چرا یک برنامه تلویزیونی به قهرمانکُشی اصرار دارد؟
اصولاً رسالت رسانهملی برجسته کردن ویژگیهای یک اسطوره است یا پرداختن به گفتههای بدون سند درباره یک ماجرای بدون پاسخ یک اسطوره قهرمان!
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، همهچیز از یک گفتگو شروع شد؛ "جمشید مشایخی" بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون بعد از مدتها با حضور در یک برنامه تلویزیونی به گفتگو نشست. در ظاهر اتفاق خوشایندی است که تلویزیون از یک هنرمند فراموشنشدنی که بارها در کاراکترهای خاطرانگیز نقشآفرینی کرده با دعوت به یک گفتگو، تجلیل میکند اما برخی از اظهارات وی در این گفتوگو، به ویژه ادعای وی درباره چگونگی مرگ شادروان غلامرضا تختی، حاشیهها، انتقادها و گلایههایی را مطرح کرد.تا جائیکه ورزشیها هم واکنش نشان دادند که چرا «اسطورهکشی» در دستور کار تلویزیون قرار گرفته است؟ این درحالی است که چندین سوژه و موضوع میتوانست دستخوش سوالاتی از جمشید مشایخی باشد اما این سئوال به ذهن متبادر مطرح میشود که چرا سوال اختصاصا در مورد چگونگی مرگ تختی باید صورت گیرد؟ و چرا از چند مهمان دیگر این سوال باید پیگیری شود؟ اصولاً سوالات برنامههای گفتگومحور را چه کسی یا کسانی طرح میکنند و اینجا نقش ناظر کجاست؟
در پی بالا گرفتن انتقادها در فضای توئیتر و اینستاگرام، مجری برنامه «اختیاریه» یک پلاتوی مصلحتآمیز اجرا کرد که البته مقداری هم از انتقادهای تند و صریح کاسته شد. البته انتقاد جمشید مشایخی از سوالات و نحوه برخورد برنامه با او هم در فضای رسانهای دست به دست شد. طولی نکشید دوباره بحث درباره تختی و خودکشی و بقیه مسائل با مهمان دیگری تکرار شد؛ نام این مهمان خسرو معتضد پژوهشگر تاریخ است.
فارغ از همه مسائلی که به عنوان شائبه درباره تختی این اسطوره فراموش شده وجود دارد و بارها هم دربارهاش گمانهزنیهایی مطرح شده است. اما از هیچکدام این گمانهزنیها هیچ سندی وجود ندارد که بتوانیم مستدل درباره آنها بحث و گفتگو کنیم. چرا که به واسطه روحیه پهلوانی و افتخارات قهرمانی و رفتار جوانمردانهاش همواره به او عشق میورزند و حاضر نیستند با یک گمان مخدوش، خدشهای به آن سابقه وارد شود.
نگاهی به فیلم "تختی"|از خودکشی رابین ویلیامز تا ادعای خودکشی غلامرضا تختی
حالا بدون اشراف به تبعات اسطورهکشی و پرداخت نامطلوب در سینمای ایران، تختی را بعد از دههها غفلت نمایشی و برنامهسازی، هم در سینما و هم در تلویزیون ذِبحِ رسانهای میکنند. در فیلم «غلامرضا تختی» صحنه به گونهای بازسازی میشود که برای مخاطبان خودکشی وی مسجل میشود و تشکیک در میان نظرات و دیدگاههای مردم نسبت به این اسطوره ایجاد میکند. طولی نمیکشد چند ماه بعد از جشنواره فیلم فجر این رسالت را «اختیاریه» برعهده میگیرد و خودکشی یک اسطوره را با لِسان یک اسطوره هنرمند دیگر به جامعه انتقال میدهد. اینجا چه مقصدی پشت پرده این رویه جدید در برنامهسازی وجود دارد؟ اصولاً رسالت رسانهملی برجسته کردن ویژگیهای یک اسطوره است یا پرداختن به گفتههای بدون سند درباره یک ماجرای بدون پاسخ یک اسطوره قهرمان!
آنقدر این موضوع دامنزده میشود و رسانهملی هم پاسخ نمیدهد چرا باید مطالب و محتواهای غیرمستند روی آنتن مطرح شود؟ البته که مدیران ما در سازمان صداوسیما بهتر میدانند محتوا، مطلوب، سخن و هر نوع واکنش دیگر رسانهای حتماً میبایست سند موثقی قبل از ارائه داشته باشد. اما اینجا باری به هر جهت عمل شده و کماکان این ورطه و مسیر در حال پیگیری است. تا کجا قرار است اتفاقات این چنین بیفتد و مسئولین نظارت ما هیچ واکنشی نداشته باشند؟ مثلاً نسبت به مجری شبکه شما، تذکر به مسابقه تلفنی شبکه سه برای رفتار نژادپرستانه، بیادبی و رفتار نادرست با میهمان در برنامه اقداماتی شده ولی بر روی سوالاتی که مطرح میشود، مهمانی که به برنامه میآید و هدفی که از آن گفتگو دنبال میشود هیچ رد پایی از نظارت در این راستا وجود ندارد.
دستاندکاران و برنامهسازان خصوصاً این برنامه باید به یک نکته مهم توجه کنند که با قهرمان و اسطوره حتی در خارج از کشور هم چنین رفتاری نمیکنند چه برسد به تمدن گرانسنگ ایران و ایرانی که بسیار قابل احترام است. چرا مردم را نسبت به قهرمانی که همیشه با او و خُلق و خویش نوستالژی داشتند چنین رفتاری میشود؟ به این نکته هم توجه کنیم مقصر این اتفاق قطعاً جمشید مشایخی نیست بلکه برنامهساز بایستی مدیریت بهتری انجام میداد تا چنین شائبههایی ایجاد نشود. از طرفی ادامهاش هم اتفاق نادرست دیگری بود که چند روز گذشته دوباره تکرار شد. اینجاست که در فضای مجازی هم نوشتهاند برنامه «اختیاریه» چرا آنقدر اصرار بر موشکافی مسئله مرگ «تختی» دارد؟ آنقدر محتواهای جذاب و درسآموز دیگری این پهلوان نامی ایران دارد که میتوانست به سراغ ترویج آن ویژگیها برود. کار زیبایی که برنامه «ورزش و مردم» در گفتگو با بهروز افخمی درباره تختی، اثر نمایشی و تاریخ «تختی» انجام داد.
واقعیت این است که جایگاه جهان پهلوان غلامرضا تختی مرد بزرگ کشتی کشور در قلب مردم ایران بوده، هست و خواهد بود و ارادت مردم نسبت به تختی هیچگاه با این روشهای نخنما کم نخواهد شد. رسانهملی باید حداقل در سال 98 به طور ویژه نظارتها را قویتر و کارشناسان کیفی برنامهها و سریالها را از بهترینها قرار دهد. معضلات امروز رسانهملی چه از حیث محتوایی، اجرا، سریالسازی و برنامهسازی هر روز گسترش بیشتری پیدا میکند و این خطر میتواند در آیندهای نه چندان دور به گونههای دیگری گریبان سازمان صداوسیما را بگیرد اگر در این نوع موارد یک اقدام جدی صورت ندهد. واقعاً در خصوص ماجرای اسطورهکشی، تذکر کارساز نیست چون بار دیگری در گفتگو با "خسرو معتضد" هم آن مفاهیم دوباره تکرار شد.
البته ناگفته نماند که از ساخت برنامههای گفتگومحور صریح و جذاب بایستی قدردانی شود اما حتماً نیازمند مجری پویا و کارآمدی هستیم که بتواند یک گفتگوی جذاب را درست و بدون شائبه مدیریت کند. یعنی بایستی پرسشها و پاسخها طوری هدایت شوند که اگر صحبت درباره شخص یا خانواده یا مقامی غیاباً انجام شد حتماً اجازه پاسخگویی بدهیم یا اسناد موثقی دال بر مستدل بودن آن محتوا یا مطلب ارائه شود. لازم است صداوسیما از طریق این برنامه یا به طرق دیگری از جامعه ورزش و خانواده مرحوم "غلامرضا تختی" عذرخواهی ویژهای داشته باشد.
انتهای پیام/