متاسفم؛ زود به تقسیم غنایم رسیدیم
خبرگزاری تسنیم: اظهارات صریح رضاداد درباره ماجرای «خانه سینما», «آشغالهای دوستداشتنی» و «جنجال فجر گذشته در برج میلاد» بخش ژورنالیستپسند گفتوگوی ما با دبیر جشنواره فیلم فجر است. رضاداد حرفهای مهم دیگری درباره «سینما» زد؛ «سینمای ایران».
خبرگزاری تسنیم: مرد پرنفوذ سالهای گذشته سینمای ایران، دوباره به سینما برگشته است.اگر رضاداد در سالهای آینده به ریاست سازمان سینمایی منصوب نشود، و اگر امروز نتیجه توافق هستهای همانی باشد که دولت منتظرش است، احتمالا به مدت 8 سال مدیریت جشنواره فیلم فجر، مهمترین اتفاق سینمایی سال ایران به عهده او خواهد بود و این یعنی اینکه رضاداد، نقش مهمی در حیات دوران جدید سینمای ایران خواهد داشت، دوران ملتهب و پرتنش و پرحاشیه جدید و رضاداد آنقدری باهوش هست که در عین ایفای نقشی اساسی در سینما، خودش را درگیر چالشهای بیهوده این ایام نکند. سر هر ماجرای جنجالی سینمایی، حرفهای درگوشی جامعه رسانهای سینما در مورد نقش و قدرت رضاداد در مدیریت فعلی سینمای ایران دوباره شنیده میشود. از اصطلاح جالب «مدیریت در سایه» تا لفظ کممایه «ویترین» مدیریت سینمایی همچنان در مورد او شنیده میشود.حرفهایی که او هیچگاه حاضر به تایید کردنشان نیست.
رضاداد مدیربا تجربهای است اما تفاوت اساسی او با همردیفان و همرتبههایش،همه کسانی که در جایگاهی به نام «مدیریت فرهنگی» نشستهاند مبانی نظری اوست. مبانی نظریای که شاید برخی با آنها موافق نباشند اما وجود دارند. او تکلیفش را در مورد پدیده سینما و رابطه مبهم و چالش برانگیز «سینما با جامعه، انقلاب و دین» مشخص کرده است، از مفهومی به نام «نگاه فرآیند محور به سینما» صحبت میکند و میزهای بلند مدیریت فرهنگی به سبک ایرانی، او را به مطولگوییهای بیکارکرد مدیریتی مجبور نکرده است و این مهمترین امتیاز رضاداد در دوره جدید سینما در ایران است.این که میتوان با او وارد گفتگو شد و گفتگو به سمت پزهای مدیریتی همهچیزدانی و بیربطگوییهای حوصلهبر نرود.
رضاداد سال گذشته فشار همزمانی از سوی همه طیفهای موجود در سینما تحمل کرد. امسال حاشیهها و جنجالها کمتر است و رضاداد هم باحوصلهتر.در میانه گفتگو، وقتی از او پرسیدیم که در این یکی دوساله شخصیت و نقش او در سینما در هالهای از ابهام فرو رفته است و اظهارنظر درباره او سخت شده است، لبخند مشهورش را تکرار کرد و گفت: ابهامی وجود ندارد، من صریح و شفاف هستم و همیشه با حوزه فرهنگام. بعدتر توضیح داد که:" امیدوارم بتوانم درجریان اصیل فرهنگیای باشم که از خاستگاه اسلام و انقلاب برخاسته و علاقمندم زمینه را برای حضور و نقش آفرینی و گفتگوی اسلام و انقلاب به زبان هنر با دنیا فراهم کنیم. این فوری ترین نیاز امروز جهان است."
بخش اول گفتگو اینجا منتشر شد.
تسنیم: یکی از چالشهای مهمی که سینمای ایران در تمام این سالها با آن مواجه بوده است، این است که سینما محدود به گفت و گوهای درون سینمایی شده است. بحث ها نهایتا بحث های صنفی و حرفه ای و اینکه کدام فیلم اکران بشود یا خیر شده است در حالی که ایده ال ما از سینما این بود که بخشی از سینما می تواند میانجی یک سری از حرفهای دیگر و طرح یک سری از ارمان ها و ایدهها باشد. سینما در مطالعات روانشاسانه، جامعه شناسانه و فلسفی ما ورود کند، جریان بسازد و در مقابل آکادمیها و دانشگاهها و مراکز مطالعاتی نیز به سینما به عنوان یک میانجی فرهنگی نگاه کنند. اما در ظاهر نه فضای سینما و نه فضای آکادمیک ایرانی، جایی برای این بحثها نگذاشته است. ما خودمان علاقمند بودیم که برای تعدادی از فیلم ها یک جامعه شناس، روانشناس و یا یک آدم فلسفی بیاید و در مورد انها صحبت بکند، اما اول اینکه این ادم ها این فیلم ها را ندیده بودند بعد هم که به چندنفر از انها فیلم را دادیم تا ببینند انقدر از فضا دور بودند که نمی توانستند در مورد ان صحبت بکنند. سینمای ایران آنقدر از لحاظ نظری کوچک شده است که فقط در تولید و اکران و بحثها و حاشیههای آن خلاصه شده است.
به مطلب خیلی مهم و درستی اشاره کردید. ابعاد تاثیرگذاری محصولات سمعی و بصری زیاد است و روز به روز در حال زیادتر شدن است.اینکه من عرض کردم این نیاز اصلی ما و اولویت گفتگو با جهان است از همین زاویه است . ما الان در دنیایی هستیم که همه از طریق تصویر با یکدیگر صحبت می کنند، به تعبیری دنیای بازگشت به الفبای تصویری است. فضاهای مجازی هم این را تشدید می کند و سینما هم که قدرتمندترین رسانه تصویری است. یکی ازپیشنهادهای من برای دوره جدید این است که فضای گفت و گوی دیگری را بر سینما غالب کنیم و از پوسته "فیلم برای فیلم" دربیاییم و فیلم تبدیل به اثری شود که می تواند در همه حوزه ها به خصوص در حوزه های فکری مبنای یک گفت و گوی جدید شود. من فکر میکنم که سینمای ما چنین توانی را دارد و بخش عمده ای از سینمای ما هم مدعی است که حرفی برای گفتن دارد. اما زمینه این گفتگو متاسفانه فراهم نیست و باید به وجود بیاید. متاسفانه هنوز این اتفاق نیافتاده است به این جهت که سینما هنوز دارد در «بود» یا «نبود»ش دست و پا می زند.
سینما دارد از حداقل موجودیت خودمراقبت و حفاظت می کند . من معتقدم ما سرمایه بزرگی به نام سینما در ایران داریم، اما هنوز در کشور ما بر سر اینکه "این سرمایه وجود دارد و عظیم هم هست" اتفاق نظری رخ نداده است. ما هنوز از ارزش سینما در برابر نفت، در برابر ساختمان،زمین وآب و... باخبر نیستیم و هنوز این ارزش ها مورد وفاق همه قرار نگرفته است اگر این مسئله مورد وفاق قرار بگیرد آغازی برای این گفتگوهاست.اگر ما توفیقاتی در دهه اول بعد از انقلاب در سینما داشتیم، همه آنها ناشی از این بود که ما حرفی برای گفتن داشتیم که اتفاقا مورد نیاز جهان نیز بود. سینمای ایران امروز هم در هر جای دنیا که معرفی میشود تفاوتش را به رخ میکشد و مورد پذیرش قرار میگیرد. امروز کسی به آسانی در دنیا نمیتواند از سینمای ایران عبور کند.. این همان ظرفیتی است که در سینمای ایران وجود دارد اما جلوه پیدا کردن و نمایش آن، ابتدائا نیاز به رسمیت شناختن این ظرفیت دارد و هنوز این مسئله جا نیافتاده است.ما هنوز از سینما انتظار داریم ولی تکالیف خود را نسبت به سینما در حوزه های مختلف نپذیرفتیم.
من ابعاد مختلف این موضوع را می گویم اما برای مثال یکی از مصادیق آن می تواند «بودجه» سینما باشد، بودجه سینما در ایران خنده دار است و با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. در حوزه زیرساخت ها هم سالن ها و تجهیزات سینما پیش از انقلاب با جمعیت 30 میلیونی قابل مقایسه با الان نیست.خودمان را باوضعیت چین و ژاپن و کره و ترکیه واطراف خودمان مقایسه کنیم متوجه این بی مهری به سینما می شویم که ریشه در خود سینما هم دارد .متاسفانه زود به تقسیم غنائم رسیدیم . همین الان به لحاظ نیروی انسانی در سال 200 فیلم هم می تواند ساخته بشود، اما خیلی از فیلم ها در مرحله پیش تولید باقی می مانند، چون ظرفیت نمایش وجود ندارد. الان در معاونت نظارت و ارزشیابی آقای احسانی و همکارانشان تلاش می کنند پروانه ساختها به گونه ای داده شود که فیلم های تولیدی پشت درب نمایش قرار نگیرد چون سرمایهای وسط است و هرچه سرمایه بخوابد زیان سرمایه گذار بیشتر می شود اما به این ظرفیت ها توجه نمی شود.
در هر صورت با شناختی که من از سینما دارم فکر میکنم سینما خیلی خوب میتواند این فضای مطالعات بینرشتهای را به وجود بیاورد.ما از این فضا به کریدورهای فرهنگی یا پاتوق های گفتگو و مطالعه سینما یاد می کنیم . راهش هم همین است که نظزیهپردازان در حوزه های دیگر هم با این ظرفیت آشنا بشوند و هم ابتدا زبان سینما را بشناسند .زبان هر حوزه علم و فن مسئله مهمی است . ما فیلم های فلسفی و فیلمسازان فلسفی موفقی داریم، ما فیلمها و فیلمسازان دینی موفقی داریم، ما فیلمها و فیلمسازان روانشناسانه موفقی داریم همینطور آثار اجتماعی موثر و بدون اینکه این افراد الزما مدرک تحصلیشان روانشناسی، فلسفه و یا ... باشد ولی می توانند خیلی خوب فیلم هایی که جنبه های اینچنینی دارد بسازند. زمانی که در فارابی بودم متوجه شدم که یکی از مشکلات فیلمسازان ما این است که هزینه های لازم برای تحقیق وجود ندارد. برای نوشتن هر فیلمنامه نیاز به پیشینه تحقیق مناسب و مشاوره وجود دارد. اما فیلمسازان ما منابع کافی برای طی کردن چنین فرایندی ندارند، در آن دوره بودجهای را برای هزینه تحقیق های پیشینی تصویب کردیم و گفتیم که هزینه های کارشناسی های پسینی فیلمنامه را نیز ما برعهده می گیریم. فکر میکنم اگر چنین فضاهایی ایجاد شود آرام آرام در حوزه های تخصصی دیگر نیز افرادی پیدا می شوند که حوزه سینما را بشناسند و کار کنند.
یکی دیگر از مشکلات این بحث این است که ما در حوزه های تخصصی کسی را نداریم که زبان سینما را بداند. یک زمان در مورد بعضی از سریال ها مانند «ولایت عشق»، «مختارنامه» یا سریال های تاریخیدیگر که در سیما فیلم ساخته میشد ما درگیر همین مسئله شدیم. مورخان انتقاد می کردند که تاریخ درست بیان نشده است، یعنی از فیلم ساز تنها روایت تاریخ را انتظار داشتند، زبان سینما را نمیدانستند و متوجه نمیشدند که جنبه هنری یا تخیل فیلمساز چه میشود.
علاوه بر همه اینها به نظرم برای رسیدن به این افق نیاز است که ما کمی از این روزمرگی که دچارش شده ایم هم فاصله بگیریم، هروقت دچار روزمرگی شدیم مسائل اساسی سینما از یادمان رفت و ماجرا اینی شد که شرحش رفت.
تسنیم: به نظرم ما داریم معکوس به این قضیه نگاه می کنیم. شما میگویید باید ارگانهایی بیایند وسط و حمایت بکنند، یک فضای تحقیق به وجود آوردند و اندیشمندان را در گیر کنند و بعد اندیشمندان با توجه به فضای ایجاد شده، تولید محتوا بکنند و پس از آن است که سینما گر از این محتوا میتواند استفاده کند و تولید اثر داشته باشد و اینگونه گفتمان وارد فضای سینما شود تا فضای سینما از این لحاظ ارتقا پیدا بکند. من با این صورت بندی مشکل دارم، تاریخ هم چنین چیزی نمی گوید. آنچه ما از یونان در ذهن داریم این است که نخستین فراورده های فرهنگی آنها شعر، نمایشنامه و تئاتر بوده است، یعنی مثلا در ان بازی های ورزشی که در آکروپلیس برگزار می شده است یک تئاتر اجرا می شده است که مردم هم پیش از آنکه بخواهند ورزش را تماشا کنند برای دیدن تئاتر به عنوان یک رسانه فرهنگی آنجا می رفتند و بعد اتفاقا از دل این اتفاقات مهم هنری بوده است که فیلسوفانی مثل سقراط و افلاطون و ارسطو... بیرون آمده اند. ما در نظریه فلسفه هنر هم می گوییم که جایی که زبان، کلام و عقل دیگر حرفی برای گفتن ندارد زبان هنر شروع به حرف زدن می کند و اتفاقی در اثر هنری می افتد که با هیچ زبان عقلانی و توصیف اندیشمندانه ای نمی شود ان را توضیح داد، یک اتفاق و یک حادثه انسانی به معنای اصیل کلمه اتفاق می افتد و این حادثه است که می تواند یک گفتمان فرهنگی را ایجاد بکند، نمی شود هم بگوییم که این یک اتفاق نادر تنها در یونان بوده است ما در دوره جدید هم شاهد این اتفاق بوده ایم. در قرن بیستم بکت رمان یا نمایشنامه می نویسد، و آدورنو به عنوان مهمترین فیلسوفی که در حوزه زیبایی شناسی سخن می گوید می آید و کتابی را به یکی از رمان های بکت اختصاص می دهد، و در آنجا می گوید در برابر نویسنده آن رمان احساس عجز می کند. ما انتظار داریم مثلا اقای رضا داوری درباره یک اثر سینمایی صحبت و تولید محتوا بکند و بعد از ان سینماگر بیاید و در مورد ان محتوا اثری را خلق بکند، در صورتی که من فکر می کنم باید معکوس باشد و آن اتفاق و جدیتی که در هنر ما باید وجود داشته باشد برای خلق یک اثر هنری اصیل که بتواند جامعه را درگیر خود بکند و گفتمانی بسازد وجود ندارد.
آن فضاهای آکروپلیس که در یونان باستان در آن می آمدند و نمایش اجرا می کردند را نمایشنامه نویس، کارگردان و یا بازیگر ساخته است یا کسان دیگری ساختند؟ قطعا کسان دیگری آن را ساختند.
تسنیم: آن نمایش ها آنطور که در تاریخ آمده حتی در صحرا هم اجرا می شده است. من به ابزار و امکانات قائل هستم و اینها باید وجود داشته باشد اما به شرطی که مایهای فکری وجود داشته باشد. به شرطی که واقعا با چیزی جدی مواجه باشیم.
بحث من بسترسازی است. سر فیلم محمد(ص) ما برای بازبینی کلیسای بحیرا به سوریه رفته بودیم. چیز جالبی که نظر من را جلب کرد این بود که در پشت آن کلیسای معروف تماشاخانهای بود که فکر می کنم 5 هزار نفر محل استقرار داشت، یک جایگاه اختصاصی هم داشت که مشخص بود برای اشراف، روحانیون مسیحی و پادشاه و به طور کلی افراد نخبه تر بود. این مثال را می زنم که بگویم این ها در طول تاریخ لازم و ملزوم یک دیگر بودهاند. اینجا اساسا تقدیم و تاخر مسالهای نیست. من هم حرفی از مقدم و موخر نمیزنم. ما دیدهایم که برخی نظریات وآثار هنری با فقر، محرومیت و سختی زیادی ایجاد شده است و بعدها آثار برجستهای در جهان شده. یک جاهایی هم بسترهای لازمی فراهم شده است و آثار هنری بر اساس آن بسترها خلق شده است، مردم آمدهاند دیدهاند و هنرمند تشویق شده است. اگر به رابطه لازم و ملزومی توجه نکنیم گرفتار تقدم و تاخر می شویم، هرکدام مقدم و موخر اتفاق بیافتد به اندازه کافی تاثیر خودش را می گذارد. مثلا در حوزه شعر، فردوسی در اوج کم توجهی و محرومیت شاهنامه را سرود و در خواست صله کرد و به او کم توجهی شد و یک شاعر دیگر در یک دوره دیگر اثری را سروده که همیشه مورد توجه و صله بزرگان و پادشاه قرار گرفته است.نقاشیها و مجسمه سازی در کلیساها از این دست است . یا هنر معماری و کاشیکاری در مساجد . من میگویم یک چیزهایی لازم و ملزوم یکدیگر هستند شما اگر بخواهید بدنتان را چکاپ کنید تا ببینید از سلامت جسمانی برخوردار هستید باید در شهر آزمایشگاه وجود داشته باشد وگرنه این میل به آگاهی از سلامتی ابتر میماند. من دارم به این جنبه اشاره می کنم، مسئولیت هنرمند را نادیده نگرفتم، و هیچگاه هم نمیتوانم بسترهای لازم برای ایجاد یک اثر هنری را نادیده بگیرم. بلکه می خواهم بگویم باید فضای عمومی جامعه و اقبال به هنر و اولویت بخشیبه آن به این سمت برود که ما از همنشینی با هنرمند استقبال کنیم. الان در شرایط مدیریت کلان کشور بیش و پیش از همه خود آقا هستند که به مسئله سینما توجه ویژه دارند و ظرفیت ها را خوب بازشناسی می کنند. شما کدام همنشینی دیگری میان مدیریت رده های بالای کشور با سینماگران را دیدهاید؟
تسنیم: من فقط می دانم که نیروی انتظامی با سینماگران جلسه گذاشته است و وزارت کشور.
ممکن است آنها به سینما علاقه هم داشته باشند اما آن را در اولویت مسائل خود قرار نداده اند. شما هر نهالی که بکارید، اگر از آن مراقبت کنید از همان هم برداشت می کنید. ما دانه نهال را هم نمیکاریم و از هنرمند انتظاربرداشت داریم. این چیزی از مساله را حل نمیکند. هنوز درمجامع دینی یا بخشی از متدینین ماکارکردن در حوزه سینما حتی در حوزه مدیریتی و رسانهای سینما نوعی مطربی محسوب می شود. آن مثال سالنهای سینما را به همین دلیل زدم و گفتم ما در یک کشوری با 30 میلیون جمعیت قبل از انقلاب 500 سالن سینما داشتیم آن هم سالن هایی که در زمان خودشان مهمترین فیلم های دنیا را به نمایش می گذاشتند، و امروز چه وضعیتی دارند سینماها. بنابراین وقتی بسترهای موجود تقلیل داده شود دیگر علاقه هنرمند باید به چه چیزی جلب بشود تا بیاید این انتظار را از خود و دیگران را متحقق کند. آقای فخیم زاده در کتاب «سینما و من» به این تجربه اشاره کرده است و می گوید من اصلا فیلمساز حوزه تاریخ اسلام نبودم و توضیح می دهد که چگونه درگیر سریال «تنها ترین سردار» شد و بعد از آن سریال «ولایت عشق» را ساخت.
اشاره می کند به شورای تاریخ اسلامی که در سیما فیلم تشکیل میشد و مرحوم دکتر شهیدی و برخی از بزرگان تاریخ اسلام به آنجا می رفتند و بحث های خیلی جدی بین دوحوزه ای که اصلا همدیگر را نمی شناختند شکل می گرفت و آقای فخیم زاده می نوشت و انها می خواندند و کار اینگونه جلو میرفت. من واقعا فکر میکنم که اگر تفاوتی میان «ولایت عشق» با آثار دیگر هم از لحاظ جذابیت و هم از لحاظ محتوا وجود دارد ناشی از وجود چنین فضای امنی است که خیلی هم لازم نیست دیده شود اما دارد پشتیبانی جدیای میکند. یا نحوه تعامل رهبری با سینما را شما نگاه کنید. برخی از فیلمنامه ها را شخصا میخوانند.شمااز یک معاون وزیر این رابخواهی اظهار تمایل نمی کند .بخواهد هم زبان فیلم را نمی شناسد. اگر این فضای بیرونی وجود نداشته باشد تلاش هنرمند به تنهایی کافی نیست و عقیم می ماند.
تسنیم: آقای رضاداد وقتی شما چیزی برای عرضه داشته باشید، چیز مهمی که جدی باشد و روی آن کار شده باشد، این اهمیت برای دیگران ایجاد می شود که به سراغ شما بیایند. متفکران ایرانی اکثرا اعتقاد دارند که سینمای ایران حرفی برای گفتن ندارد و فیلمساز ما اندیشه ای برای طرح ندارد. در عین حال نمیتوانم متاسف نباشیم که اینقدر سینما دور بوده است از حرف جدی زدن که امروز که فیلمی مثل «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» یا «آرایش غلیظ» اکران میشود که حرف جدی دارند کسی نمیآید پای آنها بنشیند و حرف بزند.
من قبل از این که در دوره جدید درگیر سینما شوم «زندگی مشترک...» را به درخواست روحالله حجازی دیدم. همانجا هم به او گفتم که این مبحثی که شما به آن ورود پیدا می کنید خیلی خوب است اما در فیلم فقط در حد یک نگره و انگاره طرح میشود. این باید تبدیل به گفتمان شود تا دیگران در مورد آن صحبت کنند و مساله جامعه شود. فهرستی را هم به او دادم و گفتم جلساتی را با این گروه که نظریاتی در مورد سبک زندگی و تقابل سنت و مدنیته دارند بگذار، تا این گفت و گو شکل بگیرد. این راه حل من برای سینماست. ما باید وارد این حوزه شویم و تقدم و تاخری هم ندارد. ما الان در مهلکه هستیم و از جای خاصی نمی خواهد شروع کنیم چون هرکس از هرجا شروع کنید مفید است و استفاده کردهایم.چه هنرمند باشد چه رسانه چه جریان نقد و چه جریان نظری و دانشگاهی . یک بازی برد برد است. مهم این است که رسانه ها توجه جامعه فکری را جلب کنند و سینماگران به سمت این مباحث فکری بروند.
در مورد اقتباس هم همین بحث را داشتیم، در فارابی یک شورای اقتباس تشکیل شد که واسطهای میان ادبیاتیها و سینماییهاکم شود. بالاخره از یک جا باید شروع کرد از یک داستان متوسط و یک فیلمساز متوسط، از یک گفت و گوی ساده سر یک فیلم غیر مهم، از اینها باید شروع کرد تا حلقه ها و قلاب هایی تشکیل شود تا بتوانیم حرف های بزگتری بزنیم. هر اثر هنری فارغ از میزان تاثر و اهمیتش اثری قابل گفت و گو است. آن فیلمی که حتی شما به آن علاقه ندارید نیز قابل نقد است. حوزه نقد فقط تمجید یا توهین نیست بلکه حوزه واکاوی اجزا است، حتی فیلمهایی که شما به آن علاقه ندارید و معتقدید ضعیف است هم میتواند محل گفت و گو واقع شود. ممکن است فیلمساز از آرزوهایی صحبت بکند که در فیلمش دیده نشده است و ما در مورد آرزوها و آرمانهای او می توانیم صحبت کنیم.
الان بیت کدام یکی از مراجع به روی سینماگر باز است، اگر یک سینماگر پرسش دینی داشته باشد باید چه بکند، مراجع هیچ وقت نمی گویند ما ورود پیدا نمی کنیم اما سینما هنوز تبدیل به یک مسئله برایشان نشده است. رسانهها می توانند سینما را تبدیل به اولویت این نوع افراد کنند.
سینمای ایران سینمای متفاوت ممتاز و منحصر به فردی در دنیا است . ما بچه های آسمان 2، 3 و 4 در جاهای مختلف پیدا می کنیم اما در درونمان ارزش های دارایی هایمان را از دست می دهیم و از داشته هایمان فاصله میگیریم. این فیلمساز نیست که دارد فاصله میگیرد بلکه فضای پیرامون اوست که فاصله می گیرد.
ادامه دارد...
انتهای پیام/