از اوج غربتِ دوران دفاع مقدس، به اوج قدرت در منطقه رسیدهایم
حجتالاسلام علیرضا پناهیان در شب سومِ «سوگواره هنر و حماسه» گفت: مظلومیت، وقتی که اقلیت هستی یکجور است و وقتی اکثریت هستی جور دیگری است. مظلومیت، وقتی مقتدر هستی یک نوع است و وقتی مقتدر نیستی یک نوع دیگر است. ما داریم به دوران اقتدار میرسیم.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، سومین مجلسِ یازدهمین دوره «سوگوارۀ هنر و حماسه» با سخنرانی حجتالإسلام پناهیان و شعرخوانی احمد بابایی، شب گذشته در پردیس ولیعصرِ دانشگاه هنر برگزار شد. خلاصهای از سخنرانی شب سوم این مراسم را نظر میگذرانید:
بحثمان را در شبهای قبل، جهانیشدن قرار دادیم. موضوع بحث امسالِ ما چیست؟ حماسهها در آخرالزمان چگونه هستند؟ حماسهسازان در آخرالزمان باید چکار کنند؟ واقعاً زمان خیلی تاثیرگذار است در تشخیص تکلیف. انسان بدون در نظر گرفتن زمان، پُراشتباه خواهد بود. در روایت فرمود «العالم بزمان لا یهجم علیهم لوابس: اشتباهات بهسمت کسی که به زمان خودش آشنا باشد، هجوم نمیبرند.»
ما با همۀ همسایههایمان خوشبخت خواهیم شد
در مقایسه با گذشته، ما در یک زمان متفاوتی زندگی میکنیم. حتی در مقایسه با ده سال پیش، وضع ما تغییر کرده و طبیعتاً برخی وظایفمان هم باید تغییر کند. چهچیزی تغییر کرده؟ دیشب بهتفصیل عرض کردم که ما از اوج غربت، مثلاً غربتِ دوران دفاع مقدس، امروز به اوج قدرت در منطقه رسیدهایم. مهمتر از این قدرتِ منطقهای، قدرتِ منطق است؛ خیلی مهم است، ما الآن یک منطق برتر داریم. میخواهم برسم به حماسه. در آخرالزمان چطور حماسه آفریده میشود؟ قدرت منطق ما الآن سوار است. ما داریم بهسمتی میرویم که برای حل مسئلۀ خودمان، باید مسئلۀ جهان را حل کنیم.
این راهی است که پیش روی ماست. ما نمیتوانیم مثل ژاپن پیشرفت کنیم، نمیتوانیم مثل چین پیشرفت کنیم، قصۀ ما فرق میکند. ما میخواهیم آباد و آزاد و راحت و در امنیت زندگی کنیم. مقدّر شده برای ما که تمام جهان را باید آباد و آزاد کنیم و در امنیت قرار بدهیم تا بعد خودمان در امنیت زندگی کنیم. ما با همۀ همسایههایمان خوشبخت خواهیم شد، چرا؟ این را بگذارید اینجا در رابطه با آن بحث نکنیم. کُد بدهم: اکثر فرماندهان سپاه حضرت، ایرانیان هستند. کُد بدهم: پیامبر گرامیاسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند اگر ایمان در ثریا باشد و یک قوم بخواهند به آن دسترسی پیدا کنند، آن قوم، ایرانیها هستند. دربارۀ علم هم همین را فرمودند.
بحث شیعه و سنی نیست، ما خیلی جلوتر از این رفتهایم
دلایل بسیاری وجود دارد که چرا الآن این اتفاقها میافتد و ما الآن مجبوریم انقلابی باشیم، مجبوریم مقتدر باشیم و مجبوریم خیلی خوب باشیم، الگو باشیم، آنهم نهفقط برای مسائل خودمان، ما نمیتوانیم حساب خودمان را از بقیه جدا کنیم. ما الآن در آستانۀ اقتدار هستیم؛ این را همه میگویند. ما الآن قدرتیافته هستیم. خب حماسه چطور میتواند در اوج قدرت پدید آید؟ البته هنوز به اوج قدرت نرسیدهایم و هنگام فرج به اوج قدرت خواهیم رسید. امام زمان(عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) وقتی راه خود را مطرح میکند، هیچکس راه دیگری جلوی راه ایشان نمیگذارد.
پس یعنی اقتدار ما از نظر منطق هم افزایش پیدا میکند، اقتدار ما از لحاظ منطقهای هم افزایش پیدا میکند. ما هرچقدر به فرج نزدیک میشویم، آدمهایی که بتوانند جهان را اداره کنند، بیشتر پیدا میکنیم. الآن ما به جهان اذان صادر میکنیم با «أشهد أنَّ علی ولیّ الله». تا چند سال پیش وقتی میرفتیم منبر، چندامامیها را به توپ میبستیم، ولی الآن شرایط متفاوت است، الآن نوکرشان هم هستیم. چند امام را قبول دارند؟ با این مسئله کاری ندارم، ولی میدانم که امام خمینی را بهعنوان امام پنجمشان قبول دارند. الآن وقت بحث شیعه و سنی نیست. ما خیلی جلوتر از این رفتهایم. ما الآن نیاز داریم که با مسیحیان رفیق شویم. مسیحی که خودش گناهی نکرده، اهل مذاهب مختلف که گناهی نکردهاند.
مظلومیت، وقتی که اقلیت هستی یکجور است و وقتی اکثریت هستی جور دیگری است. مظلومیت، وقتی مقتدر هستی یک نوع است و وقتی مقتدر نیستی یک نوع دیگر است. ما داریم به دوران اقتدار میرسیم و در این دوران مظلومیتهای ویژهای وسط میآید. من میخواهم نمونههایی از این مظلومیتها را بگویم که بحث فوق العادهای است و جلوتر از زمان ماست. بنده فکر میکنم مهمترین بحثهایی که حضرت ولی عصر(عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) دوست دارد مریدانش بشنوند، این نوع بحثها است. نمونهاش را بگویم: مظلومیت در اقتدار. بنده بسیاری از روشهای حزباللهی را برای دفاع از مرام حزباللهیگری قبول ندارم.
بگذار اینهایی که توهین میکنند، تنها باشند. بعضیجاها حقِ شماست که به کسی که به شما ظلم میکند بگویی «ولد چموش»، ولی باید بگویی «عزیز دلم». بنده دیشب یک بحثی کردم دربارۀ ماجرای دستدادن. خیلیها برداشت بسیار تندی کردند از این بحث. من نگفتم دستدادن غلط است، من گفتم دستدادن باید به امر مولا باشد. برای مثال، شاید به امر مولا باشد و مولا نخواهد بگوید به امر من بوده. البته همین یک شایعه بهراه میاندازد، چون بیتقوایی در فضای ژورنالیسم ما غوغا میکند. ما تا به یکی بگوییم تقوا را رعایت کن، میگویند فلانی گفته فلانی بیتقواست. خدا به پیغمبرش هم میفرماید. ما چرا این حرفها را اینقدر تند برداشت میکنیم؟ خب تکّه میخواستم بیندازم، فحش که نمیخواستم بدهم، شما نباید کامنت فحش زیرِ آن بنویسید. اگر برخی کامنت فحش میگذارند، بگذارید تنها باشند. من إنشاءلله شبهای بعد به شما میگویم دشمن چه نقشههایی برای ما دارد.
امام حسین(علیهالسلام) در کربلا همۀ حرف حق را نزد
حماسه چیست؟ اینکه از حق خود کوتاه نیایی، ولی مظلومانه از این حق حرف بزنی، کتک بخوری. حماسه این است که ولایت مطلقه را به زبانی که جهانیان بپسندند و بپذیرند، بگویی. همۀ حرف حق را نزنید. امام حسین(علیهالسلام) در کربلا همۀ حرف حق را نزد. چگونه حرف میزد؟ یکجوری حرف میزد که گویا آنها همه علاقمندان و مریدان حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) هستند، درحالیکه آنها همه جزو کسانی بودند که آمدند درِ خانه را آتش زدند؛ مظلومیت روی مظلومیت. مظلومیتهای دوران اقتدار سختتر است. ما اگر مظلومیت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) را داشتیم، راحت تحمل میکردیم. ولی من قبول ندارم که من و شما میتوانستیم مظلومیتهای علیابنابیطالب(علیهالسلام) را تحمل کنیم. میگویند مالک اشتر گاهی عصبانی میشده.
وقتی شهید همدانی و شهید شاطری را میبینیم، امیدوار میشویم
ما الآن داریم به دوران کدام امام نزدیک میشویم؟ ما داریم به دوران امام زمان(عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) نزدیک میشویم؛ خیلی فرق میکند. به آقا امام صادق(علیهالسلام) گفتند خواهش میکنیم قیام کنید، آقا فرمود اینگونه هستید که از پول همدیگر بردارید؟ فرمود یاران امام زمان(عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) اینگونه هستند که مالکیت بین آنها نیست. فرض بفرمایید که ما کرایه نداریم، پولی را که در کُت دوستمان است برداریم،
بعد او میخواسته بچهاش را ببرد درمانگاه با همان پول. حقخوری زیاد میشود، خواسته یا ناخواسته، من به این نکته که اوج برادری و ایثار قبل از ظهور است، میرسم؛ تنها نقطهای است که میگویم شاید به همین دلیل فرج به این زودی محقَّق نشود. البته وقتی سردار همدانی را میبینم، کمیامیدوار میشوم. میگویند مأموریت شما در سوریه تمام شد، بیا برو. بعد میشنود که میخواهند یک کار بزرگ در آنجا انجام بدهند، میگوید من آنجا را دیدم، بگذار من به آن بچهها کمک کنم. میرود و به رفقای خودش که الآن آنجا مسئولیت دارند کمک کند و شهید میشود. به شهید شاطری میگویند مأموریت شما در سوریه تمام شد، به لبنان برگرد. میگوید بگذار من اینجا کمیکمک کنم. بعد همانجا شهید میشود. اینها را که میبینیم، امیدوار میشویم.
انتهای پیام/