن روزهـــا بـــودند کـه با توجه به این که در ماجرای ذکر عاشورا وروایت فداکاری ابا عبدالله چیزهایی وارد شده بود و احیاناً به شکل های تحریف آمیزی بیان می شد، این حرف برایشان مطلوب و شیرین بود و این گرایش رشدی کرد، لیکن در صحنه عمل، مــــا به وضوح دیدیم کــه تا وقتی این مسئله از طرف امام بزرگوارمان به صورت رسمی و علنی و در چهـــارچوب قضایــای عــاشورا مطرح نشد، هیچ کار جدی و واقعی انجام نگرفت.
انقلاب اسلامی، چقدر به اهدافش نزدیک شده است؟!
سئوال: در آغاز انقلاب اسلامی، این انقلاب ادعا هایی داشت؛ در حال حاضر بعد از گذشت حدود بیست سال، چقدر با آن ادعاها رسیده ایم؟
جواب: این سئوال مهمی است. این انقلاب بیش از ادعا، آرمان هایی داشت. انقلاب نیامده بود که برای مردم پاسخگویی کند؛ انقلاب، انقلاب خود مردم بود. مردم برای تحقق آرمان هایی انقلاب کردند؛ این آرمان ها عبارت بود از ساختن یک ایران آباد و آزاد، داشتن مردم آگاه و برخوردار از عدالت اجتماعی، نجات از وابستگی و عقب ماندگی علمی و استبداد و قهری که آن روز ب این مملکت حکمفرما بود. می پرسید مه چقدر به این اهداف رسیده ایم، من عرض می کنم که تحقق این اهداف، تدریجی است؛ چیزهایی است که باید برای آن تلاش و مجاهدت کرد و قدم به قدم پیش رفت. نظام اسلامی، یک نظام پیش ساخته مثل خانه های پیش ساخته نیست؛ نظامی که باید آجر اجر و سنگ سنگ روی هم چید و آن را بالا برد. در اثنای این کار، طبیعی است که مشکلاتی پیش بیاید. این مفاهیمی هم که من گفتم عدالت اجتماعی، آزادی، معنویت؛ که جزو مبانی این نظام اند مفاهیم ایستا و متحجری نیستند؛ این ها چیز هایی هستند که بر حسب پیشرفت و اقتضائات زمان، ممکن است مصادیقشان تغییر پیدا کند. در اثنای این کار بسیار پرتلاش و پر زحمت، خیلی طبیعی است که مشکلاتی پیش بیاید؛ چون به طور پیوسته و دائم بایستی مهندسی و معماری کرد و مراقب بود که هیچ نقطه ای از این بنا بر خلاف جهت صحیح ساخته نشود. البته ممکن است گاهی اختلاف نظر و کمبود نیروی کار پیش بیاید و دشمن این بنا را به منجنیق ببندد و گوشه ای از آن را ویران کند؛ گاهی ممکن است فلان بنا یا عمله، در گوشه ای بنا، کاری نادرست انجام بدهد، که باید رفت و آن را ترمیم کرد؛ گاهی ممکن است در کسانی که خودشان معمار و سازنده بنا هستند، ضعف ها و تنبلی هایی وجود داشته باشد؛ همه اش هم این طور نیست که بگوییم ضعف ها تحمیلی و از ناحیه دیگران است. بنابراین در ین راه، مشکلات فراوانی وجود دارد؛ کمبود مصالح، رفیق نیمه راه و آدم های طماع و قدرت طلب، بخشی از این مشکلات است. ما باید این نظام را بسازیم و ذره ذره و قدم به قدم پیش برویم. البته اگر از من بپرسید که چقدر پیش رفته ایم؛ خواهم گفت ما زیاد پیش رفته ایم. همان طور که گفتم، اگر کسی با گذشته این کشور آشنا باشد، خواهد دید که ما خیلی پیشرفت کرده ایم. در این کشور مردم به حساب نمی آمدند، اما امروز مزدم محور تصمیم گیری ها هستند. معنویت در این کشور مورد تهاجم بود، سعی می شد معنویت ازاله بشود؛ اما امروز چراغ معنویت در بین مردم روشن و پر فروغ است. آن روزه عمداً به فساد کشانده می شدند. شاید شما شنیده اید که رؤسای کشور و خانواده ها شان، مهمترین شرکای باندهای مواد مخدر در این کشور بودند؛ اول بار آنها هروئین را با این کشور آوردند و پخش کردند؛ فساد و اعتیاد و بد بختی را به دست خودشان ترویج می کردند. امروز شما می بینید که نظام، با همه وجود و با تلاش فراوان، در مقابل این مشکلات ایستاده که همه دنیا هم کار او را تصدیق می کنند اما آن روز برای مسئولان کشور کارهای نمایشی در درجه اول بود. به روستاها، به جاده های روستایی، به برق رسانی روستایی، به بقیه چیزهایی که در شهرهای دور بود، مطلقاً اعتنایی نمی شد. اسم می آوردند که ما می خواهیم زبده پرورش بدهیم؛ اما در طول پنجاه سال، آن ها توانسته بودند حدود صد وپنجاه هزار دانشجو در این کشور داشته باشند. من در استان سیستان و بلوچستان تبعید بودم آن روز دقیقاً آمارش را می دانستم، اما الان درست یادم نیست گمانم در همه استان که آن روز حدود ششصد، هفتصد هزار نفر جمعیت داشت، سه نفر لیسانسیه بودند! تعداد دیپلمه های آن استان بسیار کم بودند؛ مثلاً بیست نفربودند! امروز شما می بینید که تمام شهرهای کشور دانشگاه دارند؛ حتی در خیلی از شهر دانشگاه های متعدد و دانشجویان فراوان و رشته های متنوع و پیشرفت های علمی فراوانی دارند.
من این مطلب را بارها گفته ام که امریکایی ها هواپیمای جنگی و بقیه ابزارهای خودشان را به ما می فروختند؛ ولی اجازه تعمیر آن ها را به ما نمی دادند! البته داستان آن فروش ها داستان عجیبی است. آن روز صندوق مشترکی بین ایران و امریکا وجود داشت که بنده اوایل انقلاب که به وزارت دفاع رفتم و در آن جا مشغول به کار شدم، این را کشف کردم؛ بعد به مجلس رفتم و آن را پیگیری کردم، که متاسفانه تا امروز هم امریکایی ها جواب نداده اند!
صندوقی با نام اختصاری داشتند که دولت ایران پول را درآن صندوق می ریخت؛ اما جنس و نوع جنس و برداشت پول را امریکایی ها به عهده داشتند! وقتی انقلاب پیروز شد، میلیاردها دلار در این صندوق بود که هنوز امریکایی ها جوابی نداده اند و آن پول را به ملت ایران بر نگردانده اند. وقتی همین وسیله پرنده به ایران می آمد، بعد ا متی محتاج تعمیر می شد. شما خیال می کنید این جا تعمیر گاه و کارگاه و امثال این ها داشتند؟ ابداً آن قطعه ای که خراب شده بود و آن را از داخل هواپیما بیرون آورده بودند چون قطعه های بزرگی وجود دارد که گاهی خودش مرکب از ده ها قطعه است اجازه نمی دادند که در اینجا باز بشود و روی آن تعمیری صورت گیرد؛ با هواپیما به امریکا می بردند و آن را با قطعه ای جدید عوض می کردند و مجدداً با ایران باز می گرداندند! با این ملت، این طوری رفتار کرده بودند. امروز ملت ایران دارد مثل همان هواپیما را می سازد. هواپیمای «تندر»ی که پرسنل ما ساخته بودند، پرواز کرد؛ این وضعیت اصلاً با آن دوره قابل مقایسه نیست. بنابراین ما پیشرفت زیادی کرده ایم؛ منتها اگر از من بپرسید که آیا به این حد قانعم، پاسخ من این است: ابداً. ما هنوز راه زیادی داریم؛ هم به عدالت اجتماعی که اسلام از ما خواسته است و اسلام در این خصوص خیلی سختگیر است هم به آن سطحی از آزادی که ملت ایران مستحق و شایسته آن است، هنوز نرسیده ایم. ما هنوز کار داریم؛ این راه، راهی طولانی است. این که من بارها می گویم خودتان را آماده کنید، برای همین است. شما باید این راه را طی کنید؛ این راه هم راهی است که رد هر کیلومترش تابلوی «توقف ممنوع» نصب شده است؛ لذا در این راه نباید توقف کرد. سربازان عدالت اجتماعی باید خستگی ناپذیر باشند. آن کسانی که در این راه های طولانی و آرمانهای بزرگ حرکت می کنند، باید خستگی حس نکنند. ملت، این گونه به سیادت و آقایی و آرمانهای خودش می رسد. هیچ ملتی با تنبلی به سیادت و سعادت نمی رسد. بزرگترین مصیبت برای یک ملت این است که بگوید چون ما نتوانستیم همه هدف های خود را تامین کنیم، پس ولش؛ نخیر، بایستی هدف را دنبال کرد
پیروزی انقلاب ما به برکت صفا و خلوص مردم بود
در اسلام، نقطه اصلی و محوری برای اصلاح عالم، اصلاح نفس انسانی است. همه چیز از این جا شروع می شود. قرآن به نسلی که می خواست با دست قدرتمند خود، تاریخ را ورق بزند، فرمود«قوا اَنفُسَکَمْ »، «عَلیکُمْ اَنْفُسَکُمْ». خودتان را مراقبت کنید، به خودتان بپردازید و نفس خودتان را اصلاح و تزکیه کنید؛ «قَد من اَفلَحَ مَنْ زَکّاها». اگر جامعه اسلامی صدر اسلام، از تزکیه انسانها شروع نشده بود و در آن به اندازه لازم، آدم های مصفا و خالص و بی غش وجود نداشتند، اسلام پا نمی گرفت، گسترش پیدا نمی کرد، بر مذاهب مشرکانه عالم پیروز نمیشد و تاریخ در خط اسلام به حرکت نمی افتاد. اگر انسان های مزکا و مصفا نباشد جهاد نیست. انقلاب مه که پیروز شد، به برکت صفا و خلوص و اخلاص و کار برای خدا و بلند شدن از سر منافع مادی و شخصی بود. مقاومت در جنگ تحمیلی هم همین طور بود.
اهمیت و جلوه اسلام در ابعاد جهانی
من در زمان ریاست جمهوری، در کنفرانس غیر متعهد ها در زیمبابوه شرکت کردم. کنفرانس غیر متعهدها عمدتاً در اختیار چپ ها بود. البته دولت های متمایل به غرب و امریکا هم در آن جا بودند؛ اما کارگردان عمده یکی رابرت موگابه بود، یکی فیدل کاسترو که این ها چپ بودند و بقیه روسای جمهور چپ دنیا که طرفدار شوروی بودند، حضور داشتند و عمده کارگردانی در دست این ها بود. من رفتم در آن جا سخنرانی کردم. سخنرانی من صد در صد ضد امریکایی و ضد استکباری بود. حقایق انقلاب، حقایق کشور، جرایم امریکا، جرایم علیه ملت ایران، مسائل مربوط به جنگ تحمیلی و امثال این ها را گفتم. بعد با همان صراحت و شدت، به تجاوز شوروی به افغانستان حمله کردم؛ این ها مبهوت مانده بودند! یکی از همان روسای جمهور چپ به من گفت، تنها غیر متعهد در این کنفرانس، ایران است. ببینید، نظام اسلامی در ابعاد جهانی، این طور اهمیت و جلوه پیدا می کند و حتی دشمنانش مجبور می شوند به او احترام کنند.
انقلاب، ما را زنده کرد و به ما شخصیت و احساس هویت داد
جامعه ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی احساس هویت کرد؛ یعنی شخصیت خودش را باز یافت. ما به عنوان جزء نود و نهم در امواج جهانی غرق و گم بودیم؛ انقلاب ما را زنده کرد و به ما شخصیت داد. انقلاب به ما آموخت که یک ملت می تواند در اساسی ترین مسائل جهانی، سخن و موضعی داشته باشد و آن را با صراحت و بدون توجه به این که قدرتمندان و قلدرهای عالم چه می خواهند، ابراز کند و پی آن بایستد. ارزش یک ملت در جامعه بین الملل به این چیزهاست، نه به دنباله روی کورکورانه؛ آن هم نه از چیزهای خوب، بلکه از نقاط منفی. برای یک ملت، بله قربان گوی دولت های گردن کلفت تر و قوی تر و تروتمند تر بودن ارزش نیست؛ این را انقلاب به ما داد؛ این به برکت اسلام به ما رسید. الان هم با تمام قدرت ، نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران در صحنه جهانی به عنوان یک ملت شجاع که در زمینه مسائل گوناگون صاحب ایده اید، مطرحند.
اسلام و انقلاب به ما جرأت و قدرت تحرک و جوشش علمی بخشید
ما از لحاظ علمی، عقب مانده و عقب نگه داشته شده بودیم. بیش از پنجاه سال، تحرک و جوشش علمی در بعضی از بخش ها تعطیل بود. این کشور کند بود، موانعی که به وجودآورند، برای این ملت مثل سم کشنده ای بود. باور را از ملت ما گرفتند. ملت و نخبگان و مغزهای ما را به هر آنچه از بیرون این مرزهاست، آن چنان دلبسته کردند که اصلاً کسی این مجال و این جرأت و این شجاعت را پیدا نکند که فکر کند می توان بر خلاف آن حرف ها یا غیر از آن حرف ها و آن نظریه ای ارائه کرد. ما هنوز هم تا حدودی گرفتار آن حرف ها هستیم. البته اسلام به ما خودباوری داد ئ انقلاب به ما جرأت بخشید. آنچه امروز مشاهده می کنیم، نتیجه همین جرأت است؛ باید این جرأت را تقویت کرد و پیشرفت.
مهمترین مسئولیت رهبری، سیاست گذاری کلی نظام است
وظایف و مسئولیت های رهبری، همان چیزی که در قانون اساسی آمده است. رهبری، سیاستگذار کلی نظام محسوب میشود؛ یعنی همه قوای سه گانه باید در چهارچوب سیاست های رهبری برنامه ریزی کنند و سیاست های اجرایی خودشان را تنظیم نمایند. حرکت و قواره ی کلی نظام باید در چهار چوب سیاست هایی باشد که رهبری معین می کند؛ این مهمترین مسئولیت رهبری است.
ویژگی مورد نیاز یک مسئول در نظام جمهوری اسلامی
آن کسی که به مجلس می رود، یا به هر مسئولیت دیگری در نظام جمهوری اسلامی می رسد، اگر فاسد، بیگانه پرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمی تواند نقشی را که ملت و طبقات محروم می خواهند، ایفا کند. اگر آن شخص انسان معامله گر، رشوه و توصیه و مرعوبی بود، در مقابل تشر تبلیغات و سیاست های خارجی جا زد، دیگر نمی تواند مورد اعتماد مردم قرار بگیرد و برود آن جا بنشیند و تکلیف ملک و ملت را معین کند. این شخص غیر از کفایت ذاتی و دانایی ذاتی، به شجاعت اخلاقی، تقوای دینی و سیاسی و عقیده درست هم احتیاج دارد.
تا این تاریخ ، هیچ حکومتی مثل حکومت فعلی ایران، در این سرزمین نبوده است
شما این را بدانید که تا این تاریخ، هیچ حکومتی مثل حکومت فعلی ایران، در این سرزمین نبوده که به رای و خواست و عاطفه مردم متکی باشد؛ من این را به طور یقین می گویم و آن را ثابت می کنم. البته حکومت هایی بوده اند که ستایش کردن، یک حرف است؛ ایمان و باور و عاطفه مردم در اختیار یک حکومت بودن، یک حرف دیگر است؛ این متعلق به جمهوری اسلامی است؛ این به برکت انقلاب و تکیه به مردم است؛ الان هم همین طور است، این را بنده با افتخار تمام عرض می کنم. در این جا اقبال مردم، با فرعونیت و احساس خود برتر بینی زمامداران همراه نشده است. بنده که الان دارم با شما حرف می زنم یک سر سوزن در خودم احساس کبریایی ندارم الحمدالله رب العالمین سایر مسئولان کشور هم این گونه اند؛ رئیس جمهور هم ندارد، رئیس مجلس هم ندارد، رئیس قوه قضائیه هم ندارد؛ اصلا و ابدا چنین چیزی وجود ندارد. مسئولان ما می دانند که امانت خدا در دست آن هاست، امروز چند صباحی وجود دارد، اما فردا نیست. مسئولان بر عهده خودشان وظایفی قائلند؛ این مربوط به این کشور است.
اگر کسی ادعا کند و بگویید نظام اسلامی ما هیچ عیبی ندارد، گزاف گفته است
اگر کسی در مقابل این جوان ها ادعا کند و بگوید نظام اسلامی ما هیچ عیبی ندارد و همان قالبی را که اسلام خواسته، ما داریم پیاده می کنیم، گزاف گفته است، به هیچ وجه این طور نیست. خود ما انسانهای ضعیفی هستیم. وقتی کسانی اسم مبارک امیرالمومنین (علیه السلام) یا اسم مبارک ولی عصر(روحی فداه) را می آورند، بعد اسم ما را هم دنبالش می آورد، بنده تنم می لرزد. آن حقایق نور مطلق، با ما که غرق در ظلمتیم، خیلی فاصله دارند. ما گیاه همین فضای آلوده دنیای امروزیم، ما کجا، کمترین و کوچکترین شاگردان آن ها کجا؟ ما کجا و قنبر آنها کجا؟ ما کجا و آن غلام حبشی فدا شده در کربلای امام حسین کجا؟ ما خاک پای آن غلام هم محسوب نمی شویم.
اما آنچه که حقیقت است، این است مه ما به عنوان مسلمانی که راهمان را شناخته ایم، تصمیم خود را گرفته ایم و نیروی خود را برای این راه گذاشته ایم و به همه وجود در راه داریم حرکت می کنیم و ادامه خواهیم داد. نواقصی در کار ما وجود دارد؛ همه این نواقص هم قابل حل است.
پی نوشت :
1.سوره مریم، آیه 15
2.سوره احزاب، آیه 22
3.سوره کهف، آیه 88
منابع:
www.hawzah.net
www.rahpouyan.com
www. iscanews.ir
حدیث ولایت
نقش امام خمینی(رحمت الله علیه) در رهبری انقلاب اسلامی
نویسنده: علامه شهیدمرتضی مطهری(رحمت الله علیه)
از نظر رهبری این طور نبود که روز اول کسی خود را کاندیدا بکند و بعد مردم به او رأی بدهند و او را به رهبری انتخاب کنند و بدنبال آن، رهبر برای مردم تعیین خط مشی کند.واقعیت اینست که گروههای زیادی ـ از آنها که احساس مسئولیت میکنند ـ تلاش کردند که رهبری نهضت را بعهده بگیرند ولی تدریجا همه عقب رانده شدند و رهبر خود به خود انتخاب شد.شما در نظر بگیرید که چه تعداد از قشرهای مختلف، مثلا از روحانیون ـ چه از مراجع و یا غیر مراجع ـ و یا از غیر روحانیون چه گروههای اسلامی و چه غیر اسلامی، در این انقلاب شرکت داشتند.در این نهضت افراد تحصیلکرده، افراد عامی، دانشجو، کارگرها، کشاورزان، بازرگانان همه و همه شرکت داشتند ولی از میان همه این افراد مختلف، تنها یک نفر، به عنوان رهبر انتخاب شد، رهبری که همه گروهها او را برهبری پذیرفتند.اما چرا؟ آیا بدلیل صداقت رهبر بود؟ بیشک این رهبر صداقت داشت ولی آیا صداقت منحصر بشخص امام خمینی بود و کسی دیگر صداقت نداشت؟ البته میدانیم که چنین نیست و صداقت منحصر به ایشان نبود.آیا بدلیل شجاعت رهبر بود و اینکه تنها ایشان فرد شجاعی بودند و غیر از ایشان رهبر صدیق و صادق و شجاع دیگری وجود نداشت؟ البته کسان شجاع دیگری نیز بودند.آیا به این دلیل بود که ایشان از یک نوع روشن بینی برخوردار بودند و دیگران فاقد این روشنبینی بودند؟ آیا بدلیل قاطعیت رهبر بود و دیگران فاقد قاطعیت بودند؟ میدانیم که قاطعیت منحصر به ایشان نبود.درست است که همه این مزایا باعلی درجه در ایشان جمع بود، ولی چنین نیست که این مزایا ـ لا اقل با شدت و گسترش کمتر ـ در دیگران نبود، پس چه شد که جامعه خودبخود ایشان را، و فقط ایشان را به رهبری انتخاب کرد و هیچ فرد دیگری را در کنار ایشان به رهبری نپذیرفت؟
پاسخ این سؤال برمیگردد به یک سؤال اساسی که در فلسفه تاریخ مطرح میشود و آن این است که آیا تاریخ شخصیت را میسازد و یا شخصیت تاریخ را، آیا نهضت رهبر را میسازد و یا رهبر نهضت را؟ اجمالا میدانیم که نظریه صحیح در این مورد اینست که، یک اثر متقابل میان این دو، یعنی میان نهضت و رهبر است.میباید از یک طرف یک سلسله مزایا و امتیازات در رهبر باشد و از طرف دیگر نیز خصوصیاتی در نهضت وجود داشته باشد. مجموع این شرایط است که فرد را بمقام رهبری میرساند.امام ـ خمینی به این علت رهبر بلا منازع و بلا معارض این نهضت شد که علاوه براینکه واقعا شرایط و مزایای یک رهبر در فرد ایشان جمع بود، ایشان در مسیر فکری و روحی و نیازهای مردم ایران قرار داشت.حال آن که دیگران ـ آنها که برای کسب مقام رهبری نهضت تلاش میکردند ـ به اندازه ایشان در این مسیر قرار نداشتند.
معنی این سخن این است که امام خمینی با همه مزایا و برتریهای شخصی که دارد اگر اهرمهائی که روی آنها دست میگذاشت و فشار میداد و جامعه را به حرکت درمیآورد، از نوع اهرمهائی بود که دیگران روی آن فشار میآوردند و اگر منطقی که ایشان بکار میبرد نظیر منطق دیگران بود، امکان نداشت ایشان در بحرکت درآوردن جامعه موفقیتی کسب کند (1).
اگر امام عنوان پیشوائی مذهبی و اسلامی را نمیداشت و اگر مردم ایران در عمق روحشان یک نوع آشنائی و انس و الفتی با اسلام نداشتند و اگر عشقی که مردم ما با خاندان پیامبر دارند وجود نمیداشت و اگر نبود که مردم حس کردند که این ندای پیامبر و ندای حضرت علی (علیه السلام) و یا ندای امام حسین (علیه السلام) است که از دهان این مرد بیرون میآید، محال بود نهضت و انقلابی به این وسعت در مملکت ما بوجود آید.
رمز موفقیت رهبر در این بود که مبارزه را در قالب مفاهیم اسلامی به پیش برد.ایشان با ظلم مبارزه کرد ولی مبارزه با ظلم را با معیارهای اسلامی مطرح کرد، امام از طریق القای این فکر که یک مسلمان نباید زیر بار ظلم برود، یک مسلمان نباید تن به
اختناق بدهد، یک مسلمان نباید به خود اجازه دهد که ذلیل باشد، مؤمن نباید زیر دست و فرمانبر کافر باشد (2) ، با ظلم و ستم و استعمار و استثمار مبارزه کرد، مبارزهای تحت لوای اسلام، و با معیارها و موازین اسلامی.
از جمله اقدامات اساسی این رهبر، مخالفت جدی و دامنه ـ دار با مسئله جدائی دین از سیاست بود.شاید فضل تقدم در این زمینه با سید جمال باشد.سید جمال شاید نخستین کسی بود که احساس کرد اگر بخواهد در مسلمانان جنبش و حرکتی ایجاد کند باید به آنها بفهماند که سیاست از دین جدا نیست، این بود که او این مسئله را بشدت در میان مسلمین مطرح کرد، بعدها استعمار ـ گران تلاش زیادی کردند تا در کشورهای مسلمان رابطه دین و سیاست را قطع کنند.
از جمله این تلاشها، طرح مسئله ایست بنام «علمانیت» (3) که بمعنی جدائی دین از سیاست است.بعد از سید جمال در کشور ـ های عربی و بخصوص در مصر افراد زیادی پیدا شدند که با تکیه بر قومیت و در لباس ملی گرائی، عربیزم، و پان عربیزم به تبلیغ فکر جدائی دین از سیاست پرداختند.اخیرا هم شاهد بودید که انور ـ سادات همین مسئله را باز بار دیگر مطرح کرد، انور سادات در نطقهای اخیرش بخصوص بر این نکته تأکید میکرد که دین مال مسجد است و باید کار خود را در آنجا انجام دهد، مذهب اصولا نباید کاری به مسائل سیاسی داشته باشد.
در جامعه ما نیز این مسائل زیاد مطرح شده بود بطوریکه مردم تقریبا آن را پذیرفته بودند، اما همه دیدیم که وقتی از زبان یک مرجع تقلید، از زبان کسی که مردم، با وسواس کوشش میکنند تا کوچکترین آداب مذهبی خود را با دستورهای او منطبق بکنند، در کمال صراحت بیان شد که دین از سیاست جدا نیست و به مردم خطاب شد که اگر از سیاست کشور دوری کردهاید، در واقع از دین دوری کردهاید، مردم چگونه به جنب و جوش افتادند و بنوعی بسیج عمومی اقدام کردند .و یا در نظر بگیرید که مسئله آزادی و آزادی خواهی در جامعه با شدت مطرح بود، با این حال چندان تأثیری در حال مردم نداشت.ولی وقتی همین مسئله از زبان رهبر مطرح شد، یعنی کسی که رهبر دینی و مذهبی است، مردم برای اولین بار دریافتند که آزادی یک موضوع صرفا سیاسی نیست، بلکه بالاتر از آن یک موضوع اسلامی است و این نکته روشن شد که یک نفر مسلمان باید آزاد زیست کند و باید آزادیخواه باشد.
در چند سال اخیر مسائلی در ایران بوجود آمد که از جنبه ـ های اقتصادی و سیاسی اهمیت چندانی نداشت، ولی از جنبه مذهبی آنهم از نظر شعائر مذهبی مهم بود و خود این مسائل در اوج دادن به نهضت نقش مؤثری داشتند.مثلا یکی از اشتباهات بسیار بزرگ عوامل رژیم این بود که بدلیل غرور فوق العادهای که برایشان حاصل شده بود در اواخر سال 55 تصمیم گرفتند که تاریخ هجری را به تاریخ به اصطلاح شاهنشاهی تبدیل کنند.اینکه تاریخ هجری باشد یا شاهنشاهی، از نظر اقتصادی و سیاسی تأثیر چندانی در حال مردم نداشت.ولی همین مسئله بشدت عواطف مذهبی مردم را جریحهدار کرد و وسیله خوبی برای کوبیدن رژیم بدست رهبر داد.رهبر بلافاصله با طرح این شعار که چنین عملی دشمنی با پیغمبر و دشمنی با اسلام است و معادل است با قتل عام هزاران نفر از عزیزان این مردم، موفق شد در مردم عصیان ایجاد کند و از تحریک وجدان اسلامی آنها به بهترین نحو در جهت پیشبرد نهضت بهرهبرداری نماید.
بنابراین با بررسی مسئله رهبری و کیفیت و نحوه آن، و با در نظر گرفتن اینکه مردم در میان افراد زیادی که صلاحیت رهبری داشتند کدام رهبر را انتخاب کردند (4) و با بررسی و تحلیل مسیری که این رهبر طی کرد و اهرمهائی که روی آنها تکیه نمود و منطقی که به کاربرد، به این نتیجه روشن و آشکار میرسیم که نهضت ما واقعا یک نهضت اسلامی بوده است.با آنکه نهضت از سوئی خواهان عدالت بود و از سوئی دیگر در جستجوی آزادی و استقلال، ولی عدالت را در سایه اسلام میخواست و استقلال و آزادی را در پرتو اسلام جستجو میکرد، و به عبارت بهتر نهضت ما همه چیز را با رنگ و بوی اسلامی طلب میکرد این، همان جهت مورد خواست و میل ملت بود. (5)
تحلیل ماهیت این انقلاب از تحلیل رهبری انقلاب جدا نیست و این مسئله در ارتباط با مسئله خودیابی ملت ما مطرح میشود.باید پرسید که چه شد امام خمینی رهبر مطلق شد، آن چنان که حتی آنهائیکه از نظر ایده و هدف در قطب مخالف ایشان جای داشتند، چارهای جز اذعان به رهبری ایشان نداشتند.چرا سخنان امام اینهمه موج میآفرید؟ چرا اعلامیههای ایشان با نبودن امکانات و وسائل و با بودن اختناقها و شکنجهها و خطر مرگها به سرعت در سراسر کشور پخش میشد؟
بیشک از جان گذشتگی و مبارزه خستگی ناپذیر با ظلم و ظالم و دفاع سرسختانه از مظلوم، و صداقت و صراحت و شجاعت و سازش ناپذیری این رهبر در انتخاب او به مقام رهبری نقش داشته است، اما مطلب اساسی چیز دیگری است، و آن اینکه ندای امام خمینی از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفای روح این ملت برمیخاست، مردمیکه در طول چهارده قرن حماسه محمد، علی، زهرا، حسین، زینب، سلمان، ابو ذر...و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسهها با روحشان عجین شده بود، بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند .علی را و حسین را در چهره او دیدند، او را آینه تمام نمای فرهنگ خود که تحقیر شده بود، تشخیص دادند.
امام خمینی چه کرد؟
او به مردم ما شخصیت داد.خود واقعی و هویت اسلامی آنها را به آنان بازگرداند.آنها را از حالت خود باختگی و استسباع (6) خارج کرد این بزرگترین هدیهای بود که رهبر به ملت داد، او توانست ایمان از دست رفته مردم را به آنها بازگرداند و آنها را به خودشان مؤمن کند.او با صراحت اعلام کرد که تنها اسلام نجات بخش شماست.او جهاد اسلامی را مطرح کرد، امر بمعروف و نهی از منکر را مطرح کرد، وظیفه نوعی و دینی و بالاخره اجر و پاداش شهیدان را مطرح کرد، و مردمی که سالها این آرزو را که در زمره یاران امام حسین باشند در سر میپروراندند و هر صبح و شام تکرار میکردند یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما بناگاه خود را در صحنهای مشاهده کردند آنچنانکه گویی حسین را بعینه میدیدند. مردم ما صحنههای کربلا، حنین، بدر، احد، تبوک، خیبر، و...را در جلوی خویش میدیدند و همین باعث شد که به پا خیزند و از سرچشمه عشق به خدا، وضو بسازند و یک سره بانک تکبیر بر هر چه ظلم و ستمگری است بزنند.
پی نوشت :
1ـ ...مثلا اگر مسئله وارد کردن تضادهای طبقاتی در خود آگاهیمردم و یا مفاهیمی نظیر آزادیخواهی و عدالت طلبی با معیارهای مکاتب شرقو غرب از طرف ایشان عرضه میگردید، بازتابی در جامعه ما نمیداشت.حالآنکه ایشان همین مفاهیم را با معیارهای اسلامی و با استفاده از فرهنگبارور اسلامی به جامعه عرضه کرد و جامعه نیز با حسن تلقی با آنها برخورد نمود .
2ـ لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا (نساء ـ 141)
خدا هرگز برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلط باز نخواهد نمود.
3ـ این کلمه ترجمه لغت«~ Secularism ~»است.
4ـ و به خصوص باید توجه داشت که این رهبر زوری نداشت تا بخواهد خود را بر مردم تحمیل کند و کسی نیز او را منصوب نکرد و او خود را کاندیدا نکرده بود، بلکه انتخابش بطور طبیعی و خودبخود صورت گرفت.
5ـ یک نمونه ذکر کنم، دوستی دارم که در تمام زندگیش همواره در حال مبارزه با رژیم بوده است و در این زمینه از بذل جان و مال واقعا دریغ نداشته.او بدلیل روحیه خاصش، نسبت به مجاهدین که آنها هم موضعی مخالف رژیم داشتند، علاقه و گرایش عجیبی داشت.بعد از اینکه جریان به اصطلاح اپورتونیستی سازمان مجاهدین پیش آمد، من به شدت نگران حالاین دوستم شدم.با خودم فکر کردم نکند که وقتی با این جریان برخوردمیکند بگوید اینکه اینها آمدهاند و مارکسیست شدهاند، مسئله مهمی نیست چون فعلا باید مبارزه کرد و مسئله مهم مبارزه است .اما بعد در جلسهای که با او ملاقات کردم و نظرش را درباره مارکسیست شدن سازمان سؤال کردم، در جوابم جملهای گفت که هرگز فراموش نمیکنم.گفت حقیقت این است که ما عدالت را هم در سایه خدا میخواهیم اگر بنا باشد عدالت باشد اما از نامخدا اثری نباشد.ما از چنین عدالتی بیزاریم.با چنین روحیههائی بود
6ـ فلاسفه و حکما اصطلاحی دارند به نام استسباع که به فارسی آن را «شیرگیر» ترجمه کردهاند .
میگویند بعضی از حیوانات کوچک وقتی با حیوانات درندهای روبرو میشوند ـ مثلا وقتی خرگوش با شیر مواجه میشود ـ حالت استسباع پیدا میکنند یعنی اراده فرار از آنها سلب میشود.قدرت تصمیم گیری را از دست میدهند.خودباخته و مفتون میشوند.نقطه مقابل استسباع، ایمان به خود پیدا کردن است.داستان آن صحابی فقیر را در زمان پیامبر (ص) شنیدهاید کهاز شدت فقر نزد آنحضرت رفت تا درخواست کمک کند، پیامبر در میان جمع سخن میگفت، در ضمن صحبت اشاره کرد به اینکه اگر کسی از ما کمک بخواهد به او میدهیم، ولی هر کس بخدا توکل کند و تلاش شایسته نشان بدهد خدا به او کمک خواهد کرد.صحابی فقیر اینرا که شنید از محضر پیامبر بیرون آمد.روز بعد باز گرسنگی فشار آورد و این بار تصمیم گرفت که درخواست خود را با پیامبر در میان بگذارد.باز هم مثل روز گذشته پیامبر در میان جمع همان مسئله را مطرح کرد.مرد همانجا تصمیم گرفت که هر طوری شده کاری پیدا کند.به خانه برگشت و از همسایهها مقداری طناب و تیشه امانت گرفت و به عزم هیزم کنی به بیابان رفت.تا چند روز متوالی این کار را ادامه داد تااینکه به تدریج درآمدی پیدا کرد و توانست زندگی خود را از سختی و عسرتبیرون بیاورد.بعد از مدتی دوباره به سراغ پیامبر رفت و پیامبر به او فرمود: گفتم اگر کسی از ما کمک بخواهد به او میدهیم، ولی طلب کمک از خدابهتر است و دیدی که خدا نیز دعوت تو را اجابت کرد و از فقر نجاتت داد. پیامبر به این ترتیب توانست او را به یاد نیرو و امکان و استعداد خودش بیاندازد، و از این طریق او را به حرکت و تلاش وادار کند .در مورد جوامع نیز همین وضع برقرار است.گاهی افراد ملتها در مقابل افراد ملل دیگر حالت خود باختگی و استسباع پیدا میکنند.ملت خود ما در دوران رژیم شاه چنین حالتی را داشت .ملتی که به حال استسباع میافتد تمام کرامتهای خود را فراموش میکند تا جائی که حتی به نوکری بیگانه و تقدیم کردن ثروتهای خود به او افتخار میکند.گاهی نیز ملتها ایمان به خود را بدست میآورند، تاریخ پیروزی ملتها، سرشار از این نمونههاست.حماسه پرشور مردم وطن ما، در این زمینه شاهد بسیار خوبی است.ملت ما به همت و درایت امام خمینیتوانست ایمان و اعتقاد به خود را دوباره بدست آورد و همین امر ضامنپیروزیش گردید.
علل پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم منحوس پهلوی
انقلاب ایران، در نوع خود، و نیز در مقایسه با دیگر انقلابهای جهان، از لحاظ تکوین، حرکت، روند و نتیجه آن دارای ویژگیهای کم نظیری بود.وجه مشترک پیدایش همه انقلابها، کم و بیش یکسان است.همگی ریشه طبقاتی و اجتماعی دارند، هنگامی که ظلم و فساد و بیکفایتی نظام حاکم تحمل ناپذیر شد، تودهها به حرکت در میآیند، طغیان میکنند، نمایندگان سنتی خود را کنار میزنند و موانعی را که بر سر راهشان قرار دارد، درهم میکوبند تا رژیم حاکم را بر اندازند و به جای آن نظام جدیدی که امیال و خواستهای آنها را تامین کند، بر پا سازند.
کمتر انقلابی است که صرفا ملی یا میهنی باشد.صرف وجود محرومیتهای اقتصادی در جامعه، برای برانگیختن شورش و انقلاب، بسنده نیست.هیچ انقلابی موفق نمیشود مگر آنکه بر نیروهای مسلح تسلط پیدا کند، یا توان روحی و کارایی آن نیروها را تضعیف نماید و یا اینکه، آن نیروها، به انقلابیون بپیوندند.عواملی که انقلاب را شتاب میبخشد، بیزاری از اشرافیت، ناسازگاریهای اجتماعی و اقتصادی و شدت محرومیتهای تحمل ناپذیر، میان آنچه مردم میخواهند و آنچه به دست میآورند، میباشد.
انقلاب، بالفعل یک رویداد غیر مترقبه است.در یک انقلاب اصیل، همه قشرهای جامعه شرکت دارند، هدفهای انقلاب، در برگیرنده خواستهای اکثریت جامعه است، در آغاز، تودهها با یک برنامه مدون و از پیش تهیه شده، برای ساختار نظام و جامعه جدید، به عرصه انقلاب نمیروند.انگیزه تودهها، در آغاز، براندازی نظامی است که دیگر قادر به تحمل آن نیستند.رهبران و پیشتازان انقلاب، برنامه بازسازی جامعه را، در نظام آینده تهیه میکنند و پس از تایید مردم آن را به اجرا میگذارند.
ملت ایران طی یک قرن گذشته، دو انقلاب، یک جنبش و دو کودتا را تجربه کرده است، انقلاب مشروطیتسال 1285 (1906 میلادی)، جنبش ملی شدن صنعت نفت 32- 1329 (53- 1950 میلادی) و انقلاب سال 1357 (79- 1978)، کودتاها، یکی 3 اسفند 1299 به رهبری سید ضیاء الدین طباطبائی و رضاخان میرپنج، دیگری، کودتای انگلیسی - آمریکایی 28 مرداد 1332.
در انقلاب مشروطیت، اولین قانون اساسی، با الهام از ایدئولوژی ناسیونالیسم، لیبرالیسم و سوسیالیسم غرب تهیه و تصویب شد. روشنفکران امیدوار بودند نظام کشور و ساختار جامعه را همانند جوامع اروپایی کنند، اما عمر این مشروطه کوتاه بود و پس از چهارده سال، با کودتای اسفند 1299 از میان رفت.
جنبش ملی سال 1329، یک جنبش ناسیونالیسی و ضد استعماری اصیل بود.هدف عمده آن طرد استعمار کهن بریتانیای کبیر، احیای دموکراسی، از طریق اجرای کامل قانون اساسی سال 1285 و تامین همه آزادیهای فردی و اجتماعی بود.هر چند جنبش، با ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران و خلع ید از شرکت نفت انگلیسی و اخراج انگلیسیها از ایران، به پیروزیهای بزرگی ستیافت، ولی با کودتای 28 مرداد 1332 شکستخورد.
انقلاب سال 1357 با قیام قشرهای وسیع مردم ایران شروع شد و به رهبری آیت الله روح الله خمینی به پیروزی رسید.در همه پرسی فروردین 1358 رژیم جمهوری اسلامی، جایگزین نظام سلطنتی گردید.قانون اساسی جدید در مجلس «خبرگان» که بیش از 90 درصد اعضای آن را روحانیون و فقها تشکیل میدادند، به تصویب رسید.سپس در همه پرسی روزهای 11 و 12 آذرماه همان سال، قانون اساسی و نیز مقام مرجعیت و رهبری آیت الله خمینی، با اکثریت قاطع مردم تصویب و پذیرفته شد.
شخصیت امام خمینی رحمت الله علیه
مطالعه و تحلیل علل پیروزی سریع انقلاب سال 1357 بدون بررسی شخصیت آیت الله خمینی دشوار و حتی ناممکن است.امام خمینی در پیروزی انقلاب اسلامی، همان نقشی را ایفا کرد که لنین در انقلاب کبیر روسیه، مائوتسه تونگ در انقلاب چین و فیدل کاسترو، در انقلاب کوبا.با این تفاوت که لنین حزب کمونیست را پشتسر خود داشت و پس از پیروزی انقلاب فوریه 1917 وارد لنینگراد شد.مائو رهبر حزب کمونیست چین بود و به نیروهای مسلح و مجهزی که ماهها با ارتش چیانکایچک در بخشهائی از خاک چین جنگیده بودند، فرماندهی داشت، فیدل کاسترو نیز، با هزاران چریک و هواخواه، تجربه سه سال (59 - 1956) مبارزه مسلحانه دشواری را با رژیم باتیستا پشتسرگذاشته بود.در صورتی که امام خمینی هیچ نوع سازمان سیاسی و نیروهای نظامی در اختیار نداشت، ستاد رهبری او، در خارج از ایران بود، از «مسجد» به عنوان سنگر مقاومت و مبارزه استفاده کرد و در اوج انقلاب، وارد ایران شد.
چه عواملی موجبات موفقیت امام خمینی را در جلب و بسیج تودهها، تا بدان حد تامین کرد که با صدور یک پیام، از چند هزار کیلومتری ایران، تودههای مردم، به خیابانها میریختند و سینه خود را در برابر آتش مسلسلها قرار میدادند؟ با اتکاء به چه نیرویی، رهبران کشورهای غربی و شرقی را، به اتهام مداخله در امور ایران و پشتیبانی از محمد رضا شاه به باد انتقاد و حمله میگرفت، جیمی کارتر، رئیس جمهوری آمریکا را میکوبید و به گفته خود، به او «سیلی» میزد! در مذاکرات با نمایندگان سران دولتهای ایالات متحده و فرانسه، در نوفل لوشاتو، درباره آینده ایران و سرنوشتشاه، یک قدم از موضع همیشگی خود، عقب ننشست و حرف همیشگی خود را که «شاه باید برود!» تکرار میکرد؟
برجستهترین خصیصه امام خمینی، صراحتبیان، بی پروایی و شجاعت فوق العاده و کم نظیرش بود، تا بدان حد، که در میان روحانیون و سیاستگران دو قرن اخیر ایران، هیچ کس به پای او نرسید.در دورانی که محمد رضا شاه، همه مخالفان، اعم از ملیون، چپ گرایان، تودهایها، مالکان بزرگ و نخبگان سنتی را سرکوب کرده و یا از صحنه خارج نموده بود، امام خمینی، یکه و تنها، علیه او قد علم کرد.وی در سخنرانی خرداد 1342 (عاشورا 1383) محمد رضا شاه را با چنان شدت و حدتی به باد سرزنش و حمله گرفت، که تا آن روز سابقه نداشت.در آن سخنرانی تاریخی امام خمینی شاه را «بدبخت!» ، «بیچاره!» ، «نوکر اسرائیل!» و «فرمانبر آمریکا!» خواند.
زیرکی، هشیاری، موقع شناسی، از خصایص برجسته دیگر ایشان بود.در دورانی که مال اندوزی، تجمل گرایی، فساد و نادرستی، در میان طبقه بالای جامعه، حتی میان برخی از روحانیون، رواج یافته بود، آیت الله خمینی، همان زندگی بسیار ساده و بدون تکلف گذشته را حفظ کرد.در شناسایی جامعه ایران، تبحر خاصی داشت و زمان شروع مبارزه و حمله را به خوبی تشخیص داد.در دوران چهارده ساله تبعید، با ایراد سخنرانیها، ارسال پیامهای کتبی و شفاهی به وسیله کاست، مردم ایران و جهان را از نقاط ضعف شاه و فساد و بیدادگری رژیم او، آگاه ساخت، همکاری دولت ایران با اسرائیل غاصب، وابستگی اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران به غرب، بالاخص بهآمریکا، غارت بیت المال، خرید روز افزون جنگ افزار، نابودی کشاورزی، بالا رفتن قیمتها، کمبود مسکن، تباهی فرهنگ، ثروتمندتر شدن اغنیا و فقیرتر شدن مستضعفان، نقض قوانین حقوق بشر، پایمال کردن قانون اساسی، سانسور مطبوعات، محو آزادیهای مردم، سرکوب مخالفان، اوجگیری فساد در همه شئون کشور و....از مواردی بود که در بیانات و پیامهای امام خمینی بدان استناد میشد و شاه را عامل همه نابسامانیها، میدانست و لزوم اتحاد همه قشرهای جامعه را برای ادامه مبارزه تاکید میکرد.
گفتههای امام خمینی، انعکاس خواستهها و نظریات همه احزاب، گروههای سیاسی، با افکار و عقاید گوناگون، از جمله جبهه ملی، نهضت آزادی، گروههای مارکسیستی، حزب توده و گروههای چریکی بود.تامین عدالت اجتماعی، آزادیهای فردی و اجتماعی، آزادی مطبوعات، حکومت مردم بر مردم از طریق انجام انتخابات آزاد....خواستههایی بود که نیروهای اپوزیسیون، پس از سقوط دولت مصدق در سال 1332، سالها برای تحقق آن، مبارزه کرده و به نتیجه نرسیده بودند.
نیروهایی که آتش انقلاب را روشن کردند
در سالهای آخر دهه 1340، همه گروههای سیاسی مخالف رژیم، سرکوب شده بودند.تنها کانون مقاومتی که در فضای خفقان ایران آن زمان باقی مانده بود، حملات کوبنده آیت الله خمینی در نجف به شاه و رژیم او، سخنرانیهای دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد و صفیر گلوله چریکها، در مبارزه مسلحانهشان بود.هر یک از این سه کانون، در برگیرنده خواسته و تمایلات بخشی از قشرهای جامعه بود.
شریعتی، به عنوان یک اندیشمند برجسته سیاسی - مذهبی، اسلام شناس مترقی و معلم رادیکالیسم اسلامی، در سخنرانیها و نوشتههای خود، تعریف تازهای از اسلام شیعه و «شهادت» عنوان کرد و هزاران پسر و دختر جوان دانشجو را با فلسفه سیاسیاش، که ترکیبی از سنتهای اسلامی، با افکار انقلابی بود، آشنا ساخت.چریکها، با مبارزه مسلحانه خود، فضای سیاسی تازهای ایجاد کردند و با فداکاری و جانفشانی خود، ارزشها و مفاهیم نوینی را مطرح ساختند.آیت الله خمینی، با مهارت و درایتخاص، عملیات این سه پایگاه را هماهنگ ساخت و در مبارزه علیه رژیم شاه، از آن بهره برد.
طبقه متوسط جامعه، بازرگانان سطح پایین، کسبه، و بازاریان، آیت الله را دشمن آشتی ناپذیر رژیم استبدادی، حامی الکیتخصوصی و ارزشهای اسلامی و سنتیمیدانستند.روشنفکران، تحصیل کردگان، و دانشجویان، او را رهبری روحانی میشناختند که قصد دارد مملکت را از وابستگی به انحصارات غرب، و نیز ظلم و ستم و فساد برهاند و عدالت و آزادی را به کشور بازگرداند.کارکنان دولت و کارگران کارخانهها، آیت الله خمینی را روحانی میدانستند که از میان ملتبرخاسته و قصد دارد با پیروی از تعالیم اسلام، قدرت را از اغنیا و زورمندان گرفته و به ملتبازگرداند و عدالت اجتماعی را در سراسر ایران برقرار کند.از دیدگاه کشاورزان، آیت الله شخصیت روحانی مبارز و سختکوشی است، که پیوسته از منافع قشر زحمتکش دفاع میکند و برای آنها، زمین، آب، مدرسه، جاده و مراکز بهداشت فراهم میسازد.بدین سان قشرهای وسیعی از مردم ایران، آیت الله خمینی را، منادی حق و عدالت، مدافع محرومان و الهامبخش امیدها و آرزوهای خود و احیا کننده آزادی و برابری میدانستند.
ستون فقرات جنبشی که رهبری آن را، امام خمینی به عهده داشت، روحانیون جوان در نهادهای مذهبی، بازاریان و بخشی از قشرهای محروم و متوسط جامعه بودند.اینان در قیام 15 خرداد 1342 وفاداری بیچون و چرای خود را نسبتبه رهبر مذهبی خود، به اثبات رسانیده بودند.به نظر آنها، خمینی تجسمی از جرئت، جسارت و مقاومت امام علی (ع) در مبارزه علیه معاویه بود.پس از کشتار 15 خرداد، مخالفان میانه رو مذهبی رژیم، و شماری از علما که موافق مداخله روحانیون در امور سیاسی نبودند، به تدریجبه سوی او، روی آوردند.بازاریان نیز با دادن کمکهای مالی به یاریش شتافتند و با توسعه شبکههای مخفی، و از طریق مساجد، پیامها و دستورهایش را دریافت و اجرا میکردند.
هر چند بازار و بخشی از روحانیون و نهادهای مذهبی در قم، مشهد، اصفهان و شیراز، به عنوان یک سازمان مخالف رژیم، سالها فعالیت داشتند، اما، طبقه روشنفکر دانشگاهی، در سالهای اول دهه پنجاه، مبارزه را از سر گرفتند.نخست نویسندگان، هنرمندان، حقوقدانان، قضات، با انتشار نامههای سرگشاده و اعلامیههایی، در اعتراض به نبودن آزادی و دموکراسی، خواستار فضای باز سیاسی و اجرای قانون اساسی شدند و جمعیت طرفدار حقوق بشر را سازمان دادند.دانشجویان را به تظاهرات دانشگاهی وا داشتند و بدین سان فریاد اعتراض خود را نسبتبه مظالم و ستمگریهای رژیم شاه، بلند و بلندتر کردند.
انتشار نامه اهانتآمیز نسبتبه آیت الله خمینی در زمستان 1356 در روزنامه اطلاعات، اعتراض شدید مردم و مقتول و مجروح شدن گروهی در شهرستان قم به وسیلهنیروهای انتظامی، سپس گسترش دامنه اعتراضها، در شهرهای دیگر و برخورد مسلحانه نیروهای امنیتی با مردم، جنبش مخالفت مردمی را وسعت و تداوم بخشید.کارمندان دولت، کارکنان بانکها، گمرکات، سپس کارگران کارخانهها و صنعت نفت، با اعتراض و اعتصاب خود، اقتصاد کشور را فلج کردند.آنگاه، دانشجویان، دانش آموزان، و نیز مردان و زنان از قشرهای مختلف جامعه با برپایی تظاهرات در شهرها و برخوردهای خیابانی با نظامیان، آتش انقلاب را برافروختند و طی مدت کوتاهی به چنان پیروزیهایی رسیدند که همه را شگفتزده کرد.
اگر طبقات متوسط مذهبی، بازاری و تحصیل کرده، دیوار استوار انقلاب بودند، طبقه کارگر و دهها هزار تن کشاورزان بدون زمین و بیکار، که در حومه شهرها، با محرومیت زندگی میکردند، نقش نیروی «ضربت» را به عهده داشتند.اینان، همراه با جوانان و نوجوانان ساکنان محلات فقیرنشین جنوب تهران، اکثریت تظاهر کنندگان خیابانی را تشکیل میدادند.بسیاری از کسانی که در زد و خورد با نظامیان، شهید یا زخمی شدند، همین جوانها بودند.
در آغاز بحران، خواسته و هدف تظاهرکنندگان براندازی رژیم سلطنت و استقرار نظام جمهوری اسلامی نبود، معترضین خواستار مهار کردن قدرت مطلقه شاه و اجرای قانون اساسی سال 1288 بودند.در آن دوران تظاهر کنندگان علیه شخص محمد رضا شاه شعار نمیدادند، حتی شرکت کنندگان در راهپیمایی بزرگ بعد از نماز عید فطر (13 شهریور 1357) در قیطریه، در شعارهای خود، به شاه حمله نکردند.
حادثه روز 17 شهریور میدان ژاله و کشتار صدها تن تظاهر کنندگانی که بیخبر، یا با خبر از اعلام حکومت نظامی در آن محل و خیابانهای اطراف، در اعتراض به منع تظاهرات از سوی دولت، اجتماع کرده بودند، خشم مردم را علیه شاه، که او را مسئول و آمر قتل عام آن روز میدانستند، برانگیخت.از آن پس، در تظاهرات و راهپیماییهای خیابانی، شعارهای ضد شاه، به عنوان شعار اصلی به کار گرفته شد.
فلسفه سیاسی امام خمینی رحمت الله علیه
افکار و اندیشه سیاسی امام خمینی، بر خلاف ادعای برخی از محافل اپوزیسیون و نیز، بسیاری از روشنفکران داخل و خارج از کشور، ناشناخته و مجهول نبود.سالها پیش از انقلاب، آیت الله خمینی در دوران اقامت در عراق و تدریس در نجف، پیرامون فلسفهسیاسی و حکومت اسلامی و ولایت فقیه، بحث و سخنرانی کرده بود.شعار «حکومت اسلامی» ، در تظاهرات و راهپیماییها و اجتماعات، عنوان شده بود.دکتر کریم سنجابی، رهبر جبهه ملی نیز، در دیدار 14 آبان ماه 1357 با امام خمینی در پاریس، بیانیه سه مادهای معروف را تهیه و امضا کرده بود. (1)
آیت الله خمینی، در جلسه درس مورخ چهارشنبه 13 ذیقعده 1389 (1 بهمن 1348) در نجف، پیرامون چگونگی تدوین قانون اساسی سال 1288 چنین گفته است:
«...گاهی گفته میشود که احکام اسلام ناقص است.مثلا احکام قضا در اسلام آن طور که باید و شاید نیست.انگلیس به دست عمال خود اساس مشروطه را به بازی گرفت و ما را هم - طبق شواهد و اسنادی که در دست است - بازی داد.وقتی میخواستند قانون بنویسند کتابی که مال بلژیکیها بود از سفارت بلژیک قرض کردند [...] و قانون مشروطه را از روی آن نوشتند و برای تعمیه لتبعض احکام اسلام را ضمیمه کردند، لکن اساس قوانین را از آنها اخذ کردند و به خورد ما دادند...»
آیت الله خمینی در تشریح کیفیتحکومت اسلامی و چگونگی اجرای قوانین اسلام میگوید:
«...اینها (استعمارگران) به نظر ما آوردند که اسلام حکومتی ندارد، تشکیلات حکومتی ندارد.بر فرض اینکه احکامی داشته باشد مجری ندارد و خلاصه اسلام قانونگزار است.این مطلب را عرض کنم، ما که میگوییم پیغمبر اکرم (ص) باید خلیفه تعیین کند آیا برای بیان احکام است؟ بیان احکام خلیفه نمیخواهد، خود آن حضرت بیان احکام میکرد، همه احکام را مینوشتند و در دست مردم میدادند تا عمل کنند.اینکه لازم استخلیفه تعیین کند، برای حکومت است.ما خلیفه میخواهیم تا اجرای قوانین کند. قانون مجری لازم دارد.در همه ممالک عالماین طور است [...] قانون تنها سعادت بشر را تامین نمیکند، پس از تشریع قانون باید قوه مجریه باشد.در یک تشریع، یا در یک حکومت اگر قوه مجریه نباشد نقص وارد است.
اسلام همان طور که جعل قوانین کرده، قوه مجریه هم قرار داده است، ولی امر قوه مجریه قوانین است.اگر پیغمبر اکرم خلیفه تعیین نکند (ما بلغ رسالة) رسالتخود را به پایان نرسانیده است.نصف امر را زمین گذاشته است....
زمان رسول الله، صلی الله علیه و آله و سلم این طور نبود که فقط قانون بگذرانند.دست میبریدند، «حد میزدند» رجم میکردند [...] و خلیفه هم برای این امور است.خلیفه جاعل احکام نیست، خلیفه برای آن است که احکام اسلامی را که رسول اکرم (ص) آورده است و خدای تبارک و تعالی فرستاده است اجرا کند...»
آیت الله خمینی پیرامون معرفی اسلام و لزوم تشکیل حکومت اسلامی تاکید دارد و میگوید:
«درست توجه کنید، همان طور که آنان بر ضد شما اسلام را بد معرفی کردند، شما هم اسلام را آن طور که هست معرفی کنید. فوایدش را بنویسید و منتشر کنید، خودتان را درست کنید.شما باید حکومت اسلامی تاسیس کنید.خیال نکنید ما نمیتوانیم.آنها (استعمارگران) از سیصد چهارصد سال پیش زمینه را تهیه کردند.از صفر شروع کردند تا به اینجا رسیدند.شما هم از صفر شروع کنید.»
آیت الله خمینی تفکیک دین از سیاست را نغمه استعمارگران میداند و در توجیه رد این نظریه چنین اظهار میکند:
«اسلام را به مردم معرفی کنید تا بچههای ما گمان نکنند که این آخوندها در گوشه نجف یا قم دارند احکام حیض و نفاس میخوانند.به سیاست چکار دارند! دین از سیاستباید جدا باشد! بیدینها این را میگویند.آنها (استعمارگران) گفتند که باید دین از سیاست جدا باشد! زمان پیغمبر اکرم (ص) سیاست از دین جدا بود؟ زمان خلفای حق یا غیر حق، زمان خلافتحضرت امیر، سیاست از دیانت جدا بود؟ این حرفها را از آنها درست کردند تا دین را از تصرف امور دنیا کنار بزنند.آنها دنیا را میخواهند.اگر ما مسلمین جز نماز خواندن، دعا خواندن و ذکر گفتن کاری نداشته باشیم، آنها هیچ کاری به ما ندارند [...] آن مردک (نظامی انگلیسی در اشغال عراق) گفت: اینکه در بالای ماذنه اذان میگوید، برای سیاست انگلیس ضرردارد؟ گفتند نه.گفت هر چه میخواهد بگوید! [...] شما هر چه میخواهید نماز بخوانید، آنها نفتشما را میخواهند.به نماز شما چکار دارند؟ آنها میخواهد ما آدم نباشیم، از آدم میترسند [...] هر وقت آدمی پیدا شد، یا کشتند، یا از بینش بردند، یا لکهدارش کردند که سیاسی است! این آخوند سیاسی است...
پیغمبر (ص) هم سیاسی بود.این تبلیغ سوئی است که آنها کردند تا شما را از سیاست کنار بگذارند.از دخالت در امور دولتی کنار بگذارند و خودشان هر کاری میخواهند انجام دهند، هر غلطی میخواهند بکنند..» . (2)
آیت الله خمینی در سخنرانیهای خود، اهمیت تبلیغات را در بیدار ساختن مردم و شناساندن حکومت اسلامی تاکید میکند و خطاب به طلاب و روحانیون میگوید:
«آن مطلبی که در اول بحث (حکومت اسلامی) عرض کردم که شما موظفید برای تشکیل حکومت اسلامی جدیت کنید، راه آن در اولین قدم تبلیغات است.از راه تبلیغات پیش بیایید.در همه عالم همیشه همینطور بوده است که دو نفر، چهار نفر، کمتر یا بیشتر با هم مینشستند قرار میگذاشتند و دنبال آن تبلیغات میکردند.کمکم، بر نفرات افزوده میشد و در نتیجه در یک حکومتبزرگ رخنه کرده و آن را ساقط میکردند.محمد علی میرزا را از بین مردم میبردند و حکومت مشروطه تشکیل میدادند. همیشه از اول قشون و قدرتی در کار نبوده است و فقط از راه تبلیغات پیش میرفتهاند، قلدریها و زورگوئیها را محکوم میکردند. ملت را آگاه میساختند و به مردم میفهماندند که این قلدریها غلط است.کمکم، دامنه تبلیغات توسعه مییافت و همه طبقات جامعه را فرا میگرفت.مردم بیدار میشدند و به نتیجه میرسیدند.
شما الآن نه کشوری دارید و نه لشکری، و نه کاری از شما میآید.لیکن تبلیغات دستشماست و در اطراف شما دور میزند.مسائل عبادی را البته یاد بدهید، لیکن مهم، مسائل اسلامی است، مسائل اقتصادی و حقوقی اسلام است، اینها را دیگران محور کار خود قرار دادهاند، ما هم باید این مسائل را محور قرار دهیم.ما موظفیم از هم اکنون برای شالودهریزی یک دولتحقه اسلامی کوشش کنیم، همفکر پیدا کنیم، تبلیغ کنیم تا آنجا که موجب پیدا کند و موجها پدید آید و کمکم، امتی آگاه و وظیفهشناس به وجود آید تا اینکه یک نفر آدم پیدا شود قیام کند و حکومت اسلامی تشکیل دهد» . (3)
آیت الله در تشریح حکومت اسلامی به عنوان حکومت قانون میگوید:
«...اسلام در هر مرتبهای از مراتب، حکومتی است که تبعیت از قانون دارد و قانون حاکم بر جامعه است آنجا هم که اختیاراتی به رسول اکرم (ص) و ولایت داده شده از طرف خداوند است.هر جا حضرت رسول مطلبی را بیان یا حکمی را تعیین فرمودهاند به پیروی از قانون الهی بوده است.پس اسلام عبارت از یک سلسله قوانینی است که تمام بشر موظفند به آن عمل کنند و حکومت اسلام نه مشروطه، نه استبداد و نه جمهوری است و نه کسی میتواند در آن دخالتی کند.برابر رئیس و مرئوس حکم الهی متبع است و لزوم تبعیت از رسول اکرم (ص) هم به حکم الهی است که میفرماید: و اطیعوا الرسول..» . (4)
شتاب روند فساد و استبداد
در بهار سال 1357 روند اعتراضها، در حدی نبود که به انقلاب منجر شود.در بسیاری از کشورهایی که رژیم استبداد و دیکتاتوری بر آنها حاکم است، تظاهرات اعتراض آمیز رفاهی - سیاسی روی میدهد، بیآنکه به شورش و انقلاب منتهی گردد.
رژیمهای خودکامه و دست نشانده، عموما دارای دو خصلت «استبداد و فساد» میباشند.استبداد و فساد، لازم و ملزوم یکدیگرند.اما هنگامی که «فساد» از «استبداد» پیشی گرفت، و خواستههای مشروع و منطقی قشرهای وسیعی از جامعه، با بیاعتنائی روبهرو شد، فریاد اعتراض تودهها، به حرکت تبدیل میشود و چنانچه این «حرکت» به وسیله مردان شایسته و مورد اعتماد مردم رهبری گردد، به پیروزی منتهی میگردد.
تظاهرات مردم ایران، در ماههای اول سال 1357 نخست جنبه اعتراض به روش کلی رژیم شاه داشت، سپس به خواستههای رفاهی - سیاسی تبدیل شد، آنگاه به حرکت تودهای درآمد و با رهبری آیت الله خمینی به شورش و انقلاب انجامید و با چنان شتابی به پیروزی رسید که مردم ایران و جهانیان را شگفت زده کرد.
رژیم شاه، در اوایل دهه 1350 ظاهر استوار و نیرومندی داشت، ولی از درون خراب بود و بسان سد خاکی میماند، که دیر یا زود در برابر فشار امواج دریا، فرو میریخت.فساد، با ابعاد وحشتناکی در آن ریشه دوانده بود.انتقاد، نارضائی و سرخوردگی حتی در میان نخبگان سیاسی و دست اندرکاران اداره مملکت ظاهر شده بود.
پرویز راجی، سفیر «شاهنشاه آریامهر» در لندن، در گفتگو با امیر اصلان افشار، که او نیز سالها در آمریکا و کشورهای اروپا سفیر بوده است، از بیدادگری رژیم انتقاد میکند و میگوید:
«...چرا هر جا، نام ایران به میان میآید، بلافاصله کلماتی مانند «ساواک» ، «شکنجه» و «فساد» به دنبال آن گفته میشود.من از مشاهده این اوضاع احساس حقارت میکنم و نمیدانم تا چه حد در مقابل این گونه انتقادها، میتوان خاموش ماند...» پرویز راجی، در جای دیگر میگوید:
«شایع استشاه هفتهای سه بار، بعد از ظهرها به منزل یکی از دوستان نزدیک خود میرود و تریاک میکشد..» . (5)
امیر عباس هویدا، وزیر دربار، در دیدار خصوصی که روز 12 مرداد 1357 با پرویز راجی داشته است، با لحنی تنفرانگیز، از گستردگی فساد در میان طبقه سطح بالای ساواک، امرای ارتش و بعضی از افراد خانواده سلطنتی یاد میکند و میگوید:
«...با مشاهده این وضع، گاه احساس میکنم که مقاومتم به پایان رسیده و دیگر توان ادامه کار ندارم...» (6)
اوری لوبرانی (7) نماینده سیاسی اسرائیل در تهران، پس از ملاقاتی که با محمد رضا شاه در جزیره کیش داشت داستان زیر را نقل کرده است:
«پس از ملاقات شاه، با یکی از بلند پایگان رژیم، که مشاور نزدیک شاه نیز بود، برخورد کردم.وی از من پرسید: از دیدار اعلیحضرت میآیید؟
گفتم: آری.
گفت: آیا به درستی سمبل زوال و انحطاط ایرانی را در آنجا دیدی؟
آنچه از زبان او شنیدم، برایم باور کردنی نبود، منظور وی اشاره به وضع درون و ریشه دستگاه فاسدی بود که شاه بر آن تکیه داشت.» (8)
فساد از استبداد پیشی گرفت
در سال 50- 1349 درآمد نفت 1200 میلیون دلار بود.این درآمد در سالهای 56- 1353 ناگهان افزایش یافت و به 38 میلیارد دلار بالغ گردید که تنها 20 میلیارد دلار از این درآمد مربوط به سال 55 - 1354 میباشد و با مقایسه درآمد دهساله 1343 تا 1353 که جمعا 13 میلیارد دلار بود این افزایش چشمگیر مشخص میشود.به بیان دیگر طی 13 سال درآمد نفت صادراتی دولت ایران 51 میلیارد دلار بوده که 38 میلیارد آن طی سه سال 1353 تا 1356 بوده است. (9)
بخش عمده این درآمد، صرف اجرای برنامههای رفورم «انقلاب شاه و مردم» گردید.محمد رضا شاه، با ابداع طرحهای جاهطلبانه، قصد داشت ظرف مدت کوتاهی ایران را به یک قدرت صنعتی مدرن تبدیل کند، بیآنکه در صحنه سیاسی و آزادسازی قدم بردارد.
در این دوران، همه قدرتها در دستشاه بود، توسعه و پیشرفت، تمایل و امر شخصی شمرده میشد و «رسالت» یک فرد بود.طرحها و برنامهها، تابع خواستهها و هوسهای او قرار داشت.مشاورانش تکنوکراتهایی بودند که اوامر «ارباب» را، بیچون و چرا، اجرا میکردند.به نظر «شاهنشاه آریامهر» جامعه ایران ابزاری بود که باید در دستهای او، به عنوان یک «شخصیت تاریخی» شکل میگرفت و در جهت «تمدن بزرگ» برای او و رژیمش، افتخار ابدی تضمین میکرد.خواسته و نظر مردم و مشارکت آنها در امور مملکت و برنامه توسعه و پیشرفت، اهمیت نداشت.ملت را باید به «زور» در جهتی که او انتخاب کرده بود، پیش راند.هر چند بخشی از درآمدهای حاصل از فروش نفت، صرف اجرای برنامه توسعه و پیشرفتشد و در زمینه تولیدات صنعتی و رشد اقتصادی، خدمات، نوسازی و آموزش و پرورش و ایجاد مدارس عالی، موفقیتهایی به دست آمد، ولی بخش عمده آن به مصرف خرید جنگ افزارهای مدرن، که تهیه آن برای برخی از کشورهای عضو «ناتو» دشوار بود، رسید.صدها میلیون دلار نیز حیف و میل شد و یا به جیب دستاندرکاران رفت.
از دستگاه برنامهریزی کشور یک خوان یغما ساخته شده بود، هر کسی به شاه و دربار، دسترسی بیشتری داشت، بیشتر از آن برخوردار بود.مجریان و دست اندرکاران برنامهها، منابع مالی مملکت را، دارایی شخصی خود میدانستند.خیل مقاطعه کاران خارجی و داخلی، دلالان و رابطین آنها، که با افراد خانواده سلطنتی و مقامات ذینفع ارتباط برقرار کرده بودند، از این خوان یغما، بهره فراوان بردند.تعجب نداشت که بزرگترین موارد فساد، سوای اعضای خانواده سلطنتی، در میان کسانی دیده میشد، که به شاه و دربار نزدیکتر بودند.فساد، از استبداد سبقت گرفته بود!
حدود یک دهه و نیم پس از اعلام «انقلاب سفید» در ایران طبقهای ثروتمند، حریص، بیعاطفه، و فاسد به وجود آمد که تنها هدف آن نزدیک شدن به مرکز قدرت و مال اندوزی، تا حد غارت مملکتبود.این طبقه، تخم فساد، بیایمانی و نادرستی را در میان جامعه پراکنده و بارور ساخت و در نهایت، رژیمی را که به آن وابسته بود، بیش از پیش ضعیف و بیاعتبار کرد.
ضعف و بیکفایتی شاه
بسیاری از آگاهان به مسائل سیاسی ایران معتقدند که محمد رضا شاه، بر خلاف پدرش مرد ضعیف، زبون و نامصمم بود.اینان برای اثبات ادعای خود و ارائه شخصیتشاه، کودتای سال 1332 و فرارش را از کشور و چگونگی بازگشت وی را مثال میآورند و میگویند محمد رضا در سایه قدرت و شایستگی پدرش به سلطنت رسید ولی در طی دوران پادشاهی، همواره در برابر بحرانها، ضعف نشان داد.این گروه، بر خورد او را با رویدادهای سالهای 1356 و 1357، که منجر به شورش و انقلاب گردید، نشانه بارز ضعف و بیکفایتی او میدانند.
گری سیک، معاون برژینسکی، در شورای امنیت ملی کاخ سفید میگوید: «...من از بیاعتمادی شاه نسبتبه خود در سال 1977، هنگام آخرین دیدارش از آمریکا، شگفت زده شدم.» (10)
ویلیام سولیوان نیز شاه را مردی ضعیف و ناتوان معرفی میکند.نظریه آخرین سفیر آمریکا در رژیم پیشین درباره او، بدین شرح است:
«....شاه در بحران سال 1953 (1332) در برابر نخست وزیر وقت، دکتر مصدق، ضعف و بیارادگی از خود نشان داد [...] از نظر من، که در ماههای بحرانی آخر سلطنتش هفتهای چند بار او را ملاقات میکردم، چهره واقعی شاه، بکلی با چهره یک سلطان مقتدر و مستبد، که درباریان، یا مخالفان از او ساخته بودند، متفاوت بود.خلاصه آنکه، او زمامداری نبود که توانایی و قابلیت رهبری کشورش را در شرایط بحرانی داشته باشد....» (11) 1
محمد رضا شاه، با چنین نهاد و شخصیتی، سعی داشتخود را مقتدر و مصمم بنمایاند.او، چند بحران سیاسی را پشتسر گذاشته بود، از دو سوء قصد جان به در برده بود.در مبارزه علیه مالکان بزرگ و مخالفان سیاسی، و نیز گروههای اپوزیسیون، مانند جبهه ملی، نهضت آزادی و حزب توده، با توسل به زور، پیروز شده بود.قیام 15 خرداد 1342 و جنبش چریکی را با خشونتسرکوب کرده بود، و با چنین شیوهای و برخورداری از پشتیبانی آمریکا مدت سی و هفتسال سلطنت کرده بود، اما، از اوایل دهه پنجاه علائم آشکاری از پیچیدگی و مشکلات در اجرای برنامههای رفورم اقتصادی و اجتماعی، که انتظار آن را نداشت، ظاهر شده بود، تحقق اهداف «انقلاب شاه و مردم» و سپس رؤیای «تمدن بزرگ» در معرض تهدید قرار گرفته بود.فرمان ایجاد حزب رستاخیز ملی، به منظور باز کردن «دریچه اطمینان» نشانه بارز نابسامانی اوضاع سیاسی و درماندگی رژیم بود.از آن پس همه تلاشها، صرف تبلیغات نمایشی، وعده و فریب همراه با تهدید، برای جلوگیری از «بن بست» کامل گردید.
عامل مهم دیگری که در ضعف و ناتوانی شاه، در جریان بحران ماههای آخر سلطنتش تاثیر داشت، وضع سلامتی او بود، خود خواهی، خود بزرگ بینی و سماجتنابخردانهاش در ادامه فرمانروائی، موجب شد که بیماری مهلکی را که از سال 1353 دچار آن شده بود، از همه، حتی همسرش مخفی نگاه دارد.
همه شخصیتهای سیاسی خارجی و نیز نزدیکان و مشاوران شاه که در دو سه سال آخر سلطنتش با او دیدار و ملاقات داشتهاند و یا در تماس بودهاند، متوجه تغییر حال و رفتار او شده بودند.وی در گفتگو با وزیران، بر سر مسائل مملکتی، اغلب خشمگین میشد، آنها را به سختی ملامت میکرد، تا جایی که به آنها میگفت: «شماها، مثل «یابو» هستید! اگر رکاب بزنم از جای میکنید، اگر آرام بمانم، حرکت نمیکنید.» (12) 1
یکبار، هنگامی که عبد الحسین مجیدی، رئیس سازمان برنامه و بودجه، مسئله کاهش عواید نفت و صورتحسابهای مربوط را در حضور شاه عنوان کرد، پاسخ «خفه شو!» تحویل گرفت. (13) 1
شاه مخلوع، در روزهای آخر زندگی، با یادآوری گذشتهها، به اشتباهات دوران سلطنتش اعتراف میکند و میگوید:
«...در این روزها نیز، در اندیشه رویدادهای گذشته و حال میهنم بودم.در آن دوران به طور قطع اشتباهاتی مرتکب شده بودم، اما باور نداشتم که آن خطاها، اساس و پایه سقوط مرا فراهم سازد...» (14) 1
آمریکا و انقلاب ایران
گری سیک میگوید:
«هیچ کس آماده مواجه شدن با انقلاب ایران نبود.دولت کارتر نیز در برابر اوجگیری انقلاب و فروپاشی سریع رژیم شاهنشاهی ایران غافلگیر شد [...] شاه و اطرافیانش نیز از آنچه در ماههای آخر سال 1978 (1357 شمسی) در ایران روی داد، تصور درستی نداشتند، حتی تا چند هفته پس از پیروزی انقلاب، نتوانستند درباره علل سقوط رژیم، تحلیل منطقی به عمل آورند [...] برای ما، قبول این نکته، که در برابر انقلاب غافلگیر شدیم، محتملا دشوار است.تعارض عمیق، بین واقعیت وانتظارات ما، بر پایه گزارشات، برآورد و تحلیلهایی بود که معمولا بدان متکی بودیم...» (15) 1
آمریکاییها، عدم موفقیتسازمانهای «سیا» ، «موساد» را در بر آورد صحیح از اوضاع ایران یکی از عوامل غافلگیر ماندن خود میدانند.همچنین ناتوانی آژانسهای اطلاعاتی ایالات متحده، در برقراری تماس با اپوزیسیون، بیخبر ماندن از فعالیتهای مدارس مذهبی و مساجد و ضبط و مطالعه سخنرانیهای آیت الله خمینی در دوران تبعید، از عوامل مهم دیگر این غافلگیری به حساب آمده است.
به روایتسیک:
«حتی پس از آنکه معلوم شد سازماندهی جنبش، در مساجد به نام [آیت الله] خمینی صورت میگیرد و انقلاب تودهها را در بر گرفته است، ناظران پیش بینی میکردند که هدف نیروهای مذهبی، برکناری شاه است و پس از آن فعالیت آنها در قلمرو سیاسی بسیار محدود خواهد شد و اهمیت نقش «مسجد» که به منزله «تسمه انقلاب» بود، کاهش خواهید یافت...» (16) 1
در پیام نوامبر 1978 (آذر 1357) سولیوان به واشینگتن، تحت عنوان «فکر کردن به آنچه فکر نکردنی است» گفته شده بود که آیت الله خمینی پس از بازگشتبه ایران، نقشی نظیر «گاندی» را خواهد داشت و توجه چندانی به امور سیاسی و اینکه چه کسی قدرت را به دست گیرد، نخواهد نمود. (17) 1
جمیز بیل، نویسنده و محقق آمریکایی در آذر 1357 (دسامبر 1978) در مقالهای تاکید کرده بود که «روحانیون مستقیما در ساختار دولت، مشارکت نخواهند کرد» وی در تحلیل 20 صفحهای خود پیرامون انقلاب ایران و روند آن، تنها یک بار، از آیت الله آن هم در مورد تبعید وی در سال 1343، نام برده بود و اشارهای به جمهوری اسلامی نکرده بود. (18) 1
ریچارد فالک، استاد سرشناس دانشگاه آمریکایی پرینستون، یکی از فعالان سازمانحقوق بشر، که در اوایل ژانویه 1979 به ایران سفر کرده بود و سپس در پاریس با امام خمینی ملاقات نمود (19) 1 در مقالهای که در نیویورک تایمز انتشار یافت آیت الله خمینی و جنبش او را مورد ستایش قرار داد و بر این نکته تاکید کرد که آیت الله و اطرافیانش افراد میانهرو و مترقی هستند.بخصوص در زمینه اصول و حقوق بشر و پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی ایران علاقه و توجه خاص دارند.فالک در پایان گفته بود «انتظار میرود ایران به صورت یک رژیم نمونه مردمی در میان کشورهای جهان سوم درآید.» (20)
سه سال بعد، ریچارد فالک در یک گفت و شنود دانشگاهی، رژیم جمهوری اسلامی را، بدترین رژیم تروریستی بعد از دوران هیتلر دانست. (21) 2
تحلیلهای عوام پسندانه
پس از رفتن شاه و برقراری رژیم جمهوری اسلامی، بسیاری از تحصیل کردگان و روشنفکران، بخصوص ایرانیانی که به عناوین مختلف به کشورهای غربی و بخصوص آمریکا مهاجرت کردند، در تحلیلهای مربوط به سقوط رژیم سلطنت و پیروزی انقلاب و ایجاد جمهوری اسلامی، همان نغمه پیشین را، مبنی بر اینکه هیچ نوع تغییر و تحولی در ایران بدون خواسته و نظر خارجیان انجام شدنی نیست، ساز کردند و رفتن شاه و تغییر رژیم ایران را، طرح و نقشه از پیش تهیه شده انگلیس و آمریکا دانستند و این فکر پوچ و بیمحتوا را در میان عوام الناس تبلیغ کردند.
اشرف پهلوی، خواهر شاه، در یک مصاحبه رادیویی گفت:
«من مطمئن هستم که ملاها تنها نبودند.این حرکت هماهنگ شدهای بود که خارجیان نیز در آن دست داشتند.همین وضع درباره پدرم صدق میکند.با برادرم نیز به همین منوال عمل کردند.بیگانگان میدیدند که ایران دارد خیلی قدرتمند میشود [...] ده سال دیگر، ایران ژاپن دیگری میشد، آنها نمیتوانستند ژاپن دیگری را در آسیا تحمل کنند.» (22) 2
برای اشرف و بسیاری دیگر، القاء این اندیشه بین مردم، که انقلاب ایران ساخته وپرداخته بیگانگان میباشد، آسانتر است از اینکه درصدد درک و علل فروپاشی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب برآیند، دوستان و دشمنان واقعی خود را بشناسند، و میلیونها مردم ایران را تحقیر نکنند. اگر باور داشته باشیم که بیگانگان در تعیین سرنوشت ما، و تغییر رژیم ایران دست داشتهاند و بنا بر گفته اشرف قدرتمند شدن ایران به زیان خارجیان بود و سقوط شاه، در راستای منافع آنها قرار داشت، بلافاصله این سئوال مطرح میشود که غرب با ساقط کردن رژیمی که از جنبههای اقتصادی، سیاسی و نظامی با آن وابستگی تام و تمام داشت و متحد نیرومند نظامی و سیاسی و حافظ منافع استراتژیکی او، در خاورمیانه و خلیج فارس بود، چه سودی میبرد و با حذف شاه و برقراری نظام جمهوری اسلامی چه نتیجهای به دست آورد؟
پاسخ این سئوال را میتوان به آسانی، با بررسی پیامدهای بعد از پیروزی انقلاب و نتایج دراز مدت آن بر منافع غرب و ایالات متحده آمریکا به دست آورد، خارج شدن ایران از جرگه متحدین آمریکا، قطع روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی با آن کشور، برچیده شدن پایگاههای اطلاعاتی آمریکا از شمال ایران، گروگانگیری، درگیری نظامی در خلیج فارس....اهم نتایجسقوط شاه و برقراری رژیم جمهوری اسلامی بود.
سایروس ونس وزیر خارجه دولت کارتر میگوید:
«خارج شدن ایران از جرگه متحدین آمریکا و اداره کشور به وسیله رژیمی که دوست ما نیست، به منافع سیاسی، امنیتی و استراتژیکی ما، در جنوب غربی آسیا، سخت لطمه وارد ساخت....» (23) 2
زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیتی کارتر، سقوط شاه را برای رئیس جمهوری آمریکا، مصیبتبزرگی دانسته که نتایجسیاسی موافقت نامه کمپ دیوید (قرارداد صلح مصر و اسرائیل) را خنثی کرد.کوششهای او را در عادی ساختن روابط آمریکا با چین بیاثر ساخت و به شخصیتسیاسی پرزیدنت کارتر به عنوان یک رهبر جهانی، در اواسط اولین دوره ریاست جمهوری او لطمه وارد کرد و سرانجام به گروگان گرفته شدن آمریکاییها، موجبات شکستسیاسی او را فراهم نمود. (24)
پرزیدنت جیمی کارتر، رئیس جمهوری آمریکا پس از شکست در مبارزان انتخاباتی دور دوم چنین میگوید:
«این نکته بسیار جالب توجه است که سرنوشتیک رئیس جمهوری در مبارزات سخت انتخاباتی، با رقیب آمریکاییاش نه در میشیگان یا پنسیلوانیا و یا در نیویورک، بلکه در ایران، تعیین شود!» (25) 2
آمریکاییها، شاه را بیش از هر کس مسئول وخیمتر شدن بحران ایران میدانند و در توجیه ادعای خود میگویند، او هر نوع تغییر و تصحیح در روند سیاسی را مشکل میپنداشت.وی با سی و هفتسال تجربه، سرنوشت آینده کشورش را در معرض «قمار» گذاشته بود و همه امید و آرزوهایش را در توسعه و پیشرفتسریع و قدرتمند کردن بنیه نظامی خلاصه کرده بود.در نتیجه، شکست این سیاستبه حساب او گذاشته شد و به بهای نارضایتی شدید مردم و سقوط او انجامید... (26) 2
شاه، در اوایل سال 1355 دریافت که برنامه «انقلاب» او با مشکل روبهرو شده و کارها «روبهراه» نیست.در این موقع سعی کرد روند طرحهای پیشرفت اقتصادی را کند نماید و در زمینه ایجاد فضایی باز سیاسی اقداماتی انجام دهد، اما انجام این کارها، نیاز به تجدید نظر کلی در استراتژی بود که طی بیستسال برای آن سرمایه گذاری کرده بود، از سوی دیگر بیمار بود و بنیه و توانایی او، برای مقابله با مشکلات، به پایان رسیده بود.بررسی اقدامات و تصمیم گیریهای ضد و نقیض شاه طی پانزده ماه آخر زمامداریش نشان میدهد که برای انتخاب سیاست جدیدی در جهت تغییر ساختار سیاسی کشور توانایی نداشت.وی در چهار دیوار کاخ نیاوران، در محاصره مشاوران ناصالح و مطیع و بله قربان گویی بود که با احساس خطر، در صدد انتقال اموال و دارایی خود، به خارج، و فرار از کشور بودند.
به رغم تظاهرات گسترده در بهار و تابستان 1357 شواهد موجود حاکی است که شاه پس از فاجعه 17 شهریور در میدان ژاله به عمق نارضایی و مخالفت عمومی علیه رژیم خود پی برد، ولی در آن موقع فرصتبرای حل بحران سیاسی از دست رفته بود، و کنترل زد و خوردهای خیابانی، به شیوه معمول، به وسیله نیروهای انتظامی نیز، کاربرد نداشت.در این موقع شاه با مسئله بسیار دشواری روبهرو بود، یا باید در ساختار سیاسی که طی بیست و پنجسال گذشته، برای ایجاد آن بهای گزافی پرداخته بود، به کلی تجدید نظر کند و یا برای حفظ آن به خونریزی متوسل شود.شاه در آن موقع توانایی و تمایل به انتخاب هیچ یک از این دو راه حل را نداشت، در نتیجه، چند ماه آخر را، به امید تغییر اوضاع به دفع الوقت و مانورهای ضد و نقیض پرداخت.
بحران، ابعاد وسیعتری پیدا میکرد و کل سیستم را در بر گرفته بود.ادعای کسانی که میگویند سیاستحقوق بشر دولت کارتر، قدرت مانور شاه را در مقابله با بحران فلج کرده بود، وارد نیست، هر چند او از مطرح کردن و به کارگیری سیاستحقوق بشر ناراضی و ناراحتبود، ولی در هیچ یک از مصاحبهها و گفتگوهایش، این موضوع را، عامل سقوط رژیم خود ندانست.
راهی که به بن بست میرسید
واکنش واشینگتن در برابر بحران ایران ناچیز نبود، حفظ و دفاع از منافع امنیتی در خلیج فارس، از مسائل مهم و مورد توجه پرزیدنت کارتر و مشاوران سیاسی او به شمار میرفت، ولی آنها به تدریج وسعت و عمق خطر را درک کردند و هنگامی که به اهمیت آن پی بردند، روش تصمیم گیری آنها، هماهنگی و نظم و ترتیب نداشت.
این مسئله ناشی از چند عامل به شرح زیر بود:
1. دولت کارتر، وارث سیاست دولتهای گذشته بود، تصمیمات ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر در سال 1351 (1972) در سپردن مسئولیتحفظ منافع امنیتی آمریکا در خلیج فارس به شاه، امری بیسابقه، مهم و غیر قابل توجیه بود.به بیان دیگر، آزادی عمل دولت ایالات متحده، در این بخش از جهان، با اوضاع و تحولات داخلی ایران و قوت و ضعف رژیم شاه ارتباط داشت.این سیاست، میراث پنجسال گذشته بود و تا انتقال حکومتبه کارتر، بدون برخورد با مشکل قابل توجهی ادامه یافت.
2. اعتماد به شاه، ایالات متحده را از کسب اطلاعات سرویسهای مستقل اطلاعاتی آمریکا، و در نتیجه اوضاع داخلی ایران محروم کرده بود، همچنین درگیری واشینگتن با مسائل سیاسی جهانی، بخصوص، مذاکرات صلح مصر و اسرائیل در کمپ دیوید، موجب غافل ماندن دولت آمریکا، از چگونگی بحران ایران گردید.
3. اختلاف نظر وزارت امور خارجه، با شورای امنیت ملی در کاخ سفید، بر سرتصمیم گیری درباره ایران و نیز، گزارشات خوشبینانه ویلیام سولیوان سفیر آمریکا، تا دو ماه پیش از رفتن شاه از عوامل دیگر ناهماهنگی در تصمیم گیریها بود.
برژینسکی تحت تاثیر نظریات اردشیر زاهدی، سفیر ایران در واشینگتن بود، زاهدی و پدرش سرلشکر فضل الله زاهدی، از عوامل اصلی کودتای خائنانه انگلیسی - آمریکایی 28 مرداد 1332، در براندازی دولت ملی مصدق بودند.اردشیر زاهدی، در اوج انقلاب ایران، رؤیای کودتای دیگری را در سر داشت و تا بدان حد از واقعیات دور بود که محمد رضا شاه نیز او را مردی نادان و سبکسر دانست و در یک مورد به سولیوان توصیه کرد به واشینگتن اطلاع دهد که زاهدی اوضاع داخلی ایران را درک نمیکند و با واقعیات، میانهای ندارد. (27) 2
زاهدی طرفدار حل بحران ایران از طریق نظامی یا دولت نظامی، و در صورت لزوم، کودتای نظامی بود.در میان فرماندهان و سران ارتش ایران، افسرانی بودند که اگر به آنها «چراغ سبز» نشان داده میشد، از اعمال خشونت و خونریزی ابا نداشتند، ارتشبد غلامعلی اویسی و سرلشکر منوچهر خسروداد، از این گروه بودند.زاهدی در اواخر پاییز 1357 با موافقتبرژینسکی به تهران آمد و پیوسته شاه را به اجرای سیاستسرکوب تشویق میکرد و با برژینسکی ارتباط تلفنی منظم داشت.
پس از رفتن شاه (26 دی 1357) بحث درباره کودتا، همچنان ادامه داشت.برژینسکی با تکیه بر گزارشهای خوشبینانه نسبتبه ارتش ایران از جنبه قابلیت تاکتیکی، حتی پس از پیروزی انقلاب، اصرار در راه حل نظامی داشت!
کارتر و بحران ایران
به طوری که گفتیم، پرزیدنت کارتر طراح روابط استراتژیکی ایالات متحده و ایران نبود.او، وارث سیاستی بود که سالها پیش آمریکا از جنبه استراتژیکی با رژیم شاه مربوط کرده بود.وی همواره نسبتبه این سیاست ناخشنود بود.کارتر، نتایجی را که با سقوط شاه، نصیب ایالات متحده گردید، پذیرفت.اما در همان زمان، تعهدی را که در پشتیبانی از انورسادات رئیس جمهوری مصر به عهده گرفته بود، نسبتبه حفظ شاه نداشت.به گفته گری سیک «روش کارتر در طول بحران ایران، بیشتر جنبه وظیفه و تکلیف داشت تا احساس تعهد.» (28) 2
کارتر ذاتا مردی صلح جو، ترقیخواه و اصلاح طلب بود و در این راه، از هیچ کوششی دریغ نمیکرد.مسئله بحران ایران، برای ایالات متحده آمریکا، موضوع استراتژی نظامی و موازنه قدرت بود، موضوعی که رئیس جمهوری تمایل درگیر شدن با آن را نداشت. تلاش طراحان استراتژی نظامی در دولت، مانند برژینسکی و شلزینگر برای متقاعد ساختن او، در حمایت از موضع آمریکا در قبال ایران و قبول خطر، بیثمر ماند.
پرزیدنت کارتر، در طول بحران ایران، آن طور که مسائل دیگر سیاسی را رسیدگی میکرد مسائل ایران را، به طور جدی، و روزانه پیگیری نمیکرد.وی در چند مورد با صراحتخاطرنشان ساخت که نقش ایالات متحده، کمک به شاه برای نجات او میباشد ولی از قبول مسئولیت در تصمیم گیریهایی که شاه، آماده برای انجام آن نبود، امتناع داشت، همچنین با سیاستهایی که منجر به مداخله نظامی ایالات متحده میگردید، مخالف بود. (29)
ایالات متحده آمریکا، از نتایجسقوط رژیم شاه آسیب فراوان دید.ماهیت ضد آمریکایی انقلاب ایران، بحران گروگانگیری و برخوردهای نظامی در خلیج فارس در جنگ تحمیلی از جمله پیامدهای ناشی از روابط گذشته دو کشور بود.بدون تردید، نتایج انقلاب ایران سالیان دراز بر منافع آمریکا و غرب خودنمایی خواهد کرد.
پی نوشت:
1. متن مواد 2 و 3 بیانیهای که کریم سنجابی امضا کرد و جبهه ملی آن را منتشر ساخت، بدین شرح بود:
بند (2) - جنبش ملی اسلامی ایران نمیتواند با وجود بقاء نظام سلطنتی غیر قانونی، با هیچ ترکیب حکومتی موافقتبنماید.
بند (3) - نظام حکومت ملی ایران باید بر اساس موازین اسلام و دموکراسی و استقلال، به وسیله مراجعه به آراء عمومی تعیین گردد.
2. درسهایی از مرجع معظم جامعه شیعه، پیرامون مسئله ولایت فقیه، 13 ذیقعده 1389 (1 بهمن 1348)، صفحات 1 تا 9.
3. درسهایی از مرجع معظم جامعه شیعه، پیرامون ولایت فقیه، درس پنجم، 19 ذیقعده 1389 (7 بهمن 1348)، صفحات 34- 33.
4. همان، درس سوم 17 ذیقعده 1389 (5 بهمن 1348)، صفحه 180.
5. RadJi,parviz;in the Service of the peacock Throne (London,Hamish Hamilton,1983) , pp.52 and 118.
6. RadJi;Ibid.,p.47.
7. Uri Lubrani.
8. مصاحبه در برنامه رادیو بی.بی.سی، تحت عنوان: سقوط شاه که در تاریخ 16 و 23 مارس 1983 اجرا شد.
9. سازمان برنامه و بودجه 1356 و بانک توسعه صنعتی و معادن، گزارش سالانه، 1356.
10. Sick;op.cit.,p.163.
11. Sullivan;op.cit.,p.44 -57.
12. چهل سال در صحنه، خاطرات دکتر جلال عبده، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1368، صفحه 604.
13. پرویز راجی، در خدمت تخت طاووس، دوشنبه 20 دی 1355 (10 ژانویه 1977) این کتاب زیر عنوان، خدمتگذار تخت طاووس به وسیله ح.ا.مهران، در سال 1364 به فارسی ترجمه شده است.
14.pahlavi;op.cit.,p.34.
15. Sick;Ibid.,pp.157 -162.
16. Sick;ibid.,p.164.
17. Sick;p.165.
18. Foreign Affairs,winter 1978 -1979,pp.323 -324.
19. شرح این ملاقات در بخش دیدار شخصیتهای خارجی با امام خمینی آمده است.
20. trusting Khomeini,New York Times,Feb.16,1979.
21. Sick;Ibid.,p.166.
22. نقل از مصاحبه اشرف در رادیو بی.بی.سی، 16 و 23 سپتامبر 1982.
23. vance;Hard choices.p,374.
24. Brzezinski;power and principle,p.398.
25. Hamilton Jordan;crisis.p.362.
26. Sick;op.cit.,p.169.
27. Sullivan;op.cit.,p,193.
28. Sullivan;op.cit.,p.193.
29.Sick;Ibid.,174.
نعمت انقلاب اسلامی
نویسنده:حضرت آیت اللّه مصباح یزدی(دامت برکاته)
اشاره: به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در تاریخ 13/12/80 جمعی از خواهران دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز با حضرت آیت اللّه مصباح دیدار کردند. ایشان در جمع آنها درباره ارزش نظام اسلامی و مقایسه آن با پیش از انقلاب، علت مخالفت کشورهای استکباری با آن، ضرورت هوشیاری در حفاظت از آن و وظیفه نسل حاضر، بخصوص جوانان، نکات ارزشمندی مطرح کردند. حاصل این سخنرانی به محضر اهل معرفت تقدیم می گردد.
برقراری نظام مقتدر اسلامی; نعمتی بدون پیشینه
در این ایّام، مناسبتهای متعددی هست که جا دارد درباره هر یک از آنها در چنین محافلی بحث و گفتوگو شود. به نظر من، آنچه ضرورت بیشتری دارد که همه به آن توجه داشته باشیم این است که خدای متعال به مردم ما، به این ملت شریف و ولایتمدار ایران، در این دوران نعمتی عطا کرده است که نظیرش را به زحمت می توان در تاریخ پیدا کرد و آن برقراری یک «نظام مقتدر اسلامی» است که در رأس آن، جانشین امام زمان ـ صلوات اللّه علیه ـ قرار دارد و تمام ارکان این نظام باید اعتبار و مشروعیت خود را از ایشان کسب کند. چنین شرایطی را ما در دوران تاریخ خودمان سراغ نداریم. دولتهای شیعی از همان زمان خلفای بنی عبّاس هم در ایران تشکیل شده اند، ولی دولت هایی پراکنده، آن هم به عنوان «تشیّع»; یعنی فقط به همین اندازه که رئیس حکومت شیعه بود یا بعضی از ارکان حکومت علاقه مند مذهب تشیّع و احکام اسلامی بودند; اما اینکه قدرتی مرکزی و فراگیر که رسماً بر اساس دین حکومت کند، در دوران تاریخ خودمان سراغ نداریم و این نعمت عظیمی است که، آن طور که باید و شاید، به اهمیت این نعمت نیندیشیده ایم.
انسان ارزش نعمتی را وقتی درک می کند که ضدّش را هم دیده باشد. انسان وقتی ارزش سلامتی را درک می کند که یک مریضی کشیده باشد; وقتی ارزش سیری را درک می کند که گرسنگی کشیده باشد; ارزش آب خنک را وقتی می داند که تشنه شده باشد، وگرنه انسانی که سیراب است و یک جا نشسته و هوا هم سرد است، بگویند یک لیوان آب سرد خنک چقدر خوب است، درک درستی از آن ندارد; چون هوا سرد است و احتیاجی هم به آب سرد نیست. یا اگر ـ خدای نکرده ـ انسان بیماری پیدا کند آن وقت می فهمد سلامتی چه نعمت ارزشمندی است!
شما ـ الحمدللّه ـ در دوران برقراری حکومت اسلامی زندگی می کنید و شاید همه یا بیشتر شما هم در همین دوران متولد شده باشید. دوران قبلی را ندیده اید که چه دورانی بود تا بدانید خدا چه نعمتی به ما داده است. خوب است گاهی از دیگران بپرسید که در آن دوران چه بر متدیّنان می گذشت و خدای متعال به برکت پیروزی انقلاب اسلامی، چه نعمت عظیمی به مردم ما داد و در سایه برقراری این نظام، چه به مسلمانهای همه دنیا داد. اینها دو تا مطلب بسیار مهم هستند که هر قدر درباره شان بیندیشیم کم است.
اجمالا عرض می کنم: امروز در دانشگاه شما نماز خواندن، عبادت کردن، احکام دینی یاد گرفتن و حمایت از دین یک افتخار است; اما روزگاری بود که اگر کسی در دانشگاه صحبت از دین می کرد مسخره اش می کردند; اگر می خواست نماز ظهرش را در دانشگاه بخواند جرئت نمی کرد; چون دیگران به او می خندیدند و مسخره اش می کردند; می گفتند: تو هنوز نماز می خوانی؟ اُمّی هستی! دهاتی هستی! و مسائل دیگری که نه فرصت گفتنش هست و نه تاب شنیدنش. به هر حال، چنین دورانی بود.
از طرف دیگر، نه تنها در ایران اصلا امیدی نبود برای اینکه اسلام به عنوان یک قانون کشوری مطرح شود و کسانی به نام «دین» حکومت کنند، در سایر کشورهای اسلامی هم اصلا کسی خوابش را نمی دید.
ایثارگریهای مردم مسلمان ایران; افسانه سازیهای تاریخی!
اما وقتی چنین نظامی در ایران برقرار شد و این انقلاب به پیروزی رسید، مسلمانهای کشورهای دیگر هم بیدار شدند و به خود آمدند; هم احساس عزّت و عظمت کردند و هم به فکر این افتادند که از ایران الگو بگیرند. علت اصلی مخالفتهای آمریکا و کشورهای استکباری دیگر با این نظام هم همین ترسشان است که اگر این نظام در ایران پا بگیرد و رواج پیدا کند، کشورهای اسلامی دیگر هم هوس می کنند انقلاب کنند و منافع غرب، بکلی، به خطر می افتد. اینکه می خواهند این نظام را ـ به اصطلاح ـ به بن بست بکشانند و بگویند اسلام نمی تواند کشور را اداره کند، برای همین است که دیگران هوس نکنند انقلاب کنند. خوب، این نعمت نصیب ما شد و حتماً هم دیده اید و شنیده اید گل هایی در سایه این نظام پرورش یافتند; مردم چه فداکاری هایی کردند، چه ایثارهایی داشتند; در دوران انقلاب، پس از انقلاب، در دوران جنگ و دفاع مقدّس; چیزهایی که واقعاً در طول تاریخ کشور ما ـ با آنچه از تاریخ خودمان کم و بیش خبر داریم ـ به صورت افسانه جلوه کرد.
من به عنوان نمونه، یک مورد کوچک را می گویم: من وقتی طلبه شده بودم قدری با تاریخ اسلام آشنا بودم. یک داستان برای من بسیار شگفت انگیز بود و به صورت رؤیا جلوه می کرد که چنین چیزی چطور ممکن بوده است! و آن داستان حنظله غسیل الملائکه بود. ماجرا در جنگ «اُحد» اتفاق افتاد. جنگ اُحُد جنگی بود که درست در دروازه شهر مدینه ـ اکنون احد جزو شهر شده است ـ رخ داد. میدان جنگ مجاور شهر بود و چندان فاصله ای با آن نداشت. وقتی جنگ شروع شد مسلمانها وارد صحنه شدند و سنگربندی کردند. جوانی بود به نام حنظله; جوان نورسته ای که از قراین برمی آید تازه به استقلال رسیده بود، فرض کنید حدود بیست سالش بود. این جوان تازه عروسی کرده بود. شب عروسی اش عده ای از مسلمانها برای جنگیدن به جبهه احد رفته بودند. او شب را در مدینه ماند، طبق رسم هایی که بود ـ به هر حال ـ باید عروس و داماد در شب زفافشان همدیگر را ببینند. صبح با عجله به طرف میدان جنگ احد آمد، در حالی که فرصت نکرده بود غسل کند. در همان حال جنابت وارد میدان شد و به جنگ رفت و به شهادت هم رسید. پس از شهادت او، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: می بینم فرشتگان آسمان را که حنظله را از جنابت غسل می دهند و به این مناسبت، او را «غسیل الملائکه» نامیدند; یعنی کسی که فرشتگان او را غسل دادند.
این داستان برای من عجیب بود که جوانی در آن زمان جوانی اش، در شب عروسی هنوز غسل نکرده بیاید وارد میدان جنگ شود. دست کم صبر می کرد دو ساعت بعد; مثلا، صبحانه ای می خورد، خودش را آماده می کرد، بعد به جبهه می رفت. این چه اشتیاقی بود که هنوز غسل نکرده به میدان جنگ رفت و شهید شد؟ این برای ما به صورت اسطوره جلوه می کرد که مگر می شود انسان این قدر به جهاد و شهادت اشتیاق داشته باشد و سر از پا نشناسد، آن هم شب عروسی اش؟
در دوران طلبگی، همیشه این داستان در ذهن من بود که چقدر مسلمانهای صدر اسلام فداکار بودند! چقدر از خودگذشته بودند! در مقابل وظیفه جهاد، لذتهای دنیا برایشان ارزشی نداشت! تا اینکه ماجرای دفاع مقدّس اتفاق افتاد و کسانی در این دوران، در کشور ما پیدا شدند که حنظله غسیل الملائکه به گرد پای آنها هم نمی رسد. اگر ما یک نفر در تاریخ اسلام به نام حنظله غسیل الملائکه داریم، در دوران دفاع مقدس، صدها و هزارها جوان هایی داریم که حنظله باید خدمتگزار آنها باشد، از لحاظ ایثار و شهادت طلبی و داستانهای عجیبی که هر کدام آنها درسی برای زندگی است، و اینها به برکت انقلاب و به برکت نَفَس حضرت امام(قدس سره)که به مردم خورد، روحشان را عوض کرد و آمادگی هرگونه فداکاری و شهادت طلبی پیدا کردند و عاشقانه به میدان جنگ رفتند.
جوانان کشور اسلامی; مقایسه وضعیت دوران دفاع مقدّس و پس از آن
از این نمونهها زیاد شنیده اید. خوب است وقتی فرصتی پیدا می کنید این داستانهای شهادت طلبی و ایثارگریهای جوانها را در دوران دفاع مقدّس بخوانید. این فرصتی بود برای اینکه استعدادهای نابی که در جوانهای ما وجود داشت شکفته شود و با سرعت اینها رشد کنند. نمونه اش حسین فهمیده بود که امام(قدس سره)فرمودند: «رهبر ما آن نوجوان سیزده ساله است...»1اگر این انقلاب واقع نشده بود، این جریانات واقع نشده بود، فکر می کنید اینها کجا بودند؟ این جوان هایی که در میدان شهادت و سایر میدان ها، در میدان علم، تحقیق ـ الحمدللّه استعدادهای گوناگونی در این دوران شکوفا شد ـ و از جمله در ایثار و فداکاری و جهاد، اگر این انقلاب واقع نشده بود، اینها کجا بودند؟ اینها از همین بچه هایی بودند که امروز می بینید; جوان هایی که به مواد مخدّر آلوده می شوند، قاچاق فروش می شوند، در کوچهها و خیابانها ول هستند، دنبال رفتارهای ناهنجار هستند و چیزهایی که متأسفانه کم و بیش در گوشه و کنار مملکت دیده می شود، اینها به خاطر این است که شرایط فرهنگی عوض شده، محیط فرهنگی عوض شده به جای اینکه آن جور پرورش پیدا کنند و رشد کنند این جور انحطاط پیدا می کنند.
این مقایسه آن دو حال: از یک طرف، عظمت این نعمت را به ما نشان می دهد که نعمت انقلاب به وجود رهبریهای حضرت امام(قدس سره) و آن حال و شور و هیجان و شوق و اشتیاقی که در مردم به وجود آمده بود چقدر ارزشمند بود و چه معجزهها آفرید! و از یک طرف، وضعیت حال جوانانی این چنین! البته اینها چیزهای نادری است، ولی به هر حال، همین هم برای ملت شهید داده و انقلاب کرده خسران است که بعضی از جوان هایش را شما ببینید به جای اینکه به اوج شکوفایی معنوی و اخلاقی و روحی برسند در وادی دیگری وارد می شوند. این سیر صعودی و نزولی ـ که می توانید آن را به صورت یک منحنی ترسیم کنید ـ کم و بیش در همه جوامع وجود دارد.
صعود و نزول جوامع
بعضی جامعه شناسان چنین نظریه ای داده اند که اصولا هر جامعه ای یک سیر صعودی و یک سیر نزولی دارد و در نهایت، به انحطاط آن جامعه منتهی می شود تا از نو حرکت جدیدی در جامعه پدید بیاید و باز یک منحنی جدید صعودی رسم شود. حال این نظریه از نظر علمی صحیح است یا نه ـ به جای خودش ـ ولی تجربه تاریخی کم و بیش در همه جوامع چنین چیزهایی را نشان می دهد; یعنی وقتی یک حرکت معنوی و حرکت تکاملی در جامعه پدید می آید، اول رشد می کند و زود ترقّی می کند و به اوج خودش می رسد و پس از مدتی رو به انحطاط می رود; مثل فواره ای که بالا می رود، بعد سرنگون می شود.
در قرآن کریم هم مطلبی شبیه این معنا داریم: در سوره حدید می فرماید: (أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِاللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ) (حدید: 16) ترجمه آیه این است: آیا وقت آن فرا نرسیده است که مؤمنان دل هایشان خشوع پیدا کند، نرم شود، در مقابل یاد خدا دل هایشان فرو بشکند، خشوع پیدا کند و مثل گذشتگان از اهل کتاب ـ منظور یهود و نصاراست ـ نباشند که زمان طولانی بر آنها گذشت و دل هایشان سخت شد (فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ) و قساوت پیدا کرد و بسیاری از آنها به فسق و فجور گراییدند؟ حال گذشتگان را ترسیم می کند. که از اینها برمی آید که پیامبران آمدند آنها را هدایت کردند و رشد معنوی دادند، ولی در اثر مرور زمان تغییر کردند. تعبیر قرآن این است که (فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ)، زمانی بر آنها طولانی گذشت تا اینکه دل هایشان سخت شد. این شبیه همان معناست، گویا یک منحنی را ترسیم می کند که اینها اول رشد کردند و به کمالی رسیدند و بعد زمان که طولانی شد، آرام آرام دوباره رو به انحطاط برگشتند.
لزوم عبرت آموزی از تاریخ
البته این به معنای جبر نیست که بر انسان تحمیل شود، اما جریانی عبرت آموز است. جا دارد انسان با توجه به جریانات گذشته، که در اقوام سابق پیش آمده است مطالعه کند و از داستانهای تاریخی عبرت بگیرد که مبادا به انحرافات آنها دچار شود، بخصوص با توجه به یک مطلبی که در احادیث شریف آمده است: از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)شیعه و سنّی به سندهای متعدد نقل کرده اند که فرمودند: آنچه بر بنی اسرائیل گذشت بر شما هم خواهد گذشت; یعنی هر حادثه ای برای بنی اسرائیل در تاریخشان پیش آمد برای شما هم پیش خواهد آمد. بعد این جمله را اضافه کردند ـ جمله عجیبی است ـ اگر بنی اسرائیل وارد لانه سوسماری هم شده باشند شما هم وارد خواهید شد!2منظور این است که آن قدر جریانات تاریخی مشابه هم هستند که جا دارد انسان از گذشتگان و تاریخ گذشته درس عبرت بگیرد و مواظب باشد به چالش هایی که آنها مبتلا شدند مبتلا نشود.
البته اینها هیچ کدام جبرآور نیست و رفع تکلیف هم از ما نمی کند، فقط برای این است که از گذشتگان عبرت بگیریم. اینکه خدای متعال وقتی به هر جامعه ای نعمت هایی می دهد، اول قدردانی می کنند، مثل مریضی است که تازه از بستر بیماری در آمده، قدر سلامتی را می داند. وقتی مریض است مدتی باید پرهیز کند، درد و ناراحتی تحمّل کند، با خود شرط می کند که اگر سالم شد دیگر مواظب باشد ـ مثلا ـ بد خوراکی نکند تا مریض نشود، یا خوب مسواک بزند و مواظب باشد تا دندان هایش خراب نشود. ولی پس از مدتی یادش می رود، چند وقتی که مزه سلامتی را چشید و کم کم به آن عادت کرد، با خود می گوید: اگر امشب مسواک نزدم مهم نیست... بعد از چندی دوباره همان قضیه تکرار می شود.
در مسائل اجتماعی هم چیزی از همین قبیل وجود دارد. کسانی که سختیهای دوران پیش از انقلاب را کشیدند، اوایل انقلاب قدر این نعمت را دانستند، حاضر شدند برای حفظ این نظام، از همه چیزشان بگذرند. آن قدر مردم فداکاری کردند که داستان هایش خواندنی و شنیدنی است. انقلاب که پیروز نشده بود و شرکت نفت در اعتصاب بود، نفت پیدا نمی شد و در سرمای زمستان، مردم باید صفها می کشیدند; نفت را جیره بندی کرده بودند. اما بعضی جوانها همان نفت خودشان را به خانه فقرا، پیرزنها و افراد ناتوان می بردند; خودشان سرما می خوردند و یک گالن نفتی که داشتند به همسایه ضعیفشان می دادند که او سرما نخورد. آن صحنهها چقدر زیبا بود! یک ظرف نفت برای ما قیمت ندارد، اما تحمّل سرما و اینکه انسان ظرف نفتی را که سهم خودش است به همسایه پیرزنش بدهد، خیلی زیباست!
سیر صعودی ارزشها و فرهنگ در کشور ما
از این صحنهها زیاد بود. اوایل نهضت مردم قدر این انقلاب را خوب می دانستند، آن قدر مواظب بودند احکام شرعی درست رعایت شود که نمی دانم چه چیزی برای شما نقل کنم. اگر توهّم می شد که کسی در خیابان می خواهد یک رفتار ناهنجاری انجام دهد آن قدر چشمها به او خیره می شد که خجالت می کشید. مردان حتی با خواهر خودشان در خیابان درست نمی توانستند صحبت کنند یا حرف بزنند یا بخندند; نکند کسی توهّم کند که ـ مثلا ـ زن مقابل او اجنبی است! آن قدر ارزشها در جامعه مطرح شده بود که مواظب بودند ظواهر جامعه حفظ شود، ارزشها محفوظ بمانند و تخلّفی از احکام شرع انجام نگیرد. اگر کسی با خانمش می خواست به جایی برود در خیابان با هم صحبت نمی کردند یا اگر صحبت می کردند خیلی مؤدبّانه، نه اینکه ـ مثلا ـ بخندند و با هم در خیابان شوخی کنند. اینها اصلا دیده نمی شد. این نشانه آن بود که مردم قدر این انقلاب را خوب می دانند. این قدر مواظب هستند که مبادا ارزشها کم رنگ شوند. اما به تدریج، مثل انسانی که وقتی سالم می شود دوباره یادش می رود سلامتی چه نعمت خوبی است و پرخوری می کند، ناپرهیزی می کند، کم کم راه برای فراموش کردن ارزشها و دستاوردهای انقلاب باز شد، کسانی از بازارهای سیاه زمان جنگ استفاده کردند، وارد کردن اجناس قاچاق شروع شد و از زمان جنگومسائل معنوی هم به صورت دیگری سوء استفاده شد.
به هر حال، نمونههای زیادی هست، برای هر کسی متناسب با زندگی خودش. مرزها شکسته شد و کار به جایی رسید که از بودجه همین خانوادههای شهدا ـ که اینها در واقع، وارثان اصلی این کشور هستند ـ از بودجه متعلّق به ملتی که این همه شهید داده است، جوایزی تهیه می کنند به نام یک نهاد دولت اسلامی، هدیه می کنند به بعضی از اشخاصی که سوابق فاسدی در دوران رژیم گذشته و الان دارند! بعضی اشخاصی که سوابق فاسدی در دوران رژیم گذشته داشتند و الان هم در دوران انقلاب، در خارج از کشور یا در داخل، به کارهای ضدّ اخلاقی مشغول هستند، وقتی می آیند اینها را احترام می کنند و برایشان جشن می گیرند.
وظیفه ما در دوران افول ارزش ها
این یک سیر نزولی است که متأسفانه در زمینه ارزشها و فرهنگ شروع شده است. اگر بخواهیم ادامه پیدا نکند اول باید خودمان را بپاییم که به این آلودگیها مبتلا نشویم، حواسمان را جمع کنیم; نگوییم «این کار عیبی ندارد، مواظب آن کار باشیم!»، «بچهها رفتند، ما هم نمی توانستیم نرویم; جلسه دوستانه ای بود!»، «همه فلان حرکت را انجام دادند، ما هم نمی توانستیم انجام ندهیم; زشت بود، دعوتمان کردند به فلان پارتی شبانه یا روزانه، توقّع داشتند. اگر نمی رفتیم پشت سرمان حرف می زدند!» اینها آغاز کار است. قطعاً وقتی باب بعضی مجالس باز شد و بعضی حرکتها انجام گرفت، کم کم قبح گناه جلوی چشم آدم می ریزد; اول گناهان کوچک و ـ خدای نکرده ـ بعد به گناهان بزرگ کشیده می شود! اول خودمان را بپاییم که آلوده نشویم، دوم سعی کنیم دست دوستانمان را بگیریم که نلغزند. زمینه لغزش، بخصوص برای جوان، فراهم است، بیش از پیرمردها. پیرمردها اگر یک دوران چهل، پنجاه ساله عمرشان را با سلامت گذرانده باشند به زودی سقوط نمی کنند، ملکه شان شده است، عادت کرده اند به یک زندگی چهل، پنجاه ساله، زود تغییر مسیر نمی دهند. اما جوان زندگی اش و روحیاتش شکل ثابت نگرفته، دایم در حال نوسان است، امکان لغزش برایش خیلی بیشتر از سالمندهاست. اول باید خودمان را مواظب باشیم که نلغزیم، به آفتهای انحرافی مبتلا نشویم، بعد هم سعی کنیم دست دوستانمان را بگیریم. هم در عمل و هم در گفتار، سفارش کنیم، یادآوری کنیم: (وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ)(عصر: 3) قرآن می فرماید: مؤمنان همدیگر را سفارش می کنند. فقط نباید یک گروهی آنها را موعظه کند و آنها فقط گوش شنوا داشته باشند، بلکه باید با همدیگر «تواصی» داشته باشند; یعنی طرفین به همدیگر نصیحت کنند. این نکته دوم: کسانی که هنوز نیفتاده اند مواظب باشیم نلغزند. سوم دست افتادهها را بگیریم، بلند کنیم.
اول بنا شد مواظب باشیم خودمان نلغزیم; دوم دست دوستمان را بگیریم که نلغزند; سوم دست کسانی را که لغزیده اند بگیریم، بلندشان کنیم.
از سوی دیگر، باید سعی کنیم شرایط اجتماعی به گونه ای فراهم شود که نتوانند کسانی از این شرایط سوء استفاده کنند و علیه ارزشهای اسلامی قدم هایی بردارند. این کاری عظیم است، وظیفه ای است بزرگ، ولی به هر حال، وظیفه واجبی است که به گردن نسل جوان است. صرف اینکه بگوییم در همه جوامع این جور چیزها پیش آمده است، این مجوّزی نمی شود که ما آن کارها را انجام بدهیم و در نتیجه، بلغزیم. درست است که مثل یک سنّت تاریخی می ماند که در همه جوامع، این سیر نزولی و صعودی وجود داشته است، ولی به هر حال، هیچ وقت تکلیف را از دوش کسانی برنداشتیم. این هشداری است که ما توجه داشته باشیم و بترسیم از اینکه خودمان مبتلا بشویم! چون نظیرش برای دیگران پیش آمده است. مواظب باشیم ما مبتلا نشویم! هیچ وقت این تجویز نمی کند که چون دیگران شدند، پس ما هم مبتلا می شویم.
قرآن این همه داستان گذشتگان را که نقل می کند، می فرماید اینها به عذابها و نکبت هایی مبتلا شدند: (وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ) (شعراء: 8) کسانی که مبتلا شدند برای این بود که بیشترشان ایمان به خدا نداشتند، به دستورات دین عمل نمی کردند. این معنایش آن نیست که شما مجاز هستید مثل ما بشوید; معنایش این است که شما مثل آنها نشوید.
وظیفه ویژه نسل جوان در عصر حاضر
حاصل عرایضم این است: برکاتی در اثر این انقلاب برای ما حاصل شد، اعم از برکات اخلاقی که بخصوص جوانهای ما رشد اخلاقی فوق العاده و ممتازی پیدا کردند و هم نظم و انضباطی که در کشور واقع شد و امنیتی که ایجاد شد و هم پیشرفتهای علمی. وقتی جوانی فکر سالم داشت و محیط آلوده نبود، او بهتر می تواند درس بخواند، ولی وقتی بنا شد انواع و اقسام عواملی باشند که او را به مجالس ناهنجار دعوت کنند طبعاً فرصت و انگیزه انسان برای درس خواندن کم می شود. شاید یکی از دلایل اُفت تحصیلی در دورانهای اخیر هم همین باشد که وسایل تفریحهای ناسالم زیاد شده است; جوانها به آنها می پردازند یا حتی در خانه شان هم که نشسته اند بعضی فیلمها یا احیاناً بعضیها استفادههای نامناسب از اینترنت و چیزهای دیگر باعث می شود که کمتر به درس بپردازند و پیشرفت درسی شان کم بشود.
همین طور در زمینه سیاسی، ما به استقلالی رسیده ایم، به عزّتی رسیده ایم که بیان آن داستان مفصّلی است. ما در نظر مردم دنیا چقدر پست بودیم، ما را به حساب نمی آوردند، نوکر آمریکا بودیم، هر چه او می خواست می شد. اما پس از انقلاب، کشور قدرتی در مقابل قدرت آمریکا شد. ایران چنان عزّتی پیدا کرد که وقتی امام(قدس سره)سخنرانی می کرد رئیس جمهور آمریکا کارهایش را تعطیل می کرد و گوش می داد، ببیند امام چه می گوید. در معادلات سیاسی بین المللی، ایران جایگاه مهمی پیدا کرد. الحمدللّه هنوز هم تا حد زیادی این عزت برای ما در سطح بین المللی محفوظ است. این همه که آمریکا با ایران دشمنی می کند، باز می بینید ما در روابط دیپلماتیکمان، حتی با کشورهای اروپایی، موفقیتهای بزرگی نصیبمان می شود، به کوری چشم آمریکا! ولی به هر حال، اینها در معرض خطر قرار دارند. اگر بخواهیم این عزّت در سطح بین المللی، آرامش و اطمینان خاطر در سطح روانی جوانانمان، پیشرفتهای اخلاقی، معنوی، و همین طور پیشرفتهای اقتصادی، علمی، اختراعات و بسیاری از چیزهایی که در دوران پس از انقلاب نصیب مردم ما شد، اینها هم محفوظ بماند و هم سیر صعودی داشته باشد، ما باید همّت کنیم. هیچ کس از خارج نمی آید اینها را برای ما تضمین کند. این بستگی به نسل جوان ـ بخصوص ـ دارد که در آینده همّت کند این ارزشها را حفظ کند و خودشان راه را ادامه دهند و در جهت ارتقائش و تعالی اش همّت بگمارند، زحمت بکشند و این حرکت تکاملی را ادامه دهند.
اما اگر روحیه راحت طلبی، تن آسایی و تنبلی در ما پیدا شد یا روحیه وازدگی، عدم استقلال، تقلید کورکورانه از دیگران و چیزهایی از این قبیل، همه اینها در معرض خطر قرار می گیرد. خدا هیچ ضمانتی نکرده است نعمت هایی را که به مردم می دهد الی الابد حفظ کند. مادام که خودشان در جهت حفظ آن نعمتها فعالیت می کنند، خدا هم کمک خواهد کرد. اما اگر خودشان نخواستند، خدا آنها را برایشان حفظ نخواهد کرد.
ما از یک سو، باید برکات این انقلاب را همیشه به خاطر داشته باشیم و خدا را شکر کنیم که در چنین زمانی زندگی می کنیم که به برکت خونهای شهدا، امنیت، آسایش و وسایل تکامل معنوی برایمان فراهم شده است، و از سوی دیگر، باید نگران این باشیم که مبادا در اثر ناسپاسیها و کفران نعمت، این نعمتها از دستمان برود! به هر حال، دغدغه انجام وظیفه داشته باشیم که آیا تکلیفی را که به عهده ماست و خدا از ما می خواهد، درست انجام می دهیم، یا خدای نکرده ـ کوتاهی می کنیم؟
این ایام که ایّام تجدید میثاق با ولایت است، عید ولایت، و پیروزی انقلاب اسلامی است، باید برای ما هم عید میثاق جدیدی باشد. خاطره این حوادث وقتی تکرار می شود، بزرگداشت خواطر گذشته که به نام «عید» یا به نامهای دیگری در طول تاریخ می ماند، برای این است که نظیر آن حوادث را ما در زندگی خودمان داشته باشیم و از برکاتش استفاده کنیم.
جا دارد در ایّام پیروزی انقلاب اسلامی و در زمانی که ارزشها و هنجارهای دینی احیا گردید، شکرگزار این نعمت باشیم و با خدای خود پیمان ببندیم که شکرگزار نعمتهای الهی باشیم. در این ایّام، باز تجدید میثاق کنیم که پیرو ولایت باشیم. این خاطره را همیشه در ذهن خودمان تجدید کنیم. ما امروز باید فرمان رهبرمان را به جای فرمان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جان و دل گوش کنیم و سعی کنیم در راه دستاوردهای انقلاب و ارزشهای اسلامی و اطاعت از مقام رهبری از هیچ چیزی مضایقه نکنیم.
پی نوشت:
1ـ امام خمینی، صحیفه نور، ج 14، ص 60، سخنرانی 22 بهمن 1359.
2ـ محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 60، ص 126، روایت 14، باب 32.
دانستنی هایی درباره انقلاب اسلامی
مقدمه:بررسی تحلیلی تاریخ دو قرن اخیر ایران ، بخصوص سالهای پس از 1300 از جهات بسیاری حائز اهمیت است . چگونگی نفوذ ، حضور و سلطه استعمار و جابهجایی دو امپراتوری استعماری و چگونگی برخورد جریانهای فکری مختلف با مسائل سیاسی و فرهنگی و همچنین نقش مردم از زمانهای مختلف و تاثیر حضور آنان در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ، برای سیاستگزاران و مدیران کشور بشدت مورد نیاز میباشد.علل و عوامل شکلگیری و چگونگی روند انقلاب اسلامی از دهه 40 تا کنون همچنان مورد بحث و بررسی و اختلاف نظر میباشد. هر یک از گروهها و جریانهای سیاسی و اعتقادی به گونهای موضوع را تجزیه وتحلیل و نتیجه گیری کردهاند.
اگر چه بسیاری سعی کردهاند این انقلاب را در ردیف سایر انقلابها و تحولات معمول دنیا بدانند اما در عمل نظرات آنان با واقعیتها فاصله زیادی دارد. زیرا نیروی این انقلاب مردمی و اسلامی بدون هیچگونه مرزبندی طبقاتی و گروهی بوده و ایدئولوژی ان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله میباشد که سازش با نظامهای رایج دنیا ندارد و رهبری آن توسط یکی از مردان کم نظیر تاریخ حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) با ویژگیهای خاص خود بود. به همین دلیل جریانات و تحولات قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مخالف غالب تحلیها و پیش بینیهای سیاستمداران وتحلیگران سیاسی بود.واقعیت این است که دنیا با چنین انقلابی آشنایی نداشت و لذا در برخورد با آن نیز شیوهها و روشهای معمول را به کار میگرفت که کارآیی و تاثیر چندانی در سیر جریان دیده نشد. اگر نظرهای مختلفی که در مورد علل تکوین وداوم انقلاب مطرح شده تدوین شود طبعاً صاحبنظران داخلی تائید میکنند، این است که عوامل اساسی انقلاب عبارتند از :
1. رهبری حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی که با شیوهای استثنایی و فوقالعاده رهبری و فرماندهی را به عهده گرفتند و تا پیروزی نهایی هدایت جریانات را به نحو احسن انجام دادند. ویژگیهای شخصی و رهبری امام خود موضوع بحثی جدید در جامعه شناسی سیاسی میباشد.
2. حضور یکپارچه و متحد مردم در تمامی صحنهها قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، آن چنان توان و قوتی ایجاد نمود که هیچگونه امکانی برای مقابله با آن در اختیار رژیم شاه و اربابانش نبود.
3. اعتقاد به اسلام و موازین و ارزشهای آن و همچنین عشق به خاندان پیامبر و اسوه بودن آنان برای مردم و الهام از زندگی و شهادت آنان در راه خدا خصوصاً درس گرفتن از عاشورا، آن چنان تحولی به وجود آورد که نه تنها برای خارجیان بلکه برای سران و کارگزاران سیاسی ـ امنیتی رژیم شاه هم بخوبی شناخته شده نبود.
به همین دلیل در کلیه تجزیه و تحلیهای سیاسی و اقتصادی و امنیتی اعتقادات مردم و نقش ونفوذ علما مورد توجه نبود واتفاقاً مهمترین انگیزه انقلاب هم بیاعتنایی و تضعیف اسلام در امور مختلف کشور توسط رژیم شاه بود.بعضی تلاش کردهاند تا مدرنیسم و صنعتی شدن، توسعه ارتباطات و مبادلات با غرب را علت اصلی بروز انقلاب اسلامی تحلیل و تبلیغ نمایند اما واقعیت این است که مقابله با مظاهر فاسد فرهنگ غرب و تهاجم همه جانبه سلطه استعماری برای از بین بردن هویت اعتقادی و فرهنگی یکی از عوامل اصلی انقلاب مردم مسلمان بود. زیرا اسلام با روابط مناسب و سازنده و مبادلات منطقی مخالف نیست بلکه تایید کننده و مشوق است.به طور خلاصه میتوان گفت 22 بهمن 1357 نه تنها سرآغاز دوران جدیدی در تاریخ تحولات ایران بود، بلکه تغییرات زیادی را در سطح منطقه و در سطح بینالمللی به دنبال داشته است .
مفهوم انقلاب
مطالعه نظاممند مفهوم جدید انقلاب، از قرن نوزدهم میلادی آغاز شد. در فرهنگهای سیاسی و علوم سیاسی، انقلاب را چنین تعریف میکنند: «سرنگونی یک نظام اجتماعی کهنه و فرسوده و جایگزین کردن آن با نظام اجتماعی نو و مترقی» یا «سرنگونی حکومت طبقه یا طبقات رو به زوال و جایگزین کردن آن با نظام اجتماعی جدید». در برخی موارد هم برای تعریف عام انقلاب که هر نوع تحول اساسی را در بربگیرد، آن را چنین تعریف میکنند: «هر نوع تحول کلی و اساسی».
انقلاب از دیدگاه اسلام
دیدگاه اسلام در مورد انقلاب، با تفسیر و تحلیل غربی و مارکسیستی آن کاملاً تفاوت دارد. در تحلیل اسلامی، مهمترین عامل انقلاب، آرمانخواهی و عقیده به مکتبی است که نخست گروه پیشرو و مجاهدان را وارد میدان مبارزه انقلابی میکند و سپس با بسیج تودههای گسترده مردم، انقلاب را به درون جامعه کشانده، از طریق تودههای مردم به پیروزی میرساند. از دیدگاه اسلام، انقلابْ نوعی جهاد داخلی است که در آن گروهی برای خدا میجنگند و گروه دیگر مانع راه خدایند.
انقلاب اسلامی
در انقلاب اسلامی، عناصر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هر کدام به گونهای تأثیر گذارند. نیز در کنار این عناصر، بر خشم قهرآمیز مردم تکیه میشود. البته میتوان ویژگیهای اصلی انقلاب اسلامی را در تعریف زیر مطالعه کرد: «انقلاب اسلامی، دگرگونی بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام سیاسی آن، منطبق بر جهانبینی و موازین و ارزشهای اسلامی و نظام امامت و بر اساس آگاهی و ایمان مردم، و نیز حرکت پیشگام صالحان و قیام قهرآمیز تودههای مردم است».
فرایند انقلاب اسلامی
مقام معظم رهبری در پیام خود به مناسبت بیستمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1377 چنین میفرماید: «امام بزرگوار ما با تکیه به تعالیم اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، و با اعتماد به ایمان دینی مردم، و با شجاعت و اخلاص و توکل کمنظیر خود، راه مبارزه را در میان سختیها و مصائب طاقتفرسا گشود و پیش رفت و صبورانه و پیامبرگونه ذهن و دل مردم را با واقعیتهای تلخ و راه علاج آن آشنا کرد. ملت ایران که از اولین قدمها به ندای این مرد الهی و روحانی گوش فرا داده و به منطق حق و درس روشنگر او دل بسته بودند، با انگیزه نیرومند ایمان و عشق به اسلام، فداکاریها و جانفشانیهای فراموشناشدنی کردند. امام بزرگوار ما در این مدت، در عین هدایت مردم و گستردن دامنه آگاهی همگانی و کشاندن توده میلیونی به مبارزه، اندیشه حکومت اسلامی را نضج و قوام بخشید و در مقابل دو مکتب رایج سیاسی عالم... راه اسلامی را مطرح کرد که در آن بر دو عنصر دین و انسان به طور اساسی تکیه شده و ایمان دینی و اراده مردمی بزرگترین شاخصه آن است».
ماهیت انقلاب اسلامی
بزرگترین تحول قرن بیستم
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بزرگترین تحول جهانی قرن بیستم به وقوع پیوست. بنیان گذار این انقلاب با قیام خود، غرور ملتهای مستضعفی را که سالیانی مدید مورد ظلم قرار گرفته بودند، به آنان باز گرداند. او نه تنها سرنوشت کشورش را تغییر داد، بلکه میلیونها انسان گمگشته در برهوت جاهلیت عصر مدرن را به بازگشتی دوباره به معنویت و یکتاپرستی فراخواند.
پیروزی انقلاب اسلامی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، ناظران را با پدیدهای تازه در صحنه سیاسی جهان روبهرو ساخت. این پدیده بنا به ماهیت، اهداف و سرنوشت خود، در هیچیک از معیارهای سیاسی جهان نمیگنجد.
انقلاب آزادیبخش
از آنجا که انقلابهای آزادیبخش ملی، بر ضد سلطه امپریالیستی شکل میگیرد و رژیم شاه در ایران نیز در طول انقلاب به عنوان رژیم دست نشانده امپریالیسم آمریکا بود، برخی آن را به عنوان حرکتی ضدامپریالیستی و در گروه انقلابهای آزادیبخش ملی قرار میدهند. اما با وجود جنبه ضدامپریالیستی انقلاب و نیز وابستگی رژیم پهلوی از کودتای 28 مرداد 1332 به حمایتها و کمکهای مستقیم آمریکا، از آنجا که اصطلاح «انقلاب آزادیبخش» به جنبشهایی گفته میشود که بر ضد سلطه مستقیم خارجی شکل میگیرد، کاربرد آن در مورد انقلاب ایران چندان راهگشا نیست.
انقلاب اجتماعی
اصطلاح انقلاب اجتماعی، درباره انقلابهایی به کار میرود که بر اثر آنها تحولات ساختاری اقتصادی ـ اجتماعی چشمگیری شکل میگیرد. برخی چون اِسکاچْپول که تحولات اجتماعیِ ناشی از انقلابها را به شکل وسیعتر تعریف میکنند، بر آناند که انقلاب ایران، انقلابی اجتماعی است؛ زیرا با دگرگونیهای ساختاری و ارزشیِ وسیعی همراه بوده است.
انقلاب اسلامی و همگانی
از آنجا که انقلاب ایران به روشنی بر جنبش سراسری و چند طبقهای متکی بود، بسیاری از تحلیلگرانِ انقلاب، آن را انقلابی مردمی یا مردمگرا میدانند. تردیدی نیست که انقلاب ایران از نظر نوع ائتلاف قشرهای مختلف اجتماعی در آن، پدیدهای کمنظیر به شمار میآید و به همین دلیل «انقلاب مردمی» قلمداد کردنِ آن جایز به نظر میرسد. البته انقلاب ایران بیشتر از هر عنوانی با نام «انقلاب اسلامی» مطرح شده است. به نظر میرسد که با توجه به گفتمان حاکم بر انقلاب ایران، رهبری انقلاب و همچنین شکل دولت و روابط اجتماعی بعد از آن، جا دارد که انقلاب ایران به عنوان انقلاب اسلامی مطرح شود.
زمینههای تأثیرپذیری جنبشهای اسلامی از انقلاب اسلامی ایران
انقلاب اثرگذار
انقلاب اسلامی ایران بر جنبشهای سیاسی ـ اسلامیِ معاصر تأثیر گذاشت؛ زیرا موارد مشترک فراوانی بین انقلاب اسلامی ایران و این جنبش دیده میشود که این تأثیر را فراهم آورد. این زمینهها که از آنها به عنوان عامل همگرایی یا عناصر همسویی و همرنگی نیز میتوان یاد کرد، عبارت است از عقیده مشترک، دشمن مشترک، هدف مشترک، وحدتطلبی و مردمگرایی.
عقیده مشترک
انقلاب اسلامی ایران، همانند هر جنبش اسلامی دیگر، به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم معتقد است، کعبه را قبله آرزوهای معنوی خود میداند، قرآن را کلام خداوند و منجی بشر گمراه میپندارد، و به دنیای پس از مرگ و صلح و برادری و برابری ایمان دارد؛ همان گونه که امام خمینی رحمهالله فرمود: «در کلمه توحید که مشترک بین همه است، در مصالح اسلامی که مشترک بین همه است، با هم توحیدِ کلمه کنید».
دشمن مشترک
انقلاب اسلامی و جنبشهای اسلامی، دشمن مشترکی دارند. این دشمن مشترک که همان استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و اسرائیل است، همانند کفار قریش، مغولان وحشی، استعمارگران اروپایی و صربهای نژاد پرست و...، کیان اسلام را تهدید میکند. در مقابل، انقلاب اسلامی با طرح شعار «نه شرقی نه غربی» عَلَم مبارزه بر ضد دشمن مشترک جهان اسلام را به دوش گرفته است.
هدف مشترک
هدف انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای اسلامی معاصر، برچیده شدن فساد، اجرای قوانین اسلام، استقرار حکومت اسلامی در جامعه مسلمانان، و به اهتزاز درآوردن پرچم لا اله الا الله در سراسر جهان با تکیه بر قدرت الهی و تودههای مردم است. البته برخی از جنبشهای سیاسی معاصر، فقط عمل به احکام اسلام را در کشورهای خود میخواهند و برخی نیز خواستار تشکیل حکومتی مستقل، بدون تأکید بر شکل اسلامی حکومت هستند.
بنابراین میتوان گفت که جنبشهای اسلامی معاصر، حیات خود را مدیون انقلاب اسلامی هستند؛ زیرا انقلاب اسلامی به اسلام و مسلمانان حیاتی تازه بخشید، آنان را از عزلت و حقارت نجات داد و اسلام را به عنوان تنها راهحل برای زندگی سیاسی مسلمانان مطرح ساخت.
وحدتطلبی و مردمگرایی
تکیه و تأکید انقلاب اسلامی و رهبری آن بر لزوم وحدت همه قشرها و همه مذهبهای اسلامی در نیل به پیروزی در صحنه داخلی و خارجی، زمینه گرایش جنبشهای اسلامی معاصر به سوی انقلاب اسلامی است؛ زیرا انقلاب اسلامی با الگو قرار دادن اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، هیچ تفاوتی بین مسلمانان سیاه و سفید، و غربی و شرقی قائل نیست و بر جنبههای اختلاف برانگیز در بین مسلمانان پافشاری نمیکند؛ بلکه با برگزاری هفته وحدت، برپایی روز قدس، صدور فتوای امام خمینی رحمهالله علیه سلمان رشدی و...، در راه اتحاد مسلمانان گام برداشته است. به همین دلیل، انواع گروههای غیرشیعی و حتی جنبشهای آزادیبخش غیراسلامی، انقلاب اسلامی ایران را الگوی خود قرار دادهاند. مردمگرایی انقلاب اسلامی نیز، عاملی در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوی ملتهای مسلمان بوده است.
تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جنبشهای سیاسی اسلامی
انقلاب اسلامی ایران بر حرکتهای اسلامی معاصر، تأثیر فراوانی گذاشته است که از آن جمله میتوان به بازتاب سیاسی و فرهنگی آن اشاره کرد.
الف) بازتاب سیاسی
یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، تجدید حیات اسلام در جهان است. به بیان دیگر، عمر دورهای که اعتماد به نفس در میان مسلمانان از بین رفته و خواهان هضم شدن در هویت جهانی بودند، به پایان رسید و انقلاب اسلامی آن اعتماد به نفسی که روزگاری پشتوانه تمدن بزرگ اسلامی بود، احیا و بارور کرد.
این تجدید حیات اسلام، آثار مختلفی را برای جنبشهای اسلامی به ارمغان آورد. یکی از این آثار، انتخاب اسلام به عنوان بهترین و کاملترین شیوه مبارزه است. چنین رویکردی، به معنای کنار گذاشتن اندیشههای غیرمذهبی است که همگی در نجات ملتهای اسلامی از چنگال استبداد داخلی و خارجی ناتوان ظاهر شدند.
ب) بازتاب فرهنگی
انقلاب اسلامی ایران، ارزشهای فرهنگی جدیدی را در مبارزه سیاسی جنبشهای اسلامی مطرح کرد. یکی از این ارزشها، گرایش به جهاد است. جنبشهای اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران، جهاد، شهادت و ایثار را به عنوان اصول اساسی پذیرفتهاند.
مردمی بودن که یکی از ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران است، در جنبشهای سیاسی اسلامی راه یافته است. این جنبشها دریافتهاند که اسلام، توانایی بسیج تودههای مردم را دارد.
تقلید شعارهای انقلاب اسلامی ایران از سوی جنبشگران مسلمان، شکل دیگر تأثیر انقلاب اسلامی ایران است. برای مثال شعار مردم مصر «لا شرقیه و لا غربیه»، مردم کشمیر «الله اکبر» و «خمینی رهبر»، شعار مردم فلسطین «لا اله الا اللّه»، «اللّه اکبر» و «پیروزی از آنِ اسلام است» میباشد.
از دیگر مظاهر انقلاب اسلامی ایران که در پیروان جنبشهای سیاسی اسلامی معاصر دیده میشود، حجاب است. با پیروزی انقلاب اسلامی، گرایش به حجاب در نقاط مختلف جهان افزایش یافت.
تظاهرات به سبک ایران نیز یکی دیگر از آثار فرهنگی انقلاب اسلامی ایران بر حرکتهای اسلامی و سیاسی معاصر به شمار میآید.
جهانشمولی
پدیدههای سیاسی و اجتماعی بزرگ هر جامعه، همچون انقلابهای مطرح در تاریخ بشر، بر تحولات فکری، سیاسی و اجتماعی در خارج از مرزهای خود اثر میگذارند. انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده بیرون نبوده است؛ به ویژه آنکه با رویکرد عقیدتی خود، از توانمندی تأثیرگذاری به گستره جغرافیایی جهان اسلام برخوردار بود. ویژگی اصلی انقلاب اسلامی، تبلیغ اسلام و اصول اساسی آن است. جهانی بودن انقلاب در گسترش فرهنگ اسلامی و افزایش اقتدار اسلامی جلوهگر میشود. گسترش انقلاب اسلامی نه تنها حرکتی انقلابی، بلکه وظیفهای دینی به شمار میآمد. به همین دلیل در اصل 154 قانون اساسی آمده است: «جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسانها در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال، آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان حمایت میکند».
بازتاب انقلاب نور در جهان
آسیای مرکزی
استاد جمعه علی خان (معاون وقت وزیر فرهنگ قرقیزستان) میگوید: «شناخت اولیه ما از انقلاب، بسیار ناچیز بود... ما همین اندازه میدانستیم که امام خمینی رحمهالله ، شخصیتی سازشناپذیر است که سالها در تبعید زندگی کرده و به چیزی جز پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس حکومت اسلامی رضایت نمیدهد».
مقامات کشورهای تازه استقلال یافته، اعتراف کردهاند که با پیام امام خمینی رحمهالله به گورباچف، به عمق شخصیت ایشان پی برده و دانستهاند امام خمینی رحمهالله شخصیتی سیاسی در ردیف دیگر رهبران کشورها نیست. آنها پیام امام را مهمترین و رساترین صدای انقلاب ایران در میان ملتهای خود میدانند.
جنوب شرقی آسیا
احیای اسلام و تأثیر انقلاب در آسیای جنوب شرقی، به شیوههای گوناگونی به ویژه در مالزی و اندونزی تجلّی یافته است. از نشانههای آشکار این امر، حجاب بسیاری از زنان، توجه هر چه بیشتر مردم به نماز، روزه و دیگر عبادات، برنامههای مذهبیِ بیشتر در تلویزیون، استناد به اسلام در سخنرانیهای سیاستمداران و مشارکت بیشتر در سازمانهای اسلامی بینالمللی است. نظر عمومی بر این است که انقلاب ایران، تأثیر مهمی بر عناصر آشنا به مذهب در این کشورها داشته است و مسلمانان بیش از پیش هویت خود را شناختهاند.
لبنان و فلسطین
حرکتهای اسلامی در لبنان کاملاً با انقلاب اسلامی ایران در ارتباط هستند. یکی از اساتید دانشگاه لبنان میگوید: «در دنیای امروز، هر انسانی باید کسی را بیابد که از طرف او حمایت شود. در این ایام، ترکیه با گرایش به غرب، اسلام را رها کرد و کسی نبود که مسلمانان را حمایت کند. آمریکا و فرانسه و غرب نیز مسیحیان را حمایت میکنند. در این برهه میبایست کسی اسلام و مسلمین را حمایت میکرد. انقلاب اسلامی پیروز شد و مسلمانان لبنان و تمام مظلومان جهان را مورد حمایت خود قرار داد».
غرب و آمریک
تحلیلگران و صاحبنظران معتقدند که با آغاز عصر امام خمینی رحمهالله ، دین و دینداری در همه جهان گسترش یافته و زنده شده است. از این رو، کلیساها جان تازهای گرفتند و حتی مذهبی بودن در اروپا با ارزش تلقی شد. خلاصه اینکه عصر امام خمینی رحمهالله ، عصر احیای دین و معنویت در جهان معاصر به شمار میآید.
یکی از اندیشمندان اسلامی در اینباره گفته است: «مهمترین دستاورد حرکت امام خمینی، احیای دین و دینگرایی در جهان معاصر بود؛ به گونهای که به برکت این حرکت، نه تنها پیروان دین اسلام، بلکه پیروان دیگر ادیان، از جمله مسیحیت نیز حیاتی دوباره یافته و در نتیجه دین و دینگرایی در سایر ملل نیز افزایش یافت».
ویژگیهای انقلاب اسلامی
گرایش دینی
یکی از ویژگیهای انقلاب مردم ایران، خدا محوری آن است. در اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی میخوانیم: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است».
در وصیتنامه پیر عرفان و بنیان گذار انقلاب اسلامی، در اینباره چنین آمده است: «ما میدانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند، امکان نداشت یک جمعیت 36 میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی و ضد روحانی خصوصا در این صد سال اخیر... یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد فریاد اللّه اکبر و فداکاریهای حیرتآور و معجزهآسا، تمام قدرتهای داخل و خارج را کنار [زند].... تردیدی نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بود که از جانب خداوند منّان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است».
مردمی بودن انقلاب
مردمی بودن در انقلابهای دیگر هم کم و بیش دیده میشود، ولی در انقلاب اسلامی ایران بسیار برجستهتر است. در این انقلاب، بیشتر مردم به صحنه آمدند و خواستار سرنگونی رژیم شاهنشاهی و برقراری نظام اسلامی شدند. نظامی، کارگر، کارمند، کشاورز، روحانی، دانشجو و معلم، همه و همه در این انقلاب سهیم بودند. این وجه از مردمی بودن انقلاب شاخص است. در بیشتر انقلابهای دیگر، عنصر اصلی مبارزه، نیروهای متشکل حزبی و شبهنظامی بودند که از راه جنگ مسلحانه کار را تمام کردند و نقش مردم بیشتر حمایت و پشتیبانی از آنها بود، ولی در انقلاب ما، همه مردم نقش داشتند و در سراسر کشور با یک شدت و قدرت با رژیم پهلوی به مبارزه برخاستند.
رهبری و مرجعیت
از ویژگیهای مهم انقلاب اسلامی ایران که از ویژگی الهی بودن انقلاب سرچشمه میگیرد، نقش دین، عالمان دینی و رهبری و هدایت انقلاب است. همه انقلابهای دیگر به نوعی در مقابل دین و مذهب بودند، ولی این انقلاب با رهبری و هدایت عالمان دینی آغاز شد و به سرانجام رسید. در رأس این بزرگان، شخص امام خمینی رحمهالله قرار داشت که بالاترین جایگاه دینی، یعنی مرجعیت را دارا بود. رهبری ایشان، ویژگیهای برجستهای داشت که برخی از آنها را برمیشماریم:
الف) امام که مرجعی دینی بود، پایگاه وسیع و عمیق مردمی داشت.
ب) ایشان با پایهگذاری قیام پانزده خرداد و مدیریت و شجاعت بیمانند در آن جریان و ایام تبعید، رهبری سیاسی و انقلابی خود را به اثبات رساند.
ج) رهبری ایشان قاطعانه بود.
د) امام، هم طراح انقلاب بود و هم مدیر و مجری آن.
اصالت
اصالت انقلاب اسلامی ایران دو بُعد دارد: نظری و عملی. در بعد نظری و فکری، آرمانها و ایدههای این انقلاب، وارداتی نبوده، محصول جامعه و تاریخ ایران است. اسلام و عقاید اسلامی هزار و چهارصد سال قبل از سوی ایرانیان پذیرفته شده، در این مدت به عنصر اصلی و اساسی فرهنگ و ملیت ما تبدیل شد. در بُعد عملی نیز میبینیم که مردم با نیروی خود و بدون کمکهای مالی و تسلیحاتی شرق و غرب یا همسایگان و با اتکا به خداوند و شعار «پیروزی خون بر شمشیر» به پیروزی رسیدند.
اسلامی ـ دینی بودن انقلاب ایران
یکی از شروط درجه اول انقلاب ایران، اسلام است؛ زیرا رهبر این انقلاب فردی روحانی و مرجع دینی بوده، سازماندهی آن از راه سازمان سنتی هزار ساله حوزههای علمیه دینی صورت میگرفت. سازمانی که پنج عنصر و رکن اساسی داشت؛ علما و مراجع دینی، حوزههای علمیه و مدارس دینی، بقعهها و مزارهای متبرک، مساجد و ائمه جماعات، دستجات و هیئتهای مذهبی. بنابراین به دلیل نقش اساسی دین اسلام در شرایط انقلاب ایران، این پدیده متصف به صفت اسلامی گردیده است.
شعارهای راهبردی
ایدئولوژی و ماهیت هر انقلاب در شکل ساده و مردمی، در شعارهای آن تجلّی پیدا میکند و شعار، از دیرباز ابزاری برای شناساندن اهداف و مظهر خواستههای مردم بوده است. شعارهای مردم ایران که خواستههای آنها را مطرح میکرد، در واژههای زیر قرار میگیرد.
1. استقلال
بیتردید بنیادیترین شعار مردم در دوران مبارزات ستمشاهی، استقلالطلبی بود. ایرانِ زمان شاه، در حکم «ژاندارم منطقه» برای آمریکا و غرب عمل میکرد. قانون کاپیتولاسیون که از سوی دولت ارائه شد و به تصویب مجلس شورای ملی وقت رسید، مصونیت مستشاران آمریکایی را تضمین میکرد تا آنان بدون هیچگونه ترس و نگرانی، در داخل ایران به غارت اموال و ثروت عمومی مردم بپردازند. ارتش رژیم شاه هم کاملاً در اختیار ژنرالهای آمریکایی بود و از خود هیچ ارادهای نداشت.
استقلال، بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی برای مردم ایران بود. از این رو، قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصلهای مختلف خود، به صورت برجسته بر استقلال کشور تأکید دارد. امروز بدون مبالغه میتوان گفت که ایران، مستقلترین کشور دنیا به شمار میآید.
2.آزادی
آزادی، در زمره مطالبات مردم و همواره در صدر اهداف نهضتها و جنبشهای استقلالطلبی و آزادیخواهی ایران در دو قرن اخیر بوده است. رژیم مستبد و دیکتاتور پهلوی با ایجاد جوّ اختناق و خفقان، حداقل آزادیها را نیز از ملت ایران دریغ میورزید و به جای آن، زندانها پُر از مجاهدان راه حق بود. مجلسها و دولتهای دست نشانده، یکی پس از دیگری میآمدند و میرفتند و در این میان آنچه بیاهمیت مینمود، نقش مردم و قانون بود. حکومت پلیسی که به ویژه پس از کودتای 28 مرداد 1332 با هدایت آمریکا و انگلستان برای حمایت همهجانبه از رژیم شاه در ایران شکل گرفت، تمام همت خود را صرف سرکوب آزادی و مبارزه با مجاهدان راه حق میکرد. در چنین فضایی، ملت ایران فریاد «آزادی» را در کنار «استقلال» و «جمهوری اسلامی» فریاد زدند.
3.جمهوری اسلامی
شهید آیتاللّه مطهری بر این عقیده بود که «جمهوری»، شکل حکومت بوده، «اسلامی» محتوای اداره کشور را نشان میدهد. جمهوری اسلامی، با رأی بیش از 98 درصد مردم ایران جایگزین رژیم سلطنتی شد. حضرت امام خمینی رحمهالله هم این روز را عید اعلام کرده، در پیامی به این مناسبت فرمودند: «مبارک باد بر شما چنین حکومتی که در آن اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و کرد و بلوچ مطرح نیست. همه برابرند... و تفاوت بین زن و مرد و بین اقلیتهای مذهبی و دیگران در امر اجرای عدالت نیست».
4.نه شرقی، نه غربی
شعار مهم نه شرقی نه غربی، گویای نفی سلطه بیگانگان بر امور داخلی کشور است. با پیروزی انقلاب اسلامی، راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی در ذیل سیاست نه شرقی، نه غربی بر چند اصل استوار است: نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همهجانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان، عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر، روابط صلحآمیز متقابل با دولتهای غیرمحارب، ممنوعیت انعقاد هر قراردادی که موجب سلطه بیگانه شود، و حمایت از مبارزه حقطلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه جهان. در سایه اتخاذ چنین سیاستی بود که ابعاد مبارزه با استکبار در ایران گسترش یافت و فرهنگ بیگانهستیزی و ضداستکباری نهادینه شد.
ضرورت شناخت انقلاب اسلامى
در قرن ما پیروزى انقلاب اسلامى در ایران حادثه مهم و حیرت انگیزى بـراى جـهان بود کـه مـى توانست در رابـطه با مسأل سیاسى جهان و منطقه ایفاگر نقش تعیین کننده و تحولات غیر قابل پیش بینى باشد.
ایـن حادثه بزرگ قرن از یکسو معادلات سیاسى استکبار را در ادامه سـیاست سلطه وتقسیم استعمارى جهان بهم زد و از سوى دیگر یکى از اسـتـوارترین رژیـمهاى وابـسته را کـه از حـمایت قـدرتهاى بـزرگ برخوردار بود ریشه کن نمود و در کشورى چون ایران با اهمیتى که از نـظـر اسـتراتژیکى و اقـتصادى بـراى قـدرتهاى بـزرگ جـهان دارد تحولى سیاسى - مردمى و عظیم بوجود آورد.
مـهمتر از ایـن دو رونـد انـقلاب اسلامى با آگاهی هاى عمیقى که در مـیان مـلتهاىمسلمان جـهان بـویژه در کشورهاى اسلامى بوجود آورد زمـینه تـحولات سـیاسى ریشه دار و بـینشها و گـرایشها و حـرکتها و سازماندهی هاى سیاسى چشمگیرى را فراهم آورد.
ایـن جـریان سـیاسى یکبار دیگر اسلام را به عنوان یک قدرت تعیین کننده در جهان مطرح نمود و چشم انداز وحدت بزرگ جهان اسلام و حرکت عـظیم بـازیابى خویشتن خـود و گریز از سلطه و ایستادگى در برابر اسـتعمار کـهنه و نـو و ایجاد قطب سیاسى جدید در جهان و فروریزى رژیـمهاى وابـسته و تـحمیلى را در سـرزمینهاى پـرنعمت اسلامى در بـرابر دیدگان مشتاق ولى غم و یاس گرفته یک میلیارد مسلمان گشود و مـوجـى از وحـشـت و اضـطـراب در دلـهاى پـر از امـید و آرزوى استعمار گران آفرید.
بـه اعـتراف تحلیل گران سیاسى شگفتیهاى که انقلاب اسلامى در جهان آفـرید بـیشتراز آنـهأى است که دنیا در طول شصت سال اخیر بخود دیـده اســت, شــگـفتیهأى کـه تحلیلها, تـئوریها و پـیش بینیهاى صاحب نظران سیاسى را بى اعتبار نموده است.
انـقلاب اسـلامى بـلوک بندیها و نـظام دوقـطبى تـثبیت شده در نظام بـین المللى کنونى جهان را درهم ریخت و با وجود تضاد عمیقى که بر روابط دو ابرقدرت حاکم بود وآن دو را آشتى ناپذیر مى نمود وادار بـه سازش و اتخاذ موضع واحد در برابر این پدیده سیاسى جدید نمود و تحولات عمده اى را در مسأل مختلف جهان بدنبالآورد.
غـرب طـى چـند تـجربه تـلخ در مـصاف با یکپارچگى اسلام در جریان جنگهاىصلیبى و درگیرى با امپراطوریهاى اسلامى و مانند آن خاطرات تـرسناک وتکان دهنده اى را در حافظه تاریخ خود بیان دارد ولى این بـار خـطر عـظیمتر وگسترده تر و دهشتناکتر از آن بود که درگذشته دیده بود.
پـدیده کاملا نوظهور مقاومت در لبنان با الهام از انقلاب اسلامى و جـهان اسـلامى درمصر و دیگر کشورهاى اسلامى براى غرب بیش از آنچه که تصور مى کرد وحشتناک و طلیعه جهنمى سوزان براى استکبار بود.
انـقلاب اسـلامى در مـقایسه بـا انـقلابهاى دیگر جهان از یک سلسله ویژگیها وامتیازهاى اصولى برخوردار است که از نظر فرهنگ و دانش و تـئورى انــقـلاب آن رادر رده بـالاى پـدیده هاى سـیاسى بـزرگ و انقلابهاى مهم جهان قرار داده است مزایأى چون ماهیت ایدئولوژیکى , قـدرت رهـبرى , و عـمق تـحولات نـاشى ازانـقلاب موجب گردیده که بـسیارى از صـاحب نظران علوم سیاسى در تئوریهاىانقلاب در کشورهاى اسلامى تجدید نظر کنند و الگوى جدیدى را مورد بررسى قرار دهند. و از سـوى دیـگر متفکران و بنیان گذاران حرکتها و نهضتهاى اسلامى همواره الگوهاىانقلاب را در لابلاى تاریخ اسلام جستجو مى کردند و هر کـدام سعى بر آن داشتند که از حوادث برجسته تاریخ اسلام در تبیین راه و حرکت و خط مشى و شیوه خود الهام بگیرند و روند و حرکت خود را دنباله جریانهاى تاریخى گذشته اسلام قلمداد کنند.
فـروغ انـقلاب اسـلامى کـه پس از صدر اسلام مهمترین و ریشه دارترین وشـکوهمندترین حـادثه تـاریخ اسلام است همه درخشندگیهاى فرازهاى بـرجسته تاریخ اسـلام را دربـرگرفت و جـایگزین همه الگوهاى گذشته تاریخ اسلام گردید.
بـى شک با مطالعه حتى سطحى و گذرا در زمینه ماهیت انقلاب اسلامى و بازتابهاىجهانى آن و دستاوردهأى که براى ملل مسلمان بویژه ملت مـسلمان ایـران به ارمغانآورده است ما را به این نتیجه مى رساند کـه انـقلاب اسلامى نه تنها حادثه بزرگ قرن در جهان و تاریخ ایران اسـت بـــلــکـه خـود از مــهـمترین فـرازهـاى تـاریـخ اسـلام و پـدیده اىشگفت انگیز و معجزه ایست الهى که تجلى قدرت لایزال خداوند - عـلى رغم قدرتهاى مـادى و شـرأط بـر حـسب ظاهر غیر قابل تغییر سیاسى و اجتماعى محسوب مى گردد.
تـاریخ تـحـلیلى انقلاب هاى گوناگون, یکى از گنجـینـه هاى عظیم و میراث هاى گرانبـهاى بـشرى است که بـا بـررسى آن ها مى توان نقش و اهمیت هر یک را در مسیر پـر فراز و نشیب جوامع انسانى دریافت و با عبرت آموزى از آنها, مسیر حرکت خویش را روشن تر نمود; چرا که گذشتـه چـراغ راه آینده است و بـه فرموده حضرت امام خمینى(رحمت الله علیه):((تاریخ معلم انسان هاست)).
اکـنون بـه سی امین سالگرد انقلابى نزدیک مى شویم که پیروزى آن موجب تبدیل ساختار سیاسى جهان از نظام دو قطبـى بـه نظام سه قطبى ((اسلام(بـنیادگرایى اسلامى), کاپیتالیسم, کمونیسم)) گردید.
انـقلاب اسـلامى ایران, بـى هیچ تردیدى معجزه اى الهى بـود که بـه دست معجزه گر مردى از سلاله پـاک پـیامبـر(صلی الله علیه و آله و سلم), بـه انجام رسید و نگاه امید مظلومان و مستـضعفان جـهان را بـه خـود خـیره ساخـت.
تـاثیر عـملى و سریع انقلاب اسلامى در منطقه و بـرآشفتن شعله خشم مردم مسلمان و غیر مسـلمان در بـسـیارى از کشورهاى تـحـت سـلطه استعمار, خود گواه روشنى بر این مدعاست; زیرا در کمتر مقطعى از تاریخ بـشریت, شاهد پـیروزى و تـاثیر گذارى قاطع یک جنبـش صرفا مردمى بوده ایم.
ایـن جـنبش الهى, همه متفکران و سیاستمداران را به حیرت و تعجب واداشت زیرا هیچ یک از تـحلیلگران و سازمان هاى جـاسوسى دنیا که به دقیقترین وسأل کسب اطلاعات سرى مجهز بـودند, نتوانستند وقوع چنین انقلاب شگرفى را در منطقه حساس خاورمیانه و در دوره اقتدار شاهنشاهى حاکم بر ایران پیش بینى نمایند.
بـررسى مـاهیت و علت و ابعاد مختلف این حرکت عظیم الهى نه تنها از آن رو ضرورى مى نماید که شناخت این نهضت به استمرار و حفظ آن کمک مى نماید زیرا ادامه یا ثـبـات آن بـدون شناخت دقیق ماهیت و ابـعاد آن, تقریبـا ناممکن است ـ بـلکه لزومش از آن جهت نیز رخ مى نماید که بـدون فهم اعجاز و الهى بـودن آن و همچنین استـثنإ بـودن این حرکت رعد آساى اسلامى, نمى تـوان از عمق جان, بـدان دل بست و خداوند را بر آن شکر گزار بـود که ((لئن شکرتم لازیدنکم)) شکر نعمت, نعمتت افزون کند.
برای شناخت انقلاب اسلامی ابتدا به دلایل لزوم پرداختن به بررسى نهضت انقلاب اسلامى مى پردازیم و سپـس ویژگى هاى آن را مورد بـررسى قرار مى دهیم, وسپس نظریات مختلف در بـاب عوامل پیروزى انقلاب اسلامى را در بـوته نقد قرار مى دهیم و پس از بـیان مختـصر دسـت آوردهاى مهم انقلاب اسـلامى, در پـایان نتـیجـه عملى پرداختن به مباحث قبلى را ذکر خواهیم نمود.
الف ـ ضرورت شناخت تحلیلى انقلاب اسلامى:
بــه طـور کلى مى توان از پنج محور در جهت اثبـات ضرورت پرداختن به بررسى انقلاب اسلامى ایران بهره جست که عبارتنداز:
1ـ دریافت ارزش انقلاب.
2ـ جلوگیرى از انحراف انقلاب.
3ـ تثبیت انقلاب.
4ـ تداوم انقلاب.
5ـ صدور انقلاب.
اینک بـه تـوضـیح اجـمالـى هر یک از این محـورها مىپـردازیم.
دریافت ارزش انقلاب
آگاهى دقیق از سیر پـیدایش این نهضت و وضعیت فرهنگى, اقتصادى و سـیاسى کـشور در زمان رژیم سابق, سبب مى گردد تا گرانبـهایى این گوهر استثنایى را در دنیاى زور و استکبار امروز, بهتر و بـیشتر دریابـیم و بـا احساس مسوولیت عمیق تـرى, قدردان موهبـت استـقلال جمهورى اسلامى باشیم.
جلوگیرى از انحراف انقلاب
رمـز انـحراف هر نهضتى, در انحراف از ریشه هاى استـوارى آن نهضت نهفته است, به عنوان مثال, نهضتى که بر پایه اقتصاد و تکیه بـر پـول پـولداران استوار شده است, بـا تقلیل امکانات مادى رو بـه انحطاط خواهد گذاشت. و بـالعکس, نهضتى که ایمان و ایدئولوژى در آن حرف اول را مى زند, گر چه از تـاثیر عوامل اقتـصادى بـر کنار نخواهد ماند, اما تهاجم فرهنگى بـرنده تـرین سلاح در قطع ریشه هاى آن خواهد بود.
تثبیت انقلاب
اکـنون کـه در مقطع خـاصى از تـاریخ تـحـولات جـهان و هم چـنین, موقعـیت حـسـاس و سـرنوشـت سـازى از دوران انقـلاب اسـلامى قـرار گرفته ایم, مسئولیت ما ایجاب مى کند تا واقعیت ها, ریشه ها و علل و آثـار پـدیده هاى مخـتـلف انقلاب را در ابـعاد سیاسى, اقتـصادى و فرهنگى مورد شناسایى قرار دهیم تا بتوانیم بـا یک بـرنامه ریزى حساب شده ارکان انقلاب را تثبیت نماییم.
تداوم انقلاب
اسـتمرار هـر جنبـشى, متوقف است بـر زنده نگاه داشتن انگیزه هاى اولیه و اصلى آن جـنبـش. انگیزه هاى اصلى مردم مسـلمان ایران در رویارویى با رژیم طاغوت, نیز عبـارت بـودند از: استقلال فرهنگى, آزادى سیاسى و جـمهورى اسلامى. بـا تـحلیل دقیق این انگیزه ها در مرحله نظر و سپس برنامه ریزى عملى براى پیاده کردن آن ها در سطح اجتماع, مى توانیم تـداوم انقلابـمان را تـا ابـد تـامین نمأیم.
صدور انقلاب
هـر ایـده یا فرهنگى از دو راه مى تواند گسترش یابد و از مرزهاى داخلى ملت خویش فراتر رود: 1ـ تـحمیل استـکبـارى این فرهنگ بـا اسـتـفاده از تـبـلیغات دروغین(تـهاجـم فرهنگى)2ـ نفوذ واقعى و استـدلالى این فرهنگ در فکر و روان ملت هاى دیگر(تـبـلیغ راستـین بـا تـحلیل و شناخت ماهیت انقلاب اسلامى, مى توانیم رموز نفوذ این نهضت در میان مردم ایران و نتـیجتـا ملت هاى دیگر را بـه راحتـى تشخیص داده و با برنامه ریزى هاى درازمدت تبـلیغى, در جهت گسترش مرزهاى ایدئولوژیکى خود, گام هاى موثرى برداریم.
ماهیت انقلاب
بـه تـعبیر فـلاسفه هـر پـدیده اى مـرکب از دو چیز است ((ماهیت)) (چیستى) و ((وجود))(هستى) انقلاب نیز از این قانون مستثنى نبوده داراى ماهیت و وجود است اینک مى خواهیم ببینیم انقلاب ایران از چه ماهیتى برخوردار است؟ اقتصادى ؟ سیاسى؟ ایدئولوژیکى ؟ یا هر سه ؟ یا اسلامى ؟ قـبل از ورود در بـررسى مـاهیت انـقلاب مـلت ایـران بررسى نظرات دیـگران در رابـطه بـاانقلابها امـرى ضـرورى اسـت و تـا جأى که نـگارنده اطـلاع دارد سـه نـظریه وجود داردکه طرفدار هر نظریه اى مـى خواهند هـمه انـقلابهاى دنیا و از جمله انقلاب ملت ایران را با نـظریه خـود تـطبیق دهـند ایـنک بـطور اخـتصار به آن سه (نظریه مى پردازیم:
نظریه اقتصادى
گـروهى بـرآنند کـه هـر چـند انقلابها در دنیا با اشکال مختلف و گـوناگون واقـع مى شوند ولى با دقت در آنها مى بینى که همه به یک ریـشه برمى گردند و آن همان ریشه مادىو اقتصادى بوده و به تعبیر دیـگر ریـشه طـبقاتى دارنـد کـه طـبقه فقیر علیه طبقه مرفه قیام مـى کنند گـرچه بـصورت ظاهر چهره سیاسى یا ایدئولوژیکى و عقیدتى دارنـد لـذااین گروه (مادیین) همه انقلابهاى دنیا (اعم از انقلاب کبیر فرانسه و اکتبر روسیه وانقلاب چین و ...) را انقلابى طبقاتى و اقـتصادى مـى دانند و مى گویند انقلابها همانندیک بیمارى است که در مـوارد مـختلف از خـود آثار گوناگون نشان مى دهند اما یک طبیب حـاذق و پـزشک مـتخصص مـى فهمد کـه هـمه ایـن علأم و آثار مختلف نـشات گرفته از یک اصل است لذا در انقلابها نیز این نارضأیها به یک نارضایتى و همه این خشم ها به یک خشم و همه این آرمانها به یک آرمـان برمى گردد و آن همان جنبه مادى و اقتصادى است و خلاصه همه انقلابها انقلاب محرومین علیه مرفهین است و ریشه همه آنها محرومیت اقتصادى است.
نظریه سیاسى
گـروهى دیـگر مـى گویند این طور نیست که همه انقلابها به محرومیت مادى واقتصادى برگشته و همگى نشا ت گرفته از فقر و گرسنگى باشد چرا که طغیان ازجهت گرسنگى اختصاص به انسان ندارد بلکه حیوانات نیز در هنگام گرسنگى شدید ممکن است طغیان نمایند البته ممکن است در جـأى کـه نـظام طـبقاتى حاکم است انقلاب در آنجا ریشه طبقاتى داشـته بـاشد امـا ایـن موضوع کلیت ندارد زیراممکن است جامعه اى دوقـطبى نـبوده و مـردم بـه دو دسته گرسنه و سیر تقسیم نگردند و همگان در رفاه مادى باشند ولى از نظر سیاسى در اختناق بسر برده وتـحت فـشار باشند و چون اصل آزادى و آزاد زیستن یک اصل انسانى است ممکن است مردم براى بدست آوردن آزادى قیام نمایند هر چند که از نـظر اقـتصادى دررفـاه اند و انقلاب کبیر فرانسه بیشتر با این انگیزه واقع شده است نه به انگیزه اقتصادى.
پس این که شرط اساسى انقلاب را دوقطبى بودن جامعه از نظر اقتصادى مى دانندنظریه صحیحى به نظر نمى رسد.
نظریه ایدئولوژیکى
مـمکن اسـت انـقلابى در جـهان رخ دهد که نه ماهیت اقتصادى داشته بـاشد و نـه ماهیت سیاسى و آزادى خواهى بلکه ماهیتى آرمان خواهى اعـتقادى وایـدئولوژیکى داشـته بـاشد بدین معنى مردمى که به یک مـکتب ایـمان و اعـتقاد داشته و به ارزشهاى معنوى آن مکتب شدیدا وابسته هستند وقتى آن مکتب را در معرض خطر و آماج حمله هاى بنیان بـرافکن مشاهده نمایند, خشمگین و ناراضى ازآسیبهأى که بر پیکر مکتب شان وارد شده, براى برقرارى مکتبشان و جلوگیرى ازتباهى آن دسـت بـه قیام مى زنند واین نوع انقلابها و قیامها ربطى به سیر و گـرسنگى شکم و یا ارتباطى به داشتن یا نداشتن آزادى سیاسى ندارد چـرا کـه مـمکن اسـت هـم شکمشان سـیر بـاشد و هم از آزادى سیاسى برخوردار باشند.
بـنابراین منحصر کردن انقلابها در اقتصادى صرف , یا سیاسى منحصر یـا عـقیدتى خالص روشـى بـه صـواب نـبوده بـلکه ایـن هر سه عامل مـى توانند سـبب بـروز انـقلاب گردند ممکن است انقلابى ریشه عقیدتى داشته باشد همانند نهضتهاى انبیا علیهم السلام و همه نهضتهأى که در عـالم بـخاطر دفـاع از حریم دین و عقیده انجام مى گیرد و ممکن است ریشه سیاسى داشته باشد همانند انقلاب کبیر فرانسه وممکن است ریـشه اقـتصادى داشـته بـاشد هـمانند انقلابهاى کمونیستى که بجز (کار,نان و مسکن) چیز دیگرى را نمى فهمند و همه همشان تامین این سـه جهت است البته ممکن است انقلابى فرهنگى باشد و یا اشکال دیگر ...
ماهیت انقلاب کبیر ایران چیست ؟
همان گونه که نظرات سه گانه در رابطه با انقلابهاى دنیا وجود داشت صاحبان آن نظرات هر کدام کوشش مى کنند که انقلاب ملت ایران را نیز بـا نـظریه خـود تـطبیق دهند و هر کدام هم براى اثبات مدعاى خود شـواهدى از انـقلاب آورده و مـدعیند کـه انقلاب بـا نظر آنان قابل تـطبیق اسـت یـکى مـدعى اقـتصادى و مادى بودن انقلاب است و دیگرى سیاسى و سومى اعتقادى و ایدئولوژیکى.
در مـقابل ایـن سـه گـروه گـروهى مـدعى اند که انقلاب بر خلاف همه انقلابها تک بعدىنبوده بلکه هر سه جهت در آن است لذا با أتلاف و هـمکارى هر سه عامل این انقلاب تحقق پیدا کرده است پس انقلاب مردم ایـران انـقلاب تک عاملى نیست بلکه داراى عوامل سه گانه اقتصادى , سیاسى و عقیدتى است.
ولـى با دقت بیشتر روشن مى گردد که هیچیک از این نظرات چهارگانه از جـهتى صحیح نبوده بلکه نظر دیگرى در اینجا صادق است و آن این اسـت کـه انـقلاب مـردم ایران بـه رهبرى امام خمینى ((رحمت الله علیه)) ماهیت اسـلامى دارد و تـک عاملى است اما عاملى که همه علل و عوامل قبلى را یـکجا در بـرداشته و تامین کننده همه آن جهت ها است زیرا اسلام دیـن جـامع و کـاملى است که براى تامین سعادت بشر در همه جوانب آنآمـده اسـت و نـمى توان آن را در یـک بعد منحصر دانست آنان که انـقلاب اسـلامى رامـنحصر در بـعد اقـتصادى یـا سـیاسى یا عقیدتى دانسته اند به یک گوشه و یک بعد آن نگاه کرده اند و از بقیه ابعاد آن غـافل مانده و یا سر به تغافل زده اند لذا پس از پیروزىانقلاب بـراى نـامگذارى آن نـظرات گـوناگون عـرضه شـد ولـى امام خمینى فرمودند که :
((جـمهورى اسـلامى)) نـه یک کلمه زیادتر و نه یک کلمه کمتر زیرا قـرار دادن لـفظدموکراتیک مثلا در کنار اسلامى اهانت به اسلام است چون نشانه آن است که اسلام مردمى نبوده و در اعطا آزادى ناقص است که باید با لفظ دموکراتیک آن را جبران نمود.
بـنابراین وقـتى انقلاب ماهیتى اسلامى داشت قهرا جنبه هاى سیاسى , اقـتصادى واعتقادى نیز در آن تعبیه شده است زیرا مسئله سیاست و اقتصاد و معنویت و اعتقادجز متن اسلام و از دستورات اصلى آن است که ما بطور خلاصه و فهرست به آن اشاره مى کنیم:
عقیده و آرمان
از این که دین اسلام دین معنویت بوده و انسانها را بیش از هر چیز به معنویت وکمالات معنوى سوق داده و تمام همش آن است که مردم را بـسوى خـدا کشانده وهمه سعادت بشر را در پرتو قرب به خدا تامین نـماید جـاى بـحث و گـفتگو نـیست ودستورات اسلام براى حفظ دین و مـبارزه بـالا مذهبان و دفاع از کیان عقأد اسلامى بهترین شاهد بر مدعاى ماست.
در بینش اسلامى و رهبران دینى به هیچ وجه جاى تحمل این جهت نیست کـه بنشینند و نـظاره کنند که دیگران به مقدسات دینى آنان اهانت کـرده و به راحتى ازکنار آن بگذرند فتواى تاریخى امام در رابطه بـا کـفر جـبهه ملى که گفته بودند: ((لایحه قصاص در اسلام یک حکم غـیر اصـولى و غیر انسانى است)). و یا حکم به کفر واعدام سلمان رشـدى نـویسنده کـتاب آیـات شـیطانى , و یـا نامه اى که امام به مدیرعامل صدا و سیماى جمهورى اسلامى محمد هاشمى در تاریخ 9 / 11 / 1367 دررابـطه بـا اهـانتى که در یک مصاحبه رادیوئى از ناحیه زنـى بـه مقام مقدس حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها شده بود نوشته بود فرمود: شخصى که متصدى پخش این برنامه رادیوئى بـوده بـاید اخـراج و تعزیر شود و آن فردى هم که چنین سخنانى را گـفته اسـت اگر ثابت شود که قصد اهانت داشته است باید اعدام شود هـمه و هـمه روشـنگر این جهت است و اصولا آنچه که بیش از هر چیز مـردم ایران را وادار بـا انقلاب علیه نظام طاغوت کرده است اعمال خـلاف اسـلام نـظام طاغوت بـود از قـبیل تغییر تاریخ , کشف حجاب , اشاعه فحشا و....
آزادى
مـسا لـه حـریت و آزادى از مسأل اساسى و اصولى اسلام بوده و با تـبعیضهاى طبقاتى و به بردگى کشاندن انسان سخت مخالف است لذا به هـمه انسانها اعلام مى دارد که خدا ترا آزاد آفریده است تو خود را عـبد و بـرده دیگران قرار مده و اگر کسى خواست ملتى را به بردگى بـکشاند آن مـلت بـاید بـه هـر طـریق مـمکن (ولـو بـا انـقلاب و مـبـارزه) خود را از یـوغ بــردگى آزاد نـماید, لـذا مـولى عـلى عـلیه السلام در وصیتى که براىفرزندش امام مجتبى علیه السلام تنظیم فرموده است مى فرماید: و لا تکن عبدغیرک وقد جعلک الله حرا.
و در نـامه خـود به مالک اشتر حاکم مصر مى نویسد که مبادا آزادى را از مـردم سلب نمأى دل را سراپرده محبت توده مردم کن بر آنان مـهرورز و بـا آنـان نرم باشد مباداهمچون درنده اى شکار افکن به ریختن خون آنان پردازى چرا که آنان دو دسته اند:
یـا در دیـن بـا تو برادرند و یا در آفرینش با تو برابر اگر از آنـان لغزشى سر زد (اگرمى خواهى خدا بر تو ببخشاید) تو نیز آنان را بـبخش ... بـه مـردم جرئت و شهامت حرف زدن را بده تا بتوانند حـقشان را از تو مطالبه نمایند و میدان را براى اعتراضآنان باز گذار چون رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود امتى که در بین آنان حق ناتوان بى نگرانى و ترس از توانایان گرفته نشود هرگز رستگار نخواهد شد.و یا وقتى که مجاهدان صدر اسلام در قادسیه با لشکر رستم فرخ زاد فـرمانده سـپاه ایران روبـرو مى شود رستم شب اول زهره بن عبدالله سـرکرده سـپاه اسـلام را بـه نزدخود طلبیده و به او پیشنهاد صلح مـى دهد و بـه ایـن صـورت که پولى گرفته و برگردندو این پیشنهاد مـورد قــبـول فـرمـانده سـپـاه اسـلام قـرار نـمى گیرد و پـس از گفتگوهاىبسیار رستم از فرمانده اسلام مى خواهد که هدف از دین شما چـیست ؟ درباره آن قدرى براى ما توضیح بده زهره بن عبدالله گفت:
اسـاس دین ما بر دو چیز است یکى شهادت به یگانگى خدا, دوم شهادت بـه رسـالت مـحمد بن عبد الله صلى الله علیه و آله و سلم , رستم مـى گوید: ایـن کـه عـیب نـدارد دیـگر چه ؟ گفت: دیگر آزادساختن بـندگان خـدا از بـندگى انسانهأى همانند خود و دیگر آن که همه انـسان ها ازیـک پـدر و مـادرند لـذا هـمگان بـا یکدیگر برادر و خـواهرند پس کسى حق استعمار واستثمار دیگرى را ندارد و این است اصل آزادى در اسلام که اساسش بر نفى بردگى و استثمار است.
اسـلام در بـعد اقتصادى نیز سرآمد مذاهب و مکاتب دیگر است و امـوراقتصادى در روایـات مـا بـعنوان یکى از ارکان دین و زندگى دنیا به حساب آمده که اگراغنیا به آن توجه نکنند و به فکر ضعفا و مـستمندان نـباشند یـک پایه آن منهدم مى شود و فقر مالى در کلام امیرالمو منین علیه السلام به عنوان مرگ بزرگ دانسته شد و در خطبه شـقشقیه حـضرت یـکى از عـوامل پذیرش مقام خلافت را این جهت معرفى فـرموده است که خداوند از علما و دانشمندان هر قومى تعهد گرفته است که بر شکمبارگى ظالم و گرسنگى مظلوم صبر نکنند و مهمتر از آ ندر نامه 53نهج البلاغه که خطاب به مالک اشتر حاکم او در مصر است هم در رابطه با تجار وبازار و صاحبان صنایع سفارش اکید داشته و هـم در رابطه با مستمندان جامعه که فرمود : الله الله فى الطبقه الـسفلى من الذین لاحیله لهم فى المساکین و المحتاجین واهل البو سى و الزمنى ...
بـنابراین اگـر گـفتیم انقلاب ملت ایران ماهیتى اسلامى دارد قهرا شـامل سـیاست واقتصاد و عقیده نیز هست هر چند که عده اى بودند و نـخـواستند انـقـلاب را بـعـنوان اسلامى بـپذیرند و از طـرفى نـیز نـمى توانستند مخالفت صریح داشته باشند لذاکوششها کرده اند که از مـتن اسـلام یـعنى از آیات و روایات کمک گرفته و به نظراتشان رنگ اسـلامى داده و بدینوسیله نظرات خود را به مردم بقبولانند و تمام هم این گروه این بود که به این انقلاب مقدس چهره و ماهیت اقتصادى و طبقاتى بدهند لذا به مسئله استضعاف و استکبار و آیات و روایات مربوطه به آن بسیار تمسک جسته وبه هر کسى هم که از نظر مالى سر و سـامانى داشـته بـرچسب اسـتکبارى مـیزده و بـا اوبـه مـبارزه بـرمى خواسته غـافل از اینکه موضوع استضعاف و استکبار یک بعد از ابـعادوجودى اسـلام اسـت نـه همه ابعاد آن و تازه آیات و روایات مـربوطه بـه اسـتکبار واسـتضعاف نمى خواهند سخنان مارکسیستها را تـایید کرده و بگویند بار انقلاب تنهابر دوش محرومین است و طبقه مرفه عموما در جهت خلاف آنند بلکه نکته اصلى در آن آیات و روایات نـیز چیزى است که این گروه از آن غفلت داشته و یا عمدانخواستند مـتــوجه آن شـونـد و آن ایـن اســت کــه در اســلام و حــکـومت اسـلامى برنامه ریزى و جهت گیرى آن بسوى ضعفا و مستمندان جامعه است و حـاکم اسلامى باید بیشترین سعى خود را در رفع نیازمندیهاى آنان قـرار دهد نه آنچه که گروههاى منحرف (منافقین و ...) از آن آیات و روایات استفاده کرده اند.
لـذا در انـقلاب ما همه اقشار از غنى و فقیر از شهرى و دهاتى از طـلبه و دانشجو ازبازارى و کشاورز همه و همه شرکت داشته اند (هر چـند کـه مـمکن اسـت هـمگان سـهم مادى نداشته باشند) و اصولا رمز مـوفقیت رهـبرى انـقلاب در همین اسلامى بودن انقلاب بود اگر سخن از آزادى و سـیاست بـود و اگـر سخن از اقتصاد و امور مالى بود ویا امـور دیـگر همه و همه تحت تعلیمات اسلام و با استناد به آیات و روایـات اهـلبیت علیهم الـسلام بود وگرنه اگر رهبرى انقلاب سخن از آزادى یـا مـسأل اقـتصادى بـه شیوه مـکاتب شرقى یا غربى مى داشت یقینا از چنین موفقیتى برخوردار نمى شد.
سـئوال : مـمکن است گفته شود چه فرقى است بین این نظریه (اسلامى بـودن انقلاب) و نظریه چهارم که مى گفت در انقلاب ایران هر سه عامل مـو ثـر بـوده وانـقلاب ایـران سـه بعدى بوده است یعنى چه اینکه بـگوئیم انقلاب اسلامى است یابگوئیم عاملش اقتصادى سیاسى و معنوى است؟ جـواب : اولا : شـما هیچ انقلابى را در دنیا نمى توانید پیدا کنید کـه این سه عامل هماهنگ و دوشادوش هم (آنگونه که در انقلاب اسلامى بـوده اند) در ایجاد یک انقلاب و پیشبرد اهداف آن کوشا باشند, اگر در انـقلاب مـا چـنین بـود مـعلوم مى شودکه این عوامل سه گانه خود مستقلا عامل نیستند بلکه تحت عامل فوق عمل مى کنند و آن اسلام است.
و ثانیا: ما مى گوئیم انقلاب ما نیز تک عاملى بوده و عامل آن نیز تنها اسلام بود وچون اسلام دین جامع و کاملى است شامل بقیه عوامل نـیز هـست هـر چـند کـه ایـن نظریه به مذاق خیلیها خوش نمى آید و نـمى خواهند ایـن نـهضت عـظیم و پـر ثـمر بنام اسلام تمام شود لذا کـوششها مى شود که به آن ماهیت سیاسى یا اقتصادى داده شود, ولى :
یـریدون لـیطفئوا نـور الـله بافواههم و الله متم نوره ولو کره الکافرون.
سـئوال : بـراى پـى بردن به حقیقت و ماهیت یک انقلاب و نهضتى چه مـعیارى وجـوددارد کـه انـسان از آن طریق به ماهیت آن انقلاب پى ببرد؟ مثلا ما از کجا بفهمیم که ماهیت انقلاب ملت ایران اسلامى است ؟ یا غیر اسلامى ؟ جـواب : بـا تـوجه بـه چند امر در انقلاب ماهیت آن انقلاب شناخته مى شود:
1 - بررسى پیرامون افراد و گروههأى که بار نهضت و انقلاب را به دوش داشتند.
2 - ریـشه یابى و ارزیـابى علل و عواملى که باعث ایجاد و پیشبرد آن انقلاب مى شد.
3 - مطالعه و بررسى درباره اهدافى که انقلاب تعقیب مى نمود.
4 - تحلیل نقش رهبرى و تاکتیکهاى بکار گرفته از ناحیه او.
5 - بررسى شعارهأى که به انقلاب و نهضت حیات و حرکت مى بخشید.
6 - تـوجه بـه گـستردگى و فراگیر بودن نهضت از آن جهت که به یک طبقه و قشرخاصى تعلق نداشت یا به عکس وابسته به گروه خاص و قشر مخصوصى بود.
هـمه ایـنها مـى توانند پـرده از چهره انقلاب برداشته و ماهیت یک نـهضت را مـشخص نمایند و مـا با توجه به همین امور است که انقلاب ملت ایران را به رهبرى امام خمینى((رحمت الله علیه)) اسلامى مى دانیم.
آثار و نتایج انقلاب اسلامى ایران
طرح موضوع و مسأله
انقلاب اسلامى براى تحقیق و بررسى، یک موضوع کلان است. از لحاظ متدولوژى و روش تحقیق سؤالات و مجهولات اساسى زیر در این رابطه طرح مىشود:
1- تاریخچه و مراحل انقلاب اسلامى چه بوده است؟
2- زمینهها، علل و عوامل شکلگیرى و پیروزى انقلاب اسلامى چه بودهاند؟
3- اهداف و شیوههاى انقلاب اسلامى چه هستند؟
4- در مقایسه با سایر انقلابها ویژگیهاى انقلاب اسلامى چه هستند؟
5- انقلاب اسلامى در مسیر خود با چه آفات و موانعى روبرو بوده است؟
6- پىآمدها، آثار و نتایج انقلاب اسلامى چه هستند؟
در یک پژوهش بنیادى و گروهى باید پاسخهاى مستند و مستدل به سؤالات فوق ارائه نمود. در آن صورت نسبت به انقلاب اسلامى شناختى وسیع، عمیق و دقیق بدست خواهد آمد. سؤال دوم از لحاظ علمى و فلسفى دشوارترین مجهول است. زیرا پرسش از علت و چرایى پدیدهها مشکل و سخت است. براى مثال در حالیکه بیش از دویست سال از انقلاب فرانسه و بیش از هشتاد سال از انقلاب روسیه مىگذرد هنوز هم درباره علل و چرایى آنها نظریهپردازى مىشود. (1)
اهمیت و ضرورت موضوع
در بین مجهولات فوق سؤال ششم حساسترین، سیاسىترین و کاربردىترین پرسش مىباشد. در حالیکه سؤال دوم عمدتاً در آکادمىها، دانشگاهها و پژوهشگاهها مطرح مىباشد، سؤال ششم بطور وسیع و عمیق در عرصه جامعه و در بین دولت و ملّت، دوست و دشمن و داخل و خارج طرح مىشود. این مدعا مبتنى بر این استدلال است که انسانهاى ذیربط با انقلاب اسلامى اعم از موافق و مخالف، واقعیت آن را پذیرفتهاند و مىگویند به هر دلیلى و متأثر از هر علّتى انقلاب اسلامى، دولت شاهنشاهى را براندازى کرده و جمهورى اسلامى را مستقر کرده است. پس مهم آن است که ببینیم این پدیده کلان چه آثار و نتایجى در عمل ببار آورده است؟ و این فضاى جدید چه تأثیرى بر زندگى ما داشته است؟ در این میان آثار و نتایج اقتصادى انقلاب دانسته و ندانسته، کم یا زیاد، مستقیم و غیر مستقیم، بحق یا ناحق، بیشتر مورد توجه و استناد قرار مىگیرد.
ملاک اقتصادى
براى مثال در بسیارى از محافل که گفتگوهایى بین توده مردم صورت مىگیرد مباحث به گرانى و تورم کشیده مىشود و در این رابطه قیمت اجناس و کالاهاى اساسى، قبل و بعد از انقلاب با هم مقایسه مىشود. در این موارد تبعاً مخالفان، قیمت بالاى کالاها و خدمات در شرایط کنونى را مهمترین دلیل براى ناکامى و ناتوانى انقلاب مىدانند، در مقابل موافقان، ضمن توجه به این امر، به برخى از تحولات اساسى اقتصادى و صنعتى استشهاد مىکنند و از خدمات رسانى به روستاها، افزایش تولید برق و گاز، لولهکشى، جاده کشى و... سخن مىگویند. در این موارد بعضاً مىگویند که اصولاً مادیات و اقتصاد هدف اصلى و اولى انقلاب نبوده و لذا به آثار و دستاوردهاى سیاسى و فرهنگى انقلاب اشاره مىکنند.
در زمینه اهمیّت اقتصاد به عنوان ملاک و معیار سنجش نتایج انقلاب اسلامى مىتوان به تبلیغات کشور در ایام بزرگداشت پیروزى انقلاب در دههى فجر و همچنین ایام هفته دولت در شهریور ماه اشاره نمود. در این مقاطع نیز دیده مىشود که دولتمردان و مقامات رسمى نیز بخش عمدهاى از گفتارشان درباره آثار و نتایج اقتصادى انقلاب اسلامى است. در این مناسبتها عمدتاً آمارهایى از فعالیتهاى عمرانى و اقتصادى کشور ارائه شده و با قبل از انقلاب مقایسه مىشوند.
این مقدار توجّه به اقتصاد که به صورت دانسته یا ندانسته مبذول مىشود مىتواند ناشى از چند عامل باشد:
اولاً انسان از بدو تولد، دو دسته نیازهاى مادى و معنوى را بصورت بالقوّه با خود دارد. ابتدا نیازهاى مادى فعلیت مىیابند، گرچه نیازهاى معنوى از لحاظ ارزشى تقدم و اولویت دارند و اینها نیز در وقت خودشان از قوّه به فعل مىآیند. به این ترتیب ملاحظه مىشود که نیازهاى مادى از نظر فعلیت تقدم دارند و لذا تحریک پذیرى آنها بیشتر است.
ثانیاً متأثر از تمدن غرب، جوّ نظام جهانى بشدت اقتصادى و مادى است و صنعت و اقتصاد بزرگترین ارزش و دستاورد فرهنگ و تمدن غربى شده است. در چنین شرایطى براى ارزش گذارى هر پدیده انسانى و اجتماعى، از جمله انقلابها، چنین القاء مىشود که چه دستاورد مادى و اقتصادى داشته است؟ یعنى عملاً ارزش پدیدهها تابع نتایج مادى و اقتصادى شده است.
البته این حد افراط در اقتصاد و امور مادى تنگناهایى در آن تمّدن ایجاد کرده است و خلأهایى در آنجا بوجود آورده است که اتفاقاً انقلاب اسلامى با پیامهاى انسانى و ارزشى خود مىتواند براى آنها جالب و جاذب باشد امّا در وضعیّت کنونى به هر حال نتایج مادى و اقتصادى پدیدهها و میزان رفاهى که براى شهروندان دارند در ارزیابى و ارزش گذارى آنها نقش اصلى را دارد.
حساسترین مسأله در شناخت انقلاب اسلامى
مجدداً به این مدعا باز مىگردیم که ششمین سؤال و مسأله در باب شناخت انقلاب اسلامى، مهمترین و حساسترین و سیاسىترین پرسش مىباشد و اذهان همگان بطور عمده متوّجه این قضیه است که صرفنظر از اینکه انقلاب اسلامى تحت تأثیر چه علل و عواملى ایجاد شده و پیروز گردیده است، این پدیده در عمل چه آثار و نتایجى داشته است؟ طبعاً دو دهه پس از پیروزى انقلاب و استقرار جمهورى اسلامى همه ما در اطراف خود مسائلى را لمس و تجربه مىکنیم که بعضاً به مذاقمان تلخ یا شیرین مىنماید و آنها را نوعاً به حساب پیامدهاى انقلاب اسلامى مىگذاریم.
اهمیت فوقالعاده این قضیه آنجاست که اگر اکثریت مردم به این نتیجه برسند که در مجموع، انقلاب اسلامى دستاوردهاى مثبتى داشته و مسیر نظام به سوى خیر و سعادت است، از تداوم و توسعه آن حمایت مىکنند. امّا چنانچه استنتاج و استنباط عامه بر خلاف این باشد، باید در انتظار انواع و اقسام بحرانها بود که هزینهها و خسارت آن شاید قابل بررسى و ارزیابى نباشد.
بنابراین جا دارد که آثار و نتایج انقلاب اسلامى بطور عالمانه و منصفانه تحقیق و ارزیابى شده و به صورت شجاعانه و دلسوزانه تبلیغ و ترویج شود.
اهمیت ملاکها در ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى
همانطور که اشاره شد انبوه مردم و شهروندان بطور روزمره با کثیرى از وقایع و حوادث مواجه مىشوند که در وهله اول با آنها برخوردهاى احساسى و عاطفى دارند بطوریکه در یک لحظه ممکن است تصور کنند نظام در وضع مطلوب بوده و به سوى خیر و سعادت مىرود اما در دقایقى دیگر بعکس بیندیشند.
پژوهشگران علوم اجتماعى دنبال شناخت و کشف این مسأله هستند که در دراز مدت جمع بندى رأى و نظر یک شهروند چیست؟ و از آن بالاتر جمع بندى افکار عمومى دربارهى شناخت و ارزیابى ساختار و کارکرد نظام چیست؟ و از همه مهمتر اینکه چطور مىتوان افکار عمومى را به یک تصور صحیح، وسیع و عمیق از واقعیات درباره دولت و نظام رساند تا بتوان حمایت و مشارکت شایستهاى از شهروندان کسب نمود. (2)
اینک برخى از اخبار و وقایعى را که مردم و شهروندان به صورت کوتاه مدت و بلند مدت با آنها مواجهند و به عنوان آثار و نتایج انقلاب اسلامى آنها را ارزیابى مىکنند مورد اشاره قرار مىدهیم.
برپایى کنفرانس سران کشورهاى اسلامى، مشارکتهاى متعدد و وسیع مردم در انتخابات، راهپیمایىها و نماز جمعهها، انواع آمار جرم و جنایت، گرانى و تورم، انواع آمار از عمران و خدمات رسانى در شهرها و روستاها، افزایش ظرفیت دانشگاهها، تشدید اختلاف درآمدها در بین اقشار مختلف مردم، رواج ابتذالهاى فرهنگى و اخلاقى در بین نسل جوان، تثبیت موقعیت کشور در منطقه و جهان، توسعه و بسط نماز و روزه در اقشار مختلف مردم و جوانان، تداوم اعتیاد و قاچاق مواد مخدر، افزایش حجم و ارزش صادرات غیر نفتى، افزایش تولید برخى از اقلام اساسى کشاورزى، افزایش سهم گاز در الگوى مصرف انرژى تا حد 30%، افزایش تعداد میلیاردرها، گرانى نرخ خرید و اجاره مسکن و...
شاهد مثالهاى فراوانى از این دست مسایل، بصورت خرد و کلان در ابعاد سیاسى، اقتصادى و فرهنگى مىتوان ارائه نمود. هر یک از این مسایل به نوعى در اذهان و تصورات اقشار مختلف مردم بازتاب مىیابد و هر فرد و هر گروهى به نسبتهاى مختلف از حوادث و جریانهاى فوق متنفع و متضرر مىشوند.
سؤال این است که مجموعه پدیدههاى فوق چگونه توسط مجموعه آحاد، افراد و اقشار دریافت و ارزیابى مىشود و نهایتاً افکار عمومى مردم آثار و نتایج انقلاب اسلامى ایران را از زاویه این مسایل چگونه مىبینند؟ و آنها را با چه ملاکهایى بررسى و ارزیابى مىکنند؟
مهمترین ملاکها در ارزیابى انقلاب اسلامى
در اینجا برخى از ملاکها براى بررسى و ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى ارائه مىشود:
1- مقایسه نتایج و آثار با اهداف انقلاب اسلامى
2- مقایسه نتایج و آثار با امکانات دولت و کشور
3- سنجش نتایج و آثار انقلاب اسلامى با اهداف و امکانات به طور همزمان
4- مقایسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با کشورهاى پیشرفته.
5- مقایسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با کشورهاى همطراز
6- مقایسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با قبل از انقلاب
7- مقایسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با سناریوى فرضى که اگر تا کنون شاهنشاهى دوام مىداشت؟
اهداف انقلاب اسلامى بعنوان ملاک ارزیابى
انقلاب اسلامى در همهى ابعاد فردى و اجتماعى، داخلى و خارجى، سیاسى و اقتصادى و فرهنگى، اهداف بسیار بلندى براى مردم و دولت ترسیم نموده است.
این اهداف عمدتاً مأخوذ از قرآن و سنت بوده که عمدتاً در کلام امام خمینى (ره) و شعارهاى مردم متجلى شدهاند.
این اهداف درمنبع قانون اساسى بصورت رسمى و قانونى به تأیید و تصویب امام و امت رسیدهاند. بطور بسیار عادى و عقلایى و حقانى، این اهداف یکى از بهترین ملاکها براى سنجش وضعیت کنونى نظام و ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى هستند و هر کس مىتواند بپرسد:
بعد از دو دهه از وقوع انقلاب و استقرار نظام جدید، اهداف فوق چقدر محقق شدهاند؟
و وضع موجود با اهداف فوق چقدر فاصله دارد؟
آیا اصولاً وضع موجود انقلاب و نظام در راستاى تحقق اهداف فوق هستند یا خیر؟
اهداف انقلاب و نظام جمهورى اسلامى در اصل سوم قانون اساسى بشرح زیر ترسیم شدهاند و هر خوانندهاى مىتواند با مطالعهى آنها و با اتکاء به اخبار و اطلاعاتى که شخصاً از وضع موجود دارد نسبت به آثار و نتایج انقلاب اسلامى ارزیابى و قضاوت نماید.
البته حق آن است که این سنجش در یک پژوهش گروهى وسیع و عمیق متکى به آمار و ارقام و اسناد صورت بپذیرد و نتیجهى آن براى همگان تبیین شود.
اصل سوم قانون اساسى
«دولت جمهورى اسلامى ایران موظف است براى نیل به اهداف مذکور در اصل دوم همه امکانات خود را براى امور زیر بکار برد:
1- ایجاد محیط مساعد براى رشد فضایل اخلاقى بر اساس ایمان و تقوى و مبارزه با کلیه مظاهر فساد .
2- بالا بردن سطح آگاهیهاى عمومى در تمام زمینهها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانههاى گروهى و وسایل دیگر.
3- آموزش و پرورش و تربیت بدنى رایگان براى همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالى.
4- تقویت روح بررسى و تتبع و ابتکار در تمام زمینههاى علمى و فنى، فرهنگى و اسلامى از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان .
5- طرد کامل استعمار و جلوگیرى از نفوذ اجانب.
6- محو هر گونه استبداد و خودکامگى و انحصارطلبى.
7- تأمین آزادیهاى سیاسى و اجتماعى در حدود قانون.
8- مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى خویش.
9- رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه براى همه در تمام زمینههاى مادى و معنوى
10- ایجاد نظام ادارى صحیح و حذف تشکیلات غیر ضرورى
11- تقویت کامل بنیه دفاع ملى از طریق آموزش نظامى عمومى براى حفظ استقلال و تمامیت ارضى و نظام اسلامى کشور.
12- پى ریزى اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامى جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههاى تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه.
13- تأمین خودکفایى در علوم و فنون، صنعت و کشاورزى و امور نظامى و مانند اینها.
14- تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایى عادلانه براى همه و تساوى عمومى در برابر قانون.
15- توسعه و تحکیم برادرى اسلامى و تعاون عمومى بین همه مردم .
16- تنظیم سیاست خارجى کشور بر اساس معیارهاى اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همهى مسلمانان و حمایت بى دریغ از مستضعفان جهان»
همانطور که ملاحظه مىشود قانون اساسى همهى نیازها و اهداف مردم و نظام را از جنبههاى فردى و اجتماعى، داخلى و خارجى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى بصورت وسیع و عمیق طرح و ترسیم نموده است.
بطور کلى مبتنى بر تجربیات شخصى مىتوان این مدعا و فرضیه را مطرح کرد که در برخى از اهداف توفیقات نسبى حاصل شده و در پارهاى دیگر عدم توفیقهایى دیده مىشود.
براستى اگر همهى شهروندان و امت در حال حاضر فعلیت اهداف فوق را بخواهند آیا دولت توان پاسخگویى را خواهد داشت؟ در این مورد اگر فقط بند 12 اصل سوم مورد توجه قرار گیرد وسعت و پیچیدگى و حساسیت مطلب روشن مىشود. براستى انقلاب و جمهورى اسلامى چه مقدار رفاه را برقرار نموده و فقر را بر طرف کرده است؟ در زمینههاى تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه چقدر محرومیت زدایى شده است؟ بدون یک پژوهش اسنادى و میدانى و صرفاً مبتنى بر تجربیات شخصى و محدود، مىتوان مدعى شد که پس از دو دهه از انقلاب هنوز فاصلهى زیادى با اهداف فوق داریم.
در مورد بند 3 از اصل سوم نیز مىتوان پرسش کرد که آیا آموزش و پرورش و تربیت بدنى رایگان در جامعه محقق شده است؟ پیدایش و رشد مدارس غیرانتفاعى با شهریههاى بالا و اخذ وجه از دانشآموزان به عناوین مختلف، مسایل مشهود و ملموسى است که تقریباً تمامى خانوادههاى کشور با آن سرو کار دارند.
اما به اهدافى نیز مىتوان اشاره کرد که در راستاى عمل و تحقق قرار دارند مثلاً بندهاى 2 و 4 در زمینه پیشرفتهاى علمى و فرهنگى اهدافى را ترسیم نمودهاند که مىتوان مدعى بود که محقق شدهاند. قرائن زیادى موجود است که حکایت از بالا بودن سطح آگاهیهاى عمومى در تمام زمینهها دارد. همچنین تشکیل و توسعهى دهها مؤسسهى پژوهشى و تحقیقى مىتواند قرینهاى دال بر تقویت روح بررسى و ابتکار و تتبع در کشور باشد. (3)
در مجموع مدعا این است که اگر آثار و نتایج انقلاب با اهداف آن مقایسه شود نمرهى بالنسبه پائینى حاصل مىشود. زیرا اهداف، فوقالعاده بلند و عالى ترسیم و تدوین شده است.
امکانات بعنوان ملاک ارزیابى
انقلاب اسلامى براى تحقق اهدافش و برآورده کردن خواستهها و نیازهاى مردم چه امکاناتى در اختیار داشته است؟ این پرسش، عقلایى است و در رشتههاى علمى و معرفتى گوناگون بصور مختلفى متجلى شده است. مثلاً در علم حقوق و فقه مىگویند: «تناسب حق و تکلیف» یعنى(4) اگر کسى تکلیفى بعهده داشت باید متناسب با آن حقوقى داشته باشد تا بتواند آن تکلیف را انجام دهد. در علم مدیریت از تناسب وظایف و مأموریتها با امکانات و اختیارات سخن مىگویند. (5)
اصل سوم قانون اساسى نیز نکته فوق را ملحوظ داشته و چنین آورده که: «دولت جمهورى اسلامى ایران موظف است براى نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را براى امور زیر بکار برد» یعنى مقنن عنایت داشته که براى تحقق اهداف، قهراً امکاناتى مورد نیاز است. با توجه به وسعت و کثرت اهداف انقلاب اسلامى که در اصل سوم بیان شده است، امکانات بسیار عظیمى باید در اختیار دولت باشد.
همانطور که مىتوان اهداف و نیازهاى انقلاب و نظام را به دو دستهى مادى و معنوى تقسیم نمود، امکانات نیز اعم ا مادى و معنوى است.
امکانات کیفى و معنوى را مىتوان به این شرح برشمرد:
1- ایمان و روحیه
2- اراده و عزم ملى
3- علم و عقل
4- زمان
امکانات مادى را هم به این شرح مىتوان نام برد:
1- منابع طبیعى
2- سرمایه
3- تکنولوژى (6)
از نظر معنوى مىتوان ادعا کرد که انقلاب اسلامى امکانات عظیمى را آزاد و فراهم کرد. بنابر این براى تحقق اهداف باید انتظار بالایى از آن داشت. اما چرا اهداف آنچنانکه باید و شاید حاصل نشدهاند؟
اولاً امکانات معنوى عمدتاً شرط لازم براى تحقق اهداف هستند. یعنى براى تغییر و تحول و نیل به وضع مطلوب لازم است مردمى با روحیه و با ایمان و با عزم و اراده در صحنه حاضر شوند. اما این کافى نیست بلکه اینان باید امکانات و ابزار مادى هم داشته باشند.
ثانیاً عمدهى امکانات معنوى و بسیج عمومى مردم براى حضور و مشارکت، صرف دفع آفات و موانع انقلاب و حفظ اصل نظام و انقلاب و آب و خاک شد و تحقق اهداف را تحت الشعاع قرار داد.
آشوبها و تشتتهاى داخلى، محاصره اقتصادى، حمله نظامى، تهاجم فرهنگى، امواج تروریسم، رشد شدید جمعیت، مهاجرت وسیع از روستاها به شهر، آفات و موانعى هستند که توان و انرژى فوق العاده سنگینى براى دفع آنها صرف شده است و در نتیجه تحقق اهداف دچار رکود و تأخیر شدهاند.
یکى از مهمترین امکاناتى که براى تحقق هر هدفى مورد نیاز است، مقولهى زمان و زمانبندى است. بر اساس عقل و تجربه براى اینکه بتوان در ایران مطابق بند 12 از اصل سوم، اقتصادى صحیح و عادلانه داشت که در آن رفاه ایجاد شده و فقر رفع شده باشد و در زمینه کار و بهداشت و مسکن و تغذیه هیچ نوع محرومیتى نباشد حتى در صورت فراهم بودن امکانات مادى و معنوى، به چند سال زمان نیاز هست؟
مسلماً این هدف به زمان زیادى نیاز دارد.
اقتصاد سرمایهدارى غرب براى تحقق رفاه حداقل چند صد سال از زمان رنسانس و انقلاب صنعتى، وقت صرف کرده است با این وجود در زمینه رفع فقر کاملاً موفق نبوده و آمار حکایت از آن دارد که دهها میلیون نفر در کشورهاى مرفه غربى زیر خط فقر زندگى مىکنند. (7)
اقتصاد دولتى و اشتراکى شرق نزدیک هفتاد سال براى رفع فقر تلاش کرد اما توفیق چشمگیرى در زمینه رفاه عمومى نداشت و سرانجام دستخوش فروپاشى و اضمحلال گردید.
اصولاً برخى از اهداف مندرج در اصل سوم قانون اساسى به نوعى متخذ از قرآن و سنت مىباشند و مکتب اسلام از صدر ظهور خود آنها را به عنوان اهداف و ایدهآلهاى نوع بشر مطرح کرده است و در صورت فراهم بودن امکانات در هر عصر و دورهاى، انسانها بطور نسبى مىتوانند به آنها نائل شوند. بنابر این انقلاب اسلامى نیز با بیست سال عمر و کمبود امکانات و هجمهى آفات و موانع، راه درازى تا تحقق اهداف اصولى و کلان خود دارد. بنابر این نکته مهم در ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى آن است که حداقل مردم مطمئن باشند که در مسیر تحقق اهداف قرار دارند.
پس از بررسى امکانات کیفى و معنوى و نقش آنها در تحقق اهداف اینک امکانات مادى و اقتصادى انقلاب اسلامى را بررسى مىکنیم.
در باب اهمیت امکانات مادى کافى است به این نکته اشاره کنیم که اینها نه تنها براى تحقق اهداف و نیازهاى مادى لازم و ضرورى هستند، حتى پیشبرد اهداف معنوى و کیفى نیز نیازمند استفاده از ابزارها و امکانات مادى است. براى مثال بند 1 از اصل سوم قانون اساسى یک هدف کاملاً اخلاقى و معنوى است:
«1- ایجاد محیط مساعد براى رشد فضایل اخلاقى بر اساس ایمان و تقوى و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهى
اولاً- مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهى نیازمند هزینه و تشکیلات قابل توجهى است.
ثانیاً- باید براى تبلیغ و تعریف فضایل اخلاقى نیز تشکیلات ارشادى و تبلیغى برپا کرد که این هم هزینهبر است.
ثالثاً- رواج یک اقتصاد خلاق و عادلانه که در آن انسانها مجبور نباشند براى رفع نیازهاى مادىشان پست و زبون شوند، از پیش شرطهاى ایجاد محیط مساعد براى رشد فضایل اخلاقى است.»
بنابراین دولت برخاسته از انقلاب اسلامى با اهداف وسیع و کلان که طبق اصل سوم در پیش رو دارد نیازمند امکانات مادى و اقتصادى عظیمى است. بنابراین در ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى بخصوص در ابعاد اقتصادى و رفاهى باید میزان امکانات اقتصادى و مادى آن را ملاک قرار داد.
یکى از مهمترین و اصلىترین امکاناتى که در اختیار نظام قرار داشته است، درآمدهاى حاصل از فروش نفت مىباشد. از گذشتههاى دور، یعنى طى چندین دههى اخیر، اقتصاد ایران تک محصولى و تک پایهاى شده است، که این امر به عنوان یکى از اتهامات مهم رژیم گذشته همواره مورد انتقاد مخالفان رژیم شاه و شخص امام خمینى (رحمت الله علیه) بود و یکى از اهداف و آرمانهاى انقلاب اسلامى نیز قطع وابستگى دولت و کشور به نفت بود. لذا در ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى این نقد و ایراد قابل طرح است که چرا با وجود گذشت دو دهه از پیروزى انقلاب این هدف حاصل نشده است؟ لکن در این قسمت هدف آن است که بررسى شود که دولت و نظام جدید در مقایسه با نظام و حکومت شاه چه مقدار از درآمد نفت برخوردار بوده است تا بتواند اهداف انقلاب اسلامى را محقق گرداند؟ براى این منظور جدول زیر ارائه مىشود: طى این بیست سال جمعیت تقریباً دو برابر شده است پس بطور کمى نیازها دو برابر شده است. اما از لحاظ کیفى نیازها و خواستههاى مردم چند برابر شده است.
اولاً- متأثر از شعارهاى عدالت خواهانه و آرمانى انقلاب اسلامى، توقعات مردم از این نظام بیشتر است.
ثانیاً جمعیت شهرى طى این مدت دو برابر شده است و الگوى مصرف زندگى شهرى بالا و پر تنوع مىباشد.
ثالثاً- متأثر از شعارهاى عدالت خواهانه انقلاب اسلامى و رواج رادیو و تلویزیون در روستاها، الگوى مصرف روستایى نیز شهرى شده است.
ردیفشاخصها13761356
1جمعیتایران33 میلیون نفر64 میلیون نفر
2تولید نفت6 میلیون بشکه3/5 میلیون بشکه
3مصرف نفت0/5 میلیون بشکه1/5 میلیون بشکه
4صادرات نفت5/5 میلیون بشکه روزانه2 میلیون بشکه
5درآمد نفت24 میلیون دلار14 میلیون دلار
6قیمت یک بشکه13 دلار13 دلار
7هزینههاى عمدهحفظ نظام شاهنشاهىهزار میلیارد دلار خسارت جنگ
8جمعیت شهرى17 میلیون نفر34 میلیون نفر
9جمعیت روستایى16 میلیون نفر30 میلیون نفر
10سرانه درآمد نفت750 دلار150 دلار
11انتظارات مردمپائینبالا
12قدرت خرید دلار1 دلار0/6 دلار
13سهم نفت در الگوى مصرف65%95%
14سهم گاز در الگوى مصرف1% 30%
با این تفاصیل، انتظارات و خواستههاى مردم از لحاظ کمى و کیفى نسبت به سال آخر حکومت شاه چندین برابر شده است.
بنابراین از لحاظ مفروضات نظریه سیستمها، این حجم از توقعات و انتظارات که به این سرعت متوجه هر نظام سیاسى شود مىتواند بحرانزا و فلج کننده باشد. لکن طى این دو دهه به دلایل(8) مختلفى این واقعه حادث نشده است که این را مىتوان به حساب انعطاف و ظرفیت بالاى انقلاب اسلامى گذاشت. زیرا از یک طرف دولت على رغم این مشکلات و کمبودها، خدمات رسانى خود را در حد مقدور افزایش داده است و از طرف دیگر مردم بخاطر مشروعیتى که براى دولت خودشان قائل هستند تا حد مقدور خواستهها و انتظارات خود را کنترل کرده و از قوه به فعل نیاوردهاند.
در ردیفهاى دیگر جدول دیده مىشود که تولید نفت نسبت به رژیم گذشته نصف شده است که این امر خودش از اهداف انقلاب اسلامى بود. زیرا نفت یک مادهى معدنى تجدیدناپذیر و تمام شدنى است که امام معتقد بود باید تولید آن حساب شده و محدود باشد تا نسلهاى آینده نیز از درآمد نفت و انرژى سوختى آن بهرهمند باشند. (9)
جدول نشان مىدهد که طى این مدت مصرف داخلى نفت از نیم میلیون بشکه به 1/5 میلیون بشکه رسیده است یعنى على رغم آنکه جمعیت حدود دو برابر شده اما مصرف نفت سه برابر شده است. این افزایش از نظر ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى حاوى علایم و پیامهاى(10) متفاوتى است:
از یک طرف این امر یک علامت مثبت است و نشان مىدهد که نفت بعنوان یک کالاى مهم و ضرورى که در کنترل و مالکیت دولت مىباشد، بطور وسیع در سطح کشور و بین اقشار مردم توزیع مىشود و این امر مىتواند به رشد و توسعه اقتصادى کشور کمک کرده و رضامندى عامه را نیز افزایش دهد.
از طرف دیگر افزایش مصرف نفت بیش از افزایش جمعیت مىتواند حامل پیامى منفى باشد به این صورت که احتمالاً نفت بصورت غیر بهینه و صرفاً به صورت سوخت مصرف مىشود که بإ؛2ط توجه به نقش بنیادى این ماده در اقتصاد ملى کشور این امر یک نتیجه منفى است. همچنین آمار و قرائن دال بر آن است که توزیع و مصرف این مادهى ارزشمند نیز نامناسب و ناعادلانه است. بطورى که سهم یک روستایى از این ماده چند ده لیتر نفت سفید در سال است. در حالى که سهم یک فرد مرفه و متمول شهرى چند هزار لیتر بنزین و گازوئیل براى اتومبیل و شوفاژ منزل است. با توجه به یارانهى بالایى که دولت براى هر لیتر فرآوردهى نفتى مىپردازد مشخص مىشود که(11) سهم این فرد شهرى از یارانههاى دولتى دهها برابر یک فرد روستایى است.
در زمینهى صادرات نفت جدول نشان مىدهد که صادرات کشور نسبت به گذشته از نصف کمتر شده است. از یک نظر این کاهش مىتواند یک نتیجهى مثبت باشد یعنى مردم ما سهم بیشترى از تولید را به مصرف خودشان اختصاص دادهاند و باقى را هم براى نسلهاى آینده گذاشتهاند. اما کاهش تولید و صادرات از این پس مىتواند یک اثر و نتیجهى منفى تلقى شود. زیرا بطور منطقى میزان تولید و صادرات باید با میزان ذخایر شناخته شده و ظرفیت تولید و روند رشد اقتصادى کشور و نیازهاى ارزى آن تناسب داشته باشد.
واقعیت آن است که ایران با قریب یکصد میلیارد بشکه ذخایر، حدوداً معادل 10% ذخایر جهان را در اختیار دارد و از سوى دیگر ظرفیت تولید ایران قریب 4/5 میلیون بشکه مىباشد و(12) نسبت به تولید بالفعل خود نزدیک یک میلیون بشکه اضافهى ظرفیت تولید دارد. با توجه به(13) اینکه ایران براى ظرفیتسازى تولید میلیاردها دلار خرج کرده است که با مشکلات اقتصادى که دارد مىتوانست آن را در سایر بخشهاى اقتصادى خود هزینه کند، حق دارد که در حد ظرفیت تولید کند تا سرمایهگذاریهایش توجیه اقتصادى داشته باشد.
به همین ترتیب ایران مىتواند حداقل سهمى معادل گذشته در تولید و صادرات داشته باشد. امإ؛گأ شرایط سیاسى و اقتصادى نظام بینالملل، سهم کنونى را در واقع به ایران تحمیل کرده است. چون با محدودیت تقاضا و افزایش عرضه، افزایش تولید و صادرات ایران مىتواند موجب کاهش شدید قیمت و درآمد نفت شود.
بنابراین اگر ایران بخواهد بعنوان یکى از اهداف و نتایج مهم انقلاب اسلامى سهم شایستهاى از تولید و صادرات نفت جهان را داشته باشد:
اولاً با یک سازماندهى و دیپلماسى فعال منطقهاى و جهانى باید جلوى کاهش قیمت نفت را بگیرد.
ثانیاً افزایش سهم ایران در تولید و صادرات نفت نباید موجب نادیده گرفتن هدف انقلابى یعنى قطع و کاهش وابستگى دولت و اقتصاد به نفت شود.
نکتهى بدیعى که در مسألهى نفت وجود دارد آن است که در حال حاضر قیمت یک بشکه نفت تقریباً معادل قیمت بیست سال قبل از آن است در حالیکه کشورهاى جهان سوم براى هزینههاى جارى و عمرانى خود عمدتاً وابسته به صادرات مواد خام هستند قیمت این مواد متأسفانه یا ثابت مانده یا کاهش مىیابد در حالیکه قیمت کالاهاى ساخته شده کشورهاى پیشرفته روز به روز بیشتر مىشود.
یکى از مهمترین دستاوردها و نتایج مثبت انقلاب اسلامى آن بود که موجب شد قیمت نفت که 13 دلار بود به حدود سه برابر افزایش یابد و به مرز بشکهاى 40 دلار برسد، و همواره با(14) چشمانداز توسعه و صدور انقلاب به کشورهاى نفت خیز منطقه، کشورهاى بزرگ این نگرانى را داشتند که قیمت نفت نیز به همان میزان افزایش یابد و کنترل عرضه و قیمت این مادهى حیاتى در اختیار دولت اسلامى و انقلابى جدید قرار گیرد و بتواند از این اهرم براى پیشبرد اهداف انقلاب اسلامى استفاده نماید. همین نگرانى مىتواند یکى از دلایلى باشد که دولتهاى بزرگ مصرف کنندهى نفت جهت تضعیف، تجزیه و براندازى انقلاب اسلامى دست به اقدام بزنند. محاصره اقتصادى، تقویت دستجات معارض، فشار و انزواى سیاسى، حملهى نظامى، تهاجم فرهنگى(15) و... از جملهى این اقدامات بود که ضمن خارج کردن کنترل عرضه و قیمت نفت از دست ایران، بخش عمدهاى از امکانات و توان انقلاب اسلامى را صرف کرده و در نتیجه به تحقق اهداف انقلاب آسیبهاى شدیدى وارد کرد.
بنابراین تحت تأثیر مجموعهى شرایط فوق ملاحظه مىشود که قیمت نفت پس از یک افزایش شدید و انقلابى در سالهاى اولیهى پیروزى انقلاب، به سرازیرى کاهش افتاد و اینک پس از بیست سال بجاى اول خود بازگشته است در حالیکه افزایش قیمت نفت یک هدف عمده و اصلى انقلاب بوده است.
بخاطر ثابت ماندن قیمت نفت و کاهش صادرات کشور، در نتیجه درآمد نفتى کشور به حدود نصف کاهش یافته است. این امر نشان مىدهد که تا چه مقدار تعادل بین اهداف و نیازهاى انقلاب از یک سو با امکانات از سوى دیگر بهم خورده است و از همین جا مىتوان به میزان ازدیاد مسایل و مشکلات نظام پى برد. یعنى جمعیت دو برابر شده اما درآمد نفت نصف شده است.
مشکلات این امر زمانى روشن مىشود که بدانیم درآمدهاى دولت از سه منبع مىباشد:
1- فروش نفت
2- مالیاتها
3- سود کارخانجات دولتى.
اقلام دوم و سوم نیز وابسته به نفت مىباشند. چون کارخانجات و فعالیتهاى اقتصادى و صنعتى دولت براى تأمین مواد اولیه، تعمیرات قطعات یدکى، خرید ماشین آلات، اساساً به ارزهاى حاصل از نفت وابسته هستند. همچنین چون کل اقتصاد کشور وابسته به نفت و تزریق ارزهاى حاصل از نفت بوده، رشد و رونق فعالیتهاى کشور، وابسته به میزان ارز تزریقى نفت مىباشد و در شرایط رکود اقتصادى ناشى از جنگ و انقلاب، دولت نمىتوانسته چندان مالیاتها را مورد توجه قرار دهد و فشارهاى مالیاتى به مردم را به سایر فشارها اضافه نموده و نارضایتى و ناخرسندى تودهها را افزایش دهد.
با توجه به نکات فوق معلوم مىشود که درآمد نفت چقدر براى دولت و نظام حیاتى و اساسى است و کاهش و افت آن تا چه میزان مىتواند آسیب آفرین باشد.
نکتهى دیگر آن است که قدرت خرید دلار و ارزش برابرى آن در برابر سایر ارزهاى معتبر طى بیست سال اخیر کاهش چشمگیرى داشته است. درآمدهاى نفتى کشور به دلار محاسبه و پرداخت مىشود اما ایران باید عمدهى خریدهاى خود را از ژاپن و اروپاى غربى انجام دهد. به این ترتیب مىتوان تخمین زد که 14 میلیارد دلار درآمد نفتى در سال 76 شاید قدرت خریدى معادل 8 میلیارد دلار سال 1356 داشته باشد. بنابراین در حالیکه جمعیت دو برابر شده است، درآمد نفتى به حدود یک سوم کاهش یافته است و این نکته میزان مشکلات نظام و دولت را در تحقق اهداف و رفع نیازهاى ملت را شفافتر مىنماید.
از تقسیم کل درآمد نفت در یک سال به کل جمعیت، شاخصى بنام درآمد سرانه نفت بدست مىآید که این رقم در سال 1356 حدوداً معادل 750 دلار و در حال حاضر معادل 200 دلار مىباشد. به این ترتیب سهم هر ایرانى از درآمد نفت به یک چهارم تقلیل یافته است و اگر افت ارزش دلار نسبت به بیست سال قبل را در نظر بگیریم، این رقم به حدود 100 دلار مىرسد و در واقع به طور واقعى سهم هر نفر از درآمد نفت نسبت به گذشته به یک هفتم کاهش یافته است.
در جمع بندى مطالب بالا و نقش نفت در انقلاب و تأمین نیازهاى نظام مىتوان گفت: در حالى که درآمد صورى و واقعى کشور چندین برابر کم شده، اما جمعیت دو برابر شده است. ضمن آنکه دولت جدید مطابق قانون اساسى وظایفش فوقالعاده متنوع و متعدد شده و انتظارات و نیازهاى مردم نیز به دلایل عدیدهاى از لحاظ کمى و کیفى چندین برابر شده است.
پس صورت مسأله نظام و انقلاب اسلامى چنین است: اهداف، خواستهها و نیازهاى فوقالعاده وسیع و بزرگ اما امکانات مادى بالفعل، فوقالعاده محدود و کم.
این صورت مسأله، مقابل هر علم و عقلى گذاشته شود راه حلها و تجویزهاى محدود و معینى قابل ارائه است و بحرانهاى عدیدهاى قابل پیش بینى است. قدرتهاى بزرگ نیز صورت مسأله ایران را نوعاً اینطور مىبینند و پیشبینى و تجویزشان این است که مردم و مسئولان در یک بازى منطقى و عقلایى یا از اهداف و اصول و ارزشهاى انقلابى دست بر مىدارند و یا براى تأمین امکانات مادى کشور به کشورهاى بزرگ متوسل مىشوند. که این امر نیز در دراز مدت(16) نتیجهاش استحاله انقلاب و کنار گذاشتن اصول و آرمانهاى انقلاب است. لذا مشاهده مىشود که براى تشدید مسأله فوق و هضم انقلاب اسلامى و نظام برخاسته از آن، در روند نظام بینالمللى، آمریکا همواره نفت را اهرم کرده است. مثلاً در نوبتهاى مختلف خرید نفت ایران تحریم شده است یا طى طرح داماتو سرمایه گذارى در بخش بالادستى و افزایش ظرفیت تولید ایران تحریم شده است، یا از طریق تقویت بازارهاى بورس تلاشى در جهت کاهش و تثبیت قیمت نفت بعمل آورده است. (17)
صورت مسألهاى که به انقلاب و نظام تحمیل شده است باید بطور وسیع، عمیق و دقیق از سوى دولت و جناحهاى سیاسى تبیین و تبلیغ شود. فى الواقع یکى از مهمترین کاربردهاى احزاب و دستجاب سیاسى آن است که توان خود را صرف مسألهشناسى و نیاز سنجى نظام کرده و به عنوان آموزش سیاسى آن را به صورت شایسته تبلیغ کرده و راه حلهاى مناسب تجویز نموده و مردم را براى حل مسایل و مشکلات بسیج و تجهیز نمایند.
شاید یکى از مهمترین وظایف نخبگان سیاسى و جناحها آن باشد که بتوانند صورت مسأله را تغییر دهند تا راه حلها و تجویزها سهلتر شود. در حال حاضر بنظر مىرسد که رجال سیاسى و گروههاى اجتماعى و احزاب به دلایل مختلفى کمتر به این امر توجه دارند و شدت رقابتها و بازى سیاسى آنها را از این مهم باز داشته است.
واقعیت آن است که صورت مسأله نظام و انقلاب بطور شایستهاى قابل تغییر است بطوری که راهحل ها و راه کارهاى آن مستقل بوده و از کنترل و نظارت قدرتهاى بزرگ بىنیاز باشد.
اولاً امکانات بالقوه مادى و معنوى نظام زیاد است و کم نیست. باید آنها را شناخت و فعلیت بخشید.
ثانیاً نیازها، خواستهها و اهداف را باید زمانبندى و اولویت بندى و مرحلهبندى کرد. قطعاً تحقق فورى همهى آنها امرى محال و غیر منطقى است. پس این نکته را باید درست تحقیق و تبلیغ شود.
ثالثاً عامه و تودهى مردم نیز با صورت مسأله فعلى و موجود نظام آشنا هستند و عمدهى مشکلات و کمبودهاى مادى و اقتصادى را براى یک نظام اسلامى و انقلابى و جنگ زده، طبیعى مىدانند و تحمل مىکنند.
قرینهى این مدعا آن است که طى دو دهه با وجود همین مسایل با نظام و دولت همراهى کردهاند. اما چیزى که قابل توجیه نیست و تحمل مردم را محدود مىکند تبعیضهاست. مردم مىدانند امکانات مادى و اقتصادى محدود است اما متأثر از روح انقلاب اسلامى و اصل عدالت، انتظار دارند این امکانات محدود لااقل منصفانه و عادلانه توزیع شود و ضمن رعایت این نکته بدانند که نظام با تحمل این مشکلات در راستاى اهداف انقلاب حرکت مىکند و در بعد اقتصادى نیز «توسعه» هدف است.
آخرین نکتهاى که در جدول قابل ذکر است افزایش سهم گاز در الگوى مصرف انرژى کشور مىباشد. این امر اهداف قابل توجه اقتصادى انقلاب بوده و حصول آن به عنوان یکى از آثار و نتایج مثبت انقلاب اسلامى قابل ارزیابى است. این ارقام نشان مىدهد که سهم گاز در الگوى مصرف انرژى طى دو دهه از انقلاب به حدود 30% رسیده است. بنابراین گاز که یک ثروت(18) عظیم خدادادى است و سالیان درازى بىمصرف مىسوخت، اینک جایگزین نفت مىشود و وابستگى صنعت و اقتصاد کشور به نفت را کم مىکند و این فرصت را نیز فراهم مىکند که سهم بیشترى از نفت بجاى مصرف داخلى صادر شده و براى اقتصاد ما ارز فراهم شود.
در اینجا براى ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى، از منظر امکانات، مىتوانیم پس از احتیاجات بالنسبه طولانى فوق به این مدعا برسیم که: با توجه به امکانات بالنسبه محدود مادى وابسته به درآمد نفت آنچه که در زمینه تحقق اهداف و برآورد خواستههاى مادى مردم صورت گرفته است مثبت و قابل توجه مىباشد.
تلفیق اهداف و امکانات
معمولاً آحاد مردم که براى پیروزى انقلاب اسلامى رنجها و زحمات زیادى را متحمل شدهاند، آثار و نتایج انقلاب اسلامى را با ملاک اهداف و نیازهاى خود مىسنجند که در این صورت - به دلایلى که در سطور و صفحات قبل ذکر شد این اهداف و نیازها چنانکه باید و شاید محقق نشدهاند، لذا این مدعا قابل طرح است که از زاویه این ملاک، مردم نمره بالنسبه پائینى به آثار و نتایج انقلاب مىدهند.
از سوى دیگر دولت که طبق قانون اساسى مکلف به تحقق اهداف انقلاب اسلامى است، عملکرد خود را با توجه به امکانات مادى که در اختیار داشته مىسنجد و نظر به تنگناها و مشکلاتى که از این بابت وجود داشته، قاعدتاً نمره بالایى به خودش مىدهد و آثار و نتایج انقلاب را عمدتاً خوب و بالا ارزیابى مىنماید.
بنابر این دولت و ملت به دلیل تفاوت ملاک، ارزیابیهاى مخالفى از آثار و نتایج انقلاب اسلامى مىکنند که همین امر مىتواند موجب انشقاق و تکدر رابطهى این دو قطب مهم نظام شده و فوق العاده آسیبزا باشد. با توجه به این امر باید گفت که بررسى و ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى از این نظر امرى بسیار لازم و ضرورى است که باید درست تحقیق شده و درست تبلیغ شود.
بنابراین در قدم نخست شایسته است ملاکى عالمانه و منصفانه فراهم کنیم و این چیزى نیست جز آنکه براى ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى، بطور توأمان از هر دو ملاک، یعنى اهداف و امکانات استفاده کنیم. تبلیغ نتایج چنین تحقیقى مىتواند تا حد زیادى موجب تقرب و بسط روابط دولت و ملت شده به ایجاد ثبات و رفع بحران و تنش یارى کند. اگر دولت و ملت هر کدام فقط به ملاکهاى خودشان بسنده کنند تفرقه و تشتت زیادى قابل پیشبینى است.
براى مثال آحاد ملت با توجه به نیازهایشان، خیلى فورى و آنى خواهان مسکن، کار، بهداشت، تغذیه، امنیت، عزت و عفت هستند، این طبیعت نیازهاى انسان است که باید سریعاً اشباع شوند. اما از طرف دیگر دولت با توجه به کمبودها و مشکلات مادى ممکن است بگوید براى اشباع این نیازها و تحقق این اهداف در سطح عمومى پنجاه سال وقت نیاز است. این هم مىتواند منطقى باشد اما نوشداروى بعد از مرگ است. اما اگر ملاک تلفیقى مورد قبول واقع شود از یک سو ملت تلاش مىکند همهى توانهاى بالقوهى خود را بالفعل کند و از سوى دیگر تا حد ممکن نیازها را محدود کرده و به تأخیر بیندازد. دولت نیز تلاش مىکند ضمن توزیع عادلانهى امکانات محدود، اعتماد و مشارکت عمومى را جلب کرده و براى افزایش تولید و بالفعل کردن امکانات بالقوه تلاش بیشترى بعمل آورد.
مقایسه با کشورهاى پیشرفته
مانند دیگر انقلابها، انقلاب اسلامى ایران نیز تلاشى بود براى بر هم زدن وضع موجود(نظام شاهنشاهى) و برقرارى وضع مطلوب (جمهورى اسلامى). یکى از ملاکهایى که مىتواند بسنجد که انقلاب در تحقق مدینه فاضله و جامعه آرمانى خود به چه نتایجى رسیده، وضعیت و موقعیت کشورهاى به اصطلاح پیشرفته و توسعه یافته است. چرا؟ این کشورها به حق و ناحق، درست یا غلط الگوى توسعه و تحول هستند و اینک در مرحلهاى از ثبات و رفاه هستند که مطلوب بسیارى از ملل است. نکتهى فوق از کلام بسیارى از غرب رفتهها شنیده مىشود که دانسته یا ندانسته، به عمد یا غیر عمد از آسایش و رفاه و امنیت و... آن بلاد سخن مىگویند. رسانههاى گروهى نیز به همین سبک با نمایش زندگى مردم آن سامان تودهى مردم غرب ندیده را به مقایسه وضع ایران با آن کشورها سوق مىدهند و نتیجهى این مقایسه نیز کم و بیش روشن است.
اما براى استفاده از این ملاک و معیار، در سنجش و ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى و عملکرد نظام حتماً باید به چند نکته توجه داشت تا نتیجهى تحقیق، عالمانه و منصفانه باشد:
اولاً کشورهاى پیشرفته و مرفه اقتصادى و صنعتى طى چه زمانى، طى چه مراحلى و با چه امکاناتى به وضع موجود فعلى رسیدهاند؟ از لحاظ نظرى و فکرى و فرهنگى و علمى، آنها حداقل این مسیر را از 5 قرن قبل و از زمان رنسانس آغاز کردهاند و از لحاظ علمى، فنى و تکنولوژیک و از لحاظ ادارى و سیاسى و حقوقى، این مهم را از دویست سال پیش با انقلاب فرانسه شروع نمودهاند. (19)
با این شاخصها، مقایسه انقلاب بیست سالهى ایران با آنها وجهى نداشته و فعلاً زود است.
ثانیاً مهمترین هدف و غایت دولت و تمدن نوین غربى، ایجاد بهشت روى زمین بود. این هدف(20) در ضدیت با فرهنگ و سلطه کلیسایى قرون وسطى بود که بطور افراطى بىتوجه به نیازهاى مادى، انسانها را دعوت به ترک دنیا و تقرب به یک خدا و آخرت آلوده به خرافات مىنمود. در حالى که انقلاب اسلامى هدف غایى و نهایىاش معنویت و تقرب به خداى واحد و منزه است. و البته بطور واقعى و متعادل، اقتصاد و نیازهاى مادى را هم بعنوان وسیله و ابزار مىپذیرد.
ثالثاً باید دید که پس از پانصد سال این بهشت روى زمین به چه بهایى بدست آمده است؟ و چشم انداز آیندهى آن چیست؟ مهمترین هزینه و پیامد این بهشت روى زمین و جامعهى مادى و رفاهى، آلودگى و تخریب شدید طبیعت بوده است. یعنى بهشت طبیعت مبدل به جهنم مىشود تا بهشت شهر صنعتى حاصل شود. اینک تمدن غربى با این سؤال اساسى مواجه است که آیا آنچه را که از دست داده و چشمانداز ترسناکى که از این رهگذر براى آینده وجود دارد، نسبت به آنچه که بدست آورده مىارزد یا خیر؟ (21)
- این بهشت روى زمین به بهاى استعمار و استثمار و عقب ماندگى جهان سوم حاصل شده است و در حال حاضر فقط 15% از جمعیت جهان که در نیمکره شمالى هستند از مواهب این بهشت مادى برخوردار هستند که در آنجا نیز بخشى از مردمان زیر خط فقر زندگى مىکنند.
- افراط دولتمردان و رجال کلیسا در قرون وسطى در معنویت گرایى (که آلوده به خرافات بود) موجب افراط اصحاب رنسانس در دنیاطلبى و ماده گرایى شد و این افراط گرایى نوین دارد آثار منفى خودش را بروز مىدهد و گروههاى زیادى از مردمان که شاهد قربانى شدن اخلاق و معنویت و افزایش جرم و جنایت و شیوع بیماریهاى نوین جسمى و روانى، متلاشى شدن و تضعیف شدید خانواده و... هستند به مسایل معنوى گرایش نشان مىدهند.
این نکته مىتواند یکى از مهمترین اهداف و آثار و نتایج انقلاب اسلامى را که عرفان و معنویت باشد تبلیغ و ترویج نماید. دلزدگى مردمان غرب از بهشت روى زمین و جامعه رفاهى و مصرفى و گرایش آنها به سوى حقیقت و معنویت، عمدتاً دچار آسیبهاى جدى شده است و از جنگیرى و شیطان پرستى، پوچ گرایى، جادوبازى و احضار ارواح و... سردرآورده است که بعنوان عوارض و آسیبهاى جدى تمدن نوین باید به آن نگریست. در واقع یکى از اهداف و انگیزههاى وقوع انقلاب اسلامى در دو دههى قبل، اعتراض به ماده گرایى حکومت شاه بود. آن دولت با الگو قرار دادن توسعه غرب در آمدهاى نفتى را هزینه کرد و ضمن آنکه نتوانست همان جامعه مادى و رفاهى غرب را هم محقق نماید، بلکه قسمتى از آسیبها و ابتذالهاى فرهنگى و معنوى آنجا را وارد کرد و من حیث المجموع سبب در هم ریختگى و نابسامانى شدید جامعه ایران شد.
بنابراین استفاده از ملاک کشورهاى پیشرفته براى سنجش و ارزیابى آثار و نتایج انقلاب جاى تردید و تأمل دارد چون غایت فرهنگ و ارزش آنها مادیت و اصالت و اولویت اقتصاد است، در حالیکه غایت انقلاب اسلامى معنویت و نگاه ابزارى به اقتصاد است.(22)
مقایسه با کشورهاى همطراز
یکى از ملاکهاى عالمانه و منصفانه براى سنجش و ارزیابى انقلاب اسلامى مقایسه با کشورهاى همطراز است. در این رابطه مىتوان موقعیت کنونى کشور را که نتیجهى دو دهه عملکرد انقلاب اسلامى است با وضعیت کشورهایى مانند مصر، پاکستان و ترکیه سنجش کرد. این کشورها مسلمان هستند و با ایران، هم منطقه مىباشند. از لحاظ جمعیتى کم و بیش در حد و اندازهى ایران هستند. در یک تحقیق وسیع و دقیق و مبتنى بر آمار و اطلاعات ضروریست که پژوهشگران جمهورى اسلامى را با این کشورها مقایسه کنند.
نتایج چنین پژوهشى از لحاظ نظرى و کاربردى مىتواند فوقالعاده مفید و قابل استفاده باشد. در چنین پژوهشى باید بررسى کرد که کشورهاى همسایه و همطراز ایران طى دو دههى گذشته در حالىکه جنگ و انقلاب نداشتهاند، اینک از لحاظ اقتصادى، فرهنگى و سیاسى چه وضعیتى دارند؟
یک نکتهى بدیع و مهم این است که اغلب این کشورها از لحاظ مادى و اقتصادى، اتفاقاً از انقلاب اسلامى ایران و جنگ تحمیلى منتفع نیز گردیدهاند. در حالى که ایران بطور طبیعى ضمن آنکه از آثار و برکات معنوى جنگ و انقلاب در دراز مدت به بلوغ و جوشش رسیده است لکن از لحاظ مادى و اقتصادى لطمات فراوانى دیده است. زمانى که ایران بواسطهى پیروزى انقلاب اسلامى و در راستاى حفظ استقلال خود از پیمان نظامى سنتو خارج شد و مبدل به تهدیدى براى منافع غرب گردید، آمریکایىها و غربیها براى جبران این خلأ و کنترل این تهدید کمکهاى فراوان مالى، اقتصادى و نظامى به پاکستان و ترکیه ارائه نمودند. (23)
همین کشور ترکیه زمانى که بین ایران و عراق جنگ شعلهور بود و راههاى تجارى خلیج فارس براى آنان ناامن شده بود بعنوان مرکز ترازیت کالا براى دو کشور میلیاردها دلار سود برده است.
مصر نیز بعنوان سردمدار صلح و سازش با اسرائیل و سد نفوذ انقلاب اسلامى در منطقهى عربى و اسلامى، از لحاظ سیاسى و اقتصادى مورد توجه بیشتر آمریکا و غرب قرار گرفت.
پاکستان نیز وضعیتى مشابه مصر و ترکیه داشت.
با وجود این مسایل، کشورهاى فوق اینک از لحاظ مادى و معیشتى و رفاهى در مقایسه با ایران چه وضعیتى دارند؟ و براى جلب و جذب کمکهاى اقتصادى، مالى و نظامى غرب، از لحاظ سیاسى و فرهنگى چه هزینه و خسارتهایى نمودهاند؟
این سؤالاتى است که در یک تحقیق باید منصفانه و عالمانه به آن پاسخ گفت تا بتوانیم با شجاعت و صراحت نقاط قوت و ضعف کشورمان را شناسایى کنیم. اما در حد این نوشتار و مبتنى بر برخى از خواندهها و شنیدهها، حداقل مىتوان چند فرضیه و مدعا را مطرح کرد تا پژوهشگران بعداً آنها را شرح و آزمون کنند.
اولاً کشورهاى مذکور اغلب بدهیهاى خارجى سنگینى دارند. براى مثال ترکیه 90 میلیارد دلار بدهى دارد. در حالیکه ایران با توجه به هزینههاى سنگین بازسازى حدود 12 میلیارد دلار(24) بدهى دارد. مصر نیز بدهیهاى زیادى دارد که در جریان جنگ نفت خلیج فارس در 1990 زمانى که به تبعیت از آمریکا در لشکرکشى علیه عراق مشارکت نمود به عنوان پاداش، چند میلیارد دلار از این بدهیها بخشوده شد که طبعاً این امر از لحاظ استقلال و حیثیت ملى نمىتواند خوشایند باشد.
نکتهاى که پژوهشگران در این مقایسه باید مدنظر داشته باشند، وضعیت تورم، پیشرفت امور زیربنایى اقتصادى و تولیدى، حجم فعالیتهاى عمرانى و رفاهى، وضعیت توزیع ثروت و درآمدها و چگونگى قشربندى جمعیت بر اساس ثروت و درآمد و مقایسه وضعیت زندگى شهرى و روستایى است.
این کشورها با وجود اینکه طى دو دههى گذشته، در حد ایران و انقلاب اسلامى خطر و تهدید نداشتهاند، لکن حجم وسیعى از درآمدهایشان صرف تجهیز ارتش و خرید تسلیحات از خارج گردیده است که مسلماً موجب فشار به مسایل مادى و معیشتى مردم مىشود. ارقام تورم در ترکیه بالاست.
نکتهى قابل توجه آن است که انقلاب اسلامى از ابتدا عزم و ارادهى جدى براى توسعهى صنعتى و اقتصادى، توجه به امور زیربنایى، بهبود وضعیت روستاها، توزیع عادلانه امکانات، استقلال و خلاقیت صنعتى و اقتصادى داشته است. لکن در عمل به دلیل مشکلات ناشى از انقلاب و جنگ و فشارهاى بینالمللى و برخى ضعفها و سوء مدیریتها، هنوز نتوانستهاند اهداف و آرمانها را در حد مطلوب محقق گرداند، اما داشتن این اهداف و داشتن عزم و اراده براى تحقق آنها مسألهى مثبتى است که باید به فال نیک گرفت در حالیکه غالب کشورهاى همطراز علیرغم داشتن برخى از آثار توسعه و رفاه فاقد اهداف و ارادهى فوق هستند.
ثانیاً باید بررسى شود کشورهاى همطراز همین مقدار از توسعه و رفاه را به چه بهایى بدست آوردهاند؟
از نظر اقتصادى اینها به اقتصاد بینالملل و اقتصاد کشورهاى بزرگ بشدت پیوند خورده و وابسته شدهاند و تبع این امر تنگناها و محدودیتهاى زیادى از نظر اقتصادى و سیاسى دارند. براى مثال از لحاظ سیاسى این کشورها علىرغم منافع ملى و اسلامى خودشان، تا حدود زیادى همراه و همگام سیاستهاى غرب و آمریکا هستند که این نکته مشروعیت مردمى این دولتها را آسیبپذیر کرده است و تنشهاى داخلى و سیاسى قابل توجهى ایجاد کرده است. بطوریکه در همین راستا جریانهاى ملى و مذهبى نسبتاً نیرومندى در این کشورها ایجاد شده است که مىتوان آن را(25) بطور غیر مستقیم از آثار و نتایج انقلاب اسلامى تلقى کرد که بعضاً این دولتها و همراهان غربىشان براى سرپوش گذاشتن به ضعفها و عملکردهایشان آن را بطور مستقیم به مداخله جمهورى اسلامى نسبت مىدهند تا بهانهاى براى اعمال فشار و تحریم بر علیه ایران فراهم کنند.
از لحاظ سیاسى مىتوان نگاهى به وضعیت دیگر کشورهاى مسلمان منطقه انداخت. عراق، عربستان، کویت و امارات که به همراهى کشورهاى بزرگ در مقابل انقلاب اسلامى صف آرایى کردند و عملاً بطور مستقیم و غیر مستقیم در اشغال ارتش آمریکا هستند و قراردادهاى فراوانى در زمینهى سیاسى امنیتى، نظامى و اقتصادى با غرب و آمریکا بستهاند که مسلماً استقلال آنها را بشدت آسیبپذیر کرده است.
نکتهى دیگرى که باید به آن توجه شود هزینههاى فرهنگى است. هویت زدایى دینى و مذهبى در ترکیه و مصر سابقهى طولانى دارد اما آنها بعنوان سد نفوذ انقلاب اسلامى و جلب حمایت اقتصادى غرب این روند را توسعه و تشدید کردند، اما تا حدودى نتیجهى عکس گرفتهاند و موجب تحریک عواطف ملى و مذهبى مردم خودشان شدهاند و همانطور که اشاره شد دولتهاى آنان با امواج وسیع و قوى اسلام گرایى مواجه شدهاند.
مقایسه انقلاب با قبل از انقلاب
یکى از مهمترین و رایجترین شیوههاى سنجش و ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى مقایسه با قبل از انقلاب مىباشد. این ملاک اهمیت و کاربرد فوقالعادهاى دارد.
یک نکتهى مهم آن است که اصلىترین علت وقوع انقلاب نارضایتى وسیع و عمیق عمومى از ساختار و عملکرد نظام شاه بود. مردم و رهبران بوسیله انقلاب اسلامى آن وضعیت را به امید دست یافتن به یک وضع مطلوب طرد و نفى کردند. اینک اگر ثابت نشود که بوسیله انقلاب، در راستاى تحقق وضع مطلوب هستیم و تا کنون نتایج قابل قبولى بدست آوردهایم، فلسفهى وجودى انقلاب و جاذبیت و نافعیت آن مورد سؤال و تردید قرار مىگیرد.
نکتهى دیگر آن است که بخش عمدهاى از جمعیت جوان کشور خود شخصاً نظام پیشین را لمس و تجربه نکردهاند و شاید دقیقاً با تمام وجود ندانند و حس نکنند که چرا نسل ما قبل آنها دست به انقلاب زده است. این نسل وضعیت موجود نظام را با انتظارات و توقعات و آرمانهاى خودش مىسنجد و عمدتاً ممکن است وضعیت مادى زندگى غربى را الگوى ارزیابى و سنجش قرار دهد.
با توجه به این ملاک نتیجهى ارزیابى کم و بیش مشخص است. واقعاً اگر چنین باشد چگونه مىتوان آثار و نتایج انقلاب اسلامى را براى این نسل تحقیق و تبلیغ کرد؟
اما نسلى که شرایط قبل از انقلاب را درک و لمس کرده و خود در وقوع و پیروزى آن نقش آفرینى کرده تحت چه شرایط و ضوابطى قبل و بعد از انقلاب را مقایسه مىکند؟
عمدهى این نسل، زحمات و لطمات انقلاب و جنگ را صبورانه و داوطلبانه به امید تحقق اهداف و آرمانهاى انقلاب تحمل کردهاند و بسیارى از نتایج اقتصادى، سیاسى و فرهنگى نظام را مثبت تلقى کرده و عملکردها و روندها را در راستاى تحقق اهداف مىدانند. اما در عین حال از برخى مسایل رنج مىبرند و از یک انقلاب الهى و مردمى بسیار بسیار انتظار دارند. مثلاً در ابعاد اقتصادى، همواره مسألهى تورم، گرانى، احتکار، افزایش شدید ثروت برخى از افراد و اقشار، تبعیضها و اختلاف درآمدها، کاهش قدرت خرید اقشار متوسط و ضعیف... آزار دهنده است.
بنابراین پارهاى از مشکلات طبیعى و غیر طبیعى ناشى از جنگ و انقلاب مىتواند براى تعدادى از افراد و اقشار تردید آفرین باشد. مثلاً قشر چند میلیونى کارگر و کارمند و حقوقبگیر حساب مىکند قیمت بسیارى از کالاها و خدمات با ضریب بسیار بیشترى نسبت به دستمزدهایش افزایش یافته است و این به معنى کاهش قدرت خرید وى مىباشد.
بنابر این نسل انقلاب نیز که خود با تمام وجود شرایط دو نظام را حس و لمس کرده است ممکن است از این زاویه نمره بالایى به آثار و نتایج اقتصادى انقلاب ندهد.
در بعد فرهنگى و اخلاقى نیز مسایل و سؤالاتى نسل اول انقلاب و تحلیلگران و پژوهندگان را به خود مشغول مىکند. نکته آن است که بزرگترین هدف و نتیجهى انقلاب، احیاء دینى و اخلاقى و فرهنگى و معنوى بوده است و بسیارى از کسان آثار و دستاوردهاى معنوى و فرهنگى انقلاب را آنقدر زیاد و روشن مىبینند که معتقدند تمام خسارات و هزینههاى مادى و اقتصادى که تا کنون به نظام تحمیل شده، به این دستاوردها مىارزد.
اما در کنار این آثار قرائنى دیده مىشود که باید تأمل کرد. مثلاً چرا هنوز تعداد قابل توجهى معتاد وجود دارد و چرا عدهاى درگیر قاچاق مواد مخدر هستند؟ چرا برخى از جوانان و اقشار ما دچار ابتذال و تهاجم فرهنگى شده و نشانههایى از منکرات و منهیات بصورت نیمه آشکار و پنهان دیده مىشود؟ بطوریکه برخى مىگویند فساد اخلاقى و ابتذال فرهنگى قبل از انقلاب آشکار بود اما اینک پنهان شده است و از بین نرفته است.
سؤالات و نکات فوق در یک پژوهش گروهى و همه جانبه و عمیق باید عالمانه و منصفانه شرح و اندازهگیرى شود تا ما بتوانیم تصویر دقیق و درستى از نقاط قوت و ضعف جمهورى اسلامى داشته باشیم. اما نگارنده در حد تجربیات و معلومات و متدولوژى خود در پاسخ سؤالات و تردیدهاى فوق فرضیهها و مدعاهایى را پیش مىنهد.
نگارنده که مىتواند بصورت عینى و تجربى دو دهه قبل و بعد از انقلاب اسلامى را به محک آزمون و مقایسه بزند، مبتنى بر یافتهها، خواندهها و دیدههایش مىگوید که ایران از نظر فردى و اجتماعى، اقتصادى و سیاسى و فرهنگى، داخلى و خارجى، طى دو دههى گذشته تحولات وسیع و عمیق و عمدتاً مثبتى را حاصل کرده است. لکن شدت حب و بغضهاى موافقان و مخالفان و غوغاى طبیعى انقلاب و جنگ تا کنون مانع از آن بوده که این امر بطور عالمانه و دلسوزانه و نقادانه بطور روشن و دقیق، تحقیق و تبلیغ شود. ذیلاً برخى تحولات و نتایج انقلاب اسلامى را در ابعاد اقتصادى و فرهنگى و سیاسى بررسى مىشود:
در سطح اقتصاد کلان در مقایسه با قبل از انقلاب نکات زیر قابل توجه است:
افزایش صادرات غیر نفتى، بسط و توسعه فعالیتهاى عمرانى و رفاهى در سطح روستاها از قبیل تأسیس خانه بهداشت، ساخت راه، حمام بهداشتى، برق، آب لولهکشى، تلفن، تأسیس مدارس تا سطح دبیرستان، توسعه ظرفیت پالایشگاهها و خودکفایى در تأمین فرآوردههاى نفتى علیرغم افزایش شدید مصرف و جمعیت جلوگیرى از اتلاف گاز و جایگزین کردن براى نفت و پوشش دادن صدها شهر و میلیونها نفر، افزایش قابل توجه ظرفیت تولید برق تا حد رفع خاموشیها، توسعه ظرفیت پتروشیمى و افزایش تولید آن تا بیش از بیست برابر.
براى نمونه مسألهى افزایش صادرات غیر نفتى یک توفیق راهبردى است که مىتواند در آینده آرمان استقلال اقتصاد از نفت را تحقق بخشیده و آسیب پذیرى امنیت اقتصادى کشور را مانع شود. در حالى که در سالهاى 56 و 57 صادرات غیر نفتى ایران حدود نیم میلیارد دلار و معادل(26) یک چهلم صادرات نفت ارزش داشت، در برخى از سالهاى اخیر صادرات غیر نفتى تا مرز 5 میلیارد دلار پیش رفت یعنى ده برابر شدن نسبت به قبل از انقلاب. این رقم معادل یک سوم ارزش صادرات نفت بود که با یک چهلم قبل از انقلاب اگر مقایسه شود نشانه افزایش توان اقتصاد فعلى کشور است. البته افزایش صادرات غیر نفتى که یک شاخص مثبت در اقتصاد کلان ماست به دلیل فراهم نبودن برخى از زمینهها، در سطح اقتصاد خرد آثار ناخوشایندى داشت بطوریکه قیمت عمده اقلام صادراتى براى مصرف کننده داخلى افزایش یافت.
اما با تمام این مشکلات نشان داده شد که در صورت فراهم کردن شرایط، اقتصاد ملى توان بسط صادرات غیر نفتى را تا حد بسیار بالایى دارد و این علامت بسیار امیدوار کنندهاى بر رشد و استقلال اقتصادى ماست.
اما از نظر سیاسى مسایل کلان زیر قابل توجه است:
سقوط نظام استبدادى، طرد نفوذ استعمار، حصول آزادى و استقلال، عطف توجه سیاست خارجى به جهان سوم و جهان اسلام.
آثار و نتایج فوق شاید بعضاً در میان مدت جلب توجه ننمایند، اما در دراز مدت قطعاً ثمرات آنها بسیار ملموس و روشن خواهد بود. براى مثال نظام سلطنتى استبدادى وابسته به یک فرد به نام شاه، موجب رکود و عدم رشد شخصیت آحاد ملت مىشود. در حالىکه بزرگترین سرمایهى یک کشور افراد آن هستند که در یک فضاى آزاد و سازنده اگر رشد کنند همینها اصلىترین عوامل توسعه و پیشرفت هستند. جمهورى اسلامى باید فضاى آزاد و خلاق را براى حفظ و بسط شخصیت شهروندان محافظت کند.
از نظر فرهنگى نکات زیر قابل بحث است:
بزرگترین هدف و دستاورد انقلاب ایران تجدید حیات اسلام بود. در عصر ارتباطات جهانى و سلطه اقتصاد بر تمام شئون بشر، بطور کلى مکتب و اخلاق و ایدئولوژى تعطیل و طرد شده بود. اما انقلاب اسلامى حاوى این پیام بود که اخلاق و معنویت براى انسان ارزشمندتر است و(27) اسلام براى اداره و هدایت زندگى بشر در همه زمانها و مکانها مفید و عملى است.
افزایش و رشد مطبوعات و نشریات، افزایش ظرفیت دانشگاهها، گسترش مراکز علمى و تحقیقى در همه زمینهها، افزایش و گسترش مدارس در همه مقاطع، توجه به کتاب و کتابخوانى، گسترش کمى و تحول کیفى حوزههاى علمیه و مدارس دینى، همگى نکاتى هستند که در توسعه و تحول فرهنگى نقطه قوت و توجه هستند.
با توجه به نتایج کلان فرهنگى و سیاسى و اقتصادى فوق مىتوان این فرضیه و مدعا را مطرح نمود که تحقیقاً انقلاب اسلامى آثار و دستاوردهاى فراوانى داشته است، در عین حال علىرغم اینکه بطور تحقیقى چنین نتایجى حاصل شده از نظر تبلیغى نیز باید علمى و هنرى برخورد شود، مثلاً در ایام هفته دولت و دههى فجر مسئولان از طریق وسایل ارتباط جمعى و تبلیغى معمولاً از آثار و نتایج انقلاب بخصوص در بعد اقتصادى سخن مىگویند و براى اثبات پیشرفت کشور وضعیت فعلى را با قبل از انقلاب مقایسه مىکنند دیده شده که عدم ظرافت در این شیوهى تبلیغى، معمولاً در مخاطبان اثر عکس گذاشته و مىگویند چرا و چقدر مقایسه با نظام قبل؟
نتیجه گیرى
حاصل کلام آنکه اگر مبتنى بر اطلاعات وسیع و عمیق و به مدد ملاکهاى علمى و عینى که در این نوشتار مطرح شده آثار و نتایج انقلاب اسلامى را بررسى کنیم مشاهده مىشود که اهداف زیادى محقق شده و اهداف زیادى هم در راستاى تحقق هستند، اما در عین حال عدم توفیقها و ناکامیهایى نیز بچشم مىخورد.
نکته آن است که نتایج مثبت براى انقلابها طبیعى و ضرورى است. زیرا انقلاب یعنى بر هم زدن وضع موجود جهت تحقق جامعه مطلوب، اما ناکامیها و نتایج منفى براى انقلابها غیر طبیعى و خطرساز است. بنابراین باید اینها نیز دقیقاً شناسایى و علتیابى شوند.
پی نوشت :
(1) -آلن، بیرو، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه باقر ساروخانى، کیهان، 1370، ص 323.
(2) -باقر، ساروخانى، دائرةالمعارف علوم اجتماعى، کیهان، 1370، ص 589.
(3) -وزارت فرهنگ و آموزش عالى، مرکز مدارک علمى ایران، مؤسسات پژوهشى کشور (بخش دولتى)، 1376.
(4) -دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى، سمت، 1368، ص 219.
(5) -على محمد، اقتدارى، سازمان و مدیریت، چ 12، دانشگاه تهران، 1355، ص 73.
(6) -عبدالعلى، قوام، اصول سیاست خارجى و سیاست بین الملل، سمت، 1370، ص 69.
(7) -ژان، فوراستیه، تمدن سال 2001، خسرو رضایى، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1368، ص 77.
(8) - the sovier economic experiment.ed iuy susan .millar james r -1 .university of illiois 1990 :urban .linz .P j}
(9) -فرامرز، رفیع پور، توسعه و تضاد، دانشگاه شهید بهشتى، 1376، ص 40.
(10) -روابط عمومى وزارت نفت، نفت در کلام امام، 1364، ص 49.
(11) -گزارش اقتصادى و ترازنامه سال 1375 بانک مرکزى و سال 1375.
(12) -روابط عمومى وزارت نفت، نشریه مشعل، سال 4، خرداد 77، ش 133، ص 8.
(13) -مؤسسه مطالعات بین المللى انرژى، تحولات بازار نفت، ش 6 مورخ 77/6/31، ص 49.
(14) -گزارش اقتصادى و ترازنامه سال 1375 بانک مرکزى، ص 32.
(15) -پىیر، ترزیان، داستان اوپک، عبدالرضا عفرانى، فراندیش، 1367، ص 355.
(16) -مجید، مختارى، تجزیه و تحلیل اجمالى مقاطع و مراحل جنگ ایران و عراق، فصلنامهى بررسیهاى نظامى سال 5، شماره 18، 1373، ص 41-45.
(17) -دفتر نمایندگى دائمى جمهورى اسلامى ایران در سازمان ملل، خطوط اصلى استراتژى آمریکا و اولویتهاى اطلاعاتى آن در دهه 90، مرداد 1369، ص 20.
(18) -روابط عمومى وزارت نفت، نشریه مشعل، سال 4، خرداد 77، ش 133.
(19) -پل، کندى، ظهور و سقوط قدرتهاى بزرگ، محمود ریاضى، نشر خجسته، 1369.
(20) -بهاءالدین، پازارگاد، فلسفه سیاسى غرب، ج 2، نشر زوار، چ 4، 1359.
(21) - greeno owen the glbalization of world politics edited by john baylis and steve smith oxford 1997 p 314
(22) -مقدمه قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران.
(23) -سیامک، کاکایى، نقش ترکیه در منطقه خاورمیانه پس از جنگ سرد، (فصلنامه خاورمیانه) شماره 4، 1376، ص 75.
(24) -هرایرد دکمیجیان، جنبشهاى اسلامى در جهان عرب، حمید احمدى، انتشارات کیهان، 1373.
(25) -گزارش اقتصادى و ترازنامه سال 1375 بانک مرکزى، ص 49.
(26) -گزارش اقتصادى و ترازنامه سال 1373 بانک مرکزى، ص 68.
(27) - مهران، کندرى، ایدئولوژى، فصلنامه فرهنگ، کتاب نهم، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1370، ص 197.
ایجاد زمینه های وحدت بین شیعه و سنّی
دین اسلامی به عنوان یکی از ادیان پرتحرک و پویا و با ویژگیهای ظلم ستیزی و ایستادگی در برابر زورگویان و چپاولگران جهانی و همچنین با داشتن بیش از یک میلیارد نفر پیرو در سراسر گیتی، به عنوان یکی از دغدغههای جدّی قدرتهای استکباری و مخالف اسلام بوده و هست. استثمارگران ضد دین که خود را در برابر این نیروی عظیم و این مکتب قدرتمند، ناتوان و مستأصل دیدهاند، متوسل به چارۀ دیگری شدهاند و آن ایجاد اختلاف و شکاف در درون این نیروی عظیم اسلامی است.آنان با مطالعه و بررسی و آگاهی یافتن از اختلافات فرق اسلامی، مخصوصاً انگشت تأکید بر اختلافات شیعه و سنّی گذاشتن، چاره را در این دیدند که با ایجاد اختلاف بین پیروان مذهب تشیّع و تسنن، این قدرت عظیم را تضعیف و ناتوان کرده و بتوانند به اهداف پلید خویش دست یابند. آنها بخوبی می دانند که ایجاد اختلاف بین مذاهب اسلامی نتایج زیادی را برایشان به بار خواهد آورد، از جمله این که:
1-کلّ اسلام و نیروی عظیم مسلمانان تضعیف می شود.
2- توان و انرژی مذاهب اسلامی در درگیری با یکدیگر مصرف شده و خنثی میگردد. بدین ترتیب از فشار آنان در امان خواهند بود.
3- در نتیجه این درگیریهای مذهبی، نه اهل تسنن میتوانند رشد و تقویت یابند و نه اهل تشیّع. آنها در واقع همین را می خواهند. چرا که با هر دو دشمنی دارند.
4- وقتی مذاهب اسلامی با هم اختلاف و درگیری داشته باشند، چنین تبلیغ خواهد شد که مسلمانان در درون خود با هم سازگاری ندارند، پس چگونه میتوانند با دیگر مذاهب و ادیان بسازند. لذا به عنوان مذاهب و پیروانی انحصار طلب و ناسازگار با سایر ادیان و مذاهب و پیروان آنان در جهان، معرفی خواهند شد.
به همین جهت است که دشمنان فقط به موارد اختلاف مذاهب اسلامی دامن زده و از پرداختن به نقاط اشتراک آنها – که اصول بسیار مهم هم میباشد – پرهیز می کنند. آنها از مسأله شیعه و سنی به عنوان یکی از اهرمهای تفرقه افکنی، استفاده میکنند. امام خمینی (ره) با تیزبینی و هوشیاری منحصر بفرد خویش، از سالها پیش متوجه این خطر در جهان اسلام بوده و با تشخیص به موقع خود، هشدارهای لازم را به مسلمانان اعلام میکردند. ایشان حتی سالها قبل از پیروزی انقلاب و در سخنرانی خویش در مسجد اعظم قم به تاریخ 18 شهریور 1343 به این موضوع اشاره کرده و فرمودند: «دولتهای استعمار طلب، دولتهایی که میخواهند ذخایر مسلمین را ببرند، با وسیلههای مختلف با نیرنگهای متعدد، دول اسلامی را اغفال میکنند. گاهی به اسم شیعه وسنّی اختلاف ایجاد میکنند. ... تبلیغاتی میکنند که طوایف مسلمین به جان هم بیفتند و با هم اختلاف شیعه و سنّی پیدا کنند. ... دستهای ناپاکی که بین شیعه و سنّی در این ممالک اختلاف می اندازند، اینها نه شیعه هستند و نه سنّی هستند. اینها دستهای ایادی استعمار هستند.1»
حضرت امام خمینی(ره) پس از پیروزی انقلاب نیز مکرّر در فرمایشات و پیامهای خویش به این توطئه اشاره فرموده و آنها را محکوم کرده است. فقط یکی دو مورد آن را ذکر میکنیم. ایشان در پیامی به ملّت ایران در تاریخ 6 شهریور 1358 فرمودند: «از جمله خیانتهایی که بدخواهان به اسلام مرتکب شدهاند، ایجاد اختلاف بین برادران سنّی و شیعه است.2»
همچنین در پیام به مسلمانان در آستانه حج سال 1360 فرمودند: «صرح اختلاف بین مذاهب اسلامی از جنایاتی است که به دست قدرتمندان که از اختلاف بین مسلمانان سود می برند و عمال از خدا بیخبر آنان... ریخته شده و هر روز بر آن دامن میزنند.3»
پیروزی انقلاب اسلامی، این دستاورد جهانی و عظیم را برای جامعه اسلامی جهان داشته است که بتواند با اختلاف افکنی دشمنان در بین مذاهب اسلامی مقابه کرده و متقابلا زمینههای عملی هر چه بیشتر این همبستگی و وحدت را فراهم نماید. در این مورد امام خمینی (ره) در یکی از سخنرانیهای خویش در سال 1361 چنین فرمودند: «همان طور که به تکرار گفتهام، یکی از برکات این انقلاب و پیروزی ما این است که با آقایان علما و خصوصاً برادران اهل سنّت که قبلا خدمتشان نمیرسیدیم ، ملاقات میکنیم و من امیدوارم که این مسأله ادامه پیدا کند و وحدت کلمه برای همیشه برقرار باشد.4»
امام خمینی(ره) درست یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی در تاریخ 23 بهمن 1357 در پیام خویش خطاب به ملّت ایران، علی رغم آن همه مشکلات و حوادث مهم انقلاب ، مسأله جلوگیری از اختلاف مذهبی و برقراری وحدت بین مسلمانان را مورد توجه خویش قرار داده و فرمودند: «ما با مسلمین اهل تسنّن یکی هستیم واحد هستیم که مسلمان و برادر هستیم. اگر کسی کلامی بگوید که باعث تفرقه بین ما مسلمانها بشود، بدانید که یا جاهل هستند یا از کسانی هستند که میخواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند.5»
همچنین در جایی دیگر فرمودند: «من تأکید می کنم که اسلام تنها پناهگاه همه ماست و در زیر پرچم پرافتخار آن، همه گروهها به حقوق خود میرسند. عوامل اجانب که منافع خود را در خطر میبینند، برای تحریک برادران اهل سنّت، قضیه شیعه و سنّی را طرح کرده و میخواهند با شیطنت اختلاف ایجاد کنند. در جمهوری اسلامی، شیعه و سنّی در کنار هم و با هم برادرند و در حقوق مساوی هستند و هر کس خلاف آن را تبلیغ کند، دشمن ایران و اسلام است و برادران اهل سنّت باید این تبلیغات ضد اسلامی را در نطفه خفه کنند.6»
تأکید رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران بر وحدت شیعه وسنّی، برادران اهل سنّت را که قشر عظیم و گسترده ای از جهان اسلام را تشکیل می دهند، در سراسر جهان علاقهمند به این انقلاب نموده و این باور را در آنها به وجود آورده که اوّلا انقلاب اسلامی ایران اختصاص به شیعیان ندارد. ثانیاً مصلحت مسلمانان جهان در این است که از هرگونه دامن زدن به اختلافات مذهبی، خودداری نموده و در جهت ایجاد و گسترش وحدت امت اسلامی تلاش کنند.
سیّد اسعد گیلانی امیر جماعت اسلامی لاهور پاکستان که سنّی مذهب میباشد، پس از چند سفر به ایران و آشنایی با اوضاع واقعی ایرانریال نظریه شیعی بودن انقلاب را رد کرده و میگوید: «من بعد از تحقیق و مشاهده، از روی تعهد دینی اعتراف می کنم که این انقلاب اسلامی است و کمک و یاری رساندن به آن وظیفه ایمانی همه ماست.» وی که در یکی از کنفرانسهای ایران حضور داشته، با اشاره به آن مینویسد: «در کنفرانس، وحدت عجیبی به چشم میخورد و شیعیان به امامت برادران اهل سنّت و سنّیها به امامت شیعیان اقامه جماعت میکردند. اختلافات فرعی و جنبی در فضای مقدس و سرشار از معنویت یکرنگی حل شده بود. نه تنها در کنفرانس، که در تمام ایران وضع چنین بود و شگفتی ما را بر میانگیخت. درست مثل صدر اسلام، مسؤولین مملکتی اهل علم و دین بودند و نماز جمعه تهران را رئیس جمهوری اقامه میکرد.7»
به برکت انقلاب اسلامی ایران و هدایت خردمندانۀ رهبر کبیر آن، ایجاد وحدت بین پیروان مذاهب اسلامی به عنوان یکی از اهداف جدّی نظام مورد توجه قرار گرفته است. این دستاورد جهانی انقلاب، ناشی از سیاستهای اصولی جمهوری اسلامی ایران است. این ساست، هم در حوزۀ اندیشه و هم در حوزۀ عمل، تجلی و بروز یافته است. به همین جهت، موجب باور و اعتقاد مسلمانان سنّی و شیعه جهان شده و تا حدودی توانسته است، عملا وحدت امت اسلامی را شکل بدهد.
در حوزۀ اندیشه، علاوه بر موضعگیریهای صریح حضرت امام(ره) – چه قبل و چه بعد ازپیروزی انقلاب اسلامی – مبنی بر خودداری از اختلافات مذهبی و ایجاد وحدت اسلامی بین پیروان فرق مختلف اسلام، این سیاست به صورت اصولی در منشور نظام جمهوری اسلامی ایران، یعنی قانون اساسی نیز مورد توجه قرار گرفته است. وحدت امت اسلام که ریشه در قرآن کریم و سنّت پیامبر گرامی اسلام(ص) دارد، به عنوان یکی از استراتژیکترین و حیاتیترین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در اصول 11 و 12 قانون اساسی تجلی یافته است. در اصل 11 آمده است: «به حکم آیه کریمه اِنَّ ¬هذِهِ اُمَّتُکُمْ اُمَّةً واحِدَةً وَ اَنا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ» همه مسلمانان یک امتاند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد».
قانون اساسی همچنین احترام به مذاهب دیگر اسلامی را مورد عنایت قرار داده و اصل دوازدهم آن چنین مقرر میدارد: «دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیر قابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام می باشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیت دارند و در هر منطقهای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب».
رهبر معظّم انقلاب حضرت آیت اللّه خامنهای نیز مکرّر به مسأله وحدت شیعه و سنّی و جلوگیری از اختلافات مذهبی اشاره فرموده است. ایشان در یکی از سخنرانیهای خویش با اشاره به لزوم توجه بیشتر به نقاط اشتراک شیعه وسنّی فرمودند: «مقصود ما از وحدت مسلمانان چیست؟ آیا مقصود این است که مسلمانان از مذهب خود دست بردارند و به مذهب دیگری اعتقاد پیدا کنند و عمل نمایند؟ نه، مقصود این نیست ... بحث ما این است که میخواهیم به همه مسلمانان از شیعه و سنّی بگوییم و تذکر بدهیم که شما یک نقاط مشترک و یک نقاط اختلاف و افتراق دارید ... آن نقاط اشتراک بیش از نقاط افتراق است. یعنی همۀ مسلمین بهخدای واحد و قبله واحد و پیامبر واحد و احکام و نماز و روزه و زکات و حج اعتقاد دارند ... هم اکنون بیش از یک میلیارد نفر مسلمان در نقاط مختلف عالم زندگی می کنند که نقطۀ تراکم آنها، همین منطقۀ بین شرق و غرب است که از لحاظ استراتژیکی و موقعیت جغرافیای و وضعیت اقلیمی و آب و هوایی، حساس ترین مناطق عالم دست اینهاست ... ما میگوییم ای مسلمانان عالم در هر جای دنیا که هستید اگر با هم دشمنی نکنید، علیه هم مبارزه و جنگ نکنید و دشمنان و دوستانتان را بشناسید، وضع زندگی شما با آنچه که امروز است، تفاوت خواهد کرد.4... لذا یکی از پیامهای عمدۀ انقلاب ما، وحدت مسلمین است. ما در همه جای دنیای اسلام، این حرف را میزنیم.10»
در حوزۀ عمل هم، جمهوری اسلامی ایران در تمامی صحنهها وحدت شیعه و سنّی را عملا به نمایش گذاشته و دست به اقدامات گوناگونی زده است. تشکیل مجمع «التقریب بین المذاهب الاسلامیه» توسط مقام معظّم رهبری در سال 1369 با هدف ایجاد نزدیکی بین فرق اسلامی، از جمله این موارد میباشد. مجمع مذکور در طی این مدّت تلاش زیادی در جهت نزدیک نمودن افکار شیعه و سنّی و تمرکز بخشی به نقاط اشتراک آنها کرده است. همچنین اعلام 12 تا 17 ربیع الاول توسظ جمهوری اسلامی ایران، به عنوان هفتۀ وحدت، نقش مهمّی در ایجاد وحدت اسلامی داشته است. در حالی که اهل سنّت 12 ربیع الاول و شیعیان 17 ربیع الاول را تاریخ ولادت پیامبر اکرم(ص) دانسته و جداگانه به برگزاری مراسم این روز بزرگ و تجلیل از آن میپرداختند و خود شاید یک عامل اختلافی هم محسوب میشد، اینک به جهت نامگذاری هفته وحدت مابین این دو تاریخ از سوی جمهوری اسلامی ایران، نه تنها این عاملِ اختلاف، خود به عامل وحدت تبدیک شده، بلکه فرصت مناسبی ایجاد کرده است تا همه ساله به مدّت یک هفته، اندیشمندان و پیروان این دو مذهب در کنار یکدیگر جمع شده و با تکیه بر نقاط اشتراک خویش به بحث و بررسی پرداخته و بر وسعت دامنۀ وحدت اسلامی بیفزایند.
پی نوشت :
1. در جستجوی راه از کلام امام، دفتر پانزدهم، صفحه 101.
2.همان، صفحه 107.
3. همان، صفحه 126.
4. همان، صفحه 129.
5. همان، صفحه 103.
6. دفتر سیاسی سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی، نشریه داخلی نگرشی بر تحوّلات سیاسی، شماره 79، صفحه 14.
7.معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، انقلاب اسلامی در چشم انداز دیگران، صفحه 20.
8. آیه 92 سوره انبیاء: این است امت شما که امتی یگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستید.
9. حدیث ولایت (مجموعه رهنمودهای مقام معظّم رهبری)، جلد 2، صفحه 207.
10. همان، صفحه 211.
انقلاب ایران را عزیز کرد
از دیگر دستاوردهای جهانی انقلاب اسلامی ایران، قدرت و عزّت یافتن ایران در سطح جهان میباشد. بر هیچ صاحب نظر سیاسی پوشیده نیست که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، کشور ایران نه تنها در سطح جهانی و در بین کشورها و قدرتهای جهانی نقش و قدرت تعیین کنندهای نداشت و در معادلات سیاسی و تصمیمگیریهای جهانی به بازی گرفته نمیشد، بلکه به علت وابستگی و تبعیت از ابرقدرت غرب و ایفاء نقش ژاندارمی در منطقه برای آمریکا، بین مسلمانان جهان و نهضتهای اسلامی و آزادیبخش نیز منفور و مطرود بود. رژیم ایران به عنوان حکومتی دین ستیز و مخالف اسلام و نوکر آمریکا و حامی اسراییل در میان مسمانان شهرت داشت.
به برکت پیروزی انقلاب اسلامی، کشور ایران به قدرت و عزّت بالا و چشمگیری دست یافت. این عزّت و اقتدار جهانی از دو دیدگاه قابل بررسی و تأمل است. در دیدگاه اوّل و با نگرش از منظر قدرتهای استکباری و کشورهای مخالف انقلاب اسلامی ایران، کشور ایران از کشوری ضعیف و بیتأثیر در معادلات جهانی، به قدرتی تأثیرگذار در مناسبات و روابط بینالملل و نیز تصمیمگیریهای جهانی و منطقهای مبدل گشت. به تعبیر رهبر معظّم انقلات: «ملّت ایران در هر قضیه مهم جهانی که با آن به طور جدّی مخالف باشد، آن مسأله پیش نمیرود و متوقف میشود. امروز این ملّت در مسائل مهم جهانی دارای یک رأی مهم است و جلوه ملّت ایران بتدریج چشمها را متوجه به خود میکند.1»
نمونۀ بارز این تأثیرگذاری در تصمیمگیریهای جهانی را میتوان در قضیۀ فلسطین و سازش ننگین حکام وابستۀ برخی گشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و استکبار غرب بوضوح مشاهده نمود. مخالفت ایران انقلابی با این سازش خیانت آمیز به حقوق مردم مسلمان فلسطین ، موجب شکست این سازش ننگین شده است. با نگاه از این منظر به انقلاب اسلامی، کشور ایران به علت به زانو در آوردن ابرقدرتها، تحقیر آنان در سطح هان، بر هم زدن نظام دوقطبی جهان، سرنگون کردن رژیم تا دندان مسلح پهلوی و متکی به حمایت گسترده آمریکا و غرب، تأثیرگذاری گسترده بر نهضتها و حرکتهای آزادیبخش و برانگیختن هر چه بیشتر آنها و بیداری مردمی بر علیه استکبار جهانی، موجب شده است که ابرقدرتهای شرق و غرب و مخصوصاً استکبار غرب، پی به واقعیت اقتدار و عظمت ایران پس از انقلاب برده و این حقیقت را بپذیرند که ایران اسلامی، قدرتی تعیین کننده و با نفوذ در جهان امروزی است، امری که رخ داده و اجتنابناپذیر است و با جنجال و شعار و تهدید و ارعاب، قابل انکار و چشم پوشی نیست.
البته ترس استکبار غرب از ایران اسلامی و نسبت دادن هر حرکت ضد آمریکایی در سراسر جهان به انقلاب اسلامی ایران و یا طرفداران آن و نیز اقدام به انواع توطئهها برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران از یک طف و از طرف دیگر التماس برای مذاکره و برقراری رابطه با جمهوری اسلامی ایران و نیز طرح مباحث و اخبار مربوط به ایران در طول سالیان متوالی از انقلاب تاکنون (مخصوصاً دهۀ اوّل انقلاب) در صدر اخبار مطبوعات و رسانههای جهانی، خود حاکی از پذیرش این واقعیت یعنی اقتدار و عظمت ایران اسلامی در سطح دنیا از سوی استکبار جهانی میباشد.
در دیدگاه دوم و با نگرش از منظر مسلمانان و مستضعفان جهان و نیز نهضتها و حرکتهای آزادیبخش، کشور ایران از دولتی ضعیف و وابسته به آمریکا به دولتی عزیز و مستقل و مقتدر در سطح جهان مبدّل گشته است. حمایت اصولی ایران از مبارزات مردم مسلمان و محروم سراسر جهان در برابر قدرتهای زورگو و دولتهای استثمارگر احیاء مجدّد عظمت و شکوه اسلام پس از قرنها، اقتدار یافتن مردم مسلمان و مبارز و نیز نهضتهای اسلامی، علاقهمندی مردم مسلمان و آزادۀ سراسر دنیا به رهبری پیامبرگونۀ امام خمینی(ره) از جمله عواملی هستند که موجب شدهاند، ایران اسلامی، پس از انقلاب به کشوری مقتدر و عزیز در بین مسلمانان جهان شناخته شود.
چه عظمتی از این بالاتر برای ایران اسلامی در جهان که رهبر کبیر و بنیانگذار آن میفرمایند: «من با اطمینان میگویم، اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلّت مینشاند. اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یکی پس از دیگری برطرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد.2»
حضرت امام در وصیت نامه سیاسی – الهی خویش، قدرت و عزّت یابی ایران در جهان را چنینی تبیین میفرمایند: «کدام افتخاری بالاتر و والاتر از این که آمریکا با همه ادعاهایش و همۀ ساز و برگهای جنگیش و آن همه دولتهای سرسپردهاش و به دست داشتن ثروتهای بیپایان ملّتهای مظلوم عقب افتاده و در دست داشتن تمام رسانههای گروهی در مقابل ملّت غیور ایران و کشور حضرت بقیّة اللّه ارواحنا لمقدمه الفداء آن چنان وامانده و رسوا شده است که نمیداند به که متوسل شود و رو به هر کس میکند جواب رد میشنود، و این نیست جز به مددهای غیبی حضرت باری تعالی جلت عظمته که ملّتها را بویژه ملّت ایران اسلامی را بیدار نموده و از ظلمات ستمشاهی به نور اسلام هدایت نمود.3»
رهبر معظّم انقلاب نیز در این مورد میفرمایند: «ایران اسلامی، ایران امام، ایران انقلاب، مرکز و محور حرکت عظیم جهانی مسلمانان است و به همین نسبت محور دشمنیهاست ... نشان میدهد که ما قدرتمندیم و علیه منافع استکبار و منافع دزدان و غارتگران همچنان تهدید بزرگی به شمار میرویم.4»
همین اقتدار و عزّت ایران اسلامی است که موجب شده است ریگان رئیس جمهور اسبق آمریکا اعتراف کند: «به دلیل اهمیّت استراتژیک ایران و نفوذ این کشور در جهان اسلام است که ما در صدد کاوش برای یک رابطه بهتر بین کشورهای خود برآمدیم ...انقلاب ایران یک واقعیت تاریخی است.5» مشاور امنیت ملی ریگان نیز به همین ترتیب اعتراف به قدرت ایران اسلامی نموده و گفته است: «انقلاب اسلامی یک حقیقت تاریخی است و باید یک ایران مستقل و از نظر اقتصادی و نظامی با ثبات را باور داشت.6»
برای این که با اقتدار و عزّت و عظمت ایران در جهان از زبان رهبران، رؤسای جمهور و شخصیتهای سیاسی و مهم جهان و نیز مطبوعات و رسانهها بیشتر آشنا شویم، اشارهای هم به برخی از این اظهارنظرها نموده و با ذکر ریشههای این عظمت و اقتدار، این بحث را خاتمه میدهیم. گورباچف رهبر پیشین شوروی سابق: «آیت اللّه خمینی توانست اثری بزرگ در تاریخ نوین جهان بگذارد.7»
فیدل کاسترو رهبر انقلابی کوبا: «پس از فروپاشی شوروی سابق به صحّت توصیههای آیت اللّه خمینی به گورباچف پی بردم و معتقدم مدل قرآنی رهبر فقید ایران باید به جای مدلهای غربی در دستور کار برنامههای جهانی قرار گیرد.8... آنچه در ایران رخ داده است یک انقلاب واقعی و مردمی بود. این انقلاب دارای نیروی عظیمی نیز هست و لازم است که ما همبستگی و حمایت خود را با آن اعلام کنیم.9» نلسون ماندلا رئیس جمهور سابق آفریقای جنوبی: «امام خمینی نه تنها رهبری بزرگ برای ایران بود، بلکه رهبری برای تمامی نهضتهای آزادیبخش جهان به شمار میرفت... این افتخار بزرگی بود که توانستم برای دومین بار در کنار مرقد امام خمینی حاضر شوم و به ایشان ادای احترام کنم.10»
حافظ اسد رئیس جمهور فقید سوریه: «انقلاب اسلامی ایران روابط خارجی خود را با امپریالیستها قطع کرد و پایگاههای نظامی بیگانگان را از میان برداشت و راه سرافرازی را در پیش گرفت. رژیم اشغالگر قدس آن چنان از انقلاب اسلامی به وحشت افتاد که بارها از ارباب خود آمریکا گله کرد که چرا نمیتواند جلو نفوذ و تأثیر انقلاب اسلامی ایران را که منجر به پیروزی فلسطین خواهد شد، بگیرد.11»
معمر قذافی رهبر لیبی: «انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب مردمی و مترقی در جهان نوین است و تمام مسلمانان جهان امیدهای بسیاری بدان بستهاند. انقلاب اسلامی ایران چهرۀ حقیقی اسلام را به همه جهانیان عرضه کرد.12» احمد بن بلا اوّلین رئیس جمهور الجزایر پس از استقلال آن کشور، با اشاره به قدرت الهی انقلاب اسلامی و وحشت دنیای استکباری از نفوذ گستردۀ آن میگوید: «بیجهت نیست که این انقلاب وحشتی در دل دولتهایی که نفت ما را میبردند، ایجاد کرده است.13»
ژولیوس نایرره رئیس جمهور تانزانیا: «انقلاب ایران معادلات جهانی را بر هم زده است ... انقلاب اسلامی ایران از مردمیترین و اصیلترین انقلابهای جهان است. ما برای این انقلاب احترام و ارزش فراوانی قائل هستیم. ایران، هم نیرومند است و هم غیرمتعهدترین کشور جهان است.14» حبیب شطّی دبیر کلّ سابق کنفرانس اسلامی: «انقلاب اسلامی یکی از حوادث مهم این قرن است و به همه نشان داد که اسلام چقدر قدرتمند است. انقلاب ایران توانسته است یکی از نیرومندترین رژیمهای سلطنتی را سرنگون کند.15» محمد مهدی شمس الدین نائب رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان : «انقلاب اسلامی ایران معجزۀ قرن بود و درس بزرگی به ما داد که عبارت از این است که با وحدت کلمه همه کاری را میتوان کرد.16»
عبدالحلیم خدام وزیر امور خارجه سوریه: «انقلاب ایران از لحاظ تاریخی نه فقط برای ایران، بلکه برای سراسر منطقه و جهان، انقلاب عظیمی است.17» سرتاج عزیز وزیر امور خارجه پاکستان: «انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی تحوّلی مهم نه تنها برای ایران، بلکه در تاریخ جهان بود.18» عبدالحمید اجل سفیر الجزایر در ایران: «الجزایر به انقلاب ایران مباهات میکند.19» خبرگزاری آسوشیتد پرس مورخ 14/3/1368: «آیت اللّه خمینی یک شاه را سرنگون کرد، یک ابرقدرت را مبهوت نمود و با پیام وحدت و قدرت اسلامی خود، جهان را تکان داد.20» روزنامه ایندیپندنت چاپ لندن مورخ 15/3/1368: «بندرت اتفاق میافتد که یک مرد به تنهایی بتواند مسیر تاریخ را عوض کند، اما این درست همان کاری بود که آیت آللّه خمینی از عهدۀ آن برآمد.21» رادیو لندن: «او (امام خمینی) انقلابی را رهبری کرد که جهان را لرزاند.22»
پی نوشت :
1. خطبه نماز جمعه مورخ 20/11/1374.
2. فریاد برائت ( پیام امام به حجاج بیت اللّه الحرام) صفحه 13.
3. وصیت نامه امام خمینی(ره) صفحه 8.
4. حدیث ولایت (مجموعه رهنمودهای مقام معظّم رهبری)، جلد 7، صفحه 131.
5. دفتر سیاسی سازمان عقیدتی سیاسی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، برکات سبز، صفحه 63.
6. همان. 7.ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی ، مورخ 10/7/1378.
8.دفتر سیاسی سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی، نشریه داخلی نگرشی بر تحوّلات سیاسی، شماره 66 و 67، صفحه 40.
9. معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، انقلاب اسلامی ایران در چشم انداز دیگران، صفحه 110.
10. فتحی شقاقی، انتفاضه و طرح اسلامی معاصر، صفحه 3.
11. معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، انقلاب اسلامی ایران در چشم انداز دیگران، صفحه 101.
12.همان، صفحه 104. 13. همان، صفحه 99.
14. همان، صفحه 109. 15. همان، صفحه 107.
16. همان، صفحه 108. 17. همان، صفحه 102.
18. ضمیمه روزنامه اطلاعات، مورخ 29/3/1378.
19. معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی ، انقلاب اسلامی ایران در چشم انداز دیگران، صفحه 100.
20. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) بازتاب رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، صفحه 95.
21. همان، صفحه 90. 22. ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 10/7/1378
گسترش مخابرات، تلفن و پُست
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تحولات چشمگیری در شبکه مخابراتی کشور در زمینههای تلفن ثابت، تلفن همراه، کانالهای مخابراتی، ارتباطات مخابراتی بینالمللی صورت گرفته است.
راهاندازی شبکههای اطلاعرسانی و اتصال به بزرگراههای اطلاعاتی از جمله اینترنت، عرضه خدمات نو مخابراتی به مشترکین، راهاندازی شبکه ویدئو ٱ کنفرانس، بهرهگیری از پیشرفتهترین امکانات فناوری مخابرات از جمله ISDN (شبکه یکپارچه دیجیتال کشور)، TMN (شبکه مدیریت)، IN (شبکه هوشمند)، ATM (شبکه مد غیرهمزمان سویچ سریع)، سیستمهای SDH که عامل گسترش ظریف شبکه است و ارائه دیگر خدمات مخابراتی، به همراه تأسیس و توسعة چند کارخانه تولیدکنندة تجهیزات مخابراتی و مراکز تحقیقاتی تحولات عظیم و چشمگیری است که در حوزه مخابرات کشور به وجود آمده است. ١
بعد از پیروزی انقلاب، علیرغم آغاز جنگ تحمیلی عراق بر ایران که مانع از توسعه فراگیری شبکه مخابرات کشور شد، با این وجود از سال 1357 تا 1363 یعنی در همان سال اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تعداد 351000 شماره تلفن در کشور دایر شد. 1363 روستا به شبکه ارتباطی کشور پیوست. 101 شهر امکان ارتباط بین شهری یافتند. اولین طرح آزمایش کابل نوری در مرکز تحقیقات مخابرات عملی شده و در سال 1364 کارخانه کابلهای مخابراتی شهید قندی یزد تأسیس شد و در سال 1368 به بهره برداری رسید. در سال 1367 اولین کابل هم محور بین شهری از تهران به اصفهان متصل شد. در سال 1368 اولین مرکز سوییچینگ دیجیتال دانشگاه تهران به بهرهبرداری رسید و در همین سال اولین خط کابل نوری بین شهری بین تهران تا کرج آغاز گردید.
به دنبال این تحولات در سال 1370 بهرهبرداری از اولین موجگیر ماهوارهای اینمارست شروع شد. در سال 1371 موافقت اصولی برای ایجاد دانشکده علمی و کاربردی مخابرات که با انقلاب فرهنگی در سایر دانشگاهها ادغام شده بود، مجدداً اخذ گردید. در سال 1372 بهرهبرداری از اولین موجگیرهای وی ست (VSAT) توسط شرکت مخابرات ایران صورت گرفت. بهرهبرداری از مرکز SC دیجیتال در 8 شهر کشور و بهرهبرداری از مجتمع مخابراتی انقلاب اسلامی به عنوان دومین مرکز مخابراتی ایران در تهران در همین سال آغاز شد.
تحولات مهم در سال 1373 عبارت بودند از توسعه شبکه تلفن تهران به 000/945/1 شماره منصوبه و ایجاد شبکه تلفن همراه در سال 1375 و گسترش شبکه تلفن همراه در سطح 35 شهر و طراحی یک میلیون شماره تلفن همراه، همچنین اتصال 90 شهر کشور به شبکه ارتباطات دادهها (دیتا) و توسعه شبکه وی ست به میزان 70 درصد انجام گرفت.
با مراجعه به آمار فوق روشن میشود که جمهوری اسلامی ایران با توجه به اهمیت ارتباطات مخابراتی در ابعاد مختلف زندگی بشر، تلاش فراوانی در زمینه توسعه و تجهیز شبکه مخابراتی به کار برده است. شرکت مخابرات ایران در سالهای اخیر آخرین دستاوردهای فناوری مخابرات جهان، همچون دستگاههای کلیدزنی رقمی (سوییچ دیجیتال) کابل نوری، تلفن همراه، شبکههای اطلاع رسانی، خدمات ماهوارهای و خدمات ویژه تلفن را راهاندازی کرده و به تولید بیش از 80 درصد تجهییزات مورد نیاز اخیر در زمینه توسعه شبکه مخابراتی، رشدی بالغ بر 20 درصد را دارا بوده و بیشترین حجم توسعه را داشته است.
در طول فعالیتهای سالهای پس از انقلاب تا سال 1377 شبکه 850 هزار خطی آنالوگ با استفاده از جدیدترین فناوری و انتقال، به شبکهای 2/7 میلیون خطی تبدیل شده و طی این سالها به توسعة قابل توجهی نائل شده است. تعداد نقاط دارای تلفن خودکار بین شهری به 2287 نقطه و شهرهای دارای ارتباط بینالمللی به 850 نقطه و تعداد تلفنهای دایر نیز به بیش 2/7 میلیون شمار رسیده است. ٢ البته در پایان سال 1380 تعداد خطوط تلفن ثابت به 10 میلیون و 800 هزار شماره و تعداد خطوط تلفن همراه نیز از مرز 2 میلیون شماره گذشت. ٣
پی نوشت :
١ - ارتباطات در انقلاب اسلامی ، ص ٧
٢ - همان ، ص ٥٤
٣ - روزنامه ی جمهوری اسلامی ، ش ٦٦ ٦ ، ص ٢
احیاء شأن و منزلت معنوی زنان و دختران
یکی از دستاوردهای ارزشمند انقلاب اسلامی ایران، احیاء شأن و منزلت معنوی زنان و دختران است. قبل از انقلاب اسلامی و در دوران رژیم منفور پهلوی، زنان و دختران این مرز و بوم از شأن و منزلت شایستهای برخوردار نبودند. اساس انحرافات و مفاسد رژیم پهلوی در قلمرو مسائل مربوط به آنان، به خاطر دیدگاه و نگرشی بود که به تقلید و تبعیت کورکورانه از غرب نسبت به زن داشتند و براساس همین مبنای فکری، سیاستهای رژیم نسبت به مسائل مرتبط با زنان شکل میگرفت.
نگرش رژیم پهلوی به زنان و دختران، نگرشی مادی، منفعتطلبانه و لذتجویانه بود. دلیل بر این ادعا نیز سیاست استفاده ابزرای رژیم پهلوی از زن و نیز وسیله قرار دادن او برای شهوترانی مردان عیاش میباشد. بر طبق آن تلقی، زن ابزار محسوب می شد. زن وسیلهای برای ارضاء هواهای نفسانی و شهوانی مردان هوسباز و خوشگذران بود. زن وسیلهای برای کسب پول و ثروت بیشتر تلقی میشد. در واقع عملاً زن موجودی درجة دوم و فرعی و صرفاً برای مرد بود. بدیهی است براساس چنین نگرشی، دیگر شأن و منزلت و حرمتی برای زنان و دختران باقی نمیماند.
ارتشبد سابق حسین فردوست محرم اسرار دربار و دوست صمیمی شاه، در این مورد چنین میگوید: «در دوران محمدرضا دعوت از زنان زیبا به مجالس میهمانی مرسوم بود و در محافل دیپلماتیک تهران، همیشه زنان زیبا و لوند در رأس لیست مدعوین سفارتخانهها و میهمانیهای سفرا جا داشت تا سبب جلب دولتمردان ایرانی شود. اشرف که میخواست از پول سازمان برنامه و بودجه حداکثر استفاده را بکند، با یک زن زیبا به نام آذر طرح دوستی ریخت که شوهرش در سازمان برنامه کارمند جوان و عادی بود. آذر در عین جوانی و زیبایی، دکتر دندانپزشک بود.
در یک مهمانی که اشرف در هتل دربند تشکیل داده بود، من نیز دعوت شده بودم. زمانی که میهمانان مشغول صرف مشروب بودند، اشرف من و آذر و ابتهاج (رئیس سازمان برنامه) را به یک اتاق برد و در حضور آذر و ابتهاج به من گفت زن به این زیبایی دیده بودی؟ گفتم نه. گفت حالا این ابتهاج برای این زن ناز میکند. نظرم این است که ترتیب وصلتشان را بدهم. گفتم ابتهاج زن دارد. گفت آن که هیچ! گفتم آذر هم شوهر دارد. گفت این هم هیچ! زن ابتهاج و شوهر آذر در سال جزء مدعوین بودند، سپس اشرف به ابتهاج گفت حال شما دو نفر را تنها میگذارم که ترتیب کار را بدهید! اشرف و من از اتاق خارج شدیم و آن دو نفر ماندند.
بعداً ابتهاج مرتب به خانه آذر میرفت و روابط جنسی شدید داشتند. ابتهاج ساعاتی به خانه آذر میرفت که میدانست شوهرش در سازمان برنامه کار دارد. یکی از این روزها که ابتهاج به خانه آذر آمده بود، بدون اینکه ابتهاج بفهمد، آذر به شوهرش تلفن میکند که زود به خانه بیا کار دارم. شوهر سریع خود را به منزل میرساند. در این فاصله آذر در تختخوابش روابط را با ابتهاج شروع میکند. شوهر وارد اتاق خواب میشود و صحنه را میبیند. ابتهاج به شوهر میتوپد که تو کارمند قاچاق هستی و در این موقع چرا به منزلت آمدهای! این صحنه سبب می شود که شوهر، آذر را طلاق بدهد و ابتهاج مجبور میشود با او ازدواج کند. تردیدی نیست که طراح اصلی نقشة حضور بیموقع شوهر آذر، اشرف بوده است. اما آذر به ابتهاج اکتفا نکرد(١). »
این جریان به عنوان قطرهای کوچک در برابر دریایی از مصادیق و موارد مشابه که در رژیم پهلوی وجود داشت به خوبی دیدگاه غلط و اهانتآمیز افراد آن رژیم را نسبت به جنس مؤنث بیان میکند و نشان میدهد که رژیم پهلوی برای زنان و دختران شأن و منزل انسانی و معنوی قائل نبوده است.
حضرت امام خمینی(ره) از همان دوران مبارزه و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به افشاگری این رفار اهانتآمیز پرداخته و با این فرهنگ فاسد مخالفت میکردند. ایشان در شهریور ماه سال 1357 در مصاحبهای با تلویزیون فرانسه میفرمایند:
«این شاه است که به حسب نقل در مصاحبه با مخبر ایتالیایی گفته است درک من از زن آن است که او باید زیبا و فریبا باشد. این شاه است که زنها را به فساد میکشاند(٢). »
حال تلقی شاه را از زن که معتقد است زن باید زیبا و فریبا باشد، مقایسه کنید با نگرش حضرت امام خمینی(ره) نسبت به زن که در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فرمودند:
اسلام زنها را از آن چیزهایی که در جاهلیت بوده نجات داده است. آن قدر که اسلام به زن خدمت کرده است، خدا میداند که به مرد خدمت نکرده است. شما نمیدانید که در جاهلیت زن چه بوده و در اسلام چه شده؟ اسلام میخواهد زن همانطوری که مرد همه کارهای اساسی را میکند، زن هم بکند اما نه اینکه زن یک چیزی بشود که آقا دلشان میخواهد که بزک کرده بیاید توی جامعه و با مردم مخلوط بشود، با جوانها آن طوری مخلوط شود! اسلام میخواهد اینها را جلو بگیرد. اسلام میخواهد حیثیت و احترام زن را حفظ کند. میخواهد به زن شخصیت بدهد که از این فعلیت بیرون بیاید. اینها میخواهند زن را بفرشوند و او را از این دست به آن دست کنند. این را مخالف است اسلام (٣)».
همین نگرش حضرت امام خمینی(ره) نسبت به زنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز استمرار داشت که به یک مورد آن اشاره میکنیم:
«نقش زن در عالم از ویژگیهای خاصی برخوردار است. صلاح و فساد یک جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه میگیرد. زن یکتا موجودی است که میتواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکاتش یک جامعه، بلکه جامعهها به استقامت و ارزشهای والای انسانی کشیده شوند. میتواند بعکس آن باشد(٤) ... عنایتی که اسلام به زنان دارد، بیشتر از عنایتی است که به مردان دارد. در این نهضت زنان حق بیشتری از مردان دارند. زنان، مردان شجاع را در دامان خود بزرگ میکنند. قرآن کریم انسانساز است و زنان نیز انسانساز. اگر زنان شجاع و انسانساز از ملتها گرفته شوند، ملتها به شکست و انحطاط کشیده میشوند. قوانین اسلام همه به صلح زن و مرد است. زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کند(٥). »
بدین ترتیب انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری بزرگمرد تاریخ اسلام حضرت امام خمینی(ره) و با چنین نگرشی نسبت به زن، توانست طومار نگرش فاسد و منحط رژیم پهلوی نسبت به زن را درهم پیچیده و افق جدید و روشنی فراروی زنان و دختران عزیز این مملکت قرار دهد. نگرش جدیدی که براساس آن شأن و منزلت معنوی زن احیاء شده و کرامت والای انسانی به او بازگردانده شد. نگرشی که طبق آن زن شیء و ابزار نیست، بلکه زن مبدأ همه سعادتهاست، زن مربی جامعه است. نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است، سعادت و شقاوت کشور بسته به اوست و از دامن او مرد به معراج میرود.
بر زنان و دختران مسلمان و فهیم جامعه است که قدردان این دستاورد بزرگ و مهم انقلاب اسلامی بوده و به شایستگی از آن حفظ و حراست نمایند و اجازه ندهند که مجدداً توسط برخی مردان غربزده و شهوتپرست دستخوش دگرگونی شود. چرا که با کمال تأسف در سالهای اخیر بوی چنین توطئههایی توسط استکبار جهانی غرب و مزدوران داخلی آنان به مشام میرسد. آنها سلب شأن و منزلت معنوی زنان و کشاندن آنان به ورطة خفتبار دوران رژیم پهلوی را در سر میپرورانند. پروتکل کنوانسیون زنان و فشارهای ناشی از آن در این راستاست.
مقابله و ایستادگی در برابر این نقشهها، هر چند بر عهدة مسؤولان نظام و مردان انقلابی و باغیرت جامعه است، لیکن خود زنان و دختران مسلمان نیز باید در خنثیکردن این توطئه نقش اصلی و اساسی را ایفا کرده و از دستاورد بزرگ و ارزشمندی که به برکت انقلاب اسلامی نصیب آنان شده است پاسداری نمایند.
پی نوشت :
١- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد١، ص ٢٣٧.
٢- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر سوم، ص ٢٦.
٣- سخنرانی مورخ ١٨/٨/١٣٥٧ در پاریس به نقل از: در جستجوی راه از کلام امام، دفتر سوم، ص ٢٨.
٤- پیام به مناسبت روز زن در تاریخ ٢٥/١/١٣٦١ به نقل از: صحیفه نور، جلد ١٦، ص ١٢٥.
٥- سخنرانی مورخ ١٥/١٢/١٣٥٧ به نقل قول از: در جستجوی راه از کلام امام، دفتر سوم، ص ٣١.
استقلال و ضداستعماری شدن دانشگاهها
اهمیت و نقش دانشگاهها به عنوان عالیترین مراکز آموزش کشور در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بر کسی پوشیده نیست. تربیت نخبگان و اندیشمندان جامعه، تأثیرگذاری بر سایر اقشار و عرصههای اجتماعی، تربیت و پرورش مدیران و مسؤولان عالیرتبه کشوری که در حوزههای مختلف؛ قدرت سیاسی؛ اقتصادی، فرهنگی، صنعتی را در آینده به دست خواهند گرفت، از جمله کارکردها و نقش دانشگاهها و مراکز آموزش عالی میباشد.
به همین جهت است که حضرت امام خمینی(ره) در اهمیت دانشگاهها فرمودهاند: «دانشگاهها مبدأ تحولات است... دانشگاه مرکز سعادت و در مقابل شقاوت یک ملت است. از دانشگاه باید سرنوشت یک ملت تعیین بشود(١). »
نظر به چنین اهمیت والایی برای دانشگاهها و از آن جا که رژیم منحوس پهلوی، رژیمی وابسته و متکی به غرب بود و از استقلال سیاسی و فرهنگی برخوردار نبود، لذا تلاش وافری در جهت وابسته نمودن دانشگاهها به غرب و تأثیرپذیری از سیاستهای غربی مینمود. این تلاشها نیز متأسفانه به ثمر نشسته وعملاً دانشگاهها، غیرمستقل و وابسته به غرب بودند. این وابستگی در حوزههای مختلف سیاستگذاری، مدیریت، آموزش، اندیشه و تفکر و رفتار و کردار دانشجویان به چشم میخورد.
نتیجة وابستگی دانشگاهها به غرب و عدم برخورداری از استقلال، این بود که بخش عمدهای از نخبگان و اندیشمندان کشور دارای افکار و اندیشهای وابسته و وامدار به غرب بودند و بر این اساس به تئوریپردازی و اندیشهسازی میپرداختند. همچنین اداره پستهای کلیدی و مهم جامعه و مدیریت حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به دست افرادی بود که وابستگی فکری و اندیشهای به غرب داشتند. از سوی دیگر این وابستگی موجب سرایت فرهنگ غربگرایی و عدم استقلال به سایر حوزههای اجتماعی شده و دامنة بیهویتی و غربگرایی را گسترش میداد.
در حقیقت اگر چه جهتگیری و سیاستگذاری کلی در دانشگاه، خود تابعی از سیاست عدم استقلال سیاسی و بیگانهپرستی سیاستمداران کشور بود، با این حال نضج و رشد فرهنگ وابستگی به غرب در دانشگاهها، متقابلاً موجب تقویت نظام وابستة شاهنشاهی و تحکیم ارکان آن می"ردید. در واقع نقشی که دانشگاهها در جهت وابسته نمودن کشور به بیگانگان داشتند، نقشی بود که از سایر اقشار و گروههای اجتماعی به سادگی برنمیآید. به همین جهت بود که حضرت امام خمینی(ره) میفرمودند: «مردم بازار نمیتوانند ما را بکشند به دامن شوروی یا آمریکا، مردمی که دهقان هستند نمیتوانند ما را بکشند به دامن این و آنع مردمی که در کارخانهها هستند نمیتوانند این کار را بکنند... آن که میتواند ما را وابسته کند و در دامن آمریکا و شوروی بکشد، دانشگاه است. برای این کار این که همه چیز ما در دانشگاه است. همت کنید باهم دانشگاه را اصلاح کنیم(٢). »
حضرت امام0ره) نسبت استقلال دانشگاه اهمیت خاصی قائل بودند و از اولین روزهای پیروزی انقلاب در سخنان خود آن را مورد اشاره و تأکید قرار دادند. از جمله در سخنرانی مورخ 27 بهمن 1357 خود که تنها پنج روز از پیروزی انقلاب گذشته بود، با اشاره به ترس رژیم پهلوی از استقلال دانشگاهها فرمودند: «... اینها دانشگاهها را با هر قدرتی که داشتند عقب نگه میداشتند. نمیگذاشتند که اساتید ما درست بچههای ما را تعلیم کنند، نمیگذاشتند که بچهها تعلیماتشان درست بشود. این هم برای این بود که میدیدند که اگر چنانچه دانشگاه به طور صحیح عمل کند، مستقل باشد، بعد که این جوانها از دانشگاه بیرون بیایند، ضداستعمار بیرون میآیند. این هم یک نقشهای بود که اینها کشیده بودند(٣). »
همچنین در سخنرانی مورخ 1 اردیبهشت 1359 خود با اشاره به شدت خطر دانشگاه استعماری، فرمودند: «ما از حصر اقتصادی نمیترسیم، ما از دانشگاهی میترسیم که جوانهای ما را آن طور تربیت کنند که خدمت غرب بکنند، ما از دانشگاهی میترسیم که آن طور جوانهای ما را تربیت کنند که خدمت به کمونیسم کنند(٤). »
در جایی دیگر نیز میفرمایند: (٥) «ما با تخصص مخالف نیستیم، با علم مخالف نیستیم، با نوکری اجانب مخالفیم، ما میگوییم که تخصصی که ما را به دامن آمریکا بکشد یا انگلستان، یا به دامن شوروی و چین بکشد، این تخصص مهلک است، نه تخصص سازنده... تخصصی که در خدمت اجانب است ضررش از همه چیز بالاتر است. علمی که ما را بکشد به طرف آمریکا یا شوروی، آن علم، علم مضر است. آن علمی است که برای ملتها هلاکت میآورد... ما میخواهیم یک دانشگاهی داشته باشیم و یک کشوری داشته باشیم که این وابستگی مغزی را که مقدم بر همه وابستگیهاست و خطرناکتر از همة وابستگیهاست، نجات بدهد. ما اساتید دانشگاهی را میخواهیم که آن اساتید بتوانند مغزهای جوانان ما را مستقل بار بیاورند، غربی نباشند، شرقی نباشند، رو به غرب نایستند، آتاتورک نباشند و تقیزاده هم نباشند. ما میخواهیم یک دانشگاهی داشته باشیم که بعد از چند سال دیگر تمام حوائج خودمان را، خودمان تحصیل کنیم(٦). »
در عرصه فرهنگی و دینی، مهمترین حوزهای که رژیم پهلوی تلاش میکرد در دانشگاهها سست و متزلزل کند، اعتقادات و باورهای دینی بود. رژیم پهلوی سیاست غیردینی کردن دانشگاهها و سست نمودن اعتقادات و باورهای دینی را در بین اساتید و دانشجویان در دستور کار خود قرار داده بود. رژیم پهلوی مایل بود اساتید و دانشجویان با پشت پا زدن به افکار و اندیشة دینی و غیرت و تعصبات مذهبی، مرام لائیک و بیقیدی را پیشه خود ساخته و دنبالهرو فرهنگ غربی باشند.
در این مورد حضرت امام خمینی(ره) در وصیتنامه خویش میفرمایند: «از امور بسیار بااهمیت و سرنوشتساز مسأله مراکز تعلیم و تربیت از کودکستانها تا دانشگاهها است... باید ملت غارت شده بدانند که در نیم قرن اخیر آنچه به ایران و اسلام ضربه مهلک زده است، قسمت عمدهاش از دانشگاهها بوده است. اگر دانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیت دیگر، با برنامههای اسلامی و ملی در راه منافع کشور به تعلیم و تهذیب و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان جریان داشتند، هرگز میهن ما در حلقوم انگستان و پس از آن آمریکا و شوروی فرو نمیرفت و هرگز قراردادی خانه خراب کن بر ملت محروم غارت زده تحمیل نمی شد و هرگز پای مستشاران خارجی به ایران باز نمیشد و هرگز ذخائر ایران و طلای سیاه این ملت رنج دیده در جیب قدرتهای شیطانی ریخته نمیشد و هرگز دودمان پهلوی و وابستههای به آنع اموال ملت را نمیتوانستند به غارت ببرند و صرف عیاشی و هرزگی خود و بستگان خود نمایند.
اگر مجل و دولت و قوة قضاییه و سایر ارگانها از دانشگاههای اسلامی و ملی سرچشمه می گرفت، ملت ما امروز گرفتار مشکلات خانه برانداز نبود و اگر شخصیتهای پاکدامن با گرایش اسلامی و ملی به معنای صحیحش، نه آن چه که امروز در مقابل اسلام عرض اندام میکند، از دانشگاهها به مراکز قوای سه گانه راه مییافت، امروز ما، غیر امروز و میهن ما، غیر این میهن و محرومان ما از قید محرومیت رها و بساط ظلم و ستمشاهی و مراکز فحشا و اعتیاد و عشرتکدهها که هر یک برای تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده کافی بود، در هم پیچیده و این ارث کشور بر باد ده و انسان برانداز به ملت نرسیده بود و دانشگاهها اگر اسلامی انسانی ملی بود میتوانست صدها و هزارها مدرس (شهید سید حسن مدرس) به جامعه تحویل دهد(٧). »
علاوه بر اعتقادات دینی، در حوزه عمل به موازین اسلامی و رعایت اصول اخلاقی و ارزشی نیز، رژیم پهلوی فضای حاکم بر دانشگاهها را همانند فضای عمومی جامعه، به فساد و تباهی کشانده بود. نه تنها حجاب از سوی بخش عظیمی از دانشجویان دختر و اساتید زن رعایت نمیشد، بلکه پوشش نامناسب و مستهجن دختران و اختلاط و روابط بیقید و بند آنها با مردان، چنان فضای فاسدی را به وجود آورده بود که هم دانشجویان پسر و هم اساتید مرد را به تباهی و فساد اخلاقی میکشاند.
حجم و گستردگی فساد و حاکمیت فرهنگ بیبندوباری و فقدان غیرت و تعصب دینی، موجب شده بود که فضای مسموم بر محیط دانشگاه حاکم شده و عرصه بر افراد متدین و مذهبی تنگ گردد. با وجود چنین جوی، دیگر لازم نبود رژیم خود مستقیماً به جنگ مظاهر ارزشی برود و مثلاً جلو نماز خواندن و محجبه شدن دختران را بگیرد و فضای آلوده، به اندازة کافی عرصه را بر چنین گرایشاتی تنگ میکرد. اما از آن جا که به هر حال عدهای از دانشجویان دختر و پسر، متدین و مذهبی بودند رژیم تحمل آنها را نداشت، در سال 1356 رژیم پهلوی تصمیم گرفت از ورود دختران دانشجوی چادری به محوطه دانشگاه جلوگیری کند، اما این طرح چند روزی بیشتر دوام نیاورده و رژیم عقبنشینی کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال بعد، به همه ی این مفاسد و بیبندوباریها پایان داده شد و رژیم فاسد پهلوی برای همیشه از صحنه روزگار حذف گردید. به برکت انقلاب اسلامی، اعتقادات و باورهای دینی در بخش عظیمی از دانشجویان ظهور و بروز کرده و فضای اسلامی و سالمی بر محیط دانشگاهها حاکم گردید. نه تنها حجاب اسلامی در حد ضرورت خود از سوی بخش عظیمی از دختران دانشجو، آن هم از روی میل و اختیار رعایت گردید، بلکه قشر قابل توجهی از دختران دانشجو، حجاب برتر یعنی چادر را به عنوان حجاب برای خویش برگزیدند.
در زمینه عمل به سایر احکام و واجبات اسلام نیز تحولات چشمگیری در دانشگاهها به وجود آمد. انجام فریضة نماز و روزهع توجه جدی به نماز جماعت، ادعیه و زیارات و نیز گرایش به سوی قرآن در زمینههای مختلف روخوانی، قرائت، حفظ، مفاهیم و تفسیر به شکل گسترده وق ابل توجهی در محیط دانشگاهی رواج یافت. اگر در رژیم گذشته فضای حاکم بر محیط دانشگاه در ایام مبارک رمضان، فضای روزه خواری و دهنکجی به ارزشهای دینی بود، به فضایی معنوی و روحانی و پرهیز از تظاهر به روزهخواری تبدیل گردید.
اوج تحولات معنوی و فرهنگی ایجاد شده در دانشجویان پس از انقلاب را میتوان در ایثار و فداکاریهای آنان در دوران دفاع مقدس مشاهده نمود که چگونه دانشجویانی که تا چند سال پیش در چنان فضای آلودهای به دور از مفاهیم معنوی و اخلاقی سرگرم تعلقات دنیایی بودند، دست از آنها برداشته و با ایثار جان خویش در راه دفاع از دین و مملکت گام برداشتند. حضور داوطلبانه دهها هزار دنشجو از سراسر کشور در صحنههای دفاع مقدس و تقدیم هزاران شهید، جانباز و آزاده، نما و جلوهای از تحولات فرهنگی ایجاد شده در عرصه دانشگاههای کشور میباشد. برای تکمیل این تحولات و نهادینه شدن آنها، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، ایجاد اصلاحات لازم در دانشگاهها و تبدیل آن به دانشگاهی اسلامی از مسائل مهمی بود که در دستور کار مسؤولین بلندپایه نظام قرار داشت.
در این رابطه حضرت امام خمینی(ره) در سخنرانی خود برای جمعی از دانشجویان در تاریخ 1 اردیبهشت 1359 فرمودند: «ما که میگوییم دانشگاه باید از بنیان تغییر بکند و تغییرات بنیادی داشته باشد و اسلامی باشد، نه این است که فقط علوم اسلامی را در آن جا تدریس کنند... ما میگوییم که دانشگاههای ما مانع از ترقی فرزندان این آب و خاک است... ما میگوییم که جوانهای ما اگر علم هم پیدا کردند تربیت ندارند. مربا به تربیت اسلامی نیستند... و لهذا آن چیزی که از دانشگاههای ما بیرون آمده است یک انسان متعهد، یک شخصی که برای مملکت خودش دلسوز باشد و تمام نظرش به این نباشد که منافع خودش را به دست بیاورد، ما نداریم... میخواهیم بگوییم که دانشگاههای ما باید در احتیاجاتی که ملت دارند در خدمت ملت باشد نه در خدمت اجانب(٨). »
در همین راستا و در جهت ایجاد بسترهای لازم برای ایجاد تحولات فرهنگی لازم در دانشگاهها، نهادها و سازمانهایی نیز تشکیل شدند که با فعالیت خویش به این روند کمک شایانی نمودند. تشکیل انجمنهای اسلامی دانشجویی، تشکیل بسیج دانشجویی، تأسیس جهاد دانشگاهی و نیز نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها از جمله این موارد میباشد. هر کدام از این نهادها با فعالیتهای فرهنگی گوناگون خویش در جهت ایجاد بسترهای لازم برای تحقق اصلاحات و تحولات معنوی و دنیوی در عرصه دانشگاهها، گامهای مهم و قابل توجهی برداشتند.
پی نوشت :
١-در جستجوی راه از کلام امام، دفتر بیست و یکم، ص ٢ .
٢- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر بیست و یکم، ص ٢٤.
٣- کوثر( مجموعه سخنرانیهای حضرت امام خمینی ره، جلد ٣، ص ٣٨٤.
٤- آیین انقلاب اسلامی، گزیده ای اندیشه و آراء امام خمینی(ره)، ص ٢٤٩.
٥- سخنرانی مورخ ٤/٣/١٣٦ .
٦- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر بیست و یکم، ص ٢٢٦.
٧- وصیت نامه سیاسی- الهی امام خمینی(ره)، ص ٤٣.
٨- آئین انقلاب اسلامی، گزیده ای از اندیشه و آراء امام خمینی(ره)، ص ٢٤٥.
قطع دخالت آمریکاییها در امور نظامی ایران
دخالت آمریکاییها در امور نظامی و ارتش ایران از نقاط ضعف ارتش شاهنشاهی بود که به عنوان لکه ننگی در تاریخ کشور و ارتش ایران محسوب میگردد. از آن جا که رژیم پهلوی وابسته و متکی به آمریکا بود و پشتوانه مردمی نداشت، طبیعی بود که از ارتش به عنوان اهرم فشار و قدرتی برای حفظ پایههای رژیم استفاده شود. در این راستا آمریکا تمام تلاش خود را در جهت تسلط بر ارتش ایران و به کار گرفتن آن در راستای اهداف منطقهای و جهانی خود و حتی حفظ رژیم سلطنتی پهلوی معطوف میداشت.
در واقع آمریکا به نقش کلیدی ارتش ایران چه برای حفظ رژیم پهلوی (به عنوان رژیم دست نشانده آمریکا) و چه به عنوان یک پایگاه و بازوی نظامی آمریکا در منطقه حساس و حیاتی خلیج فارس و نیز یکی از حلقههای امنیتی و دفاعی در برابر اتحاد جماهیر شوروی سابق به خوبی پی برده بود، لذا تلاش میکرد با قاطعیت و هر وسیله ممکن و در عین حال با ظرافت خاص بر همه ارکان اساسی ارتش نظارت و تسلط لازم را داشته و آن را به طور کامل در اختیار اهداف و سیاستهای خود قرار دهد. ابعاد دخالتهای آمریکا در امور نظامی و ارتش ایران بسیار گوناگون و متنوع بود که در این جا فقط به چند مورد آن اشاره میکنیم.
حضور گسترده نظامیان آمریکایی در ارتش ایران
یکی از دخالتهای آمریکاییان در امور ارتش ایران، حضور گسترده ی نظامیان آمریکایی در ایران بود. در ایران نزدیک 30 هزار نظامی خارجی، مشغول کار بودند؛ یعنی در برابر هر 6 نظامی ایرانی، یک آمریکایی در ارتش ایران وجود داشت و تا پیروزی انقلاب، مشاورین (مستشاران) نظامی ارتش ایران دو برابر (یعنی 60 هزار نفر) بود. بدیهی است این حضور گسترده ی و حتی خود را در رنگ و لباس صاحبخانه درآوردن بیجهت نبود، بلکه به منظور دخالتهای گوناگون در امور ارتش ایران سازماندهی شده بود.
در این رابطه، ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران در خاطرات خود چنین مینویسد: «از آنجایی که افسران عالیرتبه و مقامامت نظامی آمریکایی مرتباً به ایران رفت و آمد میکردند و مسافرتهای آنها به ایران هم معمولاً با تشکیل مجالس مهمانی و پذیرایی همراه بود، ما فرماندهان نیروها و افسران ارشد ایرانی را غالباً در این مجالس و مهمانیها میدیدیم.» ١
سولیوان در بخش دیگری از خاطرات خود مینویسد: «آمریکاییها... توجه زیادی به نیروهای مسلح ایران معطوف داشتند.... میسیون نظامی آمریکا در ایران هم، وضع منحصر بفردی داشت. تفاوت میسیون نظامی آمریکا در ایران با هیأتهای نظامی در سایر کشورهای جهان این بود که پرسنل نظامی آمریکا در ایران عملاً جزو نیروهای مسلح ایران به شمار میآمدند و در اواخر سلطنت شاه به استثنای شش نفر از افسران ارشد آمریکایی بقیه مستشاران و کارکنان آمریکایی نیروهای مسلح ایران، حقوق بگیر دولت ایران بودند. حقوق و مزایا و هزینه ایاب و ذهاب و مخارج تحصیل فرزندان آنها از طرف دولت ایران تأمین میشد و علائمی که روی اونیفورم آنها دوخته میشد، آنها را عضو خانوادة نیروهای مسلح ایران به شمار میآورد.» ٢
کسب اخبار از اوضاع ارتش
یکی از اهداف حضور گسترده نظامیان آمریکا در ایران و از مصادیق دخالتهای نابجای آنان در امور نظامی و ارتش ایران، کسب اخبار و اطلاعات از اوضاع ارتش و سایر نیروهای مسلح بود. دستیابی به اخبار ارتش ایران آن هم از نزدیک و بدون واسطه به منظور برنامهریزی و سیاستگذاری در امور ایران برای آمریکا بسیار حائز اهمیت بود.
در این رابطه ویلیام سولیوان نیز در خاطرات خویش با اشاره به رابطه نزدیک با نظامیان ایران، چنین اعتراف میکند: «به خاطر این رابطه نزدیک و به واسطه اهمیتی که نیروهای مسلح در بافت کلی حکومت ایران داشتند، ٣ اخبار و مسائل مربوط به ارش ایران را با توجه و علاقه خاصی دنبال میکردم. کمی پس از ورود به تهران با فرماندهان و مقامات ارشد ارتش ایران تماسهایی برقارا کردم و ضمن اشنایی با آنها از سازمان و فرماندهی نیروهای مسلح ایران آگاهی یافتم.» ٤
تربیت آمریکایی نظامیان ایران
از دیگر دخالتها و برنامههای آمریکا برای تسلط هرچه بیشتر بر ارتش ایران تربیت و پرورش نظامیان ایرانی متناسب با اهداف و سیاستهای خود بود. آنها تلاش میکردند نظامیان ایران را آمریکایی بار بیاورند. لذا تربیت و پرورش نظامیان ایرانی را چه از نظر سیاسی و چه از نظر فرهنگی، منطبق با آداب و رسوم آمریکایی و اهداف خود صورت میدادند. به همین جهت علاوه بر این که برخی از نظامیان ایرانی دورههای آموزشی خود را در آمریکا طی میکردند، به بهانههای مختلف، در قالب تورهای مسافرتی به آمریکا اعزام میشدند تا از فرهنگ آنها تأثیر بپذیرند.
مستشاران آمریکایی در انتخاب افراد برای اعزام به آمریکا نقش تعیین کندهای داشتند و پس از بازگشت افسران آموزش دیده ایرانی در آمریا نیز، وظیفه تعیین پست و مقام این افسران بر عهده مستشاران آمریکایی بود. در تاریخ 11 اردیبهشت 1327 اولین گروه از افسران و درجهداران نیروی هوایی ایران به قصد کسب آموزشهای ویژه، راهی آمریکا شدند. تا سال 1353 تعداد 11000 نفر از افسران و پرسنل نظامی ایران در آمریکا آموزش دیدند. این تعداد، غیر از افسرانی بود که از طریق پلیس ایران برای آموزش به آمریکا اعزام شده بودند. علاوه بر این آمریکا در مورد آموزش افسران ایرانی توسط ارتش اسرائیل، قراردادهایی با دولت اسرائیل منعقد کرده بود. ٥
آمریکاییها در طی دورههای آموزشی مختلف چه در کشور خود و چه در ایران، به جد تلاش میکردند تا نظامیان ایرانی نسبت به فرهنگ خود احساس حقارت کرده و فرهنگ آمریکایی را به عنوان فرهنگ برتر و مترقیتر در همه ابعاد وجودی خویش نفوذ و رسوخ دهند. به همین دلیل هنگامی که مقامات آمریکایی میخواستند با رضایت خاطر از یک نظامی ارشد ایرانی یاد کنند، تربیت آمریکایی او و عشق و شیفتگی او به آمریکا به عنوان یک ویژگی مثبت و برجسته ذکر میکردند.
در این رابطه ژنرال هایزر در خاطراتش پیرامون مأموریتی که به ایران داشته است، مینویسد: «... سپس به سمت پایگاه نیروی هوایی رفتیم. قصد ما دیدار دوست خوبم تیمسار امیر حسین ربیعی بود... ربیعی مثل همیشه دوستانه از من استقبال کرد... او در آمریکا تربیت شده بود. همواره به آن کشور عشق میورزید.» ٦ هایزر در بخش دیگری از خاطرات خود مینویسد: «... فرمانده نیروی دریایی ایران دریاسالار کمالالدین میرحبیباللهی بود. او نیز بیش از دو سال بود که این پست را اداره کرده بود... به نظر میرسید که او از ارزشهای غرب را بهتر از دیگر رهبران نظامی درک کرده بود... اغلب تعلیمات او در نیروی دریایی امریکا بود. به همین علت نیز دارای پیوند نزدیکی با امریکا بود و به تازگی برای حفظ سلامتی همسر و فرزندانش آنها را به آمریکا فرستاده بود.» ٧
به دلیل همین تربیت مریکایی نظامیان ایران بود که حضرت امام خمینی(ره) در دوران مبارزه به عنوان یکی از اشکالات رژیم پهلوی به آن اشاره کرده و آن را مورد انتقاد قرار میدادند. حضرت امام (ره) میفرمودند: «ارتش ما را یک ارتش غیرملی و متکی بر غیر تربیت کردند.»، ٨ «ما میخواهیم یک ارتش مستقل داشته باشیم. یک ارتش که مربوط به غیر نباشد، مربوط به ملت باشد... ما میخواهیم ارتش ما آزاد باشد، اسرائیل در آن تصرف نکند، آمریکا در آن تصرف نکند. » ٩
استفاده از ارتش ایران به عنوان بازوی نظامی آمریکا در منطقه
استفاده از ارتش ایران به عنوان بازوی نظامی در منطقه، از دیگر مداخلات آمریکا در امور نظامی و ارتش ایران در دوران قبل از انقلاب بود. از آن جا که منطقه خلیج فارس به عنوان یک منطقه حساس و استراتژیک برای آمریکا اهمیت زیادی داشت و همچنین به منظور مقابله با خطرات بلوک شرق و این که کشور ایران به عنوان مرکز قدرتمند کمربند امنیتی در برابر دستیابی شوروی سابق به آبهای گرم محسوب میگردید، نقش حیاتی ایران در نظر آمریکاییها صد چندان کرد. به همین دلیل آمریکا تلاش میکرد با در دست گرفتن ارتش ایران و تسلط یافتن بر آن، ارتش شاهنشاهی به عنوان یک اهرم قدرت برای اهداف خود در منطقه استفاده نماید. کشورهای منطقه نیز عملاً به ارتش شاهنشاهی ایران به عنوان یک نیروی نظامی آمریکا و یا حداقل مطیع سیاستهای آمریکا نگاه میکردند.
مقامات آمریکایی نیز از بیان این مداخله و سوء استفاده از ارتش ایران ابایی نداشتند. برای مثال ژنرال هایزر یکی از دلایل مأموریت اعزام به ایران در آخرین روزهای عمر رژیم پهلوی را چنین بیان میکند: «نیروی نظامی ایران در منطقه خلیج فارس برای منافع جهان غرب بسیار حیاتی بود.» ١ همان طور که ملاحظه میشود، این جمله ژنرال هایزر عمق وابستگی ارتش شاه به غرب و ابزار دست آمریکا بودن ارتش شاهنشاهی را نشان میدهد.
دخالت در امور خرید تسلیحات ایران
از دیگر مصادیق بارز دخالت آمریکاییان در امور نظامی و ارتش ایران، مداخله در سیاستها و برنامههای خرید سلاح ایران از خارج بود. آنها که خود را مالک بیرقیب و شریک ارتش ایران میپنداشتند، خود را مستحق تعیین تکلیف برنامههای خرید سلاح ایران میدانستند. آمریکاییان با صراحت کامل برای شاه و فرماندهان ارشد ارتش مشخص میکردند که باید چه سلاحی، به چه میزان، به چه قیمت و از کجا (که غالباً از خود آمریکا بود) خریداری نمایند.
آنها حتی از بیان این مداخله صریح نیز ابایی نداشتند. مثلاً جرج بال معاون سابق وزارت خارجه آمریکا میگوید: «از سال 1332 که شاه به قدرت بازگشت تا سال 1351 ما شاه را به طور کامل تحت نظارت داشتیم. این ما بودیم که میگفتیم شما به فلان سلاح احتیاج ندارید یا به فلان سلاح احتیاج دارید. بدین ترتیب در طول 19 سال، کل اسلحهای که شاه از آمریکا خریداری کرد از یک میلیارد و 300 میلیون دلار تجاوز نمیکرد ولی بعد از آن که نیکسون و کیسینجر به او اختیار دادند، میزان خرید اسلحه شاه از آمریکا به مدت 70 سال، 40 برابر شد.» ١١
بدون تردید هدایتها و دخالتهای آمریکا بیان در برنامههای خرید سلاح ایران به گونهای بود که اولاً ارتش ایران از نظر تسلیحات وابسته و متکی به آمریکا باشد، ثانیاً آمریکاییان با فروش اسلحه خود درآمد خوبی کسب نمایند. ثالثاً ارتش ایران از نظر به کارگیری سلاحها، وابسته به نظامیان و مستشاران آمریکایی باشند. رابعاً ارتش ایران سراغ دیگر کشورها نرود.
در نتیجه تسلط نظامی آمریکا و مداخله در امور خرید سلاح ایران، مخارج نظامی مراتب افزایش مییافت. ازسال 1335 تا 1348 مخارج نظامی 35 تا 40 درصد کل بودجه را در بر میگرفت. در بودجه سال 1355 پرداختهای نظامی 4/525 میلیارد ریال یعنی بیش از 5/4 برابر برابر بودجه نظامی سال 1353 بود و در بودجه سال 1357 مخارج نظامی به 556 میلیارد ریال رسد. شاه در مصاحبهای در سال 1976 (1355) اقرار کرد ایران سالانه 8 میلیارد دلار یعنی 27 درصد کل بودجه را صرف مخارج نظامی میکند.
وی اضافه میکرد که ارزش و قیمت سلاحهایی که ما از آمریکا خریداری میکنیم مرزی ندارد و مرتب تغییر میکند. سیاست تسلیحاتی شاه نه تنها از نظر اقتصادی، نتایج منفی داشت، بلکه سبب میشد تا مقدار زیادی از درآمد نفت از دست برود و بالاتر از این، صنعت نظامی و قوای مسلح ما تحت نظارت و تسلط دولت آمریکا درآید. زیرا ارتش ایران قادر نبود سلاحهای خریداری شده را بدون کمک و اجازه مشاورین و متخصصان آمریکایی به کار ببرد. ١٢
فساد نظامیان آمریکا در ایران
علاوه بر انواع مداخلات آمریکا در امور نظامی و ارتش ایران، حضور نظامیان آنها در ایران نیز همراه با انواع فساد اخلاقی و ایجاد مزاحمت برای نوامیس مردم بود. این فساد اخلاقی در سالهای آخر عمر رژیم پهلوی بیشتر و گستردهتر شده بود و در شهرهای مختلف کشور، نظامیان آمریکایی به فساد و شهوترانی پرداخته و در جلسات و میهمانیهای خوشگذرانی و عیاشی مختلف به نوامیس مردم تعرض میکردند. این فساد سابقه طولانی داشته و از اوایل سلطنت پهلوی شروع شده و در حال گسترش بود.
در این رابطه ارتشبد سابق حسین فردوست در خاطرات خود مینویسد: «در اوایل سلطنت محمدرضا که ایران توسط ارتشهای سهگانه متفقین اشغال شده بود، آمریکاییها در خیابان امیرآباد یک باشگاه داشتند که مخصوص افسران و درجهدارانشان بود. روزانه به هر کدام از آنها یک بسته به عنوان جیره غذایی میدادند که هر بسته برای مصرف 5 الی 6 نفر کافی بود. در هر یکگ از این بستهها انواع و اقسام کنسروها، انواع نان، ویتامینی که باید روزنامه مصرف میکردند، دو بطری ویسکی و دو بسته سیگار خوب بود. آمریکاییها به سرعت باشگاه امیرآباد را به مرکز فحشاء تبدیل کردند. کامیونهای آمریکایی به مرکز شهر میآمدند و دخترها را جمع میکردند و به باشگاه میبردند. دخترهایی که به این اوضاع تمایل داشتند، صف میکشیدند و منتظر میماندند. مثل این که در صف اتوبوس هستند. کامیونهای روباز ارتش آمریکا میآمد و حدود 200 الی 300 دختر را سوار میکرد و میبرد. آمریکاییها هر چند پول نداشتند، ولی با همین بستهها دخترها را راضی میکردند.
من با یکی از کسانی که به باشگاه میرفت آشنایی داشتم و دیم که در انبار خانه او تا زیر سقف از این بستهها چیده است. هر روز که میرفتند یکی دو بسته میگرفتند. این بستهها قیمت گرانی داشت و خرید و فروش میشد. یکی از کسانی که با آمریکاییها میرفت، خاله محمدرضا پهلوی بود. من به او بارها گفتم که این کار صحیح نیست و عمل شما در شأن فاحشههای کنار خیابان است. خاله محمدرضا خیلی رک و صریح میگفت: خیر، افرادی در باشگاه هستند هم تیپ ما هستند و هیچ اشکالی ندارد.» ١٣
فساد نظامیان آمریکا و تأثیرگذاری آن بر فرهنگ مردم، برای بسیاری از ایرانیان حتی برخی طرفداران آمریکا آزاردهنده بود، آنها با قشر خاص مرفه و پولدار ایرانی تماس داشتند. ویلیام شوکراس و جیمز بیل در کتابهایشان نقل کردهاند: «یکی از بدترین نقاط از این لحاظ اصفهان بود.... در ایام تعطیلات مذهبی یا عزاداریها، آمریکاییان میهمانیهای مفصل ترتیب میدادند و صدای بلندگوی دستگاههای استریو در همه جا پخش میشد و خوشگذرانیهای مست، تلوتلو خوران از این محل به آن محل میرفتند.» ١٤
جیمز بیل مینویسد: «سه زن آمریکایی که بیکینی پوشیده بودند در مسجد جمعه اصفهان به گردش پرداختند و ضمن خنده و گفتگو با صدای بلند و ایجاد اشاره به این مکان مقدس اوقات خوش خود را طی کردند. زنان آمریکایی با لباسهای شیک در یک رستوران مجلل شهر به این دلیل که انجام سرویس کند بوده، میزی را واژگون کردند و یک آمریکایی در مشاجرهای بر سر کرایه، گلولهای به مغز یک راننده تاکسی شلیک کرد.» ١٥
کاپیتولاسیون
از دیگر حقوق تبعیضآمیز و غیرعادلانهای که برای مستشاران آمریکایی و اعضاء خانواده آنان در نظر گرفته شده بود، مصونیت از تعقیب قضایی در ایران بود. هر قدر وابستگی رژیم شاه به آمریکا بیشتر می شد، خواستههای نامشروع آمریکا نیز فزونی میگرفت. در سال 1340 آمریکا درخواست اعطای مصونیت سیاسی به مستشاران نظامی و اعضای خانوادههایشان را نمود تا در صورت ارتکاب هر گونه جرمی از طرف آنها، دادگاههای ایران نتواند آنان را محاکمه کنند. در واقع بر دیگر یک ابرقدرت درخواست برقراری کاپیتولاسیون را برای اتباع خویش مینمود. رژیم پهلوی نیز به خواسته ناحق ارباب خویش تن در داد. در این جا بود که امام خمینی(ره) شجاعانه به صحنه آمد و با ایراد یک سخنرانی آتشین و افشاگرانه، این خیانت رژیم پهلوی را برملا ساخت. رژیم که خود را در خطر میدید، تنها راه را در تبعید امام به ترکیه دید. ١٦
اوضاع پس از انقلاب
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از مواردی که مورد انتقاد شدید حضرت امام خمینی(ره) قرار میگرفت، بحث مستشاران آمریکایی بود. حضرت امام در سخنرانی مورخ 13 آبان 1357 خود در تحلیل وضع ارتش شاهنشاهی میفرمایند: «الان وضع نظامی ما، وضع ارتش ما، یک وضع ارتش انگلی است. ارتشی که تحت نظام آمریکا و به نفع آمریکا دارد اداره میشود. چهل و پنج هزار، پنجاه هزار، بعضی میگویند شصت هزار از مستشاران آمریکا، مفتخوران آمریکا ریختهاند به جان ما و در مملکت ما هستند. آن همه پایگاه برای خودشان درست کردهاند. اشغال نظامی است مملکت ما، اشغال آمریکایی است مملکت ما» ١٧
به هر حال به برکت پیروزی انقلاب اسلامی به این لکه ننگ یعنی مستشاری پایان داده شد و عزت و افتخار دیگری برای ارتش و نظامیان ایرانی به ارمغان آمد. هر چند در ابتدای پیروزی انقلاب، دولت موقت سعی کرد که بار دیگر مستشاران نظامی آمریکا را در ایران بپذیرد و آنها را در امور نظامی ایران فعال سازد ولی با برخورد قاطع امام امت و افشاگری حضرت آیتالله خامنهای که در آن زمان نمایندة حضرت امام در شورای عالی عالی دفعا بودند، پرونده سیاه و پر از خیانت مستشاران نظامی آمریکا در ایران بسته شد.
اصل 145 قانون اساسی نیز در جهت تحیم بخشیدن به این افتخار انقلاب اسلامی، مقرر داشت: «هیچ فرد خارجی به عضویت در ارتش و نیروهای انتظامی کشور پذیرفته نمیشود.» ١٨
از سوی دیگر در راستای گسترش این دستاورد انقلاب اسلامی و پایادن دادن به بحث مستشاری در سایر کشورها، حضرت امام خمینی(ره) در سخنرانی موفخ 17 آبان 1359 خویش خطاب به عدهای از برادران پاکستانی فرمودند: «ا کی باید ما و دولتهای ما تحت سلطه اجانب باشیم؟ تا کی باید مستشاران آمریکا و شوروی به ما حکومت کنند؟ تا کی باید یک گروهبان شوروی، یک گروهبان انگلیسی، یک گرهبان آمریکایی بر ارتش ما حکومت کند؟ ما آنها را بیرون کردیم، شما هم بیرون کنید، سایر ممالک هم بیرون کنند.» ١٩
پی نوشت :
١ - ویلیام سولیوان و سرآنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ص ٧٥
٢ - همان، ص ٧٤
٣ - در اینجا سولیوان با صراحت به نقش ارتش برای حفظ تاج و تخت رژیم شاهنشاهی که پشتوانه مردمی نداشت و متکی به ارتش بود، اشاره می کند.
٤ - ویلیام سولیوان و سرآنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ص ٧٤
٥ - اسناد لانه جاسوسی (مستشاران نظامی آمریکا در ایران - ١) ص ط
٦ - سید محمد حسین عادلی (مترجم)، ماموریت مخفی در تهران (خاطرات ژنرال هایزر) ص ٦٦ الی ٨١
٧ - همان، ص ٦١
٨ - در جستجوی راه از کلام امام، دفتر ١٨، ص ٤٤، ٧ اسفند ١٣٥٧
٩ - همان، ص ٨٢ ، ١٩ بهمن ١٣٥٧
١ - سید محمد حسین عادلی (مترجم)، ماموریت مخفی در تهران (خاطرات ژنرال هایزر) ص ٦٦ الی ٤٦
١١ - جمیله کدیور، رویارویی انقلاب اسلامی ایران و آمریکا، ص ٤٧
١٢ - علی شیخیان و علی محمدی و مهدی عبداللهی، نیروهای مسلح در وصیت نامه سیاسی - الهی امام خمینی (ره)، ص ١٥٦
١٣ - حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ١، ص ١٢٣
١٤ - مسعود اسداللهی، نقش مستشاران نظامی آمریکا در تحولات سیاسی ایران (١٣٣٨ - ١٣٥٨)، ص ١٢٩
١٥ - همان، ص ١٣
١٦ - اسناد لانه جاسوسی آمریکا (مستشاری نظامی آمریکا در ایران - ١) ص ی
١٧ - همان، ص الف
١٨ - قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص ٧٦
١٩ - در جستجوی راه از کلام امام، دفتر ١٨، ص ٥٢
بنیاد مستضعفان و خدمات آن
قبل از انقلاب اسلامی ایران، خاندان هزار فامیل بر ارکان نظام طاغوتی شاهی جنگ انداخته بودند و با زد و بند با اربابان قدرت و ثروت، منابع داخلی (بانکها) و حمایت قدرتهای استکباری خارجی، یک امپراطوری افسانهای مالی برای خود و نزدیکان خویش فراهم آورده بودند و با تکیه بر زور، هر آنچه می توانستند ارت میکردند و در واقع عمده درآمدهای نفتی کشور به جیب همین خاندان وابسته سرازیر میشد. بخش اعظم ین اموال به خارج از کشور انتقال یافت و در بانکهای خارج انبان شد.
وقتی انقلاب اسلامی به رهبری پیامبرگونه امام راحل به ثمر رسید، تار و پود این اختاپوس مالی را در هم پیچید. بسیاری از این طاغوتیان غارتگر، قبل از این که در محکمه عدالت به سزای اعمال خود برسند، فرار را بر قرار ترجیح داده و سر در دامان اربابان خارجی خود نهادند و برخی از اموال خود را که قابل انتقال نبودند، مانند املاک و مستغلات برجای گذاشتند. اموال به جای مانده از این خاندان پلید رد مناطق مختلف کشورمان پراکنده بود و هر لحظه احتمال از میان رفتن این اموال میرفت.
به همین دلیل بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی درست 17 روز پس از پیروزی انقلاب یعنی در 9 اسفند 1357 فرمان تأسیس بنیاد مستضعفان را خطاب به شورای انقلاب با اهداف ذیل صادر فرمودند: ١
- جمعآوری اموال منقول و غیرمنقول سلسله پهلوی و شاخهها و عمال و مربوطین به آن سلسله.
- تمرکز این داراییها در جهت خدمت به مستمندان و کارگران و کارمندان ضعیف در طریق ایجاد مسکن و کار و زمین.
در اجرای این امر خطیر در تاریخ 14/12/1357 نهاد بنیاد مستضعفان تأسیس یافت.
کمکهای بلاعوض بنیاد به دولت ٢
- واگذاری تعداد زیادی از املاک اداری، تجاری و مسکونی به ادارات دولتی که فقط در یکی از شهرستانها حدود یک میلیارد تومان ساختمان به آموزش و پرورش واگذار شده است.
- تحول بسیاری از زمینهای شهری به سازمان زمین شهری.
با توجه به قانون حفاظت از صنایع (تیرماه 1358) بسیاری از کارخانجات که در زمینه خودروسازی، هواپیمایی و کشتیرانی فعالیت داشته، ملی اعلام شد و قرار شد سهام کارخانجاتی که ملی اعلام میشود و به نفع بنیاد مصادره شده است، توسط دولت ارزیابی شود و وجه ریالی ن به بنیاد پرداخت شود. براساس برآورد سال 1358 ارزش کل سهام مصادره شده بالغ بر 5000 میلیارد ریال بود که بنیاد هنوز این مبلغ را از دولت دریافت نکرده است.
کمک به محرومان و مستضعفان ٣
- طی سالهای 1368 تا 1376 مجموعاً رقمی بیش از 000/000/000/653 ریال به مستضعفان و محرومان کمک شده است.
- در زمینه محرومیتزدایی در سال 1376 بنیاد حدود 000/600 دست لباس بین دانشآموزان محروم توزیع کرده است که اجرای آن 000/000/000/67 ریال هزینه در بر داشته است.
- بنیاد 000/000/000/10 ریال وام تحصیلی، درمانی، ازدواج و مسکن به واجدین شرایط پرداخت کرده است.
- در سفرهای مقام معظم رهبری به استانها، در جهت حل مشکلات اساسی مردم و رفع نیازمندیهای محرومین و نیز امور زیربنایی مناطق محروم، هزینههای بعضی از این طرحها توسط بنیاد پرداخت میشود.
خلاصه عملکرد بنیاد در بخش محرومان
با توجه به این که از سال 1370 بخش مستضعفان و محرومان بنیاد به فرمان مقام معظم رهبری تشکیل و مشغول به کار شده است، ٤ اقدامات مؤثری در طی سالهای 1370 تا 1376 توسط این بخش صورت گرفته است که جدول صفحه بعد آنها را در دو قسمت تحت عنوان کمکها و خدمات مستقیم کمکها و خدمات غیرمستقیم نشان میدهد. این خدمات مجموعاً به 585/556/2 نفر اعطاء شده است. ٥
پی نوشت :
١- بنیاد در آستانه تاریخ (جلد اول) ص ١٣
٢ - همان، ص ١٥١
٣ - گزارش جامع عملکرد هشت ساله بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی ٦٨ - ٧٦، ص ٣١ به بعد
٤ - همان، ص ٢٩
٥ - همان، ص ٤ - ٣
تحولات اساسی در ورزش
تحولات مثبت و ارزشی در امر ورزش از دیگر دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران می باشد. با پیروزی انقلاب اسلامی همگام با سایر حوزه ها، در قلمرو ورزش نیز دگرگونیها و اصلاحاتی صورت پذیرفت. برخی از این تحولات و دگرگونیها به شرح ذیل می باشد:
اصلاح اهداف و سیاستهای ورزشی
رژیم پهلوی با نگرشی سیاسی به امر ورزش، جهت گیری آن را به گونه ای تنظیم کرده بود که وسیله ای در جهت انحراف اذهان عمومی مخصوصاً جوانان از سیاست به امور اجتماعی و بی خطر برای رژیم باشد. از آن جا که رژیم مشروعیت و محبوبیت مردمی نداشت و هرگونه توجه جدّی و مؤثر جوانان را (که از نیروهای اصلی و مؤثر جامعه می باشند) به امور سیاسی، برای پایه های رژیم خطرناک تلقی می کرد، لذا از محبوبیت و علاقه قشر جوان به امر ورزش سوء استفاده نموده و با مشغول کردن افراطی و کاذب آنان به ورزش مخصوصاً فوتبال، توجه بخش وسیعی از جوانان و حتی میانسالان را از سیاست و دخالت در سرنوشت سیاسی خویش منحرف و دور می کرد.
دل مشغولی افراطی و کاذب جوانان به فوتبال و مخصوصاً حوادث و مسائل حاشیه ای آن که از سوی مطبوعات و مجلات ورزشی نیز شدیداً دامن زده می شد، پدیده ای دلچسب و دلخواه برای دولتمردان رژیم پهلوی بود و لذا به عنوان سیاستی اصولی مورد حمایت جدّی آنان بود.
به برکت پیروزی انقلاب اسلامی، جوانان شأن و هویّت واقعی خویش و نقش مؤثری را که در امور حکومتی و تعیین سرنوشت سیاسی خود دارند، بازیافته و از مشغول شدن افراطی به امر ورزش مخصوصاً حوادث و حواشی کاذب و بی ارزش آن رهایی یافتند. پس از انقلاب ضمن این که ورزش به مفهوم واقعی آن و نه حواشی غیرضرور و کاذب آن، مخصوصاً ورزش همگانی در جهت سالم سازی جسم و روح مورد تأکید و حمایت حکومت اسلامی و مسؤولین انقلابی آن قرار گرفت، در عین حال موجب نشد که جوانان از امور سیاسی و حکومتی دور و غافل بمانند. بلکه با سیاست جدید حکومت اسلامی، جوانان هم به امر ورزش در حد متعادل و منطقی آن پرداخته و هم در امور سیاسی فعّال شده و حضور جدّی و مؤثری پیدا کردند.
اصلاحات ارزشی در ورزش بانوان
یکی از مهمترین اصلاحات انجام شده در امر ورزش پس از انقلاب، تحولاتی است که از نظر ارزشی و اخلاقی در ورزش بانوان صورت گرفته است. فساد گسترده ی اجتماعی دوران رژیم پهلوی در امر ورزش، مخصوصاً ورزش بانوان نیز نفوذ و رسوخ کرده بود. عدم رعایت موازین شرعی و اخلاقی و عفت به صورت گسترده در ورزش بانوان به چشم می خورد. ظاهر شدن زنان نیمه عریان و یا با لباسهای بسیار تنگ و کوتاه و زننده و مبتذل در برابر مردان نامحرم و دوربینهای تلویزیونی، محیط فاسدی را در ورزش بانوان به وجود آورده بود. این محیط فاسد علاوه بر پیامدهای زشت و ضداخلاقی که به دنبال داشت، موجب محرومیت زنان و دختران با عفت و مسلمان در عرصه ی ورزش بانوان شده بود. مردان شهوتران و هوسباز و دولتمردان فاسد پهلوی نیز که منافع زشت شهوانی خود را در چنین صحنه هایی می دیدند، به بهانه ضرورتهای ورزش و پیشرفت و ترقی زنان، چنین محیط و فضایی را برای زنان و دختران ورزشکار لازم می شمردند، از نظر آنان حضور مردان نامحرم در محیط های ورزشی زنان با وضع آن چنانی و نیز نمایش بدن های نیمه عریان آنان در تلویزیون و صفحات روزنامه ها و مجلات ورزشی، امر عادی و لازم به حساب می آمد.
به برکت انقلاب اسلامی، ضمن تأکید بر حضور زنان و دختران در عرصه ی ورزش، فضای فاسد اجتماعی حاکم بر ورزش بانوان از میان برچیده شد. حضور مردان در محیط های ورزشی بانوان و نیز نشان دادن تصاویر ورزش بانوان با پوشش غیر اسلامی در تلویزیون و صفحات مجلات و روزنامه ها ممنوع شد. همچنین با پیروزی انقلاب اسلامی و رعایت موازین شرعی در ورزش بانوان، فضا و محیط سالم برای زنان و دختران عفیف و مسلمان فراهم شد و آنان نیز توانستند در محیط های ورزشی بانوان به امر ورزش که از فعّالیتهای لازم و ضروری برای هر فرد می باشد، بپردازند و بدین ترتیب به محرومیت آنان از ورزش در محیط اجتماعی که در طی سال های طولانی رژیم منحط پهلوی وجود داشت، خاتمه داده شود. بر جهانیان و نیز افراد بی اطلاع، عملاً ثابت شد که اسلام و انقلاب با ورزش بانوان نه تنها مخالف نیست بلکه طرفدار جدّی و حامی آن می باشد و با آنچه مخالف است، صرفاً مفاسد اخلاقی در ارتباط بین زنان و مردان و عدم نمایش بدن عریان زنان به مردان نامحرم می باشد.
تحولات مثبت در شخصیت ورزشکاران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد تحول و دگرگونی مثبتی در شخصیت ورزشکاران بوده ایم. این تحول که به صورت افزایش روحیه مذهبی و جوانمردی تجلی داشته است، موجب رشد شخصیت و هویّت ارزشی ورزشکاران شده است. از نظر اخلاقی و رفتار ورزشی نیز ورزشکاران دارای رشد مناسبی بوده اند.
منبع: ٩٢ دستاورد انقلاب اسلامی ایران، مؤسسه ی فرهنگی قدر ولایت، انتشارات معاونت فرهنگی ستاد مشترک سپاه
انقلاب اسلامی و پیامدهای معرفتی
چکیده: انقلاب اسلامی ایران تنها برای بهبود وضع معاش مردم شکل نگرفت، بلکه فراتر از این، یک ماهیت ارزشی و دینی دارد و از این رو، اساسی ترین وصف انقلاب ایران، «اسلامی» بودن آن است. در این نوشتار، به راههای جهانی سازی انقلاب اسلامی ایران برای رسیدن به یک تمدّن اسلامی اشاره شده است.
احیای معنویت اندیشی
دستاوردهای انقلاب در زمینههای گوناگونی قابل پژوهش و بررسی هستند. اما با توجه به ماهیت دینی انقلاب اسلامی، آثار تربیتی و فکری آن بیش از همه اهمیت پیدا می کند. اگر انقلاب اسلامی فقط موجب ارتقای وضع معاش مردم شده و نوع حکومت را از استبدادی به نوعی دیگر، که قابل تحمل باشد تغییر می داد، چندان نمی شد بر کام یابی آن اصرار ورزید; زیرا از انقلابی که وصف لازم آن «اسلامی» است، انتظاراتی فراتر از این مدّنظر هستند.
انقلاب اسلامی ایران پدیده ای بی همتا بود که از پیش، تحلیلی برای آن وجود نداشت و حتی مبانی و مقدّمات شناخت آن از اندیشههای جدید، غایب بود. البته کسانی مثل آرنولد توین بی به جایگاه معنویت در حیات و تمدن بشری نیم نگاهی انداخته و تهی شدن از معنویت را موجب زوال آن دانسته و معتقد بودند: تمدن آینده از جایی غیر از غرب باید سربرآورد. اما این مختصر برای انقلابی عظیم با آثار سرشار و جاری بسیارش، به هیچ وجه کافی نبود.
این انقلاب با بازگشت به حقایق فراموش شده فطری، دین را در منظر اندیشه بشری پررنگ و برجسته نمود و در دو سطح «ملّی» و «جهانی» چاره ای باقی نگذاشت، جز اینکه رویکردی نوین به دین، معنویت، انسان و جهان پدید آید.
انقلاب اسلامی در حقیقت، نوعی اندیشه بر مبنای جهان بینی معنوی و متفاوت با علم و فناوری رایج بر پایه جهان بینی مادی از مغرب تاریخ حقیقت و مشرق جغرافیای گیتی به طلوع کشاند و انسان، جهان، جامعه و تاریخ را با روی و نمای الهی، موضوع دانش و اندیشه قرار داد. نتیجه این رویکرد تأمین مبانی تازه ای برای دانش و فضاها و شیوههای دست نخورده ای برای اندیشه بوده است.
انقلاب ما تنها تحوّلی در جامعه و نظام سیاسی و اقتصادی آن نیست، بلکه دگرگونی در کیفیت حیات فردی و اجتماعی، اصلی ترین شاخص انقلاب اسلامی است که با گشودن راه هدایت و ایجاد معرفت متعالی و راستین، صورت واقعی خود را می یابد و می بالد.
انقلاب اسلامی نمودار اندیشه ای معنوی است که می تواند رنجوری و ناتوانی علم و فناوری را در ساختن تمدن طلایی برای انسانها برطرف کند. اندیشه معنوی و پاکی که از طریق انقلاب اسلامی در قلب تاریخ رسوخ کرد، منظری سبز و روشن به روی حیات بشری گشود که در چشم انداز آن، ظهور منجی جهانی بسیار نزدیک به چشم می آید.
بنابراین، پرسش از چیستی و چرایی دستاوردهای انقلاب اسلامی در قلمرو اندیشه، دو پیامد ارجمند به دنبال دارد: یکم. پاسخ به چیستی آن، گستره اثرگذاری انقلاب اسلامی در راستای اهداف اصیل و اولیه آن را تبیین می کند. دوم. پاسخ به چرایی، راه شکوفایی و توسعه ثمربرداری در این عرصه را فراخ می سازد.
دگرگونی در اندیشههای اجتماعی و سیاسی
انقلاب اسلامی کاستیها و ناراستیهای بسیاری از نظریات را در حوزه علوم اجتماعی و علوم سیاسی آشکار نمود که در ادامه، به مواردی از آن ها، فهرستوار اشاره می شود:
1. نظریههای مارکسیستی انقلاب، با انقلاب اسلامی ایران زیر سؤال رفتند; زیرا تاریخچه محتومی که در این نظریات برای انقلابها نوشته شده بود، در انقلاب اسلامی رخ نداد. مارکسیسم سیر جوامع را از کشاورزی به سرمایه داری و پس از انقلاب، رسیدن به جامعه کمونیستی می دانست. انقلاب اسلامی ایران بر خلاف این سیر، از بافت سنّتی به انقلاب غیرکمونیستی رسید.1 همچنین اعتقاد به اینکه «دین افیون ملت هاست»، با خروش دینی مردم انقلابی ایران، تهی و تباه گردید. حتی نظریه پردازان مارکسیسم ساختارگرا، که می کوشیدند نظریه مارکسیستی انقلاب را بازسازی و اصلاح کنند، در برابر انقلاب ایران به ضعف تحلیلهای خود اعتراف کردند.2
تدا اسکاچپول، از متفکران مارکسیسم ساختارگرا، معتقد بود: یک انقلاب سیاسی با تغییر حکومت، بدون تغییر در ساختارهای اجتماعی صورت می گیرد و در این انقلاب، منازعات طبقاتی نقشی ندارند. اما یک انقلاب اجتماعی عبارت است از: انتقال سریع و اساسی دولت و ساختارهای طبقاتی یک جامعه، که اغتشاشات طبقاتی از پایین جامعه همراهی و در بخشی حمل می شود. چنین انقلابی در شرایط ویژه اجتماعی ـ ساختاری و بین المللی صورت می پذیرد; مثلا، فشار سیاسی بین المللی یا شکست دولت در یک جنگ نظامی.3 اما انقلاب ایران نشان داد که موضوع طبقات و کشمکش و تضاد میان آنها بدون مبنا بود، بلکه این انقلاب با قدرت فکر و فرهنگی اسلام شیعی و بدون شرایط خاص بین المللی، به پیروزی رسید; انقلابی سیاسی اجتماعی که هم روابط قدرت را دگرگون کرد و هم در ساختار اجتماعی و نهادهای آن تحولی ژرف پدید آورد و حتی بر معادلات و روابط بین المللی نیز آثار قابل توجهی بر جای نهاد.
2. نظریه پردازانی که انقلابها را بر اساس نظام «اقتصاد جهانی» تحلیل می کردند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عناصری همچون فرهنگ، ایدئولوژی، رهبری و دین را بیشتر مورد توجه قرار دادند.4
3. نظریه «ولایت فقیه» با انقلاب اسلامی، وارد عرصه اندیشههای سیاسی شد و پژوهشهای گسترده ای را در این وادی رقم زد، تا جایی که امروز، مطالعه نظریههای دولت، بدون شناخت نظریه ولایت فقیه ناقص می ماند.
4. تأثیر بسزای انقلاب اسلامی بر نظریههای جامعه شناسی دین، اهمیت فراوانی دارد. پیش از این، دین را در فرایند افسون زدایی از جامعه و تحقق عقلانیت و بلوغ عقلی در سیر تکامل خطی جامعه، رو به کاهش می دیدند.5 ولی انقلاب اسلامی تکاپویی کامیاب بر خلاف همه این اندیشههای خام بود.
رویاوری جهانی به دین
از مهم ترین پیامدهای تاریخ ساز انقلاب اسلامی، اقبال مردم جهان به اسلام و دین به معنای عام است. رواج اندیشههای اسلام خواهی در بین مسلمانان، تقویت و تعمیق بیداری اسلامی، پدید آمدن جنبشهای اسلامی در کشورهای عربی و خاورمیانه6 و رشد اسلام گرایی در غرب و شرق دور، همه از کارکردها و رهاوردهای انقلاب اسلامی در حوزه اندیشه و تحوّلاتی است که در تفکرات مردمان و فراتر از جغرافیای سیاسی این انقلاب رخ داده اند. انقلاب اسلامی حتی سبب شد که پیروان ادیان دیگر به دین خود رویکردی تازه داشته باشند و با ایمان هر چه بیشتر به دین خود اقبال ورزند.
جان نیزبیت و باتریشیا آبردین در کتاب دنیای 2000 می نویسند: «در آمریکا، نسلی که در طی دهه 1970 هرگونه مذهب سازمان یافته را مردود می شمرد، امروز همراه با فرزندان خود به نیایشگاهها بازمی گردد... یهودیان تجدیدنظر طلب، که پنجاه سال پیش هرگونه اشاره به رویدادهای ماورای طبیعی را از کتابهای دعا حذف کرده بودند، اینک ارجاع مجدّد به معجزات، اسطورهها و ظهور مسیح را در دستور کار خود قرار داده اند. مورمونها (mormon) سال 1987 را به دلیل جذب 27400 گرونده جدید بهترین سال تاریخ 158 ساله خود اعلام کردند. جشنوارههای محلی و ناحیه ای مذهب «شینتو» (shinto) در ژاپن همزمان با مراسم آیینی چرخههای زندگی و بازگشت به معابد، رونقی تازه یافته است.
...جوانان چینی و اتحاد شوروی (سابق) به رغم فضای ضد مذهبی مدارس خود، با کنجکاوی به مجامع مذهبی نظر دوخته اند و در نهایت، ریشه همه این تحولات را یافته و می نویسند: نوعی نیروی سیاسی توانمند بر اساس اصول گرایی اسلامی ایران، افغانستان و کشورهای عرب را فرا گرفته و طبقات متوسط غربی شده ترکیه و مصر را هم تحت تأثیر قرار داده است.»7
هارود رو کوکسی، یکی از مدرّسان الهیات دانشگاه «هاروارد»، می گوید: «پیشگویان سه دهه پیش تر، که خبر از عقب نشینی مذهب در برابر تجدّد می دادند، به هیچ وجه نمی توانستند روند احیای مجدّد مذاهب را پیش بینی کنند.»8
شلوغ شدن کلیساها، برگزاری همایش هایی در باب «رابطه علم و دین»، نظرسنجی هایی که نشان دهنده انفجار معنویت گرایی در متن تمدن غرب هستند،9 علاقه والدین به افزایش آموزشهای دینی در مدارس، توسعه انجمنهای مذهبی و حتی ابراز دین داری و یاد خدا در نطقهای انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا و رشد شاخص تولید و استقبال از فیلم هایی با موضوعات دینی و افزایش 20 درصدی چاپ کتابهای مذهبی در برابر رشد 6 درصدی سایر کتابها در آمریکا10 همه حاکی از رویاوری جهانی دین هستند. هفته نامه فرانسوی آبزرواتر از قول آندره مالرو می نویسد: «قرن 21 یا وجود نخواهد داشت و یا قرن مذهب خواهد بود.» سپس می افزاید: «پیش بینی مالرو به حقیقت پیوسته است.»11
هزار ساغر آب حیات
پس از انقلاب اسلامی، با کانونی شدن اسلام در داخل کشور، به طور طبیعی و منطقی، توجه و تفکر اندیشمندان به اسلام افزایش یافت و بحثهای علمی در این باره، امروز ما را به جایی رسانده است که از «جنبش نرم افزاری» و نظریه پردازی بر اساس مبانی دینی در حوزه علوم انسانی سخن می گوییم و طرحهای جدید و پویا به منظور تولید دانش، مطرح شده اند و این اساسی ترین مرحله تمدن سازی و تحوّل تاریخ است که انقلاب اسلامی آن را پدید آورده و می رود تا بر تمامی اندیشههای کفرآمیز و دانشهای برآمده از آن خط بطلان بکشد.
انقلاب اسلامی واقعه ای بود که علوم انسانی را در دو بُعد اثباتی و آرمانی به جهش رساند و روح تازه ای در آنها دمید. پس از انقلاب اسلامی، می توان از حکومت اسلامی و ساز و کارها و نهادها و روابط قدرت در آن سخن گفت و حکومت آرمانی اسلام را نیز به عنوان آرزویی دست یافتنی ترسیم کرد.
پس از انقلاب، می توان جامعه ای را مطالعه کرد که به طور نسبی ساختارها و روابط اجتماعی آن بر مبانی دین استوارند و کارکرد ساختارها و عناصر گوناگون اجتماعی آن با انگیزههای معنوی و در چارچوب احکام اسلامی تحقق می یابند; جامعه ای که مردم سالاری در آن تعریفی دینی پیدا می کند و همه چیز بر پایه اراده مردمی است که با ایمان و عمل دینی زندگی می کنند. همچنین وضعیت آرمانی چنین جامعه ای با جامعه آرمانی کمونیستی و لیبرالیستی کاملا متفاوت است.
روان شناسی، هنر، اقتصاد، مدیریت و سایر حوزههای مطالعات انسانی با ارزشهای جدیدی که انقلاب اسلامی طرح نمود، تفسیری تازه یافته و فضایی بکر برای اندیشه و تفکر به وجود آورده که لبریز از میوههای نچیده است.
نظریههای جدید در فلسفه هنر، که از سوی اندیشمندان مسلمان، به ویژه شهید آوینی مطرح شدند;12 تلاش هایی که برای طرّاحی «نظام اقتصاد اسلامی» در سطح خرد و کلان صورت می گیرند;13 طرح نظریات و پژوهشهای نوین در روان شناسی که به جای مطالعه رفتار و ذهن یک نوع حیوان مترقّی، به پژوهش در ژرفای هستی انسانی، که مقام خلیفة الهی دارد، می پردازند;14 طرح دیدگاههای معنوی درباره درمان و سلامت و روشهای پزشکی با تکیه بر ابعاد معنوی و روحانی وجود انسان;15 و کتاب هایی که در حوزه مدیریت اسلامی نگاشته شده اند،16 همه در پرتو تحوّلی مبارک به وجود آمده اند که ارزشهای الهی و دینی را به جای ارزشهای موهوم مادی نشانده اند.
گشایش گرههای فکری
انقلاب اسلامی افزون بر پرتوافشانی در علوم، با رساندن امواج اندیشههای معنوی به کویر خشکیده فلسفه و علم معاصر، آثار بسزایی بر جای نهاد. در چند قرن گذشته، این پندار به وجود آمده بود که اندیشیدن و پژوهش، با مبانی مادی و روش تجربی، دانش را بی طرف می کند و جهانی به پیش می برد.17 اما نظریات جدید در فلسفه علم نشان می دهند که تجربهها و استنتاجات برآمده از آن ها، به ناچار تابع مبانی و ارزش هایی هستند که زیرساخت فرضیههای علمی را تشکیل می دهند.18
در این بحران، دو راه فراروی علم است: یا اینکه بپذیرد همه ارزشها شخصی و ناپایدارند و ملاکی برای برتر نهادن ارزشهای گوناگون وجود ندارد و در نتیجه، علم به سوی نوعی هرج و مرج پیش می رود; چنان که برخی از نظریات جدید فلسفه علم در غرب به این سو رفته اند;19 و راه دوم این است که ملاکی برای شناخت ارزشهای برتر و حتی صحّت و سقم آنها بیابیم تا ارزشهای درست و نادرست را معرفی نماید و این تنها راه سامان یافتن علم است.
انقلاب اسلامی ایران در روزگاری، که بحران بازنمایی و کاشفیت علوم جدید را گرفتار کرده بود، با طرح ارزشهای معنوی به گونه ای جذّاب و تأثیرگذار، مبانی و منظرهای نوینی را به اندیشمندان معرفی کرد که با آن می توانند علم راستین را از علوم پندارین جدا سازند و علم حقیقی را به پیش برند.20
بدین سان، آثار انقلاب اسلامی در حوزه اندیشه، به پرسشهای بی جواب امروز، پاسخ شایسته ای داد: پرسش هایی که حتی متن سؤال آن ها، هنوز برای اندیشمندان به خوبی معلوم نشده بود و تنها حیرت آن ظهور کرده بود. پرسش از رابطه علم و ایمان و معنویت، انواع علل غیرمادی در توضیح پدیدههای طبیعی و اجتماعی، و کارکردهای غیر مادی علم از این جمله است. امروزه برای پاسخ بسیاری از مجهولات، پژوهش هایی در قلمروهای فراطبیعی انجام شده اند.21 از فیزیک تا روان شناسی به اندیشههای عرفانی و فراطبیعی متمایل گشته اند، اما سرانجام، آموزههای ناب دین حق گره گشا خواهند بود.
هم از این روست که حضرت امام خمینی(قدس سره) در نامه ای که به سران ابر قدرت رو به زوال شرق نوشتند، آنان را دعوت کردند تا نخبگانشان را به قم بفرستند و آثار بزرگان حکمت و عرفان اسلامی را مطالعه کنند.
تداوم انقلاب در گرو تولید دانش
ثمرات و اثرات انقلاب اسلامی در حوزه اندیشه و تفکر، مرهون درخشندگی ارزشهای معنوی و دینی است. دگرگونی ارزشها موجب شد تا در سطح ملّی و جهانی،22 اندیشهها تحوّل یابند و منوّر گردند و از این انفجار نور، در هر نقطه ای از جهان پرتوی افتد.
اگر این ارزشها به درستی کشف و تبیین و ترویج شده، رابطه منطقی آنها با علوم و شیوههای اندیشیدن بر اساس آنها مهندسی شود، تولید دانش و اندیشه به عنوان نرم افزار تمدن اسلامی، راه رشد و بالندگی خواهد پیمود و دیگر اندیشههای پراکنده معنوی، که در پرتو انقلاب به وجود آمدند، مورد تهدید هضم و افول در نظریات رایج و مشهور قرار نمی گیرد.
پس از انقلاب، اندیشههای معنوی بر اثر درخشش ارزشهای معنوی به وجود آمدند. اما اگر این ارزشها کم رنگ شوند، این اندیشهها نیز رنگ باخته، از معنا تهی می گردند. بدین روی، حفظ و رشد و نهادینه شدن اندیشه و دانش معنوی باید با ارزشهای معنوی پشتیبانی شود و با آن ربط مستقیم دارد.
برای آنکه انقلاب اسلامی به هدف عالی خود ـ یعنی تمدن اسلامی ـ برسد، «جنبش نرم افزاری» و توسعه اندیشه معنوی در گستره دانش بشری لازم است. این جنبش فکری، همان گونه که در روش بزرگانی همانند شهید مطهّریبوده و اصل انقلاب را تحقق بخشیده، در تحقق اهداف انقلاب نیز ضروری است و تلاش و توفیق در این راه، گذر از مراحل ذیل را می طلبد:
1. شناخت اندیشههای مرجع و مرجعهای اندیشه در حوزه تفکر معنوی: به جای آنکه ذهن خود را در نظریات دانشمندان غیردینی، که با مبانی مادی اندیشه، نظریاتی را پدید آورده اند، غرق سازیم، می توانیم به ژرف کاوی در آثار و آراء بزرگانی همچون علّامه جعفری، علّامه طباطبائی و حضرت امام خمینی(قدس سره)بپردازیم. و به تبیین و تحلیل و نقد آنها بپردازیم و خود را با اندیشه هایی که سرچشمه معنوی دارند، درگیر کنیم و پژوهش در شاخصههای گوناگون علوم انسانی، فلسفه و هنر و ادبیات را بر اساس این نظریهها سامان دهیم.
2. آشنایی با اندیشههای رایج در جهان علمی امروز: بی تردید، اگر بخواهیم نظریه ای ارائه دهیم که جهانی باشد، باید در جهت حل مشکلات علمی و به زبان رایج علمی بیان شود. همین امر، ضرورت آشنایی با محصولات تفکر بشری را بدیهی می سازد.
3. کشف نیازهای فکری و پیرایش و شفاف کردن پرسشهای بی پاسخ علمی: طرح پرسش، نطفه تولید اندیشه است و این پرسشها باید از نوعی باشند که بیشتر دانشمندان با آنها درگیر هستند نه پرسشهای شخصی.
4. رجوع به اندیشههای مرجع معنوی و یافتن پاسخهای مناسب و تولید نظریه برای گشودن گرههای علمی: شهید مطهّری پس از شناخت مسئله و شفاف کردن آن، با رجوع به آراء معنوی بزرگانی همچون علّامه طباطبائی و ملّاصدرا، پاسخ مناسب را از لابه لای تحلیل و تبیین و نقد و تعدیل و تکمیل آن نظریات بیرون می کشید.
5. طرّاحی و تولید نظریات معنوی به زبان علمی که مناسب با فضای حوزههای گوناگون علمی باشد و با حوزه مربوط، ارتباط مؤثری برقرار کند: در این روند، علوم و دانشهای جدید بر مبنای آموزههای دینی بازخوانی و اصلاح و تزکیه می شوند و با نوشیدن از سرچشمههای وحی و ولایت می بالند و نرم افزار تمدن اسلامی به دست می دهند; دانش هایی که بتوان با در کار آوردن آنها مطابق ارزشهای غایی دین و در راستای اهداف معنوی زندگی کرد.
بدین سان، ارزشهای معنوی از طریق اندیشههای معنوی به شهر آشفته دانش بشری راه یافته، با رشد و کمال علمی و معنوی انسان، بنای بی بنیاد علوم سکولار فرو ریخته و دانش و اندیشه، رنگ و بوی معنوی می گیرند و با دگرگونی دانش و نگرش انسان، حیات فردی و جمعی تحوّل یافته، انقلاب اسلامی به کمال تحقق و تمدن سازی می رسد.
نتیجه آن که انقلاب اسلامی و دانش و اندیشه مبتنی بر ارزشهای معنوی و دینی دست در دست هم، یکدیگر را بالا می کشند.
پی نوشت :
1ـ عبدالوهاب فراتی، ابعاد ناشناخته انقلاب، دبیرخانه مجمع گروه های معارف اسلامی، 1377، ص 7.
2ـ ر.ک: تدا اسکاچپول، دولت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب ایران.
3ـ همو، دولت ها و انقلاب های اجتماعی، ترجمه سیدمجید روئین تن، تهران، سروش، 1376.
4ـ عبدالوهاب فراتی، انقلاب اسلامی و بازتاب آن، انجمن معارف اسلامی ایران، 1381، ص 22.
5ـ مقصود فراستخواه، دین و جامعه، شرکت سهامی انتشار، 1377، ص 131ـ157.
6ـ انقلاب اسلامی زمینه ها و پیامدها، دفتر نشر و پخش معارف، 1380، ص 225ـ255.
7ـ جان نیزبیت و پاتریشیا آبردین، دنیای 2000، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نشر نی، 1378، ص 418 و 419.
8ـ همان، ص 419.
9ـ بیش از 80 درصد مردم آمریکا خود را افرادی دینی معرفی می کنند. (میراحمدرضا حاجتی، عصر امام خمینی، قم، بوستان کتاب، 1381، ص 75.)
10ـ همان، ص 85ـ97.
11ـ همان، ص 84.
12ـ گروه مطالعاتی شهید آوینی، مبانی نظری هنر شهید آوینی، تهران، نبوی، 1374.
13ـ برای نمونه می توان آثار گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی را ذکر کرد.
14ـ نگارنده، خودشناسی عرفانی، قم نشاط، 1381، ص 166.
15ـ همو، مبانی انسان شناختی تأثیر معنویت در سلامت (چکیده مقالات همایش «گفتوگوی علم و دین»)، مرکز تحقیقات علوم پزشکی کشور، 1384، ص 202.
16ـ محمّد محمّدی ری شهری، مدیریت اسلامی، و چند اثر دیگر در این باره که از سوی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم انتشار یافته اند.
17ـ حمید پارسانیا، علم و فلسفه، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1377، بخش اول، فصل دوم.
18ـ آلن چالمرز، چیستی علم، ترجمه سعید زیباکلام، فصل سوم، تهران، سمت، 1378، ص 47.
19ـ پاولی فایرابند، بر ضد روش، ترجمه مهدی قوام صفری، فکر روز، 1375، ص 39ـ47.
20ـ حمید پارسانیا، پیشین، بخش دوم.
21ـ ر.ک: لیاواتسن، فوق طبیعت، ترجمه شهریار بحرانی و احمد ارزمند، چ چهارم، تهران، امیرکبیر، 1377.
22ـ ثریا مکنون، جرعه جاری، به کوشش علی ذو علم، نقش انقلاب اسلامی در تحوّل ارزش ها، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1377، ص 344.
رهبری امام راحل در مراحل مختلف نهضت اسلامی
امام در سال 1281 شمسی در یک خانواده مذهبی در خمین به دنیا آمد وی 5 ماهه بود که پدرش توسط یکی از ملاکین به قتل رسید. و از آن پس سرپرستی امام را مادرشان بر عهده داشت. امام تحصیلات مقدماتی را پیش برادرش آقای پسندیده خواند و در سال 1298 به اراک عزیمت کرد و از شاگردان آقای حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) شد. سال بعد به همراه ایشان وارد قم شد و در سال 1306 در درس خارج آقای حائری به تحصیل ادامه داد و در سال 1315 به مقام اجتهاد نائل آمد. (1)
امام در عنفوان جوانی ضمن پرداختن به تهذیب نفس در کنار تحصیل و تدریس علوم معقول و منقول، در مسائل سیاسی نیز به مطالعه پرداخته و در شرایط آن روز ایران و حوزه، اوضاع سیاسی داخلی و بینالمللی را دنبال میکردند و در موقعیتهای مناسب، حتی در قالب تدریس اخلاق در حوزه علمیه، به ترویج اندیشه سیاسی و انقلابی و افشاگری چهره کریه استبداد و استعمار میپرداختند. (2)
بهر تقدیر، نهضت امام خمینی از آغاز تا فرجام و تا امروز چندین مرحله را طی کرده است که به طور اجمال به بیان آن میپردازیم.
الف ـ مرحله نظریه پردازی و تکون نهضت:
امام تا پیش از آغاز رسمی و علنی نهضت (سالهای 41 ـ 43) به طور زیر بنایی به انجام چند کار مهم سیاسی ـ فرهنگی مبادرت کردند.
1 ـ تلاش در جهت کسب آمادگیهای علمی و اخلاقی:
امام اعتقاد داشتند انسان پیش از آنکه وارد صحنه اجتماع و سیاست شود باید پیشاپیش خود را از هر لحاظ آماده کند. در غیر این صورت نه تنها تأثیر مثبت نخواهد داشت، چه بسا آثار تخریبی او برای خود و جامعه بیشتر هم باشد. کسب معرفت و تقوی، تواضع و فروتنی، زهد و ساده زیستی و تلاش در نیل به مقامات عالیه علمی و معنوی بخشی از این آمادگیها بودند تا جایی که در سنین جوانی یکی از پر جنب و جوشترین کرسی تدریس را امام اداره میکردند .
2 ـ افشای چهره پهلوی اول و قلم به مزدان خائن:
امام با تألیف کتاب ارزشمند کشف اسرار در سالهای پس از 1320 (3) و در پاسخ به شبهات نویسنده کتاب اسرار هزار ساله، ضمن پاسخگویی به شبهات مربوطه، در جای جای کتاب مشکلات کشور و جهان اسلام را مطرح کرده و در صدد ارائه راه حل برآمد. امام در بخشی از این کتاب با اشاره به خیانت قلم به مزدان خائن و مطبوعاتی که مروج بیدینی در کشور بودند مینویسد: برخی از روزنامهها و مجلات که به صورت اسف باری مرکز و کانون پخش فساد اخلاق و فحشا هستند باید اصلاح شوند چرا که برای نشر بیعفتیها و افسار گسیختگیها هیچ چیز بیشتر از این اوراق ننگین کمک نمیکند، این اوراق ننگین که در آن روز نشر افکار و الفاظ بیخردانه رضاخان را میکردند و امروز نیز به نام ترقی دست از این کشف حجاب ننگین برنمیدارند ضررشان از صدها احمدی و مختاری برای توده و کشور بیشتر است. اینها احساسات شرف آمیز یک توده را خفه میکنند نوک قلم اینها صدها بار مسمومتر و بدتر از نوک سوزن آمپول احمدیها است. (4)
امام در بخش دیگر از کتاب با اشاره به جنایات رضا شاه و حمایتهای قلم بدستان مزدور و روشنفکران حامی او مینویسد:
ما میگوئیم دولتی که برای پیشرفت کلاه لگنی نیم خورده اجانب چندین هزار افراد مظلوم کشور را در معبد بزرگ مسلمین و جوار امام عادل مسلمانان با شصت تیر و سر نیزه سوراخ سوراخ و پاره پاره کند این دولت دولت کفر و ظلم است و اعانت آن عدیل کفر و بدتر از کفر است. ما میگوئیم دولتی که برخلاف قانون کشور و قانون عدل یک گروه دیوان آدم خوار را به نام پاسبان شهربانی در هر شهر و ده به جان زنهای عفیف بیجرم مسلمانان بریزد و حجاب عفت را با زور سر نیزه از سر آنها برباید و بغارت و چپاول ببرد و محرمات بیسرپرست را در زیر لگد و چکمه خورد کند و بچههای مظلوم آنان را سقط نماید این دولت دولت ظالمانه و اعانت بر آن عدیل کفر است.» (5)
امام در ادامه میفرمایند:
ما از رضاخان چندان توقعی نداریم او با وضع سربازی بزرگ شده بود و گوشت و خون او با این فجایع تربیت شده بود، او نمیتوانست بفهمد که عفت و پاکدامنی و امانت و درستی برای یک سرباز اهمیتش بیشتر است تا برای دیگر افراد توده، و سرباز به دینداری نیازمندتر است از دیگران، لکن با قانونگذارها که خود را دانشمند به حساب میآورند سخن داریم...» (6)
3 ـ ارائه راه حل (سقوط رژیم پهلوی و تشکیل حکومت اسلامی) :
امام در مقام ارائه راه حل مشکلات کشور فرمودند:
«جمله آنکه این زمامداران خائن یا بیخرد باید عوض شوند تا کشور عوض شود و گرنه از این روزگار بدتری خواهید دید. تنها حکومتی که خرد و شرع آن را حق می داند حکومت خدا، یعنی حکومت قانون الهی است و اگر قوانین اسلام در این مملکت جریان پیدا کند روزی میرسد که پیشقدم در تمدن جهان باشد و این نوع حکومت اگر بدست فقیه هم نباشد بدون نظارت فقها هم امکان ندارد.» (7)
امام در پایان با بیان آیات مربوط به جهاد فرمودند: آیا چنین قرآن و آیینی هیچگاه به پیروان خود اجازه میدهند زیر بار ذلت بروند؟ بنابراین تنها راه رهایی جهاد رهایی بخش است که جز با آموزش نظامی همه طبقات (بسیج عمومی) امکان پذیر نیست. (8)
4 ـ تشکیل هسته مرکزی:
امام میدانستند شروع یک نهضت فراگیر و اداره آن نیازمند تشکیل هسته مرکزی و نیروهای زبده است که در مراکز حساس کشور حلقه اتصالی میان رهبری و ملت باشند، امام این هدف را با تشکیل کرسی درس، بویژه درس اخلاق، و تربیت دهها و صدها انسان وارسته و ایثارگر تأمین کردند تا جائیکه همین گروه عظیم بعدها در سمت نمایندگی امام در مراکز استانها و پس از انقلاب در مراکز حساس سیاسی، علمی و نظامی به کمک نهضت و انقلاب شتافتند و بسیاری از آنان نیز توسط عوامل استکبار جهانی به شهادت رسیدند و گروهی نیز در حال حاضر یا در کرسی مرجعیت و یا تدریس علوم حوزوی جزو پاسداران ارزشهای انقلاب هستند.
ب ـ آغاز شکلگیری نهضت به صورت آرام
با آنکه اندیشه ضد ظلم و ستم و مبارزه با استکبار و استعمار خارجی و استبداد داخلی و تشکیل حکومت اسلامی از آغاز جوانی و در قالب تدوین کتاب کشف اسرار برای امام مطرح بود با این حال، آن مرد خدا تا زمان رحلت آیة الله بروجردی (بسال 1340) عملا و علنا علم مبارزه را در دست نگرفتند، این در حالی بود که بزرگانی همچون نواب صفوی و آیة الله کاشانی نهضتهای فدائیان اسلام و ملی شدن نفت را رهبری میکردند و مورد اذیت و آزار قرار گرفته و بعضا به شهادت رسیدند، بهر تقدیر، عدم واکنش صریح و قاطع از سوی امام تا پیش از تاریخ یاد شده معلول عواملی است از قبیل وجود مرد قدرتمند و مرجع مطلق همچون آیة الله بروجردی که از یک سو، رژیم مبارزه با اسلام را به طور علنی انجام نمیداد و از جانب دیگر، امام نیز به دلیل رابطه استاد و شاگردی و نیز تبعیت از ولایت آقای بروجردی بر خویش روا نمیدانستند دست به کار شوند مضافا بر اینکه کار فرهنگی ـ سیاسی نیاز به زمان و بیداری مردم دارد چنانچه هر نهضتی از یک سری زمینههایی که یک طرف آن به عملکرد خصم مربوط میشود، نیاز دارد و این زمینهها بعدا بوجود آمده بود از همه مهمتر اینکه امام معتقد بودند قیام و نهضت، چون آتشفشانی مایه و مواد میخواهد و نیز قدرتی که آن را به خروش میآورد و مایه قیام دو عنصر مکتب و مردم هستند، رهبری میتواند قیام و انقلاب اسلامی را به ثمر برساند که از ژرفای مکتب و اراده تودههای مردم برخاسته باشد. و این کار از دست فقیهی عادل برمیآید که در مسند مرجعیت عامه ولایت او مقبول همگان یا اکثریت قابل توجه جامعه اسلامی باشند. رسیدن به این جایگاه رفیع که ریشه در عمق مکتب و ایمان و اراده امت دارد، بیشک احتیاج به زمان، شرایط و امکانات بالقوه و بالفعل فراوان دارد که باید در یک فرایند خاصی شکل بگیرد و به ثمر بنشیند.
1 ـ تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و واکنش امام:
اولین رویارویی سیاسی علنی میان امام و رژیم در ارتباط با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی است. تشکیل انجمن مذکور که به موجب اصول 91 و 92 متمم قانون اساسی مصوب 1285 ش اولین دوره مجلس مشروطیت پیشبینی شده بود همچنان مسکوت مانده بود. شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان طبق مادتین 7 و 9 نظامنامه انجمن نیز به شرح زیر به تصویب مجلس اول رسیده بود. اولا باید متدین به دین حنیف اسلام باشند و فساد عقیده نداشته باشند ثانیا هنگام سوگند باید به قرآن مجید اتیان سوگند کنند ثالثا بانوان از انتخاب کردن و انتخاب شدن محرومند.
از سال 39 که به دلایل خاص داخلی و خارجی رژیم در صدد برخی اقدامات به ظاهر اصلاحی دیکته شده از سوی رئیس جمهور وقت آمریکا برآمده بود با استفاده از خلأ مرجعیت متمرکز در قم و نیز به منظور آزمودن نیروی روحانیت برای اقدامات آتی، لایحه مذکور را ابتدا در دولت امینی مطرح کردند ولی با استعفای امینی و تشکیل دولت توسط اسدالله علم که مجلس نیز با پیش شرط ایشان برای تشکیل دولت، توسط شاه منحل شده بود، (لایحه مذکور) به جریان افتاد، در متن جدید هر سه شرط مذکور در نظامنامه قبلی حذف شد.
1 ـ 1 ـ دلایل رژیم برای تغییر قانون:
رژیم با انجام این کار در آن مقطع زمانی خاص، اولا میخواست با روحانیت که در شرایط بحران رهبری بسر میبردند زورآزمایی کند ثانیا به گروههای صاحب نفوذ غیر معتقد به اسلام و قرآن که عملا سیاست کشور را در اختیار داشتند فرصت دهد تا موجودیت خود را اعلام کنند، ثالثا با عنوان کردن آزادی زنان دلیل عقب ماندن و محرومیت گذشته آنها را به عهده اسلام بگذارد و بالاخره آخرین مانعی را که در راه پیوستگی کامل به غرب است از بین بردارد. (9)
1 ـ 2 ـ عکس العمل امام:
امام که منتظر فرصت بودند تا یک تحول بنیادی را آغاز کنند و همه مردم و علما را وارد صحنه سیاست و مبارزه نمایند و در ضمن جلوی اعتراض مقدس مآبهای روحانینما را هم بگیرند بلافاصله دست به کار شدند و اعلام داشتند دولت با حذف اسلام و قرآن، به جنگ با اسلام برخاسته است و مبارزه با آن یک تکلیف شرعی است و در مورد انتخاب بانوان فرمود: ما با ترقی زنان مخالف نیستیم ما با این فحشا مخالفیم. با این کارهای غلط مخالفیم، مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زنها داشته باشند؟ مگر آزاد مرد و آزاد زن با لفظ درست میشود؟ (10)
با دعوت امام جلسهای در منزل آیة الله حائری و با حضور مراجع وقت تشکیل شد تا در این مورد تصمیم مقتضی و هماهنگ اتخاذ گردد. (11) نهایتا مراجع در اجرای تصمیم متخذه طی تلگرافی و با لحن ملایم و خیرخواهانه از شاه خواستند تا در الغای تصویبنامه اقدام کند. شاه پس از یک هفته به صورت مزورانه و اهانت آمیز پاسخ میدهد که در آن اولا مراجع را با عبارت «حجة الاسلام» مخاطب قرار میدهد تا صریحا بگوید آنها را در حد مرجعیت نمیشناسد (چنانچه در فوت آقای بروجردی نیز پیام تسلیت به نجف برای آقای حکیم مخابره کرده و مراجع قم را مورد بیاعتنایی قرار داده بود). ثانیا با عبارت «توفیقات جناب مستطاب عالی را در هدایت افکار عوام خواهانیم» به آنها میگفت که وظیفه شما هدایت عوام است نه دخالت در امور سیاسی کشور. ثالثا با عبارت «توجه جنابعالی را به وضعیت زمانه و تاریخ و همچنین به وضع سایر ممالک اسلامی دنیا جلب مینماییم» میخواست بگوید شما ارتجاعی هستید و از دنیا بیخبرید و چرا اسلامی غیر از کشورهای اسلامی میخواهید .
بالاخره در پایان جوابیه اظهار داشت لایحه توسط دولت تصویب شده و دولت باید اقدام کند و از این طریق خواست بگوید من سلطنت میکنم نه حکومت و لذا هیچ مسؤولیتی ندارم. (12)
پاسخ شاه نه تنها قانع کننده نبود بلکه اهانت آمیز نیز بود لذا مراجع قم در نشست جدیدی که به دعوت امام انجام شده بود تصمیم گرفتند از علم بخواهند در لغو تصویبنامه اقدام کند. (13) امام در پیامشان به علم بیآنکه ایشان را با عنوان نخست وزیر خطاب نمایند بسیار تند و تهدید آمیز مطالب را بیان کردند. (14) علم پس از چهل روز جواب مراجع قم را با عنوان آیة الله میدهد و نسبت به دو بند اول لایحه (حذف شرط اسلام و سوگند به قرآن) قول مساعد میدهد اما تصمیم گیری در مورد انتخاب بانوان را به نظر نمایندگان مجلس موکول میکند و در عین حال پاسخ تلگراف امام را نمیدهد تا به زعم خود در میان مراجع قم تفرقه ایجاد کند، غافل از اینکه همین اقدام او امام را به نحو بارزی از دیگران ممتاز ساخت سیل تلگرافها و استفتائات حوزهها و بازاریان به سوی امام سرازیر شد. مردم شهرها، بویژه تهران، به اعتراض برخاستند، کشور حالتی اعتراض آمیز به خود گرفت.
2 ـ گسترش دامنه نهضت یا یک گام به پیش:
مراجع با این تصور که خواستههایشان برآورده شد اقدام دیگری را ضروری ندانستند و برخی اعلام پیروزی کردند اما امام با دعوت مجدد از آنان متذکر شد اولا احاله کار به مجلس در شرایطی که مجلس تعطیل است، به منزله فرار از مسؤولیت است ضمن آنکه اگر اصل کار خلاف شرع و قانون اساسی باشد مجلس هم حق تصویب آنرا ندارد. ثانیا لایحهای که دولت تصویب کرد باید رسما الغای آن را اعلام کند نه آنکه قول همکاری بدهد، مجددا مراجع طی ارسال پیامی خواستار الغای کامل و علنی تصویبنامه شدند اما امام در این مرحله خواستههای خود را محدود به لایحه مزبور نکرد لذا در پاسخ سؤال اصناف قم در مورد واکنش علم دایره مبارزات را گستردهتر کرده فرمودند:
«اینجانب حسب وظیفه شرعی به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم، قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملکت و تمام اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیسم است و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه میکنند و ملت مسلمان را از هستی در تمام شؤون، ساقط مینمایند.» (15)
بهر تقدیر، با تلاشهای پیگیر امام و مراجع عظام قم و پشتیبانی همه جانبه مردم لایحهای که در مهرماه سال 41 به تصویب دولت رسیده بود در آذرماه همان سال لغو شد. (16)
3 ـ باز هم زورآزمایی و پاسخ دندان شکن:
به دنبال شکست مفتضحانه دولت در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، رژیم تصمیم گرفت به مناسبت 17 دی سالروز کشف حجاب توسط رضاخان در سال 1314 از زنان بیحجاب برای رژه خیابانی و تظاهرات، که بطور غیر مستقیم علیه اسلام و روحانیت تمام میشد بهرهبرداری کند تا زخم خود را هر چند محدود التیام بخشد.
امام پس از آگاهی از ماجرا، طی ارسال پیامی به دولت هشدار داد که در صورت وقوع چنین حادثهای، علمای اسلام متقابلا همان روز را به مناسبت فاجعه مسجد گوهر شاد (که توسط رضاخان انجام گرفته بود) عزای ملی اعلام نموده و از عموم ملت خواهند خواست که دست به تظاهرات بزنند و نسبت به عاملین آن ابراز انزجار نمایند، با این تهدید امام، رژیم به ناچار از موضع خود عقب نشینی کرد بدین ترتیب، پیروزی دوم در حال شکلگیری نهضت به دست آمد که خود آغازی برای حوادث بعدی بود.
4 ـ تبلیغات علیه روحانیت و موضعگیری امام:
بدنبال شکستهای مکرر رژیم در مصاف با روحانیت و عصبانیتی که از این طریق برای رژیم به وجود آمده بود، جراید را وادار کردند تبلیغات گستردهای را علیه روحانیت به راه انداختند . امام پس از گفتگو با علما و مراجع قم، آنان را به اعتراض دسته جمعی در این مورد تشویق کرد. در این اعتراض که به صورت تجمع گسترده در مسجد اعظم قم به عمل آمد، یکی از وعاظ معروف تهران به سخنرانی پرداخت و تأکید کرد در صورت عدم اقدام در جلوگیری از تبلیغات مسموم مطبوعات علیه اسلام و روحانیت و عدم اجازه به روحانیت به رد و پاسخگویی، ناگزیر مبارزات قبلی را مجددا ادامه خواهند داد.
این سخنرانی و جلسه اعتراض آمیز که از طرف مراجع قم و با پیشنهاد امام شکل گرفت بازتاب گستردهای در میان مردم داشته و موجب وحشت دولت گشت لذا معاون نخست وزیر راهی قم شده ضمن اظهار تأسف از نوشتههای برخی از جراید، به مراجع اطمینان داد که مسأله را تعقیب کرده و دیگر اجازه انتشار اکاذیب علیه روحانیت را نمیدهد.
5 ـ رفراندوم لوایح ششگانه و موضعگیری امام:
رژیم شاه پس از تحمل چندین شکست متوالی، سرانجام دست خود را رو کرد و آخرین ترفند خویش را که همان طرح آمریکایی انقلاب سفید بود برای فریب ملت و اسارت کشور در معرض افکار عمومی قرار داد. در این لوایح موضوعاتی از قبیل اصلاحات ارضی، سپاه دانش، فروش سهام کارخانجات و سهیم بودن کارگران از سهام یاد شده ... مطرح شد.
امام با صدور بیانیهها و انجام سخنرانیهای خود فرمود: اولا باید روشن شود چه مقامی صلاحیت برگزاری رفراندوم را دارد ثانیا اصولی که برای مردم نامفهوم است چگونه میتواند مورد تصویب قرار گیرد ثالثا شرط اصلی یک رفراندوم آزادی است که اکنون وجود ندارد، رابعا اگر اینها برای اجرای اصلاحات حسن نیت دارند و میخواهند برای ملت کاری انجام دهند چرا به برنامه اسلام و کارشناسان آن مراجعه نمیکنند؟ خامسا به نظر میرسد که این رفراندوم اجباری مقدمهای برای از بین بردن اصول اسلامی است. (17)
رژیم نیز به طور ناجوانمردانه انقلابیون را مرتجع، مخالف آزادی و نهایتا عمال ملاکین معرفی میکرد. بهر تقدیر، رفراندوم تحریم شد و مردم برای شرکت در آن استقبال چندانی نشان ندادند. شاه در آستانه رفراندوم (4 بهمن 41) به قم سفر کرد و در میدان آستانه سخنرانی کرد ولی نه مردم و نه علما استقبالی از او به عمل نیاوردند و شهر به صورت ماتم زده یکپارچه تعطیل بود و کسی در آن تردد نمیکرد. شاه عصبانی شده و همچون افعی زخم خورده در صدد انتقام برآمد. در همان ایام در پایگاه وحدتی دزفول ضمن ایراد سخنرانی روحانیون و مراجع قم را تهدید به سرکوب و مرگ کرد!
ج ـ آغاز دوباره یا مرحله خونین نهضت
هر چند در سال 41 نهضت با جدیت آغاز شده بود اما با خونریزی همراه نبود البته به خاطر پیروزیهای بدست آمده، رژیم عصبانی شده و در صدد انتقام برآمده بود که این تراژدی در سال 42 به اجرا در آمد.
نوروز سال 42 مصادف بود با ایام شهادت امام صادق (ع) . و امام طی ارسال پیامهای جداگانه خطاب به علمای بلاد فرمود ما امسال عید نداریم و عید را عزای عمومی اعلام کرده از آنان خواست از فرصت بدست آمده استفاده کرده مردم را در جریان جنایات و خلافکاریهای شاه قرار دهند. (18)
دوم عید مصادف با شهادت امام صادق (ع) مراسمی در مدرسه فیضیه برگزار شد. مزدوران رژیم با لباس مبدل وارد جلسه شده و مجلس را بر هم زدند مردم وحشتزده مدرسه را ترک کردند شامگاه کماندوها به حجرهها ریختند جمع زیادی از طلاب را شهید و مجروح نمودند و این جنایت را در روز بعد نیز تکرار کردند. (19)
با این حمله و کشتار رعب و وحشت شهر قم را فرا گرفت شاه در صدد گسترش این جو وحشت به سراسر کشور برآمد متقابلا امام نیز تصمیم گرفت تا در قالب برگزاری مراسم هفتم و چهلم شهدا، قیام را به نقاط مختلف کشور گسترش بدهد که سرانجام امام موفق به انجام این کار شدند. امام به مناسبت چهلم شهدای فیضیه با صدور بیانیهای شخص شاه را به شدت مورد حمله و تهدید قرار داد و همه تبلیغات شومی را که در مدت چهل روز علیه مراجع و روحانیت انجام گرفته بود بیاثر کرد.
در ایام محرم سال 42 (پس از 65 روز از فاجعه خونین فیضیه) روحانیون و متصدیان برگزاری مراسم مأموریت ویژهای یافتند تا به نحو شایستهای از آن بهرهبرداری کنند. عمال رژیم از روحانیون اعزامی تعهد میگرفتند علیه شاه و اسرائیل چیزی نگویند و نگویند که اسلام در خطر است. امام نیز در عصر عاشورا سخنرانی تاریخی خود را ایراد کرده و شاه و اسرائیل (20) را مورد حمله قرار داده و اضافه کرد: آخر شاه و اسرائیل چه رابطهای با هم دارند، مگر شاه یهودی است؟ امام در پایان فرمودند:
«من نمیخواهم تو (در سرنوشت) مثل پدرت بشی، اینها میخواهند تو را یهود معرفی کنند که من بگویم کافری، تا از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند.» (21)
پس از این سخنرانی بود که مأموران رژیم نیمههای شب به منزل امام ریختند و با دستگیری امام، ایشان را به تهران برده و مدت ده ماه در زندان یا در محاصره نگه داشتند.
با انتشار خبر دستگیری امام، تمام شهرهای ایران، بویژه قم و تهران و ورامین به اعتراض عمومی و خروش ملی تبدیل شد مردم با فریادهای کوبنده و اعتراضآمیز خواهان آزادی مرجع خود شدند، مردم ورامین به صورت کفنپوش به حرکت در آمدند دژخیمان رژیم مردم را به رگبار بستند و در نتیجه هزاران انسان بیگناه را در ماه خون و شهادت (محرم) و در نیمه خرداد سال 42 به شهادت رساندند. مراجع قم و نجف و روحانیون شهرهای مختلف عراق به انقلاب پیوستند و فریاد اعتراض و ماهیت قیام مردم و جنایات شاه را به سران کشورهای عربی و سازمانهای بین المللی اعلام کردند. بالاخره امام پس از نزدیک به یک سال بازداشت آزاد شده و به قم مراجعت میکردند. مراسم مراجعت امام همراه با قیام و انقلابی دیگر شد.
سالگرد شهدای فیضیه و پانزده خرداد بار دیگر شور آفرید، امام خود به سخنرانی پرداخت، 15 خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام کرد. (22)
مهرماه سال 43 قرارداد ننگین «کاپیتولاسیون» تصویب شد که به موجب آن نظامیان آمریکایی از مصونیت قضایی برخوردار شدند امام اعتراض خود را در قالب سخنرانی معروفشان مطرح کردند . رژیم پس از این به گمان خود مانع را از سر راه برداشت و امام را به ترکیه و سپس به نجف تبعید کرد. اما امام حتی لحظهای از فعالیت و هدایت نهضت دریغ نکردند.
د ـ رشد و شکوفایی نهضت (46 ـ 57)
پس از تبعید امام تا سال 46 ظاهرا رژیم نفس راحتی کشید و مشکلی را احساس نمیکرد در حالی که در همین ایام امام با ارسال بیانیهها و پیامها اوضاع کشور را زیر نظر داشتند و در عین حال با تدریس خارج فقه در نجف تحت عنوان حکومت اسلامی و ولایت فقیه آینده نهضت را از لحاظ فکری تغذیه میکردند.
از سالهای 46 به بعد به دلیل شرایط بوجود آمده از قبیل: جشن تاجگذاری شاه و فرح، جشن مبتذل 2500 ساله شاهنشاهی، تغییر متمم قانون اساسی و تعیین فرح به عنوان نایب السلطنه، قتل مشکوک جهان پهلوان تختی، جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، آتش زدن مسجد الاقصی، شهادت آیة الله سعیدی و آیة الله غفاری، طرح حزب رستاخیز، حمله به مدرسه فیضیه در سال 54 و شهادت حاج آقا مصطفی در سال 56، امام با ارسال پیام، ایراد سخنرانی و پاسخ به نامههای دانشجویان ایرانی مقیم اروپا به هدایت و رهبری نهضت ادامه دادند و اصل پیوستگی را در رهبری مردم حفظ کردند (بر خلاف کسانی که تا هوا را پس میدیدند به دنبال عیاشی میرفتند و همینکه اوضاع بر وفق مراد شد به میان ملت آمده و با پررویی تمام ملت را از صحنه بیرون کرده، طلبکار شدند) .
به مناسبت شهادت حاج آقا مصطفی در سال 56 مراسمی در سراسر کشور برگزار شد و پس از 15 سال نام امام به طور علنی بر منابر و مجالس برده شد و مردم نیز با ذکر صلوات از آن استقبال کردند. مراسم یاد شده که تا چهلم ادامه داشت تأثیر بسزایی بر اوضاع سیاسی کشور داشت اما پس از اتمام مراسم چهلم و آرام شدن اوضاع، روزنامه اطلاعات با نام مستعار رشیدی مطلق طی مقالهای امام را مورد اهانت قرار داد که این امر موجب اعتراض عمومی طلاب حوزه علمیه قم و مراجع شد. طلاب به عنوان اعتراض و اعلام انزجار به منازل مراجع و فقها رفتند تا آنکه در غروب روز 19 دیماه 56 در میدان شهدای قم مأموران شاه جمعیت را به رگبار بستند در نتیجه گروه زیادی را شهید و تعدادی را مجروح ساختند. با شهادت طلاب مجددا مراسمی در قم و سایر نقاط کشور برگزار شد در مراسم چهلم شهدای قم، مردم تبریز توسط دژخیمان به رگبار بسته شدند، بمناسبت اربعین شهدای تبریز مراسم با شکوهی در مسجد اعظم قم برگزار شد، یکی از سخنرانان به نمایندگی از سوی آقای شریعتمداری اعلام داشت رعایت احترام همه مراجع لازم است لذا اگر بنابر ذکر صلوات است باید با شنیدن نام هر یک از این بزرگان تکرار شود. در پی آن، یکی دیگر از روحانیون با قرار گرفتن در جایگاه بیان داشت احترام مراجع لازم است اما امام جایگاه ویژهای دارد لذا اگر بناست با شنیدن نام همه مراجع صلوات فرستاده شود برای نام امام سه بار صلوات میفرستیم که انبوه جمعیت با صلوات از این پیشنهاد استقبال کردند (بالاخره سه صلوات به احترام نام امام همچنان گرمابخش مجالس است) . (23)
به هر تقدیر، هر چه زمان میگذشت بر دامنه نهضت افزوده میشد و چهلمهای فراوانی به یکدیگر گره خوردند تا در سال 57 علی رغم همه وحشیگریها و کشتار خونین و تضییق بر امام در نجف و تبعید ایشان به پاریس و تغییر دولتها و تعویض مهرهها نه رژیم و نه اربابان او نتوانستند در برابر سیل طوفنده و خروشان ملت دوام بیاورند و نهایتا شاه رفت و امام باز آمد.
«دیو چو بیرون رود فرشته درآید.» با ورود موفقیت آمیز امام به میهن اسلامی برکات الهی نیز بر این ملت نازل شد و بار دیگر از آب حیات اقیانوس بیکران اسلام بهرهمند شدند. (24)
با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 57 که رهین رهبریهای خردمندانه امام، فداکاریهای ملت باوفای ایران و اتحاد همه اقشار، اعم از روحانی، دانشگاهی، کارمند، کارگر، کشاورز، شهری و روستایی، زن و مرد و... و در رأس همه امدادهای خداوند متعال و توجهات امام عصر (عج) بود، مرحله جدیدی در تاریخ ایران آغاز شد، ملت طعم پیروزی و آزادی را چشید مستضعفان از الطاف پدری دلسوز برخوردار شدند. مردم حاضر شدند هر چه دارند در طبق اخلاص بگذارند تا پیر و مرادشان موفق به اجرای قوانین اسلام گردد.
در مقابل، دشمنان قسم خورده انقلاب پیوند نامقدس خود را علیه انقلاب شکل دادند. جنگهای داخلی، ترور برجستگان انقلاب، ترور شخصیتها با انواع تهمتهای ناجوانمردانه، آتش زدن مزارع، طرح کودتا، محاصره اقتصادی، حمله آمریکائیها به ایران، تحمیل جنگ خانمانسوز بر نظام نوپای اسلامی و موارد بیشماری دیگر نمونههایی از نتایج این اتحاد شوم است.
اما در همه این مقاطع دست مدد الهی بالای سر ملت و امام بود. با تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان خط امام بسیاری از عناصر فاسد و نقشههای دشمنان رو شدند. آمریکائیها در آتش عذاب الهی سوختند، صدامیان در نیل به اهداف خود ناکام ماندند، لیبرالها از صحنه سیاست منزوی شدهاند...
پی نوشت :
1 ـ کدی، نیکی آر، ریشههای انقلاب ایران، ص .352
2 ـ ر. ک: نهضت امام خمینی در ایران، سید حمید روحانی (زیارتی) ج 1، 1361، ص ص24 ـ .84
3 ـ در خصوص تاریخ تدوین این کتاب اختلاف است، خانم کدی آن را به سال 1323 مربوط میداند ولی بعضی تاریخ آن را به دوران حکومت رضاخان مربوط میدانند. اما از متن کتاب استنباط میگردد که پس از عزل رضاخان توسط انگلیسیها، این کتاب تدوین شده است.
4 ـ کشف اسرار، امام خمینی (ره) بی تا، بیم، ص .283
5 ـ همان، ص .239
6 ـ همان، ص .243
7 ـ همان، ص 222 و .238
8 ـ همان.
9 ـ مدنی، جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، ص 375 ـ .376
10 ـ صحیفه نور، ج 1، ص 32 و .53
11 ـ عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، ص .442
12 ـ مدنی، جلال الدین، ج 1 ص .377
13 ـ صحیفه نور، ج 1، ص .29
14 ـ همان، ص .30
15 ـ همان مدرک، ص 176 و 177 و صحیفه نور، ج 1، ص .33
16 ـ امام پس از لغو لایحه با ارسال پیام تشکر آمیز از مردم، آنان را عملا در این نهضت شریک کرده و ادامه آن را به خود مردم واگذار کرد. (همان مدرک، ص 22)
17 ـ مدنی، پیشین، ج 2، ص 12 ـ .13
18 ـ ر. ک: همان مدرک، ص 20 ـ .21
19 ـ بدین ترتیب اولین شهدای نهضت امام خمینی در سالروز شهادت امام صادق از میان شاگردان آن امام و در مرکز تحصیل علوم آن امام همام به دیار حق شتافتند و به تناسب حکم و موضوع راه آینده را میتوان به راحتی حدس زد.
20 ـ امام با این سخنرانی خواست ثابت کند شاه و صهیونیستها پشت و روی یک سکهاند. ر . ک: پیشین، ص38 ـ .43
21 ـ همان، ص .40
22 ـ همان، ص 44 ـ .62
23 ـ آنچه در این قسمت و پس از این تا پایان نقل میشود مشاهدات عینی نویسنده این سطور است هر چند در کتابهای مربوطه نیز کم و بیش بیان شده است.
24 ـ در این قسمت به توضیحات کلاس در مورد حوادث واپسین روزهای رژیم شاه توجه شود
دل نوشته هایی به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی
یادها و خاطره ها
تظاهرات میلیونی و سیل آسای مردم اصفهان در مناسبت های مختلف و فعالیت های گسترده ی روزانه در کوی بزرن و شهر و روستای این دیار در مبارزه با سلطه ی طاغوت و برقراری حکومت اسلامی افتخار بزرگی است که در تاریخ کهن اصفهان می درخشد. پیام ها و سخنرانی های امام راحل با سرهستی شگفت انگیز به همه جا می رسید. دل و جان مردم یک پارچه در تسخیر امام راحل بود.مساجد، کانون انقلاب و سنگر مبارزه و پایگاه هم دلی و تعاون بود مرزهای خودخواهی، قوم گرایی و بخشی نگری رنگ باخته وباورها فقط روی مرز حق و باطل تمرکز یافته بود. در این سوی مرز، مودت بود و محبت، همبستگی بود و وحدت. مدارا بود و تولی.
نسبت به آن سوی مرز- به خصوص در مورد ثلث شوم شاه، آمریکا و اسراییل غاصب و سر سپردگان آن ها صلابت بود و انعطاف ناپذیری، انزجار بود و ستیز شجاعانه، نفرت بود و تبری. خود محوری ها به خدا محوری، قوم گرایی ها به اسلام گرایی تبدیل شده بود. طلوع خورشید اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و اله و سلم) از آیینه ی روشن وجود امام راحل، دیوارهای کاذب تحزیه ی جامعه را درنوردیده و با نور وحدت، روشن کرده بود.
همه برای امام بودند و امام برای همه و امت همراه امام برای خدا.
وقتی بهمن پنجاه و هفت رسید، روزها به شتاب از پی آمدند و فرصتی برای تیرگی باقی نگذاشتند، چنان که شب ها فانوس فریادهای (الله اکبر) بر بام سرنوشت این ملت، درخشش دو چندان یافت و خورشید این قوم از پس سان ها تبعید به ایران بازگشت. امام آمده است، انقلاب به لبخند پیروزی دل سپرده است و دهه ی فجراندک اندک شکوه جاودانه اش را به رخ می کشد. خورشید در جشنی بی غروب بر بام روشن جهان ایستاد و تولد جمهوری محمد (صلی الله علیه و اله و سلم) را نظاره کرد. هلهله ی پیروزی در گوش خانه ها و خیابان ها پیچید و عطر گلاب و صلوات در ساحل آرامش انقلاب، مواج شد، ضمیمی ترین فصل زندگی ما در بهمن آغاز شد و در سایه ی خورشیدی ترین مرد قرن به بام عام تفضل و رحمت الهی راه یافتیم و صبح روشن آزادی را به تماشا ایستادیم.
عید ظفر
22 بهمن «عید ظفر» است. در این روز بود که ملت ایران، میلاد نوین یافت و سرمه ی شریعت بر دیدگان بصیرت خویش کشید و امامت و ولایت را به شایسته ترین وجه، گردن نهاد.
جمهوری اسلامی ما جاوید است
دشمن ز حیات خویش نومید است
آن روز که عالم ز ستمگری خالی است
ما را و همه ستم کشان را عید است
جمهوری اسلامی
جمهوری ما نشانگر اسلام است
افکار پلید فتنهجویان خام است
جمهوری اسلامی ما جاوید است
دشمن زحیات خویشتن نومید است
غزل بهمن
از خون سرخ بهمن سرسبز شد بهاران
اندیشه باور شد، در امتداد باران
بر صخرههای همّت جوشیده خون غیرت
بانگ سرود و وحدت آید زچشمه ساران
و الفجر بهمن آمد، فصل شکفتن آمد
بر پهندشت باور، خالی است جای یاران
خورشید حقیقت
فجر است و سپیده حلقه بر در زده است
روز آمده، تاج لاله بر سر زده است
با آمدن امام در کشور ما
خورشید حقیقت زافق سر زده است
فجر انقلاب
برخیز که فجر انقلاب اسلامی امروز
بیگانه صفت، خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
از لطف خدا نقش بر آب است امروز
معاونت سیاسی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه