بنی‌اعتماد: جشنواره فجر ۹۲ یک فضای دیکتاتوری غیرقابل نفوذ بود/ میرکریمی: در جامعه روشنفکری روحیه دیکتاتوری وجود دارد

بنی‌اعتماد: جشنواره فجر 92 یک فضای دیکتاتوری غیرقابل نفوذ بود/ میرکریمی: در جامعه روشنفکری روحیه دیکتاتوری وجود دارد

خبرگزاری تسنیم: بخش دوم میزگرد سینمای اجتماعی، به گفت‌وگو درباره بیماری این سالهای سینمای ایران «نمادگرایی» گذشت. در خلال بحث گفت‌وگوهای قابل‌توجهی درباره فضای امروز سینمای ایران انجام شد.

خبرگزاری تسنیم:

«زمان گفتگو فرا رسیده است»؛ این مهمترین نتیجه دو ساعت بحث و حرف با سه کارگردان مشهور و برجسته سینمای اجتماعی در ایران بود.

گفتگو درباره سینمای اجتماعی در فضای پر از سوءتفاهم این سالهای سینمای ایران کار چندان راحتی نیست. همان‌طور که کنار هم قرار گرفتن سه نام بزرگ سینمای ایران پشت یک میز گفتگو اتفاق کوچکی نیست و به نتایج بزرگی ختم خواهد شد. هر دو گزاره  بعد از 2 ساعت بحث داغ درباره ابعاد و جنبه‌های مختلف سینمای اجتماعی با رخشان بنی‌اعتماد، رضامیرکریمی و حمید نعمت‌الله  اثبات شد. سه کارگردان موثر در تاریخ سینمای اجتماعی ایران به خبرگزاری تسنیم آمدند تا درباره  مسائل پردامنه سینمای اجتماعی سر یک میز گفتگو کنند و  گفتگوی ما خیلی زود خودش تبدیل به ماجرای اجتماعی دیگر در سینمای ایران شد. ماجرایی که نمایش واضحی از وسعت دامنه سینمای اجتماعی در ایران و درگیر شدن ابعاد مختلف و غیرقابل ندیدنی از زندگی اجتماعی روزمره ایرانی‌ها در دهه 90 با سینما بود.

سوال اساسی میزگرد تسنیم چرایی اختلال در رابطه سه گانه سینمای اجتماعی، واقعیت و کارکرد در این سالهای سینمای ایران بود. سوالی که بحث درباره آن به گفتگو درباره عملکرد همه مجموعه رسانه‌ای ایران در سال‌های بعد از انقلاب کشیده شد.بخش مهمی از میزگرد به گفتگو در باب نمادگرایی، بیماری این سالهای سینمای ایران گذشت.نقطه‌ای که سرانجام بنی‌اعتماد و میرکریمی و نعمت‌الله سر آن روی یک نقطه ایستادند.

در پایان گفتگو، حمید نعمت‌الله به سبک و سیاق شخصیت‌های عجیب و آشنای فیلم‌هایش رو به میرکریمی کرد و گفت: به نظر شما چه کار می‌شود کرد آقای میرکریمی؟ میرکریمی جواب داد:" فعلا گفتگو می‌کنیم" و بنی‌اعتماد نگاهشان می‌کرد.

بخش اول گفتگو اینجا قابل دسترسی است.

متن میزگرد به درخواست هر 3 کارگردان با اکران اولین فیلم هر کدام از آنها منتشر می‌شود. قرعه به نام «امروز» افتاد.

فکر می‌کنم اگر قرار باشد یک خروجی از این بحث داشته باشیم حدگذاری یک فاصله برای تمایز فیلم سیاه‌نمایانه با یک فیلم اجتماعی تلخ است.. آقای میرکریمی این جنس بنجلی که گفتید در سینمای اجتماعی هم پیدا می‌شود چه طور از آن جنس اصلی تمییز داده شود، دوست دارم یک فاصله‌گذاری عینی ارائه دهید. یک معیار که از این سوءتفاهم بزرگ سینمای اجتماعی نجات پیدا کنیم.

مردم، بینندگان عادی سینمای ایران، این کار را بلدند. کسی که پول میگیرد تا راجع به اعتقادی که مال خودش نیست حرف بزند، بوی تقلب از فیلمش خیلی زود بلند می‌شود و مردم احساس می‌کنند که این فیلم، واقعی نیست. من درمورد بحث مهم سیاه نمایی هم معتقدم که فیلم سیاه وجود دارد منتهی فیلم سیاه، فیلمی نیست که واقعیت‌ها را نشان میدهد و چون بیش از ظرفیت جامعه این واقعیت‌ها را نشان میدهد پس فیلم سیاهی است. 

میرکریمی: فیلم سیاه فیلمی نیست که در خرابه بگذرد یا فیلمی باشد که در‌ آن آدم ها همه فقیر‌ باشند، فیلم سیاه را نگاه فیلمساز می‌سازد

فیلم سیاه فیلمی نیست که در خرابه بگذرد یا فیلمی باشد که در‌ آن آدم ها همه فقیر‌ باشند. فیلم سیاه را موقعیت تعریف نمیکند، بلکه شخصیت اصلی و نگاه فیلمساز می‌سازد، اگر فیلم ساز کرامت انسانی شخصیت اصلی قصه اش را نادیده بگیرد، آن فیلم سیاه است.

وظیفه یک فیلم این است که آدم ها را مسئول کند و تبدیل کند به آدمهایی که پرسشگرند. به آدمها یاد بدهد که نه بگویند. آدمها باید یاد بگیرند که اگر اجتماع همه جوره، بدترین جبر اجتماعی و موقعیت سیاسی و جغرافیایی و تاریخی را به آنها تحمیل کرد بتوانند «نه» بگویند. اگر فیلمی این نه گفتن را به آدمها یاد بدهد دیگر این فیلم سیاه نیست.حتی اگر تلخ‌ترین صحنه‌ها را هم نشان دهد.

به همین دلیل است که حتی اگر فیلم سازی که به ظن ما اعتقاد مذهبی هم ندارد فیلمی بسازد که همه فضای فیلمش سیاه باشد ولی خروجی‌اش نگاه مثبتی نسبت به انسان باشد دیگر این فیلم سیاه نیست. «داستان توکیو»‌ی «اوزو» را ببینید. شما تلخی عمیقی در تمام این اثر می‌بینید، آدم‌ها همه نسبت به هم بی‌اعتنا شده‌اند و شما از این گسستگی بین آدم ها و خانواده به شدت احساس آزردگی میکنید. ولی در این فیلم یک عروسی در آن خانواده است که تکلیف فردیش با وجود همه این فاصله‌ها تعطیل نشده است هیچ تحلیلی هم برای این خوب بودن ندارد و اصلا به این فکر نمی کند که این خوب بودن بعدها چه نفعی برایش دارد. چنین فیلمی سیاه نیست حتی اگر همه فضایش سیاه باشد.

اگر ما نگاهمان غیر از این باشد، پس جنگ هم باید خیلی سیاه باشد در حالیکه زیباترین لحظات انسانی، درخشانترین صحنه های حماسی و قهرمان‌های واقعی‌مان را در جنگ دیدیم.

میرکریمی: سینما حرکت کردن بین مرز خوش بینی و خودفریبی و نا امیدی محض است

سینما حرکت کردن بین مرز خوش بینی و خودفریبی و نا امیدی محض است. فیلمساز این توانایی را دارد که مخاطبی را که از سالن سینما بیرون می فرستد با انگیزه درست کردن بیرون بفرستد و اگر این کار را کند دیگر فیلم سیاهی نساخته است.

همین الان، قبل از این میزگرد فیلم نرگس را می‌دیدم و نمایش این میل به تعالی را در عادل؛ شخصیت فیلم با بازی ابوالفضل پورعرب تحسین می‌کردم. تصویر کردن چنین چیزی کم نیست. این یعنی احترام به شخصیت اصلی فیلم، کسی که قرار است مخاطب من با آن همذات‌پنداری کند و خودش را جای آن بگذارد.

خانم بنی‌اعتماد شما چگونه مرز می‌گذارید بین فیلم‌های سیاه‌نمایانه و فیلم‌های واقعی اما تلخ.

من فکر می‌کنم بخشی از این مشکل به شناخت ناصحیح از اجتماع برمی‌گردد. اگر ما شناخت درست و دقیقی از جامعه امروزمان داشته باشیم، مرز بین سیاه نمایی و طرح یک موقعیت اجتماعی به سرعت قابل فهم است.اگر شما در اجتماع باشید،وقتی فیلم را میبینید، به راحتی می فهمید نگاهی که پس فیلم است، سیاه نمایی است یا اینکه طرح یک موقعیت اجتماعی است که یک فیلم ساز اجتماعی ریسک میکند و اتهامات احتمالی وارده را هم به دوش میکشد و آن را به تصویر می‌کشد.

آقای نعمت‌الله شما چه فکر می‌کنید؟ بلای اتهام سیاهنمایی به فیلم‌ها و بلای سیاه‌سازی در سینمای ایران، سینمای اجتماعی را به شدت تحت فشار قرار داده است. شما فکر میکنید ما چگونه می‌توانیم بین فیلم‌های سیاه نمایانه که به مقاصد مختلف سیاسی یا جشنواره ای ساخته می‌شود با فیلمی که واقعا قصد نقادی اجتماع و سیستم را دارد فرق بگذاریم.

نظر من این است که ببینیم احساسی که بعد از پایان فیلم و تماشای آن داریم چیست! به نظر من مهم ترین نقطه اتکایی که می شود ابزار این ارزیابی مورد نظر شما باشد همین احساس بعهد از تماشای فیلم است، مثلا بعد از فیلم «قصه ها» احساس من چه بود؟ هیجان زده بودم. دوست داشتم بلند شوم و راه بروم. به نظرم فرمول بدی نیست همه فیلمهای خوب آخرش هیجان ایجاد می‌کنند. هیچ کدام از فیلمهای خوب هر چه قدرهم راجع‌به تلخی‌ها باشد؛ خمیدگی ،یأس، انزوا و حس بدبختی ایجاد نمی‌کند. البته الان در این لحظه نظر من این است شاید بیشتر فکر کنم نظرم عوض شود.متوجهید که؟

تمام فیلمهای این‌گونه چه ایرانی و چه خارجی حتی تلخ ترینش شان نهایتا شورانگیزنند،. یعنی اسم کارگردان را نبینی  و بعد در آخر فیلم ببینی حالت چه طور است.
در هر صورت من فکر می‌کنم همه این ماجراها و این بلاها از چیزی به نام استنباط استعاری می آید.

نعمت‌الله:‌اگر کسی بخواهد جامعه را سیاه و بد معرفی کند، بی‌معرفتی است که برای دلخوشی فستیوال‌ها این کار را با وطنش می‌کند

شک نکنید که اگر کسی بخواهد بگوید جامعه از چیزی که هست سیاه‌تر و بدتر است آن فرد حداقلش این است که آدم بی معرفتی است که برای دلخوشی گروهی خاص یا فستیوالی خاص این کار را با وطنش انجام می‌دهد.

ولی اگر فقط یک نفر در سیاهی زندگی می‌کند و همه ی مردم در آسایش و رفاه‌اند، فیلم ساز حق دارد راجع به آن یک نفر فیلم بسازد حتی اگر بخواهد با اعتراض و فریاد این فیلم را بسازد و این  اسمش سیاه نمایی نیست ،اسمش تعهد است.

نعمت‌الله: استنباط این واژه‌ها از تعابیر سیاسی جناحی تاثیر می‌گیرد

علاوه بر اینکه اساسا استنباط این واژه ها از تعابیر سیاسی جناحی هم تاثیر می‌گیرد و این ربط دارد به اسم فیلم ساز و رسمی که به آن معروف شده! چه کار داریم که چه کسی و با چه مسلک سیاسی ساخته مهم این است که ببینیم خود فیلم چه می گوید و چه اثر احساسی بر مخاطب می گذارد.

خیلی درست و دقیق گفتند آقای نعمت الله. به محض اینکه یک موقعیت نامطلوب و تلخ در فیلمی مطرح می‌شود  با یک زاویه دید سیاست‌زده، به جرم اینکه این فیلم تعمیم پذیر به کل جامعه است، یک مهر سیاه نمایی به آن میزنیم و سازنده اش را متهم می‌کنیم و یا به محض اینکه منافعمان آنجا تامین نشود و یا نخواهیم در مورد مسئولیت‌مان پاسخ گو باشیم از این اصطلاحات که دیگر ورد زبان همه شده است استفاده می‌کنیم.

بنی‌اعتماد: انگار همه باید در مورد جامعه به یک شکل فکر کنند و فیلم بسازند

از یک طرف خوشحال می‌شوم از اینکه شما به عنوان جوانان این مملکت معتقدید که در سینمای اجتماعی برای پرداخت به برخی موضوعات محافظه کارانه عمل شده است و می بایست در مورد موضوعات اجتماعی صریح تر صحبت می شد و  از طرف دیگر  همین صراحت بیان اندک در انعکاس آن بخشی از معضلات اجتماعی که به قول شما همه اش هم نیست این گونه با واکنش مواجه می‌شود و انگار همه باید در مورد جامعه به یک شکل فکر کنند و فیلم بسازند.

اینکه ما می خواهیم همه را به یک شکل درآوریم می‌شود همین اتفاقی که در جشنواره فجر امسال افتاد.

بنی‌اعتماد: این اعتراف به یک فضای دیکتاتوری غیر قابل نفوذ در سینماست

من بعد از چند سال دوری ازفضای نقد و جشنواره در جشنواره امسال شرکت کردم اما واقعا شوکه شدم از اینکه همه فکر می‌کنند هر آنچه سلیقه ما نیست باید به شنیع ترین شکل ممکن کوبیده شود. این اعتراف به یک فضای دیکتاتوری غیر قابل نفوذ در سینماست.

ما ملاحظات را میدانیم و از آن سوی کره زمین هم نیامدیم. اکثریت ما فیلم سازها مصلحت مخاطب را بهتر از شورای نمایش می‌شناسیم. یک نفر بیاید به من ثابت کند که مصلحت مخاطب را شورایی که ممیزی میکند بهتر از من می‌داند؟

بارها گفته‌ام که شما اول بیایید جامعه را بشناسید بعد این خط کشی که گذاشتید را قرار دهید و فیلم‌ها را متر کنید. شما شرایط امروز جامعه را نگاه کنید، شرایط اقتصادی، فشارهای روانی و از آن بدتر شکستن حریم بسیاری از معیارهای اخلاقی، اگر ما سینماگران سراغ طرح این معضل‌ها نرویم شرایط به کجا می‌رود؟

میرکریمی: در جامعه روشنفکری هم این روحیه دیکتاتوری وجود دارد.

من یک نکته ای را بگویم که این نگاهی تمامیت خواهانه که خانم بنی اعتماد گفتند اصلا مربوط به فرد یا جناح خاصی نیست. اتفاقا در جامعه روشنفکری هم این روحیه دیکتاتوری وجود دارد.

اشاره‌ای داشتند آقای نعمت‌الله به بحث نمادگرایی و استعاره گرایی. فکر می‌کنم باید کمی روی این بحث توقف کنیم. ما این روزها در سینمای ایران با تفاسیری از برخی فیلم‌ها مواجه می‌شویم که واقعا حیرات‌انگیز و شگفت‌اور است.  سنتی از چند سال قبل در نقدنویسی در سینمای ایران پررنگ شد که روش‌شناسی‌اش  بر مبنای پیدا کردن چند نشانه در فیلم و تحلیل آن بر مبنای ذهنیتی پیش‌فرض زده بود. نشانه‌شناسی دانش قابل‌توجهی در تحلیل فیلم‌هاست ، اما مشخص ست که این نشانه‌شناسی در بخش اعظمی تبدیل به تفسیر  توهمی و تخیلی و شگفت‌آور فیلم‌ها شده است. مساله هم اینجاست که همین تفاسیر مبنای قضاوت در مورد فیلم‌ها می‌شود و فیلم‌های زیادی این وسط بر مبنای یک نشانه‌شناسی بیمارگونه قربانی می‌شود.چاره چیست. نشانه‌شناسی که قابل تعطیل شدن نیست. از طرف دیگر به تعداد آدم‌ها هم نفسیرهای مختلفی از فیلم‌ها وجود دارد که قابل محدود شدن هم نیست و همه هم می‌تواند موجه باشد.

تاویل و تعمیم و بازار صحبت کردن با رمز و اشاره از وقتی شیوع پیدا کرد که از یک فضای شفاف و شیشه ای بیرون آمدیم. در این فضاست که مخاطبان یک فیلم می‌گردند تا به هر ضرب و زوری معنایی متفاوت با آنچه در پرده‌ها می‌بینند پیدا کنند. طبیعی است که وقتی این فضا به وجود می‌آید یک سری مفسر هم پیدا می شوند که کارشان این می‌شود که به مردم یاد دهند که چه طور رمزها را کشف کنند.. مردم هم تبدیل به آدمهایی می شوند که وقت سینما رفتن دائم باید یک دفترچه همراهشان باشد که همه چیز را با آن نشانه‌شناسی کنند.

بعضی ها هم در استفاده از این نشانه ها کم کم خوششان می‌آید و یک نشانه هایی می گذارند که اصلا خودشان هم نمی‌دانند که چیست.(می‌خندد) بعد به تدریج اتفاقات دیگری هم می‌افتد. رابطه فیلم سازها با ممیزها هم بازی گوشانه میشود محیط فیلمسازی مثل اتاقی میشود که فیلمساز باید یک چیزی را قایم کند و کمی بعد ممیز ها بیایند پیدایش کنند. آرام و آرام اینقدر جاهای سخت و مخفی قایمش می کنند که خودشان هم دیگر نمی توانند پیدایش کنند.دیگر اصلا همه گم میکنند که در فیلم چه چیزی قرار است جای چه چیز دیگری باشد. این جاست که دیگر همه چیز رمز می شود و همه به همه چیز شک میکنند.(می‌خندد)

نعمت‌الله: نمادگرایی محلی پر از سوتفاهم است، تشخیص جنس فیلم دعوا را تمام می‌کند

یک بار برای همیشه باید تکلیف این قضیه را روشن کرد. این محل پر از سوتفاهم است. آقا چه جوری دیگر باید گفت که اگر در فیلم می‌گوییم چیزی بد است به معنی این نیست که باید به کل جامعه تعمیمش دهیم و چگونه بگوییم  این استعاره‌ای از کل جامعه نیست.

سوال مشخصم این است که مرز تشخیص موجه بودن یک تفسیر استعاری از یک فیلم چیست؟ طبیعی است که در برخی فیلم‌ها هم ما با نشانه شناسی طرفیم. و اتفاقا بخشی از لذت فیلم در ک و بازیابی همین نشانه هاست. چگونه می‌توانیم در عین اینکه مرزی برای نیفتادن در دام نشانه شناسی مبتذل داشته باشیم از آن ور بام هم نیفتیم که اساسا نشانه‌شناسی را رد کنیم؟

فیلم‌هایی که استعاری‌اند همه اجزایشان در خدمت بیان استعاری هست. یعنی ماهیت فیلم استعاری است. گنجاندن نمادها و بالطبع آن برداشت‌های نمادین در قالب جهان فیلم باید قرار بگیرد. نه اینکه فیلم یک داستان رئال را طرح کند و ما از وسط آن یک نشانه تصویری انتخاب کنیم و بگوییم این استعاره از فلان مقصد اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی است. باید این شناخت را پیدا کرد که چه اثری، اثر استعاری است و چه اثری قابل تعمیم و تاویل به کل جامعه نیست باید اول تکلیف جنس فیلم را مشخص کرد و اینجاست که دعوا تمام می‌شود.

در عین حال باید یک ریشه شناسی هم شود که چرا این مساله علاقه به تعبیر استعاری اینقدر رواج پیدا دارد.

وقتی ریشه ها را مطالعه کنیم وارد مرحله ارزیابی می شویم که : این ریشه ریشه سالمی نیست و این یکی ریشه سالمی است ... خب بعد از آن مرحله، مرحله تطبیق ریشه های رفتار ما  با ریشه هایی است که قبلا شناخته ایم ... که من وقتی تعمیم می دهم ریشه و ماخذ سخنم با کدام ریشه تطابق دارد ؟... ریشه غیر سالم یا ریشه ی سالم ؟ به این می گویند : فکر و مراقبت ! می شود هم کاملا تکانشی عمل کرد و اسمش را گذاشت : حاضر جوابی و یا سرعت عمل ! ... البته واقعا آن فکر کردن  اگر مقدماتش فراهم باشد تفاوت زمانش با یک رفتار تکانشی دشواری آفرین فقط چند لحظه است ... خیلی اوقات این تصمیم های تکانشی باعث بهم ریختن اوضاع کار می شود. کافی است که آدم مغرور هم باشد و تغییر حرفش و پس گرفتن حرفش برایش سخت باشد. کافی است دچار این نگرانی باشد نکند آدمها به من بی اعتماد شوند اگر حرفم را عوض کنم ... باید خیلی مواظب بود.

حالا که بحث به اینجا کشید اگر دوستان موافق باشند کمی در مورد وضعیت امروز نقد و تحلیل سینمایی و مفهوم کلی‌تر آن قضاوت درباره سینما هم صحبت کنیم؟ جشنواره فجر سال گذشته  و وضعیت سینما از دو سال پیش تاکنون تجربه خاصی برای سینمای ایران بود. یک جو متلاطم سیاست‌زده که هر جریانی بنا به نزدیکی آدم‌‌ها به آن جریان سیاسی، وظیفه سنگین حمایت و حمله به منتقدان او را بر عهده می‌گرفت. امروز فضایی در سینما به وجود آمده است که قبل از تماشای فیلم‌ها به راحتی می‌توان موضع‌گیری خیلی از منتقدان و خیلی از رسانه‌ها را در مورد آن فیلم حدس زد. فقط با دیدن لیست عوامل فیلم. این فضا به شدت در حال ضربه زدن به سینما و راندن مخاطبان از سینماهاست. با این فضا چه کار کنیم؟راه فراری هست؟

فکر می‌کنم بهترین کاری که ما می‌توانیم بکنیم این است هر کس با گچ خطی برای جدایی ملت ریخت ما با پا پاکش کنیم. آن‌قدر این گچ را پاکش کنیم تا بتوانیم این خط را کلا محو کنیم واقعاً پیدا کردن یک آدم خائن در سینما کار بسیار دشواری است. این را من می گویم که کار صنفی کردم مدیر عامل خانه سینما بودم و با همه اعضا نشستم و رفتم و آمدم.

میرکریمی: سینما آدم خائن ندارد اما اگر بخواهیم می‌توانیم خائن درست کنیم و اتفاقا این کار را هم خوب بلدیم

اگر بخواهیم می‌توانیم خائن درست کنیم و اتفاقا این کار را هم خوب بلدیم.  فوری از یک آدم بی استعداد بت می‌سازیم و آنقدر بی خود بالا می‌بریمش که خودش هم بیچاره نمی‌خواسته به آنجا برسد و خودش هم پشیمان میشود. بنده خدا یک دوره ای از این فضا خوشش می‌‌امده که قیافه اپوزیسیون بگیرد و... بعد که  دورهایش را می‌زند دوست دارد برگردد و دیگر نمیتواند برگردد. ما یک چیزی از او می‌سازیم که خودش هم نمی تواند از آن بیرون بیاید.

خانم بنی‌اعتماد، شما فکر می‌کنید چگونه باید به جنگ خلاصه کردن آدم‌ها و فیلم‌ها در یک دوگانه سیاسی و جناحی رفت؟

نمی‌شود نسخه‌ای برایش پیچید. ولی فکر می‌کنم اگر سعی کنیم عقل و سواد و شعور را حاکم کنیم خیلی‌ چیزها فرق می‌کند. چون من فکر میکنم یک مشکل اساسی الان بی سوادی و ناآگاهی در عرصه های مختلف است. اصلا هم مختص یک جناح و یک تفکر و یک گروه نیست یک نزول کلی است.

  این فضاهای بی ادبانه در جشنواره امسال را در نظر بگیرید. اصلا نمی توانید بگویید که مختص جناح خاصی بود.

بنی‌اعتماد: اتفاقی که افتاده نزول حد آگاهی و عقلانیت در عرصه های مختلف است

نه اصلا .این اندازه بی حرمتی ، واقعا قابل درک نبود. اتفاقی که افتاده نزول حد آگاهی و عقلانیت در عرصه های مختلف است. چنین فضایی به کسانی میدان می دهد که مثلا با همان نوع نشانه شناسی که گفتیم، فیلم را تحلیل کنند. ادمهایی که این گونه تحلیل فیلم را نشانه سواد و آگاهیشان در عرصه سینما هم می‌دانند.

یک عده‌ای  سودشان در این است که  فضا را دوقطبی کنند و باید نهایت تلاش را کرد که فضا دوقطبی نشود. وقتی فضا دو قطبی شود دعوا دیگر دعوای میزانسن است و دعوای محتوا نیست.

میرکریمی: دیدیم در چهار سال گذشته دوستانی که همه را نقد می‌کردند رفتند مسئولیت گرفتند و هر کاری دوست داشتند کردند

قضایا جوری شده است که اینکه من الان بالای کرسی نشستم همه چیز را مشروع و مباح می‌کند کما اینکه دیدیم در چهار سال گذشته دوستانی که همه را نقد می‌کردند رفتند مسئولیت گرفتند و هر کاری دوست داشتند کردند.

طرف دیگر این دعوای میزانسن هم می‌گوید حالا که من نیستم دیگر هیچ چیز درست نیست حتی اگر یک فیلم سالم هم بسازی من یک ایرادی در آن پیدا می‌کنم چون جزو تیم ما نیستی.

میرکریمی: فکر نمی‌کنم فیلمی بی‌آزارتر از «یه حبه قند» بشود ساخت، فیلم را ربط دادند به بهائیت

سر یک حبه قند شما شاهد هستید. اصلا من فکر نمی‌کنم فیلمی بی‌آزارتر از «یه حبه قند» بشود ساخت. ولی از یک چنین فیلمی چه چیزهایی که درنیاوردند. فیلم را ربط دادند به بهائیت و نقدهایی نوشتند که من خودم شاخ درآوردم. اصلا من خودم رفتم تحقیق کردم در مورد بهاییت که نکند واقعا ما ندانسته این کار را کرده باشیم.

ادامه دارد...

انتهای‌پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل