به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، دکتر حجتالله عبدالملکی اقتصاددان و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع) و از چهرههای بینالمللی در حوزه اقتصاد اسلامی و اقتصاد منطقهای است که طی گفتوگویی با ایشان به بحث پیرامون نسبت سینمای ایران و فرهنگ اقتصادی مردم پرداختیم.
وضعیت کلی فیلمهای سینمای ایران در بازنمایی فرهنگ اقتصادی ایران را چطور ارزیابی میکنید؟ چه نوع فرهنگی بیشتر به چشم میخورد؟
اصولاً ما خیلی کم داشتیم فیلمهایی که محورش اقتصاد بوده باشد یا به دنبال پیام رسانی اقتصادی آگاهانه باشد. عمده موضوعات غیر اقتصادی بودند یا موضوعات اجتماعی مختلف بودهاند و کمتر موضوعاتی داشتهایم که نویسنده یا کارگردان آگاهانه به دنبال یک پیام رسانی اقتصادی بوده باشد. عمده پیام اقتصادی که در فیلمها منتقل شده به صورت غیر مستقیم و عمدتاً ناخواسته بوده.
یعنی سینماگران ما در رابطه با پیام رسانی اقتصادی بسیار منفعل عمل کردهاند. گاهی پیامی که منتقل کردهاند در واقع ناشی از طرز فکری بوده که نویسنده داشته، نویسندههایی که بعضاً کسانی بودهاند که ارتباطشان با بدنه جامعه گاهی بسیار ضعیف است. گاهی هم فیلمساز ناخواسته برای جذب مخاطب یک المانهای اقتصادی خاصی را در فیلمش لحاظ میکند.
به عنوان مثال اینکه مخاطب از جلوههای بصری زیباتری خوشش میآید و دلش میخواهد که در چارچوب فیلم تنوع لوکیشن ها را ببیند باعث شده که خیلی از فیلمسازها به این سمت بروند که از سازههای خیلی بزرگ و اعیانی در فیلمهایشان استفاده کنند.
یا قهرمانان داستان را در ویلاهای بزرگ، ساختمانهای متعدد و فضاهای مجلل و گران قیمت که اینها مکانهای عمومی نیستند نشان دهند. اینها باعث جلوههای بصری بهتری در فیلمشان میشود و با هدف اینکه مخاطب با دیدن فیلم لذت بینایی بالاتری ببرد اینها را نشان میدهند. در این فیلمها خواسته یا ناخواسته پیام عادی بودن مصرف گرایی و تجملگرایی به مخاطب منتقل شده است.
طبقات اجتماعی و اقتصادی جامعه - مستضعفین و نوکیسهها و بورژواها - چطور در سینمای ایران نشان داده شدهاند؟ چه خلاءهایی در این زمینه موجود است؟
یکی از مهمترین مسائل این است که کمتر به معرفی طبقات عادی و زندگی و روال عادی میپردازد. بعضی از فیلمسازهای ما که تعدادشان هم کم نیست تصور میکنند که باید جریانها و رویدادهای بسیار غیر عادی را به نمایش بکشند تا مخاطب بیاید پای فیلمشان بنشیند. مثلاً در سالهای اخیر میبینیم که به موضوع خیانت بسیار زیاد پرداخته میشود. این اصلاً یک اتفاق عادی در زندگی مردم نیست. چیزی که عادی است تعاملات انسانها با همدیگر است، شروع کردن یک کار مشترک و گاهی ورشکست شدن و ... است. این کار با هدف ایجاد جذابیت برای مخاطب انجام میگیرد. همین رویکرد باعث شده است که رفتارها و زندگی عادی مردم روی پرده نیاید. خلأیی که احساس میشود این است که فیلمسازها کمتر به زندگی عادی مردم میپردازند. آنها توانایی این را ندارند که داستانهای جذاب و سناریوهای مورد پسندی را از جریان عمومی جامعه بسازند و مدام به دنبال ماجراجوییهایی هستند که فیلمهایشان را غیر واقعی نشان دهد.
چگونه سینمای ایران میتواند به ترویج فرهنگ کار و تولید و عدم مصرف گرایی کمک کند؟ چه نوع سبک زندگیای را میتواند ترویج کند؟ شاخصهای آن کدام است و تا کنون چگونه عمل کرده؟
چون همذات پنداری بین مخاطب و شخصیتهای فیلم ایجاد میشود طبیعتاً رفتارهای اقتصادی شخصیت داستان هم بر بینندگان تأثیر میگذارد. اگر قهرمان داستان یک ماشین بسیار گران قیمت سوار میشود این خود به خود حتی برای قهرمان داستان هم تبدیل میشود به اینکه این یک امر عادی است و در زندگی حقیقی خودش هم باید تلاش کند تا چنین ماشینی را فراهم کند و اگر نداشته باشد این برای او یک خلأ است. با این طرز نمایش در واقع یک مدل احساس نیاز کاذب در بخش زیادی از مردم ایجاد شده است. یکی دیگر از جلوههای اقتصادی که فکر میکنم ناخواسته در برنامههای نمایشی ما از جمله در فیلمهای سینمایی به مخاطب منتقل شده کم اهمیت بودن کار و تلاش اقتصادی است. به هر حال باز عرض میکنم در جریان فیلمنامه قهرمانان داستان کارهایی میکنند، زندگی میکنند، به هم عشق میورزند، با هم دشمنی میکنند و کلاً زندگی میکنند، اما در این چارچوب زندگی اصلاً مشخص نیست که این قهرمانان و افراد داستان از کجا دارند ارتزاق میکنند؟ اینها درآمدشان از کجاست؟ در بسیاری از فیلمها این گونه برداشت میشود که خانم یا آقای آرتیست یک منبع لایزال درآمدی دارند که لازم نیست نگران نان شبشان یا مثلاً پول بنزین خودروشان باشند بلکه فقط لازم است به دنبال آن مأموریتی باشد که در فیلم به او محول شده.
مثلاً عشق و عاشقی یا جرم و جنایت و یا هر چیز دیگری. این غفلتی که اتفاق می افتد در چارچوب زندگی عادیای که برای مردم نمایش داده میشود هیچ اثری از کار و تلاش و فعالیت و کسب درآمد برای ما عرضه نمیشود و این باعث میشود که یکی از مهمترین فعالیتهای اقتصادی به غفلت سپرده شود.
از اینها بدتر متأسفانه گاهی در فیلمهای ما بدجنسی و نامرد بودن و امثال اینها ارائه میشود و در بیشتر موارد شخصیتی که فعال اقتصادی است به عنوان یک سرمایه دار نشان داده میشود که اهل ظلم به دیگران و ربا و ... است و فعالیتهای اقتصادی عرفاً به صورت نامطلوب و ناپسند نمایش داده میشود. گویی هر کس میخواهد پول داشته باشد هیچ راهی ندارد جز این که بخواهد فساد کند و یا در حق دیگران ظلم کند. نفس فعالیت اقتصادی در خیلی از فیلمها منفی نشان داده میشود. به ندرت فیلمهایی را داریم که نشان داده شود که قهرمان داستان دقیقاً از چه طریقی دارد کسب درآمد میکند و این طریق کسب درآمد یک طریق حلال و مشروعی باشد. البته من دارم بیشتر به نکات منفی میپردازم و جنبههای منفی را عرض میکنم.
سینما یک محصول و یک نهاد فرهنگی بسیار تأثیرگذار است. گاهی یک فیلم سینمایی توسط بخش زیادی از مردم دیده میشود. بینندگان یک فیلم سینمایی و سپس نمایش خانگی گاهی به میلیونها نفر میرسد. این نهاد فرهنگی میتواند بسیاری از رفتارها و ... را در جامعه منتشر بکند. بیان سینما یک بیان هنری است. مهمترین خصلت هنر این است که در قلب و جان انسانها میتواند نفوذ کند که کلام عادی این قدرت را ندارد. بنابراین اگر مسائل اقتصادی توده مردم مثل مسأله کار و تولید و مدیریت هزینه و درآمد مشکلات حاصل از سیاست گذاریهای بد دولتها و امثال اینها در فیلمهای سینمایی به موضوع محوری تبدیل شود، اولاً آگاهی جامعه را بالا میبرد و ثانیاً رفتارها و انگیزهها را در جهت صحیح سوق میدهد و خیلی از مشکلات حل میشود. مثلاً شما معضل بیکاری را در نظر بگیرید.
بخشی از بیکاری به دلیل فرهنگ بد کار است. بخشی از بیکاران ما کسانی هستند که از همان ابتدا میخواهند با کار سطح بالا شروع کنند در حالی که واقعیت امر این است که در بازار کار عمدتاً کسانی که از کارهای کوچک شروع کردند توانستند بعد از مدت زیادی به کارهای سطح بالا برسند و بر عکس کسانی که از اول به دنبال شرایط کاری خیلی خوب بودهاند موفق نشدهاند و بیکار باقی ماندهاند. مثلاً اگر در فیلمها جوانانی نشان داده شود که پلههای ترقی را طی میکنند و به سطوح بالای کار میرسند این مسأله میتواند تا حدودی فرهنگ کار را اصلاح کند و همین میتواند بخشی از مشکل بیکاری را حل کند. یادم میآید در فیلمی شخصیت فیلم یک کارخانه داشت که دچار مشکل شده بود و با یک راه حل علمی و بومی مشکل خود را کشف کرد و آن را حل کرد و تولیدش را رونق داد.
اگر این موضوعات در یک پوشش هنری و جذاب به همراه داستانهای جانبی قوی که مخاطب را با خودش همراه میکند قطعاً میتواند علاوه بر این که آگاهی مردم را بالا ببرد، رفتارهای آنان را نیز اصلاح بکند. حتی فیلمسازان ما میتوانند گاهی اوقات مسوولان ما را مورد خطاب قرار دهند. چون بالاخره گروهی از کسانی که این فیلمها را میبینند مسوولان هستند و گروهی هم جوانانی هستند که در آینده به مدیر تبدیل میشوند. به نظر من این یک امر لازم و ضروری است و میتواند در واقعیت اقتصاد کشور تأثیر بگذارد. یکی از مشکلات برخی از مدیران ما این است که خلاقیت ندارند و اعتقادی به خلاقیت ندارند.
مسیری را که خودشان خیلی سال پیش میرفتند و یا دیگران میرفتند و برایشان تبدیل به رفتار روزمره شده بوده در همان مسیر حرکت میکنند و به دنبال خلق راه حلها و مسیرهای جدید نیستند و همین موجب میشود که در مواجهه با کوچکترین معضلات خودشان را ببازند و تصور کنند که دنیا به آخر رسیده است. اگر بتوان ارزش خلاقیت در مدیریت و روشهای خلاقیت را منتقل کرد خیلی مؤثر است. مثلاً وزیر نفتی را نشان دهیم که در شرایط تحریم با تکیه بر توان علمی خودش و مجموعه علمی کشور تجهیزات نفتی مورد نیازی را که در آنها تحریم بودیم با همکاری دانشگاههای مختلف تولید کرده و تولید کشور را توانسته حفظ کند و حتی ارتقاء هم بدهد. یا مثلاً مدیر کل بانک مرکزی یا مدیر عامل بانکی که مبادلات پولی و ارزی بینالمللی را با روشهای خلاقانه و در چارچوب روشهای مهندسی مالی دارد مدیریت میکند. یا رییس بورسی که در شرایطی که بیکاری در کشور وجود دارد عملیات بورس را به سمتی میبرد که این بورس بازیها و سفته بازیها موجب سرمایه گذاری واقعی شود و در نهایت تولید افزایش یابد و اشتغال زایی شود.
اینها مستلزم این است که فیلمنامه نویس یا کارگردان مشاور اقتصادی داشته باشد یا خودش مطالعات اقتصادی داشته باشد. طبیعتاً چنین مشاورانی در کشور کم نیستند که حتی به صورت رایگان و با هدف کمک به اقتصاد کشور در کنار کارگردانان باشند و کمک کنند به شرایط بهتر برای اقتصاد کشور.
تحریمها چه اثری بر سینما گذاشته است؟ چه از نظر موضوعات فیلمها و چه از نظر مصرف فرهنگی مردم در سبد خانوار.
نمیدانم تحریمها چه تأثیری داشته است. در این مورد هیچ برداشتی ندارم. اما رکود را میتوانم بگویم چه تأثیری داشته است. رکود باعث شده منابع مالی کشور تحلیل برود و فیلمسازان برای تأمین مالی با معضل مواجه شوند. فیلمسازانی داریم که همیشه برای جلب حامی مالی موفق بودهاند اما در سالهای اخیر این توفیق را نداشتهاند و همچنین در سالهای اخیر فیلمهای فاخر کمتر در سینمای ایران تولید شده است.
البته به اعتقاد من رکود محصول تحریم نیست. محصول عواملی در داخل کشور است. مثل عملکرد بد بانکی و عملکرد بد دولتها و عوامل داخلی دیگر.
منبع: صبح نو
انتهای پیام/