جامعه اسلامی معتصم به «حبل‌الله» است نه شرقی و غربی

جامعه اسلامی معتصم به «حبل‌الله» است نه شرقی و غربی

روز گذشته اولین همایش بین المللی قرآن در اندیشه و سیره امام خمینی(ره) در تهران برگزار شد. آیت‌الله جوادی آملی نیز پیامی تصویری به این همایش فرستاده بودند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، آیت الله جوادی آملی در پیام تصویری به «نخستین همایش بین‌المللی قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی(ره)» که یک شنبه دهم آبان‌ماه 94، در مرکز همایش‌های برج میلاد تهران برگزار شد، فرمودند: ظهور قرآن بر اندیشه، فرع بر قرآن‌شناسی است و هر کس هر میزان قرآن را بشناسد، به همان میزان قرآن در اندیشه و عملش ظهور خواهد یافت.

متن کامل پیام آیت الله جوادی آملی را بخوانید:

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء(علیهما آلاف التحیّة و الثناء) بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّیء الی الله».

مراسم سوگ و ماتم سالار شهیدان حسین ‌بن‌ علی ‌بن ‌ابی‌طالب(علیه أفضل صلوات المصلّین) به پیشگاه ولیّ عصر(ارواحنا فداه) و عموم علاقه‌مندان قرآن و عترت و شما فرهیختگان تعزیت عرض می‌شود.

از حضور شما بزرگواران و اندیشوران حق‌شناسی می‌کنیم و از برگزارکنندگان این همایش بین‌المللی که درباره قرآن در سیره و اندیشه امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) تشکیل شده است، سپاسگزاریم و از همه بزرگواران و فرهیختگانی که با ایراد سخن یا ارائه مقالت بر وزن علمی این همایش بین‌المللی افزودند، حق‌شناسی می‌کنیم و از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنیم روح مطهّر امام راحل را که عالی است، متعالی بفرماید و همه علما و مراجع و مؤمنان به ویژه شهدا را مشمول عنایت خاصّ خود قرار دهد و کوشش شما بزرگواران را با اجر جزیل همراه کند.

محور بحث, قرآن در سیره و اندیشه امام(رضوان الله تعالی علیه) مطرح است، مستحضرید هر جا قرآن حضور دارد عترت(علیهم السلام) حاضرند, هر جا نام مبارک عترت(علیهم السلام) مطرح است، قرآن شریف حضور دارد. حضور و ظهور قرآن در سیره و اندیشه امام, فرع بر قرآن‌شناسی است، هر کسی قرآن را در حدّ خاصّ خود بشناسد به همان حد قرآن در سیره او ظهور پیدا می‌کند. برخی بر آن‌ هستند که قرآن که از خدای سبحان نازل شده است، همانند باران است که نازل شده است; یعنی قرآن به نحو تجافی نازل شده است نه تجلّی. محقّقان قرآن‌شناس بر این باورند که نزول قرآن از ذات اقدس الهی به نحو آویختن است نه انداختن، فرق است بین باران و طناب, قرآن چون حبل متین است، خدای سبحان آن را به زمین آویخت و نه انداخت. باران چون حبل متین نیست، به زمین انداخته شده، آیا قرآن همانند کتابی است که نوشته شده و همه این مجموعه به نحو تجافی به پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة والثناء) داده شد یا همانند طناب متینی است که از بالا آویخته شد به نحو تجلّی است و نه تجافی؟! فرق تجافی و تجلّی را بارها عنایت کردید، در تجافی شیئی که بالاست پایین نیست، وقتی پایین آمده در بالا نیست, تجلّی آن است که وقتی در بالاست مرحله حقیقت اوست، وقتی تنزّل می‌کند مرحله رقیقت اوست، هم رقیقه در پایین و در ساق است، هم حقیقه در بالا و در صدر است و این مجموعه به نام قرآن حکیم است که «أحد طرفیه بید الله سبحانه و تعالی و الطرف الآخر بأید الناس»،[1] این تفصیل که نزول قرآن به نحو تجلّی است نه به نحو تجافی, به نحو آویختن است نه به نحو انداختن از بیانات نورانی علی ‌بن ‌ابی‌طالب(علیه أفضل صلوات المصلّین) برمی‌آید که در نهج‌البلاغه فرمود: «فَتَجَلَّی‏ لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا رَأَوْهُ»،[2] بنابراین نزول قرآن به نحو آویختن است نه انداختن و به تعبیر دیگر به نحو تجلّی است نه به نحو تجافی.

اصل دوم آن است که آن گروهی که قرآن را به نحو تجافی می‌دانند؛ نظیر باران که نازل می‌شود، چنین تلقّی می‌کنند تفسیر آنها, تنزیل آنها, تأویل آنها, باطن آنها, ظاهریابی آنها بوی زمین می‌دهد، صبغه أرضی دارد، اگر باران فراوانی از خدای سبحان نازل شود و به صورت اقیانوس بیکران درآید؛ این اقیانوس ظاهری دارد, باطنی دارد, سطحی دارد, عمقی دارد, حاشیه‌ای دارد, متنی دارد، ولی همه اینها بوی زمین می‌دهد, بوی آب و خاک می‌دهد، ولو باطن دریا, عمق دریا هم کسی برود، باز بوی زمین می‌دهد، شما ببینید تفسیر فخررازی, تفسیر کشّاف و دیگر تفسیرها باطن آنها هم بوی زمین می‌دهد، عمق آنها هم بوی خاک می‌دهد، ولی اگر به نحو تجلّی باشد نه به نحو تجافی، هم مانند اقیانوس بیکران عمقی دارد, باطنی دارد, ظاهری دارد, سطحی دارد, ساقه‌ای دارد که صبغه أرضی دارد و هم عرشی دارد, لوحی دارد, قلمی دارد و فرشتگانی دارد, ملکوتی دارد, جبروتی دارد که هرگز بوی زمین نمی‌دهد، بوی آسمانی می‌دهد.

امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) قرآن را به عنوان «حبل متین» تلقّی کردند و نزول قرآن را به نحو تجلّی دانستند، نه به نحو تجافی؛ لذا گاهی در ظاهر و گاهی در باطن اقیانوسی قرآن سخن گفتند و کار کردند, گاهی هم در ظاهر و در باطنِ عرشی و جبروتی و ملکوتی و «لدی اللّه»ی قرآن سخن گفتند و هرگز آن نقطه و اوج را از نظر دور نداشتند، اینکه در جریان فتح خرمشهر سخن این بود که خدا خرمشهر را آزاد کرد؛ معنایش این است که این حبل متین را گسیخته از «ید» خدا ندانستند، قرآنی سخن می‌گفتند که ﴿ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾،[3] زمینی را هر چه بود به عنوان سپاه و ستاد می‌دانستند که ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾؛[4] اما کارگردان اصلی را ذات اقدس الهی می‌دانستند، در سخت‌ترین موارد می‌گفتند، خدا مرجع ماست, در شیرین‌ترین موارد می‌فرمودند، خدا این کار را انجام داده است، نه خود را فاتح می‌دانستند نه دیگران را, خود را و دیگران را همانند سپاه و ستاد الهی به عنوان ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾ تلقّی می‌کردند.

مطلب دیگر آن است که چون قرآن به عنوان حبل متین است، طناب آویخته مشکل مردم را حل می‌کند که اعتصام به آن سودمند است، وگرنه طناب انداختهٴ در کنار گوشه یک مغازه و مانند آن مشکل خود را حل نمی‌کند، چه رسد به مشکل دیگران. اینکه در دستورهای دینی ما آمده است «اقْرَأْ وَ ارْق»[5] بخوان و بالا برو! برای آن است که قرآن حبل متین است و بالا آویخته است «لدی‌اللّه»ی است؛ هرگز امام سخن از یأس و ناامیدی نداشتند، زیرا این به مبدأ أزلی وصل بود، قرآن و عترت که یک حقیقت‌اند در دو چهره, این به مبدأ أزلی وصل است، چون به مبدأ أزلی وصل است، یأس و ناامیدی در کار نخواهد بود، چون خدای سبحان بر هر چیزی قادر و قاهر است.

مطلب دیگر آن است که همواره امام جامعه را به وحدت فرا می‌خواندند. وحدت, آنها که نزول قرآن را تجافی می‌پنداشتند و همانند باران می‌دانستند، گرچه برای قرآن عمقی قائل بودند, باطنی قائل بودند؛ اما تمام گفتارها و رفتارها و مَنش و گرایش آنها بوی زمینی می‌داد و اندکی بوی آسمانی داشت؛ اما امام(رضوان الله تعالی علیه) همان‌طوری که در نشاط و پیروزی فرمودند: «خرمشهر را خدا فتح کرد»، در موارد اختلاف که ـ خدای ناکرده ـ بین مردم یا مسئولان یا مسئولان و مردم، اختلافی رخنه می‌کرد، بسیار نگران بودند.

اختلاف گاهی زمینیِ محض است؛ نظیر گلایه‌هایی که بین دو نفر هست یا بین مردم یا بین دولت یا بین دولت و مردم، ولی امام(رضوان الله تعالی علیه)، چون دید او دیدِ قرآنی بود، سعی می‌کرد که این اختلاف‌ها بوی زمینی بدهد که قابل اصلاح هست, اگر ـ خدای ناکرده ـ این اختلاف بوی آسمانی بدهد، حلّ آن به دست کسی نیست. اختلاف زمینی در مسایل عادی است با گفتگو و نصیحت حل می‌شود، چون از زمین برخاست و در زمین می‌نشیند؛ اما اگر ـ خدای ناکرده ـ این اختلاف به عنوان عذاب از طرف خدای سبحان نازل شده باشد، درمان آن به دست کسی نیست. در سوره مبارکه «مائده» دو جا عذاب دامنگیر یهود و مسیحی را, به این صورت ذکر کرد: درباره یهودی‌ها کلمه «القا» دارد, درباره مسیحی‌ها کلمه «أغرینا» فرمود: ﴿وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾،[6] این یک عذاب است این‌گونه از اختلاف‌ها که با اصلاح و نصیحت و سخنرانی و سخن‌خوانی و امثال آن حل نمی‌شود، درباره مسیحی‌ها هم فرمود: ﴿فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾،[7] این یک عذاب است. در بخش‌های دیگر فرمود: ﴿هُوَ الْقادِرُ عَلی‏ أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾،[8] این مضمون در آن آیه هست. فرمود، ذات اقدس الهی آن توان را دارد که عذاب را از بالا، مانند صاعقه و امثال آن یا از پایین مانند زلزله یا با اختلاف داخلی دامنگیرتان کند.

اینکه در بسیاری از سخنان و رهنمودها امام سعی می‌کرد جامعه را به وحدت متنعّم کند، در کنار مائده و مأدبه وحدت بنشاند همین است که قرآن را امام به عنوان یک حبل آویخته می‌دید، رهنمودهای قرآن را همواره به عنوان حبل آویخته و تجلّی می‌دید نه به نحو تجافی, آن بحث‌های علوم برهانی‌شان را در کتاب‌هایی که مربوط به فقه و اصول است مرقوم داشتند یا فلسفه و کلام است مرقوم داشتند، آن بحث‌هایی که مربوط به شهود عرفانی است در رساله‌ها و کتاب‌ها و منشورات عرفانی بیان داشتند که اینها سخن از علم است؛ خواه علم شهودی؛ خواه علم حصولی؛ خواه علم عقلی؛ خواه علم نقلی؛ اما «از علم به عین آمد وز گوش به آغوش»،[9] آنچه کتاب و قرآن گفته است، در جامعه پیاده کنند, ستم‌زدایی کنند, ستم‌سوزی کنند, حکومت عدل برقرار کنند, جامعه را به عدل آشنا کنند, رهبری جامعه عدل‌پذیر را به عهده بگیرند, جامعه را به قرآن و عترت مأنوس کنند، این کار, کار کسی است که قرآن را به عنوان حبل تلقّی کرده است و خود به این حبل اعتصام کرده است و جامعه را به اعتصام به این حبل فرا می‌خواند.

بنابراین ما باید بین دو اختلاف فرق بگذاریم، چه اینکه بین دو نزول فرق می‌گذاریم، بین تجافی و تجلّی فرق می‌گذاریم, اگر ـ خدای ناکرده ـ این اختلاف آسمانی بود، جز تضرّع و لابه و ناله و ضجّه به درگاه خدا حل نخواهد شد، فرمود: ﴿هُوَ الْقادِرُ عَلی‏ أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً﴾، برخی بر آن هستند که این از نازل به عالی, از ضعیف به شدید تلقّی کرده است: ﴿عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ﴾، عذاب‌های عادی است: ﴿أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾، عذابِ بعض این عالی‌ترین عذاب و سخت‌ترین عذاب است که از هر صاعقه‌ای بدتر است از هر زلزله‌ای بدتر است.

کار امام(رضوان الله علیه) این بود که خودش واحد بود, خودش متّحد بود, موحّد بود، در اثر وحدت و اتحاد توحیدی‌اش جامعه را به توحید فرامی‌خواند، در بسیاری از کلمات جامعه را به وحدت فرا می‌خواند؛ هرگز ممکن نیست جامعه «ارباً اربا» شده، بتواند در برابر دشمن بایستد, بنابراین راه امام(رضوان الله تعالی علیه) این بود که جامعه را که حیوان ناطق می‌پنداشتند، آنها را به عنوان «حیّ متألّه» معرفی کند و پیام قرآن را عملاً و علماً پیاده کند که ﴿اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ﴾،[10] جامعه را زنده کرده است؛ لذا فرمود: نه شرقی و نه غربی, آن‌گاه استقلال را به جامعه داد, امنیت را به جامعه داد, آزادی را به جامعه داد، جامعه‌ای که معتصم به «حبل الله» است، نه شرقی است و نه غربی, جامعه‌ای که معتصم به «حبل الله» است، تار و پود این طناب است که در تار و پود این طناب، نه اختلاف است و نه تخلّف و اگر احیاناً ریز و درشتی در جامعه پیاده شود و بی‌مِهری اندکی رخ دهد، این زمینی است و قابل اصلاح است و اگر ـ خدای ناکرده ـ آسمانی باشد، راه‌حلّ آن چیز دیگر است.

بنابراین سیره امام و اندیشه امام را اگر کسی بخواهد از منظر قرآن و عترت بررسی کند، آن سه ضلع مثلث مبارک عرفان و تفسیر قرآن و برهان مشاهده می‌کند و اگر بخواهد عینیّت قرآن و عترت را بررسی کند، انقلاب اسلامی را, هدایت اسلامی را, براندازی نظام سلطه و طاغوت 2500 ساله را, شرق و غرب را سر جای خود نشاندن, جامعه را مستقل کردن, به حیات استقلال رساندن، اینها آثار و برکات قرآنی رهبر عزیز و رحیل ماست که امیدواریم ذات اقدس الهی روح مطهّر ایشان را با انبیا و اولیا محشور بفرماید.

بیت مکرّم و معزّز ایشان را همچنان مکرّم و معزّز بدارد.

نام و یاد ایشان را همچنان زنده نگه بدارد و خدای سبحان نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملکت ما را در سایه ولیّ‌ خود حفظ بفرماید و خطر استکبار و صهیونیسم را همانند سلفی و داعش و تکفیری به خودشان برگرداند و این نظام الهی ـ  اسلامی را تا ظهور صاحب اصلی خود از هر گزندی محافظت بفرماید!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


[1]. ر.ک: غرر الاخبار، ص62.

[2]. نهج البلاغه(للصبحی صالح)، خطبه147.

[3]. سوره نحل، آیه53.

[4]. سوره فتح، آیات4ـ7.

[5]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏2، ص606.

[6]. سوره مائده، آیه64.

[7]. سوره مائده، آیه14.

[8]. سوره انعام، آیه65.

[9]. دیوان اشعار سنایی، غزل شماره 209؛ «دردی که به افسانه شنیدم همه از خلق ٭٭٭ از علم به عین آمد وز گوش به آغوش».

[10]. سوره انفال، آیه24.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل