انقلاب اسلامی در افغانستان و ایران؛ اهداف مشترک و نتایج متفاوت

انقلاب اسلامی در افغانستان و ایران؛ اهداف مشترک و نتایج متفاوت

خبرگزاری تسنیم: پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بسیاری از انقلابیون و جنبش‌ها در جهان از جمله مجاهدان افغان که علیه شوروی سابق به پیروزی رسیدند از انقلاب اسلامی الهام گرفتند اما با وجود اهداف مشترک به نتایج متفاوتی دست یافتند.

به گزارش دفتر منطقه‌ای خبرگزاری تسنیم، بیست ودوم بهمن ماه سال 1357 یادآور خاطرات تلخ وشیرین فراوانی است که بسیاری از نسل‌های انقلاب به یاد دارند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جنبش‌های انقلابی فراوانی در سراسر جهان به سازماندهی فعالیت‌های انقلابی پرداختند تا زمینه‌های پیروزی انقلاب اسلامی را در کشورهای خود نیز فراهم کنند.

انقلاب اسلامی در ایران به مثابه بزرگترین پشتوانه معنوی نهضت‌های اسلامی در دنیا به حساب می‌آمد و از این جهت اکثر انقلابیون جهان، ایران را بزرگترین پایگاه فکری و معنوی و یگانه الهام‌بخش نهضت‌های عدالت‌طلب و آزادی‌خواه در کشورهای خود می‌دانستند، از رهبران فکری انقلاب اسلامی الهام می‌گرفتند و برای تلاش این اهداف در کشور و جامعه خود می‌کوشیدند.

بسیاری از انقلابیون از شمال آفریقا تا آسیای شرقی تلاش می‌کردند تا با ایجاد دفتری در ایران از تجربه انقلاب اسلامی در کشورهای خود استفاده کنند. شور و نشاط عجیبی وجود داشت، همه در کنار هم برای هدف مشترک که پیروزی انقلاب اسلامی بود مبارزه می‌کردند. آشکار بود که همه این جنبش‌ها اهداف و آرزوهای مشترکی داشتند و انقلاب اسلامی در ایران را زمینه ظهور و بروز احساسات اسلامی خود یافته و در کشور انقلابی ایران گرد هم آمده بودند تا این حس مشترک را کمال بخشند.

افغانستان از جمله کشورهایی بود که مبارزان و مجاهدان آن حضور پررنگی در ایران داشتند، با قیام علیه تجاوز شوروی سابق به این کشور به شهرت رسیدند، آمده بودند تا از نزدیک با تجربه انقلاب اسلامی در ایران آشنا شوند و آن‌ها را در افغانستان به کار ببندند.

از آن روزگار مدت‌ها می‌گذرد، اما این پرسش در نزد بسیاری از مجاهدین دیروز افغانستان وجود دارد که چرا با تحمل مرارت‌های بسیار، حاصل مبارزات آن‌ها به بار ننشست و افغانستان از گردونه جنگ‌های خانمان برانداز و ویرانگر بیرون نرفت؟ برغم گذشت زمان هنوز طعم تلخ بی‌ثباتی سیاسی و اجتماعی را می‌چشند و هنوز نتوانسته‌اند به آرامش و ثبات نسبی دست پیدا کنند؟

گذشت زمان، بی‌ثباتی مستمر، طولانی و دور شدن از زمان پیروزی انقلاب باعث نشده که نسبت به گذشته درنگ نکنند و تأسف نخورند و به دلایل و ریشه‌های ناکامی‌ها به تحلیل و ارزیابی ننشینند.

به نظر بسیاری از تحلیلگران افغان، انقلاب اسلامی در ایران، دارای ویژگی‌هایی بود که در افغانستان این ویژگی‌ها وجود نداشت؛ از این جهت آرزوهای انقلابیون افغانستان به بار ننشست و مبارزات  مردم ثمر نداد.

نخستین ویژگی یک انقلاب در هر زمان و مکان، حالت دینامیکی و خود جوشی آن است؛ یعنی جامعه‌ای از نظر فکری به حدی از بلوغ می‌رسد و  تشخیص می‌دهد که اصلاح کشور و نظام جز با قیام و انقلاب میسر نیست. در ایران این آمادگی  فکری حداقل از سال 1342 هم زمان با تبعید امام خمینی(ره) به نجف آغاز شده بود و فعالیت‌های فکری-فرهنگی در قالب‌های گوناگونی انجام می‌شد اما در افغانستان؛ حرکت مردم، یک قیام آگاهانه، دینامیک و همراه با برنامه‌ریزی دقیق نبود؛ بلکه مردم افغانستان وقتی دریافتند که کشورشان به اشغال یک ابرقدرت در آمده و آزادی‌های اساسی آن‌ها را سلب کرده و باورهای دینی‌شان را در معرض تهدید قرار داده است، برای رهایی از دست اشغالگران به مبارزه مسلحانه روی آوردند و برای آینده و پس از پیروزی برنامه‌ای نداشتند.

به سخن دیگر می‌توان انقلاب اسلامی در ایران را یک قیام حق‌مدار دانست، بدین معنا که مردم ایران دریافته بودند که حقوق اجتماعی و سیاسی‌شان از سوی حکومت شاه سلب می‌شود و برای احقاق حق قیام کردند و در نتیجه حق حاکمیت بر سرنوشت خود را بدست آوردند. اما در افغانستان قیام مردم یک قیام تکلیفی در برابر متجاوزان بود، مردم خود را مکلف احساس می‌کردند که از حریم دینی و ناموس خود دفاع کنند و در مورد آینده آن کمتر می‌اندیشیدند.

دومین ویژگی انقلاب اسلامی در ایران وجود رهبران آگاه و خردمند در جامعه بود که پیشاپیش مردم حرکت می‌کردند و مبارزات آن‌ها را جهت می‌دادند. شاید در بین انقلابیون تنها رهبر انقلاب بود که بدلیل تبعید از ایران فاصله داشت اما با این وجود با اعلامیه‌های آگاهی‌بخش و جهت دهنده همواره مسائل داخل ایران را رصد می‌کرد و همگام با تحولات داخلی موضع می‌گرفت. علاوه برآن بخش عظیمی از روحانیت که پیروان امام خمینی(ره) بودند در ایران حضور مستمر و پرثمری داشتند و هیچگاه خلاء رهبری در این کشور ایجاد نشد و روحانیت صحنه انقلاب را به حال خود رها نکردند.

در افغانستان، بیشتر روحانیون و رهبران مذهبی بدلیل اعمال اختناق از سوی رژیم دموکراتیک خلق، خارج از کشور بودند، وقتی مردم دست به قیام زدند و بیشتر روستاها و شهرستان‌ها از دست نیروهای رژیم وقت و نیروهای اتحاد شوروی آزاد شدند، این رهبران با کوله‌باری از کارت‌های عضویت و دعوت‌نامه‌های حزبی به جبهه‌ها بازگشتند و مردم را به عضویت در حزب و گروه مورد نظر خود دعوت کردند. در جامعه‌ای که ذهنیت تحزب وجود نداشت و مردم از کارکرد حزب نیز آگاه نبودند، احزاب وارداتی به تدریج به جای مذهب و دین مردم نشست. همان تعصباتی را بوجود آورد که برخی پیش از این به نام مذهب به آن دامن می‌زدند.

سومین ویژگی انقلاب اسلامی در ایران، حضور پررنگ و با وجاهت روحانیون در صحنه اجتماعی بود. در افغانستان اما روحانیون هیچگاه وجاهت روحانیون در ایران را نداشتند. شاید مهمترین عامل نبود مدارس دینی در این کشور بود، در حالی که در ایران حوزه‌های علمیه قدمت چند صد ساله دارند و از پایگاه‌های مهم فرهنگ اسلامی شمرده می‌شوند. دوری روحانیون از مردم نوعی گسست میان این قشر و مردم ایجاد می‌کرد و نحوه ارتباطات با آن‌ها را با مشکل مواجه می‌ساخت. حتی در برخی محافل برخی از روحانیون در بین مردم حضور نمی‌یافتند در حالی که روحانیت در ایران با زندگی روزمره مردم عجین بودند و به عنوان نیروهای وحدت بخش میان اقشار گوناگون حضور داشتند.

با خروج نیروهای شوروی از افغانستان، فرصت مغتنمی بوجود آمد اما گروه‌های انقلابی برنامه‌ای برای آینده این کشور نداشتند و مداخلات خارجی و تنش‌های داخلی ادامه یافت در نتیجه نیمی از افغانستان به ویرانه تبدیل شد. به هر حال تراژدی انقلاب در افغانستان بسی عمیق‌تر از این نوشته است که خود مجال و مقال جداگانه‌ای می‌طلبد.

این نوشته صرف برای نکو داشت پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و یادآوری از خاطرات تلخ انقلاب در افغانستان فراهم آمده است که نه در خور انقلاب اسلامی در ایران است و نه تمام کاستی‌ها، آشفتگی‌ها و آسیب‌های انقلاب در افغانستان را آشکار می‌کند.

نویسنده: شاه محمد وثوق کارشناس مسائل افغانستان

انتهای پیام/ع

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon