گزارش| علت و شاخصهای سقوط حتمی رژیم صهیونیستی در آیندهای نزدیک
با توجه به ماهیت وجودی و استعماری جنبش صهیونیسم که رژیم اسرائیل زاییده آن است، سقوط این رژیم در آیندهای نه چندان دور یک واقعیت گریزناپذیر قلمداد میشود.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، از جنبه فکری و استراتژیک هیچ تفاوتی میان اسرائیل و صهیونیسم وجود ندارد؛ اولی زاییده دومی بوده و تضعیف هریک از آنها به معنای نابودی دیگری است.
رژیم جعلی اسرائیل بر اساس تحمیل مبانی صهیونیستی، اول به عنوان یک عامل وجودی و دوم به منظور تاثیرگذاری سیاسی بر کشورهای جهان تاسیس شده است.
همچنین اصول امنیتی و بازدارندگی رژیم اسراائیل و استفاده از ابزارهای گوناگون برای ابقای قدرت آن، مبتنی بر این شعار است: «آنچه را که نمیتوانی با زور به دست آوری، با زور بیشتر به دست میآید». اما این رژیم از نظر ملی با توجه به تفکر صهیونیستها مبنی بر تحقق شعار «اسرائیل یهودی»، حاکمیتی که آرزوی آن را دارند و مدعی هستند که « تئودور هرتزل» بنیانگذار صهیونیسم سالها قبل از 1897 خواب آن را دیده بود بنا شده است.
محور روابط صهیونیستها با فلسطین و سایر کشورهای عربی
درباره روابط صهیونیستها با فلسطینیان، امضای توافقات «اسلو» در راستای یک راهکار عملی برای نقض کامل حقوق ملت فلسطین و الحاق بخش زیادی از کرانه باختری به مناطق فلسطینی تحت اشغال رژیم صهیونیستی و نیز نادیده گرفتن قطعنامههای بینالمللی در خصوص مسئله فلسطین بود که مرحله به مرحله تا رونمایی از توطئه شوم «معامله قرن» با هدف حذف کامل مسئله فلسطین ادامه یافت.
اما روابط رژیم صهیونیستی با نظام رسمی عربی، به امضای توافق «کمپ دیوید» با مصر ،توافق «وادی عربه» با اردن (که در راستای عادیسازی و صلح با اشغالگران بود)، مداخله نظامی در سوریه و لبنان و یمن و لیبی و سودان و سومالی و اریتره و اخیرا عادیسازی با برخی رژیمهای عربی برمیگردد.
آمریکا، تضمین حضور غیرقانونی صهیونیستها در فلسطین تا زمان حاضر
از نظر استراتژیک، رژیم صهیونیستی قصد داشت به عنوان یک رژیم امپریالیسم مستقل و جدا از ایالات متحده که اولین همپیمان استراتژیک آن محسوب میشود باشد؛ اما میداند که مهمترین حامی و ضامن بقای آن آمریکاست و بنابراین صهیونیستها مجبورند از ایالات متحده تبعیت کنند.
به عنوان مثال در جنگ سه جانبه علیه مصر در سال 1956 «وایت دیوید آیزنهاور» رئیس جمهور وقت آمریکا از رژیم اسرائیل و فرانسه و انگلیس خواست تا فورا از اراضی اشغالی عقبنشینی کنند و شوروی نیز در این خصوص هشدار داده بود. در سال 1973 زمانی که وضعیت نظامی رژیم صهیونیستی در ابتدا متزلزل بود، آمریکاییها با هواپیماها و خلبانهای خود برای تعدیل موازنه نظامی آن شتافتند.
علاوه بر آن حمایتهای آمریکا از رژیم صهیونیستی از زمان اشغالگری آن در فلسطین یعنی از سال 1948 تا 2017 طبق گزارشهای رسمی 130 میلیارد دلار برآورد شده بود، اما اکنون آمار نشان میدهد این مبلغ به 270 میلیارد دلار میرسد. واشنگتن علاوه بر حمایتهای نظامی و سیاسی از رژیم اسرائیل همواره از محکومیت آن در سازمان ملل و شورای امنیت و موسسات وابسته به آنها جلوگیری میکند. بنابراین حضور غیرقانونی صهیونیستها در فلسطین تا این زمان تنها متکی به آمریکا بوده است.
اینکه صهیونیسم و فرزند شوم آن (اسرائیل) توانسته تا اینجا بخش زیادی از برنامههای خود را اجرایی کند؛ اما تاکید میکنیم که بعد از گذشت 72 سال از حاکمیت جعلی آن، اکنون در میان موجی از بحرانهای ساختاری قرار گرفته که موجودیت استراتژیک این رژیم را به شدت تهدید میکند. این شرایط موجب شده تا «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیِم صهیونیستی مجبور شود آرزو کند که رژیم اسرائیل حداقل 100 سال عمر کرده و به سرنوشت سلسله «حشمونائیم» که بیش از 80 سال باقی نماند دچار نشود.
بحران هویتی صهیونیستها
یکی از مهمترین بحرانهای صهیونیستها از ابتدا تاکنون بحران هویتی آنهاست؛ فرقههای اشکناز و سفاردیم و فلاشا (یهودیان اتیوپی) و... که تناقضات و اقدامات نژادپرستانه در میان آنها بیداد میکند همواره موجب بروز تظاهراتهای داخلی گسترده به ویژه از جانب طرفداران فرقه فلاشا شده است.
واقعیت این است که اسرائیل تاکنون به یک تعریف واحد از خود به عنوان یک حاکمیت یهودی نرسیده و همواره در بحران میان مذهب و حاکمیت دست و پا میزده است؛ بنابراین اقدامات نژادپرستانه آن علیه فلسطینیان در مناطق اشغالی تعجبی ندارد.
زور، تنها استراتژی رژیم صهیونیستی برای بقا
رژیم اسرائیل آن چیزی نیست که ادعا میکند: حاکمیت برابری ملی! این رژیم درواقع یک موجودیت ظالم فاشیستی بوده که اولویت اول آن تنها جنگ است. همچنین مداخله موسسات تلمودی و نظامی در حاکمیت صهیونیستها تاثیر منفی بر اولویتهای اجتماعی و اقتصادی آنها گذاشته که این امر در بحرانهای حزبی و سیاسی و حاکمیتی آنها به خوبی هویداست.
رژیم اسرائیل ترجیح میدهد در میان دیوارها زندگی کرده (صهیونیستها تاکنون 7 دیوار مرزی بنا کردهاند) و این دیوارها را با انواع تجهیزات نظامی ایمن کند؛ بنابراین آمار نشاندهنده افزایش مهاجرت معکوس (مهاجرت بیبازگشت) در جامعه صهیونیستهاست.
رژیم جعلی صهیونیستی هنوز هم فاقد یک قانون اساسی بوده و ایدئولوژی صهیونیستی یک عرصه بزرگ برای جنگ و درگیری است. رژیم صهیونیستی در زمینه تشکیل کابینه نیز همواره دچار چالش بوده و اختلافات حزبی و میان نمایندگان و نخستوزیر در این رژیم همواره بیداد میکند.
علاوه بر آن طبق نظر بسیاری از کارشناسان، صهیونیست ها فاقد قدرت برنامه ریزی در بسیاری از زمینهها بوده و تنها کاری که از آنها برمیآید شهرکسازی در مناطق اشغالی و غصب زمین فلسطینیان و کشتار علیه ملت فلسطین و اعراب است.
مقامات صهیونیست اصرار دارند که صهیونیسم را به عنوان موجودیتی که در انتخاب مسیر و سرنوشت خود آزاد است معرفی کنند. با این تفکر صهیونیستها حق خود میدانند که برای دفاع از موجودیتشان فلسطینیان را از سرزمین خودشان آواره کنند.
«بن گوریون» اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی معتقد بود که «زور و قدرت جوهر و توجیه اصلی برای وجود انسان است و وضعیت فلسطین تنها با قدرت نظامی حل میشود، اسرائیل بدون سلاح و زور نمیتواند زندگی کند؛ بنابراین جنگ تنها چیزی است که میتواند سرنوشت ما را مشخص کند».
در جای دیگر «اسحاق شامیر» نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی گفته بود: «من اعتقادی به راهحلهای میانه در خصوص زمینها ندارم، سرزمین ما واقعا کوچک است و با امنیت و اقتصاد ما در ارتباط است».
این سخنان از زبان بنیامین نتانیاهو نیز تکرار شده و صهیونیستها با این توجیهات کذایی حاضر به عقبنشینی از جولان و کرانه باختری نیستند.
با توجه به مطالبی که گفته شد و اینکه پروژه صهیونیسم با توجه به ماهیت استعماری جنبش صهیونیسم که شاخصهای آن در رژیم جعلی اسرائیل با ویژگیهایی چون متوسل شدن به زور و جنگ و نیز چندگانگیهای داخلی نمود پیدا کرده است، همانند سایر پروژههای استعماری و مشابه آن در طول تاریخ قادر به ابقا نبوده و سرنوشت طبیعی آن سقوط است.
منبع: روزنامه القدسالعربی
انتهای پیام/