جوان امروز «نیچه» را بیش از «امام» میشناسد/ دیدهبانی رهبری؛ امتیاز بزرگ فرهنگی ما
خبرگزاری تسنیم: قدیریان گفت: هنرمند آینه جامعه خود است و آثارش بیانگر فضای فرهنگی جامعه او است، همیشه در زمان نمایشگاه و جشنوارهها به مسئولان فرهنگی میگویم: بیایید ببینید که اوضاع فکری جامعه در چه شرایطی است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عبدالحمید قدیریان در جمع هنرمندان انقلاب چهره شناخته شده ای است، پیش از آنکه هنرمند باشد، انسان دردمندی است که به هنر می پردازد. بیشتر از آنکه به مباحث هنری بپردازد، علاقه داشت درباره بنیادهای فرهنگی هنر سخن بگوید؛ دردهایش دردهای مشترک همه هنرمندانی است که دوران اصالت هنر در سالهای آغازین انقلاب را تجربه کرده اند. از سخنان او می توان نوستالژی های همه هنرمندان انقلاب و دوران دفاع مقدس را دریافت. روح معنوی او در گذر این سال ها، با تحمل دردهای ناشی از بی ارزش تلقی شدن بسیاری از ارزش ها و بی بنیادماندگی آرمانهایی او و هنرمندان هم نسلش با آن ها هنر را آموختند چنان صیقل خورده که آینه ای شده است برای خوانش آن چیزهایی که کمتر در وادی هنر به یاد کسی مانده؛ ایده هایی که زمانی هنر همین دیار به اعتبار آن ها ادامه حیات داد.
این بخش چهارم از گفتگوی مفصل با قدیریان است؛ در بخش های پیشین او روایت تاریخی - الوهی خود را از تکوین هنر انقلاب ارائه داد و با حوصله تلاش کرد عناصر ناب آن را تبیین کند. آنچه می گفت بیشتر به حدیث نفس می مانست، همچون کسی که متنی را بارها برای خودش زمزمه کرده باشد و هنگامی که می خواهد آن را برای کسی بخواند، سخن را از جانش لبریز کند.
نقاش، مجسمه ساز، طراح صحنه بسیاری از فیلم های دفاع مقدسی، از حق گرایی در هنر در مقابل واقع گرایی مطلق حاکم شده بر هنر امروز چنان دفاع می کند که می توان مومنانه بر حق گرایی در هنر نقلاب، ایمان آورد. قدیریان که خود می داند که امروز شاید این حرف ها برای مخاطب امروزی چندان قابل فهم نباشد، دلیل آورد که آنچه به مخاطب امروزی داده شده جنسی کاملا متفاوت است با آنچه در هنر حق گرایانه ارائه می شود. او اعلام کرد که باید زمینه های نوعی گذر از اتمسفر فرهنگی جدید را فراهم کرد؛ اتمسفری که بیشتر تحت تاثیر آموزه های خدایان کوه المپ یونان شکل گرفته، نه خداوند سمیع و بصیر خودمان، که بارها و بارها خود را در جریان انقلاب و دفاع مقدس به ما نشان داد.
از نظر او ایجاد فضای ناب فرهنگی مبتنی بر آموزه های الاهی اسلام از نظر قدیریان بیش از هر امر دیگری می تواند ما را نجات دهد و این ضرورتی است که نه توسط مدیران فرهنگی ما و نه از سوی اندیشمندان و نظریه پردازانمان درک شده است؛ در ادامه این بحثها، بخش چهارم این گفت وگو را می خوانیم:
*تسنیم: اگر بخواهیم آرام آرام بحثمان که گستردگی زیادی پیدا کرده را جمع کنیم، با توجه به مسائلی که از گذشته و فضای فرهنگی آن گفتید و با نگاهی که باید به آینده داشته باشیم، فکر میکنید نقاط ضعف ما کجاست؟
عبدالحمید قدیریان: کاش بعد از این سی و چند سالی که از انقلاب میگذرد، همه ما در هر جایگاه و صنفی که هستیم بپذیریم که احیانا مقداری از این به هم ریختگی فرهنگی موجود، تقصیر ما است؛ من هنرمند بگویم اینجا تقصیر من بود، شمای دانشمند هم بگویید آنجا هم من کمکاری کردم. مثل اون آقایی نباشیم که در جایی ایستاده بود و میگفت همینجا مرکز دنیا است! و بعد ادامه می داد اگر باور ندارید متر کنید.
برخی از ما ادعا داریم که کاملا بر حقیم و اصلا احتمال ندارد اشتباه کنیم. غافل از اینکه کسانی که این گونه فکر می کنند بلا استثنا هیچ کدامشان بر حق نیستند.
در چنین شرایطی که از نظر فرهنگی روز به روز در حال پس رفت هستیم، به نظر من باید بنشینیم و بدون اینکه سیاست را با فرهنگ بیامیزیم، درباره فرهنگ و مشکلات آن بحث کنیم. در حال حاضر سیاست بر مقوله فرهنگ سایه افکنده است. در این شرایط تا حرفی زده میشود و یا انتقادی از کسی میشود، خیلی زود آن را تبدیل به یک معضل اجتماعی میکنند.
حرفم اتفاقا خیلی ساده و سرراست است؛ میگویم دفاع مقدس را که شما دیدید، همتان هم تعریف میکنید. ما که آن را زیاد نمیفهمیم. شما که میفهمید، میگویید خیلی خوب و زیبا بوده است. حال بیایید آن دوران را با دوران کنونی مقایسه کنید و حکم بدهید. ممکن است عدهای بگویند که الان هم مانند همان دوران است و تفاوتی ندارد؛ در این صورت من در عقل آنها شک میکنم. اما عدهای هم میگویند تفاوت دارد. من میگویم بیایید ببینیم این تفاوت برای چه اتفاق افتاده و این فرهنگ و تفکری که امروز در جامعه حاکم شده از کجا آمده است ؟
امام(ره) به ما گفتند که انقلاب و دفاع مقدس از کجا آمد است، الحمدلله امام(ره) آنقدر شفاف بودند که جای شک برای کسی باقی نمیگذاشت و سیاسی هم حرف نمیزد. اما حالا ما بیاییم ببینیم، دوران کنونی از کجا وام میگیرد. ما از کجا تغذیه شدهایم که بازتاب آن در حال حاظر چنین تفکر و فرهنگی است؟
*تسنیم: پاسخ خود شما به همین سوالاتی که طرح میکنید چیست؟ یعنی اگر قرار باشد به عنوان نخستین پاسخگو به سوالاتی که خودتان طرح کردید، پاسخ بدهید فکر میکنید مشکل کجاست؟
قدیریان: ببینید ما یک رهبری داریم که الحمدلله بسیار دقیق و دارای بصیرت اند. اساسا یکی از مشخصات خیلی خوب رهبری این است که خوب دیدبانی میکنند و به لحاظ فرهنگی دیدبان بسیار خوبی هستند. اگر دقت کنید میبینید همه اتفاقات قبل از اینکه رخ بدهند، رهبری آنها را رصد کرده و هشدار داده است. این خیلی امتیاز بزرگی است. بارها ایشان در بحث معارف و نظریهپردازیها بر کمبودها تاکید کردهاند و از اهل علم خواستهاند که بیاید وسط و حرف جدیدی بزنند و در این راه تلاش کنند. بارها در بحثهای فرهنگی دغدغههایشان را گفتهاند. بنابراین ما در بحث مدیریت کلان و رهبری فرهنگی مشکلی نداریم، همه به خوبی میدانیم که ایشان چقدر دغدغه فرهنگی دارند.
در بحث مردم هم مشکلی نداریم. مردم ما واقعا شاهکارند و حیرتانگیزند. پس مشکل ما در بحث فرهنگی در این دو حوزه نیست. به نظر من نخبه¬گانی که میان مردم و رهبری هستند و میتوانند فضا و اتمسفر ناب فرهنگی را ایجاد کنند و به مقولات فرهنگی دامن بزنند کمکاری میکنند.
شما ببینیند در حالی که رهبر انقلاب سالهاست که بر ایجاد کرسیهای آزاد اندیشی تاکید میکنند و چندین بار فرمودهاند، پس چه شد این کرسیها؟ هنوز ما نتوانستهایم در این زمینه به نتیجه ای برسیم.
*تسنیم: فکر میکنم به نقطه خوبی رسیدیم: «کرسیهای آزاداندیشی». تاکید شما در طول این گفتوگو بیشتر بر حضور و فعالیت اندیشهورزان و صاحبان فکر و عالمان در فضای فرهنگی بود. فعالیت صاحبان فکر و اندیشمندان به عنوان بانیان اصلی فرهنگها هم طبیعتا نیازمند کرسیهای آزاداندیشی و فضای باز فکری است. اما سوال من این است مگر در دوران دفاع مقدس کرسیهای آزاداندیشی وجود داشت که شما آن دوران را نمونهای از یک دوره فرهنگی عالی با اتمسفری سازنده قلمداد میکنید؟
قدیریان: در آن دوران اتمسفر فرهنگی با چیزی غیر از اندیشه عالمان شکل گرفته بود. همانطور که گفته اند حضور خدا را در جبهه ها احساس میکردیم. در آن زمان وقتی به جبهه میرفتیم و یا زیر آتش تانک و توپ زندگی میکردیم، تحت اتمسفری قرار داشتیم که خدا ایجاد کرده بود و به خوبی از آن تاثیر میگرفتیم.
نکته اینجاست که در آن دوران وقتی مثلا آقای کاظم چلیپا (نقاش انقلاب) تابلوی «موشهای سکهخوار» را کار میکند و در آن زراندوزان، فرصتطلبان و دنیاپرستان را در برابر رزمندگانی که در زیر آتش از جان خود گذشتهاند، نشان می دهد، هیچ کس به ایشان کوچکترین اعتراضی نمیکند که چرا این انتقاد را کردهای. چرا؟ چون فضای فرهنگی غالب زراندوزی را بر نمیتابید. فضای فرهنگی درستی حاکم بود که با وجود همه ضعفها، چالشها و نپختگیهایی که داشتیم اما همه با چنین اثر هنری موافقت میکردند.
تابلوی «موشهای سکه خوار» اثر کاظم چلیپا
اما شما حالا ببینید که مثلا متفکر یا صاحبنظری اظهار عقیدهای میکند. همه به او تهمت و ناسزا میگویند. در حالی که بحث فکری را باید با بحث فکری جواب داد. فرض کنید که من یک نظری را به غلط ارائه داده ام، شما باید بیائید منطقا آن را رد کنید و پاسخ درست را به من بدهید و من را توجیه کنید. چرا به یکدیگر تهمت میزنیم و همدیگر را زیر سوال میبریم؟ مگر خداوند نگفته بیندیشید؟ من هم اندیشیدم و آن را منتقل کردم، شما که از من بهتر میدانید به میدان بیایید و اندیشه ام را اصلاح بفرمایید.
*تسنیم: شما خطرات و آسیبهای فرهنگی را که ممکن است ما با آنها مواجه باشیم چه چیزهایی میدانید؟
قدیران: یکی از مشکلات و خطراتی که ما را تهدید میکند این است که نسل جدید ما با آموزههای فرهنگ غرب بزرگ شده و غرب و فرهنگ آن را بیشتر و بهتر از فرهنگ دینی و انقلابی خودش میشناسد؛ با وجود این مشکل بزرگ فرهنگی شما اگر به طور مکرر هم از هنر انقلابی و اسلامی حرف بزنید، مخاطب نسل جوان شما انگار اصلا آن را نمیفهمد.
الان خود شما آنقدر که میتوانید از «نیچه» برای من حرف بزنید از «اندیشه های امام (ره)» نمیتوانید حرف بزنید. این یعنی اولین پایه غلط و ایجاد سوالات بسیاری که جواب داده نمیشود. این مشکلات چندان به هنرمندان برنمیگردد بلکه به اندیشمند امروز ما باز میگردد. این هم چیزی نیست که اندیشمند ما از آن بیخبر باشد؛ در شرایط کنونی هر کسی به اطرافش نگاه بیندازد، خطر فرهنگی را احساس میکند، چه برسد به یک متفکر و عالم که کارش رصد کردن همین چیزها است. همانطور که پیشتر گفتم، هنرمند هم مانند همه افراد جامعه وامدار تفکر متفکر است.
میگویند امسال اوضاع هنر کشور خیلی بد است، به هنرمند نباید بگویید؛ باید بروید ببینید آقای متفکر در کجا کمکاری کرده است. اندیشمندان بروند درباره به کار خودشان فکر کنند.
یادم هست که در سال 83 نمایشگاه «جهان اسلام» توسط فرهنگستان هنر برگزار شد. رفتم آثار آن نمایشگاه را دیدم، وقتی برگشتم یادداشتی درباره آن نمایشگاه نوشتم و برای انتشار به مطبوعات دادم. در آن یادداشت نمایشگاه را زیر سوال نبردم فقط نوشتم این آثار «بچه مسلمانها» با موضوع «جهان اسلام» است (گاهی با یک موضوع خاکستری مانند «هوای پاک» کار میکنیم، اما گاهی موضوع جهان اسلام است؛ اینها خیلی با هم تفاوت دارند). نوشتم کسی که به این نمایشگاه میرود میخواهد ببیند هنرمند مسلمانی که در کشور ما زندگی میکند، از اسلام به عنوان کاملترین دین، که دین خود این هنرمند هم هست، چه برداشت و فهمی دارد.
در ادامه این یادداشت نوشتم: آقایان متفکر و اندیشمند، چیزی که در این نمایشگاه عرضه شده، تفکری است که از جانب شما در جامعه ایجاد شده است؛ نتایج خوراک فکریای که به جامعه داده یا ندادهاید در این آثار وجود دارد.
در این یادداشت نگفتم برداشت هنرمندان ما غلط است، فقط به متفکران توصیه کردم بروند آثار را ببینند اگر خودشان به این نتیجه رسیدند که آثار خوبی درباره اسلام خلق نشده، بروند فکری بکنند. در غیر این صورت چند سال دیگر با مشکلات اجتماعی مواجه میشویم!
به همین خاطر من همیشه در نمایشگاهها و بینالهای هنری به مسئولان و متفکران گفتهام که بیائید ببینید که اوضاع فکری جامعه در چه شرایطی است. چون هنرمند آینه جامعه خود است، آثار هنری انعکاسدهنده فضای فکری و فرهنگی جامعهای است که این آثار در آنها خلق شده است. تازه در جامعه ما این آثاری که در جشنوارهها به نمایش گذاشته شده از چندین فیلتر رد شده است.
به نظر شما در آثار هنرهای تجسمی، سینمایی و تئاتری چقدر میتوان اسلام ناب محمدی(ص) را پیدا کرد؟ چقدر فرهنگ اهل بیت (ع) را در آثار هنری میبینید؟ هر چقدر که میبینید، آیا این مقدار مطلوب است؟ اگر مطلوب است که خدا را شکر، اما اگر مطلوب نیست پس بیائید کاری بکنیم.
اصلا نیازی نیست متفکر یا جامعهشناس ما برود به موسسه ای تا برآورد فرهنگی و فکری جامعه را به دست آورد. روش خیلی کمخرجتری هم هست؛ اینکه برود نمایشگاههای نقاشی را نگاه کند؛ برود جشنوارههای فیلممان را ببینید. مجسمهسازی هنرمندانمان را ببیند، موسیقیهای تولیدیمان را گوش بدهد و ... . بعد از دیدن آنها ببیند چقدر روحانیت در آنها یافت میشود. اگر هست نماز شکر به جا بیاورید که زحماتتان به نتیجه رسیده؛ اما اگر نیست، یک فکر اساسی بکنید.
ادامه دارد ...
انتهای پیام/